مسلمانان و معضل تفریحات مدرن
نویسنده : یوسف خباز
در سالهای اخیر، بخش رو به افزایشی از تفریحات شایع در جهان اسلام، از غرب و به خصوص ایالات متحدة آمریکا وارد شده است. این امر، سؤالی را در این زمینه برانگیخته است که «آیا چنین تفریحاتی برای خانوادهها و جوامع مسلمان مناسب است یا خیر؟» و به نحو اساسیتری، سؤالاتی در مورد ماهیت تفریح و سرگرمی و شکلها و صورتهایی که این امر برای مسلمانان میتواند پیدا کند، مطرح شده است.
در سالهای اخیر، بخش رو به افزایشی از تفریحات شایع در جهان اسلام، از غرب و به خصوص ایالات متحدة آمریکا وارد شده است. این امر، سؤالی را در این زمینه برانگیخته است که «آیا چنین تفریحاتی برای خانوادهها و جوامع مسلمان مناسب است یا خیر؟» و به نحو اساسیتری، سؤالاتی در مورد ماهیت تفریح و سرگرمی و شکلها و صورتهایی که این امر برای مسلمانان میتواند پیدا کند، مطرح شده است.
برای فهم این مطلب، پیش از همه باید گفت که تهاجم تفریحات و سرگرمیهای آمریکایی به جهان اسلام بر مبنای اتفاق صورت نگرفته است. این امر، حاصل یک سیاستگذاری است و بخش مهمی از این سسیاستگذاری را اقتصاد به خود اختصاص میدهد. پس از تسلیحات، بزرگترین تولید صادراتی ایالات متحده مربوط به تفریحات و سرگرمی است. این امر نشاندهندة اهمیت سیاستگذاری در اقتصاد تفریحات و سرگرمی است که جدای از مباحث زیباشناسی و محتوایی باید مورد تحلیل واقع شود. به طور قطع، نگرانیهایی در مورد برنامههای معروف آمریکا مانند «Bay watch and Friends» وجود دارد، اما باید جدای از محتوای این برنامهها، سؤال کاملاً اساسیای را مورد توجه قرار داد: «تفریح و سرگرمی چیست؟»
تفریح و سرگرمی در گذشته، کاری بوده است که افراد برای یکدیگر انجام میدادهاند و کاملاً وابسته به مفهوم مهماننوازی و مهربانی در مورد میهمانها بوده است. بعدها تفریح و سرگرمی با ماهیت جوامع گره خورد و با توجه به اشکال تفریح، توسط افراد مختلف و در زمانها و مکانهای مختلف، انواع متفاوتی از آن مورد استقبال قرار گرفت. در مجموع، این امر اکنون ارتباط چندانی با گذشته خود ندارد، زیرا در حال حاضر، هنگامی که افراد از تفریح و سرگرمی حرف میزنند، بیشتر منظورشان محصولات رسانههای جمعی است که از طریق بازار جهانی مانند بسیاری دیگر از کالاها به فروش میرسد. بنابراین سؤال اصلی این است که چگونه مردم ـ که مسلمانان را هم در بر میگیرد ـ چنین پدیدهای را به یک تجارت جهانی تبدیل کردهاند که بیش از همه چیز، به سود اقتصادی توجه دارد؟ چرا این اتفاق افتاد؟ از این مهمتر، آیا اَشکال قدیمیتر تفریح و سرگرمی میتوانند خود را از انحصار غولهای رسانهای که به نظر میرسد همه چیز را کنترل میکنند، نجات دهند و از این سؤال با اهمیتتر اینکه آیا افراد میتوانند قابلیت تفریح کردنن و ایجاد سرگرمیهای شخصی خود را خارج از ماتریکس شرکتها حفظ کنند؟ در یک سطح، چنین سؤالات مهمی نیازمند مباحثی طولانی و تعمق فراوان است، اما راههای مختلفی برای نظر کردن به این مسئله وجود دارد.
در جهان مدرن، اکثر آنچه تفریح و سرگرمی شناخته میشود، با مصرفگرایی رابطه دارد. حتی بازیها و اسباببازیهایی که فایدة اندکی برای رشد مغزی کودکان دارند از این قاعده مستثنی نیستند. والدین اغلب نمیتوانند کمکی برای فرزندان خود که در معرض تفریحات و سرگرمیهای عمومی هستند، انجام دهند و حفاظت از کودکانی که بیشتر در محیطهای خارج از خانه به سر میبرند نیز سخت است. مسلمانان مانند اکثر انسانهایی که به سبک و سیاق مدرن زندگی میکنند، مصرفکنندة تفریحات و سرگرمیهای دیگران شدهاند. به نوعی، این امر به آسیبشناسی دنیای مدرن باز میگردد و به نظر میرسد که اوضاع در این زمینه رو به وخامت میرود. در گذشته انسانها راههای مختلفی برای سرگرم کردن خود و دیگران مییافتند و معمولاً این امر شامل نوعی از فعالیتهای اجتماعی بود. در حال حاضر، انسانها این فعالیت خانوادگی و محلی بسیار مهم را به تولیدکنندگانی که از آنها دور هستند، واگذار کردهاند. علاج و چارة این مشکل، ساده و در عین حال دشوار است. بخش سادة راه حل این است که از مصرفزدگی و مصرف محوری جلوگیری کنیم و به سادگی از کنار آن عبور کنیم. در واقع، هیچکس دیگری را به مصرف مجبور نکرده است. فرض کنیم چقدر مضحک خواهد بود اگر کسی را به زور اسلحه مجبور به خریدن جدیدترین اسباببازیها و... کنند و یا فردی را با بستن به صندلی، هر شب مجبور به تماشای تلویزیون کنند و به این ترتیب، افراد به طور خودخواسته و داوطلبانه، تواناییهایشان را در سرگرم کردن یکدیگر به تولیدکنندگانی که حاضر نیستند و با آنها روبرو نمیشوند، واگذار کنند.
بنابراین بخش ساده و راحت راهحل این است که بگوییم: «اهمیت نده و از کنار آن به سادگی بگذر»، امّا بخش مشکل راهحل این است که به این سؤال اساسی جواب بدهیم که «بعد چی؟» بعد از آنکه تلویزیون خاموش شد، اسباببازیهای پلاستیکی را در سطل آشغال ریختیم و کامپیوترها و اسباب و ابزارها را کنار گذاشتیم، آن وقت چه؟ این سؤال ما را به بحث از فرهنگ تولیدی مسلمانان و نه صرفاً فرهنگ مصرفی و مصرف فرهنگی رهبری میکند که آیا برای مسلمانان ممکن است که به جای بردگی بیشتر در ماشین مصرفی شرکتها، هرآنچه را از فرهنگ منطقهای خودشان باقی مانده است که میتواند احساس رضایتمندی و شادی ایجاد کند، از خطر نابودی حفظ کنند تا از این طریق جای خالیای را که قطعاً بسیاری با از دست دادن ماشینهای برقی سرگرمی، احساس خواهند کرد، پر کنند؟ هرچه زودتر ما بتوانیم به این سؤال و امکان یا عدم امکان آن پاسخ بدهیم، بهتر است.
اوّلین مباحث جدی باید در مورد کیفیت تفریحات و سرگرمیها صورت بگیرد که البته سؤالات سختی مانند این مورد را در بر میگیرد: «آیا تفریح و سرگرمی ضروری است؟ و اگر چنین است، چرا؟» هرچند که اگر بخواهیم فرزندان خویش را با فرستادن به مدرسه از ماتریکس شرکتهای تفریح و سرگرمی نجات دهیم، به نوعی، نظام مدرسهرَوی بیشتر از آنچه سریالهای «Barny or Friends» میتواند به بچهها صدمه بزند، به آنها آسیب میرساند، امّا این امر در حوصله مقاله حاضر نمیگنجد و در اینجا به آن نمیپردازیم. در اینجا کفایت میکند که بگوییم، اکثر ما به نحو سازمانیافتهای تربیت شدهایم که مصرفکننده باشیم و علیرغم همة ظاهرسازیهای مربوط به آزادی و آموزش، نهادها و سازمانها اساساً استعدادهای آدمی را چنان شکل میدهند که بیشتر ما نمیتوانیم در مورد راههای سرگرم کردن خودمان و تفریح کردن فکر کنیم.
در جهان مدرن، مسئلة تفریح و سرگرمی، رفته رفته غیرقابل تفکیکتر از مسئلة رسانههای گروهی میشود. این یک انحراف و گمراهی در تاریخ بشریت است: انسانها در زمانها و مکانهای مختلف، راههایی برای سرگرم کردن خود و دیگران یافته بودند و این مدتها پیش از ظهور غولهای رسانهای صورت گرفته بود. اگر از یک خانه متعلق به خانوادة متوسط و معمولی آمریکایی بازدید کنیم، خواهیم دید که یک جداسازی و تفکیک داوطلبانه در عمل ایجاد شده است. بچهها در یک اتاق بازیهای ویدیویی میکنند، پدر با رفقای خود فوتبال تماشا میکند، مادر در اینترنت جستجو میکند یا با تلفن با دوستانش گپ میزند و مادربزرگ یک مجله میخواند یا در نهایت یک رمان. اگرچه این تصویر، جهانی و مربوط به همة دنیا نیست، امّا تصویر نوع خانوادههای متوسط مدرن است و البته این امر حاصل از یک برنامهریزی و طرح است و نه یک اتفاق. به این امر «تفکیک مخاطبان» گفته میشود و از طریق بازاریابی صورت میگیرد و به نوعی، هر کسی طعمة آن واقع میشود.
بنابراین، پیش از آنکه به مسئله جداسازی بر مبنای جنسیت در میان مسلمانان بپردازیم ـ که به نظر میرسد این روزها تبدیل به موجی در حلقههای مسلمانان شده است ـ باید به مسئلهای اساسیتر بپردازیم و آن، موضوع بسیار پیچیدة تقسیم افراد به گروههای مختلف سنی و جنسی از سوی رسانههای تفریحی و سرگرمی است. اگر کسی از ما خواهان سرگرمی و تفریح سالم است، در این صورت، اوّل از همة باید فکری برای برطرف کردن این شکستها و فاصلههای میان طبقات سنی کرد. راستی چطور است مردها با پسرها و دخترها با زنان کارها را انجام بدهند؟ پیرها و کودکان یک جا جمع شوند؟ برای همة اینگونه جمعها چه اتفاقی افتاده است؟ مسئلة اصلی در مورد تفکیک مسلمانان ـ میان زنان و مردان ـنیست. مسئلة اصلی در مورد تولید انبوه کالاهای تفریحی و سرگرمکننده است که قشر بسیار خاص و مشخص سنی را مورد هدف قرار میدهد و واحدهای اجتماعی و فرهنگی را احاطه میکند. چگونه این کالاهای تولید انبوه شده، جایگزین اشکال رودررو و حضوری تعامل افراد شدهاند؟ پاسخ این است که تفریحاتی ایجاد کنیم که دوباره انسانها را دور هم جمع کند، در غیر این صورت، ایدة کلی خانواده یک سراب و فریب میشود.
برخی فکر میکنند که اگر مسلمانان بیش از این در جریان اصلی رسانهها فعالیت داشتند ـ مثلاً تولیدکننده کمدی، درام، بازی، تبلیغات و... بودند ـ بیشتر در جامعه پذیرفته میشدند و بیشتر میتوانستند بر تفریحات خود کنترل داشته باشند. در حالی که ایدة «نمایش روزانه» و کمدیهای موقعیت در ایالات متحده متولد شد. آنها که میخواهند بدانند، این ایدهها در جاهای دیگر چگونه اجرا میشود، میتوانند همة آنها را در رسانههای عربی ـ تلویزیونهای ماهوارهای مثل LBC ، MBC و المستقبل ـ ببینند، امّا اینکه آیا این امر افراد را قابل پذیرشتر میکند، قابل بحث است. در برخی موارد، این برنامهها مسخره کردن خود است و حتی گاهی که چنین نیست، از سوی مخاطبان غربی چنین برداشتی از آنها میشود. در بسیاری موارد، تفریحات مثلاً بومی و محلی، تقلیدی ضعیف و بیکیفیت از تولیدات پخش شده در جهان است که بیشتر از ایالات متحده نشأت میگیرد. هر مُد جدیدی که توسط آمریکا ایجاد میشود، توسط این مقلدان منطقهای، «بومی» میشود. به عنوان مثال مُد آمریکایی (reality TV) در برخی تلویزیونهای عربی و... در جهان اسلام ریشه دوانده است.
جدای از تلویزیون، تفریحات روزمرة فراوانی وجود دارد (یا تا همین اواخر وجود داشت) که مسلمانان میتوانند (و در حقیقت این کار را میکردند) در آن مشارکت داشته باشند و اکنون بسیاری از ما، خصوصاً آنها که عمدتاً مذهبی هم نیستند، نسبت به آن نگران هستند: مثل گوش کردن به موسیقی یا بازیهای خیالی کامپیوتری. برخی در این زمینه چنان پیش رفتهاند که درخواست فتواهایی برای تحریم چنین تفریحات و سرگرمیهایی را نمودهاند، امّا پیش از آنکه فتوایی بتواند مؤثر واقع شود، باید یک سلسله شرایط اجتماعی خاص تحصیل شود. کسی که برای بررسی فتواها در این زمینه وقت صرف کند، خواهد دید که فتواهای مربوط به مبحث تفریحات، در رویکرد و پاسخ با هم متفاوتند و اکثراً بازتاب زمان و مکانی هستند که آن فتوا در آن مطرح شده است. امروزه زمانه بر روی رسانهها میچرخد، بنابراین اگر کسی از گوش دادن به موسیقی سؤال میکند، منظور او گوش دادن به موسیقیای است که از طریق الکترونیکی و از نقطهای دوردست تهیه و پخش میشود. تلویزیون و بازیهای کامپیوتری، مثالهای دیگری در زمینة تجارب رسانهای دراینباره هستند. بنابراین، علاوه بر پرسیدن و خواستن فتواهایی له یا علیه این جریانها، شاید بهتر است این سؤال اساسی را از خودمان بپرسیم و در پی پاسخ به آن باشیم، چنانکه قبلاً مطرح شد: «هدف از تفریح چیست؟» و «انسانها پیش از عصر رسانهها، چگونه خود را سرگرم میکردند؟»، این سؤالها صرفاً برای مسلمانان مطرح نیست، بلکه به نوعی، این بشریت است که زیر بار مصرف منفعلانة تولیدات دیگران در زمینة تفریح و سرگرمی کمر خم کرده است. به دنبال فتوا برای اینکه چه برنامههایی از تلویزیون ببینیم (و یا اصلاً تلویزیون ببینیم یا خیر)، خود نوعی به عنوان مصرفکننده عمل کردن است. بخشی از این مشکل، به نظام نهادینه شدة مدرسهرَوی باز میگردد که کودکان موضوع آن هستند. این نوع از مدرسهرَوی که آن را مؤدبانه «آموزش» مینامند، اوّلین تولیدش خلق مصرفکنندههایی است که نمیتوانند برای خودشان فکری بکنند و دائماً نیازمند ساختارهایی ثابت هستند که از جایی دیگر ـ تلویزیون، مدرسه، روانشناس یا نصیحتکنندگان ـ به آنها بگوید که چه کنند. بر سر تفکر و تحقیق شخصی چه آمده است؟ شاید ناآرامی و ناراحتی مدرنی که مردم آن را احساس میکنند؛ شاید آنچه رخ داده است، عمیقتر از این باشد؛ شاید انسانها سوگوار از دست رفتن یا پاره شدن بخش مهمی از انسانیت خود هستند.
