چکیده:
در منظر امام علی علیه السلام عدالت دارای یک وجه برجسته می باشد. این موضوع در ابعاد مختلف حیات آن حضرت ظاهر شد. زمانی که ایشان به حکومت رسیدند شیوه ای را اتخاذ نمودند تا اموال به تاراج رفتۀ بیت المال را بازگردانند.
امام علی (ع) که در مکتب وحی تربیت یافته بودند با نهایت شدت علیه فساد مالی به مبارزه پرداختند. ایشان راه صحیح حکومت و حمایت از فقرا را نشان دادند. شیوۀ عدالت جویانۀ امام حتی پیروان ادیان دیگر را به خود جذب نمود و آن زمانی بود که ایشان طعم عذاب و تنبیه خیانت به بیت المال را با آهن گذاخته نشان دادند.
واژگان کلیدی:
بیت المال، ثروت های بادآورده، کارگزاران مالیاتی، اختلاس، عدالت محوری، غارتگران بیت المال.
مقدمه:
امام علی علیه السلام در مورد بیت المال مسلمانان بسیار سختگیر بود تا آنجا که خود در سخت ترین شرایط زندگی به سر می برد و همواره خود را با افراد بی بضاعت و کم درآمد جامعه مقایسه می نمود و سطح زندگی خویش را با آنان تنظیم می نمود.
به گونه ای که آن حضرت خوراک خویش را در صندوق می گذاشت و آن را مهر میزد که مبادا دیگران خورشتی بر آن بیفزایند. می فرمود دوست ندارم به جز چیزی که بدان علم دارم چیز دیگری در شکم وارد کنم خوراک آن حضرت غالباً نان جو و سرکه یا نمک، مایعات چرب گیاهی، شیر و خرما بود در حالی که دیگران از نان گندم و گوشت استفاده می کردند و اگر او می خواست می توانست بهترین غذاها را برای خود و خانواده اش تهیه کند.
چون، عیر از بیت المال، اموال خصوصی فراوانی در اختیار داشتند. اما امام علیه السلام این رفتار را به عنوان یک الگو انجام داده و می خواست فرهنگ جامعۀ اسلامی را به این سوی رهنمون سازد. و کارگزاران، از هر جهت الگو و اسوۀ مردم باشند.
امام علیه السلام عثمان بن حنیف فرماندار بصره را که در میهمانی اشرافی یکی از ثروتمندان بصره شرکت کرده بود از همین جهت مورد اعتراض و سرزنش قرار داد، به او فرمود:
«آگاه باش هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند، و از نور دانشش روشنی می گیرد، آگاه باش امام شما از دنیای خود به دو جامۀ فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزگاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری کنید.» [دشتی، ن 54]
لباس او بسیار ساده و غالباً متشکل از یک شلوار تا نصف ساق، یک پیراهن تا روی پا و یک دوش انداز که از جلو تا روی سینه و از پشت تا روی باسن را می پوشانید که جنس آن ها از پشم یا کرباس و ارزش آن ها از سه تا چهار درهم و یا یک دینار تجاوز نمی کرد. همچنین تا جایی که امکان داشت امام لباس خویش را وصله می زد و از خرید لباس نو اجتناب می نمود.» [الریشهری، 1241 ق، 9/357]
امام علی علیه السلام نه تنها از بیت المال برای رفاه زندگی شخصی خویش استفاده نکرد، بلکه از اموال شخصی خود نیز در این راه، بهره ای نجست و آن ها را با ایثار و فداکاری، صرف زندگی محرومان و نیازمندان نمود.
آن حضرت در تقسیم بیت المال ترجیح و تفاضلی میان آحاد مردم قائل نبود و آن را بطور مساوی میان آن ها تقسیم می کرد و بیشتر اوقات از سهم خویش به نفع فقرا و مساکین صرف نظر می کرد. خود را مقید کرده بود که از بیت المال ارتزاق نکند.
حتی در سخت ترین شرایط نیز نظیر زمان جنگ این سیره را ادامه داد – در جنگ جمل از زمان حرکت تا پایان جنگ از اموال شخصی که از مدینه به همراه آورده بود استفاده می کرد – و روزی هم که خواست از بصره برود در حضور مردم اعلام کرد:
«من در این مدت از بیت المال ارتزاق نکردم اکنون هم چیزی به همراه نمی برم.» [مفید، 1374، 432]
در جای دیگر فرمودند:«به خدا قسم من از بیت المال شما درهمی برای خود نخواهم گرفت مادامی که یک درخت خرما در مدینه داشته باشم» [مجلسی، 1403، 40/170]
و نیز فرمود:«یا اهل الکوفة اذا انا خَرَجتُ مِن عندکم بغیر رحلی و راحلتی و غلامی فَانَا خائن» [همان، 41/137]«ای مردم کوفه اگر من با چیزی به جز زیر اندازم و مرکب سواریم و خدمتکارم از میان شما خارج شدم پس خیانتکار خواهم بود.»
البته همان طور که حضرت علی علیه السلام فرمودند دیگران نمی توانند مثل او باشند. اما نکته مهم این است که پیروان آن حضرت مخصوصاً مدیران و کارگزاران حکومت اسلامی در راه و مسیرعلی علیه السلام حرکت کنند و او را الگو و مقتدای خویش قرار دهند.
هرچند شرایط زمانی و مکانی و موقعیتی جامعه کنونی با زمان امیرالمؤمنین علیه السلام از جهات مختلفی تغییر کرده است، و این خود مقتضای شیوۀ دیگری است. اما در همین زمان هم از کسانی که دم از حکومت اسلامی می زنند و خود را خدمت گزار مردم می دانند انتظار می رود که زندگی علی گونه داشته باشند و خود را با افراد متوسط و پایین جامعه مقایسه کنند نه با سرمایه داران و اقشار مرفه جامعه که درد فقر و سختی زندگی را نچشیده اند و تا جایی که می توانند از بیت المال کمتر استفاده نمایند.
همچون حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران که حتی مقید بودند از سهم امام و شهریه هم استفاده نکنند و با قناعت و صرفه جویی و ساده زیستی عمر پربرکت خویش را سپری نمود که درود خدا و انبیاء و اولیاء و فرشتگان الهی بر او باد.
نمی شود یک مسئول نظام اسلامی دنبال جمع آوری ثروت و تأمین زندگی تجملاتی و پرزرق و برق باشد و دم از حکومت علوی بزند.مهم تر از آنچه گفته شد این است که دست اندرکاران نظام اسلامی باید بفکر حفظ و حراست از اموال عمومی و ثروت های ملی باشند و با شجاعت و دقت از ریخت و پاش و حیف و میل بیت المال جلوگیری کنند و راه و چاره ای اندیشیده شود که اموال عمومی در راه مصالح ملت مخصوصاً پابرهنگان و محرومان جامعه مصرف شود و مانع غارت و چپاول اموال ملت توسط عده ای خیانتکار شوند و در این راه می توانند به مولا و مقتدای خویش امیرالمؤمنین علی علیه السلام اقتدا کنند.
چرا که ایشان تا آخرین لحظات عمر خویش به دنبال اجرای عدالت و حفظ و حراست اسلام و اموال مسلمین بودند و از خطرات و کارشکنی ها و مخالفت های معاندین و مخالفین و منحرفان بیم به خود راه ندادند. در این مقاله سعی شده است، احساس مسئولیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در زمینۀ بیت المال مسلمین که در قالب سخنان نامه ها و کلمات قصار و سیرۀ عملی آن حضرت ظهور و بروز یافته است ارائه گردد؛
لذا در ذیل چهار عنوان که هر کدام شامل زیرمجموعه هایی است به بررسی و تبیین دیدگاه های آن امام علیه السلام پرداخته شده است:
1- وضعیت بیت المال قبل از حکومت علوی.
2- موضع گیری های امام علی علیه السلام نسبت به سیاست های گذشته.
3- سیاست امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد بیت المال.
4- سیرۀ امام علی علیه السلام در رویارویی با خیانت کنندگان به بیت المال.
1- وضعیف بیت المال قبل از حکومت علوی
به اعتقاد بسیاری از مورخان خلفای اول و دوم خود را مقید به حفظ چارچوب و دستورات اسلام و سنت پیامبر (ص) می دانستند و سعی می نمودند که زندگی ساده و زاهدانه ای داشته باشند.
با اینکه فتوحات اسلامی از زمان خلیفه اول آغاز شده و در زمان خلیفه دوم به اوج خود رسید و ثروت های زیادی از طریق خراج و غنائم جنگی نصیب مسلمانان گردید، و آن ها از تنگناهای مالی نجات یافتند، اما این امر باعث نشد که آنان به زخارف دنیوی روی آورند و به فکر رفاه طلبی و زندگی تجملاتی بیفتند بلکه سعی نمودند به همان ساده زیستی خود ادامه دهند.
البته برخلاف این دیدگاه مشهور، برخی از مورخین بر این باورند که خلیفه دوم گرچه به ظاهر ساده زیست بود اما برخی شواهد، حاکی از آن است که بسیار ثروتمند بوده است [دهلوی، 1414 ق، 1/؟] او چهل هزار درهم مهریۀ همسرش قرار داد [ابن سعد، 1969، 8/464] و صدها هزار درهم از اصل مالش را به دامادش بخشید. [سیوطی، 1994، 120]
تنها میراث یکی از فرزندانش صدهزار درهم بوده است [جعفریان، 1366، 2/17]. با توجه به این مطالب او در عین ساده زیستی، به فکر ذخیره نمودن اموال نیز بوده و خود را از آن همه، به ظاهر بی بهره نموده است.
ولی با سر کار آمدن عثمان، اوضاع جامعۀ مسلمانان بکلی تغییر کرد. چون روی کار آمدن او به منزلۀ قدرت یافتن نمایندۀ نیروهایی از قریش بود که ذاتاً تمایلی به اسلام نداشتند، بلکه ظاهراً اسلام را پذیرفته بودند تا جان و مال آن ها در امان باشد.
بنابراین، عثمان بخاطر حاکمیت یافتن خط ابوسفیان و بنی امیه در مقابل آن ها ضعف نشان می داد. با نگاهی به دوران خلافت عثمان می توان به این نتیجه رسید که هدف او حاکمیت دادن به قریش و بنی امیه و پرکردن جیب سران آنان و بهره مند ساختن آن ها از درآمد فتوحات اسلامی بوده است.
چون در زمان خلافت او تسلط مسلمین بر سرزمین های فتح شده تثبیت شد و اموال و ثروت های فراوانی از آن مناطق بسوی مرکز خلافت سرازیر گشت و خلیفه با دست و دلبازی تمام بیت المال مسلمین را بین نزدیکان و دوستان خود تقسیم می کرد که نمونه هایی از آن را نقل می کنیم.
خلافت عثمان که نزدیک 21 سال طول کشید تقریباً یک سیر تدریجی را به سوی قدرت دادن به بنی امیه طی کرد و جامعه را به اندازه ای از لحاظ رفاه طلبی غنی کرد که عامل دینی در انگیزه های مردم به شدت کاهش یافت.
خلیفۀ دوم در لحظات آخر عمر شورای شش نفری را بدور خود جمع کرد و گفت:همۀ شما مایل هستید بعد از من به خلافت برسید و برای هر یک عیبی بیان کرد. از جمله به عثمان گفت: گویا می بینم که خلافت را قریش به دست تو داده اند و بنی امیه و بنی ابن معیط را بر گردن مردم سوار می کنی و بیت المال را در اختیار آنان قرار می دهی و گروهی از گرگان عرب تو را در بسترت می کشند. [مکارم، 1375، 1/369]
در بین همۀ نقاط ضعفی که در خلیفۀ سوم بود مهم ترین مشکلی که از ناحیۀ مخالفین او مطرح شد، بخشش های بی حد و حصر او به خاندان بنی امیه و کسانی که به عنوان یاران نزدیک او مطرح بودند، می باشد.
قبل از نقد دیدگاه در مورد این بذل و بخشش ها کلام امیر بیان علی علیه السلام را نقل می کنیم.حضرت در خطبۀ سوم نهج البلاغه که معروف به خطبۀ شقشقیه است به بررسی حوادث خلافت و امامت و رهبری جامعۀ اسلامی بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرداخته و ضمن بیان اولویت و برتری خود نسبت به امر خلافت و رهبری از نحوۀ روی کار آمدن خلیفۀ اول و دوم و سوم بحث کرده و شاخصه های اصلی آن ها را بیان فرموده است. ایشان در مورد خلیفۀ سوم می گوید:
«إلی أنْ قامَ ثالِثُ القَوْمِ نافِجاً حِضنَیْه بَیْنَ نَثِیلِه و مُعتَلَفِه و قامَ مَعَه بَنو أبیه یَخْضِمُونَ مالَ الله خَضْمَةَ الإیَلِ نَبْتَهُ الرّبیعٍ إلی أن إنْتَکَثَ علیْه فَتْلُهُ و أجْهَزَ عَلیْه عَمَله و کَبَتْ به بِطْنَتَه» [صبحی صالح. خ 3]
«تا آن که سومی به خلافت رسید دو پهلویش از پرخوری باد کرده همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود و خویشاوندان پدری او از بنی امیه بپاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، مثل شتر گرسنه ای که به جان گیاه بهاری بیفتد. عثمان آنقدر اسراف کرد که ریسمان بافتۀ او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت و شکم بارگی او نابودش ساخت.»
امام علیه السلام در این خطبه خوردن بیت المال را به وسیله عثمان و فرزندان بنی امیه به خوردن گیاهان بهاری به وسیلۀ شتر تشبیه کرده است. مناسبت تشبیه این است که شتر از خوردن علف بهاری لذت می برد و با حرص و میل زیاد آن ها را می خورد، آن گونه که دو پهلویش بالا می آید.
برای این که شتر یک دوره خشک زمستانی را پشت سر گذاشته و علف های بهاری نیز تازه و سبزند و بسیار خوش خوراک می باشند. حضرت نیز پرخوری و خوش خوری اموال بیت المال را به وسیله عثمان و هم دستانش پس از پشت سرگذاشتن یک دورۀ محرومیت و دوری از حکومت و بیت المال این چنین به تصویر کشیده است. و با سه جمله وضع عثمان را بیان کرده است.
1- اِنْتَکَثَ علیه فَتْلُهُ: سوابقی را که برای خود از نظر مردم فراهم آورده بود و گروهی او را به زهد می شناختند از میان برد و حرکت دنیاپرستانۀ او و یارانش همۀ آن رشته ها را پنبه کرد.
2- أجْهَزَ عَلیْه عَمَله: اعمال او زودتر از آنچه انتظار می رفت ضربه کاری بر او وارد کرد و کار او را ساخت.
3- و کَبَتْ به بِطْنَتَه: و شکم بارگی و پرخوریش او را نابود ساخت.
این سخنان حضرت امیر دربردارنده نکات آموزنده فراوانی است که به مهمترین آن ها اشاره می کنیم:
اول: کارگزاران و مدیران حکومت اسلامی تا وقتی در دل مردم جای دارند که از موقعیت خود سوءاستفاده نکنند و بدنبال جمع آوری مال و ثروت و بدست آوردن مقام و ریاست نباشند بلکه قصد آن ها خدمت به مردم و کسب رضای الهی باشد.
در غیر این صورت، موقعیت اجتماعی خود را از دست می دهند و سوابق حسنۀ آن ها از بین می رود و افکار عمومی به سرعت بر ضد آن ها بسیج می شوند و مال پرستی و مال دوستی آن ها سبب سقوطشان می گردد.
دوم: همان کسانی که عامل پیدایش و ظهور و سر کار آمدن عثمان شدند، سبب نابودی او گردیدند. اشخاصی مثل سعد بن ابی وقاص، طلحه، زبیر و عبدالرحمن بن عوف که به خاطر بهره مندی از امور مادی و دنیوی به او رأی دادند و او را سر کار آورند .
با غارت و چپاول بیت المال و گسترش دنیاطلبیِ شان سبب شدند که حکومت عثمان مقبولیت شرعی و اجتماعی خود را از دست بدهد و در نتیجه، مردم دست از حمایت او برداشتند و علیه او شورش کردند و حکومت را ساقط نمودند و خودِ او را نیز کشتند. پس اگر زمامداران خواستار بقای حکومت خویش اند باید مراقب طرفداران و اطرافیان خود باشند.
بعضی از شارحین نهج البلاغه جملۀ « اِنْتَکَثَ علیه فَتْلُهُ» را به معنای درهم ریختن تدابیر و نقشه های عثمان می دانند، چون او برای تثبیت خلافتش کارها را به اقوام و خویشان نزدیکش واگذار کرده بود و شاید از دید سیاسی این کار موجب استحکام حکومت می گردد. ولی همین امر نتیجه عکس داد و همین افراد اسباب نابودی او را فراهم کردند و به تعبیر امام علیه السلام رشته ها را پنبه کردند. [مکارم، 1375، 1/367]
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید:«خلیفه سوم بنی امیه را بر مردم مسلط کرد و آن ها را به فرمانداری ولایات اسلام منصوب نمود و اموال و اراضی بیت المال را به عنوان بخشش در اختیار آنان گذارد. از آن جمله سرزمین های آفریقا که در زمان او فتح شد. خمس همه آن ها را گرفته و به مروان بن حکم (دامادش) داد. [ابن ابی الحدید، 1385ق، ؟]
عدۀ زیادی نقل کرده اند که خلیفه، ملک «فدک» را که حضرت فاطمه (س) گفته بود از بخشش های پدرش به اوست به مروان بن حکم بخشید. [ابن الوردی، ؟، 204]نقل شده است که ابوموسی اشعری مال زیادی از بصره برای عثمان فرستاد و او همه آن را میان فرزندان و خانواده اش تقسیم کرد.
در این هنگام زیاد بن عبید نوکر حرث بن کلات ثقفی در نزد عثمان بود وقتی این کار را دید گریه کرد. عثمان به وی گفت گریه نکن، عمر برای رضای خدا بیت المال را به اقوامش نمی داد و من برای رضای خدا به خانواده و خویشاوندانم می بخشم. [ابن میثم، 1375، ؟]
نقل شده است که عثمان، ابن ابی العاص را مأمور جمع آوری صدقات قبیله قضاعه کرد که مجموع صدقات بالغ بر سیصد هزار دینار شد و عثمان همه آن را به حَکَم بخشید. [همان، ؟]
شخص خلیفه سوم نیز اسرافهای زیادی مرتکب می شد چنان که مسعودی نقل کرده است وی خانۀ بسیار مجللی در مدینه برای خود ساخته بود. [مسعودی، 1989، 1/433]
علامه امینی از قول ذهبی نقل می کند که خلیفه اموال زیادی جمع کرده بود از جمله هزار غلام داشت. [امینی، 1416، 8/258]
زبیر ابن بکار نقل کرده است که وقتی خلیفه سوم خانۀ مجللی ساخت که مورد اعتراض قرار گرفت گفت من این خانه را از بیت المال ساخته ام و در آینده هم برای شما باقی می ماند. [جعفریان، 1366، 348]
علامه امینی در جلد 8 الغدیر جدولی را از بخشش های عثمان به اقوام و نزدیکانش با استناد به مدارک تاریخی جمع آوری نموده است که جهت اطلاع و عبرت گرفتن از تاریخ تحت عنوان ثروت های باد آورده نقل می کنیم:
1-2 ثروت های بادآورده در زمان عثمان
روزی که عثمان کشته شده 150000 دینار و 1000000 درهم نزد خزانه دارش موجود بوده است املاکش در وادی القری و حنین 100000 دینار بود، در حالی که اکثر مردم در تهیۀ مایحتاج ضروری زندگی مشکل داشتند. قسمتی از بخشش ها و برداشت های شخصی عثمان از بیت المال به قرار زیر است:
مروان ابن حکم داماد عثمان 500000 دینار
عبدالله ابن سعد 100000 دینار
طلحه 200000 دینار
عبدالرحمن بن عوف 2560000 دینار
یعلی بن امیه 500000 دینار
زید بن ثابت 100000 دینار
برداشت عثمان 350000 دینار
جمع کل 4310000 دینار
حکم بن ابی العاص 300000 درهم
آل الحکم 2020000 درهم
الحارث 300000 درهم
سعید بن العاص 100000 درهم
ولید بن عقبه 100000 درهم
عبدالله بن خالد بن اسید 900000 درهم
ابوسفیان 200000 درهم
مروان 100000 درهم
طلحه 2500000 درهم
زبیر 59800000 درهم
سعد بن ابی وقاص 250000 درهم
برداشت عثمان 30500000 درهم
جمع کل 126770000 درهم
این اعداد و ارقام بخشی از بخشش های بی حساب خلیفه سوم از بیت المال مسلمین بود. [امینی، 1416، 8/404]
مسعودی در مروج الذهب می گوید:«در زمان خلافت عثمان جماعتی از صحابه صاحب املاک مزروعی و خانه ها شدند، از جمله زبیر خانه ای در بصره ساخت که قرن ها بر قرار بود و در سال 233 قمری مهمانسرای تجار و سرمایه داران بوده است.
او همچنین خانه ای در مصر و در اسکندریه داشت و هنگامی که از دنیا رفت پنجاه هزار دینار و هزار اسب و هزار غلام و کنیز از خود بر جای گذاشت. مسعودی در مورد طلحه و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص نیز اعداد و ارقام عجیبی نقل می کند که باید مایه عبرت کارگزاران باشد. [مسعودی، 1989، 1/434]
طبری در تاریخ خود آورده است که عثمان حوادث تازه ای در جهان اسلام بوجود آورد که باعث خشم مسلمانان شد. از جمله می توان موارد زیر را نام برد:
1- سپردن امارت ها به دست بنی امیه به ویژه فاسقان و سفیهان و افراد بی دین آن ها
2- بخشیدن غنائم و بیت المال مسلمانان به آن ها
3- آزار و ستم هایی که به افراد متدین و مبارز روا داشت مثل عمار، ابوذر و دیگران [طبری، ؟، 3/438]
این بود گوشه ای از غارت و چپاول بیت المال مسلمین در دوران خلافت عثمان و تنها پاسخی که خلیفه به این بخشش های نابه جا و ناروای خود داشت این بود که می گفت با این کار قصد صلۀ رحم و پیوند با نزدیکان و خویشاوندانش را دارد. [ابن سعد، 1969، 5/36]
شیخ مفید می گوید بعید نیست با این بخشش ها گفته باشد اگر کلید بهشت را داشته باشم علی رغم خواست مخالفین آن را به بنی امیه می دادم. [مفید، 1374، 981]
همین اعمال و رفتار عثمان و فرزندان امیه بود که مردم را بستوه آورد و دیگر بیش از این نتوانستند ظلم و ستم و بی عدالتی ها و غارت و چپاول بیت المال را تحمل کنند و لذا دست به شورش و انقلاب زده و خلیفه را کشتند.
اما چون فساد اقتصادی و سیاسی در اعماق وجود عده ای ریشه دوانیده بود و مزه زندگی مرفه و غرق شدن در زرق و برق دنیا را چشیده بودند آرام نگرفتند. و با ادعای خونخواهی خلیفه مقتول شروع به مخالفت و مبارزه با حضرت امیر علیه السلام نمودند.
به گونه ای که بر اثر همان اعمال و رفتارهای نابجای خلیفه و محرومیت سرکردگان و قریش از ثروت های بادآورده بعد از قتل او جنگ جمل راه افتاد و تعداد زیادی از مسلمانان کشته شدند و همین امر سبب قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام گردید. چون او شهید راه عدالت شد و یکی از ابعاد مهم عدالت، عدالت اقتصادی است و کسانی که تحمل آن را نداشتند او را به شهادت رساندند.
2- رویکرد امام
2-1 موضع گیری حضرت علی (ع) نسبت به سیاست های مالی قبل از حکومت خود
ابن ابی الحدید می گوید امیرالمؤمنین علی علیه السلام در روز دوم خلافت در مدینه این خطبه را ایراد کردند و نسبت به اعمال و سیاست های مالی گذشته اعلام موضع نمودند [ابن ابی الحدید، 1385 ق، 1/269]
بخشی از آن چنین است:«والله لَوْ وَجَدَتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِه النِساءُ و مُلِکَ به الاِماءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فی العَدْلِ سِعَةً وَ مَنْ ضاقَ علیه العَدْلُ فالجَوْرُ علیه اَضْیَق» [دشتی، خ 15]«بخدا سوگند اموال غارت شدۀ از بیت المال را به آن باز می گردانم حتی اگر آنان را بیابم که مهر زنان شده باشد یا کنیزانی با آن خریده باشند. همه را قاطعانه به بیت المال برمی گردانم زیرا که عدالت گشایش است و آن کسی که عدالت برای او تنگ باشد ظلم و ستم برای او تنگ تر است».
امام (ع) در این خطبه به تمام افرادی که در زمان عثمان اموال بیت المال را غارت کرده بودند یا از طرف خلیفه به آن ها داده شده بود هشدار می دهد. امام به آن ها اعلام می کند که باید تمام این اموال را برگردانند و گرنه با قدرت از آن ها خواهد گرفت و در نتیجه ایشان امید طمع ورزان را قطع کرد.
از اینجا معلوم می شود چرا مردم علیه عثمان قیام کردند و او را کشتند و نیز علت مخالفت افرادی چون طلحه و زبیر و معاویه و عده ای دیگر با علی (ع) و حکومت ایشان چه بوده است. چون با حکومت عدل علی (ع) دنیای حرام آن ها به خطر افتاد و احساس کردند از ثروت های بادآورده و اموالی که غاصبانه و ظالمانه بدست آورده اند، محروم شده اند و از این روی مخالفت کردند.
چرا امام علی علیه السلام گذشته را نادیده نگرفت؟
شاید این سؤال به ذهن آید که چرا حضرت امیر علیه السلام نسبت به اعمال و سیاست های گذشته در مورد بیت المال کوتاه نیامد و آن ها را نادیده نگرفت. با این که ظلم و ستم ها و غارت و چپاول ها در زمان او نبوده است و ممکن است برخی مصلحت اندیشی کنند و بگویند بهتر بود برای استحکام حکومت خود متعرض افراد و سیاست خلیفه قبلی نشود تا همه از او حمایت کنند. اما پاسخ این سؤال بخوبