شهید مطهرى، پیامهاى عاشورا و خطر تحریف، مرورى دو باره(1)
نویسنده : مهدى پورحسین
درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن در گرو درک حقیقت قیام کربلا وارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است کهممکن است در این حادثه رخ دهد.
در طول تاریخ، عالمان روشنضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگربزرگ را به عهده داشتهاند و استاد شهید آیةالله مرتضى مطهرى یکى ازاین عالمان دردآشنایى است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشوراو نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است. بررسى کاملدیدگاههاى ایشان در باره حرکت سیدالشهدا(ع) و پیامها و پیامدهاى آنو آفاتى که متوجه تحلیلها و تفسیرهاى این نهضت شده است وکاستىهایى که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد ومسؤولیتى کهبر عهده محافل علمى و حوزوى وعالمان اسلامى مىباشد، نیازمند چندمقاله مستقل وگستره است که اینک از محدوده و حوصله این
ویژهنامه بیرون است. اما خالى گذاشتن این مجموعه از یک مقالهمحدود و انعکاس اجمالى دیدگاههاى ایشان را نیز نپسندیدیم. آنچهپیش روى دارید به تناسب دفتر سوم ویژهنامه و به عنوان بازخوانى ومرورى کوتاه بر بخش عمدهاى از نظرات آن شهید عزیز به تناسبمحور اصلى موضوعات این شماره، نگاشته شده است.
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکت سیدالشهدا(ع) براى همه آزادىخواهان و غیرتمندانعالم،ابتدا به تبیین درسهاى عاشورا همچون: شخصیت یافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروفونهى از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عواملآنرا مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریفاشارهکرده است.
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده است با توجهبهحضورعلما در مسؤولیتهاى حکومت، براى مقابله بابدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان استچراکهبیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیحودستآوردهاى اسلام ناب محمدى(ص)پاسدارى کنند.
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امامحسین(ع) نشان مىدهد که این حادثه اگر چهدر مکان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرداز زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است. واقعه کربلا الگویى براىرهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامعانسانى، راست کردن کجىها، زدودن فسادها و انحرافها به شمار مىرود.
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى کامل براى شکلگیرى تحولات سیاسى درقلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مىآید. پرواضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده درجامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آنو شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که خواسته و ناخواسته به دست تحریفگران، درتحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مىنماید.
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشنضمیر شیعه نیزپیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبى پاسدارىکردهاند. از جمله عالمان دردآشنایى که در دهههاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و درزدودن بر چسبهاى ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آنمجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است.
درس آموزى از عاشورا از یک سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى
مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است.
از دیدگاه شهید مطهرى «کسانى که به خاطر یک سلسله اصول و مبادى قیام مىکنندونهضت مىنمایند در حقیقت به همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاحمعروف وصیتى دارند. آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند».
[1]
قیام امامحسین(ع) نیز از آن دست قیامهایى است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، باروش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیتشفّاف براى آیندگان است. اگر چه این نهضت صرفاً براى شبیهسازى و کپىگیرى معمارىنشده است اما به گونهاى طراحى شده است که استعداد شبیهسازى در آن وجود دارد. شهیدمطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مىخواند، استعدادى براى شبیهسازى در آنمىبیند. همان طور که قرآن براى آهنگپذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثهکربلا هم براى شبیهسازى ساخته نشده ولى این طور هست. من نمىدانم و شاید شخصاباعبدالله در این مورد نظر داشته است...متن تاریخ این حادثه، گویى اساساً براىیکنمایشنامه نوشته شده است. شبیهپذیر است، گویى دستور دادهاند که آن را براى صحنهبودن بسازند.»
[2]
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفاً یک نمایش توخالى و صورتسازى عارى ازحقیقت باشد بلکه به خاطر رازى است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساساً خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است درهمهابعاد و جنبهها؛ یعنى راز اینکه این حادثه نمایشپذیر و شبیهپذیر است، ایناستکهتجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است؛ همه اصولوجنبههاى اسلامى عملاً در این حادثه تجسم پیدا کرده است؛ اسلام است در جریان و درعمل و در مرحله تحقق.»
[3]
«وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهى هم به نهضت حسینى بکنیم.مىبینیم امامحسین(ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولى
تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بىروح. انسان وقتى در حادثه کربلا تأملمىکند، امورى را مىبیند که دچار حیرت مىشود و مىگوید اینها نمىتواند تصادفى باشد.وسرّ اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تأکید کردهونگذاشتهاند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است.»
[4]
بدین ترتیب ائمه اطهار خواستهاند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمى وتربیتى همیشه زنده بماند.
از این رو تحلیل ما از قیام امامحسین(ع) تعیین کننده است. از نگاه شهید مطهرى حادثهعاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاهو ظلمانى. در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بنمعاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمروامثال اینها است. وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاءبشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمىطلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شودقهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او. این صفحه دیگر جنایتوتراژدى نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حقپرستى است. البته هر دو صفحه این واقعه یا بىنظیر است یا کمنظیر و باید به هر دوى آنهاپرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرتآموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مىکنیم در حالى که جنبه حماسىاینداستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مىچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آنخیلىمىچربد»
[5]؛
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائىاش مىتوانیم
استفاده کنیم و گرنه بیهوده است»
[6]؛
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگرییدوگرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بىدست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتىبراى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براىاینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهاى نسبت به حقوحقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شماهم آزادىخواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفسیعنى چه، شرف و انسانیت یعنى چه، کرامت یعنى چه؟»
[7]
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق اینمىشود که ترغیب ائمه(ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى «براى این است که تسلىخاطرى براى حضرت زهرا باشد.» در این صورت «خیال مىکنیم حسین بن على در آن دنیامنتظر است که مردم برایش دلسوزى کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا(س) بعد از هزاروسیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریهکنند تا تسلى خاطر پیدا کند!»
[8] این نگاه نه تنها حیاتبخش، پویا و حرکتزا نیست بلکه بهتعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجهاى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد.
اما در تفسیر دیگر، حرکت سیدالشهدا(ع) اسوه است و براى همه آزادىخواهانوغیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است. در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت بهمردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینهابراى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود. پس اینکه مىگویند حسین بن على چه کرد و چطورشد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را بهجوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حسّ استغنا در مردم بهوجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردمداد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مىترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاعو دلاور شدند.»
[9]
از این منظر امامحسین(ع) پیامآور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مىشود که ابعادمختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هرجامعهاى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد. با این تفسیر امامحسین(ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست،براى همیشه تاریخ است وچون روحى در کالبد اجتماع حضوردارد. براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصراردارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و بهیک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«اینکه من تأکید مىکنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا وعاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، بهخاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مىتواند به مابیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مىگویم این رثاءو مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانىحسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین بن على یکسوژه بزرگ اجتماعى است. حسین بن على در آن زمان یکسوژه بزرگ بود، هر کسى که مىخواست در مقابل ظلم قیامکند، شعارش «یا لثارات الحسین»
[10] بود. امروز هم حسین بنعلى یک سوژه بزرگ است، سوژهاى براى امر به معروف و نهىاز منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى اینکهاحساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود.»
[11]
در طول تاریخ، عالمان روشنضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگربزرگ را به عهده داشتهاند و استاد شهید آیةالله مرتضى مطهرى یکى ازاین عالمان دردآشنایى است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشوراو نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است. بررسى کاملدیدگاههاى ایشان در باره حرکت سیدالشهدا(ع) و پیامها و پیامدهاى آنو آفاتى که متوجه تحلیلها و تفسیرهاى این نهضت شده است وکاستىهایى که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد ومسؤولیتى کهبر عهده محافل علمى و حوزوى وعالمان اسلامى مىباشد، نیازمند چندمقاله مستقل وگستره است که اینک از محدوده و حوصله این
ویژهنامه بیرون است. اما خالى گذاشتن این مجموعه از یک مقالهمحدود و انعکاس اجمالى دیدگاههاى ایشان را نیز نپسندیدیم. آنچهپیش روى دارید به تناسب دفتر سوم ویژهنامه و به عنوان بازخوانى ومرورى کوتاه بر بخش عمدهاى از نظرات آن شهید عزیز به تناسبمحور اصلى موضوعات این شماره، نگاشته شده است.
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکت سیدالشهدا(ع) براى همه آزادىخواهان و غیرتمندانعالم،ابتدا به تبیین درسهاى عاشورا همچون: شخصیت یافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروفونهى از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عواملآنرا مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریفاشارهکرده است.
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده است با توجهبهحضورعلما در مسؤولیتهاى حکومت، براى مقابله بابدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان استچراکهبیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیحودستآوردهاى اسلام ناب محمدى(ص)پاسدارى کنند.
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امامحسین(ع) نشان مىدهد که این حادثه اگر چهدر مکان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرداز زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است. واقعه کربلا الگویى براىرهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامعانسانى، راست کردن کجىها، زدودن فسادها و انحرافها به شمار مىرود.
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى کامل براى شکلگیرى تحولات سیاسى درقلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مىآید. پرواضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده درجامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آنو شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که خواسته و ناخواسته به دست تحریفگران، درتحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مىنماید.
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشنضمیر شیعه نیزپیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبى پاسدارىکردهاند. از جمله عالمان دردآشنایى که در دهههاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و درزدودن بر چسبهاى ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آنمجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است.
درس آموزى از عاشورا از یک سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى
مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است.
الف. آموزههاى قیام حسینى
از دیدگاه شهید مطهرى «کسانى که به خاطر یک سلسله اصول و مبادى قیام مىکنندونهضت مىنمایند در حقیقت به همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاحمعروف وصیتى دارند. آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند».
[1]
قیام امامحسین(ع) نیز از آن دست قیامهایى است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، باروش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیتشفّاف براى آیندگان است. اگر چه این نهضت صرفاً براى شبیهسازى و کپىگیرى معمارىنشده است اما به گونهاى طراحى شده است که استعداد شبیهسازى در آن وجود دارد. شهیدمطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مىخواند، استعدادى براى شبیهسازى در آنمىبیند. همان طور که قرآن براى آهنگپذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثهکربلا هم براى شبیهسازى ساخته نشده ولى این طور هست. من نمىدانم و شاید شخصاباعبدالله در این مورد نظر داشته است...متن تاریخ این حادثه، گویى اساساً براىیکنمایشنامه نوشته شده است. شبیهپذیر است، گویى دستور دادهاند که آن را براى صحنهبودن بسازند.»
[2]
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفاً یک نمایش توخالى و صورتسازى عارى ازحقیقت باشد بلکه به خاطر رازى است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساساً خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است درهمهابعاد و جنبهها؛ یعنى راز اینکه این حادثه نمایشپذیر و شبیهپذیر است، ایناستکهتجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است؛ همه اصولوجنبههاى اسلامى عملاً در این حادثه تجسم پیدا کرده است؛ اسلام است در جریان و درعمل و در مرحله تحقق.»
[3]
«وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهى هم به نهضت حسینى بکنیم.مىبینیم امامحسین(ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولى
تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بىروح. انسان وقتى در حادثه کربلا تأملمىکند، امورى را مىبیند که دچار حیرت مىشود و مىگوید اینها نمىتواند تصادفى باشد.وسرّ اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تأکید کردهونگذاشتهاند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است.»
[4]
بدین ترتیب ائمه اطهار خواستهاند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمى وتربیتى همیشه زنده بماند.
تفسیر الگوساز
از این رو تحلیل ما از قیام امامحسین(ع) تعیین کننده است. از نگاه شهید مطهرى حادثهعاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاهو ظلمانى. در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بنمعاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمروامثال اینها است. وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاءبشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمىطلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شودقهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او. این صفحه دیگر جنایتوتراژدى نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حقپرستى است. البته هر دو صفحه این واقعه یا بىنظیر است یا کمنظیر و باید به هر دوى آنهاپرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرتآموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مىکنیم در حالى که جنبه حماسىاینداستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مىچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آنخیلىمىچربد»
[5]؛
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائىاش مىتوانیم
استفاده کنیم و گرنه بیهوده است»
[6]؛
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگرییدوگرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بىدست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتىبراى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براىاینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهاى نسبت به حقوحقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شماهم آزادىخواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفسیعنى چه، شرف و انسانیت یعنى چه، کرامت یعنى چه؟»
[7]
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق اینمىشود که ترغیب ائمه(ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى «براى این است که تسلىخاطرى براى حضرت زهرا باشد.» در این صورت «خیال مىکنیم حسین بن على در آن دنیامنتظر است که مردم برایش دلسوزى کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا(س) بعد از هزاروسیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریهکنند تا تسلى خاطر پیدا کند!»
[8] این نگاه نه تنها حیاتبخش، پویا و حرکتزا نیست بلکه بهتعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجهاى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد.
اما در تفسیر دیگر، حرکت سیدالشهدا(ع) اسوه است و براى همه آزادىخواهانوغیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است. در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت بهمردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینهابراى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود. پس اینکه مىگویند حسین بن على چه کرد و چطورشد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را بهجوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حسّ استغنا در مردم بهوجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردمداد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مىترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاعو دلاور شدند.»
[9]
از این منظر امامحسین(ع) پیامآور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مىشود که ابعادمختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هرجامعهاى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد. با این تفسیر امامحسین(ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست،براى همیشه تاریخ است وچون روحى در کالبد اجتماع حضوردارد. براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصراردارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و بهیک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«اینکه من تأکید مىکنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا وعاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، بهخاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مىتواند به مابیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مىگویم این رثاءو مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانىحسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین بن على یکسوژه بزرگ اجتماعى است. حسین بن على در آن زمان یکسوژه بزرگ بود، هر کسى که مىخواست در مقابل ظلم قیامکند، شعارش «یا لثارات الحسین»
[10] بود. امروز هم حسین بنعلى یک سوژه بزرگ است، سوژهاى براى امر به معروف و نهىاز منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى اینکهاحساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود.»
[11]
پینوشتها:
[1]. شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص668.
[2]. همان، ص368.
[3]. همان، ص379.
[4]. همان، ص382.
[5]. همان، ص31.
[6]. همان، ص33.
[7]. همان، ص32.
[8]. همان، ص33.
[9]. همان، ص59.
[10]. مسند الامام الرضا، ج1، ص148.
[11]. حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص59.
/ج