تنبلی زدایی به زبان ساده
زهرا موسوی جهرمی – کارشناس روانشناسی «تنبل» فحش نیست اما اگر کسی به شما بگوید «تنبل»، اصلا خوشحال نمی شوید. حتی اگر خودتان درتنهایی تان به خودتان بگویید «تنبل»، باز هم حاضر نیستید، کسی شما را با این واژه خطاب کند.
اولین تصویری که از تنبل ها در ذهن نقش می بندد، افرادی چاق، بی حوصله، ژولیده و همیشه کلافه است. پس منطقی است که کسی حاضر نباشد به عنوان «یک تنبل» شناخته شود. اما اگر این تصور قالبی در مورد تنبل ها را کنار بگذاریم، می بینیم که همه ما در دوره ها و یا مواقعی از زندگی مان دچار تنبلی می شویم. اینکه بدانیم تنبلی چگونه ایجاد می شود و چطور می توان «تنبلی زدایی » کرد. قدرت ما را در مواجهه با پدیده تنبلی افزایش می دهد. در قدم اول بهتر است خصوصیات مشترک تنبل ها را بشناسیم ؛
کلمات «ای کاش» و «شاید» را از فرهنگ لغات خود حذف کنید. این کلمات ابزار به تعویق اندازی کارها هستند. هر وقت این کلمات وارد ذهن شما می شوند، جملات تازه ای را جانشین آنها کنید. مثلا جمله «امیدوارم کارها رو به راه شوند » را به جمله «آن کار را عملی خواهم کرد» تبدیل کنید و به زبان آورید
الگوی ذهنی ما طوری شکل گرفته که مغزمان پاداش های آنی و نتایج کوتاه مدت را ترجیح می دهد. اما وقتی از عهده کارهای ناخوشایند بربیاییم. بیشتر از خودمان رضایت داریم.
افراد کمال گرا، «خود ایده آلی (یا آرمانی)» را بسیار بالا می گیرند و توجه کمی به «خود واقعی شان » دارند. لذا با تلاش های شان قادر نیستند این فاصله را پر کنند و به آرزوهای شان جامه عمل بپوشانند، لذا کار را نیمه کاره رها می کنند و آن را به حساب بی ارادگی و تنبلی می گذارند. این افراد می بایست با توجه به توانایی واقعی و موجودشان، اهدافی متناسب با توان شان را انتخاب کنند که با تلاش متعارف بتوانند به آن دست یابند.
در عوض اگر فرد تصمیم گیری خود را به وقت مناسبی موکول کند که با توجه و تمرکز و به صورت مستدل و همه جانبه تصمیمی را اتخاذ کند، آنگاه با توجه به نقاط ضعف و قوت تصمیم خود برنامه ای عملی را، در جهت رسیدن به آن اهداف پیش بینی خواهد کرد و این به ثبات عمل وی کمک خواهد کرد.
فرض کنید فردی که سیر است (انگیزه گرسنگی ندارد) را با به به و چه چه به سوی یک غذای لذید و خوشمزه راندیم. وی پس از خوردن چند لقمه، آن غذا را کنار می گذارد. در صورتیکه همان فرد، با برانگیخته شدن انگیزه (ایجاد گرسنگی)، خود با کمتر تشویقی به سوی غذا می رود و تا سیرشدن کامل نیز، غذا را کنار نمی گذارد.
منبع مجله همشهری 161
اولین تصویری که از تنبل ها در ذهن نقش می بندد، افرادی چاق، بی حوصله، ژولیده و همیشه کلافه است. پس منطقی است که کسی حاضر نباشد به عنوان «یک تنبل» شناخته شود. اما اگر این تصور قالبی در مورد تنبل ها را کنار بگذاریم، می بینیم که همه ما در دوره ها و یا مواقعی از زندگی مان دچار تنبلی می شویم. اینکه بدانیم تنبلی چگونه ایجاد می شود و چطور می توان «تنبلی زدایی » کرد. قدرت ما را در مواجهه با پدیده تنبلی افزایش می دهد. در قدم اول بهتر است خصوصیات مشترک تنبل ها را بشناسیم ؛
بی اراده اند
به عواقب خوشایند اعمال نمی اندیشید
قاطعیت ندارند
از کلمه «باید» استفاده می کنند
مثبت فکر نمی کنند
برای انجام هر کار وقت مشخصی در نظر نمی گیرند
کلمات «ای کاش» و «شاید» را از فرهنگ لغات خود حذف کنید. این کلمات ابزار به تعویق اندازی کارها هستند. هر وقت این کلمات وارد ذهن شما می شوند، جملات تازه ای را جانشین آنها کنید. مثلا جمله «امیدوارم کارها رو به راه شوند » را به جمله «آن کار را عملی خواهم کرد» تبدیل کنید و به زبان آورید
دیدگاه دقیقی نسبت به زندگی و زمان ندارند
زمان حال را با دقت بررسی نمی کنند
چرا از انجام کار طفره می رویم؟
الگوی ذهنی ما طوری شکل گرفته که مغزمان پاداش های آنی و نتایج کوتاه مدت را ترجیح می دهد. اما وقتی از عهده کارهای ناخوشایند بربیاییم. بیشتر از خودمان رضایت داریم.
عوامل عمده بی ارادگی
کمال گرایی
افراد کمال گرا، «خود ایده آلی (یا آرمانی)» را بسیار بالا می گیرند و توجه کمی به «خود واقعی شان » دارند. لذا با تلاش های شان قادر نیستند این فاصله را پر کنند و به آرزوهای شان جامه عمل بپوشانند، لذا کار را نیمه کاره رها می کنند و آن را به حساب بی ارادگی و تنبلی می گذارند. این افراد می بایست با توجه به توانایی واقعی و موجودشان، اهدافی متناسب با توان شان را انتخاب کنند که با تلاش متعارف بتوانند به آن دست یابند.
هیجان مداری به جای عقل مداری
در عوض اگر فرد تصمیم گیری خود را به وقت مناسبی موکول کند که با توجه و تمرکز و به صورت مستدل و همه جانبه تصمیمی را اتخاذ کند، آنگاه با توجه به نقاط ضعف و قوت تصمیم خود برنامه ای عملی را، در جهت رسیدن به آن اهداف پیش بینی خواهد کرد و این به ثبات عمل وی کمک خواهد کرد.
تاثیر پذیری از مشوق های بیرونی و ضعف انگیزه (درونی)
فرض کنید فردی که سیر است (انگیزه گرسنگی ندارد) را با به به و چه چه به سوی یک غذای لذید و خوشمزه راندیم. وی پس از خوردن چند لقمه، آن غذا را کنار می گذارد. در صورتیکه همان فرد، با برانگیخته شدن انگیزه (ایجاد گرسنگی)، خود با کمتر تشویقی به سوی غذا می رود و تا سیرشدن کامل نیز، غذا را کنار نمی گذارد.
رعایت نکردن علل زیربنایی اراده
منبع مجله همشهری 161