بررسی دیدگاه روائی و تفسیری فریقین به مبدأ آفرینش زن
منبع : اختصاصي راسخون
موضوع چگونگی آفرینش نخستین زن را باید یکی از عوامل مؤثر در نگرش به شخصیت زن قلمداد نمود. این نوشتار با بررسی روایات معتبر عامه و خاصه که در برخی از کتب تفسیری بازتاب یافته، به ارزیابی این روایات پرداخته و به این نکته تفطن یافته که منشأ روایات عامه، دو تن از صحابهی پیامبر اسلام (ص)، یعنی سمرة بن جندب و ابوهریرة هستند که هر دو متهم به نقل اسرائیلیات اند؛ گرچه در این پژوهش به یقین اثبات نگردیده که در این مورد خاص، منقولات ایشان اسرائیلی است؛ ولی قرائن و شواهدی ارائه گردیده که حاکی از عدم اعتبار این دسته از روایات است. روایات خاصه نیز در این موضوع، متعارض و برخی متأثر از روایات عامه است. تنها مرسله زراره است که استقلال زن در آفرینش را تأیید میکند.
کلید واژهها
آفرینش زن، روایات عامه و خاصه، تورات، انجیل، تفسیر
مقدمه
با توجه به اختلافاتی که پیرامون مبدأ آفرینش زن و مرد، میان اقوام، ملل و مذاهب گوناگون وجود دارد و تأثیر بسزایی که این مسئله در نگاه به شخصیت زن ایفا کرده، لازم است، نگرش قرآن در رابطه با چگونگی آفرینش زن و مرد تبیین گردد، تا در راستای آن بتوان نسبت به منزلت هر یک از آنها به معرفتی صحیح و درکی استوار نائل گردید. بر این اساس با در نظر گرفتن تأثیر عمیقی که روایات در تفسیر و فهم قرآن و آیات وحیانی داشته حتی در برخی موارداز جمله همین موضوع مورد پژوهش حکم فصل الخطاب را به خود گرفته و بر آن است تا با کاوش در سند و متن روایات نقل شده در کتب حدیثی فریقین آیات مربوط به آفرینش زن و مردبه ویژه زن را مورد بررسی قرار داده؛ نگرش قرآن به جایگاه شخصیتی زن را از این زاویه به دست آورد. در گوهر وجودی زن و مرد چهار احتمال وجود دارد:
1- این که خلقت زن و مرد از دو گوهر مستقل و دو جنس متمایز بوده و هر یک دارای آثار خاص و لوازم مخصوص میباشد.
2- هر دو از یک گوهرند و هیچ امتیازی میان آنها از لحاظ گوهر وجودی نیست، مگر به اوصاف اکتسابی و اخلاق تحصیلی و ...
3- مرد اصالتاً از گوهر خاصی آفریده شده و سپس زن به طور متفرع بر آن آفریده شده است.
4- زن بالأصاله از گوهر معینی آفریده شده و سپس مرد به صورت طفیلی و فرع بر آن خلق گردیده است.
احتمال اول، جایگاهی در تفسیر و شواهد قرآنی و مانند آن ندارد و احتمال چهارم نیز فاقد هرگونه شواهد قرآنی و روایی است. (1) اما برای هر کدام از احتمالهای دوم و سوم شواهدی از روایات وجود دارد که لازم است مورد بررسی قرار گرفته و با مراجعه به قرآن در مورد این روایات قضاوت شود.
نگرش روایی در آفرینش زن
بررسی روایات اهل سنت
الف سمرة که همان سمرة بن جندب میباشد (8)؛ گرچه مورد ستایش ابن حجر قرار گرفته (9)؛ اما در میان علمای شیعه شخصیت منفوری به شمار آمده. او همان شخصی است که حدیث معروف «لاضرر و لا ضرار» از زبان پیامبر اکرم (ص) ضدّ او صادر شده؛ شخص ستیزه جویی که در برابر حق میایستاده و به حق گردن نمینهاده است. مؤید خباثت این مرد آن است که در خواست معاویه مبنی بر جعل حدیث بر ضد امام علی (ع) و به نفع ابن ملجم را در مقابل چهارصد هزار درهم قبول نمود و در قیام عاشورا در مقابل امام حسین (ع) قرار گرفت و در کوفه نیز بدون هیچ ترس و واهمهای هشتاد هزار نفر را به قتل رسانید. (10) در رابطه با ابوهریره نیز باید به چند نکته اشاره نمود تا از مجموع آنچه گفته شد بتوان در رابطه با احادیث منقول از او قضاوت نمود.
ب او یکی از کسانی است که به تصریح امام صادق (ع)، به رسول خدا (ص) دروغ میبسته و احادیث ساختگی به آن حضرت نسبت میداده است. (11)
ج ابوهریره از جمله کسانی است که از کعب الاحبار نقل روایت میکرد. (12) کعب الاحبار -کعب بن ماتع- در زمان رسول خدا (ص) یکی از علمای یهودی بوده و تا زمان حیات آن حضرت نیز اسلام اختیار ننمود؛ بلکه مشهورتر آن است که مسلمان شدن این عالم یهودی در زمان خلافت عمر بوده است. (13) و اسلام آوردنش نیز نه از روی اخلاص، که از روی نیرنگ و فریب بوده و در دل، یهودی بودن خود را مخفی نگه میداشت. با وجود آن، ابوهریره بیش از سایر صحابه، فریفتهی کعب بوده و به او اعتماد داشت. کعب نیز با قدرت فریبکارانهای که داشت، بر ساده لوحی ابوهریره تسلط یافت، تا آنجا که با تلقین به او هر آنچه از اوهام که میخواست در دین اسلام وارد ساخت. (14)
د روش ابوهریره در نقل حدیث این بود که میگفت: رسول اکرم (ص) فلان مطلب را بیان فرمودهاند، در حالی که آن را فقط از کسی شنیده بود که نزد او مورد اعتماد بود؛ از این رو آن سخن را از او حکایت میکرد (15). دانشمندان اثبات نمودهاند که وی بیشتر سخنانی که از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده، بلکه غالب این سخنان را خود، از آن حضرت نشنیده؛ زیرا دیر به اسلام گرویده؛ بلکه آنان را از صحابه یا تابعین روایت نموده است. (16) أبوهریرة آنچه را از کعب و از شخص رسول اکرم (ص) میشنید، روایت میکرد، بدون آنکه که مشخص نماید کدام سخن را از کعب شنیده و کدام را از شخص پیامبر اکرم (ص). (17)
داستان آفرینش حوّا (س) در تورات و انجیل
بررسی و تحلیل روایات اهل سنت
بررسی و تحلیل روایات شیعی
* خلقت حوّا از دندهی چپ آدم صحیح نمیباشد.
*آفرینش حوّا همانند خلقت آدم نوظهور و مستقل است.
در مقابل این روایت، احادیث فراوانی نقل گردیده که همگی دلالت بر خلقت حوّا از دندهی آدم مینماید که برخی از آنها به صورت زیر نقل شده است: «رُوِیَ أَنَحَوَّاءَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الْأَیْسَر» (21) «. . . لِأَنَّ حَوَّاءَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ (ع) الْقُصْوَی الْیُسْرَی ...» (22) «عَنْ أَبِی بَصِیر ... قَالَ وَ لِمَ سُمِّیَتْ حَوَّاءُ حَوَّاءَ- قَالَ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ حَیٍّ یَعْنِی ضِلْعَ آدَم» (23) «خُلِقَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ ضِلْعٍ أَعْوَج ...» (24) گرچه نزد شیخ صدوق صحت حدیثِ آفرینش حوّا از دندهی چپ آدم، مورد قبول واقع شده است؛ ولی وی نتوانسته معنای ظاهری آن را بپذیرد لذا معنای روایت را تأویل نموده و منظور از آن را آفرینش حوّا از باقی ماندهی سرشت آدم دانسته است. (25)؛ ایشان در جای دیگری به تفصیل، منظور از روایت خلقت از دندهی چپ را اینگونه بیان داشته: «إِنَّ حَوَّاءَ خُلِقَتْ مِنْ فَضْلَةِ الطِّینَةِ الَّتِی خُلِقَ مِنْهَا آدَمُ (ع) وَ کَانَتْ تِلْکَ الطِّینَةُ مُبْقَاةً مِنْ طِینَةِ أَضْلَاعِهِ لَا أَنَّهَا خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِهِ بَعْدَ مَا أُکْمِلَ خَلْقُهُ فَأُخِذَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِهِ الْیُسْرَی فَخُلِقَتْ مِنْهَا وَ لَوْ کَانَ کَمَا یَقُولُ الْجُهَّالُ لَکَانَ لِمُتَکَلِّمٍ مِنْ أَهْلِ التَّشْنِیعِ طَرِیقٌ إِلَی أَنْ یَقُولَ إِنَّ آدَمَ کَانَ یَنْکِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً ... » (26) قطعاً حوّا از زیادی خمیر مایهای که آدم (ع) از آن آفریده شده است، خلق گردیده و این سرشت، زیادی سرشت دندههای آدم بود؛ نه آن که بعد از کامل شدن آفرینش آدم، دندهای از دندههای چپِ او گرفته شده و حوّا از دندهی او آفریده شده است؛ و اگر این چنین بود – همانگونه که بعضی از نادانها میگویند- بهانهای بود به دست کسی از اهل تهمت و افترا که بگوید: به طور حتم بخشی از آدم با بخش دیگرش ازدواج نموده است. با دقت در روایت مرسلهی زرارة و مقایسهی آن با آنچه شیخ صدوق در توجیه روایات اخیر آورده، این نتیجه به دست میآید که توجیه ایشان درست نبوده و بهتر بود که ایشان به جای توجیه این گونه روایات که در تعارض آشکاری با مفهوم مرسلهی زرارة میباشد؛ سعی در ردّ این روایات مینمود؛ زیرا آنچه را شیخ صدوق در توجیه معنای تأویلی خود آورده است، دقیقاً تکذیبیهی امام صادق (ع) است و آن حضرت نه تنها این گونه روایات را توجیه ننموده؛ بلکه آن را به طور کلی رد کردهاند؛ ضمن آنکه حدیثی از امام باقر (ع) نقل گردیده که سخن ذکر شده را تأیید نموده و سعی در باطل نمودن سخن کسانی کردهاند که گفتهاند: آفرینش حوّا از دنده آدم بوده است. در این روایت آمده است: «عن عمرو بن أبی المقدام عن أبیه قال سألت أباجعفر عمنای شیء خلق الله حواء فقالای شیء یقولون هذا الخلق قلت یقولون إن الله خلقها من ضلع من أضلاع آدم، فقال کذبوا أ کان الله یعجزه أن یخلقها من غیر ضلعه فقلت جعلت فداک یا ابن رسول الله (ص) منای شیء خلقها فقال أخبرنی أبی عن آبائه قال قال رسول الله (ص) إن الله تبارک و تعالی قبض قبضة من طین فخلطها بیمینه و کلتا یدیه یمین فخلق منها آدم و فضلت فضلة من الطین فخلق منها حواء.» (27) عمرو بن أبی المقدام از پدرش نقل کرده که گفت: از امام باقر (ع) پرسیدم: خداوند حواء را از چه چیزی خلق نموده است؟ پس امام فرمودند: این مردم چه میگویند؟ گفتم: آنها میگویند: همانا خداوند، حوا را از دندهای از دندههای آدم آفریده است. پس امام فرمودند: دروغ گفتهاند؛ آیا خداوند از این که حوا را از غیرِ دندهی آدم بیافریند ناتوان است؟ پس گفتم: فدایت شوم ای پسر رسول خدا! خداوند حوا را از چه چیزی خلق نموده است؟ امام در جواب فرمودند: پدرم از پدرانش به من خبر داده است که رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی مشتی از گل برگرفت؛ سپس با دست راستش آن مُشته را در هم آمیخت - و هر دو دستش دست راست است- سپس از آن، آدم را آفرید و مقداری از آن باقی ماند؛ پس، از زیادی آن گل، حوا را آفرید. همان گونه که در روایت مرسلی نیز که در ذیل آمده، به این نکته اشاره شده است: «رُوِیَ أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ مِنْ طینتها زوجها» (28) روایت شده است که خداوند عزوجل حوا را از سرشت آدم آفرید. از روایات به دست آمده از کتب معتبر حدیثی شیعه، وجود اختلاف در روایات بسیار مشهود است؛ اما آنچه مرسلهی زرارة را تقویت نموده و عقیده به استقلال زن در آفرینش را تأیید مینماید، موافقت احادیث متعارض، با روایاتی است که از کذابین اهل سنت نقل گردیده و در تأیید اسرائیلیات میباشد؛ بنابراین، پذیرش اینگونه احادیث به پذیرش عقاید اهل کتاب و قبول سخن دروغ گویان منتهی خواهد گشت؛ از این رو نتیجهای که از مجموع پیش گفته به دست میآید، عدم پذیرش دیدگاهی است که زن را در آفرینش، طفیل مرد میداند.
نگرش تفسیری در آفرینش زن
بررسی تفاسیر اهل سنت
بررسی تفاسیر علمای شیعه
نتیجه
دیدگاه اهل سنت زن را در آفرینش، طفیل مرد میداند، اما این دیدگاه مورد پذیرش نبوده و آن دسته از روایاتی که در کتب حدیثی آنان بر این مسئله دلالت دارد، با توجه به شواهد ذکر شده در، اسرائیلی و غیر قابل اعتماد است؛ ضمن آنکه روایاتی در کتب معتبر شیعه یافت می گرددکه اینگونه احادیث را دروغ می شمارد؛ دیگرآنکه با بررسی نظرات مفسرانِ اهل سنت که معتقد به طفیلی بودن آفرینش زن، هستند این نتیجه به دست میآید که آنان، خود را مقهور چنین احادیثی دانسته و با این پیش فرض، آفرینش حوّا و جنس زن را تفسیر نمودهاند؛ از این رو نظرات اینگونه مفسران قابل اعتنا نخواهد بود. اگرچه با رجوع به نظرات مفسران شیعه نیز نمیتوان به دیدگاه واحدی دست یافت؛ زیرا نظرات آنان همچون روایات متعارضی که در کتب حدیثی شیعه موجود میباشد، گرفتار تعارض است. اما به نظر میرسد، ظهور آیاتی که بیانگر آفرینش زن و مرد است، دلالت دارد که همسران انسان از جنس وی بوده و در حقیقت انسانیت، تفاوتی بین آنها نیست؛ بنابراین هیچ یک از زن و مرد در آفرینش طفیل دیگری نمیباشند.
پي نوشت ها :
1. (جوادی آملی، 1383، 40-41)
2. مسلم، بی تا، 4 / 178 و بخاری، 1401 ق، 4 / 103
3.(ابن حنبل، بی تا، 2 / 497)
4. (ابن حنبل، بی تا، 5/8)
5. (مسلم، بی تا، 4 /178 و بخاری، 1401 ق، 4 /103 و ابن حنبل، بی تا، 2 /497)
6. (ابن حنبل، بی تا، 5 /8)
7. (حاکم نیشابوری، بی تا، 4 /174)
8. (حاکم نیشابوری، بی تا، 4 /174)
9. (ابن حجر، 1415 ق، 3 /70)
10. (موسوی خوئی، 1413 ق، 9 /320-322)
11. (صدوق، 1403 ق، 1 /190)
12. (ابن حجر، 1415 ق، 5 /483 و أبوریة، 1427 ق، (ص) 207)
13. (ابن حجر، 1415 ق، 5 /482 و ابن حجر، 1408 ق، 13 /282 و أبوریة، 1427 ق، (ص) 147)
14.(أبوریة، 1427 ق، (ص) 207)
15. (ابن قتیبة، بی تا، (ص) 43)
16.(أبوریة، بی تا، (ص) 113)
17.(ابن کثیر، 1408 ق، 8 /117)
18.(بخاری،1401 ق، 5/150)
19.(صدوق،1413 ق،3 /379-380)
20. صدوق، بی تا،1/17 و 18
21. (صدوق،1413 ق، 3/380-381)
22.(همان،4/326)
23.(طبرسی، 1403 ق، ج 2، (ص) 328)
24.(نوری، 1408 ق، 14 /255)
25.(صدوق،1413 ق،3 /381)
26.(صدوق، 1413 ق، 4/327)
27.(عیاشی، 1380 ق، 1 /216)
28.(صدوق،1413 ق،3 /380)
29.(نساء: 1)
30.(طباطبایی، 1417 ق، 4/135)
31.(فخرالدین رازی، 1420 ق، 9/477)
32.(طبرسی، 1372، 3/5)
33.(قرطبی،1364، 5 /2)
34(فخرالدین رازی، 1420 ق، 9 /477)
35.(همان، (ص) 478)
36.(ابن کثیر،1419 ق، 2 /181)
37.(همان)
38.(بیضاوی، 1418 ق، 2 /58)
39.(سیوطی، 1416 ق، 80 و سیوطی،1404 ق، 2 /116).
40.(سیوطی، 1416 ق، 80 و سیوطی،1404 ق، 2 /116).
41.(نساء:1)
42.(طباطبایی، 1417 ق، 4 /136 و امین، 1361، 4 /7 و موسوی سبزواری، 1409 ق، 7 /230)
43.(طباطبایی، 1417 ق، 4 /136 و امین، 1361، 4 /7)
44.(طبرسی، 1372، 3 /5 -6 و طوسی، بی تا، 3 /99)
45.(بحرانی، 1416 ق، 2 /9-12)
46.(طیب، 1378، 4/4)
47.(حائری تهرانی، 1377، 3 /41)
48.(نحل:72)
49.(روم:21)
1.قرآن کریم
2.تورات، ترجمه فاضل خان همدانی، گِلِن و هِنری مَرتِن، تهران: اساطیر، 1380
3.انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلی سردار کابلی، تهران: نیایش، 1384
4.ابن حجر العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل احمد بن علی بن محمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق
5.الاصابة فی تمیز الصحابه، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق
6.ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت: دار صادر، بی تا
7.ابن قتیبة، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دار الکتب العلمیة، بی تا
8.ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، البدایة والنهایة، بیروت: دار إحیاء التراث العربی (اهل بیت)، 1415 ق
9.تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون،1415 ق
10.ابو ریة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، بی جا، دار الکتاب الاسلامی،1427 ق
11.شیخ المضیرة ابوهریره، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بی تا
12.امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361
13.بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: بنیاد بعثت، 1416 ق
14.بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت: دار الفکر، 1401 ق
15.بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1418 ق
16.ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1418 ق
17.جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم: اسراء، 1383
18.حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1377
19.حاکم نیشابوری، أبو عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دار المعرفة، بی تا
20.سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404 ق
21.تفسیر الجلالین، بیروت: مؤسسه النور للمطبوعات، 1416 ق
22.صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الخصال، قم: جامعه مدرسین، 1403 ق
23.علل الشرائع، قم: داوری، بی تا
24.من لا یحضره الفقیه، قم: جامعه مدرسین، 1413 ق
25.طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق
26.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصر خسرو، 1372
27.طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام، 1378
28.عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران: چاپخانه علمیه، 1380 ق
29.فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1420 ق
30.قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران: ناصر خسرو، 1364
31.مسلم، ابن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت: دار الفکر، بی تا
32.موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، الثقافة الاسلامیة، 1413 ق
33.موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه اهل بیت علیهم السلام، 1409 ق
34.نوری، حسین، مستدرک الوسائل، بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، 1408 ق
/ع