بررسی دیدگاه روائی و تفسیری فریقین به مبدأ آفرینش زن

موضوع چگونگی آفرینش نخستین زن را باید یکی از عوامل مؤثر در نگرش به شخصیت زن قلمداد نمود. این نوشتار با بررسی روایات معتبر عامه و خاصه که در برخی از کتب تفسیری بازتاب یافته، به ارزیابی این روایات پرداخته و به این نکته تفطن یافته که منشأ روایات عامه، دو تن از صحابه‌ی پیامبر اسلام (ص)، یعنی سمرة بن جندب و ابوهریرة هستند که هر دو متهم به نقل اسرائیلیات اند؛ گرچه در این پژوهش به یقین اثبات نگردیده که در این مورد خاص، منقولات ایشان اسرائیلی
پنجشنبه، 11 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی دیدگاه روائی و تفسیری فریقین به مبدأ آفرینش زن

بررسی دیدگاه روائی و تفسیری فریقین به مبدأ آفرینش زن
بررسی دیدگاه روائی و تفسیری فریقین به مبدأ آفرینش زن


 

نويسنده:مصطفی زمانی
منبع : اختصاصي راسخون



 

مصطفی زمانی

چکیده
موضوع چگونگی آفرینش نخستین زن را باید یکی از عوامل مؤثر در نگرش به شخصیت زن قلمداد نمود. این نوشتار با بررسی روایات معتبر عامه و خاصه که در برخی از کتب تفسیری بازتاب یافته، به ارزیابی این روایات پرداخته و به این نکته تفطن یافته که منشأ روایات عامه، دو تن از صحابه‌ی پیامبر اسلام (ص)، یعنی سمرة بن جندب و ابوهریرة هستند که هر دو متهم به نقل اسرائیلیات اند؛ گرچه در این پژوهش به یقین اثبات نگردیده که در این مورد خاص، منقولات ایشان اسرائیلی است؛ ولی قرائن و شواهدی ارائه گردیده که حاکی از عدم اعتبار این دسته از روایات است. روایات خاصه نیز در این موضوع، متعارض و برخی متأثر از روایات عامه است. تنها مرسله زراره است که استقلال زن در آفرینش را تأیید می‌کند.
کلید واژه‌ها
آفرینش زن، روایات عامه و خاصه، تورات، انجیل، تفسیر
مقدمه
با توجه به اختلافاتی که پیرامون مبدأ آفرینش زن و مرد، میان اقوام، ملل و مذاهب گوناگون وجود دارد و تأثیر بسزایی که این مسئله در نگاه به شخصیت زن ایفا کرده، لازم است، نگرش قرآن در رابطه با چگونگی آفرینش زن و مرد تبیین گردد، تا در راستای آن بتوان نسبت به منزلت هر یک از آنها به معرفتی صحیح و درکی استوار نائل گردید. بر این اساس با در نظر گرفتن تأثیر عمیقی که روایات در تفسیر و فهم قرآن و آیات وحیانی داشته حتی در برخی موارداز جمله همین موضوع مورد پژوهش حکم فصل الخطاب را به خود گرفته و بر آن است تا با کاوش در سند و متن روایات نقل شده در کتب حدیثی فریقین آیات مربوط به آفرینش زن و مردبه ویژه زن را مورد بررسی قرار داده؛ نگرش قرآن به جایگاه شخصیتی زن را از این زاویه به دست آورد. در گوهر وجودی زن و مرد چهار احتمال وجود دارد:
1- این که خلقت زن و مرد از دو گوهر مستقل و دو جنس متمایز بوده و هر یک دارای آثار خاص و لوازم مخصوص می‌باشد.
2- هر دو از یک گوهرند و هیچ امتیازی میان آن‌ها از لحاظ گوهر وجودی نیست، مگر به اوصاف اکتسابی و اخلاق تحصیلی و ...
3- مرد اصالتاً از گوهر خاصی آفریده شده و سپس زن به طور متفرع بر آن آفریده شده است.
4- زن بالأصاله از گوهر معینی آفریده شده و سپس مرد به صورت طفیلی و فرع بر آن خلق گردیده است.
احتمال اول، جایگاهی در تفسیر و شواهد قرآنی و مانند آن ندارد و احتمال چهارم نیز فاقد هرگونه شواهد قرآنی و روایی است. (1) اما برای هر کدام از احتمال‌های دوم و سوم شواهدی از روایات وجود دارد که لازم است مورد بررسی قرار گرفته و با مراجعه به قرآن در مورد این روایات قضاوت شود.

نگرش روایی در آفرینش زن
 

با توجه به نقش تأثیرگذار روایات در تفسیر قرآن و فهم آیات الهی، این نوشتار برآن است که با کاوش در روایات نقل شده از کتب حدیثی شیعه و سنی، دیدگاه روایی فریقین در رابطه با آفرینش زن را مورد ارزیابی قرار دهد.

بررسی روایات اهل سنت
 

در کتب معتبر حدیثی اهل سنت در مورد خلقت اولین زن عالم - حوّا- آنچه از قول رسول اکرم (ص) نقل گردیده، آن است که زن از دنده‌ی کج خلق شده و به گونه‌ای است که قابلیت راست شدن ندارد. در صحیحین آنچه به صورت مشترک آمده چنین است: «. . . فان المرأة خلقت من ضلع و ان اعوج شئ فی الضلع اعلاه فان ذهبت تقیمه کسرته وان ترکته لم یزل اعوج ... » (2) در این روایت نقل شده، کجی زن به گونه‌ای بیان شده است که مستقیم نمودن آن به شکستن منتهی گشته و سودی نخواهد داشت. در مسند احمد از ابوهریرة نقل شده: «إن النساء خلقن من ضلع لا یستقمن علی خلیقة ان تقمها تکسرها وان تترکها تستمتع بها وفی‌ها عوج» (3) در این بیان نیز توصیه به عدم پیگیری در راست نمودن انحراف زنان است؛ چرا که این انحراف، طبیعت غیر قابل بازگشت است و کامجویی از زن نیز در صورتی امکان پذیر است که او به همین حال – طبیعت غیر مستقیم و منحرف- رها گردد؛ و از سمرة نیز بسان همین توصیه نقل گردیده: «إن المرأة خلقت من ضلع و انک ان ترد إقامة الضلع تکسرها فدارها تعش بها» (4) نقطه‌ی مشترک همه این روایات این است که زن، آفریده شده‌ی دنده‌ای از دنده‌های مرد، معرفی شده و در خلقتِ او نوعی کجی و انحراف وجود دارد که قابل راست شدن نمی‌باشد. چیزی که شایستگی دقت و بررسی دارد، آن است که راویان احادیث مربوطه، دو شخصیت معروف صدر اسلام به نامهای ابوهریرة (5) و سمرة (6) هستند. صاحب المستدرک این احادیث را از هر دو طریق – از طریق ابوهریرة و سمرة- نقل کرده؛ حدیثی را که از سمرة نقل نموده را با ملاک مورد قبول مسلم و بخاری، صحیح السند اعلام کرده و حدیثی را که ابوهریرة روایت کرده با توجه به مناط مسلم، صحیح دانسته است. (7) در اعتبار این احادیث بایسته است، به صورت مختصر، نگاهی به شخصیت و کارنامه‌ی این دو راوی انداخت سپس در قبول یا ردّ آن‌ها قضاوت نمود.
الف سمرة که همان سمرة بن جندب می‌باشد (8)؛ گرچه مورد ستایش ابن حجر قرار گرفته (9)؛ اما در میان علمای شیعه شخصیت منفوری به شمار آمده. او همان شخصی است که حدیث معروف «لاضرر و لا ضرار» از زبان پیامبر اکرم (ص) ضدّ او صادر شده؛ شخص ستیزه جویی که در برابر حق می‌ایستاده و به حق گردن نمی‌نهاده است. مؤید خباثت این مرد آن است که در خواست معاویه مبنی بر جعل حدیث بر ضد امام علی (ع) و به نفع ابن ملجم را در مقابل چهارصد هزار درهم قبول نمود و در قیام عاشورا در مقابل امام حسین (ع) قرار گرفت و در کوفه نیز بدون هیچ ترس و واهمه‌ای هشتاد هزار نفر را به قتل رسانید. (10) در رابطه با ابوهریره نیز باید به چند نکته اشاره نمود تا از مجموع آنچه گفته شد بتوان در رابطه با احادیث منقول از او قضاوت نمود.
ب او یکی از کسانی است که به تصریح امام صادق (ع)، به رسول خدا (ص) دروغ می‌بسته و احادیث ساختگی به آن حضرت نسبت می‌داده است. (11)
ج ابوهریره از جمله کسانی است که از کعب الاحبار نقل روایت می‌کرد. (12) کعب الاحبار -کعب بن ماتع- در زمان رسول خدا (ص) یکی از علمای یهودی بوده و تا زمان حیات آن حضرت نیز اسلام اختیار ننمود؛ بلکه مشهورتر آن است که مسلمان شدن این عالم یهودی در زمان خلافت عمر بوده است. (13) و اسلام آوردنش نیز نه از روی اخلاص، که از روی نیرنگ و فریب بوده و در دل، یهودی بودن خود را مخفی نگه می‌داشت. با وجود آن، ابوهریره بیش از سایر صحابه، فریفته‌ی کعب بوده و به او اعتماد داشت. کعب نیز با قدرت فریبکارانه‌ای که داشت، بر ساده لوحی ابوهریره تسلط یافت، تا آنجا که با تلقین به او هر آنچه از اوهام که می‌خواست در دین اسلام وارد ساخت. (14)
د روش ابوهریره در نقل حدیث این بود که می‌گفت: رسول اکرم (ص) فلان مطلب را بیان فرموده‌اند، در حالی که آن را فقط از کسی شنیده بود که نزد او مورد اعتماد بود؛ از این رو آن سخن را از او حکایت می‌کرد (15). دانشمندان اثبات نموده‌اند که وی بیشتر سخنانی که از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده، بلکه غالب این سخنان را خود، از آن حضرت نشنیده؛ زیرا دیر به اسلام گرویده؛ بلکه آنان را از صحابه یا تابعین روایت نموده است. (16) أبوهریرة آنچه را از کعب و از شخص رسول اکرم (ص) می‌شنید، روایت می‌کرد، بدون آنکه که مشخص نماید کدام سخن را از کعب شنیده و کدام را از شخص پیامبر اکرم (ص). (17)

