عوامل پايدارى و جاودانگى نهضت عاشورا (2)
ب. عوامل اخلاقى
1. آزادگى
على(ع) در اين زمينه مىفرمايد:
«اَلا حُرٌ يَدَعُ هذِهِ اللماظَةَ لِأهْلِها؟ اِنّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ اِلّا الْجَنَّةُ فلاتبيعُوها الّا بِها؛
[15]
آيا هيچ آزادهاى نيست كه اين نيمخورده (دنيا) را براى اهلش واگذارد؟ يقيناً بهاى وجودىشما چيزى جز بهشت نيست، پس خود را جز به بهشت نفروشيد!»
آزادگى در آن است كه انسان كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستى و ذلت وحقارت نفس و اسارت دنيا ندهد. در پيچ و خمها و فراز و نشيبهاى زندگى، گاهىصحنههايى پيش مىآيد كه انسانها به خاطر رسيدن به دنيا يا حفظ آنچه دارند يا تأمين تمنّياتو خواستهها يا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را مىپذيرند. اما آزادگان باايثار جان هم بهاى آزادگى را مىپردازند و هرگز تن به ذلت نمىدهند. امام حسين(ع) فرمود:
«مَوْتٌ فى عِزّ خَيْرٌ مِنْ حياة فى ذُلٍّ؛
[16]
مرگ باعزت بهتر از زندگى ذليلانه است.»
اين نگرش به زندگى جلوه بارزى از آزادگى را در مورد امام حسين(ع) و خاندان ويارانش به جاى گذاشت به طورى كه يكى از آثار و بركات سياسى - اجتماعى قيام سيدالشهداء(ع) اين بود كه نه فقط با حرف بلكه در عرصه عمل هم روح استقامت و پايدارى و آزادىخواهى و حفظ كرامت و عزت نفس را در كالبد بىروح مسلمين در همه اعصاردميد. سالار شهيدان در برابر نيروى مهيب ستم و قوه قاهره بنىاميه بالاترين استقامت ومهمترين پايدارى و شهامت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت كرده و به انسانها درس حريت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرين لحظات حماسه كربلا با بدنى مجروح وخونين دشمنان را به آزادگى دعوت كردوفرمود:
«اى پيروان ابوسفيان! اگر دين نداريد، پس در دنيا آزادمرد باشيد.»
[17]
حماسه عاشورا سراسر شعارهاى آزادىطلبى و استقامت و عزت نفس است، چنانكه درروز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشين خود فرياد مىزد:
«اين ناپاك و فرزند ناپاك، مرا بين دو كار مخير ساخت، يا ذلت را بپذيرم و در برابر يزيد تسليمشوم و يا اينكه كشته شده و به حكم شمشير تن دهم! اما از خاندان پيغمبر ذلت به دور است،نه خدا براى ما ذلت مىخواهد و نه پيامبر او و نه مردان پاكدل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهىكه ما را در ميان خود پرورانده است.»
[18]
مرد خدا تن به ذلت نمىدهد و انسان به كسب عزت و ذلت مخير است. و نيز در اوج عزتچنين فرمود:
«نه، به خدا سوگند من دست ذلت به اين ناپاكان نخواهم داد و مانند بندگان در برابر آنهاتسليمنمىگردم.»
[19]
رمز موفقيت و راز جاودانگى انسان در هميشه تاريخ بستگى به استقامت و پايدارى درمقابل سختىهاى راه دارد و امام حسين(ع) با استقامت و آزادگى خود در برابر بناى شرك واساس كفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در اين راه مقدس، باعث دميدن روحپايدارى و آزادى در ميان مردم شد، به طورى كه در قيامهاى بعد از آن حضرت، اين امر بهخوبى مشهود است. اگر آزادىخواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهايى از ستم وطاغوتها مىجنگند و الگويشان قهرمانىهاى شهداى كربلاست، در سايه همين درس«آزادگى» است كه ارمغان عاشورا براى هميشه تاريخ است.
2. عزّت
«و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين؛
[20]
خداوند عزيز است و عزّت را براى خود و پيامبر و صاحبان ايمان قرار داده است».
از امام صادق(ع) در مورد يك مسلمان كه نبايد تن به پستى و فرومايگى و ذلت دهدروايت است:
«اِنّ اللَّه فوّض الى المؤمن امرَهُ كلَّهُ و لمْ يفوض اِليه اَنْ يكونَ ذليلاً؛
[21]
خداوند همه كارهاى مؤمن را به خودش وا گذاشته، ولى اينكه ذليل باشد، به او واگذارنكردهاست.»
چرا كه خدا فرموده است عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است. مؤمن عزيز است نهذليل. استاد مطهرى معتقد است كه بيش از همه امامان از امام حسين مطالبى در باره مسألهكرامت و عزت نفس نقل شده است:
«كه امام حسين(ع) مرگ باعزت را بهتر از زندگى باذلت مىداند يا جمله معروف امامحسين(ع) «هيهات منا الذّلة» عجيب است و از آن جملههايى است كه تا دامنه قيامت از آنحرارت و نور مىتابد، حماسه و كرامت و عزت و شرافت نفس مىبارد.»
[22]
3. غيرت
«اَلْغَيرةُ مِنَ الاْيمان؛
[23]
غيرت از ايمان است.»
غيرتورزيدن خلقى ارزشمند و پسنديده و نشانه والاى شخصيت يك انسان محسوبمىشود. و خداوند نيز بندگان غيرتمند خويش را دوست مىدارد:
«اِنّ اللَّه يُحِبُّ مِنْ عبادهِ الغَيُور.»
[24]
آن حضرت در روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصيه كرد كه پس ازشهادتش گريبان ندرند و چهره نخراشند و آه و زارى و واويلا سر ندهند و پيش دشمنانصدايشان را به گريه بلند نكنند. از غيرت او بود كه در همان حال هم از كار ناجوانمردانه سپاهدشمن برآشفت و اعتراض كرد و تا زنده بود نتوانست تحمل كند كه نامردان به حريم ناموس او نزديك شوند. غيرت دينى او و يارانش نيز زمينهساز آن حماسه بزرگ شد.
استاد شهيد مطهرى مىگويد:
«حسين بنعلى درس غيرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد. درس تحملشدايد و سختىها به مردم داد، اينها براى ملت مسلمان درسهاى بسيار بزرگى بود. پس اينكهمىگويند حسين بنعلى چه كرد و چطور شد كه دين اسلام زنده شد، جوابش همين است كهحسين بنعلى روح تازه دميد، خونها را به جوش آورد، غيرتها را تحريك كرد، عشق ايدهآلبه مردم داد ...»
[25]
4. عمل به تكليف
[26] دست مىيابند و در مبارزات هم چه كشته شوند چه به پيروزىنظامى و سياسى برسند، هر دو صورت براى آنان پسنديده است. امامان شيعه، در شرايطمختلف اجتماعى طبق تكليف الهى عمل كردند. حادثه عاشورا نيز يكى از جلوههاى عمل بهوظيفه بود. امام حسين(ع) بر اساس فرهنگ عمل به تكليف مىفرمايد:
«اگر قضاى الهى بر همان چه كه دوستمىداريم نازل شود، خدا را بر نعمتهايش سپاسمىگوييم و از او براى اداى شكر، كمك مىخواهيم و اگر تقدير الهى ميان ما و آنچه اميدواريممانع شد، پس كسى كه نيتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نكرده است.»
[27]
اينها همه نشاندهنده آن است كه امام حسين(ع) خود را بر انجام تكليف الهى مهيا كردهبود، نتيجه هر چه كه باشد راضى بود:
«اَرْجُو اَنْ يَكُونَ خَيْراً ما اَرادَ اللَّهُ بِنا، قُتِلْنا اَمْ ظَفِرْنا؛
[28]
اميدواريم آنچه خدا براى ما اراده فرموده است، خير باشد، چه كشته شويم، چه پيروز گرديم.»
تحليل امام خمينى(ره) از نهضت حسينى، حركت بر مبناى «عمل به تكليف» بود، حركتمبارزاتى ايشان بر پايه چنين فرهنگى استوار بود. حضرت امام(ره) در اين زمينه مىفرمايد:
«اينكه حضرت ابىعبداللَّه(ع) نهضت كرد و قيام كرد، با عدد كم و در مقابل اين براى اينكهگفتند تكليف من اين است كه استنكار كنم، نهى از منكر كنم.»
[29]
«حضرت سيدالشهدا تكليف براى خودشان دانستند كه بروند و كشته هم بشوند و محو كنندآثار معاويه و پسرش را.»
[30]
«لكن تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد، تا اينكه اين ملت را اصلاح كند، تااينكه اين عَلَم يزيد را بخواباند.»
[31]
پيام عاشورا براى همه مردم، بويژه آنان كه موقعيت ويژه (خواص) دارند و براى ديگرانخطدهنده و الگو هستند، «شناخت تكليف» و «عمل به تكليف» است. اگر همه پيروان حق درزمان امام حسين(ع) وظيفه خويش را مىدانستند و مثل ياران خاص حسين با جانبازى وحمايت از امام خويش به وظيفه عمل مىكردند، مسير تاريخ به گونهاى ديگر ترسيم مىشد وسرنوشت اسلام و مسلمانان به نحو ديگرى بود. اما متأسفانه عدهاى با بىاعتنايى به تكليف وترك وظيفه پيامدهاى ناگوار و عواقب وخيمى براى تاريخ اسلام به وجود آوردند. مقاممعظم رهبرى در تحليل اين مسأله، ضمن تقسيمبندى افراد جامعه به خواص و عوام و اينكهعوام، پيوسته دنبالهرو خواصند و نقش خواص در جامعه بسيار مهم است و اگر خواص بهخاطر دنياگرايى و حفظ موقعيت و جايگاه خود، به وظيفه حساس خويش عمل نكنند، گاهىجريان تاريخ به گونهاى ديگر پيش مىآيد، مىفرمايد:
«... وقتى كه خواص طرفدار حق در يك جامعه - يا اكثريت قاطعشان - آنچنان مىشوند، كهبراى دنياى خودشان اهميت پيدا مىكند، از ترس جان و از ترس از دست دادن مال و از دستدادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن حاضر مىشوند حاكميت باطل را قبولكنند و در مقابل باطل نمىايستند و از حق طرفدارى نمىكنند و جانشان را به خطرنمىاندازند. وقتى كه اين طور شد، اولش با شهادت حسين بنعلى(ع) با آن وضع آغازمىشود، آخرش هم به بنىاميه و بعد بنىعباس و بعد از بنىعباس هم سلسله سلاطين دردنياى اسلام تا امروز مىرسد ... وضع آن زمان اين بوده است، خواص تسليم بودند و حاضرنبودند حركتى بكنند ...
وقتى امام حسين(ع) قيام كرد، با آن عظمتى كه امام حسين(ع) در جامعه اسلامى داشت،خيلى از همين خواص، پيش امام حسين(ع) نيامدند تا به او كمك كنند. ببينيد به وسيلههمين خواص چقدر وضعيت در يك جامعه خراب مىشود، خواصى كه حاضرند دنياىخودشان را به راحتى بر سرنوشت دنياى اسلام در قرنهاى آينده ترجيح دهند ... تصميمگيرىخواص در وقت لازم، تشخيص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنيا در لحظه لازم، اقدامخواص براى خدا در لحظه لازم، اينهاست، كه تاريخ را نجات مىدهد، ارزشها را نجات مىدهد،ارزشها را حفظ مىكند. بايد در لحظه لازم حركت لازم را انجام داد. اگر وقت گذشت، ديگرفايده ندارد ...»
[32]
پينوشتها:
[15]. نهجالبلاغه، صبحى صالحى، حكمت 456.
[16].مناقب ابنشهر آشوب، ج4، ص68.
[17].بحارالانوار، ج44، ص51.
[18].تحف العقول، ص275.
[19].انساب الاشراف، بلاذرى، ج3، ص188.
[20].سوره منافقون، آيه 8.
[21].ميزان الحكمة، ج6، ص288.
[22].مطهرى، مرتضى، انسان كامل، ص239 و نيز فلسفه اخلاق، ص152.
[23].من لا يحضره الفقيه، ج3، ص444.
[24].ميزان الحكمة، ج7، ص357.
[25].مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى، ج1، ص151.
[26].سوره توبه، آيه 52.
[27].تاريخ طبرى، ج4، ص290.
[28].اعيان الشيعه، ج1، ص597.
[29].صحيفه نور، ج4، ص16.
[30].همان، ج8، ص12.
[31].همان، ج2، ص208.
[32].روزنامه جمهورى اسلامى 76/2/25. شامل سخنرانى تاريخى مقام معظم رهبرى در جمع فرماندهان وبسيجيان لشكر 27 رسولاللَّه(ص) و نيز ر.ك: به رسالت خواص و عبرتهاى عاشورا چاپ پنجم، نوشتهسيداحمد خاتمى، قم، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، 1377، در تايخ 75/3/20.
/ج