کاپيتولاسيون و زمينه هاي سياسي و اجتماعي اعدام انقلابي حسنعلي منصور(5)

روزنامه هاي آن موقع اين جريان را به باقيمانده هاي فداييان اسلام نسبت دادند. حتي گفتند هفت تيري که با آن به طرف منصور شليک شده متعلق به نواب صفوي بوده است به نظر مي آيد بعضي از روزنامه ها نوشتند نواب صفوي از گورستان مسگر آباد دستور قتل حسنعلي منصور را صادر کرد.
دوشنبه، 28 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کاپيتولاسيون و زمينه هاي سياسي و اجتماعي اعدام انقلابي حسنعلي منصور(5)

کاپيتولاسيون و زمينه هاي سياسي و اجتماعي اعدام انقلابي حسنعلي منصور(5)
کاپيتولاسيون و زمينه هاي سياسي و اجتماعي اعدام انقلابي حسنعلي منصور(5)


 






 

نقل پنجم؛ فداييان اسلام
 

پس از کشته شدن منصور يک نظر اين بود که اين اقدام توسط «فداييان اسلام» صورت گرفته است و هيئت هاي مؤتلفه هيچ گونه نقشي در آن نداشته اند.
روزنامه هاي آن موقع اين جريان را به باقيمانده هاي فداييان اسلام نسبت دادند. حتي گفتند هفت تيري که با آن به طرف منصور شليک شده متعلق به نواب صفوي بوده است به نظر مي آيد بعضي از روزنامه ها نوشتند نواب صفوي از گورستان مسگر آباد دستور قتل حسنعلي منصور را صادر کرد.
مجريان اين اقدام مرحوم حاج صادق اماني و برادرش حاج هاشم اماني و مهدي عراقي بودند. آن روزها اينکه برادران مؤتلفه دست به اين اقدام زده اند مشخص نشد. به همين جهت روزنامه ها نوشتند نواب صفوي دستور قتل منصور را صادر کرده و اعلام کردند اسلحه اي که به حسنعلي منصور شليک شد، اسلحه نواب صفوي بود. (1)
کساني که اين نقل را ذکر کرده اند بيان نموده اند که اين نقل توسط خود رژيم شايع شده تا مرحله جديد مبارزه مسلحانه را منکر گشته، آن را متعلق به گذشته و بي ربط به آينده تلقي کنند. (2)
نقل ششم؛ سيد محمدهادي ميلاني
نقل ديگري که بيشتر منابع بر آن تأکيد دارند صدور فتوا از جانب آيت الله سيدمحمدهادي ميلاني (از مراجع مشهد) است.
مرحوم ميلاني در شمار مراجع بسيار قاطع و انقلابي عصر ما بود که برخي از سران و کارگزاران رژيم از جمله حسنعلي منصور و حتي شخص شاه را مهدورالدم اعلام کرده بود. (3)
آقاي محسن رفيق دوست در خاطرات خود همين نظر را تأييد مي نمايد: «اعضاي هيئت هاي مؤتلفه مجوز اعدام حسنعلي منصور را از مرجع تقليد زمان آيت الله العظمي ميلاني دريافت کرده بودند.» (4)
کاظم استادي نويسنده کتاب سرنوشت منصور جهت روشن شدن مسئله با آقاي تقي خاموشي- از افرادي که توسط هيئت به مشهد فرستاده شد تا فتواي ترور منصور را از آيت الله ميلاني بگيرد- مصاحبه اي انجام داده که به اين شرح است:
در آن زمان، حضرت آيت الله ميلاني اولين شخصيت بنام روحانيت بودند... ما هم به رفقا عرض کرديم که ما حاضريم راجع به مسئله فتوا برويم خدمت ايشان. مدرسي (عباس مدرسي فر) يکي از افراد کادر نظامي بود... گفتم که شما ايشان را با يک نفر را همراه من بفرستيد که ما برويم خدمت حضرت آيت الله ميلاني و آنجا از ايشان سؤال کنيم و سؤال را همان جا جواب بگيريم، بياييم.
بالاخره رفتيم خدمت ايشان، ما بوديم و ايشان فقط. من يادم هست، ايشان تشريف بردند کنار حوض جايي بود خنک و آنجا نشستيم و با هم صحبت کرديم... تا اينکه گفتيم اگر گروهي پيدا بشود يا شخصي پيدا بشود که منصور يا شاه را بتواند ترور کند آيا اجازه مي فرماييد شما؟ ايشان ابا کردند از جواب صحيح که اجازه اين جوري بدهند. گفتم ما اجازه و فتوا از شما نمي خواهيم، ما مي خواهيم ببينيم اين مسئله در پيشگاه خدا مسئولين ندارد؟ آيا امر واجبي هست يا نيست. ايشان فرمودند اگر کسي بتواند اين کار را بکند جزء واجبات است و بايد بکند و به اطراف خسارتي کم بخورد. ما خوشحال به آقاي مدرسي گفتيم خوب جوابت را گرفتي، بلند شو برويم! (5)
بايد افزود درباره اينکه چه کسي موفق به گرفتن فتوا از آيت الله ميلاني شده و همچنين در خصوص کيفيت اخذ آن نيز اقوال مختلفي ذکر شده است. در نقلي ديگر هر چند صادر کننده فتوا آيت الله ميلاني دانسته شده است ولي شخصي که از سوي هيئت به مشهد مسافرت کرده و اين فتوا را از ميلاني گرفته مشخص نشده است.
درصدد برآمدم فتوايي از مرحوم آيت الله العظمي آقا سيدمحمدهادي ميلاني بگيرم. بعضي از همکاران و اعضاي نهضت آزادي، مثل شهيد محمد علي رجايي، مقد ايشان بودند. بالاخره شخصي را که از آن مرحوم اجازه دريافت وجود شرعيه داشت به مشهد فرستادم. آن مرحوم در مورد شاه اجازه دادند و سفارش فرمودند که براي توفيق در آن کار، بهتر است گلوله هايتان را با پيه خوک چرب کنيد! حکمت توصيه شان را نفهميدم، ولي از فتوايشان بسيار خوشحال شدم. (6)
علي حيدري يکي از دوستان مهدي عراقي مدعي است که او اين فتوا را از ميلاني گرفته و جزييات اخذ آن را متفاوت با آنچه قبلاً تقي خاموشي توضيح داد، بيان مي کند.
از زمان نواب صفوي با عراقي آشنا بودم؛ فعاليت هاي زيادي داشت؛ گروه مؤتلفه را تشکيل داديم. اعضاي اصلي اين گروه، بخارايي، حاج صادقي اماني، نيک نژاد و هرندي بودند. گروه، من و يکي ديگر را مأمور کرد تا نزد آيت الله ميلاني در مشهد رفته و حکم ترور منصور را بگيريم تا مجوزي داشته باشيم و اين از نظر بستن دهان گروهي بود که وظيفه شاه را تشخيص نمي دادند، چون مشغله آيت الله العظمي ميلاني زياد بود و دور و بر ايشان کساني بودند که نمي بايست از تأييديه خبردار شوند، ما با تهيه زنبيلي به نام خريد از بقالي، نامه اي را که ايشان مي بايست تأييد مي کرد، در زنبيل مخفي کرده و به ايشان رسانديم و با ايشان در ساعت 5 بعداز ظهر قرار گذاشتيم. در ساعت مقرر مرحوم آيت الله ميلاني ضمن رساندن سلام به ديگر برادران هيئت مؤتلفه، نامه مزبور را صحنه نهاد و بعد از چند روز منصور ترور شد. (7)
بعضي اقوال حاکي از اين مسئله است که ايشان در ابتدا مخالف اين اقدام بوده است اما سپس به آن رضايت داده است.
برادراني با مرحوم آيت الله ميلاني که در مشهد مقدس حوزه علميه را اداره مي کرد، به ايشان مراجعه کرده بودند. ايشان هم در مرحله اول چيزي مشابه نظر امام را فرموده بودند. (8)
در گزارش ساواک در اين باره چنين آمده است:
سال گذشته که موضوع ترور آقاي علم مطرح بوده يک بار عباس مدرسي فر را نزد آقاي ميلاني به مشهد اعزام داشته اند که در مورد ترور اشخاص مؤثر مخالف روحانيون از مشاراليه فتوا بگيرد که ميلاني اظهار داشته اين عمل جايز نيست. (9)
ديگر گزارش ساواک نيز اين مسئله را بيشتر توضيح داده است:
چهار نفر آنان (هاشم اماني همداني، مهدي عراقي، صادق اماني همداني، حاج عباس مدرسي) در هيئت هاي مؤتلفه اسلامي عضويتشان معلوم شده است به منظور جلوگيري از فشار عليه روحانيون تصميم به انجام ترور مي گيرند و به اين جهت تلاش به اخذ فتوا از بعضي از روحانيون مي نمايند. ميلاني و خميني با نظر آنان مخالفت مي کنند ولي مرحوم حاج شيخ جواد فومني و شيخ انواري رأي موافق مي دهند. (10)

دلايل موجود جهت صدور فتوا از سوي ميلاني
 

1. کثرت اقوال و منابع بر صدور فتوا از جانب آيت الله ميلاني تأکيد دارند. (11)
2. آيت الله ميلاني قبلاً هم مشابه چنين فتوايي را صادر کرده بود. چنانچه فداييان اسلام که روابطي صميمي با ايشان داشتند معمولاً جواز اعدام افراد را از او مي گرفتند. ميلاني حتي هيئت مؤتلفه ارتباط داشت، بيان مي کند که آنها براي ترور شاه از آيت الله ميلاني اجازه گرفته بودند و ايشان حتي طي حکمي کتبي نوشته بودند که وظيفه داريد براي توفيق در اين کار گلوله هايتان را با پيه خوک چرب کنيد. (12)
3. اعضاي هيئت مؤتلفه و يا افراد نزديک به آنها از جمله حاج سعيد اماني، جلال الدين فارسي و تقي خاموشي که از سوي هيئت به مشهد اعزام شده بودند، در اقوال خود صارد کننده اين حکم را ميلاني ذکر کرده اند و خاموشي حتي جزييات اخذ آن را هم بيان نموده است.
نکته آخر اينکه «منشأ فتواي قتل چه بوده است؟» آيت الله طاهري خرم آبادي در اين زمينه بيان مي کند:
اکنون نمي توان قضاوت کرد واقعاً نظر آقاي ميلاني در اين زمينه چه بوده است. آيا مفسد في الارض تشخيص داده است يا اينکه به سبب آنچه گاهي از آنان شنيده مي شد، او را مرتد مي دانسته است؟ اين مسائل چيزهايي است که به ديدگاه ايشان و آن را متني که براي اجازه قتل داده اند، مربوط مي شود. شايد به خاطر مفسد في الارض بودن، فتوا به قتل داده اند؛ به همان دليل که هويدا را بعد از انقلاب کشتند، منصور هم اگر زنده مي ماند، بعد از انقلاب اعدام مي شد. (13)

نتيجه
 

تصويب لايحه کاپيتولاسيون امضاي سند ذلت و بردگي يک ملت بود که توسط دولت آمريکا و از طريق دستگاه پهلوي بر مردم ايران تحميل شد. اطلاع يافتن مرجعيت ديني و در رأس آنها امام، از تصويب اين لايحه در مجلس باعث اعتراض شديد ايشان گرديد. در پي سخنراني وصدور اعلاميه از سوي امام، نيروهاي امنيتي رژيم در نيمه شب سيزدهم آبان منزل ايشان در قم را محاصره نمودند و ايشان را دستگير، به تهران منتقل و سپس به ترکيه تبعيد کردند.
تبعيد امام بازتاب وسيعي در جامعه داشت. صدور اعلاميه هاي اعتراض آميز از سوي مراجع و طلاب حوزه علميه و همچنين اعتراض قشرهاي مختلف کشور به اين امر حکايت از اهميت مسئله دارد. هيئت مؤتلفه از جمله معترضان به تبعيد امام بودند. پس از قيام پانزده خرداد 1342 ش تعدادي از اعضاي اين هيئت بر آن شدند که تنها مبارزه سياسي و فرهنگي جوابگوي تصميماتشان استوارتر ساخت. بانيان تشکيل شاخه نظامي صادق اماني و مهدي عراقي بودند و بعداً افراد ديگري نيز به آن افزوده شدند. شاخه نظامي پس از بررسي هاي به عمل آمده در جلسات خود حسنعلي منصور را به عنوان مدافع تصويب لايحه کاپيتولاسيون در مجلس و عامل تبعيد امام مستحق ترور دانست و در پي کسب مجوز شرعي برآمد.
هر چند درباره صادر کننده فتوا اقوال مخلتفي گفته شده است اما نقلي که آيت الله سيد محمد هادي ميلاني را به عنوان صادر کننده مجوز شرعي ترور معرفي مي نمايند، موثق تر به نظر مي رسد. از جمله دلايلي که مي توان براي اين مسئله آورد کثرت اقوال و منابع و تأييد اين مسئله از سوي سعيد اماني، تقي خاموشي و... مي باشد که در جريان جزييات حادثه بوده اند. ضمن اينکه آيت الله ميلاني حتي مجوز شرعي ترور شاه را نيز طي حکمي کتبي به اعضاي فداييان اسلام داده بودند.
با اين حال بايد توجه داشت که صادرکننده فتوا هرکس که باشد از اهميت حادثه در برهه زماني خود نمي کاهد؛ حادثه اي که نشان از بيداري ملت و مرجعيت ديني داشت و به رژيم فهماند که در مقابل حقوق از دست رفته خود ساکت نمي نشينند.

پي نوشت ها :
 

1- محمدمهدي عبدخدايي، خاطرات محمدمهدي عبدخدايي (مروري بر تاريخچه فداييان اسلام)، تدوين سيدمهدي حسيني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1379، ص289.
2- جلال‌الدين فارسي، همان، ص129.
3- علي‌اكبر مسعودي خميني، خاطرات آيت‌الله مسعودي خميني، به كوشش جواد امامي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص270؛ محمدعلي گرامي، خاطرات آيت‌الله محمدعلي گرامي، تدوين محمدرضا احمدي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص289.
4- محسن رفيق‌دوست، خاطرات محسن رفيق‌دوست، به كوشش داوود قاسم‌پور، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1383، ص71.
5- كاظم استادي، همان، ص246.
6- جلال‌الدين فارسي، همان، ص127.
7- غلامرضا جلالي، مشهد در بامداد نهضت امام‌خميني، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، ص232.
8- مصاحبه با حبيب‌الله عسگراولادي، همان.
9- ياران امام به روايت اسناد ساواك؛ شهيد حجت‌الإسلام والمسلمين سيدعلي اندرزگو، همان، ص6.
10- ياران امام به روايت اسناد ساواك؛ پيش‌كسوت انقلاب شهيد حاج‌مهدي عراقي، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، 109.
11- مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي981، سند شماره87؛ محسن رفيق‌دوست، همان، ص71؛ جلال‌الدين فارسي، همان، ص127؛ كاظم استادي، همان، ص246؛ عبدالمجيد معاديخواه، همان، ص25؛ سيدحسن آيت‌الله طاهري خرم‌آبادي، همان، ص25-24؛ ابوالفضل توكلي بينا، همان، ص104؛ محمدرضا مهدوي كني، همان، ص122؛ سيدحميد روحاني، همان، ص1122.
12- جلال‌الدين فارسي، همان، ص127.
13- سيدحسن طاهري خرم‌آبادي، همان، ص25.
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.