عقل و جهل

عقل چيست؟ ساده ترين معناي عبارتست از داشتن فکر صحيح و عشق و دلبستگي وافر و عميق به اين طرز تفکر و به هدفي که شخص در پيش او دارد. از ياد مبريد زماني که بتوانيد خواست و مقصود خود را وارد ضمير باطن سازيد در آن لحظه است که به هدف خود رسيده و آرامش و اعتدال و تندرستي را از آن خود نموده و به اعتمادي دست يافته ايد که نفس خويش را نيز از آن سرشار ساخته ايد.
شنبه، 12 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عقل و جهل

عقل و جهل
عقل و جهل


 





 

عقل چيست؟ ساده ترين معناي عبارتست از داشتن فکر صحيح و عشق و دلبستگي وافر و عميق به اين طرز تفکر و به هدفي که شخص در پيش او دارد. از ياد مبريد زماني که بتوانيد خواست و مقصود خود را وارد ضمير باطن سازيد در آن لحظه است که به هدف خود رسيده و آرامش و اعتدال و تندرستي را از آن خود نموده و به اعتمادي دست يافته ايد که نفس خويش را نيز از آن سرشار ساخته ايد.
ژوزف مورفي
* اگرنادان سکوت اختيار کند، مردم با يکديگر اختلاف نکنند.
«حضرت علي(ع)»
 

عقل و جهل
 

عقل چيست؟ ساده ترين معناي آن عبارتست از داشتن فکر صحيح و عشق و دلبستگي وافر و عميق به اين طرز تفکر و به هدفي که شخص در پيش او دارد. از ياد مبريد زماني که بتوانيد خواست و مقصود خود را وارد ضمير باطن سازيد، در آن لحظه است که به هدف خود رسيده و آرامش و اعتدال و تندرستي را از آن خود نموده و به اعتمادي دست يافته ايد که نفس خويش را نيز از آن سرشار ساخته ايد.
«ژوزف مورفي»

گلچيني از باغ معرفت
 

* از استادم پرسيدم از مردمان کدام عاقلترند؟ گفت: آنکس که کم گويد و بيش شنود و بسيار داند.
«بزرگمهر»
* آدم عاقل افعي را که کشت بچه اش را نمي پرورد.
«تن»
* پروردگارا هر که را عقل دادي، چه ندادي و هر که را عقل ندادي، چه دادي.
«خواجه عبدالله انصاري»
* چيزهاي ساده خارق العاده ترين چيزها هستند. خردمندان مي توانند آنها را ببينند.
«پائولوکوئيلو»
* توانگران همه عاقل نيستند ولي عقلا هميشه توانگرند.
«نوشه»
* جمعي در انتظارند که پيشوايي ظهور کند تا آنها را به راه راست هدايت نمايد حال آنکه پيشوايي مهمتر از عقل و خرد نيست.
«ابوالعلا»
* خردمند کسي است که گفتارش را کردارش تصديق کند.
«نصيحه الملوک»
* سعي کنيد شما فرزندان خودتان را فقط عاقل و با اراه ي قوي بار آوريد و آنها را از جام هستي بخش اين دو کوثر لاهوتي سيراب کنيد. آن وقت آنها خود راه سعادت را پيدا و آفاق و انفس را تسخير مي نمايند.
«ايرانشهر»
* عقل از تندرستي بالاتر است زيرا با عقل غالباً مي توان تندرستي را به دست آورد اما بدون عقل، تندرستي از دست مي رود.
«حجازي»
* عقل چيزي است که کسي به نهايت آن نتواند رسيد و لباس تازه و نيکويست که هرگز کهنه نشود و راهنماي عادلي است که هيچ وقت خطا نکند.
* عقل بي عاطفه خطرناک است و عاطفه بدون عقل قابل اعتماد نيست. آدم کامل آنست که هم عقل دارد و هم عاطفه.
«تن»
* اي پسر! موعظه بر نادانان گرانست، چنانکه براي پيرمردان بالا رفتن.
«لقمان حکيم»
* بي اطلاعي از ناداني خود، دردي است که نادانها به آن گرفتارند.
«الکوت»
* تعليم به احمق همانقدر بي ثمر است که بخواهيم با صابون زغال را سفيد کنيد.
«کيتز»
* نادانان پيوسته از گذشته لاف مي زنند و خردمندان در انديشه حالند و ديوانگان سخن آينده را بر زبان مي آورند.
«ناپلئون»
* هر که با نادانان در آويزد، آبروي خود ريزد.
«سعدي»
* انسان عاقل هميشه از بدگويي هايي که از او مي شود استفاده مي کند.
«ژرژساند»
* اگر کله خامي هم مثل شکم خالي سر و صدا مي کرد، آدم خيلي عاقلتر از اينها بود.
«موريس مترلينگ»
* در دو راهي هاي زندگي آنگاه که عقل جواب نمي دهد، به نداي درون خويش گوش فرا دهيد.
* هيچ ثروتي چون خرد نيست و هيچ فقري مانند ناداني نيست.
«حضرت علي (ع)»
* بدترين روزگار وقتي است که نادانان ياوه بافته و دانايان خاموش مانند.
«اسد آبادي»
* عاقل، پايان کار را مي بيند و بي خرد، تنها پيش پاي را.
* بدي ها در اصل از جهالت بشري مي رويند.
* قبل از اينکه خودتان را از پله هاي نرده بان طرقي بالا بکشيد مطمئن شويد که نرده بانتان به ديواري که بايد تکيه دارد.
«استفان کاري»
* شتاب پيش از توانا شدن و درنگ پس از فرصت يافتن نشانه نادانيست.
«حضرت علي (ع)»
* از کسي که نمي داند که نمي داند، برحذر باش. به کسي که نمي داند ولي مي داند که نمي داند، تعليم بده. کسي را که مي داند و نمي داند که مي داند، روشنش کن. از کسي که مي داند و مي داند که مي داند، پيروي کن.
* کساني که مي خواهند همواره خوشبخت و خردمند بمانند بايستي اغلب تغيير کنند.
«کنفسيوس»
* آنهايي که شروع کرده اند نصف راه را رفته اند. براي رسيدن به خرد، بايد دست بکار شد.
«هوراس»

آشنايي با فرهنگ ملل
 

* چهار جور حماقت وجود دارد، اما فقط يک عقل سليم را مي شناسيم.
«مثل آفريقايي»
* دشمني با مرد عاقل بهتر از رفاقت با انسان نادان است.
«مثل تازي»
* سر آدم عاقل هرگز درد نمي کند.
«مثل ايتاليايي»
* عاقل در اول انجام مي دهد همان کاري را که نادان در آخر انجام مي دهد.
«مثل هندي»
* عاقل آنچه را نمي داند، نمي گويد؛ نادان نمي داند که چه مي گويد.
«مثل ترکي»
* کسي که فقط در فکر سير کردن شکم است عقلش را گرسنه مي گذارد.
«مثل چيني»
* يک روز عاقل به يک عمر احمق مي ارزد.
«مثل تازي»
* ابله را از شش چيز مي توان باز شناخت: خشم بي سبب - سخن بي حاصل- تغيير بي ترقي - تجسس بي دليل- اعتماد کردن به بيگانه و دشمن را به جاي دوست گرفتن.
«مثل عربي»
* بر الاغ اگر پالان زرين هم بنهي باز هم الاغ است.
«مثل آفريقايي»
* بهتر است دو بار سوال کني تا اينکه يکبار راه را اشتباه بروي.
«مثل آلماني»
* دانا از دشمنان بيشتر استفاده مي کند تا نادان از دوستانش.
«مثل اسپانيولي»
* غاز بايد خيلي احمق باشد که روباه را از دور نشناسد.
«مثل اسکاتلندي»
* سگها و بچه ها از ابلهان خوششان مي آيد.
«مثل روسي»
* کسي که از احمق تعريف کند، احمق تر از اوست.
«مثل فرانسوي»
* يک ديوانه سنگي به چاه مي اندازد که صد عاقل نمي توانند بيرون بياورند.
«مثل فارسي»
* يک ابله تحصيل کرده از يک ابله بي سواد ابله تر است.
***
آفتاب آمد دليل آفتاب
گر دليلت بايد از وي رو متاب

 

«مولوي»

تا بدانجا رسيد دانش من
که بدانم همي که نادانم

«ابوشکور بلخي»
***
نهان کرد ديوانه در جيب سنگي
يکي را به سر کوفت روزي به معبر

دويدند جمعي پي دادخواهي
دريدند ديوانه را جامعه در بر

نشستند و تدبير کردند با هم
که کوبند ديوانه را سنگ بر سر

گراينند با عقل و رايان به گيتي
ز ديوانگانش چه اميد ديگر

«پروين»
***
درخت انس نادان بر نيارد
حضورش جز که درد سر نيارد

«ناصر خسرو»
***
خطاهاي شور و احساس را بر بي اعتنايي عقل و خرد ترجيح مي دهم.
I prefer the errors of en - thusiasm to the indifference of wisdom.
***
کسي که در پاره اي امور عقل از کف نمي دهد، عقلي ندارد که از کف بدهد.
A man who does not lose his reason over certain things has none to lose.
 

جاودانه ها
 

يکي از مشکلات هميشگي پزشکان، کم کردن درد در موقع اعمال جراحي و يا بيهوش کردن افراد قبل از عمل بوده است. در قديم گاهي با چماق توي سر افراد مي کوبيدند تا بيهوش گردند ولي آنها ديگر بهوش نمي آمدند.
براي اولين بار دندانپزشک آمريکايي به نام هوريس ولز خاصيت گاز خنده آور (نيتروژن) را براي کاهش درد دندان در هنگام کشيدن درک کرد. او از يکي از همکارانش خواست تا در جمع ساير پزشکان، دندان او را بکشد تا تأثير گاز خنده آور بر سايرين مشخص شود. پس از او جراح اسکاتلندي، رابرت ليستون، از گازي به نام اتر که مايکل فارادي آن را در سال 1838 کشف کرده بود استفاده کرد و افراد را قبل از قطع عضو بيهوش مي کرد.
ملکه ويکتوريا نيز در زمان به دنيا آوردن فرزند هفتمش از گاز کلروفرم استفاده کرد و پس از آن، مواد بيهوش کننده کاربرد عمومي يافت.

با هم بينديشيم
 

حاکمي، پزشک جواني را که قصد سفر به بلاد غربت داشت فرا خواند و گفت: چرا از دربار ما مي روي؟ پزشک پاسخ داد: به سه دليل، اول آنکه عدل شما آنقدر بود که حاضر شديد به من حجره موبايل فروشي ببخشيد، اما مردم از دانشم محروم شوند؛ دوم آنکه عقل شما آنقدر بود که يادتان رفت ممکن است روزي خودتان هم مريض شويد و سوم آنکه شعور من آنقدر نبود که بفهمم چرا اين کارها را مي کنيد. پس ما را به خير و شما را به سلامت.
«فرزان انگار»
***
فاضلي به يکي از دوستان صاحب راز خود نامه مي نوشت. شخصي پهلوي او نشسته بود و به گوشه چشم نوشته او را مي خواند. بر وي دشوار آمد. بنوشت: اگر در پهلوي من دزدي ننشسته بودي و نوشته مرا نمي خواندي همه اسرار خود را بنوشتمي. آن شخص گفت: والله مولانا، نامه تو را نمي خواندم. گفت: اي نادان! پس از کجا دانستي که ياد تو در نامه است.
«بهارستان»
***
زماني تاجر فرشي در زير يکي از زيباترين فرش هاي خودش متوجه بر آمدگي اي شد. به سرعت براي از بين بردن برآمدگي بر روي آن پريد و آن را محو کرد، اما در کمتر از چند دقيقه بر آمدگي از قسمت ديگر فرش سر بر آورد. تاجر دوباره بر روي آن پريد تا کاملاً محوش کند، اما از بر آمدگي جلوتر رفت و اين مساله به دفعات تکرار شد تا اين که نهايتاً تاجر مجبور شد فرش را بلند کند و در زير فرش، ماري عصباني را ديد. اغلب اوقات ما با مشکلاتي روبرو مي شويم که ناشي از توجه صرف به علل و عوامل مشکل زا در گذشته بوده است و اين يعني سطحي نگري.

 

منبع: کتاب گنجينه ما و شما




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.