تئوری انقلاب؛ از واژه تا پدیده

تئوریهای انقلاب که از عهد باستان تا هماکنون از سوی فیلسوفان و نظریهپردازان سیاسی مطرح شدهاند شاید از خود انقلاباتی که در تاریخ تمدن بشری رخ داده بیشتر و متنوعتر باشند، اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران اسلوب...
پنجشنبه، 10 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تئوری انقلاب؛ از واژه تا پدیده

تئوری انقلاب؛ از واژه تا پدیده
تئوری انقلاب؛ از واژه تا پدیده


 

نويسنده:جلال الدین فارسی




 
تئوریهای انقلاب که از عهد باستان تا هماکنون از سوی فیلسوفان و نظریهپردازان سیاسی مطرح شدهاند شاید از خود انقلاباتی که در تاریخ تمدن بشری رخ داده بیشتر و متنوعتر باشند، اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران اسلوب همه آن‌ها را بههم ریخت و از تعاریف موجود فراتر رفت. هرچند که برخی از ویژگی‌ها از جمله بنیادیبودن، جمعیبودن، گستردهبودن و... در همه دگرگونیهایی که به نام انقلاب شناخته میشوند به چشم میخورد؛ ولی در مورد انقلاب اسلامی ویژگیهایی وجود دارد که در هیچ انقلاب دیگری یکجا نبوده است. بههرحال انقلاب اسلامی بر پایه و در تداوم انقلاب یا نهضت تکاملی اسلام قرار دارد و پیداست که صفات و ویژگیهای نهضت انبیا و بهویژه دین اسلام در قالب تئوریهای سیاسی وصفشدنی نیست و نمیتوان آن‌ها را بر اساس نظریات بشر ساخته تبیین نمود. بنابراین برای فهم درست مبانی انقلاب اسلامی و شناخت اصول آن، بهترین و مناسبترین راه، بازگشت به قرآن و بازخوانی آیات مطهر مربوط به سیاست و جامعه است. با مشعل آیات قرآنی است که میتوان از کجفهمیهای تئوریسینهای غربی و کوتاهبینی نظریهپردازان شرق و غرب اجتناب نمود و در پاسداشت و صدور انقلاب اسلامی و تبیین آن توفیق یافت. مقاله حاضر انقلاب را از دیدگاهی قرآنی و بر مبنای سیاسی اسلام مورد تحلیل قرار داده که امید است مورد عنایت و دقت شما علاقهمندان پژوهنده قرار گیرد.
«انقلاب» واژهای است که به طور عام دگرگونی در چیزهای مختلف و در دو راستای متضاد مثبت و منفی، نیک و بد و کمال و پستی را در بر می‌گیرد بیشتر جهت مثبت، نیک و کمال آن را افاده میکند. «دگرگونشونده» از این کاربرد تا آن کاربرد ممکن است، تفاوت کند؛ چنانکه جامعهشناسی انقلاب رشتهای است که تنها به دگرگونی جامعه و شاید دگرگونی سیاسی آن اختصاص دارد؛ به همین سبب، جامعهشناسان سیاسی و انقلاب که انگشتشمار هم هستند نتوانستهاند برای آن تعریف جامع و مانعی ارائه دهند. آنان از این واژه برای اشاره به واژگونیهای بزرگ گذشته در جامعه و دولتهایی که پیشتر ثبات سیاسی نداشتهاند، استفاده میکنند، مانند انقلاب فرانسه و دستاوردها و پیامدهای سده نوزدهم آن، انقلاب 1917 روسیه و پیامدها و آثاری که در سده بیستم در اروپا و سراسر جهان بر جای گذاشت و یا نهضت آزادیبخش و انقلابی که در ایرلند علیه سلطه انگلیس و در الجزایر علیه استعمار فرانسه در قرن بیستم رخ داد. در آن میان، جانشینی خشونتآمیز و خونین گروهی اجتماعی که دستی در حکومت نداشتهاند به جای گروه اجتماعی یا طبقه حاکمه صورت میگیرد. رخدادی که با دگرگونی ماهیت و قصد و نتیجه اوامر و نواهی یا قوانین همراه است و تحول در قانونگذاری به شمار میرود، بیش از هر چیز در کانون توجه جامعهشناسان انقلاب و سیاسی قرار دارد. چنانچه در بعثت انقلابهای توحیدی، جانشینی خدا و شریعت او و تصدی پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) به جای طاغوت، مستکبران، دنیاداران و فاتحان بیگانه و مهاجم یا دستنشاندگان آن‌ها ظاهر میشود و جلب توجه میکند.
قانونگذاری و قوانین جدید که جز مجموعهای از اوامر، نواهی، احکام وضعی و احکام تکلیفی 1 نیستند امنیت زیستن و امنیت رشد معنوی، آزادی، عزت، کرامت و یافتن منزلت والا در نظام هستی یا قرب به خدا را دربرداشته، به بار مینشاند و خوشایند تودههای مردم است؛ در حالی که خشم، نفرت، دشمنی و یاوهسرایی مستکبران، دنیاداران یا دزدان قدرت و ثروت ملی را برمیانگیزد؛ از این رو، جامعهشناسان انقلاب اظهار میدارند که «انقلاب از آن گونه واژههاست که آغشته به مضمون عاطفی است... مردم ایالات متحده آمریکا از آنچه پس از 1917 در روسیه و سپس در چین پیش آمده، خوشحال نیستند. طبقات حاکم بر فرانسه پیش از انقلاب 1789 هنوز از ضربه» عصر وحشت (اعلام و سرکوب اشراف وعمال سیاسی آن‌ها) بهبود نیافتهاند. هیچ چیز و هیچ پیشامد دیگری نمیتواند خاطر یک اشرافزاده فرانسوی را از یک انقلاب آسوده سازد. در حالی که در روسیه واژه انقلاب (1965) هنوز هم به گونه یک واژه مقدس تقدیس میشود. در چین و کوبا، انقلاب چیزی بیشتر از یک واژه جلوه میکند.2
این، همان حقیقتی است که 1400 سال پیش خداوند متعال چندین بار در قرآن مجید گوشزد میفرماید. عبارتی که برای انقلاب به کار میبرد: «تفوق بخشیدن شریعت یا قانونگذاری الهی توحیدی بر هرگونه قانونگذاری و حکومت طاغوتی است.» رخدادی که مشرکان و کافران سلطهگر از آن نفرت دارند: «هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علیالدین کله و لوکره المشرکون» 3 احبارشان و راهبانشان را به جای خدا ارباب (قانونگذار و فرمانروا) خویش گرفتهاند؛ حال آنکه جز این دستوری نداشتند که خدای یگانه را بپرستند که جز او خدایی نیست و او منزه است از آنچه با وی انباز میسازند. میخواهند نور خدا (معارف حقه وحیانی و شریعت) را با دهانشان (از جمله امر و نهی و صدور قوانین طاغوتی) خاموش سازند؛ حال آنکه خدا جز به این رضایت نمیدهد که نور خویش [را] تا نهایت به تحقق رساند، گرچه کافران را خوش نیاید. اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده است تا او را بر همه نظامهای حقوقی و راه و رسمهای زندگی پست پیروز گردانده، تفوق بخشد، گرچه مشرکان از آن نفرت داشته باشند. ای کسانی که ایمان آوردید! بیگمان بسیاری از احبار و راهبان، اموال مردم را به باطل (بدون مابهازاء و خدمت یا کالایی) میخورند و مانع سیر تقرب به خدا میشوند و کسانی را که زر و سیم میاندوزند و آن‌ها را در راه خدا انفاق نمیکنند، باید به عذابی دردناک مژده دهی، به دورانی که آن‌ها را در آتش دوزخ سرخ کنند، آنگاه پیشانی، پهلو و پشت آنان را داغ نهند که این است، آنچه برای خویشتن اندوخته و سپرده میساختید. حال بچشید، آنچه را که میاندوختید و میانباشتید.4
جامعهشناسان سیاسی و انقلاب، و حتی دانشمندان علوم اجتماعی از یک طرف انقلاب را در کاربرد عمومی و مردمی آن بر تحولات و تغییرات متنوع و شاید بیشماری اطلاق میکنند، از تغییرات تدریجی تا دفعی و ناگهانی و از خشونتبار تا مسالمتآمیز وغیرخونین و بر اساس توافق و پذیرش همگانی و نیز برای امور و چیزهای مختلفی از نحوه تفکر و اندیشیدن مردم گرفته تا طرز لباس پوشیدن خانم‌ها و خرید و فروش این پوشاک و از طرف دیگر، با هیچ انقلابی در تاریخ آشنایی ندارند که اگر نه همه این‌ها، دست کم، بخش اعظم آن‌ها را دربرداشته باشد؛ در نتیجه، هر چه تلاش میکنند، نمیتوانند ربطی معقول میان این همه تغییر و تحول بیابند یا تعریف جامع و مانعی برای انقلاب اجتماعی ارائه دهند.
اما از آنچه در کتاب انقلاب تکاملی اسلام، چاپ 1349 نوشتهام و نیز از مشاهده انقلاب اسلامی ایران که تکرار بعثت انقلابهای تکاملی پیامبران 5 است درمییابیم که بزرگترین انقلابهای اجتماعی تاریخ، تمام آن تغییرات و تحولاتی را که جامعهشناسان سیاسی در یک انقلاب غیرقابلجمع میپندارند، در بطن خود میپروراند، چند دهه فراگرد طفل میچرخد و پیامدها و آثارش قرن‌ها و هزارهها را میپوشاند.
کرین برینتون، کتابش را با این عبارت آغاز میکند: «انقلاب یکی از آن واژههای نادقیق است که بر انقلاب بزرگ فرانسه، انقلاب صنعتی، یک انقلاب اجتماعی، انقلابی در اندیشیدن‌ها یا انقلاب در داد و ستد پوشاک خانم‌ها و... اطلاق میشود و این فهرست میتواند تقریبا بیپایان باشد.» فرهنگ علوم اجتماعی 6 ذیل «انقلاب» چنین شروع میشود: «اکثر نویسندگان جدید اصطلاح انقلاب را در اشاره به معانی زیر به کار بردهاند: الف تغییرات ناگهانی و بنیادینی که در اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی روی میدهد؛ یعنی زمانی وقوع مییابد که حکومتی مستقر و نیز یک نظام اجتماعی و حقوقی به طور ناگهانی و گاه به طرزی خشونتآمیز به وسیله حکومت یا نظام جدیدی کنار زده میشود. ب تغییراتی از نوع بنیادی و غیرسیاسی هرچند که تغییرات مورد بحث به کندی و بیخشونت روی داده باشد. اصطلاحهایی مانند انقلاب علمی، انقلاب هنری، انقلاب فرهنگی و حتی انقلاب در روابط جنسی مرد و زن در قرن ما غالبا برای توصیف دگرگونیهای همهجانبه در حوزههای مختلف زندگی فرهنگی به کار برده میشوند.»7
گیروشه هم مینویسد: «تغییری را که فقط یک یا چند نفر تحت تاثیر آن قرارگیرند، نمیتوان به عنوان یک تغییر اجتماعی محسوب نمود؛ به عبارت دیگر، تغییر ایده یا رفتار عده معدودی از افراد جامعه نمیتواند به عنوان یک تغییر اجتماعی پذیرفته شود؛ مگر این که این تغییر ایده یا طرز برخورد و تلقی در سطح بسیار وسیعی صورت پذیرد... اولا، تغییر اجتماعی لزوما یک پدیده جمعی است. به سخن دیگر، تغییر اجتماعی باید یک جامعه یا بخش مهمی از یک جامعه را دربرگیرد. تغییر اجتماعی باید شرایط، شکلی زندگی یا زمینه فکری و روحی سطح وسیعی از یک جامعه یعنی خیلی بیش از چند نفر را دگرگون نماید و این اصل مهمی است برای مشخص نمودن یک تغییر اجتماعی. ثانیا، یک تغییر اجتماعی باید یک تغییر ساختی باشد؛ یعنی تغییری که در کل سازمان اجتماعی یا در بعضی از قسمتهای تشکیل دهنده سازمان اجتماعی حادث شود. در حقیقت، ما موقعی میتوانیم از تغییر اجتماعی صحبت کنیم که بتوانیم عناصر ساختی یا فرهنگی سازمان اجتماعی را که تبدیل و تغییر یافتهاند، به صورت روشن بازشناسیم و تشخیص دهیم... تغییر اجتماعی عبارت است از تغییری قابل رویت در طول زمان به صورتی که موقتی یا کم دوام نباشد، بر روی ساخت یا وظایف سازمان اجتماعی یک جامعه اثر بگذارد و جریان تاریخ را دگرگون نماید.»8
تمامی تغییرات و تحولاتی که در گفتار این جامعهشناسان سیاسی و انقلاب از آن‌ها سخن میرود، هم در انقلاب تکاملی اسلام و هم در انقلاب اسلامی ایران که در فاصله تاریخی 1400 ساله از یکدیگر قرار دارند، قابل رویت است، حتی «انقلاب در لباس پوشیدن خانم‌ها و در داد و ستد این پوشاک.» آیات سوره نور و نقش حجاب، چادر و مقنعه در هر دو انقلاب بر کسی پوشیده نیست. در عین حال، تغییر و تحولی تکاملی و از پست به اعلا هم هست، چنانکه به تصدیق بزرگترین تاریخشناس معاصر غرب، ویل دورانت 9 که چنین پوششی را برای مردم ایالات متحده آمریکا آرزو میکند: «فرزندان بیبندوبار ما شاید در طول عمر خود روزی را ببینند که مقید بودن به اصول اخلاقی و نجابت، مطلوب زمانه باشد، سرانجام حجاب دلپذیرتر از برهنگی باشد.»10
انقلاب اسلامی ایران، مهمترین حادثه سیاسی قرن و گستردهترین و ژرفترین تحول فرهنگی و اجتماعی یک ملت و بزرگترین جهش تاریخ است که دستاوردها و آثار و نتایجش در آینده بشریت اثر میگذارد. طی آن، آدمی در یک گستره تودهای و میلیونی به اوج انسانیت رسیده و از این سطح و با همین گستره به قله رفیع حیات طیبه که اعتلا به دوازده حالت محیطی و کیفیت فرهنگی آزادی و عزت باشد، عروج میکند.
اراده الهی که بر تاریخ و بر نظام هستی حاکمیت داشته، به رفعت مستضعفان تعلق دارد. به گونهای که فیض نعمتهای گران اسلام ناب با توفیق و تایید و برانگیختن امامی پرهیزگار و فداکار جاری شده و از مردم ایران که روی از طاغوت برتافته، به خدا ایمان آوردهاند و چنگ به دینش زدهاند، قدرتی شکستناپذیر میسازد تا تخت و تاج مستکبران را فروکوبد و اورنگ عزت و آزادی بر تارک مظلومان نهد و بر اریکه اقتدارشان بنشاند.
در شبستان سرد و تاریک ایران، فطرت حنیف آدمی چون مشعل از ژرفای هستی این مردم عابد و مجاهد سربرمیزند تا در جبین رستگار و بلندشان پرتو اندازد؛ مردمی که ارادهشان بر قهر ستمکاران، جباران و دیوان و بر استقلال و آزادی ایران تعلق گرفته است.
بدینسان، اراده مردم به اراده الهی میپیوندد تا شفاعت حسنهای رخ دهد که از برق درخشش آن درخشانترین نقطه عطف تاریخ، پس از بعثت انقلاب خاتم، رقم میخورد. ملتی نه تولد جدید که هستی دوباره اما برین مییابد. ملتی که به دنیا پشت پا میزند، «اغلال» علائق پست را گسسته و از «خود» فرونهاده، بر طاغوت شوریده، علیه استکبار جهانی و دو ابرقدرت شرقی و غربی به پاخاسته، با چنگ مردانه و خونآلوده، بند و زنجیرهایی را که زورمندان روی زمین در طول قرون بر پا و اندامش بستهاند، یکباره میگسلد و پرده اوهام و اباطیلی را که صاحبان تزویر بر ذهن و دلش تنیدهاند، یکسره دریده و آزادی و عزتش را به دست میآورد و تنگ در آغوش میفشارد.
در این آفرینش معنوی، انسان والا با هستی برین پا به عرصه تاریخ مینهد و فرهنگی پدید میآید که در دیده کسانی که از تاریخ راستین و آفرینش معنوی بیخبرند، نو مینماید. چه، با پیشرفتهای فنی و کشفیات علمی و پیدایی دولتهای بزرگ و مقتدر وکشورگشاییها سنخیتی ندارد. لحظات درخشان به خودآمدنها، بیداری و برخاستن از خواب غفلت، نگرش به عمق تاریخ و معنای هستی، امید به آخرت زندگی پس از مرگ طبیعی وعدل و داد الهی، باور آوردن به کرامت انسان و امکان دستیابی او به منزلت والا در نظام هستی و جانبازی و ایثار و همت نهادن به نیکوکاری و خدمت به خلق است. بسط شخصیت 11 در عمق تاریخ تا خاتم و آدم و در بسیط جغرافیای انسانی است.
انقلاب اسلامی ایران، شیوهای از زندگی اخلاقی و باورها و جهان انسانشناسی توحیدی را به مردم دنیا عرضه میکند. بدین اعتبار نیز آخرین حلقه در زنجیره بعثتهای پیامبران و نهضتهای آزادیبخش و تکاملی تاریخ بهشمارمیآید. مردمی که آن را بر پا کردهاند، میخواهند از راه بهدستآوردن بینش و تربیت و دگرگون ساختن اوضاع و شرایط اجتماعی و سیاسی و از طریق نقشه و برنامه بر امور خویش حکومت کنند، فاتح چهار محیط باشند و بمانند و امور را در مجاری صحیح و در مسیر صلاح بیندازند. اگر در این کار توفیق یابند، به همان مقدار که توفیق مییابند، هم برای ملتهای دیگر و هم برای نسلهای آینده پایه و مایه زندگی خواهند گشت. در آینده، هر ملتی بخواهد آزادی و استقلال داشته باشد و جنبشی کند یا به حیات طیبه روآورد، به این تجربه تاریخی بازخواهد گشت تا از آن، کسب نیرو و حرکت و سرمشق کند. حتی به یادآوردن و مطالعه این تجربه، موجب شوق و جنبش و اعتلا میشود. از اینجا، خورشید انقلاب اسلامی بر تاریخ آینده و سرنوشت بشریت پرتو میافشاند. نقطه عطفی در حیات مستضعفان و ملتهای جهان به وجود آمده است. تکلیفی سنگین و رسالتی بزرگ بر دوش ما نهاده است و آن، ابلاغ پیام آن است. ارزش‌ها و آرمانهای اسلامی، جهان انسانشناسی توحیدی باید شناسانده و ارائه شوند. درس دینداری را که درس رشد معنوی، فرونهادن «اصر» و گسستن «اغلال» و پشت سرنهادن اسارت ذلت و ارتقا به آزادی عزتهای دور از دهگانه باشد، پس از آنکه خود آموختیم و در سطح استادی آن قرار گرفتیم، به مردم جهان و به ویژه فرهیختگان و فرهنگیانش بیاموزیم. فرهنگ انقلاب را که فرهنگ آزادی و استقلال و والایی در نظام هستی و فتح چهار محیط است، به صحنه جهانی صادر کنیم تا به هدف نهایی انقلاب که برنامهریزی برای انسانیت و مسیردادن مردم در حیات طیبه با آگاهی و تصمیمگیری خودشان باشد نزدیک شویم...
اینجاست که بسیج و سازماندهی دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی مرتبط با تربیت و رشد و صلاح آدمی ضرورت مییابد.

قیام و انقلاب سیاسی
 

قیام که دومین حلقه از فراگرد انقلاب اجتماعی میباشد، همان شوریدن بر محیط فاسد و مفسد است. تعدادی از عوامل محیط اجتماعی، فاسدکننده روحیه، جهانبینی، عقاید و رفتار افرادند. بعضی از عوامل ممکن است، عدهای را فاسد کنند و در عین حال نسبت به افرادی بیاثر باشند یا حتی جمعی را در راه تقرب مفید افتند. از جمله عوامل اخیر، فقر و توانگری است که برای بعضی، مفسده است و برای دیگران، مفید و مصلح. در همین جاست که با تفاعل عوامل محیطی با اراده و شخصیت آدمی سروکار پیدا میکنیم و پی میبریم که محیط بی فرد دارای خاصیت اجتماعی معینی نیست و از تفاعل این دو، اثر و یا آثار متفاوتی به ظهور میرسد.
