سيري در فقه الحديث «حديث اربعين» (2)
گونه هاي مختلف حديث اربعين
الف) طرق روايتي شيعه
2. قال رسول الله (صلي الله عليه و آله ): مَن حَفِظَ مِن اُمَتِي أربَعينَ حَدِيثاً يَنتَفِعُونَ بِها، بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القِيامَه يِ فَقِيهاً عالِماً. (2)
3. حدثنا جعفر بن محمد بن قولويه، عن الحسين بن محمد بن عامر الأشعري، عن المعلي بن محمد البصري، عن محمد بن جمهور العمي، عن عبدالرحمن بن أبي نجران، عن بعض اصحابه رفعه الي أبي عبدالله (عليه السلام) قال: «مَن حَفِظَ مِن اَحادِيثِنا أربعينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القِيامَه يِ عالِماً فقيهاً». (3)
4. حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه، قال: حدثنا محمد ابن الحسن الصفار، عن علي بن اسماعيل، عن عبيدالله الدهقان، قال: أخبرني موسي ابن ابراهيم المروزي عن أبي الحسن (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله ): «مَن حَفِظَ مِن اُمَتِي أربَعينَ حَدِيثاً مِما يَحتاجُونَ إليهِ مِن أمرِ دينِهِم بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القِيامَه يِ فقيهاً عالماً». (4)
5. أخبرني أبوالحسن طاهر بن محمد بن يونس عن حيوه ي الفقيه فيما اجازه لي ببلخ قال: حدثنا محمد بن عثمان الهروي قال: حدثنا جعفر بن محمد بن سوار قال: حدثنا علي بن حجر السعدي، قال: حدثنا سعيد بن نجيح عن ابن جريج، عن عطاء بن أبي رباح، عن ابن عباس، عن النبي صلي الله عليه و آله قال: «مَن حَفِظَ مِن اُمَتِي أربَعينَ حَديثاً مِن السُنه يِ كُنتُ لَهُ شَفيعاً يَومَ القِيَامَه يِ». (5)
6. حدثنا احمد بن محمد بن الهيثم العجلي، و عبدالله بن محمد الصائغ، و علي ابن عبدالله الوراق رضي الله عنهم قالوا: حدثنا الحسن بن متيل الدقاق قال: حدثنا ابوعبدالله علي بن محمد الشاذي، عن علي بن يوسف، عن حنان بن سدير قال: سمعت أباعبدالله (عليه السلام) يقول: «مَن حَفِظَ عَنا أربَعينَ حَديثاً مِن اَحاديثِنا فِي الحَلالِ وَ الحَرامِ بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القِيامَه يِ فقيهاً عالماً وَ لَم يُعَذِبهُ». (6)
7. أخبرني أبوالحسن طاهر بن محمد بن يونس قال: حدثنا محمد بن عثمان الهروي قال: حدثنا جعفر بن محمد بن سوار قال: حدثنا عيسي بن احمد العَسقَلاني قال: حدثنا عروه ي بن مرو ان البرقي قال: حدثنا ربيع بن بدر، عن أبان، عن أنس قال: قال رسول
الله (صلي الله عليه و آله ): «مَن حَفِظَ عَنِي مِن اُمَتِي أربَعينَ حَديثاً فِي أمرِ دينِهِ يُريدُ بِهِ وَجهَ اللهِ عزَ وَ جلَ وَ الدارَ الآخِرَه يِ بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القِيامَه يِ فقيهاً عالماً». (7)
8. عن سعد بن عبدالله، عن احمد بن الحسين بن سعيد، عن محمد بن جمهورالعمي، عن عبدالرحمن بن ابي نجران، عن عاصم بن حميد، عن محمد بن مسلم، عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: «مَن حَفِظَ مِن شيعَتِنا أربَعينَ حَديثاً بَعَثَهُ اللهُ عزَ وَ جَلَ يَومَ القِيامَه يِ فَقِيهاً عالِماً وَ لَم يُعَذِبهُ». (8)
9. حدثنا علي بن أحمد بن موسي الدقاق و الحسين بن ابراهيم بن أحمد ابن هشام المكتب، و محمد بن أحمد السناني رضي الله عنهم قالوا: حدثنا محمد بن أبي عبدالله الأسدي الكوفي ابوالحسين، قال: حدثنا موسي بن عمران النخعي، عن عمه الحسين ابن يزيد، عن اسماعيل بن الفضل الهاشمي، و اسماعيل بن أبي زياد جميعاً، عن جعفر بن محمد (عليه السلام)، عن أبيه محمد بن علي (عليه السلام)، عن أبيه علي بن الحسين (عليه السلام)، عن ابيه الحسين بن علي (عليه السلام) قال: انَ رسول الله (صلي الله عليه و آله ) أوصي الي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و كان فيما أوصي به أن قال له: يا علي مَن حَفِظَ مِن اُمَتِي أربَعينَ حَديثاً يَطلُبُ بِذلكَ وَجهَ اللهِ عزَ وجلَ و الدارَ الآخِرَه يَ حَشَرهُ اللهُ يَومَ القِيامَه يِ مَعَ النَبِيينَ وَ الصِدِيقينَ وَ الشُهداءِ وَ الصالِحينَ وَ حَسُنَ أولئكَ رَفيقاً. فقال علي (عليه السلام): يا رسول الله صلي الله عليه و آله أخبرني ما هذه الاحاديث فقال صلي الله عليه و آله. ..». (9)
ب) طرق روايتي اهل سنت
2. أخبرنا أبويعلي، ثنا عمرو بن حصين الكلابي، ثنا ابن علاثه ي، ثنا حضيف، عن مجاهد، عن أبي هريره ي قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «مَن حَفِظَ عَلَي اُمَتِي أربَعينَ حَديثاً فِيما يَنفَعُهُم مِن اَمرِ دينِهِم بُعِثَ يَومَ القِيامَه يِ مِنَ العُلَماءِ وَ فَضلُ العَالِمِ عَلَي العابِدِ سَبعِينَ دَرَجَه يً، اللهُ أعلَمُ ما بينَ كُلِ دَرَجَتَينِ». (11)
3. ... و قوله (عليه السلام): «مَن حَمِلَ مِن اُمَتِي أربَعينَ حَديثاً بَعَثَهُ اللهُ يَومَ القِيامَه يِ فقيهاً عالماً». (12)
4. ابن النجار عن أبي سعيد قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله ): «مَن حَفِظَ عَلَي اُمَتِي أربَعينَ حَديثاً مِن سُنَتِي أدخَلتُهُ يَومَ القِيامَه يِ فِي شفاعَتِي». (13)
5. حدثنا سعد ابن محمد بن ابراهيم الناقل، ثنا محمد بن عثمان بن أبي شيبه ي، ثنا محمد بن جعفر الحزامي الكرخي، ثنا دحيم بن محمد القيرواني النحاس، ثنا ابوبكر بن عياش، عن عاصم عن زر عن عبدالله بن مسعود؛ قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله ): «مَن حَفِظَ
عَلَي اُمَتِي أربَعينَ حَديثاً يَنفَعُهُمُ اللهُ عزَ وَ جلَ بِها، قيلَ لَهُ: أُدخل مِن اَي اَبوابِ الجَنَه يِ شِئتَ». (14)
بررسي سلسله سند حديث اربعين
باتوجه به اهميت سلسله سند حديث و ارتباط مستقيم آن با صحت و سقم حديث، شايسته است قبل از شروع به شرح و توضيح حديث اربعين، به بررسي رجالي سلسله سند آن بپردازيم و سپس به تبيين و تشريح آن روي آوريم.
نخست، اقوال محدثان و حديثپژوهان را در باره ميزان اعتبار اين حديث ذكر مي كنيم و سپس نظر خويش را نيز بيان خواهيم كرد.
شيخ شهاب الدين در كتاب اربعينش بعد از نقل طرق اين حديث از عامه مي گويد: حفاظ متفق القولاند كه اين حديث ضعيف است؛ گرچه طرق آن زياد است.
حافظ ابوعلي سعيد بن سكن مي گويد: اين حديث از پيامبر صلي الله عليه و آله از طريقي كه صحيح باشد، به ما نرسيده است.
حافظ دارقطني گفته: كليه طرق و اسناد اين حديث، ضعيف است. (15)
عبدالقادر رهاوي: تمامي طرق آن ضعيف است؛ زيرا در هر طريقي شخص مجهول و يا ضعيف وجود دارد كه موجب ضعف آن طريقه مي گردد. (16)
حافظ ابن حجر گفته كه من طريقه هاي اين حديث را در جزئي جمع آوري نمودم، ولي هيچ يك از طرق مزبور خالي از ضعف و علت نيست.
بيهقي نيز گفته است که متن اين حديث مشهور است، ولي اسناد صحيحي ندارد.
ابن عساكر هم معتقد است كه اسناد حديث اربعين محل سخن است. (17)
امام نووي مي گويد: علماي حديث بر ضعيف بودن اين حديث اتفاق دارند و ليكن همين علما بر جواز عمل به حديث ضعيف در فضايل اعمال نيز اتفاق دارند. (18)
علامه محمد باقر مجلسي در يک کتابش، سلسله سند حديث اربعين در كتاب الكافي را ضعيف دانسته (19) و در بحار الأنوار مضمون آن را مشهور مستفيض بين عامه و خاصه دانسته و ادعا كرده است كه عده اي هم به تواتر آن معتقدند. (20)
علامه خواجويي مازندراني در اربعين خود پس از نقل اقوال علماي اهل تسنن در باره اعتبار سلسله سند اين حديث، به بررسي سلسله سند آن از طرق روايي شيعه پرداخته و اينچنين نتيجه گيري مي نمايد:
اما طريقي كه شهيد اول در اربعينش نقل نموده، ضعيف است؛ زيرا از ابتداي سند تا سيد فضل الله راوندي همه مورد اعتمادند، ولي باقي سند تا امام رضا (عليه السلام) مجهول هستند و در ميان اين افراد عده اي مجهول بوده و درباره عده ديگري مدح و ذمي نرسيده است.
دومين طريق كه شهيد اول با اسناد خودش به صدوق رسانده است نيز ضعيف است؛ چرا كه تا ابن بابويه همه ثقه هستند، اما ابن بابويه به شكل ارسال آن را به امام صادق (عليه السلام) رسانده است.
سومين طريق كه شيخ بهايي در اربعينش نقل نموده نيز ضعيف است؛ چرا كه در سلسله سند، ضعيف و مجهول وجود دارد؛ مثلاً در باره موسي بن ابراهيم مروزي أبوحمران، مدح و ذمي نرسيده است و همچنين عبيدالله بن عبدالله (21) مشترك بين ضعيف و مهمل است.
خواجويي مازندراني پس از نقل اقوال علما مي گويد:
ضعيف نسبت به علت آن متفاوت است. اگر طرق روايتي زياد باشد، اين حديث بر حديث فرد برتري دارد. حال اگر ضعف اين چنين حديثي ناشي از سوءحافظه راويان باشد، به مرتبه حَسَن ترقي مي يابد و اگر ضعف آن ناشي از تهمت يا مجهول بودن راوي باشد، از مرحله مردود و منكر كه عمل به آن مجاز نيست به مرتبه ضعيف كه عمل به آن در فضايل اعمال جايز است ترقي مي يابد. (22)
استاد شانه چي معتقد است:
پاره اي از احاديث به واسطه تداول در السنه كه ناشي از كثرت نقل در مجامع حديث يا تعدد و تكثر سند آن است شهرت يافته؛ اعم از اين كه سلسله سند تا به معصوم (عليه السلام) متصل باشد و افراد سلسله، رجالي موثق باشند يا احياناً زنجيره سند تا به معصوم منقطع يا مرسل و يا بعضي افراد، از وثاقتِ لازم برخوردار نباشند. حديث اربعين در مدارك اهل سنت نيز چنين است؛ يعني گرچه حديث مشهور و سلسله سند آن مذكور است، بلكه با اسناد متعددي نقل شده است، ولي تمامي سندها خالي از قدح و ضعف، نيست. از طريق شيعه نيز به اسنادي نقل شده است كه خوشبختانه بعضي اسناد، قوي است. بنابراين، كثرت نقل طُرق حديث در فريقين، مي تواند جبران ضعف سند نمايد. نخست، به واسطه قوت نسبي بعضي از اسناد آن و ديگر، به واسطه شهرت روايي حديث.(23)
براي نتيجه گيري از بحث هاي بالا، بررسي سلسله سند هاي حديث اربعين از ديدگاه علم رجال لازم است. و ليكن اين بررسي به واسطه كثرت نقل اين حديث به شكلها و مضامين مختلف و طرق روايي شيعه و سني، از حوصله اين بحث خارج است. لذا ابتدا به بررسي كلي چند حديث مي پردازيم و سپس به تفحص و صحت و سقم سلسله سنديك حديث اكتفا مي كنيم و بررسي ديگر احاديث را به علاقه مندان واگذار مي نماييم.
علامه مجلسي در جلد دوم بحار الأنوار در باب بيست تحت عنوان «من حفظ اربعين حديثا» ده حديث را جمع نموده است. (24) بررسي سلسله سند اين احاديث راه را براي نتيجه گيري كلي هموارتر مي سازد.
پس از بررسي رجالي سلسله سند هاي اين احاديث، نتايج زير به دست آمد:
1. در ميان رجال سلسله سند بعضي از اين احاديث محمد بن جمهورالعمي است كه صاحبان كتب رجال وي را ضعيف، فاسد المذهب، غالي و فاسد الحديث دانسته اند.
2. عدم شناخت افراد در سلسله سند به واسطه عباراتي مثل: عن بعض اصحابنا رفعه الي ابي عبدالله.
3. وجود عبيدالله بن عبدالله الدهقان الواسطي در ميان رجال سلسله سند چند حديث كه طبق قول نجاشي ضعيف است و غير از نجاشي، از رجاليون ديگر، در باره وي چيزي در مدح و ذم وي نرسيده است. (25)
طبق نتايج بالا مي توان ادعا كرد بيشتر اين احاديث ضعيف و حتي مردود هستند و ليكن طرق روايتي ديگري براي اين حديث وجود دارند كه موجب جبران ضعف احاديث اين باب مي شوند؛ از جمله وجود حديث اربعين در كتاب صحيفه ي الامام الرضا (عليه السلام) است كه از سلسله سند محكمي برخوردار است و قطعاً صحيح است.
كتاب مذكور كه داراي سلسله سند هاي متعدد است در ميان علماء شيعه و سني از اهميت والايي برخوردار است؛ بطوري كه احمد بن حنبل و ديگران در باره اسناد اين كتاب گفته اند:
لو قرأت هذا الاسناد علي مجنون لبرأ من جنونه؛
اگر اسناد اين كتاب را بر ديوانه بخواني، ديوانگي از وي رخت بربندد و عاقل شود. (26)
مصحح، پس از ذكر سيزده طريق براي اسناد اين كتاب از علماي شيعه و سني، طريق شيخ طبرسي را محكمترين طريق دانسته و كتاب را بر اين مبنا تصحيح نموده است.
حال به بررسي طريق شيخ طبرسي مي پردازيم:
اخبرنا ابوعلي الفضل بن الحسين الطبرسي قال: اخبرنا ابوالفتح عبيدالله بن عبدالكريم بن هوازن القشيري، قال: حدثني أبوالحسن علي بن محمد بن علي الحاتمي الزوزني، قال: أخبرني أبوالحسن احمد بن محمد بن هارون الزوزني، قال: اخبرنا ابوبكر محمد بن عبدالله بن محمد، قال: حدثنا ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن عامرالطائي، قال: حدثني ابياحمد بن عامر قال: حدثني علي بن موسي الرضا (عليه السلام) قال: حدثني أبي موسي بن جعفر (عليه السلام) قال: حدثني ابي جعفر بن محمد (عليه السلام)، قال: حدثني أبي محمد بن علي (عليه السلام)، قال: حدثني أبي علي بن الحسين (عليه السلام)، قال: حدثني أبي الحسين بن علي (عليه السلام)، قال: حدثني ابي علي بن ابي طالب (عليه السلام)، قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «مَن حَفِظَ عَلَي اُمَتِي اَربَعينَ حَديثاً يَنتَفِعُونَ بِها بَعَثَهُ اللهُ تَعَالَي يَومَ القِيامَه يِ فَقِيهاً عالِماً». (27)
ابوعلي الفضل بن الحسين الطبرسي: فقيه، عالم ثقه و مفسر. صاحب كتاب مجمع البيان. از بزرگان طايفه اماميه. (28)
ابوالفتوح عبيدالله بن عبدالكريم بن هوازن القشيري: سمعاني در باره وي گفته است: وي از اهل نيشابور و ساكن اسفراين بود و از بيت علم و حديث و تصوف بود. (29) اسنوي در باره وي گفته است: همواره به عبادت و دانش اندوزي مشغول بود. (30)
ابوالحسن علي بن محمد بن علي الحاتمي الزوزني: فارسي در باره وي مي گويد: يكي از فضلاي زوزن است. (31)
ابوالحسن احمد بن محمد بن هارون الزوزني: سمعاني در باره وي مي گويد: فقيه و محدث، يكي از شيوخ حاكم نيشابوري است.
ابوبكر محمد بن عبدالله بن محمد: حاكم نيشابوري وي را محدث اصحاب رأي زمان خودش و كثيرالسفر و كثيرالسماع دانسته است. (32)
ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن عامرالطائي: نجاشي در باره وي چنين گفته است: اين شخص كتابي را از طريق پدرش از امام رضا (عليه السلام) روايت كرده است. (33) و خطيب بغدادي نيز همين را گفته است. (34)
احمد بن عامر: ابوالجعد، احمد بن عامر بن سليمان بن صالح الطائي. نجاشي قول فرزندش را درباره پدرش اين چنين آورده: پدرم امام رضا (عليه السلام) و امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) را زيارت كرد و در خدمت ايشان بود و مؤذن امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) بود.
بقيه سلسله سند نيز امامان بزرگوار هستند كه وثاقت ايشان واضح است.
علاوه بر سند فوق، شيخ صدوق نيز همين كتاب را از طريق ابوالحسن محمد بن علي بن الشاه ي الفقيه المروزي، از طريق ابوبكر محمد بن عبدالله النيسابوري، از طريق ابوالقاسم عبدالله بن أحمد بن عامر الطائي، از طريق احمد بن عامر الطائي، از علي بن موسي الرضا (عليه السلام) نقل كرده است.
سلسله سند هاي ديگر اين كتاب اغلب، از محمد بن عبدالله النيسابوري تا امام رضا (عليه السلام)، يكي است.
با توجه به توضيحات بالا، صحت اين حديث ثابت مي گردد؛ چرا كه در اين سلسله سند، راويان، همه از علما و فضلا و ثقات بزرگ شيعه هستند كه طرق متعدد اين كتاب، آن را تأييد مي كند.
بار ديگر بر اين نكته تأكيد مي ورزيم كه هرچند طرق روايي اين حديث، از نظر علماي اهل سنت ضعيف است و همچنين در ميان شيعيان از قدح و ضعف دور نمانده و ليكن در اين ميان، طرق يا طريق صحيح نيز وجود دارد كه جبرانِ ضعف ديگر احاديث را مي نمايد. از سوي ديگر، طبق نظر محدثان عمل به احاديث ضعيف، در مورد فضايل اعمال جايز است و حديث اربعين نيز در حوزه فضايل اعمال قرار دارد؛ لذا عمل به اين حديث شريف جايز است.
طبق مفاد حديث من بلغ: «مَن سَمِعَ شَيئاً مِنَ الثوابِ علي شَيءٍ فَصَنَعَهُ، كان لَهُ أجرُهُ، و إن لم يَكُن علي ما بَلَغَهُ» (35)كه صحيح السند است، خداوند به كسي كه حديثي در باره ثواب عملي شنيده و براي درك ثواب مزبور، آن عمل را بجا آورده، ثواب آن كار را مي دهد، گرچه حديث، چنان كه شنيده، نباشد. بنابراين حديث، هركسي كه به حديث اربعين عمل كند، مستحق دريافت ثواب آن خواهد بود؛ هرچند كه اين حديث، چنان كه شنيده نباشد.
بر اين دلايل، بايد سيره محدثان و علماي بزرگ هر عصر را در عمل به اين حديث بيفزاييم. با بررسي سيره محدثان اين سؤال مطرح مي شود که اگر اين حديث از پايه محكمي برخوردار نبود، چرا محدثان بزرگ هر عصر، دست به تأليف كتب ارجمندي در اين زمينه زدند و اين عمل در طول قرون گذشته تا به حال پيوسته ادامه يافته است. تأليف صدها كتاب و رساله بر مبناي اين حديث، دليل ديگري است كه ما را به صحت اين حديث نزديک تر مي سازد.
پي نوشت ها :
* استاديار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
1) صحيفه الإمام الرضا(ع)، ص226؛ كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال، ج10، ص225 .
2) عيون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص38 .
3) الإختصاص، ص2؛ الكافي، ج1، ص49 .
4) الخصال، ص541 .
5) همان، ص542؛ الكامل في ضعفاء الرجال، ج1، ص330؛ فيض القدير شرح الجامع الصغيرف ج6، ص119 .
6) الخصال، ص542 .
7) همان، ص542 .
8) الأمالي للصدوق، ص382 .
9) الخصال، ص542 .
10) الكامل في ضعفاء الرجال، ج5، ص150 .
11) همان، ج6، ص223 .
12) كنز العمال، ج10، ص159 .
13) فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج6، ص119؛ الجامع الصغير، ج2، ص170 .
14) حليه الأولياء و طبقات الأصفياء، ج4، ص189 .
15) العلل الوارده في الاحاديث النبوه، ج6، ص34 .
16) الأربعون حديثاً ص6 .
17) الاربعين البلدانيه، ص43 .
18) الأربعين النوويه، ص14 .
19) مرآه العقولف ج1، ص165 .
20) بحارالأنوار، ج2، ص156 .
21) با بررسي رجالي و سندي حديث روشن شد كه منظور از عبيدالله بن عبدالله، همان عبيدالله بن عبدالله الدهقان الواسطي است كه ضعيف است، ولي مهمل بودن ايشان محل تأمل است (معجم رجال الحديث، ج11، ص75).
22) الأربعون حديثاً ص6-10 .
23) اربعين جامي، ص7-8 .
24) بحارالأنوار، ج2، ص152-153 .
25) معجم رجال الحديث، ج11، ص75-76 .
26) صحيفه الإمام الرضا(ع)، ص14 .
27) صحيفه الإمام الرضا(ع)، ص65 .
28) الفهرست، ص97 .
29) التحبير في المعجم الكبير، ص387 .
30) طبقات الشافعيه، ج2، ص318 .
31) تاريخ نيشابور المنتخب من السياق، ص579 .
32) صحيفه الإمام الرضا(ع)، ص15 .
33) رجال النجاشي، ص229 .
34) تاريخ بغداد، ج9، ص385 .
35) الكافي، ج2، ص87 .