اسلام به عنوان یک دین، دارای فعالیتهایی خاص است که بیشتر موافق فعالیتهای عملی و فعال، جمعی و متفکرانه است. تفریح مدرن ـ در وجود بسیاری ـ نه فعال و نه متفکرانه است. بنابراین در تولید انبوه شده امّا معضل این است که مسلمانان تشخیص دادهاند که اکثر مردم در حال حاضر به عنوان مصرفکننده، گرفتار انواعی از تفریحات هستند که نمیتوان در مورد آن صرفاً به «این حرام است» اکتفا کرد و آن را به حال خود رها نمود. شاید بهتر باشد مسلمانان به نحو مؤثرتری از نوع و ساختار تفریحاتی که مصرف میکنند، بپرسند و سپس گام بعدی را بردارند و خود تولیدکنندة تفریحاتی شوند که ریشه در فرهنگ خودشان داشته باشد. البته این به معنی مدلهای بومی مقلّدانه از مدل آمریکایی مانند مدل (Reality TV) یا کارتونهای عربی «پارک جنوبی» نیست. آنچه برای مسلمانان ضروری به نظر میرسد، یافتن راههایی برای تفریح و سرگرمی خودشان است تا از این طریق، تفریحات خود را در جامعه خود و خانوادههای خود تولید کنند و از طریق رسانههای دیگران دریافت نکنند. آنگاه اگر مردم ملزم به شنیدن موسیقی هستند، خودشان آن را تولید میکنند و اگر باید تصاویر و نقاشیها را تماشا کنند، شاید یکی از خودشان باید نقاشی یا عکاسی بیاموزد و اگر مردم باید قصه گوش کنند، خودمان باید برای یکدیگر قصه بگوییم. داستانگویی در گذشته هنر پرارجی بوده است و خانوادهها برای همدیگر داستان میگفتهاند. این هنر ابتدا توسط کتابها کنار گذاشته شد ـ که برخی داستانهای خاص را بر برخی دیگر ترجیح داد ـ و پس از آن، رسانههای الکترونیک که داستانهایی خاص را در سطح جهانی پخش میکنند ظهور کردند. آنچه از همة اینها برمیآید، این است که مردم دوست دارند به صداهایی خوشایند گوش فرا دهند و تصاویر جذابی را ببینند و دوست دارند داستانهای جلبتوجه کننده را بشنوند. بنابراین، احتمالاً یک راه برای فرار از غولهای رسانهای، توسعة بیشتر تفریحات و سرگرمیهای آمریکایی است.
شاید بهترین محلّ آغاز برای ما، تشویق یکدیگر به تولید انواع مختلف هنرهای خلاق باشد، نه با هدف مدرک آموزشی یا ... بلکه با هدف جبران خلأی که دیگران احساس میکنند، دیگرانی که ساعات بیپایان روبروی تلویزیون و کامپیوتر مینشینند و وقت صرف میکنند. مسلمانان در طول سالها به طور فعالی ادبیاتی غنی از هنرهای تزئینی، بازیگری، صدا و تصویر تولید کردهاند که همة آنها میتواند سازنده و فکری و در عین حال برای خانواده و اجتماع مفید باشد. هر کدام از اینها به عنوان یک «سرگرمی» بهتر از صرف وقت برای مصرف محصولات تولید شدة صنایع رسانهای دیگران است که از لحاظ اخلاقی و ارزشی مسئلهدار هستند. این کار میتواند خلاقیت و تعهد منطقهای و محلی را به نفع خانواده و اجتماع به کار گیرد به نحوی که در داخل و خارج از خانه، پیر و جوان یکبار دیگر یاد بگیرند که چگونه خود و دیگران را سرگرم کنند، البته نه به این معنی که راه جدیدی برای اتلاف وقت پیدا کنند، بلکه به معنی یافتن مجدد ساختارهایی فکری و اجتماع محور برای تعامل که اساساً ریشه در ارزشهای سنتی دارد. اعتیار رو به افزایش به تفریحات آمریکایی، نشان از مشکل عمدة بحران هویت در جهان اسلام و دیگر نقاط جهان دارد. جوانان دیگر با فرهنگ محلی ارضا نمیشوند و خود را متناسب با شیوة زندگی مدرن آمریکایی ـ هجویاتی که در تلویزیون آمریکا به نمایش درمیآید ـ میدانند. این هجویات به نوبة خود از سوی تولیدکنندگان محلی و داخلی باز تولید میشوند که در مجموع، دنیایی خیالی و ساخته شده بر بال رسانهها را میسازد. فرهنگ محلی رابطة اندکی با این امر دارد و این خیالات و اوهام، دارای نظام ارزشهای واحد ـ علیرغم تفاوت سطحی ملیتها و زبانها ـ هستند. تفریحات آمریکایی میآموزند که زندگی به عنوان یک تجربه است؛ تلاش برای خرید و فروش شادی؛ تماشاگری جنسی و ترجیح دادن خواستهای شخصی بر هر چیز دیگر و زندگی به عنوان یک بازی و سرگرمی ناتمام. بنابراین، انسانها در فرهنگهای مستقل گذشته، چگونه خود را سرگرم میکردهاند؟ پیش از عصر رسانه، مردم چگونه خود و دیگران را سرگرم میکردند؟ شادی و سرور در میان فرهنگهای مختلف به چه معناست؟ تفریح و سرگرمی خانوادگی چیست؟ بدون بحث در مورد این سؤالها با هدف ایجاد مفاهیم و افعالی سرگرمکننده، امّا محلی و اجتماعی، مسلمانان به عنوان مصرفکنندگان منفعل باقی خواهند ماند.
