امام خمینی و رعایت مراحل نهی از منکر
بدون شک، مبارزه ی امام خمینی با اصل سلطنت و منکرات عصر پهلوی، بر اساس قواعد امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفت. از میان مراتب سه گانه ی آن، ایشان بر مرتبه ی امر و نهی قلبی و لسانی تمرکز داشت. در مرتبه ی لسانی، دقیقاً بر اساس نظریات فقهی خود از مرحله ی پایین تر به مرحله ی بالاتر (الادنی فالادنی و الاسهل فالاسهل) انتقال می یافت. در آغاز به مراحل مبارزات امام، قبل از تبعید پرداخته می شود، سپس مراحل بعد از تبعید طرح می گردد.
الف- قبل از تبعید
با بررسی تاریخ و آثار برجای مانده از امام، مراحل مبارزات قبل از تبعید، از مهرماه 1341 تا تبعید ایشان در آبان 1343 به ترتیب عبارت است از:
1- موعظه و نصیحت
در مهرماه 1341 لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی در هیأت دولت به تصویب رسید. مفاد آن لایحه مانند لغو شرط اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و لغو شرط سوگند به قرآن مجید در سوگند امانت داری در تضاد آشکار با قوانین گذشته ی ایران و قوانین اسلام بود. امام خمینی همزمان با تلگراف دسته جمعی علمای قم، در تلگرافهای انفرادی به شاه و اسدالله علم (نخست وزیر)، هر دو را با زبان موعظه به لغو لایحه فراخواند (همان، ج 1: 78-80).
2- تهدید و هشدار
با گذشتن حدود یک ماه از تلگراف اول، امام، در تلگراف بعدی به شاه درخواست خود را با تهدید و هشدار مطرح کرد. ایشان در پایان نامه نوشت: «آقای علم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت قرآن کریم نموده، استغفار نماید و الّا ناگزیرم در نامه ای سرگشاده به اعلی حضرت مطالب دیگری را تذکر دهم. از خداوند متعال استقلال مملکت اسلامی و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسألت می نمایم» (همان: 89).
امام همزمان در تلگرافی شدیداللحن به علم نیز نوشت که اگر لاحیه را لغو نکند، علمای اسلام درباره ی او اظهار عقیده خواهند کرد (همان: 90). این تلگراف، تهدیدی آشکار برای او بود؛ زیرا ممکن بود اظهار عقیده ی علما به صورت تکفیر، ارتداد، بهایی بودن علم و امثال آن باشد.
3- تشدید لحن هشدارها
حدود یک ماه بعد از لغو لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی، در دی ماه 1341، شاه اصول شش گانه ای را به شمول لایحه ی ایجاد سپاه دانش و لایحه ی اصلاحی قانون انتخابات مطرح کرد. قرار بود این لایحه به رفراندوم گذاشته شود. امام خمینی آن را ترفندی دیگر برای مقابله با قوانین اسلام دانست. لذا لحن کلمات ایشان تندتر گردید. آنچه در تشدید لحن کلمات امام تأثیر داشت، توهین دولت به علمای تهران و حمله به مدرسه ی فیضیه بود. علاوه بر آن، شاه با صراحت و یا با کنایه به علما توهین می کرد؛ به طوری که آنها را ارتجاع سیاه، حیوان نجس، نفهم و قشری لقب می داد (روحانی، 1360، ج 1: 435). بعد از برگزاری رفراندوم ششم بهمن، امام صراحتاً از رژیم، به عنوان «دستگاه جابره» و «دستگاه جبار» نام برد. (امام خمینی، 1378، ج 1: 153) و از اصول شش گانه ی شاه که آن را انقلاب سفید نامیده بودند، به «انقلاب سیاه» تعبیر کرد (همان: 167).
4- تحریم تقیه
با ادامه ی اقدامات شاه و حمله به مدرسه ی فیضیه، امام تقیه را تحریم کرد. بعد از حادثه ی فیضیه، وی در پیامی خطاب به علمای تهران نوشت: «حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ» (همان: 178).
بعد از حادثه ی فیضیه، امام خمینی با صراحت از شاه انتقاد می کرد. وی در عاشورای 1383 قمری که همزمان با سیزدهم خرداد 1342 بود، شاه را از جمله ریشه های اصلی مشکلات دانست (همان: 264). تشدید لحن کلمات امام و تحریم تقیه، منجر به دستگیری ایشان در شب 15 خرداد گردید که در 16 فروردین ماه 1343 بعد از دو ماه آزاد شد.
5- سلب مشروعیت از دولت و مجلس
بعد از تصویب لایحه ی کاپیتولاسیون در مجلس، امام خمینی، عدم مشروعیت قانون مذکور، دولت و مجلس را طی یک سخنرانی در چهارم آبان ماه 1343 چنین اعلام نمود:
«ما این قانونی را که گذراندند - به اصطلاح خودشان - قانون نمی دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی دانیم. ما این دولت را دولت نمی دانیم. اینها خائند به مملکت ایران! خائنند» (همان: 424).
در همین سخنرانی از ولایت شرعی خود در ساقط کردن وکلای مجلس از مشروعیت نیز بهره برد و فرمود: اگر وکیل هم بودند، من عزلشان کردم (همان: 423). این سخنرانی موجب وحشت رژیم شد. از این رو، در شب سیزده آبان ایشان را دستگیر و در صبح همان روز به ترکیه تبعید کردند.
ب- بعد از تبعید
امام خمینی، بعد از تبعید، به تدریج مقابله با اصل سلطنت را مطرح کرد. این امر، ویژگی اصلی مبارزات امام بعد از تعبید است. به باور نگارنده، امام خمینی از همان آغاز شکل گیری اندیشه ی سیاسی، دارای اندیشه ی انقلابی بوده است. قراین و شواهد زیادی مؤید این ادعا است. نخستین نمونه ی آن پیام اردیبهشت ماه 1323 بعد از سقوط رضاخان است. امام در آن پیام از همه می خواهد برای خدا قیام کنند وگرنه فردی بدتر از رضاخان بر ایران مسلط خواهد شد (همان: 21-23). مقایسه ی حکومت شاه با بنی امیه (همان: 230)، عزم بر تصمیم خطرناک و تکلیف نهایی (همان: 115)، نامشروع خواندن ارکان حکومت شاه و عزل وکلای آنها (همان: 423) در دوره ی قبل از تعبید قراینی دیگر است. مطرح ساختن اخراج رؤسا و وکلای مجلس در برخی شرایط در تحریرالوسیله (امام خمینی، 1384، ج 1: 462-463) و استدلال به سیره ی امام حسین (علیه السلام) در گفتگویی با آیة الله سید محسن حکیم در آغاز ورود به نجف (روحانی، 1360، ج 2: 152) از دیگر قراین و شواهد است. اما اینکه امام، طرح رسمی انقلاب را تا سال 1348 به تأخیر انداخت، دلایل دیگری داشت؛ دلایلی مانند فقدان حمایت حوزه های علمیه از اندیشه ی انقلاب و آگاهی نداشتن عمومی مردم از حکومت اسلامی. از این رو، ابتدا به زمینه سازی و رفع موانع اقدام کرد، آن گاه انقلاب اسلامی را به طور رسمی مطرح نمود و سپس براندازی عملی را پیش کشید.
1- زمینه سازی
در یک جمع بندی می توان گفت که زمینه سازی های امام در دو بخش متمرکز بود؛ یکی زمینه سازی هایی بود که به نهاد حوزه مربوط می شد؛ به گونه ای که به صورت «تغییر بینش سیاسی حاکم بر حوزه ها» خود را نشان داد و دیگری «آگاه سازی عموم از اسلام و حکومت اسلامی» بود.
اول - تغییر بینش سیاسی حوزه های علمیه
تبیین رابطه ی دین و سیاست و طرح ولایت فقیه، از مهم ترین اقدامتی بود که امام خمینی در راستای اصلاح اندیشه های سیاسی حاکم بر حوزه ها انجام داد. وی قبل از تبعید با تأکید و سوگند درباره ی دین و سیاست گفت: «اسلام تمام آن سیاست است» (امام خمینی، 1378، ج 1: 270). ایشان بعد از تبعید نیز در جمع علمای نجف گفت: «اسلام دارای احکام اجتماعی و برنامه ی حکومتی است» (همان، ج 2: 31).
امام خمینی سالها قبل از مبارزات عملی و سیاسی در کتابهای علمی خود، به بحث ولایت فقیه پرداخته بود. او بعد از تبعید به صراحت، فقها را نایب معصوم (علیه السلام) در سیاست دانست و مردم را مکلف نمود تا در اجرای امور سیاسی با فقها مساعدت کنند (امام خمینی، 1384، ج 1: 459) و بعدها در نجف اشرف، طی بحث مبسوطی ولایت سیاسی فقیه را با ادله اثبات نمود.
کادرسازی از میان علما و طلاب حوزه های علمیه از اقدامات دیگر امام خمینی بود. این امر را از طریق پیامهای مکرّر به طلاب پی گیری می کرد؛ مانند لزوم آمادگی برای به عهده گرفتن مصالح مسلمین (امام خمینی، 1378، ج 2: 55)، لزوم مجهز شدن برای پاسداری و خدمت به اسلام و مسلمین (همان: 56)، عهده داری وظایف سنگین در آتیه (همان: 439) و نظایر اینها.
دوم - آگاه سازی عمومی
امام خمینی برای آگاه سازی عمومی، هم رابطه ی دین و سیاست را بیان می کرد و هم اقدامات ضد دینی رژیم، مانند نقض قوانین اسلام، رابطه با اسرائیل و مانند اینها را به مردم گوشزد می کرد. همزمان با عموم مردم، دانشجویان،گروه عمده ای بودند که مخاطب آگاهی بخشی های امام بودند. ایشان از آنها می خواستند که برای پیاده کردن حکومت اسلامی بیشتر اهتمام ورزند (همان: 439).
2- طرح انقلاب اسلامی
با آماده شدن نسبی شرایط، امام خمینی، ایده ی انقلاب اسلامی را در سال 1348 به طور رسمی و صریح در یک حلقه ی وسیع از شاگردان و یاران خود مطرح کرد. ایشان در بهمن ماه آن سال در ادامه ی درس خارج مکاسب، بحث ولایت فقیه را آغاز و در ضمن آن، انقلاب سیاسی در جهان اسلام را مطرح کرد.
3- طرح براندازی رژیم
در آبان ماه سال 1356، فرزند ارشد امام؛ سید مصطفی خمینی وفات کرد. به مناسبت فوت ایشان در شهرهای گوناگون، از جمله قم، مجالس ترحیم برگزار شد که نشان دهنده ی ارادت مردم به امام بود. در این راستا، رژیم به منظور تخریب شخصیت امام در 17 دی ماه 1356 مقاله ای توهین آمیز نسبت به امام با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه ی اطلاعات به چاپ رساند. در پی چاپ این مقاله، مردم قم در 19 دی دست به قیام زدند. پس از این قیام، امام با صراحت خواستار براندازی سلطنت محمدرضا شد و تاکتیک ها و فنون را مطرح کرد.
اقداماتی که امام برای براندازی سلطنت مطرح کرد، عبارت بود از قیام عمومی، اعتصابات، تحریم همکاری، تحریم اطاعت از دستگاه، درخواست تمرد از رژیم و دفاع محدود.
3-1- قیام عمومی
منظور از قیام عمومی در اینجا، حرکت جمعی مسالمت آمیز مردم با هدف سقوط نظام سلطنت است. امام خمینی، طی یک سخنرانی که به مناسبت قیام مردم قم ایراد نمود، قطع ریشه ی سلطنت را خواستار شد (همان، ج 3: 130). بعد از قیام مردم قم، در پیامی که به انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا نوشت، این گونه خواستار سرنگونی حکومت پهلوی شد: «از رژیم غیر اسلامی که در رأس آن رژیم منحط پهلوی است، تبرّی کنید و با کمال صراحت، مخالفت خود را اظهار و در سرنگون کردن آن کوشا باشید» (همان: 322).
پس از قیام مردم قم، حضرت امام به مناسبت های گوناگون، خواستار قیام عمومی مردم شد. این درخواست، بعد از فرار شاه ادامه یافت و با تشکیل دولت موقت از مردم خواست تا حصول نتیجه ی نهایی از قیام دست برندارند (همان، ج 5: 428).
3-2- اعتصابات
امام خمینی در کنار سایر شیوه های مبارزه، بر انجام اعتصابات تأکید می نمود (همان، ج 3: 456). درست چند روز بعد از حادثه ی 17 شهریور، اعتصابات فراگیر را مطرح کرد و وعده ی سقوط رژیم را به مردم داد (همان: 463). ایشان بر اهمیت عمومی سازی اعتصابات، کاملاً آگاهی داشت. از این جهت، توصیه های ایشان برای فراگیر شدن اعتصابات در تمام دستگاه های دولتی، پشتیبانی از اعتصاب کنندگان و کمک مالی به آنان بود (همان، ج 2: 30).
3-3- تحریم همکاری
بر اساس فقه شیعه، پذیرش مناصب سیاسی از جانب حکومت های جائر و ورود در دستگاه [حکومتی] آنها حرام است (امام خمینی، 1374، ج 2: 142). امام خمینی بر اساس همین مبانی فقهی، هر اقدامی را که کمک به دولت محسوب می شد تحریم کرد (امام خمینی، 1378، ج 5: 259). ایشان بعد از بازگشت به وطن، همکاری با دولت موقت را یک تکلیف شرعی دانست و در مقابل، همکاری با دولت بختیار را خدمت به کفر، شرک و طاغوت خواند (همان، ج 6: 110).
3-4- تحریم اطاعت
از نظر امام خمینی (ره) اطاعت از شاه و دولت او حرام بود؛ زیرا دولت او یاغی و شخص او غاصب مقام حکومت بود و به نابودی مقدسات اسلام، اقدام کرده بود
(همان، ج 5: 93). به همین جهت از کارمندان دولتی می خواست که دستورات دولت یاغی را اطاعت نکنند (همان: 331).
با شروع حوادث انقلاب اسلامی که نقش ارتش در مواجهه با مردم برجسته شد، امام خمینی بر تمرد ارتش ار رژیم تأکید نمود. ایشان از طبقه ی جوان تر ارتش استمداد طلبید (همان، ج 3: 487) و از پذیرایی حکومت اسلامی در ارتش سخن گفت (همان، ج 5: 213).
3-5- طرح دفاع محدود
از نظر امام خمینی یک فقیه واجد شرایط می تواند در اقامه ی فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، دستور قتل و جرح صادر نماید (امام خمینی، 1384، ج 2: 458). لذا ایشان با اینکه دستور اقدامات مسلحانه و خشونت آمیز را صادر نکرد، ولی در ماه های منتهی به انقلاب از مردم خواست که در موقع تجاوز از خود دفاع کنند؛ یعنی هنگامی که افراد چماق به دست به جان انقلابیون افتادند، دفاع در برابر آنها را مجاز دانست (امام خمینی، 1378، ج 5: 428) و دستور قتل آنها را صادر کرد (همان: 253).
پی نوشت ها :
1. عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. سطح سه حوزه ی علمیه.
منبع: نشریه حکومت اسلامی شماره 54