جامعه مدرسين، مرجعيت امام و منشور تاريخ نگاري انقلاب اسلامي (2)
اگر چه عدم حضور رسمي نهادي به نام «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» در اين دوران تا حدود زيادي صحت اين ادعا را دچار ترديد مي کند اما از آنجايي که بارها بدون توجه به اسناد برجاي مانده از نهضت امام خميني، اين مطلب در نوشته هاي چندي تکرار شده است به ناچار صحت و سقم آن را ارزيابي مي کنيم.
آيا واقعاً در دوراني که امام (ره) دستگير شده بود و در زندان رژيم شاه به سر مي برد فاقد عنوان مرجعيت بود و اين عنوان را، همان طوري که آيت الله يزدي گفتند، جامعه مدرسين يا ديگران به او اعطا کردند تا امام از تعرض ساواک در امان باشد؟
چگونه امکان دارد نهادي را که خود به شکل رسمي و علني فضاي مناسبي براي فعاليت ندارد و افرادي که مدعي تأسيس چنين نهادي هستند تا آستانه انقلاب اسلامي در هيچ يک از اعلاميه هاي رسمي، نه خود را در قالب اين نهاد معرفي کرده اند و نه از عنوان جامعه مدرسين حوزه علميه قم استفاده نموده اند منشأ چنين حرکت بزرگي براي نجات رهبر يک انقلاب بزرگ اجتماعي باشند؟
اينکه عده اي از شاگردان امام در آن دوران با استعلام از عده اي از مراجع در خصوص مقام مرجعيت امام راحل تلاش کردند تا توطئه هاي رژيم شاه را در خصوص زير سؤال بردن مقام مرجعيت حضرت امام خنثي سازند يک چيز است و اينکه ادعا شود «وقتي عوامل رژيم، امام را دستگير کردند ايشان عنوان مرجعيت نداشت و براي همين جامعه مدرسين بلافاصله با توجه به صلاحيت حضرت امام، در اطلاعيه اي اعلام کردند که امام خميني جزء مراجع تقليد هستند»(2) چيز ديگري است.
اکنون شايسته است هر دو ادعا را با توجه به مستندات تاريخي مورد ارزيابي قرار دهيم.
1- آيا امام در زمان دستگيري در خرداد سال 1342 عنوان مرجعيت نداشت؟
مطالعه اجمالي و سطحي اسناد مربوط به قيام 15 خرداد نشان مي دهد که چنين ادعايي منطبق با متن تاريخ نيست و صرفاً مشهوراتي است که به نظر مي رسد ريشه در القائات مخالفان امام و نهضت بزرگ اسلامي دارد و بعضي از شخصيت هاي بزرگوار معتقد به امام نيز بدون توجه به مباني منطقي و تاريخي اين مشهورات را پيوسته تکرار مي کنند. به عنوان نمونه مي توان به اسناد زير تا قبل از دستگيري امام در خرداد 42 که دلالت بر عنوان مرجعيت دارد اشاره کرد.
الف. سرهنگ قولقسه رئيس دايره امنيت و مذاهب سازمان اطلاعات و امنيت کشور (ساواک) در گزارش مورخ 1335/12/22 يعني در زمان حيات مرحوم آيت الله بروجردي، مراجع پس از آقاي بروجردي را به شرح زير معرفي مي کند:
رديف نام تعداد طلاب درس خارج مسجدي که اقامت مي کند منطقه نفوذ تقليد
1 آقاي سيد محمد رضا گلپايگاني در حدود300نفر مسجد بالاي سر در صحن و مسجد حسين آباد ايالت مرکزي ايران
2 آقاي سيد کاظم شريعتمداري در حدود300نفر مدرسه مرحوم حجت آذربايجان و تهران
3 آقاي سيد محمد حسين طباطبايي قاضي در حدود 200نفر اقامت نمي کند آذربايجان و تهران
4 آقاي شيخ محمد اراکي از صحابه محترم مرحوم شيخ عبد الکريم در حدود 100 نفر مدرسه فيضيه اراک و بروجرد
5 آقاي حاج آقا روح الله خميني که از لحاظ درس حايز اهميت است در حدود500 نفر اقامت نمي کند ايالات مرکزي و غرب ايران
6 آقاي سيد شهاب الدين نجفي در حدود 100نفر صحن بالاي سر تبريز و قم و کشور عراق
… و…(3)
سند مذکور نشان مي دهد که در گزارش ساواک در سال 1335 براي رژيم شاه، مقام مرجعيت و دايره نفوذ و جذب شاگرد و اهميت درس امام خميني نسبت به ديگر مراجع به مراتب بيشترمورد توجه قرار داشته است و اين گونه نبود که امام عنوان مرجعيت نداشت و ساواک مي خواست با استفاده از اين نقطه ضعف، امام را تحت فشار قرار دهد.
ب.روزنامه کيهان در فروردين سال 1340 پس از رحلت آيت الله بروجردي در مطلبي تحت عنوان «شرايط انتخاب مرجع تقليد و علمايي که از آنها نام برده مي شود» مي نويسد:
…علمايي که در قم هستند و صلاحيت تقليد را دارا مي باشند عبارتند از:
1- حضور آيت الله حاج آقا روح الله خميني که اکنون در حوزه علميه قم کلاس دارند و بيش از 400 نفر را تدريس مي نمايند.
2- حضرت آيت الله آقا سيد محمد رضا گلپايگاني
3- حضرت آيت الله …(4)
همان طور که ملاحظه مي شود رسانه هاي رژيم شاه در اين گزارش هم نتوانستند شأنيت بالاي مقام مرجعيت امام را نسبت به مراجع ديگر ناديده بگيرند و آن را کتمان نمايند؛ بنابراين چگونه امکان دارد در سال 1342 ندانند که امام هم در کنار ديگر مراجع عنوان مرجعيت دارد و نمي توان طبق قانون اساسي با او برخورد کرد؟!
