علم و آگاهي منبع كسب بینش و بصيرت
نويسنده: دكتر مريم كريمي تبار
واژه ي بصيرت برگرفته از ريشه ي (بَ صَ رَ) و جمع آن بصائر مي باشد. به گفته ي لغت شناسان، معناي اصلي اين ماده، علم و آگاهي است كه از طريق چشم ظاهري يا چشم قلب حاصل مي شود.
با اين تفاوت كه بر حصول علم از طريق ادراك قلبي، واژه ي «بصيرت» و بر كسب آگاهي از طريق چشم ظاهري واژه ي «بَصَر» به كار مي رود، خداوند تبارك و تعالي، در آيه ي 198 سوره ي مباركه اعراف مي فرمايند: «تراهم ينظرون إليك وهم لا يبصرون» « و تو مي بيني كه آن ها در تو مي نگرند و نمي بينند». اين دو گونه بينايي در كنار هم قرار گرفته اند. بنابراين مي توان گفت: بصيرت به منزله ي چشم براي قلب است، و به معناي بينش عميق و دقيق به مسائل و حقايق امور و مرحله اي بالاتر از شعور، فقه، فكر و ذكر مي باشد. انسان بصير، به كسي گفته مي شود كه نسبت به مسائل اجتماعي، سياسي، معنوي و... ، از بينش عميق و دانش صحيح برخوردار است. حق و باطل را از هم تميز مي دهد و درك و فهم صحيحي نسبت به مسائل گوناگون داشته و آن ها را با ملاك دين، مورد تحليل و ارزيابي قرار مي دهد. در پرتو بصيرت، مي توان حق را از باطل و دوست را از دشمن به خوبي بازشناخت و در مواجهه با پيش آمدهاي گوناگون، واكنشي صحيح و مناسب نشان داد. بصيرت امري دروني است؛ اما نمود بيروني و قوي دارد كه در طرز سخن گفتن، رفتار كردن و نوع گزينش هاي فرد در برخورد با رويدادها نمايان مي شود، فرد بصير در هنگام بحران ها و فتنه ها مي تواند مسير حق را بشناسد و راه رشد و سعادت را تشخيص دهد و در آن مسير حركت كند. به همين جهت است كه اين معنا در قرآن كريم به كرات مطرح شده است.
مفسران سه كاربرد معنايي براي واژه ي بصيرت در قرآن برشمرده اند:
1- معرفت همراه با يقين: «أدعو إلي الله علي بصيرة» (يوسف / 108)، پيامبر اسلام (ص) در اين آيه اعلان مي دارند كه من با معرفت و اطمينان كامل به سوي دين خداوند دعوت مي كنم.
2- شاهد و حجت: «بل الإنسان علي نفسه بصيرة» (قيامت / 14)، مفسران دو وجه معنايي براي اين آيه ذكر كرده اند. يك معنا اين كه، انسان خودش حجتي عليه خودش است و در روز جزا نفس انسان شاهدي عليه اوست و اعضا و جوارحش بر آن چه كرده گواهي مي دهند (مجمع لا / 599، كشاف 4 / 661، مفاتيح الغيب 30 / 726)، و دومين معنا، اين كه انسان خود را بهتر از هر كسي مي شناسد (الميزان 20 / 107)، و يا اين كه انسان نسبت به نفس خود علم و معرفت تام دارد (مفاتيح الغيب 30 / 726)، لكن علامه مي فرمايد: بازگشت هر دو وجه به يك معناست.
3- دلايل روشن: «قد جاءكم بصآئر من ربكم» (الانعام/ 104)، بيشتر مفسران بصائر (جمع بصير) را به معناي حجج و بينات دانسته اند كه باعث شناخت هدايت از ضلالت و ايمان از كفر و يا موجب علم و آگاهي مي باشد (جامع البيان 7 / 203، روضه ي الجنان 7 / 404). در آيه مذكور مي فرمايد: «هان، اي مردم دلايلي آشكار و روشن از جانب پروردگار براي شما آمده است تا هدايت را از ضلالت، و حق را از باطل تميز دهيد.» (مجمع 4 / 535). علامه نيز ذيل آيه شريفه مي نويسند: اين برهان ها و احتجاج هاي روشني كه اقامه كرديم مايه ي بصيرتي بود كه از جانب خدا براي شما به سوي ما مي شد (الميزان 7 / 302). ساير مفسران هم همين معاني را براي آيه شريفه ذكر كرده اند (ر.ك مفاتيح الغيب 13 / 104).