داستان آفرینش حوّا (س) در تورات و انجیل
 

علاوه بر نکات یاد شده، چیزی که اسرائیلی بودن روایات ابوهریره و سمرة را به شدت تقویت کرده و اسرائیلی بودن سرچشمه‌ی این روایات را به ذهن متبادر می‌سازد، این است که مفهوم روایات مذکور از این دو شخصیت مسلمان در تورات آمده، آنجا که در کتاب تکوین (سفر پیدایش، فصل دوم) درباب آفرینش حوّا بیان شده است: « (20) پس آدم به تمامی، بهایم و مرغان هوا و همگی حیوانات صحرا را نام نهاد. اما از برای آدم یاوری که به همراهش باشد پیدا نبود. (21) و خداوند خواب گرانی بر آدم مستولی گردانید که خُفت؛ پس یکی از استخوانهای پهلویش را گرفت و گوشت را در جایش پر کرد. (22) و خداوندِ خدا، از استخوان پهلویی که از آدم گرفته بود زنی ساخت و او را به آدم آورد. (23) و آدم گفت: که حال این استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم می‌باشد ...» هم چنین در انجیل بَرنابا در فصل سی و نهم آمده است: «(29) پس چون خدای، انسان را تنها دید، فرمود: خوش نیست اینکه تنها باشد. (30) پس، از این رو او را در خواب کرد. (31) گرفت دنده‌ای را از سمت دل. (32) آنجا را پر کرد از گوشت. (33) آفرید از آن، حوّا را. (34) آنگاه آن را گردانید زن برای آدم.»

بررسی و تحلیل روایات اهل سنت
 

گرچه نمی‌توان ادّعا نمود که هر آنچه از احادیث، موافق تورات و انجیل می‌باشد، اسرائیلی بوده و محکوم به کذب است؛ اما طبق گفته‌ی ابوهریره که خود، شیفته‌ی یکی از این کاهنان یهودی است؛ رسول اکرم (ص) دستور فرمودند که گفته‌های اهل کتاب را نه تصدیق نمایید و نه دروغ شمارید. (18) این دستور کمترین برخوردی است که مسلمانان بایستی در قبال گفته‌های آنان داشته باشند؛ ضمن آنکه این میزان برخورد، در مواجهه با سخنانی است که صرفاً در صدد بیان عقاید اهل کتاب است؛ وگرنه نمی‌توان با آن دسته از روایاتی که به عنوان کلام نبوی و با تزویر و حیله، در صدد داخل نمودن خرافات و افسانه‌ها در معارف اسلامی است؛ اینگونه عمل نمود؛ بلکه لازم است عوامل آن رسوا و سخنانشان از میان این معارف خارج شده به دور ریخته شود. حال، با فرض آن که برخی دلایل و مؤیدات یاد شده، به تنهایی قدرت اثبات دروغ بودن اینگونه احادیث و اثبات خرافی بودن این سخنان را در باب آفرینش حوّا نداشته باشد؛ ولی در مجموع، می‌توان به این نتیجه رهنمون گردید که ادعای فرع بودن آفرینش زن وطفیلی بودن وجودش نسبت به مرد، اساس محکمی - جز آنچه در کتب اهل کتاب آمده- ندارد؛ ضمن آنکه با توجه به بی اعتباری کتب اهل کتاب نزد مسلمانان- به دلیل وجود تحریفات متعدد- به معارفی که از این کتب رسیده نیز نمی‌توان استناد نموده و بر آن‌ها تکیه نمود.

