روش هاي زمينه ساز تربيت اخلاقي
موفقيت تربيت اخلاقي پيش از هر اقدامي و بيش از هر چيزي، مرهون زمينه ي مناسب است. از اين رو، در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) به فراهم آوردن زمينه ي مناسب بسيار توجه شده و با استفاده از روش هايي سعي کرده اند زمينه را براي تحقق اهداف تربيت اخلاقي مساعد سازند. در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) براي آماده کردن زمينه ي مناسب از روش هايي استفاده شده است که در ذيل آنها را توضيح مي دهيم. در اينجا توجه به اين مطلب ضروري است که روش هاي زمينه ساز از مبنا و اصل عام تربيت اخلاقي يعني تأثيرپذيري انسان از محيط و اصلاح محيط نشأت مي گيرد.
شايد به همين سبب، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) خود از محيط هاي ناسالم دوري مي کردند و پيروان خود را از ورود به محيط هاي ناسالم باز مي داشتند. هارون بن جهم مي گويد:
کنا مع أبي عبدالله (عليه السلام) بالحيره حين قدم علي أبي جعفر المنصور فختن بعض القواد ابناً له و صنع طعاماً و دعا الناس و کان أبوعبدالله (عليه السلام) فيمن دعي فبينا هو علي المائده يأکل و معه عده علي المائده فاستسقي رجل منهم ماء فأتي بقدح فيه شراب لهم فلما أن صار القدح في يد الرجل قام أبوعبدالله (عليه السلام) عن المائده، فسئل عن قيامه، فقال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): ملعون من جلس علي مائده يشرب عليها الخمر (کليني، 1365، ج 6، ص 268)؛ هنگامي که امام صادق (عليه السلام) در حيره بر منصور وارد شد با او بوديم. يکي از کارگزاران منصور مجلس جشني گرفته و مردم را دعوت کرده بود. امام (عليه السلام) نيز از جمله مدعوين بود. آن حضرت بر سر سفره بود و غذا مي خورد و گروهي نيز همراه او بر سر سفره نشسته بودند که يکي از آنها آبي خواست و برايش کاسه اي شراب آوردند. همين که شراب به دست مرد رسيد، امام (عليه السلام) برخاست. از او درباره علت برخاستنش پرسيدند و فرمود: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ملعون است کسي که بر سفره اي بنشيند که در آن شراب مي خورند.
در روايات متعددي نيز فراهم آوردن اسباب و وسائل گناه به هر گونه اي حرام و گناه شمرده شده است. براي نمونه، در روايات مربوط به شراب، تنها خوردن شراب مذمت نشده، بلکه گيرنده ي آب انگور، شراب ساز، فروشنده، خريدار، ساقي، استفاده کننده از بهاي شراب و حمل کننده ي نيز مذمت شده اند. زيد بن علي از پدرانش نقل مي کند:
لعن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) الخمر و عاصرهم و معتصرها و بائها و مشتريها و ساقيها و آکل ثمنها و شاربها و حاملها و المحموله إليه (همان، ص 398). پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شراب و گيرنده ي آب انگور و سازنده ي شراب و فروشنده و خريدار و ساقي و مصرف کننده ي بهاي آن و شرابخوار و انتقال دهنده ي شراب و کسي که شراب براي او مي برند را لعنت کرد.
حتي دستور حجاب نيز براي اين وضع شده که محيط، از عوامل محرک و زمينه ساز فساد پاک شود. در تفسير قمي در شأن نزول آيه ي حجاب (نور، 31) آمده است: زنان مسلمان براي شرکت در نماز جماعت به مسجد مي رفتند. هنگام شب جوانان بر سر راه آنان مي نشستند و متعرض آنها شده موجبات آزار آنها را فراهم مي کردند. به همين سبب، خداوند دستور حجاب را صادر کرد تا زنان مسلمان از تعرض آنها در امان بمانند (قمي، 1404، ج 2، ص 196).
با توجه به مطالب پيشگفته، روشن مي شود که در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) پرهيز از محيط هاي نامناسب و فاسد به عنوان يک روش اساسي مطرح بوده است.
تحقيقات انجام شده در روان شناسي نيز مؤيد آن است که حضور عوامل نامناسب، انسان را به سوي رفتارهاي ناپسند سوق مي دهد. اسميت (1) و مکي (2) مي نويسند: «برخي تحقيقات نشان داده اند که حضور برخي عوامل در جامعه موجب رفتارهاي خاصي مي شوند. براي مثال، برکويتز مي گويد: حضور اسلحه و ديگر ابزارهايي که براي خشونت به کار مي روند، رفتارهاي خشن را افزايش مي دهند. و اين مطلب در مورد افراد آرام هم صادق است» (Smith and Mackie, 1995, p.541). آنگاه مي افزايند: «همچنين تحقيقات مختلف نشان داده است که تماشاي خشونت در تلويزيون مي تواند موجب افزايش رفتار خشونت آميز گردد» (Ibid, pp.536-538). همچنين تحقيقات نشان مي دهد «نبود عواملي که تداعي کننده ي خشونت هستند موجب کاهش رفتارهاي خشن مي شوند. براي مثال هنگامي که جامائيکا در 1974 حمل اسلحه را ممنوع کرد و صحنه هاي خشن را از فيلم هاي تلويزيون حذف کرد، آمار تبهکاري با اسلحه بسيار کاهش يافت» (Ibid, p.547).
لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصيروا عند الناس کواحد منهم قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): المرء علي دين خليله و قرينه (کليني، 1365، ج 2، 376)؛ با بدعت گذاران معاشرت و همنشيني نکنيد، که از نظر مردم يکي از آنها به شمار مي آييد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: انسان تابع دين دوست و همنشين خويش است.
و در روايتي ديگر مي فرمايد:
لا ينبغي للمسلم أن يواخي الفاجر و لا الأحمق و لا الکذاب (همان جا)؛ سزاوار نيست مسلمان با فاجر و احمق و دروغگو دوستي داشته باشد.
با توجه به تأثير دوست بر خلق و خوي و رفتار انسان، در سيره ي معصومان (عليهم السلام) به دوستي به نيکان و دوري از بدان و کساني که انحراف اخلاقي دارند تأکيد شده است. در اينجا به نقل يک نمونه از اين سيره ها بسنده مي کنيم. عمرو بن نعمان مي گويد:
امام صادق (عليه السلام) دوستي داشت که هيچ گاه از ايشان جدا نبود و هميشه همراه امام (عليه السلام) بود. روزي در حالي که همراه با امام (عليه السلام) در بازار کفاشان حرکت مي کرد، غلام سندي او نيز پشت سر آنان مي آمد. مرد با غلام خود کاري داشت و سه بار به پشت سر خود نگاه کرد و او را نديد و در بار چهارم فرياد زد: اي زنازاده، کجايي؟ امام (عليه السلام) با دست بر پيشاني خود کوبيد و گفت: سبحان الله، مادر او را متهم به زنا مي کني؟! من مي پنداشتم که تقوا داري، اما معلوم شد که نداري. مرد گفت: فدايت شوم، مادر او اهل سند است و مشرک است. امام (عليه السلام) فرمود: آيا نمي داني که هر امتي ازدواجي دارد. از من دور شو. عمرو بن نعمان مي گويد: ديگر آنها را تا زمان مرگ با يکديگر نديدم (همان، ص 324).
دقت در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) نشان مي دهد که آنان همه ي کوشش خود را صرف حاکم کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام و ايجاد فضاي اخلاقي در جامعه مي کردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول اقامت خود در مدينه با اتخاذ تدابيري خاص به بهترين وجه ارزش هاي اخلاقي اسلامي را در جامعه ي مدينه حاکم کردند، به گونه اي که کسي جرئت تخلف از آنها را به خود نمي داد. در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
جواني نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: اي رسول خدا، به من اجازه ده زنا کنم. مسلمانان به او هجوم آوردند و او را از اين سخن منع مي کردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: نزديک بيا. جوان نزديک آمد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا دوست داري اين کار را با مادرت انجام دهند؟ گفت: نه؛ فرمود:... (الهيثمي، 1408، ج 1، ص 129).
در اين سيره که مشروح آن در روش «بحث و گفتگو درباره ي مسائل اخلاقي» خواهد آمد، هنگامي که جوان چنين درخواستي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي کند، همه ي اصحاب به سوي او هجوم برده و او را از اين کار منع مي کنند و اين نشان مي دهد که همه ي مسلمانان از عمق وجود خود ارزش هاي اخلاقي را پذيرفته و به آنها پاي بند بودند و به همين سبب، اگر کسي درصدد زير پاگذاشتن آنها بر مي آمد، با مخالفت و واکنش جدي آنها مواجه مي شد.
در دوران معاصر نيز ايجاد فضاي اخلاقي به عنوان روش تربيت اخلاقي بسيار مورد توجه قرار گرفته است. ليکونا ايجاد فضاي اخلاقي را روشي مؤثر در تربيت اخلاقي مي داند و مي نويسد: اين روش موجب مي شود دانش آموزان از مرحله ي سخن فراتر رفته و آنچه را مي گويند جامه ي عمل بپوشانند» (Lickona, 1997, p.7).
هنگامي که فضاي اخلاقي مناسب به وجود آيد، نسل جديدي که در آن زيست مي کند، به صورت عملي با ارزش هاي اخلاقي آشنا شده و براساس ساز و کار تقليد و همرنگي، آنها را در زندگي روزمره ي خود به کار مي بندد. (3)
در فتح مکه، هنگامي که مسلمانان وارد مکه شدند، همه انتظار داشتند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از مشرکان قريش انتقام همه ي ستم ها و نامردمي هايي را که در حق او و يارانش کرده بودند بگيرد و دستور قتل و غارت و اسارت آنها را صادر کند. با اين حال، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در پاسخ برخي مسلمانان که فرياد مي زدند: امروز روز کشتار است، فرمود: امروز روز محبت و مهرباني است و اعلام کرد همه ي اهالي مکه جز شماري اندک آزاد هستند.
امامان (عليهم السلام) نيز همين روش را داشتند. روايت شده است:
أن شامياً رآه راکباً فجعل يلعنه و الحسن لا يرد فلما فرغ أقبل الحسن (عليه السلام) فسلم عليه و ضحک فقال أيها الشيخ أظنک غريباً و لعلک شبهت فلو استعتبتنا أعتبناک ولو سألتنا أعطيناک ولو استرشدتنا أرشدناک ولو استحملتنا أحملناک و إن کنت جائعا أشبعناک و إن کنت عرياناً کسوناک و أن کنت محتاجاً اغنيناک و ان کنت طريداً آويناک و ان کان لک حاجه قضيناها لک فلو حرکت رحلک إلينا و کنت ضيفنا إلي وقت ارتحالک کان أعود عليک لان لنا موضعاً رحباً و جاهاً عريضا و مالاً کثيراً فلما سمع الرجل کلامه بکي. ثم قال: أشهد أنک خليفه الله في أرضه الله أعلم حيث يجعل رسالته و کنت أنت و أبوک أبغض خلق الله إلي و الآن أنت أحب خلق الله إلي و حول رحله إليه و کان ضيفه إلي أن ارتحل و صار معتقداً لمحبتهم (مجلسي، 1404، ج 43، ص 344)؛ مردي شامي امام حسن (عليه السلام) را سواره ديد و به دشنام و نفرين او آغاز کرد. امام (عليه السلام) پاسخ او را نداد تا وي از دشنام دادن فارغ شد. سپس به او سلام کرد و خنديد و فرمود: اي شيخ، گمان مي کنم غريبي و شايد سوء تفاهمي پيش آمده باشد. اگر از ما بخواهي تو را راضي کنيم، اين کار را انجام مي دهيم؛ اگر از ما چيزي بخواهي به تو عطا مي کنيم؛ اگر راهنمايي بخواهي، راهنمايي ات مي کنيم؛ اگر کاري داشته باشي، انجام مي دهيم؛ اگر گرسنه باشي سيرت مي کنيم؛ اگر برهنه باشي تو را مي پوشانيم؛ اگر نيازمند باشي، بي نيازت مي کنيم؛ اگر فراري باشي، پناهت مي دهيم و اگر هر نوع نيازي داشته باشي آن را برآورده مي کنيم. حال، اگر بار و بنه ات را برداري و مهمان ما شوي تا زماني که بخواهي برگردي، بهتر است که جاي وسيع و قدر و منزلت بالا و مال فراوان داريم. هنگامي که مرد شامي سخنان امام (عليه السلام) را شنيد، گريست و گفت: شهادت مي دهم که تو جانشين خدا در زمين هستي و خداوند بهتر مي داند رسالت خود را در کجا قرار دهد. تو و پدرت مبغوض ترين مردم نزد من بوديد ولي اکنون تو محبوب ترين مردم نزد من هستي و بار و بنه اش را برداشت و تا زمان برگشتن مهمان امام بود و از دوستداران او شد.
همچنين در سيره ي امام زين العابدين (عليه السلام) آمده است:
شتم بعضهم زين العابدين - صلوات الله عليه - فقصده غلمانه. فقال: دعوه فإن ما خفي منا أکثر مما قالوا. ثم قال له: ألک حاجه يا رجل؟ فخجل الرجل فأعطاه ثوبه و أمر له بألف در هم فانصرف الرجل صارخاً يقول أشهد أنک ابن رسول الله (مجلسي، 1404، ج 46، ص 95)؛ کسي امام زين العابدين (عليه السلام) را دشنام دارد. خادم هاي آن قصد او را کردند. امام (عليه السلام) فرمود: او را واگذاريد، که آنچه از ما بر او پوشيده است بيش از آن است که مي گويند. سپس فرمود: آيا حاجتي داري، اي مرد؟ مرد شرمنده شد و امام (عليه السلام) لباسش را به او بخشيد و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد فرياد زنان بازگشت و مي گفت: شهادت مي دهم که تو فرزند رسول خدايي.
نيز عمرو بن دينار و عبيدالله بن عبيد بن عمير از ياران امام باقر (عليه السلام) مي گويند:
ما لقينا أباجعفر محمد بن علي (عليه السلام) إلا و حمل إلينا النفقه و الصله و الکسوه و يقول هذا معده لکم قبل أن تلقوني (مجلسي، 1404، ج 46، ص 288)؛ ما امام باقر (عليه السلام) را ملاقات نکرديم مگر اينکه زاد و توشه و جايزه و پوشاک ما را تأمين مي کرد و مي فرمود: پيش از آنکه به دين من بياييد، اينها را براي شما آماده کرده بودم.
اکنون اين پرسش به ذهن خطور مي کند که چرا آنان اين همه بر احسان و محبت به ديگران پافشاري داشتند؟ به نظر مي رسد يکي از رازهاي اين پافشاري در آثاري است که احسان و محبت بر جاي مي گذارد. احسان به ديگران باعث مي شود ديگران به احسان کننده علاقه پيدا کنند و او را دوست بدارند. در قرآن مي خوانيم:
و لا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي أحسن فإذا الذي بينک و بينه عدوه کأنه ولي حميم (فصلت، 34)؛ نيکي و بدي مساوي نيستند. بدي را با نيکي پاسخ ده تا کسي که با تو دشمني داشت، دوست صميمي تو شود.
و به گفته ي اميرمؤمنان علي (عليه السلام):
الإنسان عبد الإحسان (آمدي، 1366، ص 385)؛ انسان بنده ي محبت و احسان است.
اين علاقه و دوستي نيز خود، زمينه را براي تأثيرپذيري از احسان کننده آماده مي کند؛ زيرا قلب انسان به هر چه علاقه مند باشد، ساير اعضا و جوارح او نيز به آن علاقه مند مي شوند و علاقه نيز پذيرش و پيروي را در پي دارد.
تحقيقات علمي نيز همين مطلب را تأييد مي کند. تيلور مي گويد: «يافته هاي روان شناسان نشان مي دهد که هرچه مخاطبان نگاه مثبت تري به گوينده داشته باشند، ارتباط را مثبت تر ارزيابي کرده و احتمال بيشتري دارد نگرش خود را مطابق نظر گوينده تغيير دهند» (Taylor.et al., 2000, p.148) آنگاه وي در ادامه در تبيين اين مسئله مي گويد: «از آنجا که انسان ها سعي مي کنند شناخت هايشان با احساساتشان هماهنگ باشد، نگرش خود را به احتمال زياد برحسب نگرش هاي کساني که دوست دارند تغيير مي دهند» (Ibid).
بنابراين، مي توان گفت احسان و محبت به ديگران يکي از روش هايي است که زمينه را براي تربيت اخلاقي و تأثيرگذاري مربي آماده و مساعد مي کند.
1. پرهيز دادن متربي از محيط هاي ناسالم
شايد به همين سبب، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) خود از محيط هاي ناسالم دوري مي کردند و پيروان خود را از ورود به محيط هاي ناسالم باز مي داشتند. هارون بن جهم مي گويد:
کنا مع أبي عبدالله (عليه السلام) بالحيره حين قدم علي أبي جعفر المنصور فختن بعض القواد ابناً له و صنع طعاماً و دعا الناس و کان أبوعبدالله (عليه السلام) فيمن دعي فبينا هو علي المائده يأکل و معه عده علي المائده فاستسقي رجل منهم ماء فأتي بقدح فيه شراب لهم فلما أن صار القدح في يد الرجل قام أبوعبدالله (عليه السلام) عن المائده، فسئل عن قيامه، فقال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): ملعون من جلس علي مائده يشرب عليها الخمر (کليني، 1365، ج 6، ص 268)؛ هنگامي که امام صادق (عليه السلام) در حيره بر منصور وارد شد با او بوديم. يکي از کارگزاران منصور مجلس جشني گرفته و مردم را دعوت کرده بود. امام (عليه السلام) نيز از جمله مدعوين بود. آن حضرت بر سر سفره بود و غذا مي خورد و گروهي نيز همراه او بر سر سفره نشسته بودند که يکي از آنها آبي خواست و برايش کاسه اي شراب آوردند. همين که شراب به دست مرد رسيد، امام (عليه السلام) برخاست. از او درباره علت برخاستنش پرسيدند و فرمود: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ملعون است کسي که بر سفره اي بنشيند که در آن شراب مي خورند.
در روايات متعددي نيز فراهم آوردن اسباب و وسائل گناه به هر گونه اي حرام و گناه شمرده شده است. براي نمونه، در روايات مربوط به شراب، تنها خوردن شراب مذمت نشده، بلکه گيرنده ي آب انگور، شراب ساز، فروشنده، خريدار، ساقي، استفاده کننده از بهاي شراب و حمل کننده ي نيز مذمت شده اند. زيد بن علي از پدرانش نقل مي کند:
لعن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) الخمر و عاصرهم و معتصرها و بائها و مشتريها و ساقيها و آکل ثمنها و شاربها و حاملها و المحموله إليه (همان، ص 398). پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شراب و گيرنده ي آب انگور و سازنده ي شراب و فروشنده و خريدار و ساقي و مصرف کننده ي بهاي آن و شرابخوار و انتقال دهنده ي شراب و کسي که شراب براي او مي برند را لعنت کرد.
حتي دستور حجاب نيز براي اين وضع شده که محيط، از عوامل محرک و زمينه ساز فساد پاک شود. در تفسير قمي در شأن نزول آيه ي حجاب (نور، 31) آمده است: زنان مسلمان براي شرکت در نماز جماعت به مسجد مي رفتند. هنگام شب جوانان بر سر راه آنان مي نشستند و متعرض آنها شده موجبات آزار آنها را فراهم مي کردند. به همين سبب، خداوند دستور حجاب را صادر کرد تا زنان مسلمان از تعرض آنها در امان بمانند (قمي، 1404، ج 2، ص 196).
با توجه به مطالب پيشگفته، روشن مي شود که در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) پرهيز از محيط هاي نامناسب و فاسد به عنوان يک روش اساسي مطرح بوده است.
تحقيقات انجام شده در روان شناسي نيز مؤيد آن است که حضور عوامل نامناسب، انسان را به سوي رفتارهاي ناپسند سوق مي دهد. اسميت (1) و مکي (2) مي نويسند: «برخي تحقيقات نشان داده اند که حضور برخي عوامل در جامعه موجب رفتارهاي خاصي مي شوند. براي مثال، برکويتز مي گويد: حضور اسلحه و ديگر ابزارهايي که براي خشونت به کار مي روند، رفتارهاي خشن را افزايش مي دهند. و اين مطلب در مورد افراد آرام هم صادق است» (Smith and Mackie, 1995, p.541). آنگاه مي افزايند: «همچنين تحقيقات مختلف نشان داده است که تماشاي خشونت در تلويزيون مي تواند موجب افزايش رفتار خشونت آميز گردد» (Ibid, pp.536-538). همچنين تحقيقات نشان مي دهد «نبود عواملي که تداعي کننده ي خشونت هستند موجب کاهش رفتارهاي خشن مي شوند. براي مثال هنگامي که جامائيکا در 1974 حمل اسلحه را ممنوع کرد و صحنه هاي خشن را از فيلم هاي تلويزيون حذف کرد، آمار تبهکاري با اسلحه بسيار کاهش يافت» (Ibid, p.547).
2. پرهيز از معاشرت با صاحبان رذائل
لا تصحبوا أهل البدع و لا تجالسوهم فتصيروا عند الناس کواحد منهم قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): المرء علي دين خليله و قرينه (کليني، 1365، ج 2، 376)؛ با بدعت گذاران معاشرت و همنشيني نکنيد، که از نظر مردم يکي از آنها به شمار مي آييد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: انسان تابع دين دوست و همنشين خويش است.
و در روايتي ديگر مي فرمايد:
لا ينبغي للمسلم أن يواخي الفاجر و لا الأحمق و لا الکذاب (همان جا)؛ سزاوار نيست مسلمان با فاجر و احمق و دروغگو دوستي داشته باشد.
با توجه به تأثير دوست بر خلق و خوي و رفتار انسان، در سيره ي معصومان (عليهم السلام) به دوستي به نيکان و دوري از بدان و کساني که انحراف اخلاقي دارند تأکيد شده است. در اينجا به نقل يک نمونه از اين سيره ها بسنده مي کنيم. عمرو بن نعمان مي گويد:
امام صادق (عليه السلام) دوستي داشت که هيچ گاه از ايشان جدا نبود و هميشه همراه امام (عليه السلام) بود. روزي در حالي که همراه با امام (عليه السلام) در بازار کفاشان حرکت مي کرد، غلام سندي او نيز پشت سر آنان مي آمد. مرد با غلام خود کاري داشت و سه بار به پشت سر خود نگاه کرد و او را نديد و در بار چهارم فرياد زد: اي زنازاده، کجايي؟ امام (عليه السلام) با دست بر پيشاني خود کوبيد و گفت: سبحان الله، مادر او را متهم به زنا مي کني؟! من مي پنداشتم که تقوا داري، اما معلوم شد که نداري. مرد گفت: فدايت شوم، مادر او اهل سند است و مشرک است. امام (عليه السلام) فرمود: آيا نمي داني که هر امتي ازدواجي دارد. از من دور شو. عمرو بن نعمان مي گويد: ديگر آنها را تا زمان مرگ با يکديگر نديدم (همان، ص 324).
3. ايجاد فضاي اخلاقي در جامعه
دقت در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) نشان مي دهد که آنان همه ي کوشش خود را صرف حاکم کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام و ايجاد فضاي اخلاقي در جامعه مي کردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در طول اقامت خود در مدينه با اتخاذ تدابيري خاص به بهترين وجه ارزش هاي اخلاقي اسلامي را در جامعه ي مدينه حاکم کردند، به گونه اي که کسي جرئت تخلف از آنها را به خود نمي داد. در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
جواني نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: اي رسول خدا، به من اجازه ده زنا کنم. مسلمانان به او هجوم آوردند و او را از اين سخن منع مي کردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: نزديک بيا. جوان نزديک آمد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا دوست داري اين کار را با مادرت انجام دهند؟ گفت: نه؛ فرمود:... (الهيثمي، 1408، ج 1، ص 129).
در اين سيره که مشروح آن در روش «بحث و گفتگو درباره ي مسائل اخلاقي» خواهد آمد، هنگامي که جوان چنين درخواستي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي کند، همه ي اصحاب به سوي او هجوم برده و او را از اين کار منع مي کنند و اين نشان مي دهد که همه ي مسلمانان از عمق وجود خود ارزش هاي اخلاقي را پذيرفته و به آنها پاي بند بودند و به همين سبب، اگر کسي درصدد زير پاگذاشتن آنها بر مي آمد، با مخالفت و واکنش جدي آنها مواجه مي شد.
در دوران معاصر نيز ايجاد فضاي اخلاقي به عنوان روش تربيت اخلاقي بسيار مورد توجه قرار گرفته است. ليکونا ايجاد فضاي اخلاقي را روشي مؤثر در تربيت اخلاقي مي داند و مي نويسد: اين روش موجب مي شود دانش آموزان از مرحله ي سخن فراتر رفته و آنچه را مي گويند جامه ي عمل بپوشانند» (Lickona, 1997, p.7).
هنگامي که فضاي اخلاقي مناسب به وجود آيد، نسل جديدي که در آن زيست مي کند، به صورت عملي با ارزش هاي اخلاقي آشنا شده و براساس ساز و کار تقليد و همرنگي، آنها را در زندگي روزمره ي خود به کار مي بندد. (3)
4. محبت و احسان
در فتح مکه، هنگامي که مسلمانان وارد مکه شدند، همه انتظار داشتند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از مشرکان قريش انتقام همه ي ستم ها و نامردمي هايي را که در حق او و يارانش کرده بودند بگيرد و دستور قتل و غارت و اسارت آنها را صادر کند. با اين حال، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در پاسخ برخي مسلمانان که فرياد مي زدند: امروز روز کشتار است، فرمود: امروز روز محبت و مهرباني است و اعلام کرد همه ي اهالي مکه جز شماري اندک آزاد هستند.
امامان (عليهم السلام) نيز همين روش را داشتند. روايت شده است:
أن شامياً رآه راکباً فجعل يلعنه و الحسن لا يرد فلما فرغ أقبل الحسن (عليه السلام) فسلم عليه و ضحک فقال أيها الشيخ أظنک غريباً و لعلک شبهت فلو استعتبتنا أعتبناک ولو سألتنا أعطيناک ولو استرشدتنا أرشدناک ولو استحملتنا أحملناک و إن کنت جائعا أشبعناک و إن کنت عرياناً کسوناک و أن کنت محتاجاً اغنيناک و ان کنت طريداً آويناک و ان کان لک حاجه قضيناها لک فلو حرکت رحلک إلينا و کنت ضيفنا إلي وقت ارتحالک کان أعود عليک لان لنا موضعاً رحباً و جاهاً عريضا و مالاً کثيراً فلما سمع الرجل کلامه بکي. ثم قال: أشهد أنک خليفه الله في أرضه الله أعلم حيث يجعل رسالته و کنت أنت و أبوک أبغض خلق الله إلي و الآن أنت أحب خلق الله إلي و حول رحله إليه و کان ضيفه إلي أن ارتحل و صار معتقداً لمحبتهم (مجلسي، 1404، ج 43، ص 344)؛ مردي شامي امام حسن (عليه السلام) را سواره ديد و به دشنام و نفرين او آغاز کرد. امام (عليه السلام) پاسخ او را نداد تا وي از دشنام دادن فارغ شد. سپس به او سلام کرد و خنديد و فرمود: اي شيخ، گمان مي کنم غريبي و شايد سوء تفاهمي پيش آمده باشد. اگر از ما بخواهي تو را راضي کنيم، اين کار را انجام مي دهيم؛ اگر از ما چيزي بخواهي به تو عطا مي کنيم؛ اگر راهنمايي بخواهي، راهنمايي ات مي کنيم؛ اگر کاري داشته باشي، انجام مي دهيم؛ اگر گرسنه باشي سيرت مي کنيم؛ اگر برهنه باشي تو را مي پوشانيم؛ اگر نيازمند باشي، بي نيازت مي کنيم؛ اگر فراري باشي، پناهت مي دهيم و اگر هر نوع نيازي داشته باشي آن را برآورده مي کنيم. حال، اگر بار و بنه ات را برداري و مهمان ما شوي تا زماني که بخواهي برگردي، بهتر است که جاي وسيع و قدر و منزلت بالا و مال فراوان داريم. هنگامي که مرد شامي سخنان امام (عليه السلام) را شنيد، گريست و گفت: شهادت مي دهم که تو جانشين خدا در زمين هستي و خداوند بهتر مي داند رسالت خود را در کجا قرار دهد. تو و پدرت مبغوض ترين مردم نزد من بوديد ولي اکنون تو محبوب ترين مردم نزد من هستي و بار و بنه اش را برداشت و تا زمان برگشتن مهمان امام بود و از دوستداران او شد.
همچنين در سيره ي امام زين العابدين (عليه السلام) آمده است:
شتم بعضهم زين العابدين - صلوات الله عليه - فقصده غلمانه. فقال: دعوه فإن ما خفي منا أکثر مما قالوا. ثم قال له: ألک حاجه يا رجل؟ فخجل الرجل فأعطاه ثوبه و أمر له بألف در هم فانصرف الرجل صارخاً يقول أشهد أنک ابن رسول الله (مجلسي، 1404، ج 46، ص 95)؛ کسي امام زين العابدين (عليه السلام) را دشنام دارد. خادم هاي آن قصد او را کردند. امام (عليه السلام) فرمود: او را واگذاريد، که آنچه از ما بر او پوشيده است بيش از آن است که مي گويند. سپس فرمود: آيا حاجتي داري، اي مرد؟ مرد شرمنده شد و امام (عليه السلام) لباسش را به او بخشيد و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد فرياد زنان بازگشت و مي گفت: شهادت مي دهم که تو فرزند رسول خدايي.
نيز عمرو بن دينار و عبيدالله بن عبيد بن عمير از ياران امام باقر (عليه السلام) مي گويند:
ما لقينا أباجعفر محمد بن علي (عليه السلام) إلا و حمل إلينا النفقه و الصله و الکسوه و يقول هذا معده لکم قبل أن تلقوني (مجلسي، 1404، ج 46، ص 288)؛ ما امام باقر (عليه السلام) را ملاقات نکرديم مگر اينکه زاد و توشه و جايزه و پوشاک ما را تأمين مي کرد و مي فرمود: پيش از آنکه به دين من بياييد، اينها را براي شما آماده کرده بودم.
اکنون اين پرسش به ذهن خطور مي کند که چرا آنان اين همه بر احسان و محبت به ديگران پافشاري داشتند؟ به نظر مي رسد يکي از رازهاي اين پافشاري در آثاري است که احسان و محبت بر جاي مي گذارد. احسان به ديگران باعث مي شود ديگران به احسان کننده علاقه پيدا کنند و او را دوست بدارند. در قرآن مي خوانيم:
و لا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي أحسن فإذا الذي بينک و بينه عدوه کأنه ولي حميم (فصلت، 34)؛ نيکي و بدي مساوي نيستند. بدي را با نيکي پاسخ ده تا کسي که با تو دشمني داشت، دوست صميمي تو شود.
و به گفته ي اميرمؤمنان علي (عليه السلام):
الإنسان عبد الإحسان (آمدي، 1366، ص 385)؛ انسان بنده ي محبت و احسان است.
اين علاقه و دوستي نيز خود، زمينه را براي تأثيرپذيري از احسان کننده آماده مي کند؛ زيرا قلب انسان به هر چه علاقه مند باشد، ساير اعضا و جوارح او نيز به آن علاقه مند مي شوند و علاقه نيز پذيرش و پيروي را در پي دارد.
تحقيقات علمي نيز همين مطلب را تأييد مي کند. تيلور مي گويد: «يافته هاي روان شناسان نشان مي دهد که هرچه مخاطبان نگاه مثبت تري به گوينده داشته باشند، ارتباط را مثبت تر ارزيابي کرده و احتمال بيشتري دارد نگرش خود را مطابق نظر گوينده تغيير دهند» (Taylor.et al., 2000, p.148) آنگاه وي در ادامه در تبيين اين مسئله مي گويد: «از آنجا که انسان ها سعي مي کنند شناخت هايشان با احساساتشان هماهنگ باشد، نگرش خود را به احتمال زياد برحسب نگرش هاي کساني که دوست دارند تغيير مي دهند» (Ibid).
بنابراين، مي توان گفت احسان و محبت به ديگران يکي از روش هايي است که زمينه را براي تربيت اخلاقي و تأثيرگذاري مربي آماده و مساعد مي کند.
پي نوشت ها :
1. Smith.
2. Mackie.
3. شايان ذکر است که ايجاد فضاي اخلاقي دو نقش دارد: 1. نقش مقدمه اي و زمينه ساز 2. نقش ايجادي و آشنا کردن متربي با ارزش هاي اخلاقي و ايجاد گرايش به آنها. اما بدان سبب که نقش اول آن پر رنگ تر و قوي تر است، آن را در شمار روش هاي زمينه ساز آورديم.