برداشتی از دیدگاه های مقام معظم رهبری پیرامون فقه سیاسی(6)
نویسنده: سید سجاد ایزدهی *
ج ــ تحول از فقه فردمدار به فقه سیاسی جامعه محور
است، قرار دارد و در سوی دیگر، پارادایم فقهی ای که با ورود به ساحت های نوین و توسعه ی گستره ی انتظارات، روی به تحوّل آورده و چارچوب اصلی آن را جامعه محوری و حکومت مداری تشکیل می دهد. این پارادایم با ظهور انقلاب اسلامی و غلبه ی دیدگاه های فقهی امام خمینی، شکل گرفته و در حال استحکام است.
فقه شیعه در طول هزار و اندی سال، پیش از غیبت امام زمان ــ عجل الله تعالی فرجه الشریف ــ استنباط احکام شریعت از منابع اصیل را بر عهده داشته [است] و در همین سالها فقیهان در راستای تبیین مبانی شریعت به تدوین کتابهای فقهی پرداخته و امورات شیعه در طول زمان عصر غیبت را بر عهده داشتند (آیة الله خامنه ای، 1364/9/13). این فقه که اسلام را در طول سالهای پس از غیبت حفظ نموده است (آیة الله خامنه ای، 1363/8/22) در مقایسه با فقهی که در حال تدوین بوده و با توجحه به شرایط جدید (تصدی فقه بر همه ی شؤون جامعه و مهم ترین مؤلفه های آن؛ یعنی سیاست و حکومت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران) در حال شکل گرفتن است، فقه سنتی نام گرفته است. فقه و فقاهت که در میان فقیهان اصحاب ائمه نیز صورت می پذیرفته است و حالت بسیط و توسعه نیافته داشت (آیة الله خامنه ای، 1372/1/28) در زمان شیخ مفید مرزهای فقه شیعه در قبال فقه اهل سنت معلوم شده و با مردود دانسته شدن روشهای نامعتبری چون قیاس و استحسان، روش استنباطی معینی که از تعالیم اهل بیت اتخاذ شده باشد، ارائه و بر اساس آن یک دوره فقه تدوین شد (همان). این امر با تأسیس حوزه ی علمیه نجف، صورت علمی به
خود گرفته و به پیشرفت و تحول رسید (آیة الله خامنه ای، 1369/1/4).
آنچه می تواند محور تمایز فقه سیاسی فرد مدار از فقه سیاسی جامعه مدار و حکومت محور قرار گیرد، اهتمام به نیازهای فردی مکلفین در فقه سیاسی سنتی در قبال پرداختن به نیازهای اجتماعیِ حکومتی د رکنار حیثیت فردی مکلفان در فقه سیاسی جامعه محور است.
در روند این تحول، هر چه که فقه شیعه از زمان تأسیس خود فاصله گرفته و با مسائل جدید مواجه شده و با پرسش های بیشتری در عرصه ی فردی و اجتماعی مواجه می شود، به سیر تحول خویش ادامه داده و جدا از توسعه در سطح فروعات فقهی، از عمق و پیچیدگی بیشتری برخوردار می شود و این امر از مباحث استدلالی و کتب
فقهی ای که در ادوار مختلف فقه شیعه نگاشته شده اند به خوبی نمایان است: «فقه زمان شیخ انصاری، از فقه زمان علامه حلی عمیق تر است؛ یعنی با آراء و نظرات گوناگون برخورد کرده و در طول زمان، عمق و پیچیدگی خاصی پیدا کرده است. فقه زمان مثلاً محقق ثانی (کرکی) نسبت به فقه زمان علامه، عمق بیشتری دارد. یا من باب مثال فقه شیخ در مکاسب، از تعمق بیشتری برخوردار است» (آیة الله خامنه ای، 1370/6/31).
تحول در حوزه ی فقه شیعه به گونه ای بود که پیشرفت ها و دقت های بسیار زیادی را به ارمغان آورد و این امر شگفتی اصحاب فن را به همراه داشته است: «در میان فقه اسلام، فقه شیعه، از لحاظ پیشرفت ها و دقت های عالمانه، برای کسانی که اهل فن و فهمند، موضوع شگفت آوری است» (آیة الله خامنه ای، 1371/11/25).
فقهای شیعه از بدو تأسیس فقه، بر اساس آموزه های ائمه ی اطهار، روشی را برای استنباط احکام برگزیدند که منطبق بر موازین شیعه و با عنایت به منابع و مدارکی که از حجیت برخوردار می باشند بوده است. این روش که اجتهاد نامیده شده است، ملاک فقه سنتی شیعه شناخته شده و هر کسی که بر اساس این روش مشی نماید، مجتهد تلقی گردیده و احکامی که استنباط می نماید از حجیت برخوردار خواهد بود. گرچه اجتهاد، ملاک شیوه ی فقه سنتی می باشد، اما همین اجتهاد و استنباط به گونه ای است که توانایی پاسخگویی به پرسش ها و مشکلات مردم و جوامع را خواهد داشت: «شیوه ی استنباط از کتاب و سنت، یک شیوه ی خاصی است و شیعه بر طبق موازین خودش و با اتکاء به مدارک شرعی خودش که برایش حجت است، یک شیوه ی خاصی را در استنباط احکام اسلامی از کتاب وسنت دارد.هر کسی آن شیوه را بلد است و با آن شیوه احکام را استنباط می کند، این فقه سنتی را دارد و فقه سنتی همان چیزی است که از این شیوه فقاهت ناشی می شود» (آیة الله خامنه ای، 1364/9/13).
«فقه سنتی، یک موازینی دارد. شیوه ی استنباط فقهی، یک شیوه ی مشخص و روشن است که هزار سال پیش تا امروز، آن شیوه فرق نکرده و قابل فرق کردن هم نیست» (آیة الله خامنه ای، 1364/10/16).
با توجه به آنچه گذشت باید گفت، تقسیم فقه به دو قسم سنتی و پویا از اساس، صحیح به نظر نمی رسد و این، بدان علت است که تحول و پویایی در ذات فقه نهفته بوده و شیوه ی اجتهاد، توانایی حل و پاسخگویی به شبهات و مشکلات روز جامعه و
انسانها را دارا می باشد: «ما دو فقه، یکی سنتی و دیگری پویا نداریم. فقه پویا، همان فقه سنتی ماست» (آیة الله خامنه ای، 1368/4/20).
بر این اساس، این معنا که برخی، فقه پویا را در مقابل فقه سنتی قرار داده اند تا از اساس، پویایی فقه سنتی را زیر سؤال ببرند در اندیشه ی آیة الله خامنه ای مردود است؛ زیرا فقه سنتی شیعه که از عنصر اجتهاد برخوردار است، به صورت پویا و روز آمد قادر است به مسائل روز وجدید جامعه پرداخته و حکم آنها را از منابع اصیل استخراج نماید و از آنجا که پویایی در ذات فقه سنتی نهفته است، قرار دادن پسوند پویا به فقه، در قبال فقه سنتی امری نامطلوب تلقی می شود: «فقه پویا، همان فقه سنتی است. اگر کسی بیاید در مقابل فقه سنتی، یک فقه دیگری بخواهد درست کند [و] اسمش را بگذارد فقه پویا، این حرف مفت است. فقه پویا، یعنی آن فقهی که می تواند روز به روز مسائلی که برای جامعه پیش می آید، آن را حلاجی کند و استنباط کند و به دست بیاورد. خب فقه سنتی ما همین جور است» (آیة الله خامنه ای، 1366/1/15).
از این رو، نه تنها می توان از فقه سنتی شیعه در حوزه های مختلف استفاده کرده و از قابلیّت های آن بهره برد، بلکه با توجه به اینکه این دانش از روشی پیشرفته و مترقّی (اجتهاد) برخوردار است، قادر است در مواجهه با پرسش های جدید، به صورت کارآمد حاضر شده و در مقام پاسخگویی برآید: «فقه شیعی، همان فقه سنتی [و] مترقی ترین فقه هاست. فقه شیعه خصوصیتش این است که می تواند با استفهام و سؤال هر زمانی پاسخ بدهد. این غلط است که ما بیاییم بگوییم که فقه سنتی ما، فقه مترقی نیست. فقه سنتی ما فقه مترقی و پویاست» (آیة الله خامنه ای، 1366/10/6).
پس از نظر ایشان، آنچه که موجب تمایز میان فقه سنتی و فقه پویا می شود در تفاوت ماهوی بین اصول و ارکان این دو فقه، شرایط فقیه و یا روش میان این دو نیست؛ بلکه فقیه در دوره ی جدید می بایست از شرایط جدیدی مثل زمان شناسی، جامعه شناسی و هوشمندی برخوردار بوده و نوع نگرش متفاوتی به کتاب و سنت داشته باشد و بر اساس شرایط روز به استنباط بپردازد: «پس فقیه امروز، علاوه بر شرایطی که در نهصد سال پیش، هزار سال پیش باید یک فقیه می داشت، لازم است شرط هوشمندی و هوشیاری و آگاهی از جامعه را داشته باشد. این خصوصیتی است که در دوره ی جدید ــ به قول شما جدید ــ اگر اسمش را بشود دوره ی جدید گذاشت، ما احساس می کنیم که
وجود دارد وا لا اصول و ارکان اجتهاد و تفقه امروز با هزار سال پیش فرقی نکرده؛ اصول، همان اصول است؛ یعنی یک نوع نگاه به کتاب و سنت لازم است برای فقیه تا بتواند احکام را استنباط کند و اگر نداشته باشد نمی تواند استنباط کند» (آیة الله خامنه ای، 1361/10/4).
بر این اساس، باید گفت که فقه سنتی و پویا دو حیثیت و اعتبار از یک چیز است؛ به این معنا که فقه شیعه از این حیث که بر طبق شیوه و شرایط اجتهاد انجام می شود، فقه سنتی است و در عین حال همین فقه، اگر متناسب با شرایط روز بوده و به صورت روزآمد و کارآمد به استنباط پرداخته، به سؤالات زمانه پاسخ دهد، فقه پویا خواهد بود:
«پویاست؛ یعنی علاج کننده ی مشکلات انسان و پاسخگوی حوادث واقعه است و سنتی است؛ یعنی دارای شیوه و متدی است که بر طبق آن اجتهاد انجام می گیرد» (آیة الله خامنه ای، 1368/4/20).
بر اساس د یدگاهی که آیة الله خامنه ای در مورد فقه سنتی و فقه پویا ارائه داده است، سنتی بودن، معادل عقب مانده بودن تلقی نمی شود، بلکه مراد این است که این فقه از حیث روش از سابقه ی هزار و چندین ساله برخوردار است که همان روش نیز امروزه کارآیی خود را داراست و پسوند سنتی بودن در این اعتبار، قبیح تلقی نمی شود و اگر فقیه، آگاهی به زمان و مسائل جاری و مبتلا به جامعه و حوادث جهانی را به این شیوه ضمیمه نماید، با توجه به نوع نگاه متفاوت به ادله ی فقه، می تواند فقهی پویا را ارائه نماید؛ چرا که پویایی و جمود تابع تعامل سه جانبه ی فقیه با جامعه، متون دینی و استنباط از این متون متناسب با شرایط است: «فقه سنتی همان فقه پویا [است]. بعضی ها هم از کلمه ی پویا می ترسند؛ وقتی می گویند فقه پویا، گویی که یک فحشی داده شده. نه، ترس ندارد؛ خب فقه سنتی، همان پویا است دیگر. همین روشی که امروز فقهای ما دارند و هزار سال این متد سابقه دارد، این متد همان متد سنتی است و پویاست. منتهی اگر ما با آگاهی و بصیرت نسبت به مسائل جاری اجتماع و جامعه و حوادث جهانی برخورد کردیم، پویایی خودش را نشان خواهد داد. اگر نه، سرمان را توی لاک خودمان کردیم،
رفتیم یک گوشه ای نشستیم و باز همان مسائل فردی و همانطور که عرض کردم در گذشته بود، اگر آن جور عمل کردیم، نه، پویایی خودش را از دست خواهد داد» (آیة الله خامنه ای، 1366/1/5).
«همین فقه، فقه پویاست. روش، تغییر نکرده، اما همین روش ثابت می تواند نیازهای همه ی زمانها و پاسخ به همه ی سؤالها را از کتاب و سنت استنباط کند و استخراج کند و بدهد» (آیة الله خامنه ای، 1364/9/13).
گرچه فقه سنتی، مقوله ای متباین با فقه پویا نیست و تنها تفاوت این دو در نوع نگرش به جامعه و نوع نگاه متفاوت به کتاب و سنت است، اما آنچه پارادایم فقه سنتی را از پارادایم فقه نوین جدا می کند و این دو را در مقابل یکدیگر قرار می دهد، این است که فقه سنتی بیشتر به مقولات فردی پرداخته و حیثیات اجتماعی افراد و جامعه را مورد بحث قرار نداده است و این در حالی است که فقه نوین به ازای بحث از مؤلفه های فردی، مباحث مورد ابتلای مردم در حوزه ی حکومت و سیاست جامعه را نیز مورد توجه قرار داده است: «در فقه ما، به مسائل سیاسی، به بعضی از فصول مباحث سیاسی، کمتر پرداخته شده، مگر در این اواخر که در این مرحله، قبل از تشکیل جمهوری اسلامی و بعد از تشکیل جمهوری اسلامی تا حالا، مباحث سیاسی هم با همان توسع و عمق مباحث عبادات و معاملات، مورد بررسی ما قرار گرفته» (آیة الله خامنه ای، 1378/3/31).
«آن روزی که فقیه، مشغول استنباط احکام اسلامی بود، برای ساختن یک جامعه، برای اداره ی یک عده مردم، یک کشور، برای پاسخگویی به نیازهای معمولی و روزمره ی یک مجتمع عظیم درس نمی خواندند» (آیة الله خامنه ای، 1363/9/20).
پارادایم فقه سنتی، عمدتاً بر محور فقه فردی و برآوردن نیازهای افراد دور می زد و برآوردن نیازهای اجتماعی و سیاسی مردم مسلمان در دستور کار این فقه قرار نداشته است (که البته این امر هم به خاطر قصور و یا تقصیر فقیهان آن عصر نبوده است؛ بلکه چنانکه اشاره خواهد شد، این قضیه معلوم شرایط اجتماعی و موقعیت سیاسی فقیهان، حاکمان و موضوعیت نداشتن این احکام در آن اعصار بوده است). گرچه تفکیک میان پارادایم فقه سیاسی سنتی و پویا در جایی مورد اشاره قرار نگرفته است، اما تفکیک و تمایز میان این دو پارادایم در زمان حاضر به خوبی قابل مشاهده است و این امر البته مورد اشاره ی رهبری انقلاب اسلامی نیز قرار گرفته است: «پس، فقیه امروز، علاوه بر شرایطی که در نهصد سال پیش، هزار سال پیش، باید یک فقیه می داشت، لازم است شرط هوشمندی و هوشیاری و آگاهی از جامعه را داشته باشد. این خصوصیتی است که در دوره ی جدید؛ به قول شما جدید ــ اگر اسمش را بشود دوره ی جدید گذاشت ــ ما
احساس می کنیم که وجود دارد» (آیة الله خامنه ای، 1361/10/4).
پینوشتها:
*محقق حوزه ی علمیه ی قم و استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی.
منبع:نشریه حکومت اسلامی، شماره 56.
/ج