تاریخ ادبیات لاتینی
نويسنده:استیوارد پرون
ترجمهی باجلان فرخی
ترجمهی باجلان فرخی
در سراسر امپراتوري روم کیشهای بسياري بود كه با تباهي جمهوري روم بعد از سده اول پيش از ميلاد بايد راه زوال در پيش میگرفتند اما چنين نشد و كيش كشوري و وارداتي به ويژه آيين يهود و ميترا تا چهار صد سال بعد دوام آوردند و سرانجام مغلوب مسيحيت شدند.
اين ويژگي نخست متأثر از كار يك امپراتور و چند شاعر و تداومي از اين دست پايايي فرهنگ چين در طول اعصار را به ياد میآورد. در اين دوره نيز پرسشهای بسياري است كه بيپاسخ میماند و يكي از اين پرسشها اين است كه چگونه در اين آشفتگي نوابغ ادبيات روم پديدار شدند؟ در سالهای فرجام جمهوري روم شاعراني پديدار شد كه دو تن از آنان مشهورترين شاعران جهان در همه اعصار بودند: يكي از اين دو تن پوبليوس ويرژيل ماردو يا ويرژيل در سال هفتاد پيش از ميلاد در مانتوا زاده شد، بيست سال بعد از او لوكرسيوس كه ويرژيل از اشعار او متأثر بود تولد يافت، هفده سال بعد از لوكرسيوس، كتولوس كه ويرژيل در شعرهاي آغازين خود از او الهام گرفت هستي يافت. كونيتوس هوراسيوس فلاكوس يا هوراس دوست ويرژيل پنج سال از وي جوان تر بود، آلبيوس تيپولوس در سال 54 پيش از ميلاد، سكتوس پروپرتيوس در سال 49 پيش از ميلاد و پابليوس اوويدوس يا اوويد در سال 43 پيش از ميلاد زاده شدند. از اين گروه پيش ازاين از اوويد سخن گفتيم میگویند همكاري او در امور ديني داوطلبانه و ره گشايي بزرگ بود. اوويد میگوید: «من بهترين را ديدم و خود را وقف او كردم و هم درآن حال بدترين را پيروي كردم»؛ و اين گفته از آنجاست كه اوويد به دليل خطاهايش كه احتمالاً لغزشهای جنسي بود توسط امپراتور اگوستوس به جزاير درياي سياه تبعيد شد. اين هفت شاعر بهترين شاعران لاتين و همه آنان طي پنجاه سال هستي يافتند.
تاريخ ادبيات لاتين و جهان ستايشگر اين شاعران و از اين شمار در اين جا كتولوس و پروپرتيوس بيش از شاعراني كه از آنان نام برديم با كار ما مربوط میشوند. كتولوس شعر شگفتانگيزي سرود كه آتيس نام داشت و در اين شعر سيماي درخشاني از اين خدا ترسيم كرد. اشعار زيباي تيپولوس سرشار از جزايات مراسم آييني روستايي است.
اگوستوس
اگوستوس كايوس ژوليوس سزار موسوم به اوکتاويانوس يا اوغسطس برادرزادهی ژول سزار و بعد از او در سال 63-14 پيش از ميلاد جانشين عمومي خود شد. اين امپراتور از احياء كنندگان موقعيت اجتماعي و آييني روم و هم بدين دليل زمان فرمانروايي او كه با تعالي سياسي روم همراه بود به عصر اگوستوس شهرت يافت. اگوستوس خود زياد مذهبي نبود، در جواني تندرو و خوش گذران و همانند بسياري از معاصران خود بود. به مرگ سيسرو تن داد و در آخرين روزهاي زندگي خويش خشونتهای وي خانوادهاش را آزار بسيار داد. درجهت تداوم قدرت همسر خود را كه بسيار او را دوست میداشت طلاق داد، دختر خود را تبعيد كرد و خواهر خويش را به خاطر يك سارش سياسي از خود راند. با اين همه شخصيت او به گونه اي بود كه از وي مردي برتر و بزرگ پديد آورد و مردم خطاهاي او را نه خطاي وي كه تقدير خدايان میپنداشتند.
زماني كه ژوليوس سزار در پانزدهم مارس 44 پيش از ميلاد [در سناي روم با توطئه پسرخواندهی خويش بروسوس و ديگر سناتورهايي كه جمهوري را در خطر میدیدند] به قتل رسيد عاملان اين توطئه دريافتند كه سزار برادرزاده خود اوکتاويانوس را به جانشيني خود برگزيده است. در آن زمان اوکتاويانوس نوزده ساله و از نظر جسماني ضعيف اما دانا و مدبر و مصمم و از موهبت داشتن دوستاني خوب برخوردار بود.
توضيح عکس: معبد تثليث خدايان رومي كاپيتول، ژوپيتر، ژونو و مينرو در دوگا Dougga واقع در تونس. روميان به هنگام تأسيس شهرهاي جديد در سرزمینهای فرا درياي امپراتوري خويش خدايان خود را نيز بدين شهرها میبردند.
توضيح عکس: اگوستوس ژوليوس سزار برادرزاده يژوليوس سزار و جانشين او پديدآورنده روم قدرتمند. اين سرديس به دلخواه اگوستوس تراشيده شده و او را به هيأتي آرام، دورانديش، استوار، نيكخواه و رهبر مردم ترسيم كرده است.
توضيح عکس: آراپاسيسAra Pacis نماي جنوبي. فلامن اگريپا با حجاب مراسم آييني، ژوليا همسر وي و دختر اگوستوس، تيبريوس و لوسيوس سزار. اين نقش برجسته سيماي واقعي و كودكي كه در اين جا ديده میشود شايد بايد در جاي ديگري به بازي میپرداخت.
توضيح عکس: آرا پاسيس يا محراب نيايشگاه صلح بدان سان كه امروز پس از بازسازي ديده میشود. اين نيايشگاه در حد فاصل 13 تا 9 پيش از ميلاد ساخته شد تا يادمان و پاسدار صلح بعد از بازگشت از اسپانيا و گل و يادآور تعالي اديان و هنر رومي باشد.
توضيح عکس: بخشي از حاشيه كتيبه يا فريزر آراپاسيس دربردارندهی شركت خانواده امپراتوري و كارگزاران درباري در مراسم آييني.
توضيح عکس: روما Roma خدابانويي در شهر جاودان همراه كاهنان و سربازان. [به روايت پيرگريمال واژه روما به معني نيرو و به گفته پاره اي از نويسنگان روما بانوي قهرماني بود كه نام او را بر شهر روم نهادند. به روايتي روما يا رومه از اسيران تروايي بود كه همراه اوليس و انه پس از عبور از سرزمين مولوسه Momosse در ايليري به ساحل تيبر راه يافت. كشتي اوليس را توفاني بدين ساحل افكنده و اسيران از اين سرگرداني بسيار خسته بودند. روما اسيران را تحريك كرد كشتي را آتش بزنند و با اين كار سفر آنان پايان يافت. اين مسافران در پالاتن ساكن و شهر آنان چندان توسعه يافت كه براي ابراز حق شناسي به بزرگداشت روما پرداختند. مهاجرين تروا پس از آن كه سرزمين آينده روم را تسخير كردند روما معبدي به افتخار فيدس Fedes در پالاتن و در محلي كه بعدها روم در آن پديد آمد بنا كرد و به همين جهت شهري را كه در آن مكان ايجاد شد به ياد روما يا رومه Rome روم ناميدند.
در روايتي روما دختر اسكاني Ascoyne و نوه انه و در روايتي ديگر همسر اسكاني و دختر تلف Thelphe و نوه هراكلس و برخي او را دختر تلماك و خواهر لاتينوس میدانستند. در روايتي ديگر كه با داستانهای تروایی پيوندي ندارد روما دختر اواندر يا دختر ايتالوس Italos و لئوكاريا Leucaria و سرانجام گروهي معتقد بودند كه روما پيشگويي بود كه به اوندار دستور داد شهر پالاتن را كه هسته اصلي روم بود بنا نهد.
اوکتاويوس كار فرمانروايي را بعد از ازدواج خواهرش اوكتاوياOctavia كه پس از مرگ همسر خود مارسيلوس با مارك آنتونیوس ازدواج كرده بود با همراهي آنتونیوس آغاز كرد؛ اما پس از مدتي حسادت مارك آنتونیوس و شيدايي ويرانگر او به كلئوپاترا شكافي غير قابل ترميم بين آنان پديد آورد. آنتونیوس و كلئوپاترا در نبرد آتيوم كه در 31 پيش از ميلاد اتفاق افتاد از اوکتاويوس شكست خوردند و آنتونیوس به مصر گريخت تا در آنجا زندگي كند و اوکتاويوس تنها ناجي سرزمين روم شد. چنين دستاوردي موجب زوال نوميدي و احياي روحيهاي بود كه اگوستوس به روم بازگردانيد و موجب شد كه روم پس از يك قرن نبردهاي ويرانگر به صلحي هستي بخش روي آورد. هدف اگوستوس احياء هنرها و فضیلتهای رومي و چيزي بود كه موجب قدرت روم شد. اگوستوس بناهاي بسياري بنا كرد: هشتاد و دو معبد را مرمت و در سيزده پيش از ميلاد در كامپوس مارتيوس يادمان شگفتانگيز آرا پاسيس يا نيايشگاه صلح را كه در سالهای اخير مرمت شد بنا نهاد. همراه ژوسلين توينبي بدين شاهكار سنگي نگاهي میکنیم: «آرا پاسيس نسبت به پیکرتراشیهای پيشين بيانگر احساس صميمانهتري از تاريخ و گوياي پرداختن به واقعيت و واقعيتگرايي در شناخت زندگي مردمان آن روزگار و برخي از نخبگاني است كه آنان را دراين يادمان در هيأتي مرمرين و بدان سان كه در چهارم جولاي 13 پيش از ميلاد بودند باز میشناسیم. نماي جنوبي اين يادمان دربردارنده تصوير امپراتور همراه ملازمان، كارگزاران، كاهنان و خويشاوندان وي و نماي شمالي دربردارنده نقش برجستهی اعضاء انجمن برادران ديني، كارگزاران بزرگ، سناتورها و خانواده آنان در پشت سرشان است. نماي شرقي كه رو به روي شاه راهي قرار دارد دربردارندهی نقش برجسته عابراني است كه از شاه راه میگذرند و نيز نقش خدابانو روما roma[تصوير 129 ]، تلّوس Tellus يا به احتمالي مادر ايتاليا با فرزندان و هداياي صلح را در خود دارد. جانب غربی اين بنا را دو صحنهی افسانه اي آغازينه ي انياس اگوستوس در حال قرباني كردن خوك سفيد براي ژونو براي بازگشت به ايتاليا و صحنه اي از مراسم آييني لوپركاليا با حضور مارس، فاستوكوس يا ماده گرگي كه رمولوس و برادر وي را شيرداد تزيين كرده است... آرامش اين بنا گوياي شكوه و وقار، صميميت، شادماني و هدفهای وحدت جويانه ي خود و تجسم تعالي روم و سرزمين ايتاليا و جایی است كه هميشه وامدار اگوستوس خواهد ماند.»
توضيح عکس: برجسته كاري مدالي (Cameo) اثر ديوسكورايد Dioscorides دربردارنده نقش برجسته اگوستوس امپراتور قدرتمند.
توضيح عکس: آراپاسيس جانب غربي دربردارنده آغازينه اگوستوس موسوم به ايناس اگوستوس در حال قرباني دادن خوك سفيد ژونو براي بازگشت به ايتاليا.
توضيح عکس: باكوس خداي شراب در پوشاك مناسبي از خوشه هاي انگور و بر دامنه و كوه وزو، موزه باستان شناسي ناپل.
توضيح عکس: كتيبه آراپاسيس دربردارنده جزايات مراسم آييني سووتريلا.
توضيح عکس: تنديس امپراتور اگوستوس سزار ( 44 ق. م – 14 ميلادی). موزه واتيكان.
توضيح عکس: ويرژيل. تصوير ويرژيل نشسته بر سريري در ميان دو موز يا الههی هنر موسوم به كليو Clio (تاريخ) و ملپومن Melpomene (تراژدي). در اين تصوير ويرژيل كتاب اول انايد را در دست دارد و مشغول خواندن سطر يازدهم اين كتاب است. نقش موزاييك يافته شده در تونس از آثار سده دوم يا سوم ميلادي. موزه ملي باردو، تونس
درايجاد بناي آراپاسيس دو وزير معروف اگوستوس يعني اگريپا Agrippa[ماركوس ويسپانوس] برپاكننده پانتئون روم و ماسيناس Maeccenas [گايوس كلينيوس ( 8 ق. م -70 ميلادي دوست هوراس و ويرژيل) كه بوچان Buchan ] داستان نويس و مورخ اسكاتلندي (1875-1940) او را نمود متعالي انساني وفادار میخواند، ياري كردند. ماسيناس كسي بود كه اوکتاويانوس يا اگوستوس را كه بعدها اين نام را يافت در خالق صلح بودن ياري كرد. اگريپا به شاعران و آثار آنان توجهي نداشت و چندان از اين كار به دور بود كه ويرژيل را مورد انتقاد قرار داد و او را دزد آثار ادبي ناميد. با آن كه ماسيناس در نظام اگوستوس از مقام فروتري از اگريپا برخوردار بود اگوستوس را با دنياي ادبيات آشنا و چونان بود كه بعدها نام او نماد حامي ادبيات و هنر شد. ماسيناس از اعقاب شهرياران اتروسك و شواليه اي بود كه هرگز خواستار سناتور شدن نبود؛ اما دوست بزرگ ويرژيل و هوراس و تريلوژي ماسيناس، هوراس و ويرژيل و دوستي آنان در تعالي ادبيات روم مؤثر بود.
هوراس
اين جا سخن از مشاركت امپراتور اگوستوس و وزيران او در تعالي اعتقادات ديني به ياري ادبيات است. اگر چه ويرژيل و هوراس پيوندهاي مشتركي داشتند اما شخصيت آنان متفاوت بود. هر دو خود را پيرو فلسفه اپيكور میدانستند اما از آن جا كه ويرژيل شش سال در باغ كامپانيا شاگرد سيسرو بود هوراس میگفت كه او جز خوكي در رمه اپيكور نيست. دوستان هوراس، ماسينا و اگوستوس دوستاني صميمي و براي هوراس زندگي مرفهي فراهم ساختند. اگوستوس حتي ميخ واست هوراس را دبير خود سازد اما هوراس نپذيرفت. هيچ كس چون هوراس با مهارت اخلاق را نستوه و اين كار را در سومين كتاب خود به نام قصايد رومي انجام داده است. هوراس اين كار را با ستايش مرمت و بازگشت به معابد، معابدي كه خود بدان جا نمیرفت، انجام داده با منع و تحقير تجمل گرايي، كه خود دل بسته آن بود، و رويكرد عمومي به اخلاق انجام داد. اگوستوس در اين راستا در 17 پيش از ميلاد كوشيد بازیهای ورزشي را احيا كند. ويرژيل دو سال پيش از اين تاريخ مرده بود و تلاش در رويكرد بدين كار به هوراس واگذار شد و هوراس در ستايش جشن بزرگ وحدت قصيده اي بلند سرود.
توضيح عکس: كوزه شراب دربردارنده تصوير انه در حال گريز از تروا به هنگام آتش گرفتن شهر و در حالت حمل پدر چلاق خود كه زئوس او را با صاعقه چلاق كرده بود. اين ماجرا موجب سرگرداني انه و به روايت از ويرژيل تا ايجاد شهر روم توسط انه ادامه يافت.
لودي سايكولر Ludi Saeculare از واژه سايكولوم به معني دوره اي در حد فاصل هر لحظه تا مرگ پيرترين فردي است كه درآن لحظه زاده شده و در حدود يك قرن و در هر لحظه اي سايکولوم جديدي میتواند آغاز شود. اگوستوس برآن شد كه در سال 17 پيش از ميلاد دوره جديدي در تاريخ روم آغاز و همه شهروندان را به شركت در جشني كه بدين مناسبت برپا میکرد شركت دهند. برنامه اين جشن به شكل استادانه طراحي و اطلاعات بسياري از آن در دست است. در 26 مي سال 17 پيش از ميلاد و دو روز بعد از آن توسط كاهنان بين همه شهروندان روم وسايل تطهير، مشعل، گوگرد و قير طبيعي توزيع و ازهمه شهروندان خواسته شد در سه روز آينده در برابر كوينده سمويری Quinde Cemviri گرد آيند و بدان سان كه در جشن برداشت خرمن انجام میشود ميوه هاي نوبرانه فديه دهند. اين درست در زماني بود كه جشن امبروالی Ambarvalia و تميز كردن پنوس وستا Penus of Vesta براي برداشت خرمن نو انجام میشد. اگوستوس از اهميت كشاورزي و ذخيره غلات آگاه ويرژيل اين كار را در شعري ستايش و جنگ داخلي را نكوهش كرده است.
شب اول ژوئن اگوستوس و اگريپا براي خدابانوان سرنوشت سرود هوراس قرباني دادند. شب دوم ژوئن خدابانوي تولد نوزاد يوناني اليسيا Eilythia [كه بعدها لوسينا Lucina و هيسيا Hithyia رمي جاي آن را گرفت] و در شب سوم به زمين مادر فديه و قرباني دادند و فرمانروا براي نيك بختي مردم و خود و خانوادهاش دعا كرد و به روايت از شعر هوراس كنار رود تيبر با فانوس و مشعل چراغاني شد. روزهاي اين شبها نيز مراسم خاص خود را داشت؛ در روز اول و دوم ژوئن اگوستوس و اگريپا قرباني مناسبي به ژوپيتر و ژانو دادند و در آخرين روزاين مراسم يعني سومين روز ژوئن در پالاتن و جايي كه اگوستوس در كنار كاخ خود نيايشگاهي براي آپولو برپا كرده بود مراسمي خاص همراه با خواندن سرودي از هوراس انجام شد. دراين سرود روم و گروهي از خدايان ستايش و جوانان و پيروان دعا و تقواي خاص و عام تمنا شده بود. اين سرود توسط بيست و هفت پسر و بيست و هفت دختر ( 33×3 به توان 3) خوانده شد و پس از خواندن سرود از پلاتن به جانب فوروم و كاپيتول رفتند و درآن جا نيز اين سرود تكرار شد. به روايت از تاريخ كهن چاپ كمبريج «اين مراسم رومي كاري در جهت پيوند سرير فرمانروايي و نيايشگاه و كاري سياسي و تأثير عمومي چنين مراسمي شبيه سرودخواني جوانان آلبرت هال درباره سرزمين شكوه و اميد بود». اين سرود با ارجاعي به شكوه به انايد ويرژيل پايان مییابد.
توضيح عکس: ويرژيل در سال 19 پيش از ميلاد درگذشت و در زمان زنده بودن در سراسر امپراتوري روم مشهور بود. اين فرسك بازمانده از خرابه هاي پمپي است كه در 79 ميلادي نابود شد. دراين نقاشي ديواري انه كه در نبرد با تورنوس Turnus، [قهرمان ايتاليايي و شهريار روتول به هنگام رسيدن انه Aeneas به رم]، مجروح شد به تصوير كشيده شده پسر كوچك انه اسكانيوس نيز در حال گريستن ديده میشود.
ويرژيل
رويكرد از هوراس به ويرژيل پرداختن از افسون به نبوغ و از ادبيات به معنويت است. ويرژيل با ديگر شاعران رومي تفاوت بسيار دارد. جان درايدنDryden [شاعر، نمايشنامه نويس و منتقد انگليس 1670- 1631] از سه شاعر بزرگ میگوید كه:
سه شاعر در سه عصر زاده شدند
و تاج رخشان يونان، ايتاليا و بريتانيا شدند.
نخستين در بلند نظري ازهمه پيشي گرفت
دومين در عظمت برترين شد
و سومين در هر دو.
سومين در پرداخت خويش از دو ديگر ياري جست
نه، ديگر بار جهان را ياراي زادن شاعراني چون اينان نيست
ازهومر سخن میگویم، از ويرژيل و ميلتون
...
عظمت دستمايهي شعر ويرژيل عظمت معنوي است. گرايش جزمي به دين براي يونانيان و روميان ناشناخته و در شعر ويرژيل نيز چنين بود. در عصر دين نگرش جزمي و بر تورات، انجيل و قرآن و جز آن متكي است. دين رومي اما از اين گونه نبود: اين دين مجموعهاي از فرمولهایی بود كه بیشتر زاده دربار فرمانروایي بود تا نيايش گاه: رومي میتوانست بپذيرد اما اعتقاد نداشته باشد و آن چه را كه دوست انتخاب كند. ويرژيل بدان سان كه گفتيم كار خود را چون يكي از پيروان اپيكور آغاز كرد چرا كه عزلت گزيني اپيكوروس با خوي او سازگار بود. ويرژيل مردي بود با ظرافتي زنانه و داراي حساسيت.
توضيح عکس: ژوتورنا (ژوتورن) Juturna به هنگام جدا شدن از برادر خود [تورنوس] خدابانوي چشمهسارهاي لاسيوم. ازنقش برجستههاي معبد او در فوروم.
ويرژيل هيچ وقت ازدواج نكرد. وقتي نزديكي ناپل زندگي میکرد او را پارتيناسPartinas مینامیدند، آميزهاي شاد از نام قديمي ناپل. پارتنوپPartenope و واژه يوناني پارتنوس، كه نام او بدان شبيه است، چونان كه ميلتون در گزارشي از زیباییاش بانوي مسيح نام میگیرد. در شعر ويرژيل آثاري از عتقادات اورفيك يا اورفه اي و نوفيثاغورثي ديده میشود اما اين تعالي فكري و رواني اوست كه از وي شاعر جاودان ساخت. برخي از اشعار ويرژيل به آساني قابل درك نيست و گويي چنان است كه خواسته است بخشي از آن چه را احساس میکرد براي خود نگه دارد. از كاربرد زبان عاميانه در شعرخويش دوري میجست و در شعر او گاهي ايهامي است كه تأثير شعر او را دو برابر میکند.
در شعر سفر، انه به هنگام پياده شدن در ساحل ايتاليا واژهاي را به كار میبرد كه هم به معني ساحل دريا و هم به معني ساحل ناپايدار است و باز در چهارمين بيت سرود چوپاني پسرك سرگردان از طريق لبخندي مادر را مییابد و معلوم نيست كه پسرك لبخند میزند يا مادر. Suadent que Cadentia Summons، ستارگاني كه افول میکردند بيننده را به خواب میراندند، اين جا صداي واژه گوياي معني است. Tendelant que manus ripaeulterioris amore و ارواحي را میدیدم كه در جهان زيرين در اشتياق اين جهان دست گشوده بودند. اما بیتهایی در شعر ويرژيل وجود دارد كه ترجمه شدني نيست: Sunt Lacrimae rerum et martalia tangent سرشك چيزها و آن چه مشعلهای ميرنده را به خاطر میآورد، كه میتوانیم سیلابها را براي انتقال احساس گيرنده تغيير دهيم. تنيسون در قصيده اي كه به مناسبت نوزدهمين سده زاده شدن ويرژيل سرود از اين ويژگي سخن میگوید و از ارجاع يك كلام به افسون موزها ياد میکند.
انه ايد
معاصران ويرژيل سرانجام عظمت او را دريافتند. سرودهاي چوپاني و به ويژه سرود چهارم شهرت او را تحكيم بخشيد و آشنايي وي با مسائل جامعه كشاورزي افسون شعر را بیشتر كرد. در انه ايد ويرژيل شوري پر هيبت نهفته است. پروپرتيوس Propertius نوشت «جايي براي نويسندگان رومي در كنار نویسندگان يوناني فراهم كنيد، چيزي عظیمتر از ايلياد تولد مییابد» انه ايد كتاب به كتاب نوشته شد و در واقع هيچ وقت تمام نشد. ويرژيل پرسيده بود «آيا ممكن است پس از مرگ من انه ايد فراموش شود؟» اگوستوس اما اين بيم را از خاطر او زدود چرا كه خود بزرگترین حامي هنرمندان بود. اگوستوس بسياري از اين شعرها را خوانده بود. وقتي ويرژيل كتاب ششم را براي اگوستوس و خواهرش اوکتاويا میخواند به جايي رسيد كه پدر انه او واداشت تولد پسراوکتاويا، مارسيلوس، را كه در آن زمان مرده بود پيشگويي كند. مادر با شنيدن اين جز مدهوش و پس از به هوش آمدن هديه اي ارزنده به ويرژيل ارزاني داشت.
دانته در [دوزخ] سفر به جهان پس از مرگ ويرژيل را راه نماي خود كرد. شهرت ويرژيل در دنياي مسيحيت مديون تعالي مذهبي است كه درايدن در دو شعر آن را میستاید: در يكي از شعرهاي آغازين ويرژيل و در چهارمين سرود چوپاني در ششمين كتاب انه ايد. چهارمين سرود چوپاني ويرژيل به يكي از دوستان او به نام اسينيوس پوليو ارجاع دارد و يرژيل او را خاستگاه آفرينش اشعار چوپاني خود میخواند و تولد فرزندي شگفت انگيز را پيشگويي میکند كه راه نماي عصر طلايي است. هيچ كس نمیداند كه آيا ويرژيل كودكي خاص را در ذهن خود داشت يا اين كه از نويد عصري جديد بدان سان كه اتفاق افتاد سخن گفت. هر دو شايد ويرژيل با آثار عبري و نويد تولد مسيح آشنا بود و شايد پوليو او را با چنين روايتي آشنا كرده بود.
چهارمين سرود چوپاني ويرژيل از تولد كودكي سخن میگوید كه چهل سال بعد از نوشته شدن اين سرود زاده شد. كنستانين [کايوس فلاويوس يا قسطنطين] امپراتور روم با خواندن همين سرود مسيحيت را پذيرفت و [با تأسيس كنستانتينوپل با قسطنطنيه] مسيحيت دين رسمي روم شرقي شد. در سراسر قرون وسطي روايت ويرژيل تحول يافت و اين زمينه اي است كه از موضوع بحث ما دراين كتاب خارج است. تأثيرات ويرژيل و به ويژه انديشه رومي از انه ايد و سرود چهارم چوپاني بيش تراست. شعر ويرژيل اثر نابغه اي است كه از اساطير رومي نيز تأثير میگیرد. قدمت اين اسطوره به سده پنجم پيش از ميلاد [و دورتر] باز میگردد. سفالينه هاي اتروسكي از داستان فرار انه و پدرش انكيز از آتش سوزي تروا سخن میگوید. انكيز میمیرد و انه كالبد او را به ليبي حمل میکند و درآن جا انه معشوق ديدو Dido شهبانوي كارتاژ میشود، اما در پيروي از سرنوشت [که ايجاد شهر روم است] ديدو را [پس از عشق ورزي در غاري با وی] ترك میگوید و ديدو خود را [در شعله هاي آتش] میکشد. انه سرانجام در سفرهاي خويش به لاسيوم [در جنوب شرقي رم] میرسد به ياري سي بيل كومه اي به جهان زيرين سفر میکند و در آن جا ديدو و پدر خود را میبیند و ارواح بسياري را و از آن شمار مارسلوس دوست داشتني را میبیند و از جانب اواندر [باني دهكده اي بر فراز پالاتن قبل از بناي روم به وسيله رمولوس] پذيرايي میشود. ونوس به انه سپري هديه میدهد كه كار ولكان Vulcan است و بر روي آن صحنههایی از تاريخ آينده زندگانی رومنها و از آن شمار پيروزي اگوستوس در اكتيوم تصوير شده است. به روايتي مردم توسكان به رهبري تورنوس Turnus با انه به مخالفت بر میخیزند و انه پس از تلاشي سخت بر آنان پيروز میشود. انه با لاوينيا Lavinia [دختر لاتينوس و آماتا] ازدواج میکند و در لاسيوم اسكان مییابد و همراه مردان خويش از آن پس نه تروايي كه لاتن شناخته میشوند.
ويرژيل اين داستان و بسياري از رخدادهاي ضمني آن در انايد را به شعر میگوید و از آن پس اين كتاب براي مردم روم مقدس و همه مردمان آن را میستایند. اين شعر بازگو كننده شكوه روم و بيانگر هنرهاي برتر، وقار، زهد و بزرگي است. در اين مجموعه خدايان سرنوشت گاهي بر خدايان نيز فرمان میرانند و نيروهاي ويرانگر متافيزيكي، ماجراهاي سي بيل و جهان زيرين ازاين آثار قالي بزرگ و منقوش و جاودانه اي را پديد میآورد. در پايان كتاب هشتم ازاين مجموعه انكيز پدر انه به پيشگويي سرنوشت روم میپردازد:
بگذار مردمان از برنج مذاب تنديسي بسازند
و از مرمر پيكرهاي برآورند.
رم! تا بدان گاه كه ستارگان بر آسماناند
فرمانروایی تو به شكوه و قدرتمند برجاست.
با فرمانروايي كه بر مردمان جهان فرمان میراند
فرمانروایی خالق صلح و جنگ.
فرمانروایی كه قدرتمندان مغرور و بردگان را به اطاعت میخواند.
رم هنرهاي شاهانه و بشكوه تو چنين است.
توضيح عکس: ديدو Dido يا ديدون شهبانوي كارتاژ [و فرزند موتو كه در صور، او را اليسا Elissa مینامیدند] به هنگام رها شدن از جانب انه. كشتي انه در دريا و به ترك كارتاژ در قسمت بالاي فرسك بازمانده از خرابه هاي پمپي ديده میشود. از ديد رومنها انه وظيفه اي را كه خدايان بدو محول كرده بودند انجام داد. ديدو پس از رفتن انه خود را به آتش كشيد و سوخت.
دستاورد ويرژيل در قلمرو دين به تلخيص از پيربويانس Pierr Boyance در كتاب ويرژيل و دين Religion devirgile La (پاريس 1963) گوياي آن است كه: «ويرژيل مفسر اوضاع زمانه خويش بود. زمانه او دربازگشت داوطلبانه به سنت گذشته و آن چه يوناني ناب بود. زيبايي شعر و حقيقت فلسفه. روم كشور او از کهنترین روزگار بسته و باز به روي فرهنگ سرزمینهای ديگر گشوده بود، بسته به سبب اعتماد به برتري اخلاق و پرهيزكاري و گشوده به سبب خداياني كه تحت تأثير آنان قرار گرفت. ويرژيل براي اعقاب خويش درخشان ترين و وفادارترين و سرود چهارم چوپاني از شش كتاب انايد او را در چشم اعقاب وي به هيأت پيامبري پيشگو در آورد و هم اين اشعار بود كه در مكاشفه هاي مسيحيت مؤثر افتاد و هم در اين اشعار است كه ويرژيل را فراتر از زمانه خود مییابیم... ويرژيل از اين كه تاريخ روم را با تاريخ زندگاني انسان پيوند میزند آگاه بود. در اشعار او ژرفاي روح مورد توجه قرار میگیرد و دانته از اوست كه تأثير میگیرد و كمدي الهي را خلق میکند.
منبع:
پرون، استیوارد؛ (1381) شناخت اساطیر روم، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
اين ويژگي نخست متأثر از كار يك امپراتور و چند شاعر و تداومي از اين دست پايايي فرهنگ چين در طول اعصار را به ياد میآورد. در اين دوره نيز پرسشهای بسياري است كه بيپاسخ میماند و يكي از اين پرسشها اين است كه چگونه در اين آشفتگي نوابغ ادبيات روم پديدار شدند؟ در سالهای فرجام جمهوري روم شاعراني پديدار شد كه دو تن از آنان مشهورترين شاعران جهان در همه اعصار بودند: يكي از اين دو تن پوبليوس ويرژيل ماردو يا ويرژيل در سال هفتاد پيش از ميلاد در مانتوا زاده شد، بيست سال بعد از او لوكرسيوس كه ويرژيل از اشعار او متأثر بود تولد يافت، هفده سال بعد از لوكرسيوس، كتولوس كه ويرژيل در شعرهاي آغازين خود از او الهام گرفت هستي يافت. كونيتوس هوراسيوس فلاكوس يا هوراس دوست ويرژيل پنج سال از وي جوان تر بود، آلبيوس تيپولوس در سال 54 پيش از ميلاد، سكتوس پروپرتيوس در سال 49 پيش از ميلاد و پابليوس اوويدوس يا اوويد در سال 43 پيش از ميلاد زاده شدند. از اين گروه پيش ازاين از اوويد سخن گفتيم میگویند همكاري او در امور ديني داوطلبانه و ره گشايي بزرگ بود. اوويد میگوید: «من بهترين را ديدم و خود را وقف او كردم و هم درآن حال بدترين را پيروي كردم»؛ و اين گفته از آنجاست كه اوويد به دليل خطاهايش كه احتمالاً لغزشهای جنسي بود توسط امپراتور اگوستوس به جزاير درياي سياه تبعيد شد. اين هفت شاعر بهترين شاعران لاتين و همه آنان طي پنجاه سال هستي يافتند.
تاريخ ادبيات لاتين و جهان ستايشگر اين شاعران و از اين شمار در اين جا كتولوس و پروپرتيوس بيش از شاعراني كه از آنان نام برديم با كار ما مربوط میشوند. كتولوس شعر شگفتانگيزي سرود كه آتيس نام داشت و در اين شعر سيماي درخشاني از اين خدا ترسيم كرد. اشعار زيباي تيپولوس سرشار از جزايات مراسم آييني روستايي است.
اگوستوس
اگوستوس كايوس ژوليوس سزار موسوم به اوکتاويانوس يا اوغسطس برادرزادهی ژول سزار و بعد از او در سال 63-14 پيش از ميلاد جانشين عمومي خود شد. اين امپراتور از احياء كنندگان موقعيت اجتماعي و آييني روم و هم بدين دليل زمان فرمانروايي او كه با تعالي سياسي روم همراه بود به عصر اگوستوس شهرت يافت. اگوستوس خود زياد مذهبي نبود، در جواني تندرو و خوش گذران و همانند بسياري از معاصران خود بود. به مرگ سيسرو تن داد و در آخرين روزهاي زندگي خويش خشونتهای وي خانوادهاش را آزار بسيار داد. درجهت تداوم قدرت همسر خود را كه بسيار او را دوست میداشت طلاق داد، دختر خود را تبعيد كرد و خواهر خويش را به خاطر يك سارش سياسي از خود راند. با اين همه شخصيت او به گونه اي بود كه از وي مردي برتر و بزرگ پديد آورد و مردم خطاهاي او را نه خطاي وي كه تقدير خدايان میپنداشتند.
زماني كه ژوليوس سزار در پانزدهم مارس 44 پيش از ميلاد [در سناي روم با توطئه پسرخواندهی خويش بروسوس و ديگر سناتورهايي كه جمهوري را در خطر میدیدند] به قتل رسيد عاملان اين توطئه دريافتند كه سزار برادرزاده خود اوکتاويانوس را به جانشيني خود برگزيده است. در آن زمان اوکتاويانوس نوزده ساله و از نظر جسماني ضعيف اما دانا و مدبر و مصمم و از موهبت داشتن دوستاني خوب برخوردار بود.
توضيح عکس: معبد تثليث خدايان رومي كاپيتول، ژوپيتر، ژونو و مينرو در دوگا Dougga واقع در تونس. روميان به هنگام تأسيس شهرهاي جديد در سرزمینهای فرا درياي امپراتوري خويش خدايان خود را نيز بدين شهرها میبردند.
توضيح عکس: اگوستوس ژوليوس سزار برادرزاده يژوليوس سزار و جانشين او پديدآورنده روم قدرتمند. اين سرديس به دلخواه اگوستوس تراشيده شده و او را به هيأتي آرام، دورانديش، استوار، نيكخواه و رهبر مردم ترسيم كرده است.
توضيح عکس: آراپاسيسAra Pacis نماي جنوبي. فلامن اگريپا با حجاب مراسم آييني، ژوليا همسر وي و دختر اگوستوس، تيبريوس و لوسيوس سزار. اين نقش برجسته سيماي واقعي و كودكي كه در اين جا ديده میشود شايد بايد در جاي ديگري به بازي میپرداخت.
توضيح عکس: آرا پاسيس يا محراب نيايشگاه صلح بدان سان كه امروز پس از بازسازي ديده میشود. اين نيايشگاه در حد فاصل 13 تا 9 پيش از ميلاد ساخته شد تا يادمان و پاسدار صلح بعد از بازگشت از اسپانيا و گل و يادآور تعالي اديان و هنر رومي باشد.
توضيح عکس: بخشي از حاشيه كتيبه يا فريزر آراپاسيس دربردارندهی شركت خانواده امپراتوري و كارگزاران درباري در مراسم آييني.
توضيح عکس: روما Roma خدابانويي در شهر جاودان همراه كاهنان و سربازان. [به روايت پيرگريمال واژه روما به معني نيرو و به گفته پاره اي از نويسنگان روما بانوي قهرماني بود كه نام او را بر شهر روم نهادند. به روايتي روما يا رومه از اسيران تروايي بود كه همراه اوليس و انه پس از عبور از سرزمين مولوسه Momosse در ايليري به ساحل تيبر راه يافت. كشتي اوليس را توفاني بدين ساحل افكنده و اسيران از اين سرگرداني بسيار خسته بودند. روما اسيران را تحريك كرد كشتي را آتش بزنند و با اين كار سفر آنان پايان يافت. اين مسافران در پالاتن ساكن و شهر آنان چندان توسعه يافت كه براي ابراز حق شناسي به بزرگداشت روما پرداختند. مهاجرين تروا پس از آن كه سرزمين آينده روم را تسخير كردند روما معبدي به افتخار فيدس Fedes در پالاتن و در محلي كه بعدها روم در آن پديد آمد بنا كرد و به همين جهت شهري را كه در آن مكان ايجاد شد به ياد روما يا رومه Rome روم ناميدند.
در روايتي روما دختر اسكاني Ascoyne و نوه انه و در روايتي ديگر همسر اسكاني و دختر تلف Thelphe و نوه هراكلس و برخي او را دختر تلماك و خواهر لاتينوس میدانستند. در روايتي ديگر كه با داستانهای تروایی پيوندي ندارد روما دختر اواندر يا دختر ايتالوس Italos و لئوكاريا Leucaria و سرانجام گروهي معتقد بودند كه روما پيشگويي بود كه به اوندار دستور داد شهر پالاتن را كه هسته اصلي روم بود بنا نهد.
اوکتاويوس كار فرمانروايي را بعد از ازدواج خواهرش اوكتاوياOctavia كه پس از مرگ همسر خود مارسيلوس با مارك آنتونیوس ازدواج كرده بود با همراهي آنتونیوس آغاز كرد؛ اما پس از مدتي حسادت مارك آنتونیوس و شيدايي ويرانگر او به كلئوپاترا شكافي غير قابل ترميم بين آنان پديد آورد. آنتونیوس و كلئوپاترا در نبرد آتيوم كه در 31 پيش از ميلاد اتفاق افتاد از اوکتاويوس شكست خوردند و آنتونیوس به مصر گريخت تا در آنجا زندگي كند و اوکتاويوس تنها ناجي سرزمين روم شد. چنين دستاوردي موجب زوال نوميدي و احياي روحيهاي بود كه اگوستوس به روم بازگردانيد و موجب شد كه روم پس از يك قرن نبردهاي ويرانگر به صلحي هستي بخش روي آورد. هدف اگوستوس احياء هنرها و فضیلتهای رومي و چيزي بود كه موجب قدرت روم شد. اگوستوس بناهاي بسياري بنا كرد: هشتاد و دو معبد را مرمت و در سيزده پيش از ميلاد در كامپوس مارتيوس يادمان شگفتانگيز آرا پاسيس يا نيايشگاه صلح را كه در سالهای اخير مرمت شد بنا نهاد. همراه ژوسلين توينبي بدين شاهكار سنگي نگاهي میکنیم: «آرا پاسيس نسبت به پیکرتراشیهای پيشين بيانگر احساس صميمانهتري از تاريخ و گوياي پرداختن به واقعيت و واقعيتگرايي در شناخت زندگي مردمان آن روزگار و برخي از نخبگاني است كه آنان را دراين يادمان در هيأتي مرمرين و بدان سان كه در چهارم جولاي 13 پيش از ميلاد بودند باز میشناسیم. نماي جنوبي اين يادمان دربردارنده تصوير امپراتور همراه ملازمان، كارگزاران، كاهنان و خويشاوندان وي و نماي شمالي دربردارنده نقش برجستهی اعضاء انجمن برادران ديني، كارگزاران بزرگ، سناتورها و خانواده آنان در پشت سرشان است. نماي شرقي كه رو به روي شاه راهي قرار دارد دربردارندهی نقش برجسته عابراني است كه از شاه راه میگذرند و نيز نقش خدابانو روما roma[تصوير 129 ]، تلّوس Tellus يا به احتمالي مادر ايتاليا با فرزندان و هداياي صلح را در خود دارد. جانب غربی اين بنا را دو صحنهی افسانه اي آغازينه ي انياس اگوستوس در حال قرباني كردن خوك سفيد براي ژونو براي بازگشت به ايتاليا و صحنه اي از مراسم آييني لوپركاليا با حضور مارس، فاستوكوس يا ماده گرگي كه رمولوس و برادر وي را شيرداد تزيين كرده است... آرامش اين بنا گوياي شكوه و وقار، صميميت، شادماني و هدفهای وحدت جويانه ي خود و تجسم تعالي روم و سرزمين ايتاليا و جایی است كه هميشه وامدار اگوستوس خواهد ماند.»
توضيح عکس: برجسته كاري مدالي (Cameo) اثر ديوسكورايد Dioscorides دربردارنده نقش برجسته اگوستوس امپراتور قدرتمند.
توضيح عکس: آراپاسيس جانب غربي دربردارنده آغازينه اگوستوس موسوم به ايناس اگوستوس در حال قرباني دادن خوك سفيد ژونو براي بازگشت به ايتاليا.
توضيح عکس: باكوس خداي شراب در پوشاك مناسبي از خوشه هاي انگور و بر دامنه و كوه وزو، موزه باستان شناسي ناپل.
توضيح عکس: كتيبه آراپاسيس دربردارنده جزايات مراسم آييني سووتريلا.
توضيح عکس: تنديس امپراتور اگوستوس سزار ( 44 ق. م – 14 ميلادی). موزه واتيكان.
توضيح عکس: ويرژيل. تصوير ويرژيل نشسته بر سريري در ميان دو موز يا الههی هنر موسوم به كليو Clio (تاريخ) و ملپومن Melpomene (تراژدي). در اين تصوير ويرژيل كتاب اول انايد را در دست دارد و مشغول خواندن سطر يازدهم اين كتاب است. نقش موزاييك يافته شده در تونس از آثار سده دوم يا سوم ميلادي. موزه ملي باردو، تونس
درايجاد بناي آراپاسيس دو وزير معروف اگوستوس يعني اگريپا Agrippa[ماركوس ويسپانوس] برپاكننده پانتئون روم و ماسيناس Maeccenas [گايوس كلينيوس ( 8 ق. م -70 ميلادي دوست هوراس و ويرژيل) كه بوچان Buchan ] داستان نويس و مورخ اسكاتلندي (1875-1940) او را نمود متعالي انساني وفادار میخواند، ياري كردند. ماسيناس كسي بود كه اوکتاويانوس يا اگوستوس را كه بعدها اين نام را يافت در خالق صلح بودن ياري كرد. اگريپا به شاعران و آثار آنان توجهي نداشت و چندان از اين كار به دور بود كه ويرژيل را مورد انتقاد قرار داد و او را دزد آثار ادبي ناميد. با آن كه ماسيناس در نظام اگوستوس از مقام فروتري از اگريپا برخوردار بود اگوستوس را با دنياي ادبيات آشنا و چونان بود كه بعدها نام او نماد حامي ادبيات و هنر شد. ماسيناس از اعقاب شهرياران اتروسك و شواليه اي بود كه هرگز خواستار سناتور شدن نبود؛ اما دوست بزرگ ويرژيل و هوراس و تريلوژي ماسيناس، هوراس و ويرژيل و دوستي آنان در تعالي ادبيات روم مؤثر بود.
هوراس
اين جا سخن از مشاركت امپراتور اگوستوس و وزيران او در تعالي اعتقادات ديني به ياري ادبيات است. اگر چه ويرژيل و هوراس پيوندهاي مشتركي داشتند اما شخصيت آنان متفاوت بود. هر دو خود را پيرو فلسفه اپيكور میدانستند اما از آن جا كه ويرژيل شش سال در باغ كامپانيا شاگرد سيسرو بود هوراس میگفت كه او جز خوكي در رمه اپيكور نيست. دوستان هوراس، ماسينا و اگوستوس دوستاني صميمي و براي هوراس زندگي مرفهي فراهم ساختند. اگوستوس حتي ميخ واست هوراس را دبير خود سازد اما هوراس نپذيرفت. هيچ كس چون هوراس با مهارت اخلاق را نستوه و اين كار را در سومين كتاب خود به نام قصايد رومي انجام داده است. هوراس اين كار را با ستايش مرمت و بازگشت به معابد، معابدي كه خود بدان جا نمیرفت، انجام داده با منع و تحقير تجمل گرايي، كه خود دل بسته آن بود، و رويكرد عمومي به اخلاق انجام داد. اگوستوس در اين راستا در 17 پيش از ميلاد كوشيد بازیهای ورزشي را احيا كند. ويرژيل دو سال پيش از اين تاريخ مرده بود و تلاش در رويكرد بدين كار به هوراس واگذار شد و هوراس در ستايش جشن بزرگ وحدت قصيده اي بلند سرود.
توضيح عکس: كوزه شراب دربردارنده تصوير انه در حال گريز از تروا به هنگام آتش گرفتن شهر و در حالت حمل پدر چلاق خود كه زئوس او را با صاعقه چلاق كرده بود. اين ماجرا موجب سرگرداني انه و به روايت از ويرژيل تا ايجاد شهر روم توسط انه ادامه يافت.
لودي سايكولر Ludi Saeculare از واژه سايكولوم به معني دوره اي در حد فاصل هر لحظه تا مرگ پيرترين فردي است كه درآن لحظه زاده شده و در حدود يك قرن و در هر لحظه اي سايکولوم جديدي میتواند آغاز شود. اگوستوس برآن شد كه در سال 17 پيش از ميلاد دوره جديدي در تاريخ روم آغاز و همه شهروندان را به شركت در جشني كه بدين مناسبت برپا میکرد شركت دهند. برنامه اين جشن به شكل استادانه طراحي و اطلاعات بسياري از آن در دست است. در 26 مي سال 17 پيش از ميلاد و دو روز بعد از آن توسط كاهنان بين همه شهروندان روم وسايل تطهير، مشعل، گوگرد و قير طبيعي توزيع و ازهمه شهروندان خواسته شد در سه روز آينده در برابر كوينده سمويری Quinde Cemviri گرد آيند و بدان سان كه در جشن برداشت خرمن انجام میشود ميوه هاي نوبرانه فديه دهند. اين درست در زماني بود كه جشن امبروالی Ambarvalia و تميز كردن پنوس وستا Penus of Vesta براي برداشت خرمن نو انجام میشد. اگوستوس از اهميت كشاورزي و ذخيره غلات آگاه ويرژيل اين كار را در شعري ستايش و جنگ داخلي را نكوهش كرده است.
شب اول ژوئن اگوستوس و اگريپا براي خدابانوان سرنوشت سرود هوراس قرباني دادند. شب دوم ژوئن خدابانوي تولد نوزاد يوناني اليسيا Eilythia [كه بعدها لوسينا Lucina و هيسيا Hithyia رمي جاي آن را گرفت] و در شب سوم به زمين مادر فديه و قرباني دادند و فرمانروا براي نيك بختي مردم و خود و خانوادهاش دعا كرد و به روايت از شعر هوراس كنار رود تيبر با فانوس و مشعل چراغاني شد. روزهاي اين شبها نيز مراسم خاص خود را داشت؛ در روز اول و دوم ژوئن اگوستوس و اگريپا قرباني مناسبي به ژوپيتر و ژانو دادند و در آخرين روزاين مراسم يعني سومين روز ژوئن در پالاتن و جايي كه اگوستوس در كنار كاخ خود نيايشگاهي براي آپولو برپا كرده بود مراسمي خاص همراه با خواندن سرودي از هوراس انجام شد. دراين سرود روم و گروهي از خدايان ستايش و جوانان و پيروان دعا و تقواي خاص و عام تمنا شده بود. اين سرود توسط بيست و هفت پسر و بيست و هفت دختر ( 33×3 به توان 3) خوانده شد و پس از خواندن سرود از پلاتن به جانب فوروم و كاپيتول رفتند و درآن جا نيز اين سرود تكرار شد. به روايت از تاريخ كهن چاپ كمبريج «اين مراسم رومي كاري در جهت پيوند سرير فرمانروايي و نيايشگاه و كاري سياسي و تأثير عمومي چنين مراسمي شبيه سرودخواني جوانان آلبرت هال درباره سرزمين شكوه و اميد بود». اين سرود با ارجاعي به شكوه به انايد ويرژيل پايان مییابد.
توضيح عکس: ويرژيل در سال 19 پيش از ميلاد درگذشت و در زمان زنده بودن در سراسر امپراتوري روم مشهور بود. اين فرسك بازمانده از خرابه هاي پمپي است كه در 79 ميلادي نابود شد. دراين نقاشي ديواري انه كه در نبرد با تورنوس Turnus، [قهرمان ايتاليايي و شهريار روتول به هنگام رسيدن انه Aeneas به رم]، مجروح شد به تصوير كشيده شده پسر كوچك انه اسكانيوس نيز در حال گريستن ديده میشود.
ويرژيل
رويكرد از هوراس به ويرژيل پرداختن از افسون به نبوغ و از ادبيات به معنويت است. ويرژيل با ديگر شاعران رومي تفاوت بسيار دارد. جان درايدنDryden [شاعر، نمايشنامه نويس و منتقد انگليس 1670- 1631] از سه شاعر بزرگ میگوید كه:
سه شاعر در سه عصر زاده شدند
و تاج رخشان يونان، ايتاليا و بريتانيا شدند.
نخستين در بلند نظري ازهمه پيشي گرفت
دومين در عظمت برترين شد
و سومين در هر دو.
سومين در پرداخت خويش از دو ديگر ياري جست
نه، ديگر بار جهان را ياراي زادن شاعراني چون اينان نيست
ازهومر سخن میگویم، از ويرژيل و ميلتون
...
عظمت دستمايهي شعر ويرژيل عظمت معنوي است. گرايش جزمي به دين براي يونانيان و روميان ناشناخته و در شعر ويرژيل نيز چنين بود. در عصر دين نگرش جزمي و بر تورات، انجيل و قرآن و جز آن متكي است. دين رومي اما از اين گونه نبود: اين دين مجموعهاي از فرمولهایی بود كه بیشتر زاده دربار فرمانروایي بود تا نيايش گاه: رومي میتوانست بپذيرد اما اعتقاد نداشته باشد و آن چه را كه دوست انتخاب كند. ويرژيل بدان سان كه گفتيم كار خود را چون يكي از پيروان اپيكور آغاز كرد چرا كه عزلت گزيني اپيكوروس با خوي او سازگار بود. ويرژيل مردي بود با ظرافتي زنانه و داراي حساسيت.
توضيح عکس: ژوتورنا (ژوتورن) Juturna به هنگام جدا شدن از برادر خود [تورنوس] خدابانوي چشمهسارهاي لاسيوم. ازنقش برجستههاي معبد او در فوروم.
ويرژيل هيچ وقت ازدواج نكرد. وقتي نزديكي ناپل زندگي میکرد او را پارتيناسPartinas مینامیدند، آميزهاي شاد از نام قديمي ناپل. پارتنوپPartenope و واژه يوناني پارتنوس، كه نام او بدان شبيه است، چونان كه ميلتون در گزارشي از زیباییاش بانوي مسيح نام میگیرد. در شعر ويرژيل آثاري از عتقادات اورفيك يا اورفه اي و نوفيثاغورثي ديده میشود اما اين تعالي فكري و رواني اوست كه از وي شاعر جاودان ساخت. برخي از اشعار ويرژيل به آساني قابل درك نيست و گويي چنان است كه خواسته است بخشي از آن چه را احساس میکرد براي خود نگه دارد. از كاربرد زبان عاميانه در شعرخويش دوري میجست و در شعر او گاهي ايهامي است كه تأثير شعر او را دو برابر میکند.
در شعر سفر، انه به هنگام پياده شدن در ساحل ايتاليا واژهاي را به كار میبرد كه هم به معني ساحل دريا و هم به معني ساحل ناپايدار است و باز در چهارمين بيت سرود چوپاني پسرك سرگردان از طريق لبخندي مادر را مییابد و معلوم نيست كه پسرك لبخند میزند يا مادر. Suadent que Cadentia Summons، ستارگاني كه افول میکردند بيننده را به خواب میراندند، اين جا صداي واژه گوياي معني است. Tendelant que manus ripaeulterioris amore و ارواحي را میدیدم كه در جهان زيرين در اشتياق اين جهان دست گشوده بودند. اما بیتهایی در شعر ويرژيل وجود دارد كه ترجمه شدني نيست: Sunt Lacrimae rerum et martalia tangent سرشك چيزها و آن چه مشعلهای ميرنده را به خاطر میآورد، كه میتوانیم سیلابها را براي انتقال احساس گيرنده تغيير دهيم. تنيسون در قصيده اي كه به مناسبت نوزدهمين سده زاده شدن ويرژيل سرود از اين ويژگي سخن میگوید و از ارجاع يك كلام به افسون موزها ياد میکند.
انه ايد
معاصران ويرژيل سرانجام عظمت او را دريافتند. سرودهاي چوپاني و به ويژه سرود چهارم شهرت او را تحكيم بخشيد و آشنايي وي با مسائل جامعه كشاورزي افسون شعر را بیشتر كرد. در انه ايد ويرژيل شوري پر هيبت نهفته است. پروپرتيوس Propertius نوشت «جايي براي نويسندگان رومي در كنار نویسندگان يوناني فراهم كنيد، چيزي عظیمتر از ايلياد تولد مییابد» انه ايد كتاب به كتاب نوشته شد و در واقع هيچ وقت تمام نشد. ويرژيل پرسيده بود «آيا ممكن است پس از مرگ من انه ايد فراموش شود؟» اگوستوس اما اين بيم را از خاطر او زدود چرا كه خود بزرگترین حامي هنرمندان بود. اگوستوس بسياري از اين شعرها را خوانده بود. وقتي ويرژيل كتاب ششم را براي اگوستوس و خواهرش اوکتاويا میخواند به جايي رسيد كه پدر انه او واداشت تولد پسراوکتاويا، مارسيلوس، را كه در آن زمان مرده بود پيشگويي كند. مادر با شنيدن اين جز مدهوش و پس از به هوش آمدن هديه اي ارزنده به ويرژيل ارزاني داشت.
دانته در [دوزخ] سفر به جهان پس از مرگ ويرژيل را راه نماي خود كرد. شهرت ويرژيل در دنياي مسيحيت مديون تعالي مذهبي است كه درايدن در دو شعر آن را میستاید: در يكي از شعرهاي آغازين ويرژيل و در چهارمين سرود چوپاني در ششمين كتاب انه ايد. چهارمين سرود چوپاني ويرژيل به يكي از دوستان او به نام اسينيوس پوليو ارجاع دارد و يرژيل او را خاستگاه آفرينش اشعار چوپاني خود میخواند و تولد فرزندي شگفت انگيز را پيشگويي میکند كه راه نماي عصر طلايي است. هيچ كس نمیداند كه آيا ويرژيل كودكي خاص را در ذهن خود داشت يا اين كه از نويد عصري جديد بدان سان كه اتفاق افتاد سخن گفت. هر دو شايد ويرژيل با آثار عبري و نويد تولد مسيح آشنا بود و شايد پوليو او را با چنين روايتي آشنا كرده بود.
چهارمين سرود چوپاني ويرژيل از تولد كودكي سخن میگوید كه چهل سال بعد از نوشته شدن اين سرود زاده شد. كنستانين [کايوس فلاويوس يا قسطنطين] امپراتور روم با خواندن همين سرود مسيحيت را پذيرفت و [با تأسيس كنستانتينوپل با قسطنطنيه] مسيحيت دين رسمي روم شرقي شد. در سراسر قرون وسطي روايت ويرژيل تحول يافت و اين زمينه اي است كه از موضوع بحث ما دراين كتاب خارج است. تأثيرات ويرژيل و به ويژه انديشه رومي از انه ايد و سرود چهارم چوپاني بيش تراست. شعر ويرژيل اثر نابغه اي است كه از اساطير رومي نيز تأثير میگیرد. قدمت اين اسطوره به سده پنجم پيش از ميلاد [و دورتر] باز میگردد. سفالينه هاي اتروسكي از داستان فرار انه و پدرش انكيز از آتش سوزي تروا سخن میگوید. انكيز میمیرد و انه كالبد او را به ليبي حمل میکند و درآن جا انه معشوق ديدو Dido شهبانوي كارتاژ میشود، اما در پيروي از سرنوشت [که ايجاد شهر روم است] ديدو را [پس از عشق ورزي در غاري با وی] ترك میگوید و ديدو خود را [در شعله هاي آتش] میکشد. انه سرانجام در سفرهاي خويش به لاسيوم [در جنوب شرقي رم] میرسد به ياري سي بيل كومه اي به جهان زيرين سفر میکند و در آن جا ديدو و پدر خود را میبیند و ارواح بسياري را و از آن شمار مارسلوس دوست داشتني را میبیند و از جانب اواندر [باني دهكده اي بر فراز پالاتن قبل از بناي روم به وسيله رمولوس] پذيرايي میشود. ونوس به انه سپري هديه میدهد كه كار ولكان Vulcan است و بر روي آن صحنههایی از تاريخ آينده زندگانی رومنها و از آن شمار پيروزي اگوستوس در اكتيوم تصوير شده است. به روايتي مردم توسكان به رهبري تورنوس Turnus با انه به مخالفت بر میخیزند و انه پس از تلاشي سخت بر آنان پيروز میشود. انه با لاوينيا Lavinia [دختر لاتينوس و آماتا] ازدواج میکند و در لاسيوم اسكان مییابد و همراه مردان خويش از آن پس نه تروايي كه لاتن شناخته میشوند.
ويرژيل اين داستان و بسياري از رخدادهاي ضمني آن در انايد را به شعر میگوید و از آن پس اين كتاب براي مردم روم مقدس و همه مردمان آن را میستایند. اين شعر بازگو كننده شكوه روم و بيانگر هنرهاي برتر، وقار، زهد و بزرگي است. در اين مجموعه خدايان سرنوشت گاهي بر خدايان نيز فرمان میرانند و نيروهاي ويرانگر متافيزيكي، ماجراهاي سي بيل و جهان زيرين ازاين آثار قالي بزرگ و منقوش و جاودانه اي را پديد میآورد. در پايان كتاب هشتم ازاين مجموعه انكيز پدر انه به پيشگويي سرنوشت روم میپردازد:
بگذار مردمان از برنج مذاب تنديسي بسازند
و از مرمر پيكرهاي برآورند.
رم! تا بدان گاه كه ستارگان بر آسماناند
فرمانروایی تو به شكوه و قدرتمند برجاست.
با فرمانروايي كه بر مردمان جهان فرمان میراند
فرمانروایی خالق صلح و جنگ.
فرمانروایی كه قدرتمندان مغرور و بردگان را به اطاعت میخواند.
رم هنرهاي شاهانه و بشكوه تو چنين است.
توضيح عکس: ديدو Dido يا ديدون شهبانوي كارتاژ [و فرزند موتو كه در صور، او را اليسا Elissa مینامیدند] به هنگام رها شدن از جانب انه. كشتي انه در دريا و به ترك كارتاژ در قسمت بالاي فرسك بازمانده از خرابه هاي پمپي ديده میشود. از ديد رومنها انه وظيفه اي را كه خدايان بدو محول كرده بودند انجام داد. ديدو پس از رفتن انه خود را به آتش كشيد و سوخت.
دستاورد ويرژيل در قلمرو دين به تلخيص از پيربويانس Pierr Boyance در كتاب ويرژيل و دين Religion devirgile La (پاريس 1963) گوياي آن است كه: «ويرژيل مفسر اوضاع زمانه خويش بود. زمانه او دربازگشت داوطلبانه به سنت گذشته و آن چه يوناني ناب بود. زيبايي شعر و حقيقت فلسفه. روم كشور او از کهنترین روزگار بسته و باز به روي فرهنگ سرزمینهای ديگر گشوده بود، بسته به سبب اعتماد به برتري اخلاق و پرهيزكاري و گشوده به سبب خداياني كه تحت تأثير آنان قرار گرفت. ويرژيل براي اعقاب خويش درخشان ترين و وفادارترين و سرود چهارم چوپاني از شش كتاب انايد او را در چشم اعقاب وي به هيأت پيامبري پيشگو در آورد و هم اين اشعار بود كه در مكاشفه هاي مسيحيت مؤثر افتاد و هم در اين اشعار است كه ويرژيل را فراتر از زمانه خود مییابیم... ويرژيل از اين كه تاريخ روم را با تاريخ زندگاني انسان پيوند میزند آگاه بود. در اشعار او ژرفاي روح مورد توجه قرار میگیرد و دانته از اوست كه تأثير میگیرد و كمدي الهي را خلق میکند.
منبع:
پرون، استیوارد؛ (1381) شناخت اساطیر روم، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
/ج