بررسی و تحلیل روایات شیعی
 

در کتب حدیثی شیعه نیز احادیثی یاد شده که در چگونگی خلقت اولین زن - حوّاء (س)- تعارض داشته و برخی از روایات، مفهوم برخی دیگر را ردّ می‌نماید. در میان احادیث ناظر به آفرینش اولیه‌ی انسان، شیخ صدوق (ره) حدیثی را به صورت مرسل چنین نقل کرده است: «رُوِیَ عَنْ زُرَارَة بْنِ أَعْیَن أَنَّهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ خَلْقِ حَوَّاءَ وَ قِیلَ لَهُ: إِنَّ أُنَاساً عِنْدَنَا یَقُولُونَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الْأَیْسَرِ الْأَقْصَی. فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً؛ أَ یَقُولُ مَنْ یَقُولُ هَذَا: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ الْقُدْرَةِ مَا یَخْلُقُ لآِدَمَ زَوْجَةً مِنْ غَیْرِ ضِلْعِهِ وَ یَجْعَلُ لِلْمُتَکَلِّمِ مِنْ أَهْلِ التَّشْنِیعِ سَبِیلًا إِلَی الْکَلَامِ أَنْ یَقُولَ: إِنَّ آدَمَ کَانَ یَنْکِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِذَا کَانَتْ مِنْ ضِلْعِهِ مَا لِهَؤُلَاءِ حَکَمَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ قَالَ ع: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ آدَمَ (ع) مِنْ طِینٍ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ؛ فَسَجَدُوا لَهُ أَلْقَی عَلَیْهِ السُّبَاتَ ثُمَّ ابْتَدَعَ لَهُ حَوَّاء ... » (19) از زرارة بن اعین نقل گردیده که گفت: از امام صادق (ع) در مورد آفرینش حوّا پرسیده شد و به ایشان گفته شد: نزد ما مردمی هستند که می‌گویند: خداوند، حوّا را از آخرین دنده‌ی چپ آدم آفرید. امام صادق (ع) فرمودند: خداوند منزه است و از این نسبت بسیار برتر و والاتر است. آیا کسی که این نسبت را می‌دهد، قائل است که خداوند توانِ آن را نداشت که برای آدم، همسری از غیر دنده‌ی او بیافریند تا بهانه‌ای به دست کسی از اهل تهمت و افترا دهد که بگوید: وقتی حوّا از دنده‌ی آدم باشد، پس به طور حتم بخشی از آدم با بخش دیگرش ازدواج نموده است؟ آنان را چه می‌شود؟ خداوند بین ما و آنان داوری کند؛ سپس فرمودند: خداوند تبارک و تعالی آنگاه که آدم را از گل آفرید و به فرشتگان دستور (سجده) داد؛ وسپس فرشتگان برای او سجده نمودند، خواب را برآدم تحمیل نمود؛ سپس حوّا را برای او به صورت نوظهور آفرید. ایشان در جای دیگری مفهوم چنین روایتی را به شکل مسند و با تغییرات اندکی نسبت به حدیث یاد شده، آورده است. (20) این روایت حاوی مطالب مهم و سودمندی است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
* خلقت حوّا از دنده‌ی چپ آدم صحیح نمی‌باشد.
*آفرینش حوّا همانند خلقت آدم نوظهور و مستقل است.
در مقابل این روایت، احادیث فراوانی نقل گردیده که همگی دلالت بر خلقت حوّا از دنده‌ی آدم می‌نماید که برخی از آنها به صورت زیر نقل شده است: «رُوِیَ أَنَ‌حَوَّاءَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ الْأَیْسَر» (21) «. . . لِأَنَّ حَوَّاءَ خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ (ع) الْقُصْوَی الْیُسْرَی ...» (22) «عَنْ أَبِی بَصِیر ... قَالَ وَ لِمَ سُمِّیَتْ حَوَّاءُ حَوَّاءَ- قَالَ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ حَیٍّ یَعْنِی ضِلْعَ آدَم» (23) «خُلِقَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ ضِلْعٍ أَعْوَج ...» (24) گرچه نزد شیخ صدوق صحت حدیثِ آفرینش حوّا از دنده‌ی چپ آدم، مورد قبول واقع شده است؛ ولی وی نتوانسته معنای ظاهری آن را بپذیرد لذا معنای روایت را تأویل نموده و منظور از آن را آفرینش حوّا از باقی مانده‌ی سرشت آدم دانسته است. (25)؛ ایشان در جای دیگری به تفصیل، منظور از روایت خلقت از دنده‌ی چپ را اینگونه بیان داشته: «إِنَّ حَوَّاءَ خُلِقَتْ مِنْ فَضْلَةِ الطِّینَةِ الَّتِی خُلِقَ مِنْهَا آدَمُ (ع) وَ کَانَتْ تِلْکَ الطِّینَةُ مُبْقَاةً مِنْ طِینَةِ أَضْلَاعِهِ لَا أَنَّهَا خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِهِ بَعْدَ مَا أُکْمِلَ خَلْقُهُ فَأُخِذَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِهِ الْیُسْرَی فَخُلِقَتْ مِنْهَا وَ لَوْ کَانَ کَمَا یَقُولُ الْجُهَّالُ لَکَانَ لِمُتَکَلِّمٍ مِنْ أَهْلِ التَّشْنِیعِ طَرِیقٌ إِلَی أَنْ یَقُولَ إِنَّ آدَمَ کَانَ یَنْکِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً ... » (26) قطعاً حوّا از زیادی خمیر مایه‌ای که آدم (ع) از آن آفریده شده است، خلق گردیده و این سرشت، زیادی سرشت دنده‌های آدم بود؛ نه آن که بعد از کامل شدن آفرینش آدم، دنده‌ای از دنده‌های چپِ او گرفته شده و حوّا از دنده‌ی او آفریده شده است؛ و اگر این چنین بود – همانگونه که بعضی از نادان‌ها می‌گویند- بهانه‌ای بود به دست کسی از اهل تهمت و افترا که بگوید: به طور حتم بخشی از آدم با بخش دیگرش ازدواج نموده است. با دقت در روایت مرسله‌ی زرارة و مقایسه‌ی آن با آنچه شیخ صدوق در توجیه روایات اخیر آورده، این نتیجه به دست می‌آید که توجیه ایشان درست نبوده و بهتر بود که ایشان به جای توجیه این گونه روایات که در تعارض آشکاری با مفهوم مرسله‌ی زرارة می‌باشد؛ سعی در ردّ این روایات می‌نمود؛ زیرا آنچه را شیخ صدوق در توجیه معنای تأویلی خود آورده است، دقیقاً تکذیبیه‌ی امام صادق (ع) است و آن حضرت نه تنها این گونه روایات را توجیه ننموده؛ بلکه آن را به طور کلی رد کرده‌اند؛ ضمن آنکه حدیثی از امام باقر (ع) نقل گردیده که سخن ذکر شده را تأیید نموده و سعی در باطل نمودن سخن کسانی کرده‌اند که گفته‌اند: آفرینش حوّا از دنده آدم بوده است. در این روایت آمده است: «عن عمرو بن أبی المقدام عن أبیه قال سألت أباجعفر عمن‌ای شی‌ء خلق الله حواء فقال‌ای شی‌ء یقولون هذا الخلق قلت یقولون إن الله خلق‌ها من ضلع من أضلاع آدم، فقال کذبوا أ کان الله یعجزه أن یخلقها من غیر ضلعه فقلت جعلت فداک یا ابن رسول الله (ص) من‌ای شی‌ء خلق‌ها فقال أخبرنی أبی عن آبائه قال قال رسول الله (ص) إن الله تبارک و تعالی قبض قبضة من طین فخلطها بیمینه و کلتا یدیه یمین فخلق منها آدم و فضلت فضلة من الطین فخلق منها حواء.» (27) عمرو بن أبی المقدام از پدرش نقل کرده که گفت: از امام باقر (ع) پرسیدم: خداوند حواء را از چه چیزی خلق نموده است؟ پس امام فرمودند: این مردم چه می‌گویند؟ گفتم: آنها می‌گویند: همانا خداوند، حوا را از دنده‌ای از دنده‌های آدم آفریده است. پس امام فرمودند: دروغ گفته‌اند؛ آیا خداوند از این که حوا را از غیرِ دنده‌ی آدم بیافریند ناتوان است؟ پس گفتم: فدایت شوم ای پسر رسول خدا! خداوند حوا را از چه چیزی خلق نموده است؟ امام در جواب فرمودند: پدرم از پدرانش به من خبر داده است که رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی مشتی از گل برگرفت؛ سپس با دست راستش آن مُشته را در هم آمیخت - و هر دو دستش دست راست است- سپس از آن، آدم را آفرید و مقداری از آن باقی ماند؛ پس، از زیادی آن گل، حوا را آفرید. همان گونه که در روایت مرسلی نیز که در ذیل آمده، به این نکته اشاره شده است: «رُوِیَ أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ مِنْ طینت‌ها زوج‌ها» (28) روایت شده است که خداوند عزوجل حوا را از سرشت آدم آفرید. از روایات به دست آمده از کتب معتبر حدیثی شیعه، وجود اختلاف در روایات بسیار مشهود است؛ اما آنچه مرسله‌ی زرارة را تقویت نموده و عقیده به استقلال زن در آفرینش را تأیید می‌نماید، موافقت احادیث متعارض، با روایاتی است که از کذابین اهل سنت نقل گردیده و در تأیید اسرائیلیات می‌باشد؛ بنابراین، پذیرش اینگونه احادیث به پذیرش عقاید اهل کتاب و قبول سخن دروغ گویان منتهی خواهد گشت؛ از این رو نتیجه‌ای که از مجموع پیش گفته به دست می‌آید، عدم پذیرش دیدگاهی است که زن را در آفرینش، طفیل مرد می‌داند.

نگرش تفسیری در آفرینش زن
 

در رابطه با آفرینش زن، آیه‌ای که بیشتر از آیات دیگر، توجه مفسران را به خود جلب نموده وایشان در صدد تفسیری از چگونگی آفرینش حوّا- به عنوان اولین زن عالم- برآمده‌اند، آیه‌ی ذیل است: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زوج‌ها ... »(29)‌ای مردم! پروا کنید از پروردگارتان که شما را از یک وجود آفرید و جفتش را (نیز) از او آفرید. با توجه به ظاهر سیاق آیه، مراد از «نَفْسٍ واحِدَةٍ» آدم (ع) است. (30) فخر رازی بر این برداشت، ادعای اجماع مسلمانان را نموده، (31) و طبرسی ادعای اجماع مفسران نموده است. (32) خلاصه آنکه ظاهر آیه و نظرات مفسران دلالت بر آن دارد که «نَفْسٍ واحِدَةٍ» آدم (ع) است. در کنار تفسیر یاد شده، اقوال مختلفی در تفسیرِ «خَلَقَ مِنْها زوج‌ها» آمده است که با مراجعه به تفاسیر شیعه و سنی نظرات آنان از نظر خواننده خواهد گذشت.

بررسی تفاسیر اهل سنت
 

ذیل آیه‌ی شریفه‌ای که به آن اشاره گردید، معاریف از مفسران عامه به پیروی از احادیث ساختگی یاد شده در چگونگی آفرینش حوّا، او را آفریده شده از دنده‌ی آدم دانسته‌اند. قرطبی با آوردن چنین حدیثی به بحث در این زمینه خاتمه داده است. (33) فخر رازی عقیده‌ی خلقت حوّا از آدم را به بیشتر علما نسبت داده و آورده است: «هو الذی علیه الأکثرون أنه لما خلق اللّه آدم ألقی علیه النوم، ثم خلق حواء من ضلع من أضلاعه الیسری، فلما استیقظ رآها و مال إلیها و ألفها، لأنها کانت مخلوقة من جزء من أجزائه.» (34) آنچه بیشتر علما به آن معتقدند آن است که وقتی خداوند، آدم را آفرید، او را به خواب برد؛ سپس حوّا را از یکی از دنده‌های چپ او آفرید؛ پس وقتی بیدار شد، حوا را دید و به او علاقه مند شده و انس گرفت؛ زیرا حوّا آفریده شده از جزء وجود او بود. او این عقیده را ناشی از همان روایت منسوب به نبی اکرم (ص) که از آن یاد شد، دانسته و در ادامه با آنکه قول دیگری نیز بیان نموده؛ ولی در نهایت این سخن را که اکثریت بدان قائل اند اقوی دانسته با وجود آنکه به دفاع از قول دوم نیز برخاسته؛ اما آنچه از مجموع سخنان وی استنباط می‌شود آن است که به عقیده‌ی اکثریت تمایل داشته است. (35) ابن کثیر نیز به همان روایتی که در صحیحین آمده- با اندک تفاوتی- استناد و آن را صحیح دانسته و بدون هیچ بحثی در مورد روایت یاد شده، به راحتی از کنار آن گذشته است (36) وی نیز از جمله کسانی است که عقیده‌ی اکثریت مبنی بر آفرینش حوا در حالی که آدم (ع) در خواب بوده را عنوان نموده است. (37) برخی دیگر از مفسرانی که متعرض روایت تفسیری شده‌اند نیز گرفتار اینگونه احادیث شده و با ذکر خلقت حوّا از دنده‌ی آدم (ع) به صورت قطعی و یا به صورت یکی از احتمالات (38) در صدد تفسیر آیه‌ی شریفه برآمدند. (39) در این میان، ثعالبی دیگر مفسر عامه، حتی به بیان جزئیات آن اشاره نموده و این گونه روایات را صحیح دانسته و به آن‌ها اعتماد نموده است. (40) آنچه در این تفاسیر روشن است آن که تمام این مفسران خود را مقهور چنین احادیثی دانسته و با این پیش فرض، آفرینش حوّا و جنس زن را تفسیر نموده‌اند؛ لذا بدیهی است که اعتنا به چنین تفاسیر و برداشت‌هایی که بر اساس سستی بنیان نهاده شده هرگز روا نیست؛ ضمن آنکه با دقت در عبارت یاد شده از فخر رازی که ابن کثیر و ثعالبی نیز از آن پیروی کرده و به نقل آن پرداخته‌اند و با مقایسه با عباراتی که در تورات و انجیل آمده، اسرائیلی بودن چنین عقیده‌ای بیشتر به ذهن متبادر می‌گردد.

بررسی تفاسیر علمای شیعه
 

مفسرین شیعه نیز در ذیل همین آیه (41) بسان اختلافی که در روایات منقول در کتب حدیثی شیعه وجود دارد، دارای اختلاف نظر بوده و هر کدام به سمتی گرایش پیدا کرده و یا در این موضوع توقف نموده و بدون آنکه متعرض آن شوند از کنار آن عبور کرده‌اند. برخی از این مفسرین بر این اعتقادند که عبارت «وَ خَلَقَ مِنْها زوجها» بیانگر آن است که همسر آدم از نوع خود آدم بوده و انسانی مثل خود او بوده است (42)؛ ضمن آنکه این آیه در مقام بیان آن است که حقیقت انسان‌ها یکی است و با وجود کثرت مردان و زنان، همه از یک ریشه گرفته شده‌اند. اینان معتقدند که آیه هیچ گونه دلالتی بر خلقت همسر آدم (ع) از دنده‌ی او ندارد. (43) برخی دیگر، تنها به ذکر دو روایت متعارض اشاره نموده‌اند و بدون آنکه احادیث متعارض را مورد بررسی قرار دهند و صحیح را از سقیم مشخص نمایند از کنار آن عبور کرده‌اند. (44) البته بحرانی با نقل روایات متعارض به صورت مفصل و بدون تأیید یکی و تکذیب دیگری، با زبان روایت، روایات موافق با نظر اهل سنت را مورد تخطئه قرار داده و تکذیب نموده است. (45) صاحب تفسیر اطیب البیان نیز با رد پذیرش اخبار موافق با روایات اهل سنت، معتقد است که یکی از راه‌های عدم پذیرش این دسته از اخبار، حمل کردن اینگونه اخبار بر تقیه است. (46) در این میان، حائری تهرانی بر خلاف دیگران، موافقت خود را با نظر اهل سنت اعلام نموده و حرف «من» در عبارت «وَ خَلَقَ مِنْها زوج‌ها» را تبعیضیه دانسته است. او این نظریه را به روایت منسوب به نبی اکرم (ص) مستند نموده است که دلالت بر آفرینش زن از دنده‌ی آدم (ع) می‌نماید. (47) با رجوع به نظرات مفسران شیعه نمی‌توان به دیدگاه یکسان دست یافت زیرا یا به طور کلی نظری در این موضوع ارائه نداده و یا اینکه هر دسته‌ای از مفسران، به دلیلی متعارض با دلیل دسته‌ی دیگر، تمسک نموده‌اند و در نتیجه، نظریه‌ی واحدی در این زمینه وجود ندارد. در هر حال با وجود آنکه مفسرین ذیل اولین آیه از سوره نساء به موضوع آفرینش زن به ویژه حوا (س) پرداخته‌اند؛ ولی درست آن است که از این آیه به تنهایی نمی‌توان هیچ یک از نظرات مفسرین را بر دیگری ترجیح داد؛ به عبارت دیگر، آیه‌ی شریفه، توان و تحمل هر دو تفسیر را دارد؛ خواه واژه «من» در عبارت «وَ خَلَقَ مِنْها زوج‌ها» تبعیضیه باشد و خواه جنسیه. ولی آنچه جنسیه بودن واژه «من» را در این آیه تقویت می‌نماید، آیات دیگری است که به روشنی مفهوم جنسیه بودن واژه «من» از آن استخراج می‌شود؛ مانند آیات «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجا ... » (48) و «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً ... » (49) ظهور این آیات بیانگر آن است که همسران انسان از جنس وی هستند و در حقیقت انسانیت، تفاوتی بین آن‌ها وجود ندارد؛ بنابراین ظهور این آیات بر آفرینش زن و مرد از یک حقیقت مشترک دلالت نموده و ابهام موجود در آیه مورد بحث را برطرف می‌نماید.
نتیجه
دیدگاه اهل سنت زن را در آفرینش، طفیل مرد می‌داند، اما این دیدگاه مورد پذیرش نبوده و آن دسته از روایاتی که در کتب حدیثی آنان بر این مسئله دلالت دارد،‌ با توجه به شواهد ذکر شده در،‌ اسرائیلی و غیر قابل اعتماد است؛‌ ضمن آنکه روایاتی در کتب معتبر شیعه یافت می گرددکه اینگونه احادیث را دروغ می شمارد؛ دیگرآنکه با بررسی نظرات مفسرانِ اهل سنت که معتقد به طفیلی بودن آفرینش زن، هستند این نتیجه به دست می‌آید که آنان، خود را مقهور چنین احادیثی دانسته و با این پیش فرض، آفرینش حوّا و جنس زن را تفسیر نموده‌اند؛‌ از این رو نظرات اینگونه مفسران قابل اعتنا نخواهد بود. اگرچه با رجوع به نظرات مفسران شیعه نیز نمی‌توان به دیدگاه واحدی دست یافت؛ زیرا نظرات آنان همچون روایات متعارضی که در کتب حدیثی شیعه موجود می‌باشد، گرفتار تعارض است. اما به نظر می‌رسد، ظهور آیاتی که بیانگر آفرینش زن و مرد است، دلالت دارد که همسران انسان از جنس وی بوده و در حقیقت انسانیت، تفاوتی بین آن‌ها نیست؛ بنابراین هیچ یک از زن و مرد در آفرینش طفیل دیگری نمی‌باشند.

پي نوشت ها :
 

1. (جوادی آملی، 1383، 40-41)
2. مسلم، بی تا، 4 / 178 و بخاری، 1401 ق، 4 / 103
3.(ابن حنبل، بی تا، 2 / 497)
4. (ابن حنبل، بی تا، 5/8)
5. (مسلم، بی تا، 4 /178 و بخاری، 1401 ق، 4 /103 و ابن حنبل، بی تا، 2 /497)
6. (ابن حنبل، بی تا، 5 /8)
7. (حاکم نیشابوری، بی تا، 4 /174)
8. (حاکم نیشابوری، بی تا، 4 /174)
9. (ابن حجر، 1415 ق، 3 /70)
10. (موسوی خوئی، 1413 ق، 9 /320-322)
11. (صدوق، 1403 ق، 1 /190)
12. (ابن حجر، 1415 ق، 5 /483 و أبوریة، 1427 ق، (ص) 207)
13. (ابن حجر، 1415 ق، 5 /482 و ابن حجر، 1408 ق، 13 /282 و أبوریة، 1427 ق، (ص) 147)
14.(أبوریة، 1427 ق، (ص) 207)
15. (ابن قتیبة، بی تا، (ص) 43)
16.(أبوریة، بی تا، (ص) 113)
17.(ابن کثیر، 1408 ق، 8 /117)
18.(بخاری،1401 ق، 5/150)
19.(صدوق،1413 ق،3 /379-380)
20. صدوق، بی تا،1/17 و 18
21. (صدوق،1413 ق، 3/380-381)
22.(همان،4/326)
23.(طبرسی، 1403 ق، ج 2، (ص) 328)
24.(نوری، 1408 ق، 14 /255)
25.(صدوق،1413 ق،3 /381)
26.(صدوق، 1413 ق، 4/327)
27.(عیاشی، 1380 ق، 1 /216)
28.(صدوق،1413 ق،3 /380)
29.(نساء: 1)
30.(طباطبایی، 1417 ق، 4/135)
31.(فخرالدین رازی، 1420 ق، 9/477)
32.(طبرسی، 1372، 3/5)
33.(قرطبی،1364، 5 /2)
34(فخرالدین رازی، 1420 ق، 9 /477)
35.(همان، (ص) 478)
36.(ابن کثیر،1419 ق، 2 /181)
37.(همان)
38.(بیضاوی، 1418 ق، 2 /58)
39.(سیوطی، 1416 ق، 80 و سیوطی،1404 ق، 2 /116).
40.(سیوطی، 1416 ق، 80 و سیوطی،1404 ق، 2 /116).
41.(نساء:1)
42.(طباطبایی، 1417 ق، 4 /136 و امین، 1361، 4 /7 و موسوی سبزواری، 1409 ق، 7 /230)
43.(طباطبایی، 1417 ق، 4 /136 و امین، 1361، 4 /7)
44.(طبرسی، 1372، 3 /5 -6 و طوسی، بی تا، 3 /99)
45.(بحرانی، 1416 ق، 2 /9-12)
46.(طیب، 1378، 4/4)
47.(حائری تهرانی، 1377، 3 /41)
48.(نحل:72)
49.(روم:21)

منابع و مآخذ
1.قرآن کریم
2.تورات، ترجمه فاضل خان همدانی، گِلِن و هِنری مَرتِن، تهران: اساطیر، 1380
3.انجیل برنابا، ترجمه حیدر قلی سردار کابلی، تهران: نیایش، 1384
4.ابن حجر العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل احمد بن علی بن محمد، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق
5.الاصابة فی تمیز الصحابه، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق
6.ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت: دار صادر، بی تا
7.ابن قتیبة، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دار الکتب العلمیة، بی تا
8.ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، البدایة والنهایة، بیروت: دار إحیاء التراث العربی (اهل بیت)، 1415 ق
9.تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، بیروت: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون،1415 ق
10.ابو ریة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، بی جا، دار الکتاب الاسلامی،1427 ق
11.شیخ المضیرة ابوهریره، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بی تا
12.امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361
13.بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: بنیاد بعثت، 1416 ق
14.بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت: دار الفکر، 1401 ق
15.بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1418 ق
16.ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1418 ق
17.جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم: اسراء، 1383
18.حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1377
19.حاکم نیشابوری، أبو عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دار المعرفة، بی تا
20.سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404 ق
21.تفسیر الجلالین، بیروت: مؤسسه النور للمطبوعات، 1416 ق
22.صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الخصال، قم: جامعه مدرسین، 1403 ق
23.علل الشرائع، قم: داوری، بی تا
24.من لا یحضره الفقیه، قم: جامعه مدرسین، 1413 ق
25.طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق
26.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصر خسرو، 1372
27.طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام، 1378
28.عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران: چاپخانه علمیه، 1380 ق
29.فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1420 ق
30.قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران: ناصر خسرو، 1364
31.مسلم، ابن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت: دار الفکر، بی تا
32.موسوی خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، الثقافة الاسلامیة، 1413 ق
33.موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه اهل بیت علیهم السلام، 1409 ق
34.نوری، حسین، مستدرک الوسائل، بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، 1408 ق



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط