چرا فراموش مي کنيم؟

فراموشي عبارت است از کاهش تدريجي امور و عواملي که در يک زمان به طور کامل آموخته شده است.فراموشي به دو گونه پاره اي و کامل تقسيم مي شود.در فراموشي پاره اي، فرد توانايي خود را جهت شناخت، يادآوري، تشخيص و بازشناسي آموخته هاي قبلي به طور موقت از دست مي دهد.بيشتر فراموشي هاي افراد از اين گونه است.فراموشي پاره اي دلايل متعددي دارد، که از جمله مي توان به عامل زمان، فعاليت هاي روزانه، ماهيت امور آموخته شده، لزوم
شنبه، 13 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرا فراموش مي کنيم؟

چرا فراموش مي کنيم؟
چرا فراموش مي کنيم؟


 






 

مقدمه
 

فراموشي عبارت است از کاهش تدريجي امور و عواملي که در يک زمان به طور کامل آموخته شده است.فراموشي به دو گونه پاره اي و کامل تقسيم مي شود.در فراموشي پاره اي، فرد توانايي خود را جهت شناخت، يادآوري، تشخيص و بازشناسي آموخته هاي قبلي به طور موقت از دست مي دهد.بيشتر فراموشي هاي افراد از اين گونه است.فراموشي پاره اي دلايل متعددي دارد، که از جمله مي توان به عامل زمان، فعاليت هاي روزانه، ماهيت امور آموخته شده، لزوم محرک، عوامل عاطفي و غيره اشاره کرد.در حالت فراموشي کامل که به آن فراموشي غيرطبيعي يا مرضي نيز مي گويند.فرد براي مدتي، يا براي هميشه حافظه خود را به طور کامل از دست مي دهد، يعني عمل يادآوري، شناخت و بازشناسي دستخوش نابودي مي شود و فرد با دنياي گذشته خود قطع رابطه مي کند.اين گونه فراموشي بسيار نادر است و ممکن است تعداد معدودي از افراد به آن دچار شوند.فراموشي کامل در اثر يک ضايعه مغزي يا شوک شديد رواني يا بيماري حاد عفوني رخ مي دهد.در اين مقاله فراموشي پاره اي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.بدين ترتيب که ابتدا مفهوم فراموشي توضيح داده مي شود، سپس انواع فراموشي بيان مي گردد و در پايان هم علل فراموشي مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

مفهوم فراموشي
 

فراموشي (Forgetting)از دست دادن موقت توانايي يادآوري يا تشخيص چيزي است، که قبلاً آموخته شده است.همچنين فراموشي عبارت است از کاهش تدريجي امور و عواملي است که در يک زمان به طور کامل آموخته شده است.فراموشي با بي حافظگي و فراموشي غيرطبيعي که يک حالت مرضي است، کاملاً تفاوت دارد.بعنوان مثال، در حالاتي که يک مطلب آموخته شده يا خاطره يک حادثه به فکر و ذهن ما خطور نمي کند، مي تواند دلايل متعددي داشته باشد، از جمله ممکن است که آن مطلب يا خاطره آن واقعه بخوبي و بدرستي فراگيري نشده باشد، و اين همان فراموشي موقت يا پاره اي است که معمولاً بيشتر افراد گاهي به آن دچار مي شوند.اما در فراموشي کامل يا مرضي که ممکن است در اثر يک ضايع مغزي و مشکلات حاد عاطفي-رواني ايجاد مي شود، فرد براي مدتي يا براي هميشه هوشياري خود را از دست مي دهد و بطور کلي زندگي گذشته خود را فراموش مي کند.به عبارت ديگر فراموشي يعني «ناتواني از يادآوري يک تجربه در هر زمان يا به طور کلي، فقدان توانايي براي يادآوري، شناخت يا بازسازي آنچه قبلاً آموخته شده است.البته اين نوع فراموشي يک امر طبيعي است و نبايد آن را با فراموشي مرضي (Amnesia)که در حالت غش يا بعد از يک صدمه مغزي پيدامي شود، اشتباه کرد».(فرمهيني فراهاني، 1378:7-266).

انواع فراموشي
 

1-فراموشي پاره اي:فراموشي پاره اي يک امر عادي است که در همه افراد کم و بيش مشاهده مي گردد.مثلا فردي در يک زمان غزلي را حفظ کرده و بارها توانسته آن را از اول تا آخر، بدون آنکه حتي بيتي را فراموش کرده باشد، از حفظ بخواند.همين فرد پس از گذشت مدت زماني در يک مناسبتي شروع به خواندن همان غزل مي نمايد، اما متوجه مي شود که برخي از ابيات غزل را بکلي فراموش کرده است و در برخي از ابيات نيز کلمه يا کلماتي را به خاطر نمي آورد.حال اگر اين فرد مجدداً به تمرين بپردازد و غزل را چندين مرتبه با دقت بخواند، براحتي مي تواند آن را حفظ کند.اين مثال نمونه اي از فراموشي پاره اي است که هر کس ممکن است به نوعي آن را تجربه نمايد.در حقيقت فراموشي پاره اي آن نوع فراموشي است، که بيشتر به دليل گذشت زمان و عدم کاربرد دانستني ها به وجود مي آيد و قسمت اعظم فراموشي هاي افراد نيز همين فراموشي پاره اي است.
2-فراموشي کامل:فراموشي کامل به آن نوع فراموشي گفته مي شود ه در اثر يک ضايعه مغزي يا يک شوک حاد رواني و يا يک بيماري عفوني بسيار شديد بوجود مي آيد و فرد براي مدتي يا براي هميشه قسمتي يا تمام زندگي خود را فراموش مي کند، بطوريکه اگر آن وقايع و حوادث، مجدداً براي آن فرد رُخ دهد، باز هم قادر به يادآوري خاطرات گذشته خود نخواهد بود.همچنين از دست دادن حافظه يعني قدرت نگهداري مفاهيم و معاني، تصاوير و همه امور جزئي و کلي جز و فراموشي کامل به حساب مي آيد، علاوه بر اين، فراموشي کامل شامل عمل يادآوري، بازشناسي و تشخيص نيز مي باشد.فراموشي کامل عارضه اي بسيار نادر است و تعداد معدودي از افراد در طول زندگي به آن دچار مي شوند.

