استنباط حکم ساب النبي(ص) از ابعاد سه گانه سنت اسلامي (5)

رسول اعظم حضرت محمد(ص) پس از فتح مکه، به همه مشرکان قريش علي رغم آن همه رنج و آزاري که از آنان ديده بود، امان داد. اما برخي افراد زشت ترين و پليدترين کارها را نسبت به پيامبر انجام داده بودند؛ از جمله: دادن فحش، ناسزا و دشنام به پيامبر، تبليغ عليه ايشان، هجو حضرت با استفاده از ابزارهاي هنري خويش همانند شعر، و آزار رسول الله با نيش زبان هايشان. رحم به آنان و گذشت از آن جنايتکاران روا نبود. رها کردن آنان آثار زيانباري داشت و ظلم به پيروان رسول الله و
سه‌شنبه، 18 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استنباط حکم ساب النبي(ص) از ابعاد سه گانه سنت اسلامي (5)

استنباط حکم ساب النبي(ص) از ابعاد سه گانه سنت اسلامي (5)
استنباط حکم ساب النبي(ص) از ابعاد سه گانه سنت اسلامي (5)


 

نويسنده: دکتر محمدرضا جواهري
استاديار دانشگاه فردوسي مشهد



 

فتح مکه و فرمان تاريخي پيامبر درباره اهانت کنندگان
 

رسول اعظم حضرت محمد(ص) پس از فتح مکه، به همه مشرکان قريش علي رغم آن همه رنج و آزاري که از آنان ديده بود، امان داد. اما برخي افراد زشت ترين و پليدترين کارها را نسبت به پيامبر انجام داده بودند؛ از جمله: دادن فحش، ناسزا و دشنام به پيامبر، تبليغ عليه ايشان، هجو حضرت با استفاده از ابزارهاي هنري خويش همانند شعر، و آزار رسول الله با نيش زبان هايشان. رحم به آنان و گذشت از آن جنايتکاران روا نبود. رها کردن آنان آثار زيانباري داشت و ظلم به پيروان رسول الله و خيانت به مؤمنان بود. از اين رو، پيامبر رحمت به حکم خدا گروهي را مهدورالدم دانست و فهرست مردان و زنان فاسد، خائن و جنايتکار را اعلام نمود: «ام بقتلهم و ان وجدوا تحت استار الکعبه.» پيامبر به همه فرمان داد آنان را هر جا بيابند، حتي اگر خود را به زير پرده هاي کعبه آويخته باشند بکشند! (ابن هشام، 1412 ق، ج 2، ص 859 / ابن اثير، 1407 ق، ج 21، ص 123 / يعقوبي، 1362، ج 1، ص 419 / آيتي، 1359، ص 524 / مکارم شيرازي، 1424 ق، ج 2، ص 201) جرم سنگين عموم اين افراد سب و شتم و اهانت به پيامبر خدا و رسالت الهي ايشان بود. يکي از آنان عبدالله بن خطل از قبيله تميم بن غالب بود که محکوم به مرگ شد. چون اسلام آورده بود، پيامبر او را براي تبليغ به مکه فرستاد. در راه مردي را که همراهش بود کشت و مرتد شد و با شعر خويش رسول الله را هجو کرد و ايشان را سزاوار فرمانبرداري نشناخت. به دستور پيامبر، سعدبن حريث محزومي و ابو برزه اسلمي او را در حالي که خود را به پرده هاي کعبه آويخته بود کشتند. (ابن هشام، 1412 ق، ج 2، ص 860 / ابن اثير، 1407 ق، ج 2، ص 124-125 / يعقوبي، 1362، ج 1، ص 419 / ابن خلدون، 1363، ج 1، ص 444 / آيتي، 1359، ص 525 / حسني، 1362، ص 599-600). عبدالله بن سعدبن ابي سراح عامري که براي رسول خدا مي نوشت، مرتد شد و به مکه رفت. وي با گفتن سخنان باطل درباره پيامبر، آن حضرت را مسخره مي کرد و مي گفت: من هم چنان که محمد مي گويد مي گويم، محمد پيامبر نيست. او به من گفت: بنويس «عزيز حکيم» و من مي نوشتم «لطيف خبير»، او اگر پيامبر بود مي دانست. پس از فتح مکه به برادر رضاعي اش عثمان پناه آورد. عثمان او را جاي داد و نزد پيامبر آورد و براي او امان خواست و درباره او با پيامبر سخن مي گفت. رسول خدا ساعتي سکوت کرد و خاموش بود و سپس امانش داد و چون بيرون رفت به ياران خود فرمود: چرا او را نکشتيد؟ گفتند: منتظر بوديم اشاره فرمايي. فرمود: هيچ پيامبري را نشايد که با چشم اشاره کند، و پيامبران با اشاره نمي کشند. (ابن هشام، 1412 ق، ج 2، ص 859 / ابن اثير، 1407 ق، ص 2-124 / يعقوبي، 1362، ج 1، ص 419 / ابن خلدون، 1363، ج 1، ص 444 / آيتي، 1359، ص 524 / حسني، 1362، ص 599)
جويرث نقيد بن وهب بن عبيد بن قصي، رسول الله را در مکه آزار مي داد و سخنان زشت مي گفت. وي زماني که عباس بن عبدالمطلب در سفر هجرت به مدينه، دختران رسول خدا (فاطمه(ع) و ام کلثوم) را بر شتري سوار کرده بود تا به مدينه ببرد، شتر را رم داد و آنان از بالاي شتر به زمين افتادند. او همواره رسول الله و اصحاب ايشان را آزار و دشنام مي داد. علي بن ابي طالب(ع) روز فتح مکه او را به کيفر رساند و دستور پيامبر را اجرا نمود. (ابن هشام، 1412 ق، ج 2، ص 861 / ابن اثير، 1407 ق، ج 2، ص 125 / يعقوبي، 1362، ج 1، ص 420 / ابن خلدون 1363، ج 1، ص 444 / آيتي، 1359، ص 525 / حسني، 1362، ص 600) ساره که رسول الله را آزار و دشنام مي داد و در آوازهايش پيامبر را هجو مي کرد و پيش از فتح مکه هم نامه حاطب را براي دشمنان اسلام به مکه مي برد، در روز فتح مکه به دست علي بن ابي طالب(ع) کشته شد. (ابن هشام، 1412 ق، ج 2، ص 860 / ابن اثير، 1407 ق، ج 2، ص 126 / يعقوبي، 1362، ج 1، ص 420 / ابن خلدون، 1363، ج 1، ص 444)
فرثنا و قريبه دو کنيز عبدالله بن خطل بودند که پيامبر را دشنام مي دادند و با شعرهاي خويش در هجو و ناسزاگويي رسول الله آواز مي خواندند. پيامبر دستور دادند آنان همراه با ابن خطل به قتل برسند. (ابن هشام، 1412 ق، ج 2، ص 860-861 / ابن اثير، 1407 ق، ج 2، ص 126 / يعقوبي، 1362، ج 1، ص 420 / آيتي، 1359، ص 525 / نجفي، 1981 م، ج 41، ص 434 / مکارم شيرازي، 1424 ق، ج 2، ص 201-202)
در پرونده اعمال همه افرادي که پيامبر خدا خونشان را هدر اعلام فرمود، اهانت، سب و شتم و آزار پيامبر و برخي بدگويي وناسزاگويي و هجو پيامبر در آوازه خواني و اشعار وجود دارد. دستور تاريخي پيامبر در فتح مکه، از موضوعات قطعي تاريخي صدر اسلام است. پيام هاي اين فرمان تأکيد بر رسميت و اهميت مجازات قتل ساب النبي(ص) است. صاحب جواهر داستان اين حوادث را نصوص تأييد کننده حکم قتل ساب النبي مي داند. (نجفي، 1981 م، ج 41، ص 434) آيت الله مکارم شيرازي نيز اين روايات تاريخي را روايات دلالت کننده بر مقصود در مسئله ساب النبي مي شمارد. (مکارم شيرازي، 1424 ق، ج 2، ص 201)

اجراي حکم در عصر حضور امامان(ع)
 

به دنبال عصر رسالت، در عصر امامت نيز اجراي حکم ساب النبي(ص) ادامه يافت؛ چون احکام شرعي اسلامي جاويدان و ابدي است و هرگز نسخ نخواهد شد. امام علي(ع)، هم در عصر پيامبر(ص) براساس فرمان هاي آن حضرت مجازات ساب النبي را اجرا نموده و هم پس از رحلت رسول خدا اين حکم الهي را اجرا کرده اند. در زمان ساير امامان نيز در سطح قدرت ياران آنان، حکم ساب النبي اقامه و برقرار بوده است. اين فعل و تقريب امامان(ع) نيز مدرک و دليل کيفر ساب النبي است. امام صادق(ع) در دوران فرمانداري زيادبن عبيدالله حارثي بر مدينه، حکم ساب النبي را براي مردي از وادي القري صادر فرمودند و حاکم اجرا نمود. (کليني، 1401 ق، ج 7، ص 266-267 / شيخ طوسي، 1407 ق، ج 10، ص 84 / همو، [بي تا]، ج 9، ص 194 / شهيد ثاني، 1413 ق، ج 14، ص 452 / اردبيلي، 1403 ق، ج 13، ص 170 / مجلسي، 1403 ق، ص 222-223 / حرعاملي، 1387 ق، ج 18، ص 459 / نجفي، 1981 م، ج 41 / حسيني شيرازي، 1409 ق، ج 87، ص 386 / مکارم شيرازي، 1424 ق، ج 2، ص 199) ايشان در زمان عبدالعزيزبن عمر نيز در درگيري دو تن که يکي از آنان به پيامبر اهانت کرده بود فرمان مجازات وي را صادر کردند و حاکم او را به قتل رساند. (کليني، 1401 ق، ج 7، ص 269 / شيخ طوسي، 1407 ق، ج 10، ص 86 / کاشاني، 1411 ق، ج 15، ص 498-499 / حرعاملي، 1387 ق، ج 18، ص 460-461 / حسيني شيرازي، 1409 ق، ج 87، ص 401) ابوبحير بن عبدالله بن نجاشي خدمت امام صادق(ع) رسيد و عرض کرد: جانم فدايت! من پيوسته بر فضل شما اقرار کرده ام و حق را در شما مي بينم نه در غير شما! من سيزده مرد از خوارج را که شنيدم تک تک آنان از علي بن ابي طالب(ع) اظهار برائت و تنفر مي کنند به قتل رسانده ام. امام پرسيد: اي ابوبحير، چگونه آنان را کشتي؟ وي در پاسخ چگونگي قتل آنان را توضيح داد و عرض کرد: همه اين اعدام ها پنهاني و محرمانه انجام شده است. امام صادق(ع) فرمود: اي ابا بحير! اگر آنان را به امر امام مي کشتي هيچ چيزي بر تو نبود، لکن تو بر امام سبقت گرفتي و خودت اقدام نمودي، پس بر توست که سيزده گوسفند در منا ذبح کني و گوشت شان را صدقه بدهي؛ چون بي اذن امام، آنان را مجازات کرده اي و غير اين چيزي بر تو نيست. (مجلسي، 1403 ق، ج 79، ص 223-224 / حر عاملي، 1387 ق، ج 19، ص 170-171 / طباطبائي، 1408 ق، ج 16، ص 55) گرچه اين روايت بر خلاف ساير روايات ساب النبي بر اجراي حکم بر اذن امام تأکيد دارد، ولي امام صادق(ع) در واقع مجازات قتل ساب الامام را تأييد نموده اند؛ چون جز ذبح گوسفند چيز ديگري را بر او لازم نديده اند. البته اگر با اذن امام آنان را مجازات مي نمود هيچ چيز حتي همين ذبح گوسفند هم لازم نبود. درستي قتل ساب الامام، به طريق اولي درستي ساب النبي را آشکار مي نمايد. (مکارم شيرازي، 1424 ق، ج 2، ص 201)
مطابق روايت مذکور، در عصر امام صادق(ع) يکي از اصحاب ايشان سيزده تن از ناصبي ها و اهانت کنندگان به امام علي(ع) را به قتل رسانده ست و امام پس از شنيدن اقدامات وي، او را از آن کارها باز نداشتند و تنها اذن گرفتن از امام را به او يادآور شدند. امام موسي بن جعفر(ع) نيز پس از شنيدن گزارش علي بن حديد مبني بر اهانت محمدبن بشير به مقام امام، وي را مهدورالدم و ريختن خونش را حلال اعلام کرده و علي بن حديد را به اجراي حکم اعدام محمد بن بشير تشويق نمودند. (حر عاملي، 1387 ق، ج 18، ص 463 و 464 / نجفي، 1981 م، ج 41، ص 435-436) در فقه شيعه حکم ساب النبي و ساب الامام يکي است و دلايل معتبر قتل ساب الامام به طريق اولي در مجازات ساب النبي جاري مي باشد.

