تفسير علمي قرآن از ديدگاه مفسران شيعه (3)
نويسنده: دکتر محمد علي رضايي اصفهاني
دانشيار جامعة المصطفي العالميه
دانشيار جامعة المصطفي العالميه
سير تاريخي تفسير علمي در تفاسير شيعه
گفتني است ذکر همه ي مصاديق تفسير علمي در تفاسير شيعه، از حوصله اين نوشتار خارج است و نيازمند چند مجله کتاب است؛ بنابراين در ادامه به تفاسير شاخص و برخي مصاديق پرداخته مي شود؛ در حدّي که بررسي علمي را کامل سازد.
1.مرحوم شيخ طبرسي(م 548 ق)(1)
و در موارد نادري از علوم طبيعي، در تفسير استفاده کرده است؛ براي
مثال وي ذيل آيه ي شريفه ي «فسوّاهنّ سبع سماوات و هو بکل شيء عليم»(بقره: 29)، بعد از ذکر مقدمه اي در لغت و معناي آيه، مي فرمايد: «قال علي بن عيسي:" ان السموات غير الافلاک لان الافلاک، تتحرک و تدور و السموات لاتتحرک و لا تدور لقوله: إنّ الله يمسک السّماوات و الأرض أن تزولا"(فاطر: 41) و هذا قول ضعيف لان قوله ان تزولا، معناه لا تزول عن مراکزها التي تدور عليها و لولا امساکه لزالت عنها»(همان، ج1، ذيل آيه): علي بن عيسي گفته است: آسمان ها غير از افلاک است، زيرا افلاک حرکت مي کنند و دور مي زنند، ولي آسمان ها حرکت نمي کنند و دور نمي زنند؛ به دليل آيه ي شريفه که مي فرمايد: خداوند آسمان ها و زمين را، از لغزش نگهداري مي کند.
طبرسي مي فرمايد: اين کلام ضعيف است؛ زيرا سخن خدا در آيه ي شريفه «أن تزولا» به اين معناست که آسمان ها (افلاک) که به دور مرکز خود مي گردند، لغزشي پيدا نمي کنند و اگر خداوند آنها را نگهداري نمي فرمود، لغزش پيدا مي کردند.
ظاهر سخن ايشان که آسمان ها را افلاک مي داند و افلاک، اصطلاح هيئت بطلميوس(2) است که هفت فلک، به دور زمين در چرخش هستند(قمر، زهره، عطارد، مريخ، زحل، مشتري و خورشيد) و اينکه قول علي بن عيسي را ضعيف مي داند، به ما مي فهماند ايشان افلاک هفت گانه ي بطلميوسي را با آسمان هاي هفتگانه، متحد مي داند؛ با اين حال به زحمت مي توان طبرسي را در رديف قائلين به تفسير علمي قرار داد.
2.ابوالفتوح رازي(متوفاي 552 ق)(3)
ابوالفتوح رازي از جمله ذيل آيه 29 سوره بقره در مورد «سبع سموات»، از مقاتل و ضحاک نقل مي کند: «خداي عزّوجّل آسمان دنيا را از دود بيافريد، و از زمين تا آسمان دنيا، پانصد سال راه است و از هر آسمان تا آسمان بعدي پانصد سال راه است ...»(رازي، 1374، ج1، ص189).
ايشان سپس از جنس آسمان ها و صفات آنها، مطالبي بيان مي کند و به تقدم خلقت زمين بر آسمان و توجيهات آن مي پردازد.
بررسي: ايشان از مطالب علمي براي توضيح آيات استفاده کرده است؛ هر چند تکيه ي اصلي وي بر تفسير قرآن به قرآن و روايات مفسران بوده است.
3.ملا فتح الله کاشاني(متوفاي 988ق)
اگر گويند چون سموات هفت طبقه است، پس چگونه است که اصحاب رصد اثبات نه فلک کرده اند؟ گوييم آنچه از ايشان ذکر کرده اند، شکوک و اوهام است و بر تقدير صحت آيه منافي زايد بر آن نيست و ديگر آنکه اگر عرش و کرسي را به آن منضم سازند، خلاف از آن مرتفع خواهد بود(کاشاني، 1364، ج1، ص150).
بررسي: اين کلام ملا فتح الله کاشاني از يک طرف، به نظريه هاي غير ثابت علمي بطلميوس در نجوم اشاره مي کند؛ همان طور که بعداً مشخص شد حق با کاشاني بوده است و نظريه «نه فلک» هيئت بطلميوسي وهم و خيال بوده، نه واقعيت.
و از طرف ديگر، ايشان تلاش کرده است بر فرض صحت نه فلک، تعارض قرآن و علم را برطرف سازد و با اضافه کردن عرش و کرسي، هفت آسمان را به نه مورد افزايش دهد؛ ولي اين مطلب منتهي به تحميل نظريه ي علمي بر قرآن مي شود که صحيح نيست.
ملا فتح الله کاشاني در توضيح آيه 69 سوره نحل: «فيه شفاء للنّاس»، درباره شفا بودن عسل، بر اساس طب سنتي مطالبي پزشکي آورده است. وي مي نويسد: «در آن شراب، شفاست مردمان را و آن يا بنفسه است؛ همچنان که در امراض بلغميه يا مختلط با غير خود، چنان که در ساير امراض چه کم معجوني باشد که عسل جزء وي نباشد»(همان ، ج5، ص206). او بعد از نقل برخي احاديث، مي نويسد: «عسل با ادويه حاره شفاء بلغم است و بدون اختطاط با داروي حاره نيز شفاي امراض بلغميه است و با حموضات شفاي صفراء است»(همان).
4.ملاصدراي شيرازي (م1050ق)(4)
پس ايشان در تفسير خود، علوم طبيعي را مطرح مي کند؛ در عين اينکه با روشي مستقل و متفکرانه و نه مقلدانه، با آنها برخورد مي نمايد.
5.علامه محمد بلاغي(م 1352 ق)
ايشان در برخي موارد نيز به بيان نکات علمي آيات پرداخته اند؛ از جمله
درباره ي «سبع سموات» در آيه 29 سوره بقره با اشاره به يافته هاي هيئت بطلميوسي و کپرنيکي مي نويسد: «ذکر جل اسمه من السماوات سبعاً باعتبار ما يرونه و يعرفونه في تلک العصور من السيارات السبع و کسف بعضها لبعض و ان کانت السماوات في الهيئة القديمة تسعاً لان ملک الثوابت و الاطلس کما يزعمون سماء ان ايضاً و في الهيئة الجديدة باعتبار المدارات للسيارات اکثر من ذلک» (بلاغي، [بي تا]، ج1، ص82).
بررسي: اصل کلام بلاغي اين است که هفت آسمان قرآن با نه فلک هيئت بطلميوسي سازگار نيست؛ هان طور که با تعداد سيارات منظومه شمسي در هيئت کپرنيکي جديد نيز سازگار نيست؛ با اين حال لازمه ي اين مطلب آن نيست که قرآن بر اساس اطلاعات علمي ناقص و غلط مردم عرب عصر نزول قرآن سخن گفته است و هفت آسمان بر اساس اطلاعات حسّي آنان گفته شده است که هفت سياره را به دور خورشيد يا به دور زمين گردان مي ديدند؛ چون پذيرش اين مطلب به معناي آن است که قرآن تابع فرهنگ غلط زمانه ي عرب جاهلي شده است و لازمه ي آن، ورود باطل به قرآن است که مخالف خود قرآن است؛ در حالي که احتمالات ديگري نيز در اين مورد وجود دارد؛ همان طور که مفسران ديگر اشاره کرده بودند؛ از جمله اينکه ممکن است همه ي آنچه ما در آسمان مي بينيم، آسمان اول باشد و هنوز آسمان هاي ديگر کشف نشده باشد.
پي نوشت ها :
1.از مفسران قديمي و بزرگ شيعه است که تفسير شريف مجمع البيان او، از کتاب هاي مهم تفسير نزد شيعه محسوب مي شود.
2.بطلميوس (Ptolemaos) منجم و جغرافي دان معروف يوناني قرن دوم ميلادي و صاحب کتاب هاي مجسطي و آثار البلاد است.
3.اين تفسير فارسي از تفاسير کهن قرن ششم هجري قمري شيعه است و نويسنده با روش اجتهادي به تفسير قرآن پرداخته است.
4.از حکماي مشهور در فلسفه اسلامي و پايه گذار حکمت متعاليه و مفسّر قرآن است و تأليفات بسياري از جمله تفسيري بر قرآن کريم در چند مجلد دارد.