علل فراموشي
 

فراموشي با عوامل متعددي ارتباط دارد و به صورت هاي گوناگون و درجات متفاوت ديده مي شود.بسياري از مسايلي راکه فرد گمان مي کند فراموش کرده است، درحقيقت فراموش نکرده، بلکه اثر آنهادر ذهن او ضعيف شده است و يادگيريهاي جديد مانند لايه هايي سطح آنها را پوشانده است.غالباً افراد که به اين علت نمي توانند چيزهايي را که قبلاً ياد گرفته اند، به ياد آورند، که در موقع يادگيري به آن توجه نکرده اند و يا توجه آنها بسيار اندک بوده است.نوع ديگري از فراموشي که جنبه رواني دارد،بيشتر از اين جهت رخ مي دهد که براي بقاءزندگي لازم ومفيد است، مثلاً در حوادثي مثل تصادف، زلزله، آتش سوزي و سقوط و ...افرادي که زنده مانده اند، برخي از آنها بدون آنکه دچار آسيب بدني شده باشند، به مرض فراموشي دچار شده اند و همه آن سوانح و حوادثي را که اتفاق افتاده است، به کلي از ياد برده اند.حال اگر فرض شود، که يادگيري به شکلي واقعي آن صورت گرفته و همراه با قدت و آگاهي بوده و براي يادگيرنده هيچ نوع مشکل عاطفي، رواني و هيجاني ايجاد نشده است، پس چرا در چنين شرايط عادي و طبيعي برخي از افراد دچار فراموشي مي شوند.تحقيقاتي که روانشناسان در اين زمينه انجام داده اند، نشان مي دهد که عوامل متعددي در فراموشي افراد دخالت دارند، که به برخي از آنها اشاره مي گردد:
1-متغير زمان:يکي از عواملي که در فراموشي افراد تأثير زيادي دارد، فاصله زماني بين ياد گرفتن و يادآوردن است.هرچه اين فاصله طولاني تر شود، اثر حافظه بر روي مطالب آموخته شده ضعيف تر مي گردد و توانايي فرد در يادآوري آنها کاهش مي يابد و اگر اين روند ادامه پيدا کند، فرد آموخته هاي قبلي خود را به کلي فراموش مي کند.هر فردي مي تواند اين نوع فراموشي را در خودش جستجو کند، مثلاً فردي مطالب زيادي رادر سال هاي قبل به خوبي آموخته است، ولي اکنون نمي تواند آنها را به ياد آورد علت اين امر همان فاصله زماني است.البته اين نکته قابل ذکر است، که بدون ترديد ياديگري مجدد اين امور آسان تر، و با تمرين کمتري امکان پذير است.
2-فعاليتهاي روزانه و خواب:آزمايشهاي متعددي نشان مي دهد که بسياري از امور و مسايل اگر قبل از خوابيدن ياد گرفته شود و بلافاصله شخص بخوابد،مدت زمان بيشتري در ذهن او باقي مي ماند،اما چيزهايي که در طول روز فرا گرفته شوند، به علت اينکه همزمان با يادگيري هاي بعدي متراکم مي شوند، کمتر در حافظه باقي مي مانند.بر اين اساس، مي توان گفت فعاليتهاي که بين يادگيريهاي مختلف به عمل مي آيد، بيشتر از گذشت زمان باعث فراموشي مي شود.
3-لزوم محرک:گاهي اوقات فراموشي به اين علت روي مي دهد که محرک مناسبي جهت به يادآوردن مطالب و مسايل گوناگون وجود ندارد.ممکن است فرد به دلايل مختلفي تجربه هاي اوليه خود را فراموش کند و قادر نباشد چيزي از خاطرات دوران کودکي خود بياد آورد، ولي گاهي اوقات به دليل اتفاقاتي که براي فرد پيش مي آيد،به ياد برخي از تجارب دوران کودکي خود و خاطرات زمان گذشته خود مي افتد.اگر علت اين گونه يادآوريهاي افراد مورد بررسي قرار گيرد، روشن خواهد شد، که برخي محرکها باعث آن شده اند، که از جمله مي توان به استشمام بوي خاص، ديدن يک منظره يا يک شخص، شنيدن يک صداي مخصوص، تماشاي يک فيلم، مطالعه يک نوشته و مانند آنها اشاره نمود.
4-زمينه انفعالي و ماهيت امور آموخته شده:فراموشي با کيفيت و ماهيت اموري که آموخته مي شود و با زمينه انفعالي و نگرش شخص، نسبت به آنچه که بايد بياموزد، رابطه مستقيم دارد، بسياري از افراد اظهار مي دارند که قادر به حفظ کردن يک بيت شعر نيستند ويا اشخاصي هستند که دروس رياضي يا علمي را خوب به خاطر نمي سپارند، اما برعکس عده اي از افراد، چنان علاقه اي به برخي از مسائل دارند که حتي اگر يک بار آن امور و مسايل را بخوانند و يا بشنوند، براي مدتهاي بسيار طولاني آنرا فراموش نمي کنند.پس مي توان گفت که علاقه و دلبستگي فرد نسبت به يادگيري، نقش مهمي در فراموشي او دارد.همچنين فراموشي با ماهيت و کيفيت اموري که آموخته مي شوند، ارتباط بسيار نزديکي دارد، مثلاً از برکردن هجاها و کلمات بي معني هرچند بخوي حفظ شده باشند، باز هم بزودي فراموش مي شوند.اما حفظ کردن شعر، بخصوص اگر باب طبع فرد نيز باشد، مدت زمان بيشتري در ذن او باقي مي ماند.نتيجه اين که وقتي يادگيري از کيفيت مطلوبي برخوردار باشد و يا بينش همراه شود وافراد با عشق و علاقه و بر اساس نيازهاي خود به فراگيري بپردازند، مسلماً آموخته هاي خود را ديرتر فراموش مي کنند و يا شايد اصلا فراموش نکند.