خداوند با اشاره به تاثیر فاسدکننده ثروت و نعمت که شامل اقتدار سیاسی و قدرت نظامی هم میشود، میفرماید: «و چون به انسان نعمت دهیم، روی بگرداند و شانهاش را بچرخاند (از سر بیاعتنایی به دین) و چون شری به او رسد، نومید باشد. بگو، هرکس بر حسب شخصیتش (یا منشش) عمل میکند و پروردگار شما داناتر است به آن کس که او راهیافتهتر باشد.»12
«ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» بیگمان، آدمی چون خویشتن را توانگر ببیند، سرکشی کند.13
«ولکن متعتهم و ابائهم حتی نسوالذکر و کانوا قوما بورا» لکن تو آنان و پدرانشان را از نعمت برخوردار کردی، چندان که پند و یاد تو را از یاد بردند و جماعتی بیخیر گشتند.14
فقر، بیماری و میدان جنگ را سه وضعیت محیطی لغزشآور و مقتضی انحراف اعتقادی و اخلاقی میداند و بر این اساس، از کسانی که در چنین شرایطی مقاومت و تحمل و شکیبایی نشان دهند، تجلیل به عمل میآورد: «والصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس» 15
خداوند در سوره مبارکه فلق، بسیاری از آفریدههای خود را موجب گمراهی، انحطاط و فساد برمیشمارد و دستور میدهد از شر آن‌ها و دیگر عوامل مفسد و گمراهگر و پستیآور به پروردگار سپیدهدم پناه بریم. از جمله شر آنان که در گره میدمند و شاید علاوه بر جادوگران کسانی را هم که موجب گسستن روابط مسالمتآمیز و دوستانه و همکاری‌ها میشوند، شامل گردد و شر حسود به گاهی که حسد ورزد: «بگو، به پروردگار سپیدهدم پناه میبرم از شر آنچه بیافرید و از شر شب (یا هر تاریکی مانند تاریکی جهل و جاهلیت و گمراهی) چون فراگیرد و از شر آنان که در گره میدمند (یا جادوگران) و از شر هر حسود آنگاه که حسد ورزد» و در سوره بعدی که آخرین سوره قرآن باشد به شمارش تعداد دیگری از عوامل شریر و مفسد اجتماعی میپردازد: «بگو، به پروردگار آدمیان پناه میبرم، فرمانروای آدمیان، خدای آدمیان، از شر وسوسهگر پیدا و پنهانشوندهای که در سینه آدمیان وسوسه میکند، از پریان باشد یا آدمیان.»
این سوره مبارکه دلالت بر این دارد که علاوه بر آدمیان وسوسهگر که شیطانصفت و شیطانرفتارند، شیطان اصلی هم از عوامل مفسد محیط اجتماعی به شمار میرود؛ چنانکه از عوامل محیط طبیعی هم هست. به عبارت دیگر، در هر دو محیط اجتماعی و طبیعی عمل میکند. مولای متقیان درباره عملکرد شیطان و آدمیان شیطانصفت وسوسهگر می‌فرماید: «شیطان را برای کارشان ابزار وحدت و قوام موجودیت خویش ساختند و او هم آنان را دام فریب و گمراهی خویش کرد؛ چنانکه در سینهشان تخمریزی کرد و جوجه شیطان پرورد و به آغوششان خزید و جاگرفت؛ به طوری که از چشمشان نگریست و با زبانشان سخن گفت تا به ارتکاب اشتباهات وگناهان فاحش وادارشان کرد؛ یعنی کار کسی که شیطان او را شریک قدرتش ساخته و باطل را بر زبانش جاری کرده باشد.»16
زبانی که شیطان، باطل را بر آن جاری ساخته، همان زبانی است که از رادیوها و تلویزیونهای آمریکایی، غربی و طاغوتی سخن میگوید. شیطان با زبان آنان سخن میگوید و با قلم امثالشان در مطبوعات، کتاب‌ها، فیلمنامهها و نمایشنامهها مینویسد. صدا، سیما، فیلم، نمایش، مطبوعات و کتاب، ابزارهای انتشار جمعی و تبلیغاتند که در عصر ما نقش تعیینکنندهای، هم در هدایت مردم و هم در گمراه و فاسد کردن آنان بازی میکنند. بدیهی است، وقتی به دست آدمهای شیطانصفت و طاغوت‌ها بیفتد، چه بر سر مردم خواهد آمد. نخستین تزویرشان این است که آن‌ها را وسایل «اطلاعرسانی» یا «رسانههای جمعی» میخوانند. در حالی که هدفهای متعددی را تعقیب کرده و کارکردهای معلومی دارند. در راس آن‌ها دفاع از فلسفه زندگی، دنیاداری و حکومت آن، دفاع از مستکبران، زورمداران، مرفهان بیدرد یا مترفان و گمراه کردن تودههای مردم و غافل و خواب کردن و انصراف آنان از جهاد آزادیبخش است.
این رسانهها، تمام کارکردهایی را که افراد منحط در گفتن و از راه زبان دارند، به مرحله اجرا میگذارند. پستی و حقارت روسای دنیادار خود را از دیده مردم میپوشانند. جامعه خود را که یا دنیادارند یا جانورسان، روان درمانی میکنند. اریک فروم روانکاو آمریکایی با پاسخ منفی به این سوال که آیا ما از سلامت روان برخورداریم؟ دلایل محکم و قاطعی بر آن اقامه میکند. از جمله میگوید: «فرض کنیم در جامعه غربی ما فقط به مدت چهار هفته برنامههای سینما، رادیو، تلویزیون، خبرهای ورزشی و روزنامهها تعطیل و متوقف شوند. عواقب این تعطیل و توقف چه خواهد بود؟ یقین دارم که حتی در همین مدت کوتاه چندین هزار مورد اختلال عصبی بروز خواهد کرد و هزاران نفر دچار تشویش خواهند شد که از لحاظ کلینیکی فرقی با رواننژندی ندارد. اگر معجون مخدر برای نارساییهای اجتماعی موقوف شود، بیماری آشکار خواهد شد.»17 هم او درباره این ابزارهای شیطانی مینویسد: «ما دارای رادیو، تلویزیون و سینما هستیم و روزانه به تعداد هر نفر یک روزنامه داریم؛ ولی این رسانههای گروهی به جای این که بهترین آگاهی‌ها، ادب و موزیک را از گذشته و حال در اختیار ما بگذارند، با آگهیهای بازرگانی و تبلیغاتی مغز ما را به کمبهاترین مطالب که بههیچوجه نشانی از حقیقت ندارند، با فانتزیهای سادیستی پر میکنند که حتی شخص با فرهنگ متوسط هم از دیدن یا شنیدن گاه به گاه آن‌ها دچار اغتشاش فکری میشود.»18
بدگوییها و تحریف‌ها و دروغپراکنیهای آن‌ها نسبت به مردم دیندار، آزاده، انقلابی و شخصیتهای متعالی و اشخاص صالح و خدمتگزار یا دولتهای مستقل و مردمی و ضداستکباری به طور دقیق، کارکرد پرگوییهای ناروا و تبهکارانه منحطترین مجرمان را دارد که میخواهند حقارتشان را با پست نمودن صالحان توجیه نمایند.
شایعهپراکنی، شگرد دیگری است که علیه ملتهای آزاده و دیندار یا مستضعفان بهپاخاسته بهکارمیرود و آن، وسیلهای است برای انتقال سریع هراس و دروغ و باطل و مسموم کردن افکار و گمراه کردن مردم و بدبین کردن آنان نسبت به یکدیگر و ایجاد فتنه و آشوب.
همین کارها که منافقین یا ستون پنجم استکبار جهانی و طاغوت مغلوب در داخل کشور میکنند، منافقین صدر اسلام هم میکردند: «اینک خدا کسانی از شما را که کارشکنی (در جنگ) میکنند و به هم عشیرههای خویش میگویند، به ما بپیوندید و جز اندکی به کارزار درنیایند، در حالی که نسبت به شما بخیلند میشناسند؛ به طوری که چون خطری پیش آید، آنان را میبینی که تو را در حالی که مینگرند که چشمهایشان می‌چرخد...»
«هرگاه منافقان و کسانی که بیماری در دل دارند و شایعهپردازان وحشتآفرین مدینه دست برندارند، البته ترا علیه آنان برانگیزیم، آنگاه در آن شهر جز اندک زمانی با تو همسایه نباشند، در حالی که لعنت شده باشند، هر جا بیابندشان دستگیرشان کنند و بکشندشان؛ کشتنی سخت. سنت خداست در میان کسانی که از پیش برفتند و برای سنت خدا هرگز دگرگونی نیابی.»19
حوزه دوستان و معاشران، محیط اجتماعی دیگری است که از نظر اهمیت اثرگذاری پس از خانواده قرار میگیرد. اگر افراد فاسد، کافر و منافق در این حوزه قرار گرفتند، موجبات انحراف و انحطاط شخص را فراهم میآورند. حتی از آدم احمق هم باید پرهیز کرد. مولای متقیان می‌فرماید: «با آدم احمق معاشرت مکن؛ زیرا رفتارش را برای تو توجیه کرده، خوب جلوه میدهد و مایل است تو مثل خودش باشی.»20
مطبوعات یکی از عوامل محیط اجتماعی مفسد است. در باختر زمین که جامعه دنیاداری است «غالبا جراید را به غرضورزی در ارائه وقایع تازه، مانند نشر و حذف آن‌ها و انتخاب عناوین و جایگزینی مطالب خبر در صفحات مختلف و تفسیر آن، سرزنش میکنند و جراید متهمند به این که به تبلیغات آمیخته به تحریف مطلب میپردازند و در این کار فنونی را به کار میبرند که بارها تجزیه و تحلیل و برملا شدهاند.»21
بدترین محیط اجتماعی، سازمان سیاسی مبتنی بر سلطهگری حکام و سلطهپذیری مردم است. چنین دولتی که قوه مقننهای هم دارد با تعیین تکلیف وحق برای افراد کشور به شرک و رقابت با خدا دست میزند و نظام و موسسهای طاغوتی است که عقاید و رفتار و منش مردم را به پستی میبرد و آنان را به جانورسان و دون جانور تبدیل میکند. در واقع این تحول جز مرگ معنوی نیست. امیرالمومنین علی (ع) به مجاهدان زیر پرچمش هشدار میدهد که اگر در جنگ با معاویه به شهادت برسند، در این مردن قاهرانه حیات طیبه خواهند داشت و در صورتی که مقهور شده، شکست بخورند و به سلطه و اقتدار سیاسی طاغوتی معاویه تن دردهند، در عین زیستن، از نظر معنوی مرده خواهند بود: «فالموت فی حیاتکم مقهورین والحیاه فی موتکم قاهرین.»22
به همین دلیل، خداوند نخستین شرط ایمان را ترک طاعت طاغوت و رهاکردن خود از سلطه سیاسی جباران میداند و میفرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی» 23
و بر اساس حکمتش، بلافاصله میافزاید: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیاهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات» 24
فردی که صاحب زندگی انسانی باشد و شخصی که به حیات طیبه ارتقا یافته باشد، از قبول مقامی که جامعه پست برایش تعیین کرده است، سربازمیزند و میخواهد هم موقعیت خود را در جامعه و هم سازمان پدیدآورنده و تنظیم کننده مقام‌ها را مورد چون و چرا قرار دهد و سپس آن را براندازد. رفتارهای انقلابی و عصیانهای اجتماعی از این رهگذر و در چنین زمینهای به وجود میآیند.
دو واقعیتی که یکی را آزادی و دیگری را انقلاب نام نهادهایم، چندان به هم آمیختهاند که در نخستین نگاه، جدایی آن‌ها از یکدیگر و تصور یکی بدون دیگری، محال مینماید. در مفهوم آزادی، هرچند کوچک و محدود باشد، چیزی از معنای یک تحول تکاملی، هرچند ناچیز و محدود، نهفته است.
هرگاه، تنها یکی از آزادی‌ها آن هم فقط در یک فرد تحقق یابد، بدان معنا است که یک دگرگونی با ماهیت تحول انقلابی در وی رخ داده است. فرایند انقلاب تکاملی از بههمپیوستگی هزاران هزار رخداد تکراری ومشابهی که آزادی نام دارد، در بستر زمان و در بسیط قلمرو جامعه معینی شکل میگیرد. رخداد آزادیهای گوناگون آن هم در یکایک عاملان اجتماعی و گسترشیابی آن در بسیط جامعه به نحوی روزافزون، به جریان انقلاب سرعت بخشیده، نیروی انقلابی را چندان تقویت میکند که توازن نیروهای سیاسی فرهنگی جامعه به نفع انقلابیون و به زیان حکام سلطهگر و طاغوتی برهم خورده و پیروزی انقلاب را به بار میآورد.
بعضی آزادی‌ها، تحولی تکاملی است که انسانهایی همداستان، همدل، همدرد، هماهنگ و متحد، آگاهانه و سنجیده و با طرح و نقشه در محیط اجتماعی خویش یا حتی در صحنه جهانی ایجاد میکنند. آزادی ملی که مردمی در کشور خود با طرد استعمارگران، واژگون کردن حاکمیت یک دولت دست نشانده بیگانه مانند رژیم شاه خائن و استکبارستیزی بهدستمیآورند، از آن جمله است. این آزادی که برای تمایزش از حیث ماهیت و اهمیت از دیگر آزادی‌ها «استقلال» نامیده میشود، به طور همزمان در دو محیط اجتماعی و بینالمللی تحقق مییابد و بر اثر آن یک ملت در صحنه بینالمللی از حاکمیت ملی و توانایی تعیین سرنوشت خویش برخوردار گشته، توانایی دیگر دولت‌ها را از مداخله در امور خویش سلب مینماید. از آن پس، دولت‌ها و سازمانهای سیاسی بینالمللی برایش حق حاکمیت ملی قائل میشوند.
انقلاب تکاملی در یک جامعه چگونه و از کجا آغاز میشود؟ از آنچه یکایک افراد و اعضای جامعه در محیط درونی میکنند، با نخستین فردی که قیام برای خدا کند؛ یعنی علائق پست را ترک بگوید و حقگرایانه و با احترام و تعظیم خداوند آهنگ بهکارگیری عقل سلیم کند، از محیط فاسد طاغوتی بگسلد و جدایی بجوید تا عوامل مخل و مفسدش را پشت سر بنهد و آنگاه به تنهایی یا دونفره در معنای زندگی، درباره هدایت و گمراهی، آزادی و اسارت، ذلت و عزت، کمال و انحطاط بیندیشد و گفتوگو کند. درباره برترین شخصیت زمانه یا تاریخ به اندیشه، بررسی، تحقیق و کاوش همت گمارد، درباره شخصیتی که او و مردم را از مستکبران، دنیاداران، ابلیس و کاهنان و از عواقب اعمال زشت، ستمگری، جنایت و خیانت میترساند، بیندیشد تا ببیند و بفهمد که او چه زندگی و سابقهای دارد؟ آیا در ازای آموزش، هدایت و دعوتش مزد و پولی میطلبد یا نه؟ به دنبال کسب جاه و مقام و ثروت و شهرت است یا خیر مردم، صلاح او و صلاح بشریت را میخواهد؟ میخواهد مردم را آزاد، عزیز، دانا و حکیم کند یا اسیر و ذلیل و زیر سلطه خویش یا دیگری؟
«قل انما اعظکم به واحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی...» بگو، جز این نیست که شما را از ره خیرخواهی و پند به یک چیز سفارش میکنم، این که برای خدا برخیزید دو نفره و یکنفره، آنگاه بیندیشید که همنشین دیرین شما هیچ آسیب عقلی ندارد، او فقط بیمدهندهای است که شما را از رویارویی با عذابی شدید میترساند. بگو، هر مزدی که از شما خواستم مال خودتان باشد. مزد و پاداشم فقط بر عهده خداست و او بر هر چیزی شاهد و ناظر است. بگو، بیگمان پروردگارم، آن بسیار دانای غیب‌ها حق را برون میفکند و ارائه مینماید. بگو، حق آمد و باطل را نه ارائه مینماید و نه پس از ابطالش اعاده میکند. بگو، اگر گمراه شوم، بیشک به زیان خودم گمراه شدهام و اگر هدایت شوم، قطعا به هر آنچه پروردگارم به من وحی میفرماید، هدایت میشوم؛ زیرا که او بسیار شنوای نزدیک است.25
انسان صاحب عقل سلیم پس از اندیشههای دو نفره و تنهایی در این امور و مسایل پی به حقیقت میبرد و به انگیزه حقگرایی به آن ایمان میآورد. به خدا، فرشتگان، کتابهای وحی شده و پیامبران باور میآورد و اذعان مینماید که هیچیک از پیامبران با دیگران از نظر محتوای رسالت و پیامی که دریافت کرده و مامور آموزش آن شده، فرقی ندارد. همچنین اعلام شنیدن و بهکار بستن و اطاعت مینماید و از پروردگارش مصونیت از آثار ویرانگر عوامل مخل و مفسد محیط را درخواست میکند و اظهار میدارد که ای پروردگار ما سرانجام، تحولات تکوینی و سیر ما آستان تو است، عالمی به کلی متفاوت از عالم دنیا و محیطهای چهارگانهاش، عالمی که در آن از وجود و کنشهای ابلیس یا شیاطین نامحسوس و آدمی صورت جباران، سلطهگران، مستکبران و دنیاداران، آز، سائقههای معنوی و دیگر عوامل مخل و مفسد عاری است: «آمن الرسول به ما انزل الیه من ربه و المومنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعمنا غفرانک ربنا و الیک المصیر ... ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا ربنا و لا تحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا ... فانصرنا علی القوم الکافرین» 26 پس از آنکه ایمان و امیدشان را به رهایی از زندگی دنیا و از گیرودار با عوامل مخل و مفسد محیط و درآمدن به عالمی که آستان خداست و خالی از این عوامل آلاینده، اظهار نمودند و پذیرفتند که مرز تکلیف و مسوولیت آنان در زندگی دنیا همان مرز توانایی و امکاناتشان است، نه بیشتر از آن و هرکس آن خواهد شد که سعی و عمل کرده باشد از خوب و بد و از قرب خدا و بعد از او، از خدای متعال میخواهند که از آنچه به علت فراموشی و اشتباه و خطا انجام دادهاند، درگذرد و نیز میخواهند نگذارد، الزامات سیاسی قانونی سلطهگران و تحمیلات فاتحان استعمارگر و طاغوت‌ها بر آنان به شدت و حدت و سنگینی نسلهای گذشته باشد، به طوری که آنان را به کلی و یکباره از پا درآورد و مجال رهایی و آزادی نیابند. خداوند در برابر آن عوامل مفسد و مخل چنان مصونیت و امکانات حفاظتی ببخشد و رحمت رحیمیاش را بر آنان چندان بیفزاید که بتوانند به مدد او که مولای ایشان است بر مردم کافر غلبه کرده به پیروزی و آزادی نائل آیند.
این آیات کریمه که ذیل سوره مبارکه بقره است، زبان حال مردم دیندار عهد پیامبر خاتم (ص) است در ابتدای تشکیل دولت اسلامی در مدینه و آغاز تحرکات نظامی آنان علیه مشرکان سلطهگر مکه و حجاز که عوامل مخل و مفسد محیط بینالمللی بهشمارمیآیند و چون هنوز، دولت اسلامی مدینه را به رسمیت نمیشناسند 27 و این مردم دیندار را اتباع فراری خود بهشمارمیآورند، عوامل مخل و مفسد محیط اجتماعی هم محسوب میشوند.
این مردم دیندار پس از اندیشه، تحقیق و بررسی و نتیجهگیری معقول و آوردن ایمان به آن حقایق و واقعیت‌ها و اراده تعالی و قرب خدا و حیات طیبه و ترجیح دادن آن بر پستی و بعد از خدا و زندگیهای پست، کنش‌ها، برهمکنشها و واکنشهایی بروز میدهند که جملگی، اعمال صالحه محسوب است. واکنشهایشان در برابر عوامل مخل و مفسد محیط اجتماعی و بینالمللی، جهادی متنوع و مستمر و خونین است؛ جهادی است در راه خدا، به این معنا که رساننده آنان به قرب اوست و ماهیت آزادیبخشی وعزتآفرینی برای عاملش دارد. برهمکنشی نیز در همین زمینه با خدا دارند، از خدا علیه عوامل مخل و مفسد محیط استعانت میکنند و او هم یاریشان میدهد. خدایی که هیچ خائن ناسپاسی را دوست نمیدارد و بر عوامل مخل و مفسد محیط اجتماعی و بینالمللی خشم گرفته است،28 این دشمنان را از مردم مجاهد آزادیخواه عزتطلب میراند و دفع میکند تا پس از شکست آن‌ها بتوانند حکومت توحیدی مبتنی بر امر و نهی و قوانین الهی را برقرار کنند: «ان الله یدافع عن الذین آمنوا ان الله لا یحب کل خوان کفور. اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر. الذین اخرجوا من دیارهم به غیر حق الا ان یقولوا ربنا الله ولولا دفع الله الناس بعضهم به بعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز. الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکات و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله العاقبه الامور.» بیگمان، خدا از کسانی که ایمان آوردند، دفاع میکند. (و عوامل مخل و مفسد را از آنان دفع و دور میکند) بیشک، خدا هیچ خیانتگر ناسپاسی را دوست نمیدارد. به کسانی که مورد حمله نظامی واقع شدهاند، اجازه دفاع مسلحانه داده شده؛ چون مورد ستم واقع گردیدهاند و خدا بر یاری کردن به آنان و پیروزیشان بسیار تواناست؛ همان کسانی که به ناروا از سرزمینشان بیرون رانده شدهاند، تنها به این بهانه که میگویند، پروردگار ما خداست و اگر این نبود که خدا گروهی از آدمیان را به وسیله گروه دیگری از آنان دفع کرده، از اخلال و افساد باز میدارد، به یقین صومعهها، معابد، نمازخانهها و مساجدی که در آن نام خدا بسیار به یاد و زبان میآید، ویران شده بود. حال آن که بدون تردید خدا کسانی را که او را یاری کنند، یاری میدهد و شک نیست که خدا نیرومندی شکستناپذیر (عزیز) است. همان کسانی که اگر در زمین اقتدار سیاسی نظامیشان دهیم، نماز را اقامه میکنند و زکات را میپردازند و امر به معروف و نهی از منکر (یعنی حکومت توحیدی مبتنی بر تقنین الهی) میکنند و فرجام امور با خداست.29
اینجا آیات سوره مبارکه حج است. درس جدیدی است که مسلمانان در آستانه لشکرکشی و فتح مکه و واژگونی رژیم الحادی طاغوتی ستمکارش از خدای متعال میگیرند. جمعی از آنان که لقب مهاجر دارند در سرزمین مکه آزار، اهانت، زخم زبان و شکنجه دیدهاند و ناچار از ترک خانه و کاشانه شدهاند. اکنون، هم تنها درس رزم را میگیرند، بدون اینکه خبر داشته باشند، چه کار بزرگی در پیش است؛ اما آنچه را که بر جامعه دولتشان گذشته و نیز بر یکایک برادران و خواهرانشان، ذره به ذره را به یاد دارند و جلو چشمشان است. سورههای قبلی و همین سوره حج پارهای از این موارد را دربرداشته، به یادشان میآورد تا شبانهروز مرور کنند و برای ساختن آینده خود و مستضعفان روی زمین آماده باشند. میدانند اول المومنین، پیامبر (ص) خداست و قرآن طرح سازماندهی اجتماعی و سیاست بینالمللی آنان. جامعه دولت توحیدی در نخستین هفته تاسیس خود جز پیامبر (ص)، علی (ع)، خدیجه (س) و دخترش عضوی نداشته و تاریخچهاش این است، تشکیل هستهای از مهاجران در حبشه برپایی جامعه دولت کوچکی در دره ابوطالب و تحت حمایت عشیره او تکثیر این مجموعهها به تدریج در میان چند قبیله از قبائل حجاز و بیشتر از همه در دو قبیله اوس و خزرج در مدینه هجرت پیامبر (ص) و ابوبکر به مدینه، ملحق شدن مهاجران دیگر از مکه به آنجا، بازآمدن مهاجران حبشه و تشکیل دولت اسلامی به مرزهای نیمه ترسیم شدهای که دفاع از آن در برابر کاروانهای تجاری مسلح قریش به جنگ بدر و احد میانجامد و در حدیبیه ذیقعده سال ششم هجری از سوی سران مشرک دولت مکه به رسمیت شناخته میشود. پیامبر (ص)، علیبنابیطالب (ع) را که سال‌ها پیش و در مکه در جمع معاریف بنیمطلب به عنوان وصی، جانشین و حاکم پس از خود معرفی فرموده، اینک نه به عنوان «امیرالمومنین» بلکه بالاتر از آن به عنوان «امیرالبرره» امیر برترین طبقه ارزشی آنان، لایهای از جامعه مومنان که نیکی بیکران دارند، معرفی مینماید: «هذا امیر البرره و قاتل الفجره. منصورها من نصره و مخذول من خذله» و نیز در مقام باب مدینهالعلم پیامبر که هر کس میخواهد آهنگ مکتب پیامبر که جز مکتب توحید و وحی نیست، کند باید روی به آستان علی آورد.30
سپاه اسلام از حدیبیه به طرف مدینه در حال بازگشت است که سوره مبارکه فتح نازل میشود: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بیگمان، ما فتحی نصیبت کردیم؛ فتحی نمایان تا خدا به نفع تو آثار زیانباری را که در گذشته دور و نزدیک بر تو وارد میشد، بزداید و نعمت خویش بر تو تمام گرداند و راه آیندهات را روشن سازد و خدا تو را یاری کند؛ یاریی پرتوان. اوست که آرامش به دلهای مومنان فرود آورد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید (لایهای از هستی برین بر لایههای برین پیشین) و سپاهیان آسمان‌ها (سپاهیان جهان برین یا فرشتگان) و سپاهیان زمین (یا عالم طبیعت) از آن خداست و خدا، دانایی حکیم است تا مردان و زنان مومن را به بهشتهایی درآورد که از زیر آن‌ها جویبارانی روان است و در آن‌ها جاودانند و تا لایههای پست را از وجودشان (سیئاتهم) بپیراید (یکفر عنهم) و این نزد خدا (نفسالامر، و واقعیت) پیروزی باشکوهی است و مردان و زنان منافق (که در همان سفر هم حضور داشتند) و مردان و زنان مشرک را عذاب کند، همانان را که به خدا گمان بد میبرند. پیشامد بد به گرد آنان باد! و خدا خشم بر آنان گرفت و لعنتشان کرد (به بعد از خود رساند) و برای آنان دوزخ را آماده ساخت و بدسرنوشتی است و سپاهیان جهان برین و جهان طبیعی از آن خداوند است و خدا، مقتدری حکیم است. بیگمان، ما تو را شاهد و مژدهرسان و بیمدهنده فرستادیم تا شما به خدا و پیامبرش (ص) ایمان آورید و (پیامبر) را تقویت کنید و محترم دارید و او (خدا) را هر بامداد و شبانگاه تسبیح گویید. بیشک، کسانی که با تو بیعت میکنند، در واقع، با خدا بیعت کرده و عهد میبندند. دست خدا بالای دست ایشان است؛ به همین دلیل، هر کس پیمان بشکند، در واقع، به زیان خویش شکسته باشد و هر کس تعهداتی را که در برابر خدا دارد ادا کند، بداند که بهزودی او را پاداش هنگفت دهد. بیابانگردانی که پا از جهاد به دامن کشیدند، به تو خواهندگفت: اموال و خانوادهمان ما را به خود مشغول داشت (نمیتوانستیم دست از کار و کسب و زندگی خصوصی بکشیم) بنابراین، برای ما آمرزش بخواه (عذر ما را به خدا برسان!) به زبان خویش چیزی میگویند که در دلشان نیست. بگو، چه کسی برای شما در برابر خدا توان کاری دارد، اگر اراده آسیبی به شما کند یا اراده سودی برای شما کند. در واقع، خدا از آنچه میکنید، آگاه است. در حقیقت، شما خیال کردید، پیامبر (ص) و مومنان (از مکه یا حدیبیه) سالم نزد خانوادهشان برنمیگردند و این پندار (که آنان به شهادت میرسند و شما خوش و خرم زنده میمانید) به نظرتان فکر خوب و خوشی آمد و گمان حادثه بدی (برای سپاه اسلام و پیامبر) ص» بردید و مردمی بیخیر بودید و کسی که به خدا و پیامبرش (ص) نگرود، (گرویدنی که لازمهاش مشارکت در دفاع مقدس و جهاد آزادیبخش برای مستضعفان است) بداند که ما برای کافران آتش سوزانی آماده کردهایم...
سپس، در صفر سال هفتم هجرت خیبر فتح شده است. لشکرکشی به مرز روم شرقی در جمادیالاول سال هشتم، جنگ موته و نیز جنگ ذات السلاسل رخ داده است. اینک، سوره مبارکه حج نازل میشود و آن آیات. مجاهدان اسلام در دورترین نقطه حجاز، در مرز امپراتوری روم شرقی ضرب شستی به آن نشان دادهاند وگرچه جعفربن‌ابیطالب سردار سپاه به شهادت رسیده و «جعفر طیار» لقب گرفته است، سپاه پیروزمندانه بازگشته است. پیامبر (ص) خدا در راس جامعه دوران توحیدی، در اندیشه و تدبیر فتح مکه و براندازی پایتخت شرک و طاغوت در حجاز است. بخش بعدی سوره حج به این اندیشه و تدبیر تعلق دارد. ابتدای این بخش، تاریخ درگیری فرهنگی سیاسی نظامی حق و باطل و پیامبران با کفار است؛ کفاری که هر پیامبری را دروغگو میخوانند، وجود خدا، رخدادهای وحی، نبوت، معاد و حساب و کتاب نظام هستی را دروغ میشمارند و با انواع تلاش‌ها از گمراهگری و طعنه و زخم زبان تا تهاجم نظامی و دسیسه سیاسی میخواهند پیامبر (ص) و پیروانش را و در واقع، خدا را که دستش بالای دست آنان است خسته، فرسوده و بیچاره کنند و در یک کلمه: به ستوه آورند! «... والذین سعوا فی آیاتنا معاجزین اولئک اصحاب الحجیم» 31
آنگاه پیامبر (ص) و پیروانش را و از آن طریق نسلهای آینده را به حقیقت تعیین کننده و کارسازی توجه میدهد که نتیجه و سرانجام درگیری حق و باطل و کشمکشهای جامعه دولت توحیدی با طاغوت و جامعه دولتهای استکباری و دنیاداری بسته به دانستن آن حقیقت و به کار بستن است و آن حقیقت، این است که مهمترین وجه این درگیری، وجه فرهنگی آن است. به این شرح که هر پیامبری آرمانهایی دارد که عبارت است از طرح تحقق علائق عالیه و حقگراییاش در واقعیت جهان انسانی، جامعه، و محیط بینالمللی، طرحی که خدا به صورت کتاب «قرآن» درافکنده است. آن طرف، در آن جبهه، جبهه کفار مستکبر و دنیادار، کاهنان و نظریهپردازان الحاد و طاغوت، فلاسفه زندگیهای پست، دانشمندان علوم اجتماعی مدرنیته و سلاطین رسانهای و ملایان درباری 32 قرار دارند، شیطان! آن‌ها هم طرحهای متقابل، اندیشهها، داوری‌ها، نظریهها، فلسفهها و فرضیههایی دارند که «القا میشود.» رسانههایی که آن‌ها را به صورت متقابل به مردم القا میکنند و البته تاثیرگذار هم هست، باید هم تاثیرگذار باشد؛ چون اگر چنین نباشد، مبارزه و کشمکشی رخ نخواهد داد و جهان انسانی آزمایشگاهی نخواهد بود تا مردم از نامردم و متعالی از پست بازشناخته ومتمایز گردد: «و پیش از تو نشد که پیامبری یا یک نبی بفرستیم و آن پیامبر یا نبی طرحی را که محاسبه و سنجش در ذهنش به تصوری ثابت درآورده و با اندیشهای ژرف و دقیق پایهریزی کرده است، به اجرا گذارد و شیطان به طرحریزی متقابل و اجرایش نپردازد.33 در نتیجه، خدا بر آنچه شیطان طرح افکنده و به اجرا گذاشته، خط بطلان میکشد، وانگهی، خدا آیاتش (قرآن را که طرح حیات طیبه و سازماندهی اجتماعی توحیدی باشد، پیامبرش، و نهضت انقلابیش) را استوار و محقق میدارد و خدا، بسیار دانا و حکیم است تا آنچه شیطان طرح افکنده و القا کرده، مایه لغزش کسانی باشد که در دلهایشان بیماریی هست و حق ناپذیران خشک مغز فاقد اندیشه ژرف. (القاسیه 34 قلوبهم) شک نیست، در این که ستمکاران (بر خود و بر خلق) البته در مخالفتی دور و درازند و نیز تا کسانی که صاحب دینشناسیاند بدانند که آن طرح (قرآن) حقیقتی است از پروردگارت (و ساخته ذهن پیامبر یا بشر نیست) در نتیجه، به آن ایمان بیاورند تا دلهاشان به آن آرام گیرد و ثبات پذیرد و بیشک، خدا کسانی را که ایمان آوردند به راه راست (اجرای آن طرح و برنامه و نیل به پیروزی در کشمکش قرب و حق) میرساند...»
به محض نزول این آیات، پیامبر (ص) خدا در رمضان سال هشتم هجری، با اتخاذ دقیقترین تدابیر ضد جاسوسی و برای این که دشمن را غافلگیر و صدماتش را هر چه کمتر یا غیر ممکن سازد، لشکری بزرگ را برای فتح مکه و براندازی آن رژیم الحادی طاغوتی حرکت میدهد و مکه را فتح میکند.35
طبیعی است، این پرسش پیش آید که طرح انقلاب و سازماندهی اجتماعی وحیانی چه زمانی و در کدام نقطه از تاریخ آن انقلاب بزرگ نازل شده است تا در قلب یا ذهن پیامبر اکرم (ص) به گونه تصور یا تصویری انعکاس یافته است؟ چه، تاریخ آن از بعثت 27 رجب سال چهاردهم پیش از هجرت تا فتح مکه رمضان سال هشتم هجری حدود 21 سال است.
میتوان گفت از همان لحظه نزول پنج آیه ابتدای سوره مبارکه علق، یا دست کم از نزول سوره بسیار کوتاه «عصر» در سال اول بعثت که وصف جامعه دولتی است که اعضایش به ده نفر نمیرسند؛ ولی همه عناصر ضروری برای تاسیس دولت را در بردارد. «به این عصر سوگند که آدمی در زیانکاری است؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و یگدیگر را به مقاومت (در برابر عوامل مخل و مفسد محیط) فراخواندند.» مرزهای فرهنگی سیاسی حقوقی آن را از تمامی بشریت و دولت‌هایش جدا میسازند. وضع فرهنگی و اعتقادی اخلاقی آن مشخص است: «حق»، جهان انسانشناسی توحیدی که در چند سوره مکی تکویر، واللیل، فجر، والضحی آمده است. پیامبر با وصف «و انک لعلی خلق عظیم» سرمشق و میزان رفتار اجتماعی و تفکر معرفی شده است که خود قرآن متبلور میباشد و تبلور ایمان و اعمال صالح. وانگهی بسیاری از کارهای شایسته آموزش داده شده است، خداوند در مقام پروردگار پیامبر (ص) و مردم ومبدا هستی، بلندترین مقام کرامت که مقام «آموزش با قلم به بشر آنچه را که نمیداند یعنی بینهایت باشد» معرفی میشود؛ بنابراین، تفهیم میشود که انسان با یادگیری آموزهها و درسهای وحیانی توحیدی از «علق» تا بالاترین مراتبه علمی ممکن برای بشر برسد. راه این یادگیری در صدر سوره مزمل نشان داده میشود وحتی زمان و بهترین وقت یادگیری و چگونگی برنامهریزی برای یک شبانهروز به طوری که هم امر معاش و زیستن تامین شود وهم امر رشد معنوی یا سیر تقرب به خدا. در سه آیه سوره «تبت» مقاومت در برابر مستکبران و دنیاداران سلطهگر تعلیم داده شده است. در سوره تکویر از زشتترین کارها و منکرات که زنده به گور کردن دختر بچههاست، پرهیز داده میشود و در ابتدای سوره لیل، مهمترین کارهای زیبا و زشت به شرح میآید و چگونگی سیر تقرب با اعمال صالح بیان میشود. سوره فجر، درس تاریخ فرهنگی سیاسی است، همراه با عبرت‌هایش و ویژگیهای مستکبران و دنیاداران مالاندوز و جهان انسانشناسی توحیدی که با تعریف اسارت ذلت و فرجام آن و تعریف سیر تقرب و نیل به آزادی عزت و فرجام نیک و فرخندهاش پایان مییابد. سوره والضحی نیز آکنده از حکمت است که میتوان کتابی در شرحش نوشت.
طرح جامع اما موجز انقلاب توحیدی و نظام سیاسی آن در سومین سالگرد نزول وحی یا بعثت در آیات 155 158 سوره اعراف میآید و در ایامی که به موسم حج نزدیک است و شورای سران سلطهگر قریش تشکیل شده تا به رایزنی در برابر حرکت فرهنگی سیاسی انقلاب نوپا ولی رو به رشد بپردازند.36 خداوند در مقدمه آن سوره طولانی و نخستین آیهاش گوشزد میفرماید: «حرکت انقلابی تو ای پیامبر باید در پرتو آموزههای وحیانی و درس قرآن صورت بگیرد.» بعدها هم درس و طرح جز با دین امکانپذیر نیست و نمیتواند کورکورانه و بیطرح و درس باشد و نه از روی نظریات بشر ناقص و نادان دانشمندنما. سازماندهی اجتماعی یا حکومت توحیدی جز در پرتو قرآن امکانپذیر نمیباشد. بعد تاریخ بعثت انقلاب‌ها را شرح میدهد. آنگاه میفرماید: «عذابم محرومیت از رحمت رحیمی که همان سیر تقرب و آزادی عزت و نیل به منزلت والا در هستی و فتح چهار محیط با فرجام پس از مرگ آن باشد را به کسی میرسانم که بخواهم خواستن یا مشیتی که نظام هستی و تکوین را تشکیل داده است و رحمتم رحمت رحمانیام همه چیز را در بر گرفته است» یعنی آن عذاب یا محرومیت و سیر از خدا و سقوط به جهان پست یا اسارتگاه جهنم، جزیی از نظام تکوین رحمانی و رخداد نیک وخیری است که شائبه ذرهای شر در آن نیست. باطل، ستم، بیماری، زخم، جانبازی، رنج‌ها، مشقات و شیاطینی باید باشند تا درگیری و مجاهدتی همراه با سیر تقرب و اعتلا رخ دهد. اسارت و عوامل مخل و مفسدی که از عناصر تشکیل دهنده آن هستند، باید باشد تا سیر رهایی و نجات امکان تحقق پیدا کند؛ اما همین رحمت رحمانی از وجود انسان، علم او، دوازده لایه وجودش، رزق او، بستر زندگیش که جهان طبیعی و بدنش باشد در چه صورت و به چه شرط و شروطی و در چه کسی به صورت تکوینی به لایه هستی برین که همان رحمت رحیمی باشد تحول خواهد پذیرفت؟ «فسا کتب‌ها للذین یتقون و یؤتون الزکات والذین هم بآیاتنا یومنون. الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون. قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا الذی له ملک السموات و الارض لا اله اله هو یحیی و یمیت و آمنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون» 37 سیر تقرب یا رشد معنوی که ارتقا از دوازده حالت اسارت ذلت به دوازده کیفیت و وضعیت محیطی آزادی عزت باشد و نیل به منزلت والا در نظام هستی و عروج به جهان برین و سمت وسوی مبدا هستی و کمال مطلق و علی اعلا، مستلزم «تبعیت»، مرادف پیروی و سرمشقگیری و اطاعت سیاسی نظامی از پیامبر خبرآور هرچند خواندن و نوشتن ندانستهای که مشخصات و اوصافش در سنت توحیدی وحیانی و کتابهای تورات و انجیل درج است و این‌هاست: اوامر و نواهیش امر به کارهای پسندیده عقلی و شناخته و تعریف شده در سنت توحیدی وحیانی است و نهی از کارهای قبیح عقلی و زشت شناخته شده در سنت خداپرستان و نیکوکاران و صالحان پرهیزگار. بنابراین، تشریع یا قانونگذاری در رهبری و نظام سیاسی او از خودش نیست، از یک «امی» ونه اقتباس از نظامهای شرقی یا غربی است، به همان دلیل روشن و قاطع امی بودن. او مجری است و آنچه را میگوید شما در وجود و شخص خودتان به کار بندید، نخست خودش که اول المومنین و اول المسلمین است، در وجود خودش به کار بسته تا برای شما «میزان»، «اسوه»، مقتدا و مولا باشد. ولایتش جز در امتداد ولایت تشریعی الهی نیست.38 مزدی هم از شما و مقام و منصبی حتی تشکری از شما در ازای دعوتش نمیخواهد؛ جز این که ببیند، شما مردم با پیرویش و بهکاربستن قوانین الهی، رشد معنوی و قرب به خدا یافتهاید. به این مقام رفیع از تقوا و طهارت و عصمت. حکومتش و رهبریش در انقلاب و در قیام و براندازی طاغوت، طاغوتی نیست تا با پیروی از او از سلطه یک طاغوت مستکبر یا دنیادار نجات یافته، به چاه ذلت و اسارت سلطهگری طاغوت جدید یا مدرنی بیفتید؛ چون احکام تکلیفی حکومتش از مبدا هستی و از ذات یگانه غنی حمید بینیاز ستوده است. احکام وضعی نظام سیاسی او نیز جز این نیست: و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث. آنچه را که طیب یا حلال و مستحب میسازد، عقل و تجربه‌های اجتماعی و انسانی بر پاکی و رشد دهندگی آن حکم میکند و آنچه را حرام و مکروه یا پلید و انحطاطآور و زیانبخش معرفی میکند، عقل و تجربه و مشاهده هم بر آن حکم میکند. با این تفاوت که زندگی با این امور را نمیتوان بر کشف آن‌ها در پایان عمر یا قرن‌ها از تاریخ بشر متوقف کرد. معلومات و آموزههایی است که از بدو تاریخ همان ضرورت را بر امنیت زیستی و برای رشد معنوی داشته که حال دارد و تا دهها هزار سال دیگر خواهد داشت؛ به همین سبب، خدا متکفل آموختن آن و تشریعش شده است و نبوت و وحی و عترت و فقیه یا دینشناس صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه لازم آمده است.
بهکاربستن این احکام تکلیفی و احکام وضعی و ایمان به جهان انسانشناسی توحیدی و به آن تشریع که حیات طیبه را در وجود مردم تحقق میبخشد، امری آگاهانه و ارادی است و باید در یک جامعه دولت یا سازمان فرهنگی، تربیتی، آموزشی، سیاسی، دفاعی، اطلاعاتی و امنیتی واحد و منضبط و منسجمی صورت بگیرد و بالاتر از این، جز در آن، صورت و واقعیت نمیپذیرد. «تبعیت» میخواهد: آموختن قرآن از او که خود از خدا آموخته، یادگیری شریعت یا مجموعه قوانینی که او خود از خدا آموخته و به کار بستن آن‌ها در ساختن خویشتن و در رابطه با دیگران از دوست و دشمن و از خودی تا بیگانه با رهبری و فرماندهی او یا کسانی که او معین و نصب کرده است و شما با بیعت مشروط با آنان قبول اطاعت میکنید و به
نقش فرهنگی سیاسی پیامبر (ص) و حکومتکنندگان بعدی در مورد و نسبت به مردمی که از آنان تبعیت و اطاعت نموده، آنان را تقویت و پشتیبانی و یاری کنند، نجات است: آزادیبخشی «اصر» و «اغلالی» را که بر مردم فشار وارد آورده و اسیر و ذلیلشان کرده و از زیستن و رشد معنوی بازشان میدارد از شانه، از پیکر، از روح و از راهشان برمیدارند و فرو مینهند.
پیامبران، پرچمداران آزادی و هدایتگران طریقت هستند و بعثت آنان جنبش و انقلابی آزادیبخش است. «قرآن» پیام خدا درس آزادی عزت، آموزه حکیمانه رشد معنوی، فتح چهار محیط و نیل به منزلت والا در نظام هستی یا عروج ارادی و آگاهانه به جهان برین، به سمت و سوی مبدا لایزال هستی است.

نبوت ناب، یعنی این و محصولش چنین جامعه دولتی است:
 

«هان ای کسانی که ایمان آوردید! اگر دستهای از کسانی را که کتاب آسمانی دریافت کردهاند، پیروی کنید، (پیروی فرهنگی سیاسی) شما را از ایمانتان به صورت جمعی کافر برمیگردانند و چگونه کافر میشوید؛ حال آنکه آیات خدا بر شما خوانده میشود و پیامبرش در میان شماست؟ و هر کس به خدا پناه گیرد، یقینا به راهی راست ره برده باشد. هان ای کسانی که ایمان آوردید! از خدا پروا گیرید بدینسان که در خود پرواگرفتن باشد و جز در حالی که مسلمان باشید، نمیرید و دسته جمعی به ریسمان خدا (رشته وحی و قرآن آویخته از آسمان جهان برین) چنگ بزنید و از هم پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خویشتن به یاد آرید، آنگاه که دشمن یکدیگر بودید و دلهایتان را به هم الفت بخشید تا در پرتو نعمتش برادر گشتید و بر لبه پرتگاهی از آتش بودید تا شما را از آن برهانید. بدینسان، خدا آیاتش 39 را برای شما بیان میدارد؛ مگر شما راه یابید و باید که شما 40 جامعه دولتی باشید که دعوت به خیر میکنند و امر به معروف و نهی از منکر و رهایی یافتگان پیروز هم ایشاناند.»
...شما بهترین امتی هستید که برای بشر پدید آورده شده است، امر به معروف میکنید و نهی از منکر میکنید 41 و به خدا ایمان میآورید و هرگاه اهل کتاب ایمان آورده بودند، البته برای آنان بهتر بود و خیر و رشد معنوی دربرداشت؛ حال آنکه عدهای از آنان مومناند و بیش‌ترشان زشتکار. ذلت اسارت، در هر جامعه و محیطی که باشند بر آنان رقم خورده است، مگر به ریسمانی از خدا (به رشتهای یا شاخهای از سنت فرهنگی سیاسی توحیدی و وحیانی) بپیوندند و به رشتهای از آدمیان ملحق شوند...42
از همه این آیات چنین استنباط میشود که حکومت، سازماندهی اجتماعی و سیاست که شامل قانونگذاری، اجرا و قضا، یا حل و فصل دعاوی و خصومات و صدور رای محاکم و اجرای آن‌ها باشد و نیز برنامهریزی برای خدمات عمومی از کارهای وزارت راه و کشاورزی تا دفاع را دربرمیگیرد یا صدور احکام وضعی و احکام تکلیفی است یا حول محورش میچرخد و یا مبتنی بر آن میباشد.
بعضی از فلاسفه حقوق غربی که نظائر علمای اصول فقه میباشند. پس از جبران عقبماندگی فرهنگی سیاسی خویش آن هم به فاصله هزار سال از بعثت خاتم و اقتباس تفکیک قوا از اسلام با اندک دقتی متوجه میشوند، حکومت جز دو قوه نبوده قضا به اجرا برمیگردد؛ اما اگر دقت بیشتر میشد، این نکته را هم درمییافتید که اجرا همواره با صدور دستور یا تقنین توام است، با این تفاوت که یکی از دو شرط تقنین را که عمومیت است، دارا نمیباشد و تقنین یا صدور دستوری موردی به شمار میآید.
وانگهی نظام سیاسی توحیدی وحیانی این مزیت بیمثال را که در هیچیک از نظامهای ساخته بشر دیده نمیشود، دارد که قانونشناسی یا علم به تکالیف شرعی و اجرایش همگانی بوده و به گروه اجتماعی خاصی به نام حکام منحصر نبوده؛ بلکه نظام امامت همگانی است. به همین سبب، فرضیه گریزناپذیر بودن تجزیه و طبقهبندی مردم به دو گروه حاکم و محکوم را ابطال و واقعیت اجتماعی آن را زایل کرده است. عمومیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر یکی از تجلیات آن است و آیه «اذکروا نعمه الله علیکم اذجعل فیکم انبیاء و جعلکم ملوکا» 43 دلالت قاطع بر آن دارد که پس از مهاجرت پیروزمندانه بنیاسرائیل از قلمرو سلطهگری فرعون همگی مالک یا حاکم مالک میشوند و به نعمتی از خدا دست مییابند که هیچیک از افراد عالمهای آفریدگان نصیبشان نشده است. «و آتاکم مالم یؤت احدا من العالمین» بر اساس اصل امامت و حکومت همگانی است که لقمان، به پسرش میگوید: «یا بنی اقم الصلوه و امر بالمعروف و انه عن المنکر واصبر ما اصابک ان ذلک من عزم الامور» 44 و این امامت همگانی، چنانچه در همین آیه نیز مشهود است، هم بر فعالیت انقلابی و براندازی رژیم طاغوتی و تضعیف و تزلزل آیه که مستلزم مقاومت و شکیبایی بر ناملایمات است، اطلاق میشود و هم بر مشارکت سیاسی در نظام توحیدی مستقر و هم بر قانونگذاری بر اساس احکام الهی که تخصص و تبحر علمی خاص خودش را میطلبد؛ چنانکه سیدالشهدا بر سلسله اعمال خویش از رد بیعت با یزید در مدینه و رفتن به مکه و از مکه تا کربلا و آخرین لحظه عمرش در عاشورا «امر به معروف و نهی از منکر» اطلاق میفرماید و این، جز تکرار فرمایش الهی در آیه 157 اعراف و در آیه 118 هود نیست: «فلولا کان من القرون من حبلکم اولوا بقیه ینهون عن الفساد فی الارض الا قلیلا فمن انجینا منهم، واتبع الذین ظلموا ما اترفوا و کانوا مجرمین» در تمام جوامعی که خدای متعال به آن‌ها اشاره میکند و در نسلهای پیش بودهاند، بیشتر در منجلاب خوشگذرانیشان لولیده‌اند و از همان اشیا و از علائق پستشان به همان اشیا و کالاها و امور «تبعیت» میکردهاند و در اسارت ذلت آنها به سر میبردهاند و یک اقلیت انقلابی مجاهد هم در کنارشان بوده است که خدا آن را «نجات» داده و چون بر آز درون غلبه کرده، «اغلال» علائق پست و اشیای بیارزش را فرونهادهاند و فاتح محیط درونی شدهاند، بند اسارت طاغوت را هم گسستهاند و به مخالفت با آن و سیاستش که جز «افساد فی الارض» نیست، برخاستهاند. هم خشم بر آن گرفتهاند و هم شعار علیه آن میدهند و هم با تمام قوا و امکانات علیه آن و برای براندازیش اقدام کردهاند؛ اما چون در کشمکش و جنگی نابرابرند از نظر کمیت در زمینه براندازی کاری از پیش نمیبرند؛ ولی به مقصد اصلی که نجات خود باشد و قرب حق و منزلت والا در نظام هستی رسیدهاند، همانچه خدا آن را به خودش نسبت میدهد: «ممن انجینا منهم» چطور خدا نجاتشان داده است؟ «نجات» چنانکه پیشتر گفتیم، از پستی و قعر آب یا پستی و چاه اسارت ذلت به بلندای ساحل و اوج هستی برین یا قرب حق و آزادی عزت یا به سمت و سوی خدای عزیز علی اعلا رسیدن یا رساندن است. «و آن شخصی که ایمان آورده بود، گفت: ای هموطنان من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رشد و عروج برسانم... ای هموطنانم! شگفتا که من شما را به نجات (بالاآمدن از چاه اسارت ذلت به بلندای آزادی عزت) میخوانم و شما مرا به آتش (اسارتگاه جهنم و درکاتش و به اعماق چاه اسارت ذلت و اسفلالسافلین) میخوانید.»45 «فاوحینا الی موسی ان اضرب بعصاک البحر فانفلق فکان کل فرق کالطور العظیم. وازلفنا ثم الاخرین و انجینا موسی و من معه اجمعین ثم اغرقنا الاخرین ان فی ذلک لآیه و ما کان اکثرهم مومنین و ان ربک لهو العزیز الحکیم» 46
خدا، کتابی مانند قرآن را بسان ریسمانی از آسمان، از جهان برین، به سوی زمین آویزان میکند: نزول و تنزیل. به فرمایش مولای متقیان که قرآن «حبل الله الممدود من السماء الی الارض» است و به ته چاه اسارت ذلت، آنجا که مستضعفان روی زمین بهسرمیبرند، میرسد و ابلاغ میشود: رسالت. اینک ما هستیم که امکان داریم، اگر اراده آزادی عزت، اسیر تقرب، وصول به قرب حق کنیم و حرکت به بالا، اعتلا، عروج و سمت و سوی خدای عزیز حکیم، باید کافر به طاغوت، یعنی انقلابی و آزادیخواه شویم و به خدا ایمان آوریم و سراپای وجودمان یعنی سراسر و تمامیت زندگانیمان و نه جزیی از آن را تسلیم خدا کنیم تا نیکوکار محسن شویم که فقط با چنگ آویختن به قرآن که ریسمان خدا و رشته ناگسستنی یا «العروه الوثقی» باشد، امکانپذیر است: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها»،47 «و من یسلم وجهه الی الله و هو محسن فقد استمسک بالعروه الوثقی و الی الله عاقبه الامور»،48 «واعتصموا به حبل الله جمیعا و لا تفرقوا»،49 «ضربت علیهم الذله این ما تقفوا الا به حبل من الله و حبل من الناس» 50
امام زینالعابدین (ع) دعای روز یکشنبهاش را با نام خدایی آغاز میکند که جز به فضلش امید نبرده، جز از عدلش بیمی به دل راه نداده، جز به قولش قرآن اعتماد نکرده و جز به «ریسمانش» قرآن چنگ نمیآویزد و تمسک نمیکند.

پي نوشت ها :
 

1. تعریف علم فقه، استنباط همین احکام است.
2. کرین برینتون، کالبدشکافی چهار انقلاب، ص 3.
3. همان، ص 9.
4. توبه، آیات 31 35.
5. نهضتهای انبیا، درسهایی در جلسات مخفی نهضت مقاومت ملی ایران از سال 33 تا 1338، چاپ تهران، 1344، انتشارات فراهانی.
6. جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب، از انتشارات یونسکو، ترجمه 32 کاردان و متخصص ایرانی، چاپ تهران، 1376.
7. همان، ص 125.
8. تغییرات اجتماعی، تهران 1366، صص 24 26.
9. ملحد، و قولش در این موضوع بیش از دیگران حجت است.
10. درسهای تاریخ، صص 53 54.
11. ر. ک: اراده معطوف به حیات طیبه (جلد سوم تعالیشناسی)، صص 681 697.
12. اسرا، آیه 83.
13. علق، آیه 6.
14. فرقان، آیه 18.
15. بقره، آیه 177.
16. نهجالبلاغه، ج 1، ص 42.
17. جامعه سالم، ص 33.
18. همان، ص 19.
19. احزاب، آیات 18 و 60.
20. نهجالبلاغه، ج 3، ص 100.
21. روانشناسی اجتماعی، استوتزل، ص 373.
22. نهجالبلاغه، ج 1، ص 100.
23. بقره، آیه 256.
24. همان، آیه 257.
25. سبا، آیات 46 50.
26. بقره، آیات 285 286.
27. دولت اسلامی در حدیبیه و اواخر ذیقعده سال ششم هجری به رسمیت شناخته میشود و در برگشتن از حدیبیه به مدینه، در طول راه، سوره مبارکه «فتح» نازل میگردد. ر. ک: پیامبری و حکومت، صص 60 104.
28. به معنای محروم داشتن از رحمتش.
29. حج، آیات 39 42.
30. ر. ک: پیامبری و حکومت، ص 102. در این حدیث، مانند حدیث انذار عشیر و حدیث غدیر و ثقلین که محتوای آن وحی است نه سخن و اندیشه و تصمیم پیامبر (ص) از چندین واژه رسا و گویا استفاده می‌شود تا برای هیچکس نه تنها شبهه و تردیدی بلکه جایی برای بازی نماند.
31. حج، آیات 43 52.
32. آیات عظام: نائینی، محمدکاظم خراسانی و عبدالله مازندرانی در تنبیه الامه و تنزیه المله، حاملان شعبه استبداد دینی را که آزادی سیاسی از طاغوت و حکومت مبتنی بر تقنین الهی را منافی اسلام و قرآن شمردهاند و مذهبی تازه اختراع نموده، اسمش را «اسلام» گذاشته و اساسش را بر شریک ساختن طواغیت امت با ذات احدیت نهادهاند، «شیاطین الانس» میخوانند و همکاری فرهنگی سیاسی آن آخوندهای درباری را با سیاستمداران رژیم امپراتوری روسیه تزاری از مصادیق بارز آیه شریفه 131 سوره انعام میدانند: «ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم» : ص 60.
33. راغب اصفهانی متوفای 502 مینویسد: «المنی التقدیر و هذه المنا الذی یوزن به؛ و در آیهای که میفرماید: من منی یمنی یعنی با قدرت الهی آنچه در آن نبود، مقدر می‌گردد. تمنی، تقدیر شی فی النفس (در ذهن) و تصویره فیها و ذلک یکون عن تخمین و ظن و یکون عن رویه و بنا علی اصل... والامنیه الصوره الحاصله فی النفس (در ذهن) من تمنی الشی.»
34. ریشه قساوت از «حجر قاس» به معنی سنگ سخت است: مفردات، ص 404.
35. ر. ک: پیامبری و حکومت، صص 263 338.
36. برای درک مشروح حوادث و شرایط عمومی فرهنگی سیاسی عربستان در آن زمان و فضای نزول تمامی سوره اعراف و فهم محتوایش ر. ک: پیامبری و حکومت، صص 127 155.
37. آیات 155 158.
38. «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتا ذی القربی و ینهی عن الفحشا و المنکر و البغی» نحل، آیه 9. «الشیطان (مستکبر، دنیادار و کاهن و نظریهپرداز و فیلسوف اجتماعی مدرنیته سلطهگر) یعدکم الفقر (شما را از عدم یا کندی توسعه اقتصادی میترساند) و یامرکم بالفحشا (و دستور میدهد با او در تهاجم نظامی و استعمارگری مشارکت کنید)» بقره، آیه 268.
39. از جمله همین انقلاب فرهنگی، اعتقادی، اخلاقی و سیاسی را که در وجود فرد فرد شما و در جامعهتان رخداد داده به برکت هدایت و لطف ارسال کتاب و میزان ...
40. و نه «از شما»، به دلیل آیه 110.
41. در حالی که حکومت‌ها و نظامهای سیاسی طاغوتی الحادی به عکس، بسیاری از قوانین و قانونگذاریهای آن‌ها امر به منکر کار قبیح عقلی و بد عاقبت از نظر تجربی و نهی از معروف کار نیک عقلی و از نظر تجربی خوش فرجام و رشد معنوی آفرین و تعالی بخش است و در نتیجه، مردمش در عمل و گفتار چنین شدهاند.
42. آل عمران، آیات 100 112.
43. مائده، آیه 20.
44. لقمان، آیه 17.
45. مومن، آیات 38 42.
46. شعرا، آیات 63 68.
47. بقره، آیه 256.
48. لقمان، آیه 22.
49. آل عمران، آیه 102.
50. همان، آیه 112.

منبع:ماهنامه زمانه، شماره 18، اسفند 1382



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما