سلوک با بلا
نویسنده : سيد محمدمهدي ميرباقري
این تعلقاتی که در درون انسان است و به تعبیری این شركهايي که در درون انسان است و در زوایای وجود انسان پنهان و مخفی شده است، یک جایی مانع همراهی انسان با اولیاي خدا میشود. مانع عبادت و بندگی میشود. انسان در بلاهاست که این نقطه ضعفها را میفهمد و همچنین مييابد که میتواند از این نقطهضعفها عبور کند. در بلاست که این بتها شکسته میشود. انسان گاهی اوقات تعلق دارد و نمیتواند از این تعلقات عبور کند، هرچه هم ریاضت میکشد ظرفیت عبور از این تعلقات در او ایجاد نمیشود ولی..
ابتلائاتی که خداوند متعال برای انسانها، به ویژه مؤمنین، پیش میآورد طریق قرب و نزدیکی آنها به خودش است و تا وقتی که انسان این مسیر را طی نکرده باشد، همچنان ادامه دارد. وقتی انسان از دنیا عبورکرد و به خصوص وقتی وارد بهشت شد، دیگر این ابتلائات و سختیها به این معنی وجود ندارد. این ابتلائات و رنجها برای عوالمی است که معبر انسان هستند.
سختیها برای عبور دادن انسان از مراحل دنیا و عوالم بالاتر و سیر تا مقام قرب الهی است. به تعبیر بعضی از عزیزان، مهمترین و بهترین نردبان سیر و سلوک و ترقّی ما بلائی است که خداوند متعال برای ما میفرستد و تفاوتی که بین بلا با رنجها و ریاضتهایی که ما برای تقرّب میکشیم، وجود دارد، در همینجاست. معمولاً براي انسانهایی که مراحل را طی نکردهاند و به مقام قرب نرسیدهاند، این رنجها و رياضت¬ها تکیهگاه آنها میشود و به آنها اعتماد میکنند و این مهمترین لغزشگاه انسان است که گاهی از آن به «عُجب» و عصبیّت تعبیر شده است. ما برای این آمدهایم که از تکیه به غیر خداوند متعال منقطع شویم و فقط به او تکیه کنیم.
مطلب دوم، اینکه ریاضتهای ما معمولاً به اندازة ظرف وجودی ماست. امّا آن راههای طولانی و دوردست را نمیشود با این ریاضتهای محدود به دست آورد. راه آنجا بلای الهی است. اوست که با ابتلائاتی که برای مؤمن پیش میآورد او را از خود فارغ میکند و در درجات سیر میدهد. بلای الهی اوّلين خاصیّتش این است که هیچگاه انسان را مغرور نمیکند.
وقتی انسان سالم است، نافلة شب میخواند و عبادت میکند ممکن است به عبادت خودش تکیه کند، مگر آن انسانهای خاص و استثنایی که به تعبير قرآن كريم: «یعطون ما ءاتَوا و قلوبهم وجلـةٌ إنّهم إلی ربّهم راجعون؛1 و كساني كه آنچه را دارند [در راه خدا] ميدهند در حالي كه دلهايشان ترسان است [و ميدانند] كه به سوي پروردگارشان باز خواهند گشت» يعني نسبت به خداوند متعال حالت خوف و خشیت دارند. آن انسانهای خاصی که همه اعمال را میآورند. آنهایی که در عین اینکه خالصترین عملها را میآورند، نگران هستند که این اعمال را میخواهند به خداوند متعال عرضه کنند و این اعمال را شایستة آن درگاه نمیبینند. به جز اين افراد استثنایی که به مقام قرب و انکسار رسیدهاند، دیگران دراعمال خودشان معمولاً به غرور و عُجب میرسند؛ عمل را میبینند و احساس میکنند با این عمل بارشان بسته است، گاهی طلبکار خداوند متعال هم میشوند. ولی انسانی که بیمار است و به خاطر بیماری نمیتواند بيدار شود و نافلة شب بخواند هیچ وقت طلبکار خداوند متعال نمیشود. خودش را بدهکار میبیند و احساس میکند که نتوانسته است حقّ عبودیت را انجام دهد، یعنی احساس تقصیر در بندگی خداوند متعال میکند.
همانطور که در كافي شريف هست، فرمودهاند این دعا را زیاد بخوانید: «إلهی لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من التقصیر؛ خدایا مرا از معارین قرار مده و خدایا مرا از تقصیر بیرون مبر». معار کسی است که ایمانش عاریه است و ایمان از خودش نیست، واقعاً در عمق وجودش ایمان و خشوع در مقابل خدای متعال نیست. یک امانتی است كه به او دادهاند، بعد هم از او میگیرند. خدایا ما را از معارین قرار نده که ایمانشان عاریه است؛ ایمانی به ما بده که با وجودمان یکی شود و در عمق جان ما جای گیرد و تو را بخواهد. خدایا ما را از حدّ تقصیر بیرون مبر. سؤال کردند: یابن رسول الله، این جمله یعنی چه؟ حضرت فرمودند: به خاطر اینکه هیچکس نمیتواند حقّ بندگی را آنگونه که شایسته است انجام دهد. چون هر جور که عبادت کند، خود این عبادت از عنایات خداوند متعال است. در هر صورت، انسان با عبادتهای خودش ممکن است به عجب برسد ولی بلا خاصیتش این است که در انسان عجب ایجاد نمیکند. انسان در بلا شکسته میشود، احساس خشوع و خضوع به او دست میدهد؛ انسان در ابتلائات نقطه ضعفهای خود را میشناسد؛ بسیاری از تعلقاتی که انسان را زمین گیر کرده و انسان آنها را نمیشناسد در بلاها آشكار میشود. انسان خیال میکند وابستگی به مال ندارد امّا وقتی خدای متعال انسان را مبتلا میکند، آن وقت میفهمد که چقدر ضعيف است.
این تعلقاتی که در درون انسان است و به تعبیری این شركهايي که در درون انسان است و در زوایای وجود انسان پنهان و مخفی شده است، یک جایی مانع همراهی انسان با اولیاي خدا میشود. مانع عبادت و بندگی میشود. انسان در بلاهاست که این نقطه ضعفها را میفهمد و همچنین مييابد که میتواند از این نقطهضعفها عبور کند. در بلاست که این بتها شکسته میشود. انسان گاهی اوقات تعلق دارد و نمیتواند از این تعلقات عبور کند، هرچه هم ریاضت میکشد ظرفیت عبور از این تعلقات در او ایجاد نمیشود ولی وقتی بلاها این تکیهگاهها را میشکنند، انسان از این تکیهگاهها و تعلقات عبور میکند. البته ممکن است ـ نعوذ بالله ـ انسان در بلا، باز هم، روی تعلقات خودش بایستد و با خداوند درگیر شود، ولی معمولاً بلا در مؤمن ظرفیت عبور از تعلقات و وابستگیها را ایجاد میکند. بلا، زوایای شرک را از وجود انسان بیرون میکند و انسان را تمحیص (پاكيزه) و خالص میکند، انسان را به قرب و محبت میرساند، او را به عهد با خدای متعال میرساند، انسان را به وفای به عهدها موفق میکند.
بنابراین بلاست که انسان را از مراحل شرک عبور میدهد، قلب انسان از این محبوبها و محبّتها خالی میشود و برای محبّت و بندگی خداوند متعال آماده میشود و هنگامي كه به بندگی خدای متعال روي میآورد با همین بلاهاست که دوباره به قدمهای بعدی، مثلاً به مقام شکر، میرسد. مقام شکر مقامی است که انسان، منّتپذیر خداوند است، یعنی در عین اینکه همة بلاها را تحمل میکند، در عین اینکه عبادت میکند ریاضت میکشد، در عین اینکه رنجها و سختیها را تحمّل میکند، هیچگاه خود را طلبکار نمیداند و گلایهای هم ندارد. نه تنها گلایهای ندارد بلکه منت میپذیرد که او را مبتلا کردهاند، چون میفهمد که این بلاها چه خاصیتها و آثاری برای او داشتهاند و به تعبیری، به مقام شکر در بلا میرسد؛ «الّلهمّ لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم»
اگر انسان، امتحان مرحلة اوّل را خوب پس داد، زحمت لازم را کشید و صبر کرد، طبیعی است که به یک وسعتي میرسد و دیگر امتحان این مرحله برای او هیچ رنجی ندارد: «و مَن یتّق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب؛3 و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براي او راه بيرون شدني قرار ميدهد و از آن جايي كه حسابش را نميكند به او روزي ميرساند» از آن مرحله عبور میکند و امتحانهای سنگینتر برای او پیش میآید و خداوند متعال انسان را به مقام وفای بالله میرساند. وفا کار انسانی است که با تمام توان کار میکند و خود را طلبکار نمیبیند و منّتپذیر هم هست. این وفاي به عهد است. پیمان بستن با خدا پیمان بندگی است: «ألم أعهد الیکم یا بنی ءادم أن لّا تعبدوا الشّیطان إنّه لکم عدوٌّ مبینٌ؛4 اي فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وي دشمن آشكار شماست» چه انسانی میتواند با خدا عهد عبودیت ببندد؟ انسانی که خدای متعال او را از یک سلسسه تعلقات عبور دهد و کمکم به جایی برسد که يقين کند خدایی هست و محبت او در دلش شکل بگیرد. اين انسان سر قرارها و عهدهای خودش با خدای متعال میآید و با او عهد بندگی میبندد و با خدا قرار میگذارد که از محیط بندگی او خارج نشود و دائماً بنده باشد، و بندهوار زندگی کند. امّا چه کسی میتواند به این عهد وفا نماید؟ همین ابتلائات الهی، دائماً انسان را سیر میدهد، از تعلقات میگذراند، او را آزاد میکند. در این حال رو به خدا میآورد و قرار بندگی جدید با خدا میبندد و قرارها را باز وفا میکند. با تمام ظرفیت به این قرارها عمل میکند؛ البته خاشعانه، متواضعانه و منکسر عمل میکند. این مراحلی است که برای انسان پیدا میشود. سیر اجتماعی انسان هم همینطور است این جامعه انسانی باید از مراحلی عبور کند تا به «عصر ظهور» برسد.
همانطور که اوّلین حلقه¬هاي که بر محور سیدالشهدا(ع) جمع شدند مهمترین مرحلة قربشان، مرحلهای بود که حضرت آنها را شریک در بلاء خودش کرد. آنها مراحل قبل را پشت سر گذاشته بودند، یعنی بیشتر از دنیا را میخواستند و با خواستن بیشتر از دنیا یعنی فراغت و زهد، تدریجاً به معرفت به ولی خدا و محبت به ولی خدا رسیده بودند، و این بود که آنها را از راههای دور به حضور حضرت کشانده بود، امّا آنچه بیش از هر چیز اینها را آماده کرد تا توانستند به مقام سبقت و قرب برسند این است که سیدالشهدا(ع) آنها را با بلاي خودشان شریک کردند و این آخرین مرحلهای بود که نصیبشان شد.
در سیری که انسان به طرف خدای متعال دارد دیگری است که او را میبرد. هدایت از آن طرف میآید، رشد و نور از آن طرف میآید، مؤمن حدّاکثر کاری که میکند اين است كه این رشد را میپذیرد و جذب میکند. این طور نیست که رشد را خود مؤمن برای خودش ایجاد کند این سیری که اولیای خدا داشتهاند از معصومین گرفته تا مادون، همه برمیگردد به هدایت خدای متعال. البته در عالم مادون، همة درجات وفا و فداکاری، در اتصال مؤمنین به انبیاء و اولیاء و معصومین(ع) است، ریشهاش در سرپرستی و هدایت آنهاست. یعنی اگر ما الآن گرد شمع وجود سیدالشّهداء(ع) جمع میشویم، واقعاً هدایت از آن طرف میآید که ما را جذب میکند؛ درجات نزدیکی ما و درجات محبت ما با هدایت باطنی خود سیدالشهداء اتّفاق میافتد، هنر ما این است که این هدایت را میپذیریم و متولّی هستیم و راه خود را از راه حضرت جدا نمیکنیم. حضرت اباعبدالله برای صحنة عظیم عاشورا یاران خود را خیلی پالایش کرده بودند، این جمع محدود را گزینش کرده بودند، آنها را از دیرباز آماده کرده بودند، طبق عهدشان با خدای متعال از یکیک آنها مراقبه کرده بودند. اینکه اینها اجابت کردند آمدند، شبههها فتنهها تهدیدها تطمیعها از همه مهمتر آن فضای تاریک و ظلمانی نتوانست اینها را زمینگیر بکند با هدایت سیدالشّهداء(ع) بود؛ ولی مهمترین مرحلة عنایت سیدالشّهدا به آنها که موجب شد بتوانند آن سختی روز عاشورا را پشت سر بگذارند شریک کردن آنها در بلاي حضرت بود.
ابتلای عظیمی که در باطن عاشورا بود برای هر کسی مشهود نیست، آن صفآرایی سنگین که میخواست به هر نحو ممكن در جبهة حق تردید و تزلزل ایجاد کند و آن استواری و استقامت که کانون روشنایی تاریخ و هدایت تاریخ است موضوع کوچکی نیست. عاشورا روزی بود که شیطان تمام هستی و توان خود را به میدان آورده بود تا در درگیری با سیدالشهداء(ع) حضرت را زمینگیر کند. همة جنود جهل را آورده بود. چه بسا شیطان از طریق تحریک یک فاسق، مؤمن را از مسیر بیرون مي¬کند. واقعاً آن ظلم و ستمی که روز عاشورا اتّفاق افتاد میتوانست کاری کند که اصحاب حضرت را از مسیر عدل بیرون ببرد؛ ولی آنها ذرّهای از آن راهی که سیدالشهداء برایشان در نظر گرفته بود عدول نکردند. تمام خوبیها و جلوة تمام یک جامعة موحّد در روز عاشورا ظهور پیدا کرد، همة آنها با خشوع سیدالشّهداء در مقابل خداوند متعال خاشعاند و در مقابل این بلاي عظیم خداوند صبر داشتند. آن چیزی که اینها را به این صبر جمیل، این فداکاری، سبقت، وفاء، خشوع وخضوع کشاند چیزی جز عنایت حضرت و شریک کردن اینها را در بلاي خودش نبود. من احساس میکنم آنچه در شب عاشورا اتفاق افتاد وحضرت در آخرین مرحلهای که اینها امتحان دادند و استقامت کردند و ماندند، به ایشان عنایت کردند همين شريك شدن در بلا بود. آنها آن ابتلاي عظیم سیدالشّهدا(ع) را در ظرف خودشان احساس و شهود کردند، این به آنها بیتابی داده بود و با تمام وجود تلاش میکردند به گونهای عمل کنند که ذرهای از زحمت سیدالشّهداء بکاهند، ذرهای از این غبار اندوه را از چهرة سیدالشهداء(ع) بردارند باید اين حالت تدريجاً بر محور سیدالشّهداء در عصر ظهور اتفاق بیفتد تا همة جامعة شیعه و جامعة بشری را از ضلالتها و تاریکیها عبور دهد و وارد عصر ظهور کند. این است علت اينکه حادثة عظیم و بلای عظیم سیدالشّهداء(ع) یک حادثةزنده و پایدار است.
عاشورا هر سال جوشش دارد، جریان رو به پیش است یک حرکت دوری نیست که هر سال تمام شود و سال دیگر به همان نقطة قبلی برگردد و ما قرارداد کنیم که آن حادثه را از نو یادآوری کنیم. حقیقت عاشورا یک حقیقت و یک بندگی و یک بلای عظیم جاری در تاریخ است و با حضور مستمرّ خودش، جامعة بشری را به سمت قرب به خداوند و عصر ظهور پیش میبرد. همانگونه که در روایات است که شب قدر یکبار نبوده بلکه هر سال تکرار میشود، هر سال حقیقت قرآن به یک معنی تنزّلی پیدا میکند، قرآن متناسب با آن مرحله از سیر عالم تنزّل پیدا میکند، عاشورا این ابتلاء، این عبادت عظیم هم یک جریان زنده و رو به پیش است که هرسال جوشش جدیدی پیدا میکند. حقیقت ملکوتی عاشورا یک حقیقت پایدار و مستمر است و نه تنها تا عصر ظهور بلکه تا رجعت و روز قیامت این حقیقت جريان دارد و آثارش در عالم تجلی میکند. در این ایام در ملکوت عالم، اتفاق جدیدی میافتد و ظهور جدیدی از عاشورا واقع میشود. هر سال این جوشش یک مرحلة جدید از درگیری سیدالشّهداء(ع) با دستگاه ابلیس برای فرو نشاندن شبههها و فتنهها و تاریکیهاست. و لذا یک بستر جدید برای سیر با عاشورا و رشد با عاشوراست .
وقتی محرّم تکرار میشود جوشش جدیدی در ملکوت عالم بر محور عاشورا اتفاق میافتد. این ابتلاي عظیم یک ظهور جدید در عالم مؤمنین و در دنیا پیدا میکند و فتنههای ابلیس و تار و پودی که در طول این سال برای زمینگیر کردن مؤمنین درست کرده را ویران میکند.
در روایات مکرر آمده است كه هر روزی که طلوع میکند به مؤمنین و به انسانها مي¬گويد که من روز جدیدی هستم، سهم خود را از من ببر. وقتی من رفتم دیگر بر نمیگردم. امروز تکرار ديروز نیست، حقیقت جدیدی است. جلوه جدیدی از اسماء و صفات الهی است. هر سال محرّم هم واقعاً عاشورای جدیدی است میدان ابتلا و تطهیر و پالایش مجددی است برای اینکه مؤمنین را در مقابل آن فتنهها و شبههها و تاریکیها و ظلمت و ضلال که در جامعة بشری ایجاد شده دوباره به نور و طهارت برساند. پس در هر محرّمی باید دنبال بهرهمندی جدید خودمان از این ابتلاي عظیم باشیم و تلاش کنیم که بهره جدیدی از عاشورا ببریم. به خصوص برای سیر اجتماعیمان در مقابل فتنههایی که هر چه به عصر ظهور نزدیکتر میشویم سنگینتر میشود، به بهرهمندی جديد از عاشورا احتیاج داریم.
همین طوری که مؤمن هر چه از درجات شرک عبور کند سیر او سنگینتر میشود واقعاً آن امتحانی که مؤمن در درجة دهم میدهد قابل مقایسه با امتحان مؤمن درجة اوّل نیست و شدت آن امتحان را اگر بین مؤمنین درجة اوّل تقسیم کنند همه مردود میشوند، امّا او ظرفيت پذيرش و قبولي در اين مرحله را به دست آورده است، جامعة مؤمنین هم همینگونه است این جامعه وقتی از مراحل تاریک تاریخ عبور مي¬كند و به بلوغ در درک توحید و به بلوغ در تحمل ولایتی که در عصر غیبت است میرسد برای ظهور و آن امتحان عظیمی که در عصر ظهور به ولایت امّام زمان(ع) است آماده میشود.
هر چه به عصر ظهور نزدیکتر میشویم ابتلائات اجتماعی مؤمنین سنگینتر میشود. لذا آیة نورانی«و لنبلونّکم بشئٍٍ من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّرالصّابرین؛5 قطعاً همة شما را با چيزي از [قبيل] ترس، گرسنگي، و كاهش در مالها و جانها و محصولات آزمايش ميكنيم؛ و مژده ده شكيبايان را». به حوادث نزدیک ظهور تفسیر شده است. ظرفیت سازي اخلاص و قدرت عبور از این امتحانات بزرگِ جامعة شیعه با جریان عاشوراست. جامعة مؤمنین وجامعة شیعه برای درک عصر ظهور و درگیری در برابر این فتنهها با بهرهگيري از عاشورا راسختر و آمادهتر و قویتر میشود.
لذا الآن که فتنههای اجتماعی سنگین شده احزاب باطل دست به دست هم دادهاند و میبینید جریان کفر و مسیحیت صهیونیستی که مدّعی جنگ صلیبی بود و میخواست یکجا کار همة دنیای اسلام را تمام کند و طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح میکرد در مقابل مقاومت شیعه کارش به جايی رسید که مجبور شد با چند صد هزار لشکری که اطراف ما چیده و مدّعی بود که میتواند به راحتی کار را تمام کند، برنامة خود را عوض نمايد. یک زمان با یک حرکت سادة اینها، دولتها سقوط میکردند، حالا جنگ علیه تروریسم راه انداختهاند، لشکرکشی کرده¬اند چهارصد پانصد هزار لشکر ناتو را آوردهاند و دور و بر ما چیدهاند و چهار پنج سال هزینه کردهاند، محصول این چهار پنج سال زحمت این شده است که طرح خاورمیانة بزرگشان به هم ریخت و مجبور شدند دوباره با اهل نفاق یعنی وهّابیها و ادامة یهود در دنیای اسلام مشترک شوند. یعنی جبهة نفاق دوباره کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفت. امّا صفوف دارند پالایش مي¬شوند.
این جنگ و مبارزهای که شیعه علیه کفّار و یهود کرد باعث شد جبهة دنیاخواهی یک طرف و جبهة تشیع و اسلام طرف ديگر قرار بگیرد، این مبارزة شیعه دو تجزیه در جهان ایجاد میکند؛ یک تجزیه در عالم مسیحیت که مسیحیت صهیونی را از مسیحیت به اصطلاح مؤمن، مسیحیتی که منحل در دنیاگرایی اومانیسم و تجدد نشده است جدا میکند؛ و هم چنین اهل سنتی که محب هستند و مستضعفاند را از وهابیت و جریان نواصب جدا میکند و این اتفاق بسیار میمونی است «الّذين قال لهم النّاس انّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل؛6 همان كساني كه [برخي از] مردم به ايشان گفتند: مردمان براي [جنگ با] شما گرد آمدهاند پس از آن بترسيد [ولي اين سخن] بر ايمانشان افزودند و گفتند: خدا ما را بس است و نيكو حمايتگري است».
واقعاً جریان بسیار شیرینی در حال اتفاق است، این جبهة نفاقی که مدّعی بود درگیر با یهود است، درگیر با کفّار است، کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفته است. این عامل پالایش دستگاه اهل سنت میشود، عبور از این مراحل با دمیدن روح جدید عاشورا در جامعة شیعه اتفاق میافتد. لذا سعی کنیم به استقبال این حادثه و این جریان برویم و این عاشورای جدیدی که میآید و آن بذر ابتلائی که در قلوب شیعه پاشیده میشود بذر بسیار مبارک و میمونی است که باید به صورت جمعی و فردی به استقبال آن برویم و سعی کنیم با دریافت آن عنایتی که در این صلوات بر سیدالشّهداء(ع) بر جامعة شیعه میشود انشاءالله آماده برای گذار از این فتنهها شویم، این جریان انشاءالله بستر عبور و گذار ما از فتنة عظیم اتحاد احزاب کفر و شرک و نفاق و توطئه علیه توحید است.
امیدوارم ذائقة جامعة شیعه در این ایام بتواند آن صلوات و رحمتی را که خداوند بر سیدالشّهدا(ع) میفرستند بچشند و با چشیدن این صلوات، از این ابتلاء سنگین و این مسیر پرخطر، انشاءالله با عافیت و آسایش عبور کنیم.
ابتلائاتی که خداوند متعال برای انسانها، به ویژه مؤمنین، پیش میآورد طریق قرب و نزدیکی آنها به خودش است و تا وقتی که انسان این مسیر را طی نکرده باشد، همچنان ادامه دارد. وقتی انسان از دنیا عبورکرد و به خصوص وقتی وارد بهشت شد، دیگر این ابتلائات و سختیها به این معنی وجود ندارد. این ابتلائات و رنجها برای عوالمی است که معبر انسان هستند.
سختیها برای عبور دادن انسان از مراحل دنیا و عوالم بالاتر و سیر تا مقام قرب الهی است. به تعبیر بعضی از عزیزان، مهمترین و بهترین نردبان سیر و سلوک و ترقّی ما بلائی است که خداوند متعال برای ما میفرستد و تفاوتی که بین بلا با رنجها و ریاضتهایی که ما برای تقرّب میکشیم، وجود دارد، در همینجاست. معمولاً براي انسانهایی که مراحل را طی نکردهاند و به مقام قرب نرسیدهاند، این رنجها و رياضت¬ها تکیهگاه آنها میشود و به آنها اعتماد میکنند و این مهمترین لغزشگاه انسان است که گاهی از آن به «عُجب» و عصبیّت تعبیر شده است. ما برای این آمدهایم که از تکیه به غیر خداوند متعال منقطع شویم و فقط به او تکیه کنیم.
مطلب دوم، اینکه ریاضتهای ما معمولاً به اندازة ظرف وجودی ماست. امّا آن راههای طولانی و دوردست را نمیشود با این ریاضتهای محدود به دست آورد. راه آنجا بلای الهی است. اوست که با ابتلائاتی که برای مؤمن پیش میآورد او را از خود فارغ میکند و در درجات سیر میدهد. بلای الهی اوّلين خاصیّتش این است که هیچگاه انسان را مغرور نمیکند.
وقتی انسان سالم است، نافلة شب میخواند و عبادت میکند ممکن است به عبادت خودش تکیه کند، مگر آن انسانهای خاص و استثنایی که به تعبير قرآن كريم: «یعطون ما ءاتَوا و قلوبهم وجلـةٌ إنّهم إلی ربّهم راجعون؛1 و كساني كه آنچه را دارند [در راه خدا] ميدهند در حالي كه دلهايشان ترسان است [و ميدانند] كه به سوي پروردگارشان باز خواهند گشت» يعني نسبت به خداوند متعال حالت خوف و خشیت دارند. آن انسانهای خاصی که همه اعمال را میآورند. آنهایی که در عین اینکه خالصترین عملها را میآورند، نگران هستند که این اعمال را میخواهند به خداوند متعال عرضه کنند و این اعمال را شایستة آن درگاه نمیبینند. به جز اين افراد استثنایی که به مقام قرب و انکسار رسیدهاند، دیگران دراعمال خودشان معمولاً به غرور و عُجب میرسند؛ عمل را میبینند و احساس میکنند با این عمل بارشان بسته است، گاهی طلبکار خداوند متعال هم میشوند. ولی انسانی که بیمار است و به خاطر بیماری نمیتواند بيدار شود و نافلة شب بخواند هیچ وقت طلبکار خداوند متعال نمیشود. خودش را بدهکار میبیند و احساس میکند که نتوانسته است حقّ عبودیت را انجام دهد، یعنی احساس تقصیر در بندگی خداوند متعال میکند.
همانطور که در كافي شريف هست، فرمودهاند این دعا را زیاد بخوانید: «إلهی لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من التقصیر؛ خدایا مرا از معارین قرار مده و خدایا مرا از تقصیر بیرون مبر». معار کسی است که ایمانش عاریه است و ایمان از خودش نیست، واقعاً در عمق وجودش ایمان و خشوع در مقابل خدای متعال نیست. یک امانتی است كه به او دادهاند، بعد هم از او میگیرند. خدایا ما را از معارین قرار نده که ایمانشان عاریه است؛ ایمانی به ما بده که با وجودمان یکی شود و در عمق جان ما جای گیرد و تو را بخواهد. خدایا ما را از حدّ تقصیر بیرون مبر. سؤال کردند: یابن رسول الله، این جمله یعنی چه؟ حضرت فرمودند: به خاطر اینکه هیچکس نمیتواند حقّ بندگی را آنگونه که شایسته است انجام دهد. چون هر جور که عبادت کند، خود این عبادت از عنایات خداوند متعال است. در هر صورت، انسان با عبادتهای خودش ممکن است به عجب برسد ولی بلا خاصیتش این است که در انسان عجب ایجاد نمیکند. انسان در بلا شکسته میشود، احساس خشوع و خضوع به او دست میدهد؛ انسان در ابتلائات نقطه ضعفهای خود را میشناسد؛ بسیاری از تعلقاتی که انسان را زمین گیر کرده و انسان آنها را نمیشناسد در بلاها آشكار میشود. انسان خیال میکند وابستگی به مال ندارد امّا وقتی خدای متعال انسان را مبتلا میکند، آن وقت میفهمد که چقدر ضعيف است.
این تعلقاتی که در درون انسان است و به تعبیری این شركهايي که در درون انسان است و در زوایای وجود انسان پنهان و مخفی شده است، یک جایی مانع همراهی انسان با اولیاي خدا میشود. مانع عبادت و بندگی میشود. انسان در بلاهاست که این نقطه ضعفها را میفهمد و همچنین مييابد که میتواند از این نقطهضعفها عبور کند. در بلاست که این بتها شکسته میشود. انسان گاهی اوقات تعلق دارد و نمیتواند از این تعلقات عبور کند، هرچه هم ریاضت میکشد ظرفیت عبور از این تعلقات در او ایجاد نمیشود ولی وقتی بلاها این تکیهگاهها را میشکنند، انسان از این تکیهگاهها و تعلقات عبور میکند. البته ممکن است ـ نعوذ بالله ـ انسان در بلا، باز هم، روی تعلقات خودش بایستد و با خداوند درگیر شود، ولی معمولاً بلا در مؤمن ظرفیت عبور از تعلقات و وابستگیها را ایجاد میکند. بلا، زوایای شرک را از وجود انسان بیرون میکند و انسان را تمحیص (پاكيزه) و خالص میکند، انسان را به قرب و محبت میرساند، او را به عهد با خدای متعال میرساند، انسان را به وفای به عهدها موفق میکند.
بنابراین بلاست که انسان را از مراحل شرک عبور میدهد، قلب انسان از این محبوبها و محبّتها خالی میشود و برای محبّت و بندگی خداوند متعال آماده میشود و هنگامي كه به بندگی خدای متعال روي میآورد با همین بلاهاست که دوباره به قدمهای بعدی، مثلاً به مقام شکر، میرسد. مقام شکر مقامی است که انسان، منّتپذیر خداوند است، یعنی در عین اینکه همة بلاها را تحمل میکند، در عین اینکه عبادت میکند ریاضت میکشد، در عین اینکه رنجها و سختیها را تحمّل میکند، هیچگاه خود را طلبکار نمیداند و گلایهای هم ندارد. نه تنها گلایهای ندارد بلکه منت میپذیرد که او را مبتلا کردهاند، چون میفهمد که این بلاها چه خاصیتها و آثاری برای او داشتهاند و به تعبیری، به مقام شکر در بلا میرسد؛ «الّلهمّ لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم»
اگر انسان، امتحان مرحلة اوّل را خوب پس داد، زحمت لازم را کشید و صبر کرد، طبیعی است که به یک وسعتي میرسد و دیگر امتحان این مرحله برای او هیچ رنجی ندارد: «و مَن یتّق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب؛3 و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براي او راه بيرون شدني قرار ميدهد و از آن جايي كه حسابش را نميكند به او روزي ميرساند» از آن مرحله عبور میکند و امتحانهای سنگینتر برای او پیش میآید و خداوند متعال انسان را به مقام وفای بالله میرساند. وفا کار انسانی است که با تمام توان کار میکند و خود را طلبکار نمیبیند و منّتپذیر هم هست. این وفاي به عهد است. پیمان بستن با خدا پیمان بندگی است: «ألم أعهد الیکم یا بنی ءادم أن لّا تعبدوا الشّیطان إنّه لکم عدوٌّ مبینٌ؛4 اي فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وي دشمن آشكار شماست» چه انسانی میتواند با خدا عهد عبودیت ببندد؟ انسانی که خدای متعال او را از یک سلسسه تعلقات عبور دهد و کمکم به جایی برسد که يقين کند خدایی هست و محبت او در دلش شکل بگیرد. اين انسان سر قرارها و عهدهای خودش با خدای متعال میآید و با او عهد بندگی میبندد و با خدا قرار میگذارد که از محیط بندگی او خارج نشود و دائماً بنده باشد، و بندهوار زندگی کند. امّا چه کسی میتواند به این عهد وفا نماید؟ همین ابتلائات الهی، دائماً انسان را سیر میدهد، از تعلقات میگذراند، او را آزاد میکند. در این حال رو به خدا میآورد و قرار بندگی جدید با خدا میبندد و قرارها را باز وفا میکند. با تمام ظرفیت به این قرارها عمل میکند؛ البته خاشعانه، متواضعانه و منکسر عمل میکند. این مراحلی است که برای انسان پیدا میشود. سیر اجتماعی انسان هم همینطور است این جامعه انسانی باید از مراحلی عبور کند تا به «عصر ظهور» برسد.
عصر ظهور، عصر حيات طيّبه
همانطور که اوّلین حلقه¬هاي که بر محور سیدالشهدا(ع) جمع شدند مهمترین مرحلة قربشان، مرحلهای بود که حضرت آنها را شریک در بلاء خودش کرد. آنها مراحل قبل را پشت سر گذاشته بودند، یعنی بیشتر از دنیا را میخواستند و با خواستن بیشتر از دنیا یعنی فراغت و زهد، تدریجاً به معرفت به ولی خدا و محبت به ولی خدا رسیده بودند، و این بود که آنها را از راههای دور به حضور حضرت کشانده بود، امّا آنچه بیش از هر چیز اینها را آماده کرد تا توانستند به مقام سبقت و قرب برسند این است که سیدالشهدا(ع) آنها را با بلاي خودشان شریک کردند و این آخرین مرحلهای بود که نصیبشان شد.
در سیری که انسان به طرف خدای متعال دارد دیگری است که او را میبرد. هدایت از آن طرف میآید، رشد و نور از آن طرف میآید، مؤمن حدّاکثر کاری که میکند اين است كه این رشد را میپذیرد و جذب میکند. این طور نیست که رشد را خود مؤمن برای خودش ایجاد کند این سیری که اولیای خدا داشتهاند از معصومین گرفته تا مادون، همه برمیگردد به هدایت خدای متعال. البته در عالم مادون، همة درجات وفا و فداکاری، در اتصال مؤمنین به انبیاء و اولیاء و معصومین(ع) است، ریشهاش در سرپرستی و هدایت آنهاست. یعنی اگر ما الآن گرد شمع وجود سیدالشّهداء(ع) جمع میشویم، واقعاً هدایت از آن طرف میآید که ما را جذب میکند؛ درجات نزدیکی ما و درجات محبت ما با هدایت باطنی خود سیدالشهداء اتّفاق میافتد، هنر ما این است که این هدایت را میپذیریم و متولّی هستیم و راه خود را از راه حضرت جدا نمیکنیم. حضرت اباعبدالله برای صحنة عظیم عاشورا یاران خود را خیلی پالایش کرده بودند، این جمع محدود را گزینش کرده بودند، آنها را از دیرباز آماده کرده بودند، طبق عهدشان با خدای متعال از یکیک آنها مراقبه کرده بودند. اینکه اینها اجابت کردند آمدند، شبههها فتنهها تهدیدها تطمیعها از همه مهمتر آن فضای تاریک و ظلمانی نتوانست اینها را زمینگیر بکند با هدایت سیدالشّهداء(ع) بود؛ ولی مهمترین مرحلة عنایت سیدالشّهدا به آنها که موجب شد بتوانند آن سختی روز عاشورا را پشت سر بگذارند شریک کردن آنها در بلاي حضرت بود.
ابتلای عظیمی که در باطن عاشورا بود برای هر کسی مشهود نیست، آن صفآرایی سنگین که میخواست به هر نحو ممكن در جبهة حق تردید و تزلزل ایجاد کند و آن استواری و استقامت که کانون روشنایی تاریخ و هدایت تاریخ است موضوع کوچکی نیست. عاشورا روزی بود که شیطان تمام هستی و توان خود را به میدان آورده بود تا در درگیری با سیدالشهداء(ع) حضرت را زمینگیر کند. همة جنود جهل را آورده بود. چه بسا شیطان از طریق تحریک یک فاسق، مؤمن را از مسیر بیرون مي¬کند. واقعاً آن ظلم و ستمی که روز عاشورا اتّفاق افتاد میتوانست کاری کند که اصحاب حضرت را از مسیر عدل بیرون ببرد؛ ولی آنها ذرّهای از آن راهی که سیدالشهداء برایشان در نظر گرفته بود عدول نکردند. تمام خوبیها و جلوة تمام یک جامعة موحّد در روز عاشورا ظهور پیدا کرد، همة آنها با خشوع سیدالشّهداء در مقابل خداوند متعال خاشعاند و در مقابل این بلاي عظیم خداوند صبر داشتند. آن چیزی که اینها را به این صبر جمیل، این فداکاری، سبقت، وفاء، خشوع وخضوع کشاند چیزی جز عنایت حضرت و شریک کردن اینها را در بلاي خودش نبود. من احساس میکنم آنچه در شب عاشورا اتفاق افتاد وحضرت در آخرین مرحلهای که اینها امتحان دادند و استقامت کردند و ماندند، به ایشان عنایت کردند همين شريك شدن در بلا بود. آنها آن ابتلاي عظیم سیدالشّهدا(ع) را در ظرف خودشان احساس و شهود کردند، این به آنها بیتابی داده بود و با تمام وجود تلاش میکردند به گونهای عمل کنند که ذرهای از زحمت سیدالشّهداء بکاهند، ذرهای از این غبار اندوه را از چهرة سیدالشهداء(ع) بردارند باید اين حالت تدريجاً بر محور سیدالشّهداء در عصر ظهور اتفاق بیفتد تا همة جامعة شیعه و جامعة بشری را از ضلالتها و تاریکیها عبور دهد و وارد عصر ظهور کند. این است علت اينکه حادثة عظیم و بلای عظیم سیدالشّهداء(ع) یک حادثةزنده و پایدار است.
عاشورا هر سال جوشش دارد، جریان رو به پیش است یک حرکت دوری نیست که هر سال تمام شود و سال دیگر به همان نقطة قبلی برگردد و ما قرارداد کنیم که آن حادثه را از نو یادآوری کنیم. حقیقت عاشورا یک حقیقت و یک بندگی و یک بلای عظیم جاری در تاریخ است و با حضور مستمرّ خودش، جامعة بشری را به سمت قرب به خداوند و عصر ظهور پیش میبرد. همانگونه که در روایات است که شب قدر یکبار نبوده بلکه هر سال تکرار میشود، هر سال حقیقت قرآن به یک معنی تنزّلی پیدا میکند، قرآن متناسب با آن مرحله از سیر عالم تنزّل پیدا میکند، عاشورا این ابتلاء، این عبادت عظیم هم یک جریان زنده و رو به پیش است که هرسال جوشش جدیدی پیدا میکند. حقیقت ملکوتی عاشورا یک حقیقت پایدار و مستمر است و نه تنها تا عصر ظهور بلکه تا رجعت و روز قیامت این حقیقت جريان دارد و آثارش در عالم تجلی میکند. در این ایام در ملکوت عالم، اتفاق جدیدی میافتد و ظهور جدیدی از عاشورا واقع میشود. هر سال این جوشش یک مرحلة جدید از درگیری سیدالشّهداء(ع) با دستگاه ابلیس برای فرو نشاندن شبههها و فتنهها و تاریکیهاست. و لذا یک بستر جدید برای سیر با عاشورا و رشد با عاشوراست .
وقتی محرّم تکرار میشود جوشش جدیدی در ملکوت عالم بر محور عاشورا اتفاق میافتد. این ابتلاي عظیم یک ظهور جدید در عالم مؤمنین و در دنیا پیدا میکند و فتنههای ابلیس و تار و پودی که در طول این سال برای زمینگیر کردن مؤمنین درست کرده را ویران میکند.
در روایات مکرر آمده است كه هر روزی که طلوع میکند به مؤمنین و به انسانها مي¬گويد که من روز جدیدی هستم، سهم خود را از من ببر. وقتی من رفتم دیگر بر نمیگردم. امروز تکرار ديروز نیست، حقیقت جدیدی است. جلوه جدیدی از اسماء و صفات الهی است. هر سال محرّم هم واقعاً عاشورای جدیدی است میدان ابتلا و تطهیر و پالایش مجددی است برای اینکه مؤمنین را در مقابل آن فتنهها و شبههها و تاریکیها و ظلمت و ضلال که در جامعة بشری ایجاد شده دوباره به نور و طهارت برساند. پس در هر محرّمی باید دنبال بهرهمندی جدید خودمان از این ابتلاي عظیم باشیم و تلاش کنیم که بهره جدیدی از عاشورا ببریم. به خصوص برای سیر اجتماعیمان در مقابل فتنههایی که هر چه به عصر ظهور نزدیکتر میشویم سنگینتر میشود، به بهرهمندی جديد از عاشورا احتیاج داریم.
همین طوری که مؤمن هر چه از درجات شرک عبور کند سیر او سنگینتر میشود واقعاً آن امتحانی که مؤمن در درجة دهم میدهد قابل مقایسه با امتحان مؤمن درجة اوّل نیست و شدت آن امتحان را اگر بین مؤمنین درجة اوّل تقسیم کنند همه مردود میشوند، امّا او ظرفيت پذيرش و قبولي در اين مرحله را به دست آورده است، جامعة مؤمنین هم همینگونه است این جامعه وقتی از مراحل تاریک تاریخ عبور مي¬كند و به بلوغ در درک توحید و به بلوغ در تحمل ولایتی که در عصر غیبت است میرسد برای ظهور و آن امتحان عظیمی که در عصر ظهور به ولایت امّام زمان(ع) است آماده میشود.
هر چه به عصر ظهور نزدیکتر میشویم ابتلائات اجتماعی مؤمنین سنگینتر میشود. لذا آیة نورانی«و لنبلونّکم بشئٍٍ من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّرالصّابرین؛5 قطعاً همة شما را با چيزي از [قبيل] ترس، گرسنگي، و كاهش در مالها و جانها و محصولات آزمايش ميكنيم؛ و مژده ده شكيبايان را». به حوادث نزدیک ظهور تفسیر شده است. ظرفیت سازي اخلاص و قدرت عبور از این امتحانات بزرگِ جامعة شیعه با جریان عاشوراست. جامعة مؤمنین وجامعة شیعه برای درک عصر ظهور و درگیری در برابر این فتنهها با بهرهگيري از عاشورا راسختر و آمادهتر و قویتر میشود.
لذا الآن که فتنههای اجتماعی سنگین شده احزاب باطل دست به دست هم دادهاند و میبینید جریان کفر و مسیحیت صهیونیستی که مدّعی جنگ صلیبی بود و میخواست یکجا کار همة دنیای اسلام را تمام کند و طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح میکرد در مقابل مقاومت شیعه کارش به جايی رسید که مجبور شد با چند صد هزار لشکری که اطراف ما چیده و مدّعی بود که میتواند به راحتی کار را تمام کند، برنامة خود را عوض نمايد. یک زمان با یک حرکت سادة اینها، دولتها سقوط میکردند، حالا جنگ علیه تروریسم راه انداختهاند، لشکرکشی کرده¬اند چهارصد پانصد هزار لشکر ناتو را آوردهاند و دور و بر ما چیدهاند و چهار پنج سال هزینه کردهاند، محصول این چهار پنج سال زحمت این شده است که طرح خاورمیانة بزرگشان به هم ریخت و مجبور شدند دوباره با اهل نفاق یعنی وهّابیها و ادامة یهود در دنیای اسلام مشترک شوند. یعنی جبهة نفاق دوباره کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفت. امّا صفوف دارند پالایش مي¬شوند.
این جنگ و مبارزهای که شیعه علیه کفّار و یهود کرد باعث شد جبهة دنیاخواهی یک طرف و جبهة تشیع و اسلام طرف ديگر قرار بگیرد، این مبارزة شیعه دو تجزیه در جهان ایجاد میکند؛ یک تجزیه در عالم مسیحیت که مسیحیت صهیونی را از مسیحیت به اصطلاح مؤمن، مسیحیتی که منحل در دنیاگرایی اومانیسم و تجدد نشده است جدا میکند؛ و هم چنین اهل سنتی که محب هستند و مستضعفاند را از وهابیت و جریان نواصب جدا میکند و این اتفاق بسیار میمونی است «الّذين قال لهم النّاس انّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل؛6 همان كساني كه [برخي از] مردم به ايشان گفتند: مردمان براي [جنگ با] شما گرد آمدهاند پس از آن بترسيد [ولي اين سخن] بر ايمانشان افزودند و گفتند: خدا ما را بس است و نيكو حمايتگري است».
واقعاً جریان بسیار شیرینی در حال اتفاق است، این جبهة نفاقی که مدّعی بود درگیر با یهود است، درگیر با کفّار است، کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفته است. این عامل پالایش دستگاه اهل سنت میشود، عبور از این مراحل با دمیدن روح جدید عاشورا در جامعة شیعه اتفاق میافتد. لذا سعی کنیم به استقبال این حادثه و این جریان برویم و این عاشورای جدیدی که میآید و آن بذر ابتلائی که در قلوب شیعه پاشیده میشود بذر بسیار مبارک و میمونی است که باید به صورت جمعی و فردی به استقبال آن برویم و سعی کنیم با دریافت آن عنایتی که در این صلوات بر سیدالشّهداء(ع) بر جامعة شیعه میشود انشاءالله آماده برای گذار از این فتنهها شویم، این جریان انشاءالله بستر عبور و گذار ما از فتنة عظیم اتحاد احزاب کفر و شرک و نفاق و توطئه علیه توحید است.
امیدوارم ذائقة جامعة شیعه در این ایام بتواند آن صلوات و رحمتی را که خداوند بر سیدالشّهدا(ع) میفرستند بچشند و با چشیدن این صلوات، از این ابتلاء سنگین و این مسیر پرخطر، انشاءالله با عافیت و آسایش عبور کنیم.
پي نوشت ها :
1. سورة مؤمنون(23)، آية 60.
2. سورة انعام(6)، آية 76.
3. سورة طلاق(65)، آية 2-3.
4. سورة يس(36)، آية 60.
5. سورة بقره(2)، آية 155.
6. سورة آل عمران(3)، آية 173