فيزيک در تصوير گري هاي شاعرانه عرفا (1)

از آنجا که عقايد، افکار و عواطف به عنوان موضوعات اساسي نظم و نثر، کاملا تحت تاثير واقعيت هاي اجتماعي قرار دارد، در نتيجه درون مايه نظم و نثر هر دوره نسبت به دوره هاي ديگر مي تواند، کاملا متفاوت باشد. مضامين و تصاوير شعري هر دوره اي، واقعيات اجتماعي حاکم بر آن دوره را منعکس مي کند؛ يعني هم درون مايه و تصاوير شعري با محيط اجتماعي هر دوره مطابقت مي کند. و هم محيط اجتماعي و واقعيات آن بر شعر و خلق تصاوير شاعرانه تاثير مي گذارد. در
دوشنبه، 21 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فيزيک در تصوير گري هاي شاعرانه عرفا (1)

 فيزيک در تصوير گري هاي شاعرانه عرفا (1)
فيزيک در تصوير گري هاي شاعرانه عرفا (1)


 

نويسنده: ليلا غلامپور آهنگر کلايي




 
از آنجا که عقايد، افکار و عواطف به عنوان موضوعات اساسي نظم و نثر، کاملا تحت تاثير واقعيت هاي اجتماعي قرار دارد، در نتيجه درون مايه نظم و نثر هر دوره نسبت به دوره هاي ديگر مي تواند، کاملا متفاوت باشد. مضامين و تصاوير شعري هر دوره اي، واقعيات اجتماعي حاکم بر آن دوره را منعکس مي کند؛ يعني هم درون مايه و تصاوير شعري با محيط اجتماعي هر دوره مطابقت مي کند. و هم محيط اجتماعي و واقعيات آن بر شعر و خلق تصاوير شاعرانه تاثير مي گذارد. در ادبيات تعليمي، شعر به آموزش علوم هم مي پردازد و عواطف و احساساتِ محض نيست. در اين مقاله به بررسي تاثير انديشه هاي نجومي حاکم بر قرن هفتم و هشتم، که اوج ترقي دانش هايي نظير نجوم است، بر تصوير گري هاي شاعرانه عرفايي چون شيخ محمود شبستري و مولوي مي پردازيم. اگر چه کشف و شهود و دريافت هاي عرفاني را در اين امر نمي توان انکار کرد.

گشايد دردي بر دل از واردات
‏فشاند سر دست بر کاينات (بوستان سعدي)

"واردات: آن گونه معاني که بدون تفکر و تامل بر قلب وارد مي شود و انواعي دارد. گاه ممکن است عامل سرور باشد و گاه عامل غم و گاه فيض و هم چنين گاه علوم و معارف."
***
‏در ادبيات از تمام موضوعات بشري که عقايد، افکار و عواطف يک ملت را تشکيل مي دهد، به گونه اي سخن به ميان آمده است. دکتر صفا در مقدمه تاريخ ادبيات ايران مي نويسد: "ادبيات را، اگر به معني اعم آن مطالعه کنيم، طبعا بايد همه آثار فکري يک ملت را در هر موضوع و مطلبي باشد، در نظر بگيريم. همه انواع آثار فني و علمي و عرفاني و فلسفي و ديني را نيز شامل مي شود. "يکي از مهم ترين موضوعات ادبيات، درخشش پر رمز و راز ستارگان و مباحث نجومي است و در لابلاي اين موضوعات، شاعران در بسياري از موارد در اشعار خود آگاهانه به بيان معارف و علوم پرداخته اند و در اين زمينه از خود آثار گرانبهايي به يادگار نهاده اند. اما متاسفانه آن چنان که شايسته است به جنبه هاي زيبايي شناختي و تصوير گري هايي که از کاربرد مضامين علمي در اين گونه اشعار به وجود آمده است، پرداخته نشده است.
در اين مقاله برآنيم در ابتدا از نظر تاريخي موقعيت اجتماعي قرن هفتم و هشتم و آرمان هاي حاکم بر آنها را بررسي کنيم و سپس به شرح و تفسير علمي برگزيده اي از ابيات مثنوي گلشن راز شيخ محمود شبستري (قرن هشتم) درباره خلقت جهان و سپس به تحليل خلقت و پيدايش جهان از نظر مولوي (قرن هفتم) بپردازيم.
"شيخ محمود شبستري از عارفان مشهور قرن هشتم و از شاعران متوسط پارسي گوي آن عهد است. ولادتش به سال 678در شبستر از قراء نزديک به تبريز اتفاق افتاد. به سبب جامعيتي که شيخ محمود شبستري در علوم معقول و منقول کسب کرده بود، به زودي شهرت يافته بود."
‏"در منظومه سعادت نامه، شيخ به سفرهاي طولاني خود و جمع آوري مطالب مختلف سخن گفته است."

‏مدتي من ز عمر خويش مديد
صرف کردم به دانش و توحيد
‏در سفرها چه مصر و شام و حجاز
کردم اي دوست روز و شب تکتاز
جمع کردم بسي کلام عجيب
کردم آن گه مصنفات غريب
‏در بيت فوق جمع آوري کلام عجيب و مصنفات غريب، احتمالا بيانگر نظرات شگفت انگيز شيخ در آن عصر در مورد هستي و پيدايش آن که موضوع اصلي اين مقاله است، مي تواند باشد. از اين ابيات استنباط مي شود که مطالبي که در اين پژوهش ارائه مي شود، در زمان شيخ محمود هم عجيب به نظر مي آمد.
‏دکتر صفا در مقدمه تاريخ ادبيات ايران مي نويسد:
عتايد و افکار و عواطف که موضوع نظم و نثر است، نيز به تمام معني کلام تابع محيط مادي و معنوي هر عهد است و به هيچ روي از آن مستقل و جدا نيست. " از نظر تاريخي، نقد يک اثر ادبي وقتي مي تواند به درستي انجام شود که گذشته آن و نيز عصري که پديدآورنده آن است، به خوبي شناخته شود و آرمان ها و آرزوها يي که در آن روزگار تجلياتي داشته است، احساس شود. جامعه شناسي ادبيات هم ادبيات را فرايند اوضاع و احوال اجتماعي و اقتصادي مي داند. از اين ديدگاه، اثر ادبي، بازتاب واقعيات اجتماعي و اقتصادي فرض مي شود.
‏"قرن هفتم و هشتم به برکت وجود خواجه نصير الدين طوسي و صفي الدين ارموي و قطب الدين شيرازي (صاحب کتاب معروف نهايت الادراک في درايت الافلاک) و... از مهم ترين ادوار ترقي رياضيات و موسيقي و نجوم است. ايلخانان بنا به رسم همه مغولان به تاثير کواکب و احوال آنها در امور عالم اعتقادي شديدتر از ايرانيان داشتند و از اين روي به رصد کوا کب بي ميل نبودند چنان که در عهد آنان سه بار رصدخانه هايي (از جمله در مراغه و تبريز که زادگاه شيخ محمود بود) ساخته شد که محل تعليم و تعلم علوم بود." دکتر صفا در تاريخ ادبيات ايران مي گويد: "خواجه نصير طوسي علاوه بر اين که کتاب هاي معتبر و متعددي در نجوم و رياضيات دارد، کتاب هاي زيادي در اين زمينه ها مانند المجسطي (کتاب معتبر در رياضي) و کتاب الاشکال الکرويه (راجع به مثلثات کروي) و کتاب الليل و النهار (در کيفيت حرکات شمس و مدارات آن و...) را از يوناني به فارسي ترجمه کرده است. " سراينده منظومه گلشن راز، اين منظومه را في المجلس و پس از شنيدن سوالات منظوم سروده است. اين اثر در رديف ادبيات تعليمي است. "ادوارد براون" درباره آثارش مي نويسد: "مثنوي گلشن راز از بهترين و جامع ترين رسالاتي است که در اصول و مبادي تصوف به رشته تحرير در آمده است." و درباره اطلاعات علمي وي معتقد است: "هر يک از آثار وي دريايي از دانش هاست و دليلي است بر وسعت معلومات وي." و اين اطلاعات علمي، به گفته خودش مرهون سفرهاي علمي اش است." شيخ در سعادت نامه از سفرهاي متعدد خود سخن مي گويد که در اين سفرها با علما و مشايخ بسياري ديدارداشته و از آنها دانش ها آموخته و ذخيره علمي اندوخته است."

‏ شيخ محمود شبستري (قرن 8) و خلقت جهان

جهان را سر به سر آيينه مي دان
‏به هر يک ذره اي صد مهر تابان (گلشن راز،1361: 23)

اگر يک قطره را دل بر شکافي
‏برون آيد از آن صد بحر صافي (همان، 23)

مهم ترين تصويرگري در اين ابيات، تقابل و تضاد است. يک ذره را در مقابل صد مهر و يک قطره ‏را در مقابل صد بحر قرار داده ‏است که اين تضادها سبب روشنگري، زيبايي و لطافت مي شوند و به جهت بالا بردن قدرت تداعي، سبب تلاش ذهني مي شوند و از طريق تناسب ميان واژگان هم تداعي معاني را سبب شده است.
‏از نظر علمي، اين ايبات با علم فيزيک هسته اي، مبحث اتم، ذرات بنيادي (کوارک ها) و شکاف اتم ها ارتباط پيدا مي کند. اجزاي بنيادي تشکيل دهنده ‏عالم را ذرات بنيادي مي نامند از اين جمله اند: الکترون ها، نوترون ها و پروتون ها.
هرچند اتم کوچک ترين واحدي است که خواص ماده مربوط به آن عنصر را نشان مي دهد؛ اما هر اتم خود از ذرات کوچک تر و ريزتري تشکيل شده است. به اين ذرات کوچک که اتم ها را تشکيل مي دهند ذرات زيراتمي مي گوييم. فيزيکدان ها فهميده اند که هر اتم از100 نوع ذره کوچک ديگر تشکيل شده است که مهم ترين آنها؛ نوترون ها، پروتون ها و الکترون ها هستند. در ابيات فوق نيز شاعر از لفظ صد استفاده کرده است.
‏همچنين تحقيقات بيشتر نشان داد که پروتون ها و نوترون ها از ذرات ديگري که لپتون ها و کوارک ناميده مي شوند، ساخته شده اند. همچنين براي هر ذره بنيادي يک ذره ديگري وجود دارد که آن را پادماده آن مي نامند. به عنوان مثال پادماده الکترون، پوزيترون است.
نتيجه اين که شاعر معتقد است که در داخل هسته و اتم هر يک ذره اي، پتانسيل صد مهر تابان (انرژي موجود در ذرات) وجود دارد و از شکافتن يک قطره، صد بحر صافي (شکاف اتم ها و وجود عالم ميکروسکوپي در درون ذرات با اجرايي چون الکترون ها، پروتون ها، نوترون ها، نوترينوها، پوزيتون ها و... که به خورشيد تابان تشبيه کرد) بيرون مي آيد. هاتف اصفهاني در قرن 12 ‏در بيتي زيبا همين مضمون را ذکر کرده است.
دل هر ذره را که بشکافي
آفتابيش در ميان بيني
در همين رابطه، در زندگي نامه نامدارترين بانوي جهان علم، "ماري کوري" مي خوانيم: روزي يکي از استادان بزرگ رياضيات سخنراني داشت. دختري جوان (ماري کوري) در جلسه حاضر بود. استاد که سخنران زبردستي بود، ضمن يباناتش ‏گفت: من از دل ذره آفتاب بيرون مي آورم. ماري کوري از شنيدن اين سخن لبخند مسرت بر لبانش نقش بست و چشمانش از شادي برق زد. با خود چنين انديشيد: علم قدرتي دارد که حتي تصور آن براي ما لذت آفرين است. لازم به ذکر است که اين جمله در قرن هجدهم ميلادي بيان شد؛ اما بيرون آمدن آفتاب از دل ذره، قرن ها پيش توسط شاعران عارف ايراني بيان شد، که در همين مقاله به آنها مي پردازيم.
محققان معتقدند شنيدن همين جمله او را شيفته کسب علم و تحقيق کرد، که سرانجام به کشف اورانيوم منجر شد. جالب توجه اين که ماري کوري با همه استعداد شگفت انگيز و تلاش و پشتکار فراوان که در تحقيق علم و دانش داشت، خود صراحتا به الهامي اشاره مي کند که راهنماي او در ارائه فرمول نهايي اورانيوم بود. در تاريخ علم شواهد واضحي در اين خصوص وجود دارد. "پوآنکاره"، رياضي دان فرانسوي و "ککوله"، شيمي دان (به طوري که خودشان اعتراف کرده اند) کشفيات مهم علمي خود را مديون الهامات ناگهاني مي دانند. تجربه به اصطلاح "عرفاني" دکارت، فيلسوف فرانسوي، نشان از الهاماتي دارد که در پرتو ناگهاني آن، به "سامان تمام علوم" پي برده بود.

درون حبه اي صد خرمن آمد
‏جهاني در دل يک ارزن آمد (همان:23‏)

‏از نظر تصوير گري اين بيت مانند ابيات قبلي است؛ حبه در برابر صد خرمن و جهان در مقابل يک ارزن تضاد و تناسب ايجاد کرده است زيرا در علم فيزيک تقابل پديده ها اساس جهان است؛ يعني براي بيان مطالب علمي از تصويرگري هايي استفاده کرده که با علم آن (فيزيک) تناسب دارد.
از بيت فوق اين موارد استنباط مي شود: 1- شاعر معتقد است در درون يک دانه (ذره) عظمتي به اندازه صد خرمن (عدد کثرت) وجود دارد يا به عبارتي حبه (ذره) کوچک شده صدها خرمن و ارزن داراي پتانسيلي به عظمت يک جهان است. در اين بيت شاعر با ظرافت خاصي از طريق تضاد در معنا و عکس، آفرينش هستي يک بار از بالا به پايين و بار ديگر از پايين به بالا ترسيم شده است. ابتدا از حبه اي صدها خرمن را ترسيم نموده، سپس برعکس کرده، عظمت جهاني را از دل يک ارزن بيرون کشيده است؛ يعني جهان حاصل تضاد پديده هاست. اين تمثيل در مورد انسان هم صدق مي کند. يک انسان از يک نقطه بسيار ريز ميکروسکوپي تشکيل مي شود که تمام اطلاعات ژنتيکي و حيات انساني در همان نقطه ريز نهفته است.
2-‏بيت با فرضيه انفجار بزرگ (Big Bang) که اخترشناسان مطرح کردند، هم ارتباط پيدا مي کند با اين تفاوت که شيخ محمود به جاي "نقطه"، "ارزن" ذکر کرده است. نقطه يک اصطلاح رياضي است که بر روي سطح واقع مي شود. شايد هدف شاعر از ذکر لفظ ارزن توجه به شکل هندسي آن بوده است که کروي و تمثيلي از يک گوي کوچک و جهان مي تواند باشد، احتمالا هدف شاعر عارف از انتخاب واژه ارزن فقط قافيه سازي نبوده است، شايد در آن زمان واژه ‏ارزن به عنوان نماد يک امر کوچک، براي مردم ملموس تر بوده است.
انفجار بزرگ (مه بانگ) که " در زبان انگليسي بيگ بنگ ناميده مي شود، يکي از فرضيه هاي علم نجوم است که معتقدند که بيگ بنگ نقطه آغاز آفرينش است که طي آن انفجارها يي توفنده از يک منبع نقطه اي آغاز شده و پراکندگي کهکشان ها هم از اين موضوع سرچشمه مي گيرد. در انفجار بزرگ آنچه واقع شد اين است که تغيير حالت از طريق تکوين و تشکيل حباب ها صورت گرفت. "ظاهراً حباب" و "ارزن" از نظر شکل هندسي بيشتر با هم مطابقت دارند تا "ارزن" و "نقطه".
3-‏از طرف ديگر، با نظريه انبساط جهان هم ارتباط پيدا مي کند. اگر تورم نبود، جهان هستي بر سر"سوزن" جاي مي گرفت و اين همان رازي است که هنوز نامکشوف مانده است.

به اعضا پشه اي هم چند پيل است
‏در اسماء قطره اي مانند نيل است (همان: 23‏)

‏بيت فوق ادامه بيت قبل هم مي تواند باشد؛ هم از نظر معنا (همه موجودات در اندازه ها متفاوت اند، اما در اصل وجود يکي هستند، همان گونه که قطره در اصل درياست و دريا جز قطره چيزي نيست) و هم از نظر تصويرگري (پشه در برابر يبل و قطره در مقابل دريا، اما علاوه بر آن داراي ترصيع نيز است که سبب هماهنگي آن شده است.)
در علم فيزيک، ساختار اتمي ذرات تشکيل دهنده هسته، نوکلئون ها (پروتون ها و نوترون ها) و جنس الکترون هاي مواد مختلف يکي است. پس علي رغم تفاوت در اندازه هاي پيل و پشه ساختار اتمي آنها (اصل وجود) يکي است. از طرف ديگر طبق قانون سوم نيوتن هر دو جسمي که در مقابل هم قرار مي گيرند (در هر فاصله و اندازه به شرط عدم وجود مانع ميان آنها) بر اثر قانون شتاب گرانشي به هم نيرو وارد مي کنند و با ضرب دو جرم رابطه مستقيم و با مجذور فاصله رابطه عکس دارند. پس طبق قانون سوم نيوتون فيل و پشه علي رغم تفاوت در اندازه، بر اثر قانون شتاب گرانشي به هم يکسان نيرو وارد مي کنند تا پشه اي هم چند پيل گردد. همچنين قانون سوم نيوتون يا بر هم کنشي که تقابل ميان ذرات عناصر را نشان مي دهد و سبب تعادل و پايداري هستي مي گردد، در تصويرگري با آرايه تضاد، تناسب دارد. براي همين در اين ابيات، تضاد فراوان به کار رفته است.

‏اگر يک ذره را برگيري از جاي
‏خلل يابد همه عالم سراپاي (همان: 23‏)

‏"ژان پل سارتر" نويسنده و فيلسوف معاصر فرانسوي مي گويد: اگر در گوشه اي از اين جهان چمداني را برداريم، در گوشه اي ديگر از جهان خلأ چمدان کاملا محسوس مي گردد."
هر ذره و کل عالم در مجموعه کيهان ارتباط منطقي دارند، زيرا کل کيهان از مجموعه ذرات بي نهايت تشکيل شده است که با هم پيوستگي و ارتباط منظم دارند. "جهان بزرگ ترين مجموعه است که از ذرات بنيادي شکل گرفته است. در فيزيک کوانتومي هم نظريه اي است مبني بر اين که اگر در قطب شمال پرنده اي پر بزند، احتمال دارد که طوفاني در استوا به وجود آيد که نمي تواند با بيت فوق بي ارتباط باشد. در علم فيزيک هسته اي، اگر يک عنصر داراي صد نوترون باشد و يکي از نوترون ها کم يا زياد شود، يا به قول شاعر "اگر يک ذره را برگيري از جاي"، ماهيت و کارايي آن هم عوض مي شود (ايزوتوپ) در آن صورت: خلل يابد همه عالم سراپاي؛ يعني قانون تعادل در عالم از بين مي رود. به عنوان مثال با شليک کردن نوتوون به هسته اورانيوم235 ‏و تشکيل اورانيوم 236 ‏، نوع عنصر عوض مي شود. در نتيجه نظم جهان با برداشتن يا عوض کردن يک نوترونِ ظاهرا بسيار ناچيز مختل خواهد شد. شايد اين ذرات بنيادي همان ذره اي باشد که ابوعلي سپنا طبيب و فيلسوف ايراني و عرفاي ديگر از به کمال نرسيدن در دانش آن(ذره) فرياد مي زنند:

‏اندر دل من هزار خورشيد بتافت
‏و آخر به کمال ذره اي راه نيافت (ابوعلي سينا)

‏آفتابي در يکي ذره نهان
‏ناگهان آن ذره بگشايد دهان(مولوي)

جهان را سر به سر آيينه مي دان
به هر يک ذره اي صد مهر تابان (محمود شبستري)

دل هر ذره را که بشکافي
‏آفتا بيش در ميان بيني (هاتف اصفهاني،12)
منبع: دانشمند ش 572



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.