شورش عليه نظم نوين جهاني
نويسنده: مسعود مافي
نگاهي به کتاب ((جنگ آمريکا با تروريسم)) نوشته ميشل شوسو دوفسکي
حادثه 11 سپتامبر (9/11) به راستي شروع نمادين تاريخ جديد بشريت است. حادثه اي که مبدل به صحنه حمله قدرتمند ترين ارتش هاي دنيا به افغانستان و عراق و هم چنين کنترل تمامي تکانه هاي قابل توجه سياسي و اجتماعي در اقصي نقاط دنيا شد و تبعات خطرناک اش تا آن درجه موثر افتاده و ادامه دارد که نظم نوين جهاني را در پس آن جست وجو مي کنند.
[ 1 ]
شوسودوفسکي پيش از اين، آثار ديگري در باب مسائل جهاني از جمله بحران هاي منطقه بالکان، حوادث داخلي پاکستان و... نگاشته که کليت مشترک آن ها، ترديد در صحت ادعاهاي ايدئولوژي رسمي نظم موجود جهاني است. کتاب اخير وي نيز در يک کلام «نگاه سراسر انتقادي» به ديدگاه هاي مطرح شده توسط هيات حاکمه آمريکا در باب وقايع 9/11 و سپس مداخلات اين کشور در باب «مجازات عاملان حمله به آمريکا» ست. البته نه نگاهي به مانند ديگر گفتارهاي مسلط صرفا تئوريک، بلکه تحليلي دقيق و منسجم که با به دست دادن داده هاي حقيقي از دوران پيش و پس از 9/11 همگام شده است.
شوسودوفسکي در اين کتاب با تدقيق بر سخن چيره گزارش هاي رسمي، مي کوشد تا فريبکاري سياسي نهفته در آنها را بر پرده اندازد و نيت حقيقي شان را که همان عينيت بخشي به نظم نوين جهاني است عيان سازد. طبيعتا تحقق اين نظم نوين جهاني به وجود يک دشمن خارجي يا يک تروريست خطرناک براي توجيه «جنگ» و از ميان بردن آن نياز داشت. به همين دليل ميانجي نويسنده کتاب، همراه با زير سؤال بردن «توجيه لازم براي آغاز جنگ به دلايل بشر دوستانه» از «اقدامات اطلاعاتي گمراه کننده رسانه ها» نام مي برد که «نه تنها به کار پايمالي حقايق خورد بلکه بيشتر شواهد تاريخي را نيز درمورد اينکه چگونه اين دشمن خارجي واهي، ساخته و پرداخته و به دشمن شماره يک تبديل شده بود از ميان برد.»
به اين ترتيب پر بيراه نيست که شوسودوفسکي در پيشگفتار کتابش، اولين هدف خود را «افشاي ماهيت واقعي دشمن واهي آمريکا که داشت ميهن را تهديد مي کرد» بر مي شمرد.
[ 2 ]
هدف از اين حمايت نيز، عمدتا دست اندازي بر کشورهاي ديگر و به ويژه ايجاد بي ثباتي سياسي در آن کشور ها براي تضعيف دولت هاي ملي با عنوان «جنگ و جهاني شدن» به سراغ «منافع راهبردي و اقتصادي نهفته در جنگ با تروريسم» رفته و با دنبال کردن تحرکات مراکز مالي بزرگ دنيا مي کوشد تا ارتباط نهفته ميان جنگ آمريکا با تروريسم و گسترش مرزهاي اقتصادي جديد روي سرمايه هاي شرکتي آمريکا را آشکار کند. به همين دليل، وي نزديکي مجدد نظامي آمريکا و انگليس در پي وقايع 9/11 را بي ارتباط با تجديد يکپارچگي منافع اين دو کشور در قالب محور مالي «آنگلو- آمريکايي» نمي داند.
شوسودوفسکي در باب ماهيت مالي جنگ اخير آمريکا با صراحت تمام مي نويسد: «ميان جنگ و جهاني شدن رابطه پيچيده اي وجود دارد. از جنگ عليه ترور به عنوان بهانه تسخير مرزهاي اقتصادي تازه و سرانجام ايجاد نظارت شرکتي بر ذخاير گسترده نفت عراق استفاده شده است.» کتاب در بخش سوم، «طلاع رساني گمراه کننده»، از موضوع افغانستان فاصله گرفته و به هژموني ايجاد شده بر حمله به عراق مي پردازد. اينکه چگونه پروپاگانداي نظام حاکم از هيچ، همه چيز مي سازد تا بتواند «اتفاق نظر سياسي و رسانه اي گسترده اي» پديد آورد. نهايتا اين پروپاگانداي رسمي موفق مي شود تا نشان دهد که « ديگر ايالات متحده در کار تدارک آغاز جنگ با عراق نبود. عراق بود که با پشتيباني تروريست هاي اسلامي آماده حمله به آمريکا مي شد.»
شوسودوفسکي در همين فصل و با جديتي مثال زدني ادامه اين بازي تبليغاتي را پي گرفته و مجددا نشان مي دهد که چگونه اين تردستي نظام حاکم صرفا به توجيه آغاز جنگ محدود نشده و فضايي براي مداخلات پس از جنگ از جمله بازداشت افراد، خطرناک نشان دادن ديگر کشورها و... فراهم آورده است.
بدون شک، بخش چهارم مهم ترين بخش کتاب است. نويسنده از ميان همه آنچه که در ديگر بخش هاي آورده است، سعي بر اثبات اين نکته به غايت پر اهميت دارد که تمام آنچه که از پي حادثه 9/11 بر انسان ها فرود آمد، در کار «تحقق نظم نوين جهاني» بوده اند. به همين ميانجي مي بايست موثرترين فصل اين کتاب را، فصل 21 يا «برادر بزرگ: به سوي دولت امنيت ميهن» بر شمرد.
در واقع در آن زمان با وضع قوانين در برخي از کشورها از جمله آمريکا، کانادا، انگليس و اسپانيا امکان سلب آزادي هاي مدني به راحتي ميسر شده است. به اين ترتيب از پي واقعه 9/11 که امروز مي توان آن را نعمتي براي آمريکا شمرد، دولت ها قانوناً ميل بيشتري به پليسي کردن فضاي عمومي پيدا کرده اند يا همان گونه که شوسودوفسکي مي نويسد: «در صورت وضع اضطراري ملي - براي مثال در واکنش به حمله ترور ادعا شده – تدارکات کاملا تعريف شده اي وجود دارد که ممکن است به پديداري دولت نظامي در آمريکا بينجامد.» ميليتاريستي شدن روابط داخلي و خارجي همان نظم نوين جهاني است که اين کتاب با به تصوير کشيدن صف تانک هاي آماده به حمله بر جلد خود «به نحو درخشاني» آن را منعکس مي کند.
به همين خاطر پر بي راه نيست که جمشيد نوايي در يادداشت خود ياد آور شده است که اين «کتاب در واقع تنها تحليل آثار ثانوي خانمان سوز 11 سپتامبر نيست، بلکه ادعانامه مستند و مستدلي است عليه برنامه هاي جهانخوارانه نظم نوين جهاني سرمايه داري که با بي رحمي و تماميت خواهي ضد بشري سرگرم کشتار و تخريب و چپاول است.» در پايان نيز در پيوست يکي با عنوان «اطلاعات مبتني بر سرقت ادبي: پرونده اطلاعاتي انگليس درباره عراق» که به اطلاعات مغشوش انگليس که توسط کالين پاول در سازمان ملل و پيش از جنگ عراق مطرح شدند مي پردازد و ديگري با عنوان «منافع مالي پشت پرده اجاره مرکز تجارت جهاني» که به سود آوري حادثه 9/11 براي اجاره کنندگان برج هاي جهاني شدن که از مراکز عمده مالي آمريکا هستند اختصاص داده شده است.
[ 3 ]
از يک سو، اثر حاضر بر خلاف ديگر آثار مشابه در حد مچ گيري هاي ساده اطلاعاتي و سروکله زدن با امور صرفا موضوعي در نمانده بلکه رشته مشترکي که از ميان همه بخش ها و فصل هاي مي گذرد به دست دادن يک تحليل دقيق، منسجم و حقيقي از پديداري «نظم نوين جهاني» در پي واقعه 9/11 است. به واقع آن جا نيز که شوسودوفسکي پاي لنگ داده هاي گفتار مسلط از واقعه مزبور را پيش کشيده آنها را در راستاي همان کليت تحليلي به خدمت گرفته است.
وقايع مربوط به حمله به برج هاي منهتن و پنتاگون، بمب گذاري در متروي لندن، تحريکات تروريستي در مادريد و ديگر وقايع اين چنين، دست آخر منتج به رؤيت اراده اي در جهت تحقق نظم جديد که خاصيت بر جسته آن ميليتاريستي شدن جوامع است مي شود. از سوي ديگر از آنجا که قصد و نيت نويسنده به دست دادن تحليلي جامع و کلي است، بر خلاف آثار ديگر به خود واقعه9/11 و حمله به افغانستان محدود نشده بلکه يک سر موضوع را تا بحران بالکان و قضيه ايران گيت و سر ديگر آن را تا حمله به عراق و گسترش ناتو و تهديد هاي مرتبط با حمله به ايران، سوريه و کره شمالي دنبال مي کند. او مي کوشد تا همگان را به اين نکته توجه دهد، از آنجا که در پس پشت اين اتفاقات، اراده پر زوري بر تحقق نظم نوين جهاني نهفته است که هيچ مخالفتي را بر نمي تابد، بايد اشتياق آمريکا به جنگ افروزي که از آن به «کشور گشايي» تعبير مي شود جدي گرفت و فکري به حال آن کرد.
از طرف ديگر پژوهش شوسودوفسکي در «جنگ آمريکا عليه تروريسم» عرصه اي ميان رشته اي است که مطالب متعددي را در بر مي گيرد. او هم جهت گيري رسانه هاي مطرح در باب «واپيچاندن افکار عمومي در داخل و سراسر عالم» به عنوان «بخش مکمل دستور کار جنگ» را وا مي رسد و هم انگيزه هاي اقتصادي موجود در طرح جديد آمريکا که به پروژه کلان تري ختم خواهد شد که مي توان آن را «يکپارچگي چيزي که به بهترين وجه امپراتوري آمريکا توصيف مي شود» خواند. او هم به روابط بين الملل مي پردازد و هم به حقوق بين الملل: جنگ هاي پس از 9/11 «نقض فاحش کلام صريح منشور سازمان ملل است.» اين جنگ ها «نه تنها غير قانوني بلکه جنايتکارانه است.»
يک چنين نقضي را دادگاه نورمبرگ «جنايت به اعلا درجه خواند.» با همه اين ها به نظر مي رسد، در روزگاري که به زبان شوسودوفسکي «گذران ميليون ها انسان در سر تا سر جهان به خطر افتاده است» تدقيق در معاني به کار گرفته شده در کتاب او براي اينکه «حقيقت چيره شود» تا «به کار آرمان صلح جهاني» بيايد و «قانونيت بازيگران اصلي سياسي و نظامي جنايت هاي گسترده و جهاني زير سؤال برود» ضرورتي حتمي است.
منبع: نشريه همشهري خرد نامه (ويژه نامه کتاب) شماره 67