![باز تاب انديشه سياسى عاشورا در شعر معاصر (2) باز تاب انديشه سياسى عاشورا در شعر معاصر (2)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/4387ec96-b92f-4e33-af0c-1ff788192a06.jpg)
باز تاب انديشه سياسى عاشورا در شعر معاصر (2)
2. نپذيرفتن ذلّت
«هيهات منّا الذلة» تجلّى يافته، در سرودههاى فراوانى آمده است كه به چند نمونهاشارهمىشود:
روزى كه به كوفه رو نمود از عرفات بگزيد طريق عشق، بر حُبّ حيات در گوش نسيم روزگاران فرمود: آزاده، ستمپذير گردد؟ هيهات!
[13]
و جواد محقق گويد:
آنكه به حق خم نگشت در بر ظالم سرو صفت، قامت رساى حسين است
[14]
در شعر خسرو نژاد هم مىخوانيم:
جان ز كف دادن و تسليم به ظالم نشدن آرى، آرى به خدا همّت عالى اين است جان به قربان تو اى كشته كه خود فرمودى مرگ با نام به از زندگى ننگين است
[15]
و نيز اين رباعى كه از زبان سيدالشهداست:
من تن به زير بار مذلّت نمىدهم نورم، عنان خويش به ذلّت نمىدهم جان مىدهم ز دست، ولى با يزيد پست دست از براى دادن بيعت نمىدهم
[16]
قاسم سروى مىسرايد:
كشته شد امّا نشد تسليم نامردى و زور چون سرافرازى و مردى ايده و ايمان اوست درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت كاخ حريّت به پا از درس جاويدان اوست
[17]
شاعران، اغلب با الهام از خطبهها و رجزهاى امامحسين(ع) اين مفهوم را ترسيم كرده و«ذلتپذيرى» را منافى شأن امام و روح بلند و آزاده او دانستهاند. باز هم شعرى از دكتر رسا:
من نه آن باشم كه آرم پيش دشمن سرفرود كى ز جانبازى بود آزادمردان را حذر عزّت و مردانگى را ياد گيريد از حسين تا چو جان گيريد در بر شاهد فتح و ظفر مظهر ناموس و غيرت، آيت مردانگى كى شوم تسليم حكم غاصب بيدادگر
[18]
و اين شعر زيباى خوشدل را همه حفظاند كه:
نه ظلم كن به كسى، نى به زير ظلم برو كه اين مرام حسين است و منطق دين است ز خاك مردم آزاده بوى خون آيد نشان شيعه و آثار پيروى اين است
[19]
جمله «موتٌ فى عزٍّ خيرٌ من حياةٍ فى ذُلٍّ» كه از كلمات درخشان سيدالشهدا است،
[20] دربرخى سرودهها چنين انعكاسى يافته است:
(مرگ با عزّت ز عيش در مذلّت بهتر است) نغمهاى مىباشد از لعل دُرربار حسين از آستان همّت ما ذلّت است دور و اندر كُنام غيرت ما نيستش ورود بر ما گمان بردگى زور برده اند اى مرگ، همّتى كه نخواهيم اين قيود
3. عدالت و آزادى
[21] «و يأمنالمظلومون من عبادك...»
[22] امثال اينگونه تعابير در متون عاشورايى بسيار است. به تعبير امامراحل قدس سره:
«سيدالشهدا سلام الله عليه از همان روز اول كه قيام كردند براى اين امر، انگيزهشان اقامهعدل بود... تمام زندگيش را صرف اين كرد كه اين حكومت، حكومت جور بسته شود و ازبينبرود.»
[23]
شاعرى از زبان سيدالشهدا چنين مىسرايد:
دادن جان به ره آزادى به خدا بهتر از اين زندگى است مرگ اندر ره آزادى و عدل بهتر از بندگى و بردگى است
[24]
عدالتخواهى، مفهوم ظلمستيزى و مبارزه با سلطه جائر را هم با خود دارد. در اشعارشاعران، اين مقوله هم زياد به چشم مىخورد، بصير اصفهانى گويد:
سر سلسله مردم آزاد حسين است آن كس كه در اين ره سر و جان داد حسين است مردى كه چون كوهى به بر تيشه بيداد دامن به كمر برزد و اِستاد حسين است مردانه در اين مرحله بگذاشت قدم را بر ضد ستمكار برافراشت عَلَم را
با نيروى يزدانى و با دست خدايى بشكست به هم قدرت اركان ستم را او كرد به نوع بشر اين قاعده تعليم كاندر ره آزادگى از جان نبود بيم ديگر نهراسيد ز ستمكار ستمكش مظلوم به ظالم نكند كرنش و تعظيم اعلاميه از قتلگه كرب و بلا داد با زينب و سجاد سوى شام فرستاد اين جمله ز خون بود در آن نشريه مسطور بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد
[25]
اقبال لاهورى، متفكر و شاعر بلند آوازه از اهل سنّت، در سروده خويش از حريّتحسين(ع) و لاله كاشتن او در سرزمين كربلا و استبداد ستيزى حضرتش و بيدار ساختن ملّتدم مىزند و چنين مىگويد:
آن شنيدستى كه هنگام نبرد عشق با عقل هوس پرور چه كرد؟ آن امام عاشقان پور بتول سرو آزادى ز بستان رسول الله الله باى بسم الله پدر معنى ذبح عظيم آمد پسر بر زمين كربلا باريد و رفت لاله در ويرانهها كاريد و رفت تا قيامت قطع استبداد كرد موج خون او چمن ايجاد كرد ما سوى الله را مسلمان بنده نيست نزد فرعونى سرش افكنده نيست خون او تفسير اين اسرار كرد ملّت خوابيده را بيدار كرد رمز قرآن از حسين آموختيم ز آتش او شعلهها اندوختيم
[26]
4. مكتب مبارزه
مطرح است، به نمونههايى نيز از اينگونه سرودهها توجه كنيد:
حجة الاسلام بهجتى شفق مىسرايد:
عالم از شور تو غرق هيجان است هنوز نهضتت مايه الهام جهان است هنوز كربلاى تو پيامآور خون است و قيام مكتبت راهنماى دگران است هنوز تا قيامت ز قيام تو قيامت برپاست از قيام تو پيام تو عيان است هنوز همه ماه محرّم، همه جا كرب و بلاست در جهان، موج جهاد تو روان است هنوز جاودان بينمت استاده به پيكار، دلير لا ارى الموت ترا ورد زبان است هنوز باغ خشكيده دين را تو ز خون دادى آب نه عجب گر كه شكوفا و جوان است هنوز تربت پاك تو كازادگى آموزد و عشق سرمه ديده صاحب نظران است هنوز
[27]
جعفر نوا، در اشاره به درسهاى مكتب حسينى مىگويد:
ز سربازى سرافرازى بود آزاد مردان را سرافرازى و سربازى ز شاه كربلا آموز حسين آسا به دفع فتنه بيگانگان برخيز شعار آشنايى با خدا، از آشنا آموز
[28]
قاسم سروىها نيز در اينكه آزادىخواهان جهان خوشه چين مكتب اويند، مىگويد:
شرح جانبازى او يكسر كتاب زندگى است جان فدا كردن نخستين مطلع ديوان اوست هر كه در عالم دم از قانون آزادى زند در حقيقت خوشهچين خرمن احسان اوست درس رادى و جوانمردى به عالم داد و رفت كاخ حريّت به پا از درس جاويدان اوست
[29]
اين آموزهها نه تنها ويژه حسين(ع)، بلكه رهنمود همه عاشوراييان و ياران شهيد اوست.
عباس بنعلى(ع) در رأس اينگونه آموزگاران حريّت است. در شعر «صلواتى» مىخوانيم:
داد درس يارى و جانبازى و مردانگى بر همه اهل جهان، عباس، سردار حسين
[30]
قاسم رسا نيز درا ين زمينه مىسرايد:
قامت مردانگى افراشت سبط مصطفى تا بياموزد فداكارى به افراد بشر
[31]
از شيوههاى مبارزه حقجويانه و مكتبى، «شهادتطلبى» است. با تكيه به اين فرهنگ،خون بر شمشير پيروز مىشود و حنجر بريده بر خنجر كين غلبه مىيابد. اين درس نيز براىمبارزان شهادتطلب در سراسر جهان دستمايه الهام است. «جواد محقق» چنين مىسرايد:
اگر چه داد به راه خداى خود سر را شكست حنجر او خنجر ستمگر را
[32]
فرهنگ «احدى الحسنيين» و خود را در همه حال پيروز ديدن، از آموزههاى سياسىعاشورا است. حسين بنعلى(ع) خود را در مسير خير و خداخواهانه مىديد، چه پيروز شود،چه كشته گردد:
«ارجو ان يكون خيراً ما اراد الله بنا قتلنا ام ظفرنا»
[33].
اين تلقى خاص و پيشرو، پيوسته انگيزهآفرين مبارزان است و هرگز مبارزان راه خداخود را شكستخورده نمىبينند، چون به تكليف عمل كردهاند.
گرچه از داغ لاله مىسوزيم ما همان سربلند ديروزيم چون به تكليف خود عمل كرديم روز فتح و شكست پيروزيم
[34]
اين فرهنگ، در طول زمان دعوتگر حقطلبان و ستمستيزان است و فرياد «هل من ناصر»او پيوسته در گوش زمان جارى است.
«امام انقلاب كربلا با روح اين دعوت
زمانها را، مكانها را به يارى مىزند فرياد استمداد
از آن فرياد دعوتگر كه در متن زمان جارى است
و پيغامش شعار شور و بيدارى است
ميان حق و باطل، داد با بيداد
نبردى جاودان بر پاست
در اين ميدان و اين پيكار
نداى دعوتش چشم انتظار پاسخى از ماست
كه حق تنهاست
و هر جا كربلا، هر روز عاشوراست.»
[35]
مكتب بودن عاشورا براى مبارزه دائمى عليه ستم و استبداد، تنها با همان ديدِ «كل يومٍعاشورا و كلّ ارضٍ كربلا» قابل تحقق است. اين بينش سياسى و مبارزاتى در شعرهاىبسيارى مطرح است، از جمله اينها:
تا شود اين عرصه خاكى سراسر كربلا تا ابد مىجوشد از رگهاى عاشورا عطش
[36]
امام راحل قدس سرّه كوشيد تا اين بينش را در باور مردم رسوخ دهد. مىفرمود:
«دستور آن بود كه اين برنامه، سرلوحه زندگى امّت در هر روز و در هر سرزمينى باشد.روزهايى كه بر ما گذشت، عاشوراى مكرر بود و ميدانها و خيابانها و كوى و بر زنهايى كه خونفرزندان اسلام در آن ريخت، كربلاى مكرر.»
[37]
پينوشتها:
[13]. همان، ج2، ص132، 133.
[14]. همان.
[15]. چلچراغ اشك، ص172.
[16]. همان، ص179.
[17]. گلواژه، ج1، ص94.
[18]. همان، ص96.
[19]. همان، ص105.
[20]. مناقب، ابن شهرآشوب، ج4، ص68.
[21]. زيارت امام حسين در اول ماه رجب، مفاتيح الجنان، ص439.
[22]. تحف العقول، ص239.
[23]. صحيفه نور، ج20، ص189 و 190.
[24]. گلواژه، ج1، ص98.
[25]. همان، ج2، ص119؛ و نيز: اشك شفق، همان، ص201 - 200.
[26]. همان، ص125.
[27]. هفتاد و دو زخم كربلايى، ص35.
[28]. گلواژه، ج1، ص93.
[29]. همان، ص94.
[30]. همان، ص95.
[31]. همان، ص96.
[32]. شب شعر عاشورا، ج1، ص107.
[33]. اعيان الشيعه، ج1، ص597.
[34]. از نويسنده، برگ و بار، ص181.
[35]. همان، ص105.
[36]. هفتاد و دو زخم كربلايى، ص55.
[37]. صحيفه نور، ج9، ص57.
/ج