در عصر غيبت امام زمان
 

پس از غيبت حضرت مهدي(عج) نيز در جهان اسلام مجازات اعدام براي ساب النبي برقرار بوده و اجرا مي شود. در ذيل به نمونه هايي از آن اشاره مي گردد:
فقيهان اندلس فتوا به قتل ابن خاتم متفقه طليطلي و به دار آويختن وي دادند؛ چون شهود عليه او شهادت دادند که به پيامبر اهانت کرده، ايشان را سبک و خوار شمرده و زهد آن حضرت را تحميلي دانسته است (قاضي عياض، 1424 ق، ص 543-544) فقيهان قيروان و اصحاب محمد بن سحنون نيز فتواي قتل ابراهيم فرازي را که شاعر و دانشمند برجسته اي بود و در مناظره، خدا و پيامبران و پيامبر اسلام را مسخره نمود، صادر کردند و قاضي يحيي بن عمر او را به قتل رساند و به دار آويخت و سپس پايين آورد و سوزاند و سگي آمد به خون او زبان زد. يحيي بن عمر گفت: راست مي گفت رسول الله که سگ در خون مسلمانان زبان نمي زند. (همان، 1424 ق، ص 543) کشيش مسيحي پرفتکوس در قربطه پايتخت اندلس، به پيامبر اسلام دشنام داد و سخنان ناروا و ناسزا به آن حضرت گفت و مجازات شد. (دورانت، 1381، ج 4، ص 383 / آرمسترانگ، 1383، ص 18) سانچو، يکي از نگهبانان قصر پادشاه مسلمانان اندلس، علني به پيامبر ناسزا گفت و اعدام شد. راهبي قرطبي به نام اسحاق نيز از پيامبر اسلام بدگويي کرد و سخنان زشت به کار برد. قاضي او را به اعدام محکوم نمود. (دورانت، 1381، ج 4، ص 383) پيشواي يهوديان به پيامبر اهانت کرد و به دست مسلمانان به قتل رسيد. (همان، ج 4، ص 469) با اينکه مسلمانان همواره با پيروان ساير اديان و اهل کتاب برخورد زيبا و رفتار شايسته اي داشته و با آنان مدارا کرده اند، به گونه اي که ويل دورانت تصريح مي کند: غالباً مسيحيان حکومت مسلمانان را بر حکومت مسيحيان ترجيح مي داده اند (همان، ج 4، ص 382)، اما هيچ گاه از توهين به شخصيت مقدس رسول الله نگذشته اند و اهانت کنندگان ستيزه جو و دشنام دهندگان لجوج و معاند را به سزاي کردار و گفتارشان رسانده اند. مسلمانان همواره با غيرت ديني از پيامبرشان دفاع کرده و با شهامت و صراحت حکم قتل ساب النبي را اظهار و اجرا نموده اند.
هنگامي که سلمان رشدي در کتاب آيات شيطاني به رسول الله اهانت کرد و دشنام داد و ناسزا گفت (آرمسترانگ، 1383، ص 25، 143-149) امام خميني(ره) حکم اعدام وي را صادر کرد و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران تمام مشکلات صدور اين حکم الهي را براي رضاي خدا با جان و دل پذيرفت و سختي هاي آن را تحمل کرد. عمل سلمان رشدي مصداق روشن دو عنوان مجرمانه ساب النبي و ارتداد فطري است که حکم هر يک به تنهايي اعدام است و به دليل اهانت به رسول اعظم(ص) بايد کشته شود. شهامت و شجاعت امام خميني در دفاع از پيامبر اسلام با صدور حکم قتل سلمان رشدي و پافشاري بر آن، بر جهانيان آشکار گرديد و موج اهانت به مقدسات مسلمانان را مهار کرد و در مسلمانان و حتي عموم متدينان جهان روحيه و جرئت پاس داري از مقدسات را ايجاد يا تقويت نمود.
امام خميني در 25 بهمن 1367 در نامه اي چنين نوشتند:
باسمه تعالي. انالله و انا اليه راجعون. به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي رسانم مؤلف کتاب آيات شيطاني – که عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است- همچنين ناشران مطلع از محتواي آن، محکوم به اعدام مي باشند. از مسلمانان غيور مي خواهم تا در هر نقطه اي که آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر کسي جرئت نکند به مقدسات توهين نمايد و هرکس در اين راه کشته شود، شهيد است انشاء الله. ضمناً اگر کسي دسترسي به مؤلف کتاب دارد و خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد. (امام خميني، 1369، ج 21، ص 86)
در 29 بهمن 1367 نيز دفتر امام خميني اين اطلاعيه را صادر کرد:
باسمه تعالي. رسانه هاي گروهي استعماري خارجي به دروغ به مسئولين نظام جمهوري اسلامي نسبت مي دهند که اگر نويسنده کتاب آيات شيطاني توبه کند، حکم اعدام درباره او لغو مي گردد. حضرت امام خميني- مدظله- فرمودند: اين موضوع صد در صد تکذيب مي گردد. سلمان رشدي اگر توبه کند و زاهد زمان گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال، تمامي همّ خود را به کار گيرد تا او را به درک واصل گرداند. حضرت امام اضافه کردند: اگر غيرمسلماني از مکان او مطّلع گردد و قدرت اين را داشته باشد تا سريع تر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را در قبال اين عمل مي خواهد به عنوان جايزه و يا مزد عمل به او بپردازند (همان، ص 87)
گرچه با صدور حکم امام خميني، سلمان رشدي مرد و مجبور است در زندان خودساخته و لايه هاي حفاظتي سنگين با هزينه هاي فراوان استکبار جهاني زندگي کند، ولي اميد مي رود سرانجام روزي توسط مسلمان غيوري مجازات گردد.
منبع: نشريه الاهيات اجتماعي شماره 2.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط