تفسير علمي قرآن از ديدگاه مفسران شيعه (5)
نويسنده: دکتر محمد علي رضايي اصفهاني
دانشيار جامعة المصطفي العالميه
دانشيار جامعة المصطفي العالميه
11.محمد جواد مغنيه(متوفاي 144ق).
در واقع ايشان در تفسير آيه فوق از سخنان پزشکان استفاده کرده است و شفا بودن عسل را توضيح داده است که براي امراض کبد و ريه و مثانه و دهان و هضم غذا، مناسب است(مغنيه، 1981م، ج4، ص528).
همچنين در تفسير آيه 219 سوره بقره: «يسألونک عن الخمر و الميسر قل فيها إثمٌ کبيرٌ و منافع للنّاس و إثمهما أکبر من نفعهما و يسألونک ماذا ينفقون قل العفو کذلک يبين الله لکم الآيات لعلّکم تتفکّرون»: از تو، درباره شراب و قمار مي پرسند، بگو: در آن دو، گناه [و زياني] بزرگ و سودهايي براي مردم است؛[ولي] گناه آن دو از سود آن دو بزرگ تر است؛ و از تو مي پرسند؛ چه چيزي [در راه خدا] مصرف کنند؟ بگو: بخشش [متعادل، يا از مازاد مال از بهترين قسمت آن)؛ همان طور که خدا آيات را براي شما روشن بيان مي کند شما تفکّر کنيد، بر آن است که مقصود از «اثم» در اين جا، همان ضرر است؛ وي به زيان هاي شراب به جسم، عقل و مال اشاره مي کند و در پايان به سخن پزشک مشهور آلماني استشهاد مي کند که گفته است: «شما نصف ميخانه ها را قفل کنيد تا من براي شما ضمانت کنم که از نصف بيمارستان ها و زندان ها بي نياز مي شويد»(همان، ج1، ص328).
12.آيت الله مکارم شيرازي
ايشان از افرد موافق تفسير علمي، ولي معتدل، به حساب مي آيند که تفسير علمي را در يک نوع آن پذيرفته اند و در تفسير نمونه، در موارد متعدد براي اثبات اعجاز علمي قرآن، از آن استفاده کرده اند(مکارم شيرازي، 1364، ج1، ص131، ج11، ص410و ج12، ص 275و ج15، ص 568)و با نوعي از تفسير علمي مخالفت کرده اند و آن را تفسير به رأي مي خوانده اند(مکارم شيرازي، 1367، ص69 ــ 79). آنجا که با تفسير علمي موافقت دارند، مي فرمايند: «گاهي هم مشاهده مي شود که علم به ميدان آمده و قرآن را تفسير مي کند. تأکيد مي کنم وقتي مي گوييم علم، منظورم کشفيات ثابت شده و قطعي است، نه فرضيات که اشکال کنند فرضيه ها با گذشت زمان، دستخوش تغيير و دگرگوني مي شود و نمي توان قرآن ثابت و تغيير ناپذير را، بر فرضيات دگرگون شونده تطبيق داد؛ براي مثال زوجيت نر و ماده، در عالم گياهان که بعد از قرن هفده ميلادي کشف شد و يا حرکت زمين به دور خود، ديگر يک فرضيه نيست، تا با گذشت زمان دگرگون شود»(مجله پيام قرآن، پيش شماره، ص48).
ايشان در کتاب قرآن و آخرين پيامبر، در يک فصل، اعجاز قرآن را از نظر علوم روز بررسي مي کنند و مسائلي همچون قانون جاذبه ي عمومي، تسخير خورشيد و ماه، زندگي در کرات ديگر و ... را مطرح مي نمايند و از نظر قرآن و علم، مورد بررسي قرار مي دهند(مکارم شيرازي، [بي تا] ص147ــ 200).
ايشان در آن کتاب (قرآن و آخرين پيامبر)بعد از بيان اين مطلب که قرآن يک
کتاب طبيعي نيست و اگر چيزي از اسرار علوم و حقايق جهان آفرينش، در آن باشد، حتماً براي يک هدف تربيتي و اخلاقي، يا تعليم درس توحيد و خداشناسي آمده است، نه به عنوان عرضه کردن علوم طبيعي و مانند آن، بلکه به سبک دائرة المعارف، به بحث تطبيق قرآن، با اکتشافات علمي و مسايل مختلف علوم مي پردازند، سؤال مي کنند: آيا از اين راه مي توان براي ارزيابي قرآن و کشف معجزات علمي آن، استفاده کرد يا خير؟
و بعد پاسخ مي دهند: در اين جا نظرات مختلفي وجود دارد؛ بعضي چنان راه افراط در پيش گرفته اند که آيات قرآن را با کمترين تناسب، بر يک سلسله فرضيات علمي و نه حقايق مسلم و قطعي، تطبيق کرده اند و به گمان خود، از اين راه خدمتي به شناسايي قرآن نموده اند؛ در حالي که اين يک اشتباه بزرگ است. فرضيات علمي، پيوسته در حال تغيير و تحول مي باشد و قرآن يک واقعيت ثابت [است]. تطبيق، يک واقعيت ثابت، بر يک سلسله امور متحول و متغير نه منطقي است، نه خدمت به علم و نه خدمت به دين؛ مثلاً اگر ما فرضيه ي لاپلاس را درباره ي چگونگي پيدايش منظومه ي شمسي اساس قرار دهيم و آيات قرآن را، با مناسبت هاي جزئي بر آن تطبيق کنيم، مسلماً مرتکب کار خلافي شده ايم؛ چه اينکه هيچ دور نيست، فرضيه ي لاپلاس در پرتو اکتشافات علمي جديد(همچون صدها فرضيه ي ديگر) راه فنا و نيستي طي کند؛ آن گاه تکليف ما با آن آيات که وحي آسماني است و خطا و اشتباه در آن راه ندارد، چه خواهد بود؟!
در برابر اين دسته، دسته ي ديگري هستند که راه تفريط را پيموده اند و معتقدند ما به هيچ وجه، حق نداريم مسايل علمي را هر قدر مسلم باشد بر آيات قرآن، هر قدر روشن و صريح باشد، تطبيق نماييم. اين تعصب و جمود نيز، کاملاً بي دليل به نظر مي رسد.
اگر راستي يک مسئله علمي به روشني اثبات نشده و از محيط فرضيه ها، قدم به جهان قوانين علمي گذارده و حتي گاهي جنبه ي حسي به خود گرفته است(مانند گردش زمين به دور خود يا گردش زمين به دور آفتاب و مانند وجود گياهان نر و ماده، تلقيح در عالم نباتات و امثال اينها) و از سوي ديگر آياتي از قرآن هم صراحت در اين مسايل داشته باشد، چرا از تطبيق اين مسايل، بر آيات قرآن، سر باز زنيم و از اين توافق که نشانه ي عظمت اين کتاب آسماني است، وحشت داشته باشيم؟!
از اين بيان روشن شد که چه حدودي نادرست و غير مجاز است؛ به همين دليل در بحث هايي که در اين فصل(اعجاز قرآن از نظر علوم روز) مطرح مي شود، دو نکته را کاملاً رعايت خواهيم نمود: نخست اينکه: مسائلي از علوم طبيعي را انتخاب مي کنيم که صد در صد، ثابت، قطعي و يا حسي باشد و از رفتن به سراغ فرضيه ها اجتناب خواهيم کرد.
ديگر اينکه: دلالت آيات قرآن بر آنها، کاملاً روشن و طبق قواعد ادبي، در استنباط معاني از ظواهر الفاظ، قابل اعتماد باشد و نيازي به توجيه ها و تفسيرهاي مخالف ظاهر پيدا نکند(همان، ص 147 به بعد).
13.آيت الله محمد هادي معرفت(متوفاي 1385ش).
ايشان در جلد ششم التمهيد درباره ي اعجاز علمي قرآن به بحث و بررسي پرداخته اند و آيات متعددي از قرآن را ذکر کرده، و با پيشرفت هاي علوم تجربي، مقايسه نموده در نتيجه، اعجاز قرآن را اثبات مي نمايند.
ايشان در مقامه اين کتاب مي گويند: «شريعت، درس علوم طبيعي نيست و قرآن بالذات کتاب علم نيست؛ مگر اشاراتي گذرا و در کنار مطالب اصلي(حکمت، هدايت، تربيت، ارشاد و ...) دارد که به بعضي از اسرار وجود، اشاره مي کند؛ اما اين به نحو اجمالي و غامض بيان شده، به طوري که علماي راسخ در علم، آن اشارات را درک مي کنند؛ چون در صدد بيان مطالب علمي نبوده، ولي در عين حال از درياي بي کران علم الهي سرچشمه گرفته است».
ايشان با استناد به آيه ي شريفه ي «و جعلنا من الماء کلّ شيءٍ حيٍّ» (انبياء:30) و با استناد به کلمات مفسران و داروين،(1) سعي مي کند ثابت نمايد منظور قرآن، از شروع حيات با آب، همان است که نظريات علمي جديد مي گويد که حيات از درياها و آب ها(با موجودات تک سلولي) شروع شد(معرفت، 1367، ج6، ص31).
همچنين در مورد آيه ي شريفه ي «و السّماء بنياناها بأيدٍ و إنّا لموسعون» (الزارعات:47) آسمان را با قدرت خود برافراشتيم و حتماً آن را وسعت مي دهيم، با استدلال به نظريات لومتر انگليسي(1894)سعي مي کند وسعت را، به معناي اتساع(گسترش جهان از شش جهت) معنا کند(همان، ص111).
از طرف ديگر، استاد معرفت، معتقدند: «قرآن قطعي است و علوم، غير قطعي؛ بنابراين بايد علوم بر قرآن تطبيق شود نه بالعکس، يعني با توجه به کشفيات علمي، ما از يک آيه مطلبي را مي فهميم؛ اما اينکه بگوييم آيه حتماً اين مطلب را مي گويد؛ نمي دانيم، بلکه اگر کسي نسبت قطعي دهد، تحميل است که جايز نيست» (ر.ک: همان، ص7ــ30).
پس ايشان به طور واضح بين اسناد قطعي علوم تجربي، به قرآن و تفسير قرآن با علوم تجربي، به نحو احتمالي تفاوت مي گذارند؛ از اين رو ايشان را از قائلان به تفصيل در تفسير علمي، به شمار مي آورند.
پي نوشت ها :
1.چارلز داروين(م 1882ميلادي) زيست شناس معروف که نظريه ي تکاکل انواع او، مشهور است.