اشاره:
در سالهای اخیر، بخش رو به افزایشی از تفریحات شایع در جهان اسلام، از غرب و به خصوص ایالات متحدة آمریکا وارد شده است. این امر، سؤالی را در این زمینه برانگیخته است که «آیا چنین تفریحاتی برای خانوادهها و جوامع مسلمان مناسب است یا خیر؟» و به نحو اساسیتری، سؤالاتی در مورد ماهیت تفریح و سرگرمی و شکلها و صورتهایی که این امر برای مسلمانان میتواند پیدا کند، مطرح شده است.
برای فهم این مطلب، پیش از همه باید گفت که تهاجم تفریحات و سرگرمیهای آمریکایی به جهان اسلام بر مبنای اتفاق صورت نگرفته است. این امر، حاصل یک سیاستگذاری است و بخش مهمی از این سسیاستگذاری را اقتصاد به خود اختصاص میدهد. پس از تسلیحات، بزرگترین تولید صادراتی ایالات متحده مربوط به تفریحات و سرگرمی است. این امر نشاندهندة اهمیت سیاستگذاری در اقتصاد تفریحات و سرگرمی است که جدای از مباحث زیباشناسی و محتوایی باید مورد تحلیل واقع شود. به طور قطع، نگرانیهایی در مورد برنامههای معروف آمریکا مانند «Bay watch and Friends» وجود دارد، اما باید جدای از محتوای این برنامهها، سؤال کاملاً اساسیای را مورد توجه قرار داد: «تفریح و سرگرمی چیست؟»
تفریح و سرگرمی در گذشته، کاری بوده است که افراد برای یکدیگر انجام میدادهاند و کاملاً وابسته به مفهوم مهماننوازی و مهربانی در مورد میهمانها بوده است. بعدها تفریح و سرگرمی با ماهیت جوامع گره خورد و با توجه به اشکال تفریح، توسط افراد مختلف و در زمانها و مکانهای مختلف، انواع متفاوتی از آن مورد استقبال قرار گرفت. در مجموع، این امر اکنون ارتباط چندانی با گذشته خود ندارد، زیرا در حال حاضر، هنگامی که افراد از تفریح و سرگرمی حرف میزنند، بیشتر منظورشان محصولات رسانههای جمعی است که از طریق بازار جهانی مانند بسیاری دیگر از کالاها به فروش میرسد. بنابراین سؤال اصلی این است که چگونه مردم ـ که مسلمانان را هم در بر میگیرد ـ چنین پدیدهای را به یک تجارت جهانی تبدیل کردهاند که بیش از همه چیز، به سود اقتصادی توجه دارد؟ چرا این اتفاق افتاد؟ از این مهمتر، آیا اَشکال قدیمیتر تفریح و سرگرمی میتوانند خود را از انحصار غولهای رسانهای که به نظر میرسد همه چیز را کنترل میکنند، نجات دهند و از این سؤال با اهمیتتر اینکه آیا افراد میتوانند قابلیت تفریح کردنن و ایجاد سرگرمیهای شخصی خود را خارج از ماتریکس شرکتها حفظ کنند؟ در یک سطح، چنین سؤالات مهمی نیازمند مباحثی طولانی و تعمق فراوان است، اما راههای مختلفی برای نظر کردن به این مسئله وجود دارد.
در جهان مدرن، اکثر آنچه تفریح و سرگرمی شناخته میشود، با مصرفگرایی رابطه دارد. حتی بازیها و اسباببازیهایی که فایدة اندکی برای رشد مغزی کودکان دارند از این قاعده مستثنی نیستند. والدین اغلب نمیتوانند کمکی برای فرزندان خود که در معرض تفریحات و سرگرمیهای عمومی هستند، انجام دهند و حفاظت از کودکانی که بیشتر در محیطهای خارج از خانه به سر میبرند نیز سخت است. مسلمانان مانند اکثر انسانهایی که به سبک و سیاق مدرن زندگی میکنند، مصرفکنندة تفریحات و سرگرمیهای دیگران شدهاند. به نوعی، این امر به آسیبشناسی دنیای مدرن باز میگردد و به نظر میرسد که اوضاع در این زمینه رو به وخامت میرود. در گذشته انسانها راههای مختلفی برای سرگرم کردن خود و دیگران مییافتند و معمولاً این امر شامل نوعی از فعالیتهای اجتماعی بود. در حال حاضر، انسانها این فعالیت خانوادگی و محلی بسیار مهم را به تولیدکنندگانی که از آنها دور هستند، واگذار کردهاند. علاج و چارة این مشکل، ساده و در عین حال دشوار است. بخش سادة راه حل این است که از مصرفزدگی و مصرف محوری جلوگیری کنیم و به سادگی از کنار آن عبور کنیم. در واقع، هیچکس دیگری را به مصرف مجبور نکرده است. فرض کنیم چقدر مضحک خواهد بود اگر کسی را به زور اسلحه مجبور به خریدن جدیدترین اسباببازیها و... کنند و یا فردی را با بستن به صندلی، هر شب مجبور به تماشای تلویزیون کنند و به این ترتیب، افراد به طور خودخواسته و داوطلبانه، تواناییهایشان را در سرگرم کردن یکدیگر به تولیدکنندگانی که حاضر نیستند و با آنها روبرو نمیشوند، واگذار کنند.
بنابراین بخش ساده و راحت راهحل این است که بگوییم: «اهمیت نده و از کنار آن به سادگی بگذر»، امّا بخش مشکل راهحل این است که به این سؤال اساسی جواب بدهیم که «بعد چی؟» بعد از آنکه تلویزیون خاموش شد، اسباببازیهای پلاستیکی را در سطل آشغال ریختیم و کامپیوترها و اسباب و ابزارها را کنار گذاشتیم، آن وقت چه؟ این سؤال ما را به بحث از فرهنگ تولیدی مسلمانان و نه صرفاً فرهنگ مصرفی و مصرف فرهنگی رهبری میکند که آیا برای مسلمانان ممکن است که به جای بردگی بیشتر در ماشین مصرفی شرکتها، هرآنچه را از فرهنگ منطقهای خودشان باقی مانده است که میتواند احساس رضایتمندی و شادی ایجاد کند، از خطر نابودی حفظ کنند تا از این طریق جای خالیای را که قطعاً بسیاری با از دست دادن ماشینهای برقی سرگرمی، احساس خواهند کرد، پر کنند؟ هرچه زودتر ما بتوانیم به این سؤال و امکان یا عدم امکان آن پاسخ بدهیم، بهتر است.
اوّلین مباحث جدی باید در مورد کیفیت تفریحات و سرگرمیها صورت بگیرد که البته سؤالات سختی مانند این مورد را در بر میگیرد: «آیا تفریح و سرگرمی ضروری است؟ و اگر چنین است، چرا؟» هرچند که اگر بخواهیم فرزندان خویش را با فرستادن به مدرسه از ماتریکس شرکتهای تفریح و سرگرمی نجات دهیم، به نوعی، نظام مدرسهرَوی بیشتر از آنچه سریالهای «Barny or Friends» میتواند به بچهها صدمه بزند، به آنها آسیب میرساند، امّا این امر در حوصله مقاله حاضر نمیگنجد و در اینجا به آن نمیپردازیم. در اینجا کفایت میکند که بگوییم، اکثر ما به نحو سازمانیافتهای تربیت شدهایم که مصرفکننده باشیم و علیرغم همة ظاهرسازیهای مربوط به آزادی و آموزش، نهادها و سازمانها اساساً استعدادهای آدمی را چنان شکل میدهند که بیشتر ما نمیتوانیم در مورد راههای سرگرم کردن خودمان و تفریح کردن فکر کنیم.
در جهان مدرن، مسئلة تفریح و سرگرمی، رفته رفته غیرقابل تفکیکتر از مسئلة رسانههای گروهی میشود. این یک انحراف و گمراهی در تاریخ بشریت است: انسانها در زمانها و مکانهای مختلف، راههایی برای سرگرم کردن خود و دیگران یافته بودند و این مدتها پیش از ظهور غولهای رسانهای صورت گرفته بود. اگر از یک خانه متعلق به خانوادة متوسط و معمولی آمریکایی بازدید کنیم، خواهیم دید که یک جداسازی و تفکیک داوطلبانه در عمل ایجاد شده است. بچهها در یک اتاق بازیهای ویدیویی میکنند، پدر با رفقای خود فوتبال تماشا میکند، مادر در اینترنت جستجو میکند یا با تلفن با دوستانش گپ میزند و مادربزرگ یک مجله میخواند یا در نهایت یک رمان. اگرچه این تصویر، جهانی و مربوط به همة دنیا نیست، امّا تصویر نوع خانوادههای متوسط مدرن است و البته این امر حاصل از یک برنامهریزی و طرح است و نه یک اتفاق. به این امر «تفکیک مخاطبان» گفته میشود و از طریق بازاریابی صورت میگیرد و به نوعی، هر کسی طعمة آن واقع میشود.
بنابراین، پیش از آنکه به مسئله جداسازی بر مبنای جنسیت در میان مسلمانان بپردازیم ـ که به نظر میرسد این روزها تبدیل به موجی در حلقههای مسلمانان شده است ـ باید به مسئلهای اساسیتر بپردازیم و آن، موضوع بسیار پیچیدة تقسیم افراد به گروههای مختلف سنی و جنسی از سوی رسانههای تفریحی و سرگرمی است. اگر کسی از ما خواهان سرگرمی و تفریح سالم است، در این صورت، اوّل از همة باید فکری برای برطرف کردن این شکستها و فاصلههای میان طبقات سنی کرد. راستی چطور است مردها با پسرها و دخترها با زنان کارها را انجام بدهند؟ پیرها و کودکان یک جا جمع شوند؟ برای همة اینگونه جمعها چه اتفاقی افتاده است؟ مسئلة اصلی در مورد تفکیک مسلمانان ـ میان زنان و مردان ـنیست. مسئلة اصلی در مورد تولید انبوه کالاهای تفریحی و سرگرمکننده است که قشر بسیار خاص و مشخص سنی را مورد هدف قرار میدهد و واحدهای اجتماعی و فرهنگی را احاطه میکند. چگونه این کالاهای تولید انبوه شده، جایگزین اشکال رودررو و حضوری تعامل افراد شدهاند؟ پاسخ این است که تفریحاتی ایجاد کنیم که دوباره انسانها را دور هم جمع کند، در غیر این صورت، ایدة کلی خانواده یک سراب و فریب میشود.
برخی فکر میکنند که اگر مسلمانان بیش از این در جریان اصلی رسانهها فعالیت داشتند ـ مثلاً تولیدکننده کمدی، درام، بازی، تبلیغات و... بودند ـ بیشتر در جامعه پذیرفته میشدند و بیشتر میتوانستند بر تفریحات خود کنترل داشته باشند. در حالی که ایدة «نمایش روزانه» و کمدیهای موقعیت در ایالات متحده متولد شد. آنها که میخواهند بدانند، این ایدهها در جاهای دیگر چگونه اجرا میشود، میتوانند همة آنها را در رسانههای عربی ـ تلویزیونهای ماهوارهای مثل LBC ، MBC و المستقبل ـ ببینند، امّا اینکه آیا این امر افراد را قابل پذیرشتر میکند، قابل بحث است. در برخی موارد، این برنامهها مسخره کردن خود است و حتی گاهی که چنین نیست، از سوی مخاطبان غربی چنین برداشتی از آنها میشود. در بسیاری موارد، تفریحات مثلاً بومی و محلی، تقلیدی ضعیف و بیکیفیت از تولیدات پخش شده در جهان است که بیشتر از ایالات متحده نشأت میگیرد. هر مُد جدیدی که توسط آمریکا ایجاد میشود، توسط این مقلدان منطقهای، «بومی» میشود. به عنوان مثال مُد آمریکایی (reality TV) در برخی تلویزیونهای عربی و... در جهان اسلام ریشه دوانده است.
جدای از تلویزیون، تفریحات روزمرة فراوانی وجود دارد (یا تا همین اواخر وجود داشت) که مسلمانان میتوانند (و در حقیقت این کار را میکردند) در آن مشارکت داشته باشند و اکنون بسیاری از ما، خصوصاً آنها که عمدتاً مذهبی هم نیستند، نسبت به آن نگران هستند: مثل گوش کردن به موسیقی یا بازیهای خیالی کامپیوتری. برخی در این زمینه چنان پیش رفتهاند که درخواست فتواهایی برای تحریم چنین تفریحات و سرگرمیهایی را نمودهاند، امّا پیش از آنکه فتوایی بتواند مؤثر واقع شود، باید یک سلسله شرایط اجتماعی خاص تحصیل شود. کسی که برای بررسی فتواها در این زمینه وقت صرف کند، خواهد دید که فتواهای مربوط به مبحث تفریحات، در رویکرد و پاسخ با هم متفاوتند و اکثراً بازتاب زمان و مکانی هستند که آن فتوا در آن مطرح شده است. امروزه زمانه بر روی رسانهها میچرخد، بنابراین اگر کسی از گوش دادن به موسیقی سؤال میکند، منظور او گوش دادن به موسیقیای است که از طریق الکترونیکی و از نقطهای دوردست تهیه و پخش میشود. تلویزیون و بازیهای کامپیوتری، مثالهای دیگری در زمینة تجارب رسانهای دراینباره هستند. بنابراین، علاوه بر پرسیدن و خواستن فتواهایی له یا علیه این جریانها، شاید بهتر است این سؤال اساسی را از خودمان بپرسیم و در پی پاسخ به آن باشیم، چنانکه قبلاً مطرح شد: «هدف از تفریح چیست؟» و «انسانها پیش از عصر رسانهها، چگونه خود را سرگرم میکردند؟»، این سؤالها صرفاً برای مسلمانان مطرح نیست، بلکه به نوعی، این بشریت است که زیر بار مصرف منفعلانة تولیدات دیگران در زمینة تفریح و سرگرمی کمر خم کرده است. به دنبال فتوا برای اینکه چه برنامههایی از تلویزیون ببینیم (و یا اصلاً تلویزیون ببینیم یا خیر)، خود نوعی به عنوان مصرفکننده عمل کردن است. بخشی از این مشکل، به نظام نهادینه شدة مدرسهرَوی باز میگردد که کودکان موضوع آن هستند. این نوع از مدرسهرَوی که آن را مؤدبانه «آموزش» مینامند، اوّلین تولیدش خلق مصرفکنندههایی است که نمیتوانند برای خودشان فکری بکنند و دائماً نیازمند ساختارهایی ثابت هستند که از جایی دیگر ـ تلویزیون، مدرسه، روانشناس یا نصیحتکنندگان ـ به آنها بگوید که چه کنند. بر سر تفکر و تحقیق شخصی چه آمده است؟ شاید ناآرامی و ناراحتی مدرنی که مردم آن را احساس میکنند؛ شاید آنچه رخ داده است، عمیقتر از این باشد؛ شاید انسانها سوگوار از دست رفتن یا پاره شدن بخش مهمی از انسانیت خود هستند.
اسلام به عنوان یک دین، دارای فعالیتهایی خاص است که بیشتر موافق فعالیتهای عملی و فعال، جمعی و متفکرانه است. تفریح مدرن ـ در وجود بسیاری ـ نه فعال و نه متفکرانه است. بنابراین در تولید انبوه شده امّا معضل این است که مسلمانان تشخیص دادهاند که اکثر مردم در حال حاضر به عنوان مصرفکننده، گرفتار انواعی از تفریحات هستند که نمیتوان در مورد آن صرفاً به «این حرام است» اکتفا کرد و آن را به حال خود رها نمود. شاید بهتر باشد مسلمانان به نحو مؤثرتری از نوع و ساختار تفریحاتی که مصرف میکنند، بپرسند و سپس گام بعدی را بردارند و خود تولیدکنندة تفریحاتی شوند که ریشه در فرهنگ خودشان داشته باشد. البته این به معنی مدلهای بومی مقلّدانه از مدل آمریکایی مانند مدل (Reality TV) یا کارتونهای عربی «پارک جنوبی» نیست. آنچه برای مسلمانان ضروری به نظر میرسد، یافتن راههایی برای تفریح و سرگرمی خودشان است تا از این طریق، تفریحات خود را در جامعه خود و خانوادههای خود تولید کنند و از طریق رسانههای دیگران دریافت نکنند. آنگاه اگر مردم ملزم به شنیدن موسیقی هستند، خودشان آن را تولید میکنند و اگر باید تصاویر و نقاشیها را تماشا کنند، شاید یکی از خودشان باید نقاشی یا عکاسی بیاموزد و اگر مردم باید قصه گوش کنند، خودمان باید برای یکدیگر قصه بگوییم. داستانگویی در گذشته هنر پرارجی بوده است و خانوادهها برای همدیگر داستان میگفتهاند. این هنر ابتدا توسط کتابها کنار گذاشته شد ـ که برخی داستانهای خاص را بر برخی دیگر ترجیح داد ـ و پس از آن، رسانههای الکترونیک که داستانهایی خاص را در سطح جهانی پخش میکنند ظهور کردند. آنچه از همة اینها برمیآید، این است که مردم دوست دارند به صداهایی خوشایند گوش فرا دهند و تصاویر جذابی را ببینند و دوست دارند داستانهای جلبتوجه کننده را بشنوند. بنابراین، احتمالاً یک راه برای فرار از غولهای رسانهای، توسعة بیشتر تفریحات و سرگرمیهای آمریکایی است.
شاید بهترین محلّ آغاز برای ما، تشویق یکدیگر به تولید انواع مختلف هنرهای خلاق باشد، نه با هدف مدرک آموزشی یا ... بلکه با هدف جبران خلأی که دیگران احساس میکنند، دیگرانی که ساعات بیپایان روبروی تلویزیون و کامپیوتر مینشینند و وقت صرف میکنند. مسلمانان در طول سالها به طور فعالی ادبیاتی غنی از هنرهای تزئینی، بازیگری، صدا و تصویر تولید کردهاند که همة آنها میتواند سازنده و فکری و در عین حال برای خانواده و اجتماع مفید باشد. هر کدام از اینها به عنوان یک «سرگرمی» بهتر از صرف وقت برای مصرف محصولات تولید شدة صنایع رسانهای دیگران است که از لحاظ اخلاقی و ارزشی مسئلهدار هستند. این کار میتواند خلاقیت و تعهد منطقهای و محلی را به نفع خانواده و اجتماع به کار گیرد به نحوی که در داخل و خارج از خانه، پیر و جوان یکبار دیگر یاد بگیرند که چگونه خود و دیگران را سرگرم کنند، البته نه به این معنی که راه جدیدی برای اتلاف وقت پیدا کنند، بلکه به معنی یافتن مجدد ساختارهایی فکری و اجتماع محور برای تعامل که اساساً ریشه در ارزشهای سنتی دارد. اعتیار رو به افزایش به تفریحات آمریکایی، نشان از مشکل عمدة بحران هویت در جهان اسلام و دیگر نقاط جهان دارد. جوانان دیگر با فرهنگ محلی ارضا نمیشوند و خود را متناسب با شیوة زندگی مدرن آمریکایی ـ هجویاتی که در تلویزیون آمریکا به نمایش درمیآید ـ میدانند. این هجویات به نوبة خود از سوی تولیدکنندگان محلی و داخلی باز تولید میشوند که در مجموع، دنیایی خیالی و ساخته شده بر بال رسانهها را میسازد. فرهنگ محلی رابطة اندکی با این امر دارد و این خیالات و اوهام، دارای نظام ارزشهای واحد ـ علیرغم تفاوت سطحی ملیتها و زبانها ـ هستند. تفریحات آمریکایی میآموزند که زندگی به عنوان یک تجربه است؛ تلاش برای خرید و فروش شادی؛ تماشاگری جنسی و ترجیح دادن خواستهای شخصی بر هر چیز دیگر و زندگی به عنوان یک بازی و سرگرمی ناتمام. بنابراین، انسانها در فرهنگهای مستقل گذشته، چگونه خود را سرگرم میکردهاند؟ پیش از عصر رسانه، مردم چگونه خود و دیگران را سرگرم میکردند؟ شادی و سرور در میان فرهنگهای مختلف به چه معناست؟ تفریح و سرگرمی خانوادگی چیست؟ بدون بحث در مورد این سؤالها با هدف ایجاد مفاهیم و افعالی سرگرمکننده، امّا محلی و اجتماعی، مسلمانان به عنوان مصرفکنندگان منفعل باقی خواهند ماند.
پي نوشت ها :
٭منبع: Muslimedia.com، آوریل 2004.
ماهنامه موعود شماره 109