5-پريادگيري و فراموشي:فرض کنيد براي يادگرفتن مطلبي 5 بار خواندن کافي است، بطوري که مي توان با خواندن 5 بار آن مطلب را کاملاً حفظ کرد و بدون اشتباه آن را تکرار نمود.با اين حال اگر خواندن آن مطلب چند بار ديگر تکرار شود، بر يادگيري آن تأثير مثبت خواهد داشت.اين گونه يادگرفتن بيش از حد را پر يادگيري مي نامند.آزمايشات علمي روانشناسان نشان مي دهد که در پر يادگيري فوايدي است که از جمله مي توان به توانايي کافي در يادگيري، سهولت بيشتر در يادآوري و بازشناسي مطالب و فراموشي ديرهنگام را نام برد.فايده ديگر پُريادگيري در مورد دروسي است که مستلزم حفظ کردن است که اگر بيش از حد لازم مرور و تکرار گردند، بيشتر در حافظه مي مانند و کمتر فراموش مي شوند.مطالب و اموري که هرگز فراموش نمي شوند و هميشه به ياد مي مانند، در واقع به مرحله پر يادگيري کامل رسيده اند.
6-منبع مؤثر قبلي:بيشتر فراموشي هاي افراد نتيجه و تأثير فعاليت هاي ذهني بعدي و يادگيري هاي جديد است.وقتي يادگيري قبلي با يادگيري بعدي تداخل پيدا کند، فراموشي رخ مي دهد.هر اندازه شباهت بين دو يادگيري بيشتر باشد، اثر تداخل به همان نسبت افزايش يافته و فراموشي شديدتر خواهد بود.در آزمايشي به دو گروه از افراد، مطلب واحدي عرضه شد واز هر دو گروه خواستند، که آن مطلب را ياد بگيرند.سپس به افراد گروه اول استراحت ذهني دادند و افراد گروه دوم را به آموختن مطلب جديدي وادار کردند.پس از مدتي ملاحظه شد که افراد گروه دوم به مراتب بيشتر از افراد گروه اول مطالب آموخته شده قبلي را فراموش کرده اند.اين آزمايش نشان مي دهد که يادگيري جديد مانع مؤثري در يادگيري قبلي است.
7-عدم کاربرد:اگر يادگيري در هر شرايطي ايجاد شود و حتي اگر فرد بتواند آموخته هايش را ر حافظه خود تحکيم و تقويت نمايد، اما اگر دانستني ها خود را به کار نبرد و تکرار و تمرين نکند، به تدريج آموخته هاي خود را فراموش خواهد کرد.اين رويداد را عدم کاربرد يادگيري يا عدم استفاده از آموخته ها مي نامند.مثلا اگر فردي بازي فوتبال ، شنا، خياطي، شعر و غيره را بخوبي ياد بگيرد؛ ولي آنها را به کار نبرد و تمرين و تکرار نکند، بزودي آنها را فراموش خواهد کرد.
8-عوامل عاطفي:يکي ديگر از عواملي که در ايجاد فراموشي نقش دارد، عوامل عاطفي است.معمولا هر فردي خاطرات زيادي دارد که ممکن است هرگز آنها را فراموش نکند.فرويد اثر عوامل عاطفي را در فراموشي تحت عنوان سرکوبي مورد بررسي قرار مي دهد.او معتقد است که ذهن انسان اين قدرت را دارد که آثار، حوادث يا افکاري که يادآوري آنهاموجب اضطراب ترس و وحشت او مي شود، فراموش کند.«در چارچوب نظريه کلي يادگيري مي توان سرکوبي را به عنوان اثر تداخل در نظر گرفت که در آن عواملي عاطفي نقش دارند.اگر يک موقعيت خاص، خاطره اي را به وجود آور که با هيجان ناخوشايند همراه باشد، اين واقعه آزمودني را به سوي يادگيري اي سوق مي دهد که يادگيري اوليه را پس مي زند.روي اين اصل، به افرادي که دچار ناراحتي ها رواني مي شوند، توصيه مي کنند به مسافرت بروند و بادوستان خود رفت و آمد کنند و خاطرات بد گذشته را با خاطرات خوب جايگزين نمايند».(1373:110-109)
منابع:
1-حقيقي، فريدون و همکاران (1357):روانشناسي سال سوم اقتصاد اجتماعي، تهران، انتشارات مظاهري.
2-فرمهيني فراهاني، (1378):فرهنگ توصيفي علوم تربيتي، تهران:انتشارات اسرار دانش.
3-فيلو، ژان، ت (1355):حافظه، ترجمه اسحق لاله زاري، چاپ سوم، تهران:انتشارات اميرکبير.
4-گنجي، حمزه و همکاران (1373):روانشناسي سال چهارم ادبيات و علوم انساني، تهران:انتشارات ايران.
منبع:اطلاعات علمي شماره11



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط