گذر از چپ و راست؛ مکتب ايران و مانيفست جديد اصحاب سياست(3)
دبستان مذاهب، دساتير آسماني و پيامبران ايراني
بابيه و شاخه هاي وابسته به آن به عناصر پوياي دين اسلام و تشيع حمله و به ظاهر نوعي اختلاف دروني ديني را براي تشکيک در مذهب و برداشت هاي آن ايجاد کردند. اما ديندار ي ملت ايران از يک طرف و بيداري روحانيت از طرف ديگر امکان فتنه انگيزي اين فرقه هاي استعماري را در ارکان مذهب رسمي کشور از بين برد.قرائت بابيه بهاييه از اسلام، تشيع و مهدويت در متون تاريخي و اسلامي فاقد مبادي اوليه و اصول موضوعه بود و مذهب سازان مدرن متوجه شدند که چنين قرائت هايي اگر بر پايه پيش زمينه هاي مذهبي ملت ايران نباشد در جامعه ايراني به سختي اثر گذار خواهد شد.
قرائت ايراني از مذهب اسلام و قالب کردن مهدي ايراني در فلسفه مهدويت اسلامي به همان اندازه ساده لوحانه، ناشيانه و فاقد مباني ديني و تاريخي بود که مدعيان دروغين مهدويت در هند و آفريقا و... گرفتار آن شدند. مذهب سازي قوميت گرا براي مقابله با هسته هاي پوياي دين اسلام و انديشه مسلمان در ايران ، عثماني، آفريقا و هند، که در اين دوران طلايه دار مبارزه و جهاد با اشکال مختلف استعمار و استبداد در سرزمين هاي اسلامي هستند، نياز به پيش زمينه هاي قوي تري داشت که توان مقابله و مواجهه با اسلام را داشته باشد.
ايدئولوژي هاي قوميت گرا نياز به کتاب هاي آسماني بومي و پيامبران قومي داشتند تا بتوانند جاي پايي هرچند ناچيز در باورهاي ملتي که قرار بود در آن ادعاي پيامبري و منجي گري داشته باشند، به دست آورند، در چنين فضايي بود که اتحاد استراتژيک پارسيان هند و ازليه و بهاييه به رهبري سفارت دارالکبراي هند بريتانيا و سفارت روسيه شکل گرفت تا از حاصل اين اتحاد، مکتب ايراني با پيامبران بومي- که ريشه در عمق ناديده و نانوشته تاريخ ايران داشتند- و کتاب مقدس آنها يعني دبستان مذاهب و دساتير آسماني و ايدئولوژي سياسي آنها يعني پيمان فرهنگ بر منورالفکران غربگراي عصر قاجاري نازل شود.
کتابهاي دبستان مذاهب و دساتير آسماني شالوده مذهبي جديد برمبناي قرائت ايراني را پايه ريزي کردند که ايدئولوژي آن نظريه «پيمان فرهنگ» بود. مبشران اين ايدئولوژي که منورالفکران سکولار و غربگراي عصر قاجاري هستند مأموريت داشتند به کمک استعمار و ايدئولوژي مدرنيته با مذهب اسلام مبارزه کنند، متون تاريخي را نفي نمايند، دين اسلام را در ايران ويرانگر و ناکارآمد و اختلاف برانگيز معرفي کنند، از گذشته آرماني و اتوپياي عصر حکمت خسرواني سخن بگويند و رگ غيرت قومي ملت ايران را به جوش آورند و در نهايت شرايط را براي سيطره مدنيسم و ايدئولوژي هاي آن فراهم سازند. اگرچه اين پيمان ها به ظاهر نانوشته هستند و اثري در تاريخ ندارند اما رگه هاي مستند تاريخي آن را با مطالعه دقيق تاريخ ايران عصر قاجاري و عصر پهلوي مي توان به هم مرتبط دانست.
دبستان مذاهب از يک پيامبر ساختگي به نام کيخسرو اسفنديار بن آذرکيوان توليد شده است. شايد اولين بار منشأ قوم گرايي مذهبي و تکثرگرايي ديني در ايران را، که ماهيت مدرن و سياسي دارد نه ماهيت کلامي و عقيدتي، بايد در کتاب هاي دبستان مذاهب و دساتير آسماني جست و جو کرد.
کتاب دبستان مذاهب در سال 1298 هـ ق، يعني در اوج ناآرامي هاي فرقه اي ايران در دوره ناصرالدين شاه براي اولين بار در بمبئي يعني در زير سيطره نفوذ استعمار انگليس منتشر شد. اين اثر حتي براي بار اول توسط انگليسي ها به عنوان يک اثر تازه منتشر گرديد و شايد براي همين بود که رحيم رضازاده ملک را در يادداشت چاپ اين کتاب مي نويسد:
کتاب دبستان، نخستين بار توسط انگليسيان که به غارت سرزمين پر نعمت هندوستان مشغول بودند معرفي و به انگليسي ترجمه شده است و باز نخستين چاپ فارسي آن را «ويليم صاحب!» کرده است. با اين حساب بعيد نيست که انگليسيان با در نظر داشتن دستورالعمل Divide and Rule بسياري از مطالب غلط و مغرضانه را از خود جعل کرده و چون اين جعليات هيچ گونه سابقه اي نداشته و احمقانه بودن آنها از جيبشان تُتُق مي زده، آنها را به بنگيان و چرسيان نسبت داده است و به دبستان چپانده باشند. اين احتمال وقتي قوت مي گيرد که بدانيم چگونه همين استعمارگران، در ايران به دين سازان بي مايه و شيادان دروغ پيشه کمک کردند و زير بالشان را گرفتند تا دکان هايي به اسم بابيه و بهاييه پرداختند و سال هاي سال تنور تفرقه کوره جدال را گرم نگاه داشتند. وقتي انگليسيان اين چنين، آتش بيار معرکه اي به اين رسوايي بوده باشند، آيا بعيد است که از همان دست شيادي ها در دبستان کرده باشند؟(1)
دساتير آسماني دومين کتابي است که مانند دبستان مذاهب محصول سرزمين هند در دوره استعمار است و نزديک به دويست سال از انتشار آن مي گذرد.
دبستان مذاهب به ظاهر در ملل و نحل يا در بيان اديان مذاهب شناخته شده و ناشناخته، تا اوايل سده دهم هجري است. اين کتاب مجموعه اي است به خط فارسي که به قول نويسنده اش در ميلياردها سال پيش از اين، از سوي خداوند بر شانزده پيغمبر که همه آنها از ميان ايرانيان برگزيده شده بودند در زمان هاي مختلف و به زبان ناشناخته اي که آن را زبان آسماني مي نامد، فرو فرستاده شده است تا چراغ هدايت نوع بشر واقع گردد. (2)
گزارش دهنده کتاب دساتير آسماني، آقاي علي اصغر مصطفوي، مي نويسد:
پس از بررسي هاي فراوان و در نظر گرفتن اوضاع و احوال سياسي و بين المللي دوره ناصرالدين شاهي که زمان انتشار و ورود کتاب [هم کتاب دساتير آسماني و هم کتاب دبستان مذاهب] به ايران است و تشتت فرهنگي و نابساماني سياسي- اجتماعي که در آن عصر بر ايران حاکم بود و به اسناد و مدارک تاريخي و سياسي اي که اکنون در دسترس است براي نگارنده ترديدي باقي نماند که دساتير آسماني و پيغمبران شانزده گانه آن برخلاف ادعاي نويسندگان آن، رسالت خويش را به جاي عالم بالا و جهان ملکوتي از دربار لندن دريافت مي داشته اند و فرشته اي که اين آيات را نازل و در دسترس نويسنده يا نويسندگان کتاب قرار مي داده، به جاي جبراييل و ميکاييل... و غيره، جاسوسان اينتليجنت سرويس و تربيت يافتگان روباه پير استعمار بوده اند. (3)
اينکه دين سازي، فرقه بازي، حزب گرايي، مکتب سازي، جريان سازي و... بخشي از اهداف استعماري در دويست سال اخير در حوزه سرزمين هاي استعمار شده براي حفظ منافع استعمارگران از يک طرف و تثبيت حکومت هاي دست نشانده از طرف ديگر بوده است، از جمله واقعيت هاي تاريخي و سياسي است که بيش از اينها مي تواند محل پژوهش صاحبنظران تاريخ و سياست باشد.(4)
اما آنچه محل تأمل جدي است آن است که چرا تمام دين سازان و فرقه بازان در تاريخ ايران معاصر، از منطقه جنوب و شمال ايران يعني از حوزه نفوذ انگليس و روس سر برآورده اند و به قول يکي از مورخان تاريخ معاصر، بعد از ايجاد آشوب، فتنه، فساد، ناامني، خرابي، قتل، غارت، تشتت و تفرقه، دولت هاي روس و انگليس قدم پيش گذاشتند و از اين مدعيان ايراني به نام دفاع از آزادي و دموکراسي و حقوق بشر حمايت کردند و آنها را جمع آوري نمودند و در نقطه اي از نقاط قلمرو خود نزديک ايران، سکنا داده و براي آنها اسباب راحتي و مقرري ماهانه و سالانه مرتب، برقرار کرده اند؟! و عجيب تر اينکه هر مذهب آيين جديدي که توليد مي کند خود غربي ها جزء نخستين پيروان و مبلغان اين احزاب، فرقه ها، مذاهب دروغين و جريان ها هستند و بلافاصله به رسانه ها، متون تاريخي و همايش هاي آنها در لندن، پاريس، واشنگتن و... کشيده مي شود.
بهايي شدن کنت دوگوبينوي فرانسوي، سيد علوي شدن ژنرال پاتيخجر (افسر توپخانه انگلستان)، ملامؤمن شدن کلنل استوارت انگليسي (که اولتيماتوم انگليسي ها را در محاصره هرات به محمد شاه ابلاغ کرد و در بخارا خود را ملامؤمن ناميد)، فرستاده مسيح شدن ژوزف ولف يهودي، به لباس درويش محمدي در آمدن ژنرال فريه از افسران لشکر فرانسه و جاسوسي کردن براي انگليس (وي با همين لباس درويش محمدي مدت سه سال بلوچستان و خراسان را به لباس زهد و تقوا به آشوب کشيد)، شيخ عبدالله شوشتري شدن ريچارد برتون انگليسي براي نفوذ در جنبش شيخ شامل داغستاني عليه روسيه در قفقاز که در آن دوران جزء سرزمين هاي ايران بود، مسلمان شدن ميرزا يعقوب خان ارمني پدر ميرزا ملکم خان ناظم الدوله يکي از بزرگترين عاقدان قراردادهاي استعماري مثل رويتر، تنباکو و لاتاري با انگليس و انتخاب نام شيخ شمس الدين قونيوي براي جاسوسي، آخوند طالقاني شدن مسيو چرچيل کاردار سفارت انگليس و رفيق گرمابه وگلستان ميرزا ملکم خان در بوشهر و...(5) نمونه هاي کوچکي از دين سازي ها، فرقه بازي ها و مکتب و مذهب سازي هاي استعمار در دوران معاصر مي باشد.
اين درست است که از دوره فرمانروايي صفويان در ايران و حکومت اکبرشاه در هند که هر دو سلسله تحت تأثير مذهب شيعه نسبت به نفوذ استعمار در سرزمين هاي مسلمان مقاومت و حساسيت دارند، کتاب هاي ايقان، بيان، اقدس، دبستان مذاهب و دساتير آسماني و... نخستين متون شبه مقدسي نيستند که از آسمان مه آلود لندن يا فضاي يخ بسته مسکو نازل شده يا حضرات مهاباد، جي افرام، شاي کليو، ياسان (از پيامبران ادعايي دساتير) و منجيان دروغيني چون باب، بها، ميرزا يحيي، شريعت سنگلجي، کسروي، شوقي افندي، عباس افدي [ از مدعيان موعودگرايي و پاکديني] نخستين پيامبران و منجياني نيستند که از سوي توليدکنندگان دموکراسي، حقوق بشر و آزادي براي نجات ملل شرق با پيام هاي ويژه خويش به پيامبري امامت و در نهايت خدايي گسيل شده اند. اين خداوندان نفت خوار و زرپرست زورمدار، در اين راه آن قدر مکتب و حزب و گروه و جريان و مذهب و فرقه توليد کرده اند که اکنون حاصل و نتيجه آن صدها نوع مذهب و فرقه در هند و کشورهاي اسلامي است. (6)
بنيانگذار عظيم الشأن انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي، امام خميني(ره)، چه عميق و دقيق ماهيت اين مسلک ها، فرقه ها، گروه ها و احزاب را تحليل مي کنند و مي فرمايند:
يک راه استفاده غرب از ما و استفاده آمريکا و شوروي از مخازن ممالک ها، همين معنا است که در بطن خود يک جامعه که بايد براي خودش يک حسابي داشته باشد و پيشرفتي بکند در همان بطن جامعه، از طريق هاي مختلف اختلافات درست مي کنند. اختلاف مسلک هاي مختلف، عرض مي کنم که جنگ ترک و فارس، جنگ کُرد و مثلاً غير کُرد، جنگ... بلوچ و غيربلوچ، از اين مسائل دست مي کنند مي تراشند. يک مملکتي که بايد همه آنها با هم مجتمع بشوند، هر کدام را به يک راهي مي برند، يعني نقشه ها مي برد، اينها را به اين راه هاي مختلف و به واسطه همين اختلافاتي که در بطن جامعه درست مي کنند، نمي گذارند اين جامعه رو به ترقي خودش برود. آنها استفاده خودشان را مي برند و هر چه دارند اينها غارت مي کنند و کسي هم نيست که حرفي بزند، براي اينکه يک فکر واحد نيست، افکار متشتت و مختلف است.(7)
امام مي فرمايد:
در ممالک ما و خصوصاً در مملکت ايران از اول که احزاب درست شده است... يک صحنه مبارزه بين احزاب و اين از باب بوده است که چون خارجي ها مي خواستند از اختلاف ملت ها، از اختلاف توده هاي مردم استفاده کنند. يکي از راه هايي که موجب اين مي شود که اختلاف پيدا بشود و مردم با هم در يک مسائلي مجتمع نشوند، قضيه احزاب بوده است. (8)
پي نوشت ها :
1- کيخسرو اسفنديار بن آذر کيوان، دبستان مذاهب، با يادداشت هاي رحيم رضازاده ملک، تهران، طهوري، 1363، ج1؛ از اين کتاب چاپ ديگري نيز وجود دارد که مقدم بر چاپ مذکور است. رک: دبستان مذاهب، علي اصغر مصطفوي، تهران، بي نا، 1361.
2- علي اصغر مصطفوي، ترفند پيغمبرسازان و دساتير آسماني، تهران، بامداد، 1370، ص6.
3- علي اصغر مصطفوي، همان، ص6.
4- نگارنده بخشي از تلاش هاي استعمارگران را در ايجاد فرقه هاي مذهبي در مقاله «استعمار و ظهور مسلک هاي شبه ديني» مورد پژوهش قرار داده است. رک: بهاييت آن گونه که هست، همان،ص330-321.
5- نقل به مضمون از: علي اصغر مصطفوي، همان، ص37-34.
6- نقل به مضمون از: همان، ص34.
7- صحيفه امام، ج4، ص235.
8- صحيفه امام، ج5، ص275.