شاخص هاي دينداري در روايات (1)
چکيده
درآمد
يکي از مباحثي که امروزه براي جوامع اسلامي و حکومت هاي مبتني بر دين اسلام، بويژه جمهوري اسلامي ايران مطرح است، چگونگي سنجش دينداري افراد و جامعه است. براي پي بردن به موقعيت حکومت ديني، تلاش مبلغان و عالمان ديني، نهاد هاي فرهنگي و ارزيابي کار آنان، سنجش دينداري افراد و جامعه لازم است تا معلوم شود جامه در کدامين پله کمال قرار دارد. و براي سنجش دينداري افراد و جوامع بايد شاخص هايي در دست داشت تا بتوان اين ارزيابي را انجام داد. از آنجا که دينداري فرد و جامعه برگرفته از دين است، شاخصه هاي آن نيز بايد از دين گرفته شود.
کمي سازي دين و سنجش دينداري به دنبال روش هاي متبع در علوم اجتماعي همپاي تولد روانشناسي علمي، بويژه به عنوان يکي از موضوعات مهم روانشناسي دين بيش از يک سده از عمر آن نمي گذرد (1) . لذا دانشمندان روانشناس با زمينه ها و ديدگاه هاي متفاوت، شاخص هاي متعددي را مورد توجه قرار داده اند که از جمله مقياس هاي پيترهيل و رالف هود در کتاب معرفي مقياس هاي ديني (2) ، همچنين مقالات علمي و پژوهشي «مباني نظري و روان سنجي مقياس هاي ديني» است.
بنابراين، با توجه به پژوهش هاي فوق در اين مقاله سعي شده است تا عناصري که در روايات به عنوان شاخص براي دينداري بيان شده، از کتب روايي (شيعه و اهل سنت) استخراج و معرفي گردد، تا با سنجش فرد و جامعه با آن مقياسها، ميزان نزديکي و دوري با بهره مندي و عدم بهره مندي از آنها به دست آيد. به عبارت ديگر، بر اساس شاخصه هاي ذکر شده در روايات و به نسبت آنها، ميزان دينداري افراد چقدر و تا چه ميزاني است.
براي پي بردن به شاخص ها بايد مؤلفه هاي دينداري در حوزه اعتقادي اخلاقي و رفتاري استخراج گردد و سپس نسبت ميان اين سه حوزه و نسبت ميان اجزاي هر حوزه تعيين گردد تا بتوان به شاخص دست يافت.
براي پي بردن به مؤلفه هاي دينداري و نيز تعيين رتبه هر کدام، از راه هاي متعددي بايد استفاده گردد؛ چرا که اين مسأله در متون ديني به وضوح تبيين نشده است. اين راهها به اختصار عبارت اند از:
1. تکرار،
2. حصر، 3. ثواب و عقاب،
4. مقدمه و ذي المقدمه،
5. تفضيل،
6. استفاده از واژگان کليدي مربوط به اسلام، ايمان، دين، شيعه.
اينک شرح اجمالي اين محور هاي ششگانه:
تکرار
بدين جهت، براي درجه بندي بين شاخصه هاي دينداري به قاعده ي تکرار توجه نموده و مؤلفه ها را نسبت به همديگر از لحاظ تکرار و مکرر بيان شدن آنها مورد مقايسه قرار مي دهيم تا جايگاه آنها نسبت به همديگر مشخص و معين گردد؛ به عنوان مثال، وقتي به روايات ائمه (عليهم السلام): در زمينه عمل به ايمان ـ که يکي از مؤلفه هاي دينداري است ـ مراجعه مي کنيم، روايات فراواني را در اين زمينه از راويان زيادي تحت عناوين متفاوتي، از جمله «ايمان، ايمان و اسلام، دعائم الإيمان، حقيقه ي الإيمان، أرکان الإيمان...» نقل شده است که بر همراهي ايمان و عمل تأکيد دارند.
امام صادق (عليه السلام)، از پدر بزرگوارش، از پيامبر صلي الله عليه و آله: نقل مي کنند که ايمان را عبارت از قول و عمل دانسته اند. (3)همين تعريف را عبد الله بن ميمون، با همان سند، از پيامبر (صلي الله عليه و آله ) نقل مي کنند و در جاي ديگر همين مفهوم را با عبارتي متفاوت محمد بن مسلم از امام صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) نقل کرده اند.
و در روايات ديگري، ايمان را علاوه بر شناخت با دل و گفتن به زبان، عمل به ارکان توصيف نموده اند؛ (4)
بنابراين، با توجه به مطالب فوق ـ که بر همراهي ايمان و عمل تأکيد دارند ـ مي توان نتيجه گرفت که عمل نه تنها جزئي از ايمان و از مؤلفه هاي اصلي و ريشه اي آن است و ايمان يک رابطه ناگسستني با عمل دارد، بلکه فراتر از آن، اين دو علت و معلول يکديگرند و طبق فرموده پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله ايمان بدون عمل و عمل بدون ايمان معنا و مفهوم پيدا نمي کند. (5)
مؤيد مطلب فوق، اين که در قرآن کريم هر جا سخن از ايمان است، بلا فاصله عمل صالح بر آن عطف شده است؛ از جمله:
وَبَشِرِ الَذِين آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَالِحَاتِ أَنَ لَهُم جَنَاتً تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهَارُ. (6)
بدين جهت، ائمه (عليهم السلام) در روايات مختلفي منکران آن، يعني مرجئه را که قايل به قول بدون عمل هستند لعن کردهاند. (7)
حصر
مانند کلام امير المؤمنين (عليه السلام) که مي فرمايند:
لا تکمل المکارم إلا بالعفاف والايثار؛ (9)
مکارم اخلاق جز با پاکدامني و ايثار و از خود گذشتگي تکميل نمي شود.
در روايت فوق، با استفاده از حروف نفي و استثنأ (لا و الا) تکميل شدن مکارم اخلاق در دو شاخصه دينداري، يعني پاکدامني و از خود گذشتگي محصور شده است، ولي از آنجا که حصر موجود، حصر حقيقي نيست، مانند «لا اله إلا الله» تا بدين وسيله تکميل شدن نيکيها را صرفاً در آن دو مشخصه منحصر کرده و فقط به آنها اختصاص بدهيم، بدين جهت آن دو از اجزاي اصلي تکميل کننده مکارم محسوب مي شوند که مؤيد آن بيانات امام علي (عليه السلام) هست که فرمود:
بالعفاف تزکوا الأعمال؛ (10)
عفاف باعث پاکيزه شدن اعمال مي شود. چرا که بدون مهار نفس و تهذيب اخلاق در پرتو تعاليم ديني نمي توان به مکارم اخلاق نايل آمد که فلسفه بعثت پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله است:
اًنما بعثت لاِضُ تمم مکارم الأخلاق. (11)
ثواب و عقاب
مؤيد آن، آيات قرآن کريم است که انسانها را با توجه به نوع عملکردشان (خوب و بد) به دو گروه متقابل: مؤمنان و مشرکان، أصحاب الجنه ي وأصحاب النار، أصحاب اليمين و أصحاب الشمال تقسيم کرده و براي هر گروه، با توجه به نوع عمل و ميزان آن، ثواب يا عقابي بيان کرده اند؛ به عنوان مثال از نظر قرآن کريم «صبر» به عنوان يک شاخصه ايجابي تنها فضيلتي است که پاداش بدون حساب دارد؛ لذا مي فرمايد:
إِنَمَا يُوَفَي الصَابِرُونَ أَجرَهُم بِغَيرِ حِسَابٍ ؛ (12)
جز اين نيست که اجر صابرين بي حساب تمام و کامل است.
که به وسيله ادات حصر «اًنما» اجر بدون حساب را فقط به صابران اختصاص داده است.
من صبر نال بصبره درجه ي الصائم القائم و درجه ي الشهيد الذي قد ضرب بسيفه قدام محمد (صلي الله عليه و آله ). (13)
و امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:
صابر با صبر خود به درجات صائمين و قائمين و شهداي رکاب پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله ) مي رسد.
بنابراين، با توجه به آيات و روايات مذکور و ثواب هايي که براي صابران بر شمرده اند، صبر از اجراي اصلي تشکيل دهنده هويت ايمان است. اما نقطه مقابل آن، کسي است که خويشتنداري نکرده و در مقابل خواهش هاي نفساني خود صبر پيشه نکند و اعمال سلبي [دينداري] را از جمله شراب خواري انجام دهد که از آن به فخ الشيطان «تله شيطان» ياد کرده اند. (14)به فرموده رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) چهل روز نمازش پذيرفته نمي شود:
إنَ من شرب الخمر لم تحسب صلاته أربعين صباحاً. (15)
پس انجام مکاره و عدم اجتناب از خواهش هاي نفساني از عوامل اصلي سلب دينداري محسوب مي شود. با توجه به مطالب مذکور، ثواب و عقاب نه تنها يک عامل و محرک قوي هستند که ما را بر انجام اعمال نيک و ارزيابي صحيح آنها و محاسبه تشويق مي کنند ـ که در روايات اسلامي بدان تأکيد فراواني شده است (16) ـ بلکه مي توانند ميزاني براي رتبه بندي و درجه بندي بين شاخصه هاي دينداري نيز باشند.
مقدمه و ذي المقدمه
در بين شاخصه هاي دينداري نيز چنين اصولي حاکم است؛ به عنوان مثال «وضو» مقدمه براي «نماز» است که هر دو از احکام دين و از شاخصه هاي دينداري هستند، ولي طبق قانون «مقدمه و ذي المقدمه» انجام يکي مشروط به عمل کردن به ديگري است؛ يعني اقامه نماز ـ که از آن به ستون دين (19) و رأس اسلام (20) ياد مي شود ـ مشروط به طهارت است و تا هنگامي که وضوي کامل و صحيح گرفته نشود، اقامه نماز امکان پذير نيست و در صورت اقامه، باطل است؛ همچنان که امام باقر (عليه السلام) فرمودند:
لا صلاه يً إلا بطهور. (21)
تفضيل
به عنوان مثال، امام علي (عليه السلام) در بيان کمال ايمان، واژه هاي «أکملکم» و «أحسنکم» را ـ که بر وزن أفعل تفضيل هستند ـ به کار برده اند: أکملکم إيماناً أحسنکم خُلقاً. (22)
و اين بدان معناست که اخلاق نيکو باعث کاملتر شدن ايمان نمي شود، بلکه اخلاق نيکوتر داشتن عامل کمال ايمان است.
تعابير (واژگان کليدي مربوط به اسلام، ايمان، دين، شيعه)
در اين نوشته بر اساس دو طريق پنجم و ششم ـ که بيشترين نقش در استخراج شاخصه ها دارند ـ حرکت مي کنيم و براي دسترسي به روايات از واژگان کليدي: اصل، اساس، ملاک، رأس، عماد، عمود، قواعد، نظام، دعائم، ثمره، آفت، ارکان، اوثق، افضل، کمال، اول، آخر، نصف و اهل استفاده ميکنيم.
پي نوشت ها :
*عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي- واحد سلماس
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي- واحد علوم و تحقيقات
1) پيتر هيل و رالف هود، معرفي مقياس هاي دين، ترجمه و تلخيص آذربايجاني، مسعود و موسويف سيد مهديف ص7 .
2) Scales of Religious Belifs and Practices.
3) رسول الله(ص): «الإيمان قولٌ و عمل لا يزيد و لا ينقس(كنز العمّال، ص260).
4) عنه(ص): «الايمان معرفد بالقلب و قول باللسان وعمل بالأركان» (كنز العمّال، ج1، ص23، ح3).
5) بحارالأنوار، ج66، ص66، ح14؛ كنتز العمّال: ج1، ص36، ح59 .
6) سوره بقره، آية 25 .
7) الإمام الصادق(ع): «ملعون ملعون من قال الإيمان قول بلا عمل» (وسائل الشيعه: ج16، ص280، ح21؛ بحارالأنوار: ج66، ص19، ح1 .
8) الإتقان في علوم القرآن.
9) غرر الحكم: ص256، ح5418 .
10) همان، ص256، ح5422 .
11) برانگيخته شده ام تا فضايل اخلاقي را به سر حدّ كمال برسانم (كنز العمّال، 5217ح: مستدرك الوسائل، ج11، ص187، ح12701).
12) سوره زمر، آيه 10 .
13) الكافي، ج2، ص100، ح5؛ وسائل الشيعه، ج12، ص149، ح15906 .
14) نورالثقلين.
15) الكافي، ج6، ص402، ح12؛ وسائل الشيعه، ج25، ص280، ح31911 .
16) عنه(ص): «حاسبوا أنفسكم قبل أن تُحاسَبوا وَزنوها قبل أن توزَنوا...» (وسائل الشيعه، ج16، ص99، ح21082).
17) اصول الفقه، ج2، ص350-354؛ كفايه الأصول، ج1، ص609 .
18) كفايه الأصول: همان.
19) رسول الله(ص): «الصلاه عماد الدين»؛ «الصلاه فإنّها رأس الإسلام» (مستدرك الوسائل، ج3، ص98، ح3115؛ أعلام الدين، ص192؛ مكارم الاخلاق، ص461).
20) تحف العقول، ص25 .
21) التهذيبف ج2، ص140؛ وسائل الشيعه، ج1، ص372، ج981؛ كشف الغمّه، ج1، ص431 .
22) وسائل الشيعه، ج12، ص152، ح15924 .