ج. تلگراف شهرباني قم به اداره اطلاعات شهرباني کل کشور در تاريخ 1341/10/18 به شماره 5/1765که در آن نوشته شده است: طبق اطلاع، عده اي از آيات عظام و علماي طراز اول قم من جمله: 1- آيت الله شريعتمداري 2- آيت الله گلپايگاني 3- آيت الله خميني 4-… محرمانه و محدود هر شب در منزل يکي از آنها جلسه تشکيل و پيرامون لايحه… مذاکره و تبادل افکار مي نمايد. (5) نشان مي دهد که مقام مرجعيت امام از ديد مأموران شاه، مخفي نيست پس چگونه امکان دارداز ديد مردم مخفي باشد؟
سه سند مذکور که از ميان ده ها سند برگزيده شد بيانگر آن است که مأموران رژيم شاه از عنوان مرجعيت امام آگاهي کامل داشتند و مي دانستند که نمي توانند به همين راحتي، امام را از صحنه خارج سازند.
د. نامه هاي علما، انجمن ها، هيئت ها، اصناف و غيره در مسئله تصويب نامه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در سال 1341 نشان مي دهد که نه تنها در ذهن مأموران رژيم شاه بلکه در حافظه حوزه هاي علميه سراسر کشور، قشرهاي مختلف مردمي و اصناف نيز امام خميني به عنوان يکي از مراجع بزرگ تقليد شناخته شده بودند و اين گونه نبوده است که امام در سال 1342 پس از دستگيري از طريق جامعه مدرسين حوزه علميه قم (که خود هنوز وجود خارجي نداشت) عنوان مرجعيت پيدا کرده باشد؛ به عنوان نمونه به تعدادي از نامه هاي مربوط به سال 1341 و سال 1342 (تا قبل از دستگيري حضرت امام که تمام خطابات آن با عنوان مراجع بزرگ جهان تشيع يا حضرت آيت الله العظمي شروع مي شود) اشاره مي کنيم تا مشخص شود آنچه ادعا مي گردد منطبق با حقايق تاريخي نيست و در حافظه پاره اي از شخصيت هاي منتسب به انقلاب بايد اصلاح گردد.
- متن تلگرام هيئت علميه شهرستان لار به نخست وزير درباره تصويب نامه انجمن هاي ايالتي و ولايتي و رونوشت براي حضرتين آيت الله العظمي خميني و شريعتمداري به تاريخ 1341/8/15؛(6)
- متن تلگرام جمعي روحانيون شهرستان رفسنجان به محضر مقدس آيات عظام و حجج اسلام و مراجع عاليقدر عالم تشيع، حضرت آيت الله گلپايگاني، حضرت آيت الله خميني و حضرت آيت الله شريعتمداري و ساير حجج اسلام به تاريخ 1341/8/16؛ (7)
- متن تلگرام جمعي از روحانيون زنجان به آيات عظام حضرت آيت الله العظمي آقاي ميلاني (مشهد)، حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني و... (قم)... به تاريخ 1341/8/17؛ (8)
- متن تلگرام روحانيون خرم آباد به آيات عظام، حضرت آيت الله العظمي آقاي گلپايگاني و رونوشت به حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني و... در خصوص تصويب نامه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در تاريخ آذر ماه 1341؛(9)
- متن تلگرام دو تن از روحانيون زنجان به آيات عظام حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و آيت الله العظمي خميني و... در خصوص فاجعه مدرسه فيضيه به تاريخ 1342/1/19. (10)
در مجموعه پنج جلدي اسناد انقلاب اسلامي و همچنين در کتاب نهضت امام خميني و مجموعه پنج جلدي امام خميني در آيينه اسناد انقلاب شهرباني و مجموعه بيست جلدي امام خميني در آيينه اسناد ساواک، حجم وسيعي از اين اطلاعيه ها و بيانيه ها وجود دارد که نشان مي دهد صادر کنندگان آن از مقام مرجعيت امام راحل در ميان ساير مراجع وقت آگاه بودند و اين گونه نيست که امام در هنگام دستگيري در خرداد سال 1342 عنوان مرجعيت نداشته باشند.
اسناد مذکور که از ميان ده ها سند انتخاب گرديدند بيانگر اين واقعيت هستند که داعيه هاي عدم عنوان مرجعيت براي امام راحل در هنگام دستگيري با بخش عظيمي از اسناد تاريخي همسازي ندارند و مشهوراتي بيش نيستند که بر واقعيت ها و حقايق تاريخي متکي نيستند.
پي نوشت ها :
1- رک: علي دارابي، جريان شناسي سياسي در ايران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1388، ص205. در اين اثر نويسنده بدون توجه به آشکارترين سندهاي تاريخي که بخشي از آن در کتاب نهضت امام خميني و اسناد انقلاب اسلامي آمده است، همان مشهورات و متواترات تاريخي را تکرار کرده است.
2- پنجره، همان.
3- براي مطالعه اين سند رک: سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، همان، ص 1237-1236؛ سير مبارزات امام خميني در آيينه اسناد به روايت ساواک، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1386، ص 49-45.
4- سيد حميد روحاني، همان، ص1238.
5- امام در آيينه اسناد شهرباني، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1383، ص4. در اين جلد، اسناد زيادي وجود دارد که دلالت بر عنوان مرجعيت امام دارد و نشان مي دهد که اين عنوان کاملاً در ميان مردم شناخته شده است.
6- اسناد انقلاب اسلامي، همان، ج3، ص28.
7- همان، ص30.
8- همان، ص31.
9- همان، ص57.
10- همان، ص62.