نفت وملي شدنش

مصطفي فاتح (متوفي 1356) در مقام يكي از مديران نفتي با روايت شرايط اجتماعي ايران در دوره پهلوي، اين‌بار وارد بحث از ملي شدن نفت در ايران مي شود. نقل ديدگاه هاي مرحوم فاتح به معناي همسويي يا تاييد نيست.
سه‌شنبه، 22 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نفت وملي شدنش

نفت وملي شدنش
نفت وملي شدنش


 

نويسنده:حميد سعادت




 
مصطفي فاتح (متوفي 1356) در مقام يكي از مديران نفتي با روايت شرايط اجتماعي ايران در دوره پهلوي، اين‌بار وارد بحث از ملي شدن نفت در ايران مي شود. نقل ديدگاه هاي مرحوم فاتح به معناي همسويي يا تاييد نيست.

نفت وملي شدنش

امروز براي همه كس واضح و آشكار است كه بدون نفت خاورميانه پيشرفت صنايع اروپا و بخصوص تجديد سلاح كشورهاي عضو سازمان آتلانتيك به سهولت مقدور نيست. حتي اگر چرخ‌هاي صنعتي اروپا با زغال سنگ گردش كند چرخ‌هاي ماشين جنگ كه تماماً محتاج به نفت مي‌باشد بدون نفت متوقف خواهد شد. پس از سال 1950 ثابت شد كه هرگونه اختلافي كه درصدور نفت خاورميانه به اروپا روي دهد موجب فلج شدن صنايع اروپا خواهد بود و ديگر جاي شبهه براي كسي نمانده است كه صنايع اروپا چه در زمان صلح و چه در ايام جنگ محتاج به نفت خاورميانه خواهد بود.
مصرف نفت ايالات متحدة آمريكا روز به روز در تزايد است و احتمال قوي مي‌رود كه تا ده بيست سال ديگر به اندازه‌اي مصرف آن افزايش يابد كه آمريكا مجبور به وارد كردن اقلاً نصف مصرف خود باشد. آمريكائيان آينده را در نظر داشته و اكنون سعي مي‌كنند كه صادرات نفت را از كشور خود قطع كنند و ذخاير خود را براي آينده و روزهاي مبادا محفوظ دارند. اين است كه حاضر شده‌اند شركتهاي نفت آمريكا را تشويق نمايند تا نفت خاورميانه را استخراج كرده و به اروپا برسانند.
بنا بر آنچه در بالا گفته شد احتياج مبرم اروپا به نفت خاورميانه محرز مي‌باشد و از لحاظ نظامي و اقتصادي و سياسي تمام توجه سياستمداران معطوف به اين است كه نگذارند منابع نفت خاورميانه به دست معاندين آنها افتد و تصميم قاطع دارند كه چه درزمان جنگ و چه در ايام صلح خاورميانه را تحت نفوذ خود قرار داده و از هرگونه انحرافاتي كه موجب زيان آنها شود جلوگيري نمايند.
دخالت سياست آمريكا در امور خاورميانه ناشي از اين عامل مهم است و مبالغ كثيري كه دولت آمريكا تحت عناوين مختلف در خاورميانه خرج مي‌كند مبتني بر عشق و علاقة معنوي نبوده و صرفاً روي احتياجات نظامي و اقتصادي مي‌باشد.
جاي بسي تأسف است كه سياستمداران خاورميانه كاملا پي به اهميت منابع طبيعي خود نبرده و احتياج مبرم غرب را به نفت خاورميانه درك نكرده و با قيمت ارزاني اين منابع سرشار را در اختيار ديگران مي‌گذارند و در مقابل كمك‌هاي حقير و ناچيز غربي‌ها مديحه سرائي كرده و در تجليل و تمجيد آنها اغراق بسيار مي‌گويند. اگر سياستمداران خاورميانه كفايت و لياقتي داشتند يك سياست واحد نفتي براي خود اختيار مي‌كردند و در مقابل غرب صف واحدي تشكيل داده و تقاضاي مشروع خود را مي‌قبولاندند مثلا تجديد صنعت پالايش نفت را در خاورميانه به ميان مي‌گذاشتند و اگر توفيقي در اين راه نمي‌يافتند اقلا شركت‌هاي نفتي را وادار به اين مي‌نمودند كه صنايع بزرگ شيميائي نفت را در خاورميانه ايجاد نمايند واز ميليونها مترمكعب گاز نفتي كه به هدر مي‌رود جلوگيري مي‌كردند و غيره و غيره.
احتياج غرب به نفت خاورميانه به اندازه‌اي شديد است كه دير يا زود كشورهاي غرب به خصوص انگليس و آمريكا بايد تجديد نظري در سياست خاورميانة خود بنمايند. مرد خاورميانه ديگر زير بار حكومت‌هاي دست نشانده و ديكتاتورهاي خلق الساعه و پارلمانهائي كه از طرف مردم انتخاب نشده و نمايندگانش را دولتها تعيين مي‌كنند نخواهند رفت. روش امپرياليزم و استعمار كهنه شده روزهاي آخر عمر خود را طي مي‌كند. غرب بايستي واقع بين شده و با مردم خاورميانه رابطه ايجاد نمايد و در سياست گذشتة خود تجديد نظر كرده و از تقويت طبقات حاكمه خودداري نمايد و الا اگر بنية اقتصادي تودة مردم خاورميانه تقويت نشود و همه چيز در انحصار طبقة حاكمه باقي بماند و روشهاي ديرينه تعقيب گردد روزي خواهد رسيد كه همه چيز دگرگون خواهد بود. چه خوب كه از آزمايشي كه آمريكا در چين كرد و فرانسه درهند و چين نمود درس عبرتي گرفته شود تا مردم خاورميانه با غرب تشريك مساعي نموده و در حدود مشروع نفت خود را باختيار آنها بگذارند و در عوض سود مناسبي هم دريافت دارند.آينده‌ نشان خواهد داد كه چه خواهند كرد.
نهضت ملي كردن نفت
داستان ما دربارة نفت تا آغاز ملي شدن آن در فصل دهم پايان پذيرفت و سه فصل بعد از آن به علل و موجبات پيدايش نهضت ملي شدن نفت اختصاص يافت و اكنون آخرين فصل اين كتاب را به جريان ملي شدن نفت و عواملي كه مؤثر در پيشرفت و توقف آن گشت اختصاص مي‌دهيم.
در اينكه نهضت ملي كردن نفت مانند نهضت ضد رژيم تنباكو مشروطيت ايران و نهضت ضد اخراج شوستر امريكائي و نهضت تغيير رژي سلطنت قاجاريه يك نهضت صددرصد ملي بوده و از منابع عميق احساسات ملت ايران سرچشمه گرفته جاي هيچ گونه شك و ترديد نمي‌باشد. عوامل مؤثر پيدايش اين نهضت را، چنانكه در سه فصل اخير شرح داده شده است، بايد درغفلت و قصور شركت نفت ايران و انگليس و سوء سياست انگلستان و علاقمندي ديگران به نفت ايران و بي‌ علاقگي طبقة حاكمه نسبت به منابع ملي ايران جستجو كرد زيرا همين كه عوامل مزبور دست بهم دادند ملت ايران را قلباً نسبت به دستگاه نفت يك باره متنفر ساخت و در واقع كانوني از مواد محترقه براي برهم زدن دستگاه آن روزي نفت تدريجاً تكوين يافت . اين‌ها كه گفته شد به اصطلاح علت‌العلل بود اما علل ديگري هم مانند عدم رضايت شديد مردم از حكومتهايي كه به دست طبقة حاكمه و با پشتيباني بيگانگان روي كار مي‌آمد – هزينة روزافزون زندگي – نبودن كار براي جمع كثيري از مردم فهميده و با سواد و تحصيل كرده – اعتراض عمومي به دستگاه فاسد ادارات دولتي – علاقة شديد مردم به عمران و آبادي كشور به وسيلة تحصيل عوايد بيشتر از نفت – تقاضاي مردم براي برقراري يك حكومت دموكراسي واقعي و تأمين آزادي – درهم شكستن سدهايي كه منابع روي كار آمدن عناصر مترقي بود – و نارضايتي خصوصي و شخصي پاره اي از رجال متنفذ ايران از انگليسي‌ها نيز مزيد بر علت گشت و آن كانون محترقه را به طور سهمگين منفجر ساخت.
اين انفجار براي شركت نفت و سياست انگلستان درخاورميانه بسي سهمگين بود و نويسنده با اطلاعاتي كه دارد، و برخلاف معدودي بي‌خبران و نادانان كه هر واقعه‌اي كه در ايران رخ مي‌دهد ناشي از قدرت لايزال انگلستان دانسته و مانند متعصبين جاهل در عالم توهم و تصور سير كرده معتقد بودند كه نهضت ملي شدن نفت هم به دلخواه و ارادة انگليسي‌ها انجام گرفته، معتقد است كه انفجار مزبور زيان اقتصادي و سياسي بسياري براي انگليسي‌ها داست و براي آنها بسيار گران تمام شد. سياستمداران و نويسندگان و جرايد اروپا و آمريكا به خصوص انگلستان اين مطلب را تأييد كرده و در نظر ارباب بصيرت جاي هيچ‌گونه بحثي درين باره نيست. در عين حال هم بايد اعتراف كرد كه نهضت ملي شدن نفت طبق وعده‌هائي كه داده مي‌شد براي ايران و ايرانيان كاملاً ثمر بخش واقع نگرديد و چنانكه اكنون مشاهده مي‌كنيم مواعيدي كه به مردم داده شد انجام نگرفته است. علتش چه بود؟
چون ما در ايامي زندگي مي‌كنيم كه معاصر با اين واقعيات بوده‌ايم شايد از عهدة قضاوت بي‌طرفانه و بي غرضانه برنيائيم و مرور زمان لازم است تا كلية اطراف و جوانب كار مطالعه شده و مجهولات معلوم گردد ولي تا آنجا كه مقدور بوده است كلياتي در زير ذكر شده كه شايد مفيد واقع گردد. به طور معمول وقتي كه رنجش‌ها و آزردگي‌ها و نارضايتي‌ها درجامعه‌اي بروز كند و براي مدت طولاني هم دوام يابد و راهي هم براي رفع آن به وسايل مشروع و معمول به نظر نرسد احساسات مردم غليان يافته و مهياي اقدام شديدتري مي‌گردد. در چنين مواقعي پيشوايان فداكار و از خود گذشته‌اي پيدا مي‌شوند كه مردم را دعوت به قيام و اقدام مي‌كنند و به وسيلة تهييج و تشجيع احساسات، آنها را ترغيب و تشويق مي‌نمايند كه بر عليه بيداد‌گري و ستمگري برخيزند و حق از دست رفتة خود را بازستانند .
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط