اصلاح الگوي مصرف در فروغ آيات و روايات

رهبر معظم آيت الله خامنه اي مدّ ظلُّه سال 1388 را سال اصلاح الگوي مصرف دولت و ملت شمردند، و درست و به جا مصرف کردن را خواستار شدند.اين پيام والا برگرفته از آيات قرآن و احاديث معصومين است. نويسنده در اين...
دوشنبه، 17 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصلاح الگوي مصرف در فروغ آيات و روايات

 اصلاح الگوي مصرف در فروغ آيات و روايات
اصلاح الگوي مصرف در فروغ آيات و روايات


 

نويسنده: محمد مهدي رکني يزدي




 

چکيده
 

رهبر معظم آيت الله خامنه اي مدّ ظلُّه سال 1388 را سال اصلاح الگوي مصرف دولت و ملت شمردند، و درست و به جا مصرف کردن را خواستار شدند.
اين پيام والا برگرفته از آيات قرآن و احاديث معصومين است. نويسنده در اين مقاله آيات و سپس روايات مربوط به آن موضوع را ذکر و شرح مختصري داده است.
پيام آيات و احاديث، رعايت عدالت و ميانه روي در مصرف هر چيز و هر کار است. در زمان گذشته؛ دعوت علماي اخلاق و مربيان جامعه به ساده زيستي و قناعت بوده، که ثمره اش عدالت اجتماعي و برخورداري همه مردم از نعمت هاي خداداد است. اما در زمان ما و زندگي ماشيني، برنامه ريزي هاي سنجيده حکومت، تأثير مهمي در رسيدن به اين مقصد عالي دارد.
در پيام نوروزي رهبر گرانقدر- دامت افاضاتُه- آمده بود:
«بايد خودمان را اصلاح کنيم. بايد الگوي مصرف جامعه و کشور اصلاح شود... صرفه جويي به معناي مصرف نکردن نيست، صرفه جويي به معني درست مصرف کردن، به جا مصرف کردن، ضايع نکردن مال، مصرف را کارآمد و ثمربخش کردن است.»(1)
با آگاهي و اشرافي که معظم له بر اوضاع کشور دارند، و اهمّ و مهم امور را
نيک مي دانند، امسال بر اصلاح الگوي مصرف در کارهاي گوناگون دولت و ملت تأکيد کردند، و راستي که تعليمي بنيادين را متذکر شدند، که اگر درست عملي شود بستر لازم براي اجراي عدالت اجتماعي را فراهم مي کند.
آنچه دولت و دولتمردان بايد انجام دهند آنان خود شرح داده به صورت کاربردي بيان مي کنند. اما آنچه شايسته است در اين نوشته کوتاه گفته مي شود، شماري از آيات و احاديث است که مبناي اين تعليم اسلامي است، و بايد در حکومت اسلامي و جامعه مسلمانان به آن ها عمل شود، و البته به مصداق «الناس علي دين ملوکهم» هيأت حاکمه و مردم فرهيخته و ثروتمند بايد پيش قدم باشند.
ابتدا يادآور مي شود اصولاً دين- برخلاف مکتب هاي بشري و نظري- آييني عملي است، و اصول پنج گانه اعتقادي آن هم زيربناي تفکر صحيح است که در عرصه زندگي بازده عملي داشته باشد، و گرنه فقط باور سطحي و ظاهري که انگيزه بر عمل به احکام عبادي و اجتماعي نشود، نه بهروزي دنيا را به بار مي آورد نه رستگاري آخرت را.
مي دانيم اسلام دين «توحيد» است. بار معنايي توحيد در اين دين بيشتر از ساير اديان آسماني- مانند دين حضرت موسي و عيسي- است. توحيد تنها به معني يکتا شمردن مبدأ جهان و آفريننده جهانيان نيست، بلکه آفريدگار و مالک و خداوند(2) جهان و انسان و همه موجودات است. به وجود آورنده و مالک واقعي همه چيز اوست، و مالکيت آدميزاد مجازي، موقتي، آمدني و رفتني است، و اين حقيقتي مهم است که متأسفانه از آن غفلت داريم. دليل اين مالکيت اعتباري و مجازي اين است که بي رضايت و اختيارمان آنچه داريم از ما سلب مي شود. ما که اختيار هستي و حيات خود را نداريم بديهي است که تسلط و دوام وابسته هاي آن از مال و منال يا علم و صنعت هم در قدرت ما نباشد، و چنان که مي بينيم در اين امور اختيار و حق انتخاب نداريم، و اين است معني نيازمندي به آفريدگار چنان که مي فرمايد:«يا ايها الناس انتم الفقراء إلي الله و الله هو الغني الحميد»(فاطر/5)؛ اي مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست
که بي نياز ستوده است.(3)
اين عقيده چون از مغز به قلب رسوخ کند و بر دل نشيند، انسان دارايي اش را امانت الهي مي شمرد، که براي گذران آبرومندانه زندگي خود و همنوعانش در اختيار او گذاشته شده و بايد برابر حکم خدا آن را هزينه کند، که خلاصه آن را مي توان رعايت اعتدال در هر کار و ميانه روي در بهره برداري از هر نعمت دانست.
صريح ترين آيه در اين باب، آيه معروف «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا»(اعراف/31)؛ است که به خوردن و آشاميدن امر و از زياده روي نهي کرده است. سعدي به اين آيه نظر داشته که گويد:

نه چندان بخور کز دهانت برآيد
نه چندان که از ضعف جانت برآيد(4)

نيز در سوره مائده آيه 87 مي فرمايد:«يا ايها الذين آمنوا لا تحرموا طيبات ما أحل الله لکم و لا تعتدوا إن الله لا يحب المعتدين»؛ «اي کساني که ايمان آورده ايد چيزهاي پاکيزه اي را که خدا براي [ استفاده]شما حلال کرده حرام مشماريد، و از حد مگذريد که خدا از حد گذرندگان را دوست نمي دارد». اين آيه از يک سو مؤمنان را به بهره برداري از نعمت هاي حلال و پاک دعوت مي کند، و از ديگر سو زياده روي و درگذشتن از حد و ميزان يعني اعتدال را نهي مي نمايد.
براي روشن تر شدن معيار و به دست آوردن الگو به لغتنامه هاي قرآني مراجعه کرده معني «اسراف» را مي جوييم. راغب در المفردات في غريب القرآن مي نويسد:«السرف تجاوز الحد في کل فعل يفعله الانسان و إن کان ذلک في الانفاق أشهر؛ سرف/ اسراف از حد و اندازه هر کار تجاوز کردن است، هرچند در خرج کردن مال بيشتر به کار مي رود. با توجه به اين معني لغوي است که در فرهنگنامه قرآني لسان التنزيل آمده: الاسراف گزاف کاري کردن، يعني زيادت به کار بردن(5).
اکنون که معني اصلي اسراف را دانستيم معني اين آيه روشن تر مي شود که خداوند مي فرمايد«و إن فرعون لعال في الارض و إنه لمن المسرفين»(يونس/83)؛ و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برتري جوي و از اسراف کاران بود. برتري جستن يا تکبر نيز تجاوز حال نفساني و روحي از حدي است که دارد، به صورتي که مسرف خود را بالاتر از بقيه مردم مي شمرد و به خود حق مي دهد از محدوده اي که براي هر کار تعيين شده تجاوز کند و تفوقش را به رخ ديگران کشد و نظم و تعادل جامعه را بر هم زند. از اين جاست که قرآن کريم مسرفان را مفسد در زمين مي شمرد نه مصلح، و از فرمان برداري از آنان نهي مي کند.(6)
در حقيقت اسراف به حدي ناپسند و زيان بخش است که حتي در انفاق و بخشش نيز بايد از آن دوري جست، چنان که قرآن در وصف بندگان خدا مي فرمايد:«والذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواماً»(فرقان/67)؛ و [ عباد رحمان] کساني اند که چون انفاق کنند نه ولخرجي مي کنند و نه تنگ مي گيرند، و ميان اين دو[ روش] حد وسط را برمي گزينند.
علامه طباطبايي تصريح مي کند: صدر آيه دو طرف افراط و تفريط را نفي مي کند و ذيل آيه با کلمه «قوام»، حد وسط را تثبيت مي کند.(7)
همچنين در سوره انعام (آيه 141) پس از وصف باغ هاي ميوه داري که خداوند ايجاد کرده مي فرمايد:«از ميوه آن- چون ثمر داد- بخوريد، و حق [ بينوايان از] آن را روز بهره برداري از آن بدهيد، ولي زياده روي مکنيد که او اسراف کاران را دوست ندارد.» در اين باره احاديثي از ائمه معصوم رسيده، که ميزان اين صدقه و بخشش را معلوم مي کند، و آن اعتدال و ميانه روي حتي در انفاق هاي مستحبي است، به طوري که براي خود زارع مالک و خانواده اش
هم چيزي بر جا بماند.(8)
از ديگر تعليمات قرآن حکيم که مربوط به موضوع سخن است در آيات 26 تا 29 سوره اسراء آمده است که ترجمه اش نقل مي شود:«و حق خويشاوند را به او بده، مستمند و در راه مانده را [ دستگيري کن] و ولخرجي و اسراف مکن. چرا که تبذير کنندگان(9) برادران شيطان هايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. و اگر به اميد رحمتي که از پروردگارت جوياي آني، از ايشان روي مي گرداني، پس با آنان سخني نرم بگوي. و دستت را به گردنت زنجير مکن و بسيار گشاده دستي منما تا ملامت شده و حسرت زده بر جاي ماني.»
آنچه در آن آيات توضيح مي طلبد عبارت است از : تبذير که از ريشه «بذر» به معني پاشيدن دانه براي کاشتن است، و در معني اصطلاحي جايي به کار مي رود که مال در راه فساد و نامشروع صرف شود، و در غير آن تبذير گفته نمي شود.(10). چنان که عياشي از امام صادق نقل کرده کسي که در غير طاعت خدا مالي هزينه کند تبذير کرده و آن که در راه خدا انفاق نمايد ميانه رو(مقتصد) است.(11)
راغب «مبذّر» را ضايع کننده ي مال دانسته، و صاحب اقرب الموارد«تبذير» را پراکندن و هزينه مال به صورت اسراف شمرده است.(12)
اما اين که در آيه ي مزبور از تبذيرکنندگان به «برادران شيطان ها» تعبير شده، بنا به تفسير طبرسي به سبب پيروي از راه شياطين است که جز به راه حرام و فسادانگيزي گام برنمي دارند.(13)
در سوره اسراء آيه 29 ميزان بخشش را با تعبيراتي خاص بيان کرده و مي فرمايد: نه دست خود را به گردنت ببند که نتواني
چيزي به کسي دهي، که کنايه از بخل است، و نه چندان گشاده دستي کن که هر چه داري ببخشي و خود تهي دست و غمگين بماني. سعدي رعايت اين اعتدال را چنين بيان کرده:

خور و پوش و بخشاي و راحت رسان
نگه مي چه داري ز بهر کسان

درباره ي شأن نزول آيه گفته اند: سائلي در خانه رسول خدا آمد و تقاضاي کمک کرد. چون چيزي نداشتند درخواست کرد پيراهن خود را به او ببخشند. از آن جا که حضرت سائل را محروم نمي کرد، حاجت او را برآورد و يکتا تن پوش خود را به او داد و نتوانست براي نماز جماعت به مسجد رود. اين پيش آمد زبان عيب جويان را دراز کرد و پيامبر رحمت ملامت شده و حسرت مند (از بازماندن نماز جماعت ) گرديدند.(14)
بعضي هم سبب نزول آيه را اين گفته اند که نبي اکرم(ص) آنچه در بيت المال داشت به سائلان مي داد و براي مراجعان بعدي چيزي نمي ماند. اين امر سبب آزردگي خاطر آن پيشواي مهربان مي شد(15). در هر صورت حکم آيه کلي و همگاني و قابل اجرا در هر زمان و مکان است، و شأن نزول ها فقط به روشنگري مفاد آيه کمک مي کند نه حکم آن ها.
 

در آينه ي احاديث
 

اکنون نگاهي به احاديث رسيده از پيشوايان معصوم(ع) مي افکنيم. مي بينيم در آن ها نيز مانند آيات به ميانه روي و اندازه نگه داشتن و اجتناب از افراط و تفريط در هر کار توصيه شده است، و اينک حديثي از حضرت ابوالحسن علي ابن موسي الرضا (ع)«لا يستکمل عبدٌ حقيقة الايمان حتي تکون فيه خصالٌ ثلاثٌ: التفقه في الدين، و حسنُِ التقدير في المعيشه، و الصبرُ علي الرزايا»(16)؛ بنده اي حقيقت ايمان را به کمال نمي رساند مگر
اين که در او سه خصلت باشد: فهم عميق از دين، اندازه نگه داشتن در آنچه به وسيله آن امرار معاش کنند، و شکيبايي در گرفتاري ها و پيش آمدهاي ناگوار.
اين حديث با اندک تفاوت از امام جعفر صادق و امام محمد باقر(ع) نيز نقل شده که حاکي از اهميت آن سه خصلت و صفت مي باشد.
شاهد گفتار ما در «حسن تقدير» است، که معني اش با فهم صحيح و ژرف از اصول و فروع دين بهتر عمل مي شود. حسن تقدير حکمي کلي است و شامل آنچه امرار معاش انسان را تأمين مي کند از مسکن و پوشاک و خوراک و ساير مايحتاج مي باشد. چنان که در پاسخ سؤالي از آن حضرت درباره ميزان «نفقه همسر» مي فرمايند: حد ميان اسراف و اقتار(تنگ نظري، سخت گيري) و به آيه 67 سوره فرقان استناد مي کنند.
درباره ميزان مصرف، حکم کلي در روايت حضرت علي بن حسين (ع) نيز آمده:«إن من اخلاق المؤمن الإنفاق علي قدرالاقتار، و التوسُع علي قدر التوسع»؛«از اخلاق مؤمن است: کم خرج کردن به هنگام تنگدستي، و بيشتر خرج کردن به وقت توانگري»(17). اين دستور چنان که مي بينيم حکمي است خردپذير و عملي که ميانه روي را در دو وضع مالي مؤمن توضيح مي دهد.

