آن روزها

کودک که بوديم تصورمان از گذر عمر، تنها شادي در لحظات جشن تولد بود و بس. انگار هر روزمان زيباتر و جذاب تر از ديروزمان بود. نه غم نان داشتيم و نه مشکل هضم معادلات سياسي. شايد فقط براي مان چگونگي گذراندن روز مهم بود وديگر هيچ.
چهارشنبه، 12 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آن روزها

آن روزها
آن روزها


 






 
کودک که بوديم تصورمان از گذر عمر، تنها شادي در لحظات جشن تولد بود و بس. انگار هر روزمان زيباتر و جذاب تر از ديروزمان بود. نه غم نان داشتيم و نه مشکل هضم معادلات سياسي. شايد فقط براي مان چگونگي گذراندن روز مهم بود وديگر هيچ.
روزها گذشت وگذشت. چرخ گردون چرخيد و چرخيد تا اينکه از کودکي به نوجواني و از نوجواني به جواني و از جواني به ميانسالي پاي گذاشتيم... وه که چه زود گذشت.
آن روزها براي مان يک سال خيلي طولاني بود، از اين عيد به آن عيد. لذت عيدي گرفتن و لباس نو. اما امروزها چشم بر هم مي زنيم، سال نو از راه ميرسد وخرج و مخارج و گرفتاري.
آن روزها دلخوش سفر به روستا بوديم و حضور در اقوام، چه روستاي مصفايي! رودي درختي وسبزه زاري. اما اين روزها حتي در روستاها هم ديگر نه آبي هست و نه سبزه يي.
اين روزها همه مان به دنبال سفر به کيش و دبي واروپا...هستيم و لذت سفر را در خريدهاي جورواجور مي دانيم و گروهي هم خودشان را در آپارتمان هاي بلند مر تبه زنداني کرده اند، تا آفتاب پوستشان را خراب نکند.
ما را چه مي شود؟ انگار ديگر براي لذت بردن از زندگي، تواني در وجودمان باقي نمانده است . تسليم سرنوشت شده ايم و با آثار زندگي ماشيني کنار آمده ايم.
روزها در پي هم بي شکيب مي گذرند و گرد پيري بر رخسارمان مي نشيند وامان از دست پيري...
اما هنوز هم با همه ي مشکلات و گرفتاري ها و معادلات پيچ در پيچ اجتماعي وسياسي جامعه مي شود زندگي کرد، مي شود دل به شقايق بست.
مي شود با لبخندي، لبخندي ديگررا متولد کرد. از لحظه هاي زندگي لذت برد و به قول شاعر در لحظه زندگي کرد.
چرا اين قدر به خودمان در زندگي سخت مي گيريم. تا بوده وهست مشکلات گريبان اين مردم را گرفته و رها نکرده اند، اما تفاوت در نگاه آدم هاي ديروز و امروز باعث تغيير در لذت جويي اين دو نسل شده است.
ديروز نسلي کم سواد و محدود از بضاعت مالي، اما گرم، صميمي، اهل معاشرت و خوشبخت وامروز تحصيلکرده، متمدن واجتماعي، اما سرد، گرفتار و ماشيني و...
فردا فرزندانمان به کدام گذشته افتخار مي کنند و از کدام گذشته با لذت حرف مي زنند. خودتان قضاوت کنيد، کجاي کارمان اشتباه بوده است؟
کجاي کارمان به غلط رفته ايم؟ آيا پدران و مادران ديروز، مسير ناصوابي را براي تربيت فرزندان طي کرده اند؟ آيا فرزندان ديروز، افرادي نا خلف براي پدران مادران بوده اند؟ آيا خانواده هاي پيوسته و گسترده ي ديروز، خوشبخت تر نبودند؟ و آيا رؤياهاي مردم در گذشته، زيباتر از امروز نبود؟
اميدوارم لحظه را در يابيم و دوباره براي زندگي کردن به صورت هاي مان لبخند بنشانيم و از لذت بردن در زندگي براي خودمان وديگران امساک نکنيم.
والاسلام محمد حيدري
منبع: 7 روز زندگي شماره 84



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط