و آنگاه که مغز شما شهادت دهد...
نويسنده: مايگل گاتزانيگا
مترجم: هديه صمدي
مترجم: هديه صمدي
علم عصب شناسي در دادگاه
شواهدي که امروزه غيرقابل قبول هستند
تصويربردراي با کمک تشديد مغناطيسي يا MRI مي تواند اطلاعات خوبي درباره رابطه فعاليت هاي مغزي و رفتار انسان به دست دهد. گرچه اين روش عملکرد خود سلول هاي مغزي را نشان مي دهد اما در عوض ميزان جريان خون در هر ناحيه را مي سنجد که با فعاليت سلول ها ارتباط مستقيم دارد.
براي استناد به تصويرهايي که مربوط به الگوي خاصي از فعاليت هاي مغزي هستند، بايد هميشه تعداد زيادي اسکن شاهد در دست داشته باشيم. اسکن هاي شاهد مربوط به گروهي است که در شرايط رفتاري مورد نظر آزمايش قرار نمي گيرند و اسکن مغز آنها، به عنوان اسکن يک مغز آرام براي مقايسه با اسکن هاي فرد مورد بررسي به کار مي رود.
در اوايل قرن 20 روان شناس و مخترعي به نام ويليام مارسون متوجه شد که نموداري از تغييرات فشار خون، نبض، رسانايي الکتريکي پوست و چند علامت ديگر مي تواند دروغگويي متهمان را مشخص کند. از آن زمان دروغ سنجي، موضوعي داغ در محافل قانوني شده است. گرچه دادگاه هاي ايالات متحده نتايج اين نمودارها را بي اعتبار دانسته اند.
پيگيري دروغ و تشخيص اعتبار
در سال 2009 در دانشگاه هاروارد تحقيقي انجام شد که در آن از افراد مورد آزمايش خواسته شد در مورد نتيجه شير يا خط دروغ بگويند. محققان از مغز فرد در حالي که درباره دروغ گفتن در ترديد بود. تصوير fMRI تهيه کردند. اين تصاوير نشان داد دروغگويي وابسته به فعاليت بيش از حد در بخش هاي خاصي از مغز است که با تصميم گيري مرتبط هستند. البته بعضي افراد که راست مي گفتند هم اين فعاليت مغزي را نشان مي دادند. درنتيجه مشخص شد که تصوير fMRI ممکن است فقط مقاومت در برابر هوس دروغ گويي را نشان دهد. محققان سرانجام با توجه به نتايج اين آزمايش به قاضي ها درباره اعتماد به چنين آزمايشي هشدار دادند.
با اين حال يکي از استادهاي حقوق دانشگاه ويرجينيا مي گويد هم اکنون در دادگاه ها شواهدي که بسيار مشکوک تر از آزمايش هاي تشخيص دروغ باشد هم قبول مي کنند، درحالي که هيات منصفه نبايد اجازه داشته باشند نتيجه دروغ سنجي را که 40 درصد احتمال خطا دارد در نظر بگيرند چون چنين اطلاعاتي در صورت غلط بودن مي تواند در سرنوشت متهم تأثير گذار باشند.
يکي از استفاده هاي جالب تصويرهاي مغزي، سنجش صداقت و برآورد کلي شخصيت افراد مختلف به کمک اين تکنيک هاست. ماده 608 قانون فدرال آمريکا اين امکان را ايجاد مي کند که در صورت عدم اطمينان به صحت گفته هاي شاهد، وکيل يا دادستان مي تواند شواهدي درباره صداقت يا دروغگويي او به دادگاه ارائه کنند. اين کار امروزه به سادگي با پرسش و تحقيق از اطرافيان شاهد درباره شخصيت او و بدون به کارگيري روش هاي مدرن انجام مي شود. اما در آينده چطور؟ انسان ها در آينده شاهد خواهند بود که فناوري و دقت بالاي آن، وارد مراتب قانوني شوند.
تصوير برداري براي بيماري هاي رواني
مطالعات عصب شناسي نشان داده است که انسان حتي در دوران نوزادي، علائم دروني قانونمداري يا تمايل به رفتارهاي خلاف قانون را نشان مي دهد، گرچه در بعضي از بيماري ها ممکن است اين دستگاه دروني کنترل رفتار با اختلاف مواجه شود. بيماري هاي رواني در تنها کمتر از يک درصد افراد بي گناه ديده مي شود، درحالي که اين آمار در زندان ها 25 درصد است. در بيماري هاي رواني فرد بيمار اغلب داراي علائمي چون خودخواهي، پيچيدگي شخصيتي، انحراف، تاثير هوشمندانه براي کنترل ديگران و نداشتن احساس عذاب وجدان و شرمساري است.
در مطالعه اي که روي اطلاعات fMRI و اسکن هاي بيماري هاي بزرگسال تيمارستان ها و نيز زندانيان نوجوان (که همگي با بيمار رواني تشخيص داده شده بودند) انجام شد، نتايج آن نشان داد درگروه بيماران بزرگسال ارتباطي غيرعادي ميان نواحي مختلف مغز وجود دارد و اما در گروه مجرمين جوان گرچه تفاوت ها تنها در بزرگسالي مي تواند باعث اختلالات عصبي شوند. بنابراين امکان درمان بيماري هاي رواني در دوران کودکي و نوجواني بيشتر از دوران بزرگسالي است.
ولي يک سوال؛ آيا فرد مجرمي که بيماري رواني دارد، بايد تبرئه شود؟
بيماران رواني از آنجا که خطرناک تر از محکومين عادي هستند، معمولا مجازات شديدتر و طولاني تري هم دريافت مي کنند. يک ابزار تصويربرداري عصبي مي تواند بيماران رواني را از افراد عادي تمييز دهد و در دادگاه مشخص کند که آيا محکوم بيشتر به درمان احتياج دارد يا به مجازات.
وادار کردن اذهان عمومي به قبول اينکه چنين افرادي به جاي زندان بايد به بيمارستان بروند مشکل است ولي با شواهد علمي جديد اين موضوع مي تواند روش هاي قانوني را تغيير دهد.
عصب شناسي و دفاع از مجرمين
منبع: نشريه دانستنيها شماره 38