زندگي با سه ترکش در سر

حضور گسترده بچه های 12 و 13ساله و نوجوانان 15 و 16 ساله که قاعدتا درآن زمان می توانستند پشت میز به تحصیل بپردازند باعث شد بسیاری از قواعد جنگ به نفع کشور تغییر کند ولی آیا تا چه اندازه جانفشانی ها، از خود گذشتگی ها، ترکش خوردن ها و شیمیایی شدن های این افراد مورد نگاه تیز بین نهادهای مسئول قرار گرفته است.
شنبه، 13 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگي با سه ترکش در سر

زندگي با سه ترکش در سر
زندگي با سه ترکش در سر


 





 
با گذشت بیش از 20 سال از جنگ هنوز هم دیدن تصاویر حضور در جبهه، انسان را به حیرت وا می دارد.
حضور گسترده بچه های 12 و 13ساله و نوجوانان 15 و 16 ساله که قاعدتا درآن زمان می توانستند پشت میز به تحصیل بپردازند باعث شد بسیاری از قواعد جنگ به نفع کشور تغییر کند ولی آیا تا چه اندازه جانفشانی ها، از خود گذشتگی ها، ترکش خوردن ها و شیمیایی شدن های این افراد مورد نگاه تیز بین نهادهای مسئول قرار گرفته است.
با یک بررسی مختصر می توان بسیاری از این قبیل افراد که با لبیک به ندای جهاد رهبر و امام خود صحنه های جهاد و جنگ را برگزیدند تا سپری در برابر حملات همه جانبه دشمن باشند را دید که در گوشه ای از این کشور با تمام آلام و زخم های ناشی از حضور در جنگ، به امان خود رها شده اند و روزگار را به سختی می گذرانند.
حجت الاسلام «میرسید احمد موسوی هاشمی» یکی از این افراد است که به گفته خودش وقتی به جنگ رفت و درس حوزوی خود در حوزه علمیه قم را رها کرد، حتی یک تار مو در صورت نداشت و خیلی ها به او می گفتند «بچه اینجا جای بازی نیست» اما اکنون «سید احمد» در روستایی ناشناخته در شهری محروم در استان خوزستان به سختی در حال گذران رندگی است در حالیکه امروز باید به گونه ای نهادهای متولی به وی رسیدگی می کردند که زندگیش الگویی برای جوانان و نوجوانان امروز ما باشد و وی بتواند با فراغت بال، خاطرات، معجزات و درس های هشت سال جنگ که هنوز در سینه اش مانده را به نسل فعلی و نسل آینده منتقل کند.
«سید احمد» در سال 1344 در خانواده معروف سادات هاشمی موسوی در روستای آسیاب شهرستان امیدیه به دنیا آمد.
وی در سن 15 سالگی برای فراگیری علوم حوزوی به قم رفت و تنها یک سال بعد به دست آیت الله «مرعشی نجفی» معمم شد و به گفته خودش: «حالا می فهمم یکی از افتخارات دوران طلبگی من معمم شدن به دست آیت الله مرعشی نجفی است».

حضور در جبهه در سن 16 سالگی
 

هنگام شروع جنگ 16 سال بیشتر نداشت. آن زمان در قم طلبه بود و در حال فراگیری علوم حوزوی بود ولی با همان سن و سال نمی توانست در برابر فرمان جهاد امام خمینی(ره) بی تفاوت باشد در همان موقع یک دوره فشرده آموزش های نظامی شامل استفاده از اسلحه و برخی مهمات ابتدایی را گذراند و خود را به جبهه ها رساند.
سید احمد موسوی در این خصوص می گوید:«وقتی در سن 16 سالگی وارد جبهه شدم حتی ریش نداشتم ولی شوق حضور در جبهه و دفاع از کشور مرا به سمت مناطق عملیاتی کشاند. در آنجا ابتدا روحانی تبلیغی بودم ولی بعد که فرماندهان، شوق و علاقه ام به حضور در خط مقدم را متوجه شدند به من اجازه حضور در اینگونه عملیات را دادند».
برای اولین بار به همراه تیپ «المهدی» که بعدها به لشکر «المهدی» تغییر نام داد و اغلب نیروهای آن را بچه های استان فارس تشکیل می دادند در عملیات «طریق القدس» در منطقه «بستان» شرکت کرد.

زندگي با سه ترکش در سر

محاصره در بین یک تیپ زرهی عراقی
 

در حالیکه عمامه به سر داشت به همراه 360 نفر از نیروهای تیپ «المهدی» به سمت منطقه عملیاتی طریق القدس راه افتاد و ساعت 12 شب روز هشتم آذر سال 1360 عملیات آغاز شد اما در حین عملیات در محاصره یک تیپ زرهی در همان منطقه قرار گرفتند.
خودش در توصیف این واقعه می گوید: در حالی که تنها 200 نفر بودیم در برابر چهار هزار نفر از نیروهای بعثی با انبوهی از تجهیزات و تانک های مدرن آن زمان قرار گرفتیم ولی حال عجیب آن شب و از خودگذشتگی ها را نمی‌توان توسط کلمات بیان کرد.
محاصره تا ظهر روز بعد ادامه پیدا کرد ولی دسته «سید احمد» اجازه ندادند حتی یک عراقی به این سمت خاکریز بیاید چرا که در این صورت آنها متوجه می شدند عده این دسته کم است و به سمت مرزهای ایران و رزمنده هایی که در آن حوالی بودند حمله می کردند در حالیکه آنها فکر می کردند دسته سید احمد یک گردان است نه 200 نفر. در میان آنها یک پسر بچه 12 ساله شیرازی به نام «خاکی» بود که به تنهایی دو تانک را منهدم کرد. «خاکی» بعدها شهید شد و «سید احمد» در موردش می گوید: یادم می آید عکس او را روی جلد یکی از مجلات آن زمان دیدم.

فرار ناگهانی تیپ زرهی عراق
 

از 200 نفر دسته «احد» آن روز، 150 نفر رخمی و شهید شدند اما مقاومت همچنان ادامه داشت و عراقی ها همچنان احساس می کردند در برابر یک گردان ایرانی قرار گرفته اند ولی ظهر جنگ تن به تن شد و تلفات نیروهای ایرانی همچنان ادامه پیدا کرده بود.
«سید احمد» در این خصوص می گوید: «ولی ناگهان دیدیم عراقی ها به سرعت در حال عقب نشینی هستند ولی کسی تا به امروز متوجه نشد علت آن عقب نشینی چه بود اما من اعتقاد به معجزه دارم زیرا در هر صورت همه ما در آن موقع شهید می شدیم و عراقی به اهداف خود دست پیدا می کردند».
وی افزود: بعد از فرار عراقی ها به علت ترکش هایی که در بدن داشتم و خستگی فراوان ناشی از بی خوابی، روی زمین افتادم و دیگر نتوانستم چیزی بفهمم. فقط متوجه شدم نیروهای ایرانی به ما رسیدند و در حال جمع آوری ما بودند و می شنیدم که در مورد من می گفتند «شهید شده است» و من احساس کردم واقعا شهید شده ام به همین دلیل من را در کنار اجساد شهدا گذاشتند و بردند ولی ناگهان یک نفر که در حال بررسی شهدا بود گفت که این رزمنده زنده است و اینگونه بود که من را به بیمارستان سینای اهواز بردند و بعد از مدتی به لطف خدا مجددا به جبهه ها بازگشتم.

مهمانی چندین ساله سه ترکش در سر سید احمد
 

دکترها هیچ وقت متوجه سه ترکشی که در سر سید «احمد موسوی هاشمی» جا خوش کرده بودند نشدند و این ترکش ها هنوز به یادگار در سر «سید احمد» هم نفس و یارش هستند و این خود برای هر کسی می تواند سند جانبازی و جانفشانی سید احمد باشد.
سید احمد بعد از آن جبهه ها را رها نکرد و در کنار تحصیل علوم حوزوی در بسیاری از عملیات مهم آن زمان همانند «کربلای پنج» و «بدر» شرکت کرد و در این بین بارها مواد اصابت ترکش قرار گرفت و در همین حین مواد شیمیایی که توسط عراقی ها مورد استفاده قرار گرفته بود را استنشاق کرد تا اینگونه به خیل عظیم جانبازان شیمایی ایران بپیوندد.
وی در خصوص حالات این روزهای خودش می گوید: ترکش ها هنوز در سرم هستند و با وجود مواد شیمیایی که در جنگ استنشاق کرده ام روزی چند بار می میرم و زنده می شوم. سرفه هم دارم و آنقدر سرفه ها سنگین است که وقتی سراغم می آیند از خدا می خواهم که فقط برای یک بار من را به زندگی برگرداند چرا که در آن حالت احساس می کنم در حال مرگ هستم.

توان رفتن به اهواز را برای درمان ندارم
 

این روحانی جانباز ادامه می دهد: وضع جسمانیم روز به روز به سمت وخیم تر شدن حرکت می کند و این در حالی است که این روزها حتی توان رفتن تا اهواز برای درمان را ندارم و معالجات پزشکی من که تنها در این مدت تسکین دهنده من بودند نه چیز دیگری نیز متوقف شده است.
«سید احمد» که روحانی مستقر و امام جماعت روستای محل تولدش یعنی آسیاب در شهرستان امیدیه در استان خوزستان است، می گوید: از خدا می خواهم سلامتیم را به من بدهد تا بتوانم همانند سال های قبل، نماز جماعت که را به صورت ایستاده برای مردم بخوانم چرا که این روزها با زور و زحمت تنها یک رکعت را به صورت ایستاده می خوانم و بعد می نشینم و نماز را نشسته ادامه می دهم.
وی که در این مدت حقوقی بابت جانبازی و حضور جبهه نمی گیرد در مورد معالجات خود می گوید: گفته اند برای اینکه بهبودیم حاصل شود باید به یک کشور اروپایی برای معالجه بروم که بی شک من که در حال حاضر توان رفتن به اهواز را نیز ندارم چنین کاری محال است.
سید احمد افزود: من منتی سر کسی ندارم و اگر دوبار تاریخ تکرار شود دوباره با اشتیاق کامل و با نیل به وضع این روزهای خود به جبهه ها می روم ولی همانگونه که وظیفه ما بود در آن زمان از کشور خود دفاع کنیم؛ این وظیفه دولت است که از امثال من حمایت کند و اجازه ندهد زندگی برای امثال من تنگ شود زیرا خیلی ها مثل من اکنون پرونده ای در مورد سوابق جنگ و حضور در جبهه ها ندارند در حالیکه هر جانباز سند حضور در جبهه ها را با خود دارد.
این روحانی اضافه كرد: در این مدت غیر از صدام و رژیم بعث کسی به ما ترکش نزد یا ما را شیمیایی نکرد به همین دلیل اعتقاد دارم هر جانباز سند جانبازی خود را به همراه دارد و نیازی به یک مشت کاغذ پاره نیست زیرا خودم در آن زمان به جمع آوری مدرک و این قبیل کارها اعتقاد نداشتم و صرفا برای ادای وظیفه به جنگ رفته ام و قرار نبود مدرک داشته باشم زیرا خدا شاهد حضور من در جبهه هاست ولی اکنون شرایط جسمانی من باعث شده که نیاز من به مراقبت و حمایت پیدا کنم.

از هیچ ارگانی حقوق نمی گیرم
 

وی که تمایلی برای ورود به مباحث مادی و مالی ندارد با اصرار ما می گوید: اکنون از هیچ جا حقوق نمی گیرم و تنها از محل حضور در شورای حل اختلاف روستا وضع زندگی خود را می گذرانم ولی همین کار را نیز نمی توانم انجام بدهم زیرا دیگر توان ندارم و بیشتر در خانه به پرونده ها رسیدگی می کنم.
امثال سید احمد موسوی در کشور زیاد هستند زیرا اصولا در جنگ هشت ساله نابرابری که علیه کشور ما صورت گرفت اگر حضور همه جانبه مردان مرد آن زمان در مناطق عملیاتی نبود بی شک جنگ اینگونه پیروزمندانه برای کشور به پایان نمی رسید.
اکنون نیز وظیفه سازمانهای مسئول برای شهدا و جانبازان است که به وضع افرادی که هنوز در گوشه گوشه این کشور ناشناخته مانده اند و اصولا در جنگ به فکر جمع کردن مدرک و کاغذ نبودند رسیدگی کنند و اجازه ندهد مثل حجت الاسلام «سید احمد موسوی هاشمی» عرصه زندگی را بر خویش تنگ ببینند.
منبع:خبرگزاری مهر
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
حکمت | گستره محور مقاومت ! / مقام معظم رهبری
music_note
حکمت | گستره محور مقاومت ! / مقام معظم رهبری
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در لرستان
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی آداب و رسوم جالب شب یلدا در تبریز
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
آشنایی با آداب و رسوم جالب شب یلدا در رشت
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 2 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
قد و وزن و دور سر نوزاد 4 ماهه
خروج تروریست‌های تحریرالشام از حرم حضرت زینب(س)
play_arrow
خروج تروریست‌های تحریرالشام از حرم حضرت زینب(س)
خلاصه بازی ملوان ۱ - پرسپولیس ۲
play_arrow
خلاصه بازی ملوان ۱ - پرسپولیس ۲
تشریح جزئیات آدم‌ربایی در گلستان
play_arrow
تشریح جزئیات آدم‌ربایی در گلستان
زلزله امنیتی در آمریکا؛ ادعای عضو کنگره آمریکا از پرواز پهپادهای منتسب به ایران بر فراز آمریکا
play_arrow
زلزله امنیتی در آمریکا؛ ادعای عضو کنگره آمریکا از پرواز پهپادهای منتسب به ایران بر فراز آمریکا
روایت خبرنگار صداوسیما در دمشق از لو دادن اطلاعات اماکن حیاتی توسط فرماندهان بلندپایه بشار اسد به اسرائیل
play_arrow
روایت خبرنگار صداوسیما در دمشق از لو دادن اطلاعات اماکن حیاتی توسط فرماندهان بلندپایه بشار اسد به اسرائیل
گل دوم اتحاد کلبا به العین توسط شهریار مغانلو و پاس گل مهدی قائدی
play_arrow
گل دوم اتحاد کلبا به العین توسط شهریار مغانلو و پاس گل مهدی قائدی
گلزنی «مهدی قائدی» برابر العین در لیگ برتر امارات
play_arrow
گلزنی «مهدی قائدی» برابر العین در لیگ برتر امارات
آزمایش پلیس رباتیک کروی در چین که مجرمان را شناسایی و دستگیر می‌کند
play_arrow
آزمایش پلیس رباتیک کروی در چین که مجرمان را شناسایی و دستگیر می‌کند
اهدای انگشتر رهبر انقلاب به دختر خانمی که انگشتر ایشان را می‌خواست
play_arrow
اهدای انگشتر رهبر انقلاب به دختر خانمی که انگشتر ایشان را می‌خواست