و نيز در آيه ي «ما أنزل هؤلاء إلا رب اسماوات و الأرض بصآئر» (اسراء / 102) مي فرمايد: موسي (ع) به فرعون خطاب كرد: تو خوب مي داني كه اين معجزات روشن را غير از پروردگار آسمان ها و زمين كسي نازل نكرده و او به منظور بصيرت يافتن مردم نازل فرموده تا چشم دل مردم روشن شود و ميان حق و باطل را تشخيص دهند» (رك: الميزان 13 / 218، مفاتيح الغيب 21 / 415).
در آيات قرآن، تعبير «اولي الابصار» نيز فراوان به كار رفته است و مراد از آن صاحبان بصيرتند، همان كساني كه با چشم دل و بينش عميق بر آيات الهي و نشانه هاي هستي نظر مي كنند و حقايق را در مي يابند. در مقابل اين گروه، كافران و منافقان قرار دارند كه هر چند استعداد شناخت درست را دارند، اما به سبب انكار آيات الهي و انجام گناهان، بصيرت باطني آنها كور شده است چنان كه در توصيف كافران آمده است: «ولهم أعين لا يبصرون بها ولهم آذان لا يسمعون بها» (اعراف / 179) و يا درباره ي منافقان فرمود: «صم بكم عمي فهم لا يرجعون (بقره / 118)». برخي مفسران بر اين نظرند که تعابير «لا يبصرون» و «عمي» در دو آيه ي مذكور ناظر بر جنبه ي مفهومي اعضاست. (رك: دايره المعارف قرآن كريم/ 577 نقل در تفسير تسنيم 2 / 242).
نكته مهم ديگري كه از آيات قرآن و نيز روايات معصومين (عليهم السلام) استنتاج مي شود اين كه: بصيرت و معرفت اكتسابي است، در اين مقام برخي از منابع كسب بصيرت را برمي شماريم.
اين قرآن است كه با آن مي توانيد راه حق را بنگريد و به بصيرت برسيد، با آن سخن بگوييد و به وسيله ي آن بشنويد. بعضي از آيات قرآن از بعضي ديگر سخن مي گويد و برخي بر برخي ديگر گواهي مي دهد. آياتش در شناساندن خدا اختلافي ندارد و كسي را كه همراهش شود از خدا جدا نمي كند.
(نهج البلاغه / حكمت 147)
لكن بايد توجه داشت كه، علم بدون ايمان و تقوا موجب بصيرت نمي گردد و عالمي كه از علم خود براي رسيدن به خواسته هاي دنيوي و اميال نفساني استفاده كند، هرگز فرد بصيري نخواهد بود. درهاي بصيرت، تنها به سوي عالمان مؤمن و با تقوا گشوده مي شود؛ چنانچه قرآن كريم نيز مي فرمايد: «در حقيقت كساني كه از خدا پروا دارند، چون وسوسه اي از شيطان به ايشان رسد [خدا را] به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند.» (اعراف / 201)
آنچه گذشت، شمه اي از بيان نوراني قرآن كريم در زمينه ي بصيرت و معرفت بود كه جايگاه مهم بينش و بصيرت را در افكار و اعمال انسان جلوه گر مي نمود. پس مي توان گفت كه ارزش و اعتبار باورها و عملكردهاي انسان، وابسته به نوع بينش و نگرش اوست. با تأمل در سيره و منش ائمه هدي (عليهم السلام) نيز درمي يابيم كه ايشان هم خود بصير بودند و هم جامعه را به بصيرت و آگاهي فرا مي خواندند. رهنمودهاي مكرر مقام معظم رهبري نيز در اين باره شاهد ديگري بر اهميت اين موضوع است. بنابراين بايسته است انسان مجدّانه در راه كسب اين فضيلت مهم بكوشد تا خود و جامعه را از سطحي نگري و ظاهربيني رهايي بخشد.
منبع: ماهنامه ايحاء شماره 1
با اين تفاوت كه بر حصول علم از طريق ادراك قلبي، واژه ي «بصيرت» و بر كسب آگاهي از طريق چشم ظاهري واژه ي «بَصَر» به كار مي رود، خداوند تبارك و تعالي، در آيه ي 198 سوره ي مباركه اعراف مي فرمايند: «تراهم ينظرون إليك وهم لا يبصرون» « و تو مي بيني كه آن ها در تو مي نگرند و نمي بينند». اين دو گونه بينايي در كنار هم قرار گرفته اند. بنابراين مي توان گفت: بصيرت به منزله ي چشم براي قلب است، و به معناي بينش عميق و دقيق به مسائل و حقايق امور و مرحله اي بالاتر از شعور، فقه، فكر و ذكر مي باشد. انسان بصير، به كسي گفته مي شود كه نسبت به مسائل اجتماعي، سياسي، معنوي و... ، از بينش عميق و دانش صحيح برخوردار است. حق و باطل را از هم تميز مي دهد و درك و فهم صحيحي نسبت به مسائل گوناگون داشته و آن ها را با ملاك دين، مورد تحليل و ارزيابي قرار مي دهد. در پرتو بصيرت، مي توان حق را از باطل و دوست را از دشمن به خوبي بازشناخت و در مواجهه با پيش آمدهاي گوناگون، واكنشي صحيح و مناسب نشان داد. بصيرت امري دروني است؛ اما نمود بيروني و قوي دارد كه در طرز سخن گفتن، رفتار كردن و نوع گزينش هاي فرد در برخورد با رويدادها نمايان مي شود، فرد بصير در هنگام بحران ها و فتنه ها مي تواند مسير حق را بشناسد و راه رشد و سعادت را تشخيص دهد و در آن مسير حركت كند. به همين جهت است كه اين معنا در قرآن كريم به كرات مطرح شده است.
مفسران سه كاربرد معنايي براي واژه ي بصيرت در قرآن برشمرده اند:
1- معرفت همراه با يقين: «أدعو إلي الله علي بصيرة» (يوسف / 108)، پيامبر اسلام (ص) در اين آيه اعلان مي دارند كه من با معرفت و اطمينان كامل به سوي دين خداوند دعوت مي كنم.
2- شاهد و حجت: «بل الإنسان علي نفسه بصيرة» (قيامت / 14)، مفسران دو وجه معنايي براي اين آيه ذكر كرده اند. يك معنا اين كه، انسان خودش حجتي عليه خودش است و در روز جزا نفس انسان شاهدي عليه اوست و اعضا و جوارحش بر آن چه كرده گواهي مي دهند (مجمع لا / 599، كشاف 4 / 661، مفاتيح الغيب 30 / 726)، و دومين معنا، اين كه انسان خود را بهتر از هر كسي مي شناسد (الميزان 20 / 107)، و يا اين كه انسان نسبت به نفس خود علم و معرفت تام دارد (مفاتيح الغيب 30 / 726)، لكن علامه مي فرمايد: بازگشت هر دو وجه به يك معناست.
3- دلايل روشن: «قد جاءكم بصآئر من ربكم» (الانعام/ 104)، بيشتر مفسران بصائر (جمع بصير) را به معناي حجج و بينات دانسته اند كه باعث شناخت هدايت از ضلالت و ايمان از كفر و يا موجب علم و آگاهي مي باشد (جامع البيان 7 / 203، روضه ي الجنان 7 / 404). در آيه مذكور مي فرمايد: «هان، اي مردم دلايلي آشكار و روشن از جانب پروردگار براي شما آمده است تا هدايت را از ضلالت، و حق را از باطل تميز دهيد.» (مجمع 4 / 535). علامه نيز ذيل آيه شريفه مي نويسند: اين برهان ها و احتجاج هاي روشني كه اقامه كرديم مايه ي بصيرتي بود كه از جانب خدا براي شما به سوي ما مي شد (الميزان 7 / 302). ساير مفسران هم همين معاني را براي آيه شريفه ذكر كرده اند (ر.ك مفاتيح الغيب 13 / 104).
و نيز در آيه ي «ما أنزل هؤلاء إلا رب اسماوات و الأرض بصآئر» (اسراء / 102) مي فرمايد: موسي (ع) به فرعون خطاب كرد: تو خوب مي داني كه اين معجزات روشن را غير از پروردگار آسمان ها و زمين كسي نازل نكرده و او به منظور بصيرت يافتن مردم نازل فرموده تا چشم دل مردم روشن شود و ميان حق و باطل را تشخيص دهند» (رك: الميزان 13 / 218، مفاتيح الغيب 21 / 415).
در آيات قرآن، تعبير «اولي الابصار» نيز فراوان به كار رفته است و مراد از آن صاحبان بصيرتند، همان كساني كه با چشم دل و بينش عميق بر آيات الهي و نشانه هاي هستي نظر مي كنند و حقايق را در مي يابند. در مقابل اين گروه، كافران و منافقان قرار دارند كه هر چند استعداد شناخت درست را دارند، اما به سبب انكار آيات الهي و انجام گناهان، بصيرت باطني آنها كور شده است چنان كه در توصيف كافران آمده است: «ولهم أعين لا يبصرون بها ولهم آذان لا يسمعون بها» (اعراف / 179) و يا درباره ي منافقان فرمود: «صم بكم عمي فهم لا يرجعون (بقره / 118)». برخي مفسران بر اين نظرند که تعابير «لا يبصرون» و «عمي» در دو آيه ي مذكور ناظر بر جنبه ي مفهومي اعضاست. (رك: دايره المعارف قرآن كريم/ 577 نقل در تفسير تسنيم 2 / 242).
نكته مهم ديگري كه از آيات قرآن و نيز روايات معصومين (عليهم السلام) استنتاج مي شود اين كه: بصيرت و معرفت اكتسابي است، در اين مقام برخي از منابع كسب بصيرت را برمي شماريم.
منابع كسب بصيرت:
1- قرآن كريم:
اين قرآن است كه با آن مي توانيد راه حق را بنگريد و به بصيرت برسيد، با آن سخن بگوييد و به وسيله ي آن بشنويد. بعضي از آيات قرآن از بعضي ديگر سخن مي گويد و برخي بر برخي ديگر گواهي مي دهد. آياتش در شناساندن خدا اختلافي ندارد و كسي را كه همراهش شود از خدا جدا نمي كند.
2- عقل:
3- علم و دانايي:
(نهج البلاغه / حكمت 147)
لكن بايد توجه داشت كه، علم بدون ايمان و تقوا موجب بصيرت نمي گردد و عالمي كه از علم خود براي رسيدن به خواسته هاي دنيوي و اميال نفساني استفاده كند، هرگز فرد بصيري نخواهد بود. درهاي بصيرت، تنها به سوي عالمان مؤمن و با تقوا گشوده مي شود؛ چنانچه قرآن كريم نيز مي فرمايد: «در حقيقت كساني كه از خدا پروا دارند، چون وسوسه اي از شيطان به ايشان رسد [خدا را] به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند.» (اعراف / 201)
4- تاريخ و سرگذشت گذشتگان:
5- تأمل در وجود خود و نيز در پديده هاي هستي:
آنچه گذشت، شمه اي از بيان نوراني قرآن كريم در زمينه ي بصيرت و معرفت بود كه جايگاه مهم بينش و بصيرت را در افكار و اعمال انسان جلوه گر مي نمود. پس مي توان گفت كه ارزش و اعتبار باورها و عملكردهاي انسان، وابسته به نوع بينش و نگرش اوست. با تأمل در سيره و منش ائمه هدي (عليهم السلام) نيز درمي يابيم كه ايشان هم خود بصير بودند و هم جامعه را به بصيرت و آگاهي فرا مي خواندند. رهنمودهاي مكرر مقام معظم رهبري نيز در اين باره شاهد ديگري بر اهميت اين موضوع است. بنابراين بايسته است انسان مجدّانه در راه كسب اين فضيلت مهم بكوشد تا خود و جامعه را از سطحي نگري و ظاهربيني رهايي بخشد.
منبع: ماهنامه ايحاء شماره 1