ميزان در خوارک
 

انسان موجودي است ميان تهي که براي ادامه حيات نياز به خوردن و آشاميدن دارد، و بيشترين مصرفش از مواهب طبيعي در غذاي اوست، و ظاهراً اکثر اسراف و زياده روي اش نيز در همين خوراک مي باشد.(18) براي به دست آوردن ميزان غذايي که آدمي را ضرور است و بايد مصرف کند، حديث هاي زير نقل مي شود:
امام جعفر صادق (ع)مي فرمايد:
«فرزند آدم را چاره اي نيست جز خوردن مقداري از خوراک که بدن او را سر پا نگاه دارد. پس هنگامي که يکي از شما غذايي مي خورد بايد يک سوم شکمش را به خوراک اختصاص دهد، و
يک سوم را به نوشيدني و يک سوم را به نفس و دم. بنابراين مبادا خود را همچون خوک هاي پرواري براي کشتن فربه سازيد.»(19)
پرخوري به تندرستي انسان زيان مي رساند و از عوارض فربهي، همه باخبريم، علاوه بر اين «تنور شکم دمبدم تافتن»(20) حال روحاني و صفاي دل را از آدمي مي گيرد. رسول خدا(ص) که خود هيچ گاه سير و پر غذا نخورد، تأثير دو گونه غذا خوردن را چنين بيان مي فرمايد:
«من قلّ طعامه صحّ بدنه و صفا قلبه. و من کثرَ طعامه سقم بدنه و قسا قلبه»؛ کسي که خوراکش کم باشد بدنش سالم و دلش باصفاست. و آن که پُر خورد بدنش بيمار شود و سنگ دل گردد.(21)
و خليفه ي بلافصل او علي بن ابي طالب درباره خوردن چنين تعبيري دارد:
«قلّة الاکل من العفاف و کثرته من الاسراف»؛ «کم خوري عفاف است و پرخوري اسراف»(22)
براي روشن تر شدن معني آن سخن گوييم: عفت و عفاف خودداري است از آنچه روا نيست، لذا گاه به پارسايي ترجمه مي شود. راغب در المفردات «عفت» را حصول حالتي در نفس مي داند که از غلبه شهوت(ميل شديد) بر انسان او را حفظ مي کند. بنابراين معلوم مي شود که چگونه کم خوردن جزئي از عفاف و خويشتن داري است که هر مسلمان دل آگاهي بايد رعايت کند. اينک نمونه اي عملي از رفتار امام:
روايت شده که اميرمؤمنان از برابر دکان قصابي که گوشت فربهي داشت گذشت. قصاب به حضرت گفت: از اين گوشت فربه بخريد.
جواب شنيد که: فعلاً پول ندارم.
فروشنده گفت: براي دريافت بهاي آن صبر مي کنم.
امام پاسخ داد: من بر نخريدن گوشت صبر مي کنم!(23)
اما دستور جامع و همگاني حضرت علي (ع)در اين سه جمله کوتاه نغز است: «... فدع الاسراف مقتصداً، و اذکر في اليوم غداً، و عليک من المال بقدر ضرورتک»؛ با ميانه روي[ در مصرف] اسراف را ترک کن، در امروز فردا را به يادآور، و از مالت به قدر لازم و ضروري نگه دار.(24)
و از امام موسي بن جعفر(ع) چنين دستور رسيده : براي خودتان بهره اي از نعمت هاي دنيا قرار دهيد،(25) بدين گونه که آنچه حلال باشد و خلاف مروت و اسراف هم نباشد به آن بدهيد، تا به اين وسيله بر انجام دادن وظايف ديني موفق شويد؛ زيرا روايت شده «ليس منا من ترک دنياه لدينه أو ترک دينه لدنياه»؛ از ما نيست کسي که دنيايش را براي دينش ترک کند، يا دينش را براي دنيا از دست دهد.(26)
نکته: دريغ است به نقل احاديث ديگر که مورد نظر است بپردازيم و از بخش نخست حديث مذکور صرف نظر نماييم، مخصوصاً که در آن از «الگوي مصرف عمر » و تقسيم بندي اوقات ناياب و تُندسير زمان سخن مي رود:
بکوشيد تا زمان (عمر) شما به چهار بخش(و کار) گذرد: ساعتي براي نيايش و مناجات با خدا، زماني براي امر معاش و کسب و کار، مقداري هم براي معاشرت با برادران (ديني) و افراد مورد اعتماد، همانان که عيب هاي شما را (خصوصي) معرفي مي کنند و از صميم دل(خالصانه) با شمايند. زماني هم ويژه برخورداري از لذت هاي حلال(با خانواده ) خلوت کنيد، که به اين قدر (از لذت و راحت) بر گذران آن سه زمان
ديگر توانا مي شويد.
اين است نگرش الهي حجت خدا به انسان و نيازهاي روحي و جسمي اش، و برنامه ريزي کلي براي زندگي، و ارائه هدف غايي عمر که نيايش و کسب معرفت است، در عين کسب و کار و معاشرت و بهره رساني به همنوعان.
در اسلام که آيين اعتدال و جمع بين دنيا و آخرت است، استفاده از مواهب الهي و نعمت هاي طبيعي- در حد ميانه و به اندازه- توصيه شده است. اينک به تناسب موضوع سخن اندکي از آن احاديث- که کمتر گفته شده- نقل مي شود:

آب و نان
 

«سئل الرضا(ع) عن طعم الخبز و الماء. فقال: طعم الماء طعم الحياة و طعم الخبز طعم العيش»(27)؛ از حضرت رضا(ع) از مزه نان و آب سؤال شد. پاسخ اين بود که: مزه آب مزه زندگي است؛ يعني حيات انسان به آب وابسته است(28)؛ و طعم نان طعم خوراک است؛(29) يعني غذاي اصلي انسان نان است.
مانند اين خبر از حضرت صادق (ع)نيز روايت شده که در آن «طعم الخبز القوة» آمده، و نان مايه ي نيرو و توان انسان شمرده شده است.
پيام اين گونه احاديث چيست؟ زندگاني انسان به آب و نان بستگي دارد. از وظايف مهم حکومت اسلامي فراهم آوردن آب سالم و نان براي شهروندان - مخصوصاً فرودستان- است، از سوي ديگر وظيفه حتمي همگان به هدر ندادن آب و نان و مصرف صحيح آن است، تا نعمت هاي حياتي آفريدگار با اسراف و اتلاف از بين نرود.
از آنچه گفتيم اهميت اين دعاي رسول اکرم(ص)، روشن تر مي شود که به زبان دعا مي فرمود:«خدايا! به نان ما برکت ده، و ميان ما و آن جدايي مينداز، که اگر نان نبود نه مي توانستيم روزه
بگيريم نه نماز بخوانيم، و نه ديگر واجبات پروردگار خويش را به جا آوريم.»(30) اين پيوستگي قدرت بدني و روحي و ضرورت هر دو را براي عبادت و کسب معرفت مي فهماند.

گوشت
 

غذاي نيروبخش به انسان بعد از نان، گوشت است که در روايات به خوردن سه روز يک بار آن توصيه شده است و از يک اربعين نخوردن نهي شده:
امام جعفر صادق (ع)از پيامبر اکرم (ص)روايت مي کند:«بر شما باد به خوردن گوشت، چون گوشت گوشت مي روياند. هرکس چهل روز بر او بگذرد و در آن فاصله گوشت نخورده باشد بدخلق خواهد شد. و هرکس بدخلق شد به او گوشت بخورانيد.»(31)
در اين حديث به خصوص تأثير غذا و نيروي جسمي را بر روح بيان مي کند که به تجربه نيز ثابت شده است.
همچنين از آن امام روايت شده: «(گوشت) بايد هر سه روز يک بار خورده شود، که در ماه مي شود ده بار، نه بيش از اين»(32) روشن است که اين معيارها نسبت به زمان ها، شهرها و شرايط مختلف تغييرپذير است، و امروز «علم تغذيه» مي تواند الگوهاي دقيق تر را - با توجه به بعد معنوي و رواني انسان- در اختيار گذارد.

شير
 

توان گفت بعد از آب- که مايعي طبيعي و غيرحيواني است- تنها آشاميدني که از آغاز تولد انسان بر کره خاک وجود داشته، و تغيير ماهوي و ذاتي نکرده، همين ماده سفيد پاک است که به قدرت آفريدگار حکيم از ميان «فرث و دَم»(33) (سرگين و خون) ساده و سالم
بيرون آورده مي شود، و از نوزادي تا کهن سالي خوراکي بسيار مفيد براي انسان مي باشد. در روايات از شير (لبن) اين گونه تعريف شده:
امام علي (ع)مي فرمايد:«ألبان البقرة دواء»؛ «شير گاو دارو و درمان است».(34)
پيامبر اکرم (ص)از خرما و شير به «أطيبان» تعبير کرده؛ يعني دو خوراکي لذيذ و شيرين و خوب.(35)

روييدني ها
 

حضرت امام جعفر صادق(ع) در گفتاري بلند و آموزنده در پاسخ پرسنده اي که از راه هاي معيشت مي پرسد، آن جا که سخن به خوردني هاي حلال مي رسد، حضرت سه نوع خوردني ها را که از زمين مي رويد و براي نيروبخشيدن به انسان سودمند است برمي شمرد که خلاصه اش عبارت است از : دانه هاي نباتي(گندم و جو و برنج و نخود...)، ميوه هاي مفيد، و گونه سوم سبزي ها و روييدني هايي که سمّي نباشد.(36)
در حديثي ديگر راجع به اهميت سبزي خوردن چنين تعبيري کرده اند:«لکل شيء حليةٌ و حلية الخوان البقل»؛ «هر چيزي را زينتي است و زينت سفره سبزي خوردن است.»(37)
و در استفاده از انواع ميوه ها فرموده اند:«هر ميوه اي که همگاني شود، مرد بايد از آن براي خانواده خويش بخرد.»(38)

ميزان کلي اسراف
 

احاديثي که نقل خواهد شد، ملاک کلي اسراف و تجاوز از الگوي صحيح را تعيين ميک ند:
از حضرت صادق(ع) روايت شده: همانا ميانه روي امري است که خداي
عز و جل دوست دارد، و اسراف را بي ترديد دشمن دارد، گرچه دور انداختن هسته خرمايي باشد که براي کاشتن خوب است، يا دور ريختن زيادي آبي که نوشيده اي،(39) و به هدر دادن آن.
از همان امام همام نقل شده:«اسراف و زياده روي در چيزي است که مايه تباهي مال شود و به بدن آسيب برساند.
گفته شد: پس «اقتار» و تنگ گيري در زندگي چيست؟
فرمود: خوردن نان و نمک در حالي که توانايي بر خوردن چيزي جز آن داري.
گفته شد: پس ميانه روي چيست؟
فرمود: نان و گوشت و شير و سرکه و روغن[ خوردن]، يک بار اين و يک بار آن.»(40)
«اسحاق بن عمار مي گويد: به امام کاظم(ع) گفتم: مردي ده پيراهن دارد، آيا در اين کار اسراف کرده است؟
امام فرمود: نه، اين باعث دوام بيشتر جامه هاي اوست، بلکه اسراف آن است که لباس آبرومند خود را در جاهاي آلوده بپوشي(و آن را ضايع کني)»(41).
از امام صادق(ع) است که فرمود: هنگامي که خدا بر بنده خود نعمتي را ارزاني کند، دوست دارد نشان آن را بر او ببيند، چون او زيباست و زيبايي را دوست دارد.(42) مانند اين حديث از حضرت علي(ع) هم نقل شده است.
از احاديث متعددي که در استحباب عطر زدن و خوشبو کردن خود به ويژه براي نماز رسيده صرف نظر مي کنيم و به نقل روايتي از حضرت صادق بسنده مي نماييم که فرمايد:
آنچه در خريدن عطر مصرف کني اسراف نيست؛(43) و جايگاه آن امام در مسجد از بوي خوش آن و جاي
سجودش شناخته مي شد(44).
جمع بين احاديث نقل شده، که در واقع توضيح و تفسيري بر آيات کلام الله است، مي تواند نظري صحيح درباره معيار و الگوي مصرف هر چيز به ما بدهد.
پيشينيان ما از علماي اخلاق، مصلحان جامعه و شاعران متعهد براي جلوگيري از اسراف و ايجاد زندگي سالم، راحت و بي اضطراب، از تعليمات اسلامي مايه گرفته «قناعت» را تعليم مي دادند و ساده زيستن را ترويج مي کردند.(45)
در زمان ما که تبليغات افسونگر و آگهي هاي رنگارنگ تجاري، ميل هاي کاذب خريد را در مردم ايجاد مي کند، سخن از قناعت گفتن و الگوي مصرف براي هر کار اداري يا خانوادگي تعيين کردن، ضرورتي است فرهنگي و ملي با اهميتي مضاعف، تا همگان- مخصوصاً مردم کم مايه و درمانده- به زندگي متعادل دست يابند، و اين «حيات طيبه» حاصل نشود جز با اجراي عدالت اجتماعي و کوتاه کردن دست مفسدان اقتصادي و اسرافکاران و شادخواران (مترفين)، زيرا عدالت و مصرف درست لازم و ملزوم يک ديگرند.
پيام رئيس مذهب ما امام جعفر صادق (ع)اين است:«إن الناس يستغنون اذا عدل بينهم»؛ اگر عدالت اجرا شود همه مردم بي نياز مي شوند.(46) و اين است هدف اصلي در حکومت اسلامي، که با ياري مردم بايد اجرا گردد.

پي نوشت ها :
 

1- پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري.
2-خداوند: صاحب و دارنده.
3-ترجمه از: قرآن مجيد، ترجمه ي استاد محمد مهدي فولادوند است.
4- گزيده گلستان سعدي، انتخاب و توضيح دکتر غلامحسين يوسفي، انتشارات سخن، 1370، باب سوم، حکايت 7، ص 97.
5- ر.ک: لسان التنزيل، مؤلف ناشناخته، به اهتمام دکتر مهدي محقق، مرکز انتشارات علمي و فرهنگي، 1362، ص 73.
6- از زبان صالح پيامبر نقل مي کند که به قومش ثمود مي گفت:«و لا تطيعوا امر المسرفين* الذين يفسدون في الارض و لا يصلحون»(شعراء/ 151-152).
7- السيد محمد حسين الطباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1393ق، 15/ 240.
8- ر.ک: الميزان، 7/ 368- 369.
9- متن ترجمه فولادوند «اسرافکاران» بود. با توجه به آيه که «المبذرين» بود، و آيه قبل آن هم نهي از «تبذير» بود ترجمه اصلاح شد.
10- الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، الجزء السادس، دارالمعرفه، 1406ق، ص 633.
11- ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، 12/ 86.
12- رک: سعيد الخوري الشرتوتي، اقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد: بذر المال: فرقه اسرافاً.
13- مجمع البيان، 6/ 634.
14- همان، 6/ 635.
15- تفسير نمونه، 12/ 92.
16- حسن بن علي بن حسين بن شعبه الحراني، تحف العقول، تصحيح و ترجمه علي اکبر غفاري، کتاب فروشي اسلاميه، 1384ق، ص 471. اين حديث پرمعني را ذيل سخنان امام باقر و امام صادق (ع)نيز نقل کرده است. در ابتداي حديث مروي از حضرت باقر(ع) «الکمال کل الکمال» ذکر شده است.
17- تحف العقول، ص 282.
18- اتلاف خوراک هاي گوناگون تهيه شده در مجالس مهماني، دولتي يا خصوصي (عروسي يا عزا)، «قولي است که جملگي برآنند» و به شرحش نيازي نيست.
19- کافي، 6/ 270، به نقل از: محمدرضا حکيمي، محمد حکيمي، علي حکيمي، الحياة، 4/ 273.
20- سعدي گويد: تنور شکم دمبدم تافتن/ مصيبت بود روز نايافتن.
21- الشيخ عباس القمي، سفينة البحار، اشراف علي اکبر الهي خراساني، مجمع البحوث الاسلاميه، 1/ 69.
22- ارشاد القلوب، 1/ 119. به نقل از مستدرک الوسائل، چاپ 1408، 16/ 213. شايد مصلح الدين سعدي اشاره به آن روايت داشت که گويد: به تمناي گوشت مردن به / که تقاضاي زشت قصابان.(گلستان، باب سوم، حکايت 9).
23-غررالحکم، ص 234، به نقل از: الحياة، 4/ 272.
24- نهج البلاغه، ص 871؛ «عبده»، 3/ 23. به نقل از: الحياة، 4/ 191.
25- سخن امام توضيح سخن خداست که به قارون مي فرمايد:«وابتغ فيما آتاک الله الدار الاخرة و لا تنس نصيبک من الدنيا»: با آنچه خدا به تو داده سراي آخرت را بجوي و سهم خود را از دنيا فراموش مکن... .
26- تحف العقول، ص 433.
27- بحارالانوار، 49/ 99. به نقل از محمد حکيمي، معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي، بنياد پژوهشهاي اسلامي، ص 176.
28- «و جعلنا من الماء کل شيء حيُّ افلا يؤمنون»(سوره انبياء/ 30).
29- العيش: الطعام و ما يعاشُ به. يقال: عيشُ بني فلان لبن.(اقرب الموارد).
30-کافي، 6/ 286، به نقل از: الحياة، 6/ 195.
31- وسائل الشيعه، 17/ 26؛ به نقل از : الحياة، 6/ 196.
32- کافي، 5/ 511-512؛ به نقل از: الحياة، 6/ 197.
33- در سوره نحل آيه 66 مي خوانيم:«و إن لکم في الانعام لعبرةً نسقيکم مما في بطونه من بين فرث و دم لبنا خالصاً سائغاً للشاربين»؛ «و در دام ها قطعاً براي شما عبرتي است: از آنچه در [ لابلاي] شکم آن هاست، از ميان سرگين و خون شيري ناب به شما مي نوشانيم که براي نوشندگان گواراست.»
34- الحياة، 6/ 199.
35- مکارم الاخلاق، ص 220، به نقل از: سفينة البحار، 4/ 286. روايات ديگر را در اين مأخذ توان ديد.
36- براي ملاحظه ي اين خبر طولاني که فشرده مباحث فقهي و مکاسب را در بر دارد ر.ک: حسن بن علي شعبة الحراني، تحف العقول عن آل الرسول، ص 346-356.
37- الحياة، 6/ 209.
38- کافي، 5/ 512، به نقل از: الحياة، 6/ 205.
39-سفينه البحار، 2/ 622.
40- بحارالانوار، 69/ 261، به نقل از: الحياة، 6/ 206.
41- مکارم الاخلاق، ص 112، به نقل از: الحياة، 6/ 212.
42- کافي، 6/ 438، به نقل از: الحياة، 6/ 214.
43- کافي، 6/ 512، به نقل از: الحياة، 6/ 222.
44- الحياة، 6/ 221.
45- براي آگاهي بيشتر در اين باره رک: مجله مشکوة، زمستان 1363، شماره 6، «سعدي آموزگار قناعت»؛ و چاپ مجدد آن در يادمان روزها، مجموعه مقالات، بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد.
46- کافي، 3/ 568، نقل از: الحياة، 6/ 21.
 

منبع: نشريه مشکوة، شماره 102.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط