از چشمه سار کوثر

روزي زني نزد حضرت فاطمه (ع) رفت، تا سئوالاتي را در مورد احکام شرعي مادرش که پير و ناتوان بود و نمازش را اشتباه مي خواند بپرسد. حضرت زهرا (ع) نيز با روي گشاده به سئوالات او پاسخ مي دادند.زن از اين که سئوالاتش زياد بود خجالت کشيد و اظهار شرمندگي کرد. فاطمه زهرا (ع) در پاسخ فرمود: آيا اگر به کسي کاري واگذار شود و در مقابل انجام آن کار پاداشي به آن شخص بدهند، باز هم احساس خستگي مي کند؟زن گفت: خير.فاطمه زهرا(ع) فرمودند: من در مقابل پاسخ به سئوالات شما، از خدا پاداش مي گيرم، بنابراين هيچ گاه احساس خستگي نمي کنم.
پنجشنبه، 24 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از چشمه سار کوثر

از چشمه سار کوثر
از چشمه سار کوثر


 






 
روزي زني نزد حضرت فاطمه (ع) رفت، تا سئوالاتي را در مورد احکام شرعي مادرش که پير و ناتوان بود و نمازش را اشتباه مي خواند بپرسد. حضرت زهرا (ع) نيز با روي گشاده به سئوالات او پاسخ مي دادند.
زن از اين که سئوالاتش زياد بود خجالت کشيد و اظهار شرمندگي کرد. فاطمه زهرا (ع) در پاسخ فرمود: آيا اگر به کسي کاري واگذار شود و در مقابل انجام آن کار پاداشي به آن شخص بدهند، باز هم احساس خستگي مي کند؟
زن گفت: خير.
فاطمه زهرا(ع) فرمودند: من در مقابل پاسخ به سئوالات شما، از خدا پاداش مي گيرم، بنابراين هيچ گاه احساس خستگي نمي کنم. از پدرم رسول خدا (ص) شنيدم که در روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خداوند متعال حاضر شده و به خاطر تلاش و کوششي که در راه آموزش و هدايت مردم صرف نموده اند از خداوند مزد و پاداش مي گيرند.

زهد فاطمه
 

هنگام نزول آيات 43 و 44 سوره حجر، حال رسول خدا دگرگون شد، به طوري که پيامبر به شدت مي گريستند.
يکي از صحابه نزد حضرت فاطمه (ع) رفت و جريان را به حضرت تعريف کرد.
فاطمه زهرا (ع) بي درنگ برخاستند و چادر کهنه اي که وصله هاي زيادي داشت به سر کرده و به سمت منزل پدر رفتند.
سلمان در ميان راه ايشان را ديد و گفت: وا حزناه... دختران قيصر روم و کسري لباس هايي از جنس حرير و سندس بپوشند، آن وقت دختر پيامبر چادر وصله دار به سر کند؟!
فاطمه(ع) نزد پيامبر آمدند و گفتند: اي رسول خدا، سلمان از لباس من تعجب مي کند! به خدا سوگند، پنج سال است که فرش ما درخانه علي (ع) فقط يک پوست گوسفند است که شب ها روي آن مي خوابيم و بالش ما نيز از ليف خرما است.
پيامبر رو به سلمان کرده و فرمودند: دخترم فاطمه، از سابقين و در صف سبقت گيرندگان در درگاه خداست.

از چشمه سار کوثر

پيراهن عروسي
 

رسول اکرم (ص) براي جهيزيه زهرا (ع) پيراهني تهيه کردند که حضرت فاطمه (ع) آن پيراهن را در شب ازدواج شان پوشيدند.
فرداي عروسي حضرت فاطمه و حضرت علي، در ميان راه زن فقيري که لباس هاي مندرسي به تن داشت، از حضرت لباس خواست. ايشان نيز پيراهن را که شبي پيش به تن کرده بودند را به سائل بخشيدند و خود پيراهن کهنه پوشيدند.
روز بعد که پيامبر به خانه زهرا (ع) رفتند، آن پيراهن را نزد ايشان نديدند و از فاطمه (ع) پرسيدند:
پيراهنت را چه کردي؟
فاطمه در پاسخ فرمودند: پدر جان وقتي که سائلي نزد شما آمد، بهترين لباس خود را به او داديد و خود را با حصير پوشانديد. من نيز پيراهنم را به محتاجي بخشيدم تا به شما تشابهي پيدا کنم.
و در ادامه اين آيه را قرائت کردند: « لن تنالوا لبر حتي تنفقوا مما تحبون؛ هرگز به نيکي نمي رسيد تا از آن چه دوست داريد انفاق کنيد.» (آل عمران، 93)

گذشت از غنيمت
 

حضرت علي (ع) از غنيمت جنگي يکي از جنگ ها، دو دستبند نقره و يک پرده خريداري کرده بود.
پيامبر (ص) وقتي آن ها را در خانه فاطمه زهرا (ع) ديد نگاه پر معنايي به ايشان کرد.فاطمه (ع) در عمق نگاه پدر، نگراني او را خواند و بسيار آزرده شد و گريست. زيرا پيامبر تا به حال با او چنين برخوردي نکرده بود. ايشان فورا دستبند ها و پرده را به حسنين داده و فرمودند: سلام من را به جدتان برسانيد و اين ها را به ايشان بدهيد و بگوئيد اين ها را صرف هر کاري که مي خواهند بکنند.
رسول خدا حسين (ع) و حسن (ع) را در آغوش گرفته و بوسيدند. سپس دستور داد که دستبندها را شکسته و آن ها را بين اصحاب صفه تقسيم کردند و با فروش آن پرده لباس براي برهنگان فراهم کردند. آن گاه فرمودند: خداوند متعال فاطمه را مشمول رحمت خود قرار داد و در ازاي پرده، او را به لباس بهشتي و به جاي دستبند نقره، او را به زينت هاي بهشتي بيارايد.

حجب و حيا فاطمه
 

روايت کرده اند که فاطمه زهرا (ع) در روزهايي که در بستر بودند به اسماء بنت عميس فرمود: نمي خواهم در هنگام مرگ، مرا مانند زنان ديگر داخل تابوتي بگذارند و پارچه اي روي بدنم بکشند و به اين ترتيب حجم بدنم مشخص باشد. آيا مي تواني کاري کني که د رهنگام مرگ بدنم پوشيده بماند؟ اسماء گفت: وقتي در حبشه بودم، ديدم که آن ها چگونه تابوت مي سازند. آيامي خواهيد براي شما از آن تابوتها بسازم؟
فاطمه (ع) فرمود: آري، مرا بپوشان، خداوند تو را از آغوش جهنم بپوشاند. فاطمه زهرا (ع) وقتي تابوتي که اسماء ساخته بود، را ديد تبسمي کرد که مدت ها چنين لبخندي بر چهره حضرت پديدار نشده بود. و فرمود: اين تابوت چه زيبا و نيکوست. زيرا که در آن زن از مرد قابل تشخيص نيست و بدنم از نگاه نامحرمان در امان است.
منبع: نشريه ديدار آشنا شماره 127



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط