نقدي بر روششناسي عالمان اخباري شيعه در دانش رجال (4)
فيض کاشاني ديدگاه برخي از متأخرين را در تحليل اين سخن نقل ميكند كه گفتهاند مراد از اين عبارت، صحت احاديث منقول از آنان و نسبت آن به اهل بيت (عليهم السلام) به مجرد صحت آن از آنان است؛ بدون آن كه عدالت كسي كه آنان از او نقل ميكنند، معتبر باشد؛ چنانكه حتي اگر از كسي كه متهم به فسق يا وضع حديث است نيز خبري نقل كنند، پذيرفته مي شود؛ چه رسد به آنكه خبري را بهصورت مرسل نقل كنند. او در نقد اين ديدگاه ميگويد عبارت كشي در اين مطلب نه تنها صراحت، بلكه ظهور نيز ندارد و آنچه از اصحاب اجماع، صحيح است، روايت است نه مروي. وانگهي، ميتوان احتمال داد كه عبارت كشي كنايه از اجماع بر عدالت و صدق اين افراد باشد؛ بر خلاف ديگراني كه چنين اجماعي در باره آنان وجود ندارد. (1)
محدث نوري نيز در فائده هفتم از خاتمه مستدرك الوسائل با نقل عبارات مشهور كشي، در احتمالاتي كه در توجيه اين عبارات ميتوان داد، مطالب مفصلي بيان ميكند. (2) ديدگاه او، به طور خلاصه، چنين است كه احتمال درست در توجيه عبارات كشي، صحت رواياتي است كه از اصحاب اجماع نقل شده است. نتيجه رجالي ديدگاه محدث نوري تعديل خاص همه مشايخ اصحاب اجماع است تا آنجا كه به امام (عليه السلام) منتهي مي شود. اما اين توجيه از عبارت كشي را نميتوان پذيرفت؛ زيرا برخي از مشايخ اصحاب اجماع از رجال مجهول يا ضعيف هستند و اگر سخن محدث نوري درست باشد، بايد بر خلاف سخن رجاليان، آنان را به صرف آنكه از مشايخ اصحاب اجماع بودهاند، در گروه ثقات قرار داد. (3)
4. يكي ديگر از مباني رجالي اخباريان ـ كه رويكرد تسامحگرايانه آنان در پذيرش اخبار را نشان ميدهد ـ گسترش مصداق توثيقات عام است؛ مثلاً فيض كاشاني در رساله «الاصول الاصيله ي» در پي تأسيس اين مبناست كه ثقه جز از ثقه روايت نميكند. بنابراين، اخبار كتب اربعه يقيني است. نتيجه تطبيق اين معيار، صحت همه نصوص است، مگر آنها كه با دليل خارج شود. (4) محدث نوري نيز معتقد است که نه تنها اصحاب اجماع، بلکه حتي آن عده از راوياني كه در كتب رجال به صحت حديث توصيف شده اند، نيز نه تنها خودشان ثقهاند، بلكه راويان پس از آنان تا معصوم (عليه السلام) نيز ثقه هستند، با اين فرق كه در مورد آنان مثل اصحاب اجماع، اجماعي نقل نشده است. (5)
اما در نقد اين سخن محدث نوري بايد گفت که اولاً وثاقت شخص ربطي به وثاقت مشايخ او ندارد و ثانياً اگر اين سخن درست باشد، لازمهاش تعديل بسياري از راويان مجهول يا مهمل است كه در اين صورت، تعداد راويان عادل بسيار بيش از آنچه هست مي شود؛ در حاليكه به چنين ملاكي نميتوان اعتماد كرد. (6)
محدث نوري همچنين در باره برخي از راويان (مانند جعفر بن بشير و محمد بن اسماعيل بن ميمون زعفراني) ـ كه در رجال النجاشي در باره آنان چنين آمده كه «روي عن الثقات و رووا عنه» ـ ميگويد كه اين سخن دلالت بر آن دارد كه آنان از ضعفا حديثي نقل نميكنند. (7) اين در حالي است كه عبارت نجاشي دلالت بر حصر ندارد و مراد، آن است كه آنان غالباً از ثقات نقل ميكنند؛ زيرا مثلاً جعفر بن بشير گاه نيز از ضعفا نقل ميكند. (8)
او نظير همين ديدگاه را در فائده هشتم از خاتمه مستدرك الوسائل در باره توثيق چهارهزار شاگرد امام صادق (عليه السلام) از سوي ابن عقده نيز ابراز ميكند و آنگاه، در بحثي مفصل، ميكوشد وثاقت خود ابن عقده و حجيت توثيق او را ثابت كند. (9) ايشان ثمره چنين بحثي را توثيق بسياري از راويان مجهول ميداند. پيش از او شيخ حر عاملي نيز در امل الآمل در شرح حال «خليد بن أوفي أبيالربيع الشامي»، در اشاره به همين مبنا و البته با اندكي ترديد و احتياط، ميگويد:
و روى عنه ابن مسكان أيضاً، و هو من أصحاب الإجماع، و جمله ي منهم رووا عنه كثيراً و ذكر النجاشي أنه روى عن أبي عبد الله (عليه السلام) و لو قيل بتوثيقه و توثيق أصحاب الصادق (عليه السلام) إلا من ثبت ضعفه لم يكن بعيداً، لأن المفيد في الإرشاد و ابن شهرآشوب في معالم العلماء و الطبرسي في إعلام الورى قد وثقوا أربعه ي آلاف من أصحاب الصادق (عليه السلام)، و الموجود منهم في جميع كتب الرجال و الحديث لا يبلغون ثلاثه ي آلاف، و ذكر العلامه ي و غيره أن ابن عقده ي جمع الأربعه ي آلاف المذكورين في كتب الرجال، و نقل بعضهم أنه ذكر أبا الربيع. (10)
اين در حالي است كه آنچه از ابن عقده در اين باره نقل شده، دلالت بر توثيق ندارد، بلكه او تنها نام چهار هزار شاگرد آن حضرت را گردآورده است. وانگهي، در ميان اصحاب امام صادق (عليه السلام) افراد ضعيف نيز وجود دارند و مثلاً شيخ طوسي برخي از آنان را تضعيف كرده است. (11) محدث نوري ـ كه به اين نكته توجه دارد ـ ميكوشد اين تضعيفها را توجيه كند. به نظر او مراد از ضعف، آن است كه با وثاقت منافي نباشد؛ مانند روايت از ضعفا يا روايت ضعفا از يك راوي يا اعتماد به اخبار مرسل يا روايت اخباري كه ظهور در غلو و جبر و تشبيه دارد. اما چنين توجيهي خلاف ظاهر است، زيرا اطلاق «ضعف» ظهور در خود شخص دارد. بهعلاوه در باره برخي از راويان تعابير شديدي مانند «ملعون» و «غالي» آمده است كه در اين صورت توجيه محدث نوري نميتواند كارساز باشد. (12) آيه يالله خويي نيز در نقد اين ديدگاه، آن را با نظر اهل سنت در عدالت همه اصحاب رسول خدا قابل مقايسه ميداند. (13)
ديدگاه ديگر محدث نوري در همين موضوع، نظر او در باره توثيقات عامي است كه برخي ديگر از رجالياني كه گرايش اخباري ندارند، نيز در اين زمينه با او موافقاند. يكي از اين توثيقات، توثيق مشايخ نجاشي است. محدث نوري، با ذكر بيش از سي تن از مشايخ نجاشي، در فصلي چنين ميگويد:
الثالث: في حسن هؤلاء المشايخ و جلاله ي قدرهم و علو مرتبتهم فضلاً عن دخولهم في زمره ي الثقات بالقرينه ي العامه ي التي تعمهم مع قطع النظر عن ملاحظه ي حال آحادهم... . (14)
البته در اين نكته، رجالي سختگيري مانند آيه ي الله خويي نيز با او همنظر است. (15)
همچنين محدث نوري مانند برخي ديگر از رجاليان، نظير همين سخن را در باره رجال كامل الزيارات ابراز ميكند. (16) اين مبنا را شيخ حر عاملي هم قبول دارد. (17) آيه ي الله خويي، ضمن پذيرش اين توثيق عام، آن را در صورتي حجت ميداند كه با يك تضعيف ديگر معارض نباشد. (18)شيخ حر عاملي همين نظر را در باره رجال تفسير علي بن ابراهيم هم ميپذيرد. (19)
همچنين محدث نوري در فايده نهم المستدرك، از اين بحث ميكند كه بسياري از اخباري كه حسن شمرده شده اند، از اخبار صحيح محسوب ميشوند. به نظر ايشان كلماتي مانند «صالح»، «زاهد»، «فقيه»، «فقيه اصحابنا»، «شيخ جليل»، «مقدم اصحابنا»، «مشكور» و كلمات مشابه، دليل بر حسن ظاهر شخص هستند و ممكن نيست كسي از صالحان و در عين حال متجاهر به ترك برخي از واجبات يا ارتكاب برخي از گناهان باشد و جهل به حال او از سوي كساني كه او را چنين توصيف كردهاند، منافي با چنين توصيفي است. محدث نوري معتقد است كه استعمال «صلاح» در كتاب و سنت حتي بر چيزي بيش از عدالت دلالت دارد. او به همين صورت، الفاظ ديگري مانند زهد، جلالت و... را به دلالت مطابقي يا التزامي دليل بر عدالت راوي ميداند. بر همين اساس، مثلاً احاديث ابراهيم بن هاشم را ـ كه حسن ميدانند ـ بايد صحيح محسوب كرد؛ زيرا لازمه آنكه كسي آن همه روايت نقل كند و اولين كسي باشد كه حديث كوفيان را در قم نشر داده است، اين است كه داراي مرتبهاي باشد كه ديگران سخن او را بپذيرند. اين نشان ميدهد كه نشر حديث از حسن ظاهر حكايت ميكند كه به نوبه خود كاشف از ملكه عدالت است. (20) ميرزاي نوري ميافزايد كه اگر در باره كسي طعني وارد نشده باشد و نام او را در كنار روات شيعه ذكر كنند، بر ارزش او افزوده مي شود و اگر شخص داراي اصل يا كتابي هم باشد، جلالت او بيشتر آشكار مي شود. (21) به نظر ايشان، صفاتي مانند وثاقت، صلاح، زهد، ديانت و... از صنفي واحد و نوعي تفنن در عبارت است. (22) محدث نوري يكي ديگر از قراين وثاقت راوي را اين ميداند كه اجلا از او روايت نقل كنند؛ زيرا راويان جليل القدر بر روايت از شخصي كه مانند خودشان نباشد، اجتماع نميكنند و اگر ضعفي در باره او باشد، بايد آن را گوشزد كنند.(23)
ديدگاه محدث نوري در اين توثيقات عام، روش آسانگيرانه اخبارياني چون او را در مباحث رجالي نشان ميدهد. اين در حالي است كه نميتوان پذيرفت رجاليان متقدم به تفاوت الفاظي مانند ثقه، عدل امامي و... با الفاظ ديگر توجه نداشتهاند و غرضشان از آوردن الفاظ گوناگون تنها تفنن در عبارت بوده است. اگر چنين تسامحي وجود داشته باشد شايسته است بهجاي حمل بر تفنن، بر بيدقتي حمل شود. همچنين نشر حديث، داشتن اصل يا كتاب، روايت از اجلا و... هم وثاقت يك راوي را ثابت نميكند؛ زيرا كاملاً ممكن است يك راوي با وجود داشتن اين ملاكها باز هم به ضعف و فساد عقيده و حتي كذاب و وضاع بودن متصف باشد.
ارزيابي روششناسي اخباريان در دانش رجال
از سويي ديگر، واقعيت آن است كه انتساب مخالفت اساسي با علم رجال به همه اخباريان درست نيست و دست کم عالمان بزرگ و تأثيرگذار اخباري، چنانکه ديديم، چنين نظري نداشتهاند و به لازمه ديدگاه خود ملتزم نماندهاند؛ زيرا آنان در مواجهه با اصوليان خود را ملزم به دفاع از اعتبار اخبار و قطعيت سنت ميديدهاند. به علاوه، اخباريان با تضعيف و قدح بسياري از راويان در كتب رجال رو در رو بودهاند و اين امر ادعاي آنان را در قطعيت سنت با ترديد مواجه ميكرده است. پرداختن آنان به علم رجال را بايد با توجه به همين نكته تبيين كرد.
اين موضع دوگانه باعث شده است كه اخباريان در رجال اغلب روشي آسانگيرانه را پيش گيرند که اتخاذ آن عمدتاً به اعتماد غيرروشمندانه آنان به اخبار کتب اربعه مربوط مي شود. آنان با توجه به علاقه و اهتمامشان به احاديث، در رجال نيز مباني خاصي را اتخاذ كردهاند كه نتيجه اين مباني پذيرش تعداد بيشتري از رواياتي باشد كه از نگاه ديگران صحيح نبوده است؛ مثلاً توسعه آنان در مصاديق توثيقات عام را در پرتو همين نكته بايد فهميد.
با اين حال، اين مباني خوشبينانه و آسانگيرانه ـ كه از عدم توجه اخباريان به روششناسي نقد و بررسي متون نقلي و تاريخي ناشي مي شود ـ عمدتاً در معرض نقد قرار ميگيرد. اگر گفته شود كه با وجود آنكه روششناسي بررسي متون ديني و تاريخي رويكردي مدرن است و نبايد از اخباريان يا غير آنان انتظار داشت كه به آن توجه داشته باشند پاسخ آن خواهد بود كه گرچه روششناسي نقد و بررسي در تاريخ و متون تاريخي از رهاورد هاي رويكرد متجددانه به تاريخ و متون ديني است، اما با اذعان به تفاوت هاي بنيادين رويکرد هاي سنتي با روش هاي متجددانه، نمونه بهكارگيري اين روشها را در آثار مورخان و عالمان رجالي و اصولي اسلام تا حدودي ميتوان ديد. بنا بر اين، اگر روش هاي خاص اين عالمان در متون ديني و توجه آنان به تاريخ و شيوه خاص بررسي متن تاريخي با روش اخباريان مقايسه شود، اين نكته كاملاً آشكار ميگردد كه عالمان اخباري اساساً با كاربرد روش تاريخي در متون ديني چندان ميانهاي ندارند و اگر از منظر روششناسي جديد ديدگاه هاي آنان را بررسي كنيم، به نظر ميرسد روش آنان با رويكرد «پديدارشناسانه» به متون ديني سازگاري بيشتري دارد تا رويكرد و روش تاريخي؛ اما چنان كه ديديم، بي توجهي به اقتضاهاي نگرش تاريخي در متون ديني به مباني خوش بينانه و آسان گيرانه اي منجر مي شود كه از نگاه پژوهندة روزگار ما پذيرفتني نخواهد بود.
كتابنامه :
- اصول علم ارجال- عبدالهادي فضي، بيروت: مؤسسه ام القري للطباعه و النشر، سوم، 1420 ق.
- اعيان الشيعه، سيد محسن امين، بيروت: دار التعارف للمطبوعات، 1406 ق.
- أمل الآمل، شيخ محمد بن حسن حر عاملي، بغداد: مكتبه الأندلس، 1385 ق.
- تصحيح الاعتقاد، محمد بن محمد بن نعمان مفيد، قم: انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد قم، 1413 ق.
- تنقيح المقال في علم الرجال، شيخ عبدالله مامقاني، تهران: انتشارات جهان، بي تا.
- الحدائق الناضره، شيخ يوسف بحراني، ج1، با تحقيق و تعليق محمد تقي ايرواني، بيروت: دارالاضواء، چاپ دوم، 1405 ق.
- دائره المعارف الإسلاميه الشيعيه، حسن امين، ج3، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، سوم، 1422 ق.
- دائره المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1375.
- دائره المعارف تشيع، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادي، كامران فاني و بهاءالدين خرمشاهي، تهران: نشر شهيد سعيد محبي، چهارم، 1380.
- درآمدي بر علم رجال، ابوالقاسم خويي، ترجمة عبدالهادي فقهي زاده، تهران: انتشارات اميركبير، 1376.
- الذريعه إلي تصانيف الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، قم و تهران: انتشارات اسماعيليان قم و كمتابخانه اسلاميه تهران، 1408 ق.
- الفوائد الحائريه، شيخ محمدباقر بن محمد اكمل وحيد بهبهاني، قم: مجمع الفكر الاسلامي، 1415 ق.
- فوائد المدنيه، ملا محمد امين استرآبادي، قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزة علمية قم، دوم، 1426 ق.
- كليات في علم الرجال، جعفر سبحاني، قم: مؤسسة انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزة علمية قم، دوم، 1415 ق.
- لؤلؤه البحرين، شيخ يوسف بحراني، تحقيق و تعليقات: محمد صادق بحرالعلومف بيروت: دارالاضواء، دوم، 1406 ق.
- مأخذشناسي رجال شيعه، رسول طلائيان، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحديث، 1381.
- مجموعة آثار؛ ج16، مرتضي مطهري، تهران: انتشارات صدرا، 1377.
- مجموعة آثار؛ ج21، مرتضي مطهري، تهران: انتشارات صدرا، 1381.
- مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، بي جا: المكتبه الاسلاميه و مؤسسة اسماعيليان، بي تا.
- مصادر الاستنباط بين الاصوليين و الاخباريين، محمد عبدالحسن محسن الغراوي، بيروت: دارالهادي، 1412 ق.
- الملل و النحل، محمد بن عبدالكريم شهرستاني، تحقيق: محمد عبدالقادر الفاضلي، بيروت: المكتبه العصريه، دوم، 1421 ق.
- نظريه السنه في الفكر الامامي الشيعي، حيدر حب الله، بيروت: مؤسسه الانتشار العربي، 2006 م.
- نهايه الدرايه، سيد حسن صدر عاملي كاظمي، تحقيق: شيخ ماجد الغرباوي، قم: نشر المشعر، 1413 ق.
- الوافي، ملامحسن فيض كاشاني، تصحيح: ابوالحسن شعراني، تهران: انتشاراات كتاب فروشي اسلاميه، 1375 ق.
- هدايه الابرار، حسين بن شهاب الدين كركي عاملي، تصحيح: رئوف جمال الدين، نجف: مؤسسة احياء الاحياء، 1396 ق.
پي نوشت ها :
*دانشجوي دكتري فلسفه، دانشگاه تهران و عضو هيأت علمي دانشگاه مفيد
1) الوافي، ج1، ص12 .
2) مستدرك الوسائل، ج3، ص770-757 .
3) كليات في علم الرجال، ص191 .
4) نظريه السنه في الفكر الامامي الشيعي، ص285 .
5) مستدرك الوسائل، ج3، ص769 .
6) كليات في علم الرجال، ص200 .
7) مستدرك الوسائل، ج3، ص776 .
8) كليات في علم الرجال، ص279-280 .
9) مستدرك الوسائل، ج3، ص773-770 .
10) أمل الآمل، ج1، ص83؛ شيخ حر عاملي در پايان اين سخن مي افزايد: «و جميع ما أوردنا في فوائد المقدمه إذا ضم إلي ما ذكرنا هنا يضعف جانب التوقف في توثيقه، و الله أعلم».
11) كليات في علم الرجال، ص329 .
12) همان، ص331 .
13) درآمدي بر علم رجال، ص63 .
14) به نقل از: اصول علم الرجال، ص127-128 .
15) درآمدي بر علم رجال، ص58 .
16) به نقل از: اصول علم الرجال، ص134 .
17) به نقل از: درآمدي بر عمل رجال، ص57 .
18) درآمدي بر علم رجال، ص57 .
19) به نقل از: نظرية السنه في الفكر الامامي الشيعي، ص287 .
20) مستدرك الوسائل، ج3، ص774 .
21) مستدرك الوسائل، ج3، ص774 .
22) همان، ص775 .
23) همان، ص776-775 .