معيار اعتبار روايت هاي امامان شيعه

معيار اعتبار روايت هاي امامان شيعه در فقه و اجتهادشان چيست؟ درحالي که خارج از سنت نبوي هستند؟روايات امامان شيعه را مي توان در دو دسته ابتدايي تقسيم بندي کرد: گروه اول، رواياتي که ائمه اهل بيت (ع)، در بيان آنها فقط نقش راوي را دارند، و سند اين روايات، به پيامبر گرامي اسلام (ص) منتهي مي شود با توجه به مکانت اين بزرگواران، و مقامات معنوي و عدالت ايشان - که مورد پذيرش اهل سن نيز قرار گرفته، حجيت اين روايات، قطعي است.در ميان اين دسته از احاديث، روايات فراواني وجود دارند که به صراحت، نشان دهنده اعتبار روايات و بلکه عصمت و امامت ايشان است.(1)
چهارشنبه، 3 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معيار اعتبار روايت هاي امامان شيعه

معيار اعتبار روايت هاي امامان شيعه
معيار اعتبار روايت هاي امامان شيعه


 

نويسنده: محمد کاظم حقاني فضل




 
معيار اعتبار روايت هاي امامان شيعه در فقه و اجتهادشان چيست؟ درحالي که خارج از سنت نبوي هستند؟روايات امامان شيعه را مي توان در دو دسته ابتدايي تقسيم بندي کرد: گروه اول، رواياتي که ائمه اهل بيت (ع)، در بيان آنها فقط نقش راوي را دارند، و سند اين روايات، به پيامبر گرامي اسلام (ص) منتهي مي شود با توجه به مکانت اين بزرگواران، و مقامات معنوي و عدالت ايشان - که مورد پذيرش اهل سن نيز قرار گرفته، حجيت اين روايات، قطعي است.
در ميان اين دسته از احاديث، روايات فراواني وجود دارند که به صراحت، نشان دهنده اعتبار روايات و بلکه عصمت و امامت ايشان است.(1) بديهي است که اگر کسي، ائمه شيعه را به عنوان راوي عادل بشناسد، بايد به مضمون اين روايات، اعتراف کند. به علاوه که اميرالمؤمنان علي (ع) در نظر اهل سنت، هم خليفه مسلمين هستند و هم جزو برترين صحابه پيامبر اسلام (ص)، و لذا احاديثي که ايشان نقل مي کنند، حجيت خواهند داشت. پس آنچه مورد سؤال است، رواياتي است که ائمه بزرگوار شيعه، بدون استناد ظاهري به نبي گرامي اسلام، بيان کرده اند براي اثبات اعتبار اين دسته از روايات شيعه، به سه دليل مي توان تمسک جست:
 

 

1. عصمت امامان
 

به نظر شيعه، «امامت»، ادامه «نبوت» است، و بجز تلقي وحي و آوردن ديني خاص، امامان، تمامي وظايف انبيا را بر عهده دارند. پس بايد صفات انبياي الهي مانند عصمت و علم کامل را نيز داشته باشند و چون فقط خداست که مي داند چه کسي معصوم است و علم لدني دارد، نصب امام، بر عهده خداوند است. بنابراين امامت، مقامي است انتصابي که با نصب خداوند و اعلام پيامبر، به فعليت مي رسد. عالمان شيعه براي اثبات عصمت ائمه، بجز دليل ياد شده به آيه «اذا ابتلي ابراهيم ربه...»(2)، نيز تمسک جسته اند که بر اساس آن، امامت، عهدي است الهي که شامل حال گنهکاران نمي شود. نيز افزوده اند که در صورت عدم عصمت امام، اگر امام گناهي کرد، بر مردم لازم است که او را منع کنند و نهي از منکر به جا آوردند، در حالي که بر اساس آيه مأمور به اطاعت از ايشاناند. آيه تطهير (3) نيز عصمت خاندان پيامبر (ص) را اثبات مي کند(4) استدلال به اين آيه، به شيعيان اختصاص ندارد و برخي از علماي اهل سنت نيز در اين باور همراه شيعه هستند.( 5) و در اين باره که علي (ع) و فرزندان ايشان، جزو اهل بيت هستند، اختلافي در بين نيست.( 6)
با اثبات عصمت، بديهي است که هر چه ايشان از پيامبر اسلام (ص) نقل مي کنند و يا اين که خود، به عنوان حکم الهي بيان مي دارند، بايد مورد پذيرش باشد و حتي اگر کسي در پذيرش دلايل امامت ايشان ترديد داشته باشد، نمي تواند به ايشان نسبت کذب بدهد؛ زيرا عصمت از گناه، پايين ترين مرتبه از مراتب عصمت است که با دلايل فوق ثابت مي شود.

2. دلايل نقلي
 

دلايلي که ذکر مي شود، در کتب روايي اهل سنت نيز آمده اند، لذا صدور آنها قطعي و مورد قبول همه مسلمانان است. لازم به ذکر است که ما در اين نوشته، به دلايل اثبات امامت همچون آيه ولايت، (7) حديث غدير، حديث منزلت، و... نپرداخته ايم.

الف: حديث ثقلين
 

در حديث، با اختلاف تعبيرهاي جزئي، در بسياري از کتب اهل سنت نقل شده است.(8) در اين حديث، پيامبر (ص)، اهل بيت (ع) را تا قيامت در کنار قرآن کريم ذکر کرده و تمسک به ايشان را راه نجات دانسته اند: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً». دلالت حداقلي اين حديث، اثبات حجيت روايات و اجتهاد ائمه اهل بيت (ع) است؛ زيرا اطاعت از ايشان، مايه نجات از گمراهي دانسته شده است، ناگفته نماند که به نظر شيعه، اين حديث براي اثبات عصمت و امامت نيز کافي است.

ب. حديث سفينه
 

پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: «مثل اهل بيت کمثل سفينه نوح، من رکبها نجي و من تخلف عنها غرق»(9) و در برخي از نقل هاي اين روايت، تعبير «کباب حطه في بني اسرائيل» نيز آمده است.(10) بر اساس اين روايت، همراهي و پيروي از اهل بيت، همانند سوار شدن به کشتي نوح و رفتن به باب توبه بني اسرائيل است که سبب نجات قوم خود بوده اند. و روشن است که اگر سخن و فعل کسي حجيت نداشته باشد، نمي تواند عامل نجات ديگران باشد.

ج. ساير روايات
 

در کتاب روايي اهل سنت، روايات ديگري نيز يافت مي شوند که در همين مسير به کار مي آيند؛ رواياتي همچون «اهل بيتي امان لامتي»، (11)، «ان عليا مع الحق و الحق مع علي »، (12) «انا و هذا (ع)، حجه علي امتي يوم القيامه»،(13) «علي و شيعته هم الفائزون يوم القيامه»، (14) و روايات فراوان ديگري که بررسي و حتي اشاره به آنها، مجالي بيش از اين مقال مي طلبد.
گذشته از دلايل ياد شده، مي توان گفت چنان که بسياري از صحابه براي خود و ديگران، حق اجتهاد در سنت و فهم قرآن را به رسميت مي شناختند، همين حق براي خاندان پاک پيامبر (ص) نيز وجود دارد و شايد بر اساس همين دليل بوده است که شيخ محمود شلتوت، مفتي بزرگ اهل سنت، مذهب شيعه را در کنار ساير مذاهب اسلامي، به رسميت شناخته است. اين مطلب را نيز مي دانيم که ائمه شيعه، وصل به باب علم نبي هستند، (15) در حالي که ديگران به اين صفت راهي ندارند.

نکته پاياني
 

بر اساس فرمايش ائمه معصومين (ع)، ايشان هر چه فرموده اند، از مخزن علم نبوي بوده است که از طريق پدران بزرگوارشان به آن راه يافته اند، تا جايي که امام باقر(ع)، به جابر مي فرمايد: «ما اگر از پيش خود حکمي بدهيم، هلاک خواهيم شد، بنابراين هر چه مي گوييم، روايت رسول خداست.»
در برخي روايات نيز تصريح شده است که پيامبر، علم خود را به علي (ع) آموخت و نيز به علي (ع) دستور فرمود که اين روايات، براي ديگر ائمه، مکتوب گردد.
«در حديثي ديگر نيز از امام صادق(ع) نقل شده که حديث من، حديث پدرم است و حديث پدرم، حديث جدم است» و سپس اين سلسله را تا پيامبر (ص)، ذکر مي کنند.(16).
نتيجه آن که با استناد به روايات قطعي پيامبر اکرم (ص)، ثابت مي شود که پيروي از ائمه معصوم شيعه، کاملاً مطابق با سنت نبي گرامي اسلام (ص) است. البته شيعه، بيش از اين اعتقاد دارد و ايشان را امام منصوب از طرف خداوند متعال مي داند
مرکز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه قم

پي نوشت ها :
 

1. براي نمونه، ر. ک : الاصول من الکافي، کليني، تحقيق : علي اکبر الغفاري، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1388 ق، ج، ص - 286 -297؛ الصراط المستقيم الي مستحقي التقديم، علي بن يونس العاملي، تحقيق: محمد باقر بهبودي، المکتبه المرتضويه لا حياءالاثار الجعفريه، ج 2، ص - 123 135.
2. سوره بقره، آيه 124.
3. سوره احزاب، آيه 33.
4. درباره ادله عصمت، ر. ک : کشف المراد، علامه حلي، تحقيق: حسن حسن زاده آملي: قم: مؤسسه نشر اسلامي، 1422 ق، - 471 472 و ص - 492 495 ؛ الالهيات، جعفر سبحاني، ق: مؤسسه امام صادق (ع)، 1423 ق، ج 4، ص - 116 130.
5. ر. ک : شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، دار احياء الکتب العربيه، ج6، ص 69. هم او در صفحه 54 از جلد 12، از ابن عباس همين تفسير را نقل مي کند. در ج 16، ص 22 نيز از امام حسن مجتبي (ع)، استدلال به اين آيه نقل شده است.
6. ر. ک : المستدرک علي الصحيحين، محمد بن محمد، الحاکم النيسابوري، تحقيق: يوسف المرعشي، بيروت: دارالمعرفه، 1406 ق، ج 2، ص 416، و ج3، ص 147؛ الدر المنثور، السيوطي، جلال الدين، دارالمعرفه، 1365، ج
5، ص 199- 198؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت: دار صادر، ج 1، ص- 330 - 331؛ و ج 4، ص 106، ج 6، ص 292؛ جامع البيان عن تأويل اي القرآن، محمد بن جرير الطبري، تحقيق: صدقي جميل العطار، دارالفکر، بيروت: دارالفکر 1415 ق، ج 22، ص 10- 9.
7. سوره مائده، آيه 55.
8. براي نمونه، ر. ک : صحيح مسلم، النيسابوري، مسلم بن الحجاج، بيروت: دارالفکر، ج7، ص 123- 122؛ المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 109؛ مسند احمد، ج 3، ص 17 و ج 4، ص 371 و ج 5، ص 181؛ کنز العمال، المتقي الهندي، تحقيق: الشيخ بکري حياني و الشيخ صفوه السقا، بيروت: مؤسسه الرساله، ج 1، ص 173 و 186 و 188.
9. براي نمونه، ر. کک المستدرک علي الصحيحين، ج 2، ص 343 و ج 3، ص - 150 - 151؛ کنزالعمال، ج 2، ص 435 و ج 11، ص 603 ؛ الدر المنثور، ج 1، ص 72.
10. ر. ک : کنز العمال، ج 2، ص 435؛ الدر المنثور، ج1، ص 72.
11. المستدرک علي الصحيحين، ج 3، ص 149.
12. همان، ص 119 و 124؛ تاريخ بغداد، الخطيب البغدادي، احمد بن علي، تحقيق: مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت : دارالکتب العربيه، 1417 ق، ج 14، ص 322.
13. تاريخ بغداد، ج 2، ص 86.
14. الدر المنثور، ج6، ص 379.
15. «انا مدينه العلم و علي بابها» (شواهد التنزيل، عبيدالله بن احمد الحاکم الحسکاني، تحقيق: محمد باقر محمودي، تهران: مجمع احياء الثقاقه الاسلاميه، 1411 ق، ج، ص 104، 107، 105و 432).
16. ر. ک : بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1983 م، ج2، ص - 172 - 179. در باب 28 حديث ذکر شده که حديث امام صادق (ع)، آخرين روايت اين باب است. براي مطالعه بيشتر دراين باره، ر. ک: معالم المدرستين، سيد مرتضي عسکري، بيروت: مؤسسه النعمان، 1410ق، ج 2، ص - 301 - 360.
 

منبع: نشريه پاسدار اسلام، شماره 341.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط