كاتايا، حقوقداني كه خوشبختي را به زير چرخ هاي ويلچر خود آورد
«كاتايا هستينگز» كه به خاطر زيبايي اش در دانشگاه مثال زدني بود، مدتي بعد از ازدواج با يكي از استادان دانشگاهش بر اثر يك تصادف، كه به خاطر بي احتياطي همسرش با يك ترانزيت اتفاق مي افتد، آسيب نخاعي مي شود.
او كه هنوز با اين اتفاق كنار نيامده بود، دچار بحران روحي ديگري يعني «طلاق» مي شود.
او مي گويد: همسرم زيبايي من را مي خواست، در غير اينصورت من را هيچ گاه ترك نمي كرد. دوستانش او را ترك مي كنند، پدرش كمتر به او توجه دارد و كسي او را با خود به تفريح نمي برد، همه اينها «كاتايا» را عزلت نشين مي كند و تنها يك چيز است كه در كنار او مي ماند، چيزي كه او هميشه از آن گريزان بود، «كتاب».
او به درس علاقه اي نداشت، اما به خاطر خانواده اش كه همگي تحصيلكرده بودند، رشته حقوق را به اجبار انتخاب مي كند، اما كمتر به آن توجه نشان مي دهد، به طوري كه از بيشتر درس هايش نمره نمي آورد.
اما همين كتاب هاي درسي سه ساله او را ياري مي دهند!
او براي تحصيل مجدد و براي اين كه همسر سابقش را نبيند، دانشگاهش را عوض مي كند و براي تحصيل غير حضوري با مسؤولان دانشگاه وارد مذاكره مي شود، كه در نهايت، پس از ماهها زحمت و تلاش كه در همگي آنها تنها بود، به نتيجه مي رسد، اما در زمينه امتحان هيچ گونه تمايزي بين او و ديگر دانشجويان وجود نداشت.
كاتايا كه تا حدودي از سوي مادرش و فروش كارهاي هنري، درآمد لازمه خود را تأمين مي كرد، توانست تمامي كتابهاي لازمه رشته حقوق را تهيه كند.
او يك وكيل شد و زماني يك وكيل متبحر و معروف در منچستر انگلستان شد، كه توانست در مدت 2 سال 6 پرونده جنائي و حقوقي را به نتيجه برساند.
او مي گويد: «در ابتدا كسي به من اعتماد نداشت، براي همين ناچار شدم اول، به شكل رايگان از طريق اينترنت مشاوره حقوقي دهم، كه اين باعث شناخته شدن و معرفي من به ديگر افراد شد».
او بسيار خوشبخت است، اكنون همسر يك كارخانه دار شكلات سازي مي باشد و از زندگي خود با دو پسرش راضي است.
كاتايا كه در امور خيريه بخصوص آسيب ديدگان نخاعي، مشاركت دارد، مي افزايد: تمام آنان كه من را رها كردند، پشيمان و شرمنده اند، اما من آنان را دوست دارم و هيچ گاه مثل آنان برخورد نمي كنم.
برگرفته از:www.civilica.com
منبع: نشريه از نو شماره 3.
او كه هنوز با اين اتفاق كنار نيامده بود، دچار بحران روحي ديگري يعني «طلاق» مي شود.
او مي گويد: همسرم زيبايي من را مي خواست، در غير اينصورت من را هيچ گاه ترك نمي كرد. دوستانش او را ترك مي كنند، پدرش كمتر به او توجه دارد و كسي او را با خود به تفريح نمي برد، همه اينها «كاتايا» را عزلت نشين مي كند و تنها يك چيز است كه در كنار او مي ماند، چيزي كه او هميشه از آن گريزان بود، «كتاب».
او به درس علاقه اي نداشت، اما به خاطر خانواده اش كه همگي تحصيلكرده بودند، رشته حقوق را به اجبار انتخاب مي كند، اما كمتر به آن توجه نشان مي دهد، به طوري كه از بيشتر درس هايش نمره نمي آورد.
اما همين كتاب هاي درسي سه ساله او را ياري مي دهند!
او براي تحصيل مجدد و براي اين كه همسر سابقش را نبيند، دانشگاهش را عوض مي كند و براي تحصيل غير حضوري با مسؤولان دانشگاه وارد مذاكره مي شود، كه در نهايت، پس از ماهها زحمت و تلاش كه در همگي آنها تنها بود، به نتيجه مي رسد، اما در زمينه امتحان هيچ گونه تمايزي بين او و ديگر دانشجويان وجود نداشت.
كاتايا كه تا حدودي از سوي مادرش و فروش كارهاي هنري، درآمد لازمه خود را تأمين مي كرد، توانست تمامي كتابهاي لازمه رشته حقوق را تهيه كند.
او يك وكيل شد و زماني يك وكيل متبحر و معروف در منچستر انگلستان شد، كه توانست در مدت 2 سال 6 پرونده جنائي و حقوقي را به نتيجه برساند.
او مي گويد: «در ابتدا كسي به من اعتماد نداشت، براي همين ناچار شدم اول، به شكل رايگان از طريق اينترنت مشاوره حقوقي دهم، كه اين باعث شناخته شدن و معرفي من به ديگر افراد شد».
او بسيار خوشبخت است، اكنون همسر يك كارخانه دار شكلات سازي مي باشد و از زندگي خود با دو پسرش راضي است.
كاتايا كه در امور خيريه بخصوص آسيب ديدگان نخاعي، مشاركت دارد، مي افزايد: تمام آنان كه من را رها كردند، پشيمان و شرمنده اند، اما من آنان را دوست دارم و هيچ گاه مثل آنان برخورد نمي كنم.
برگرفته از:www.civilica.com
منبع: نشريه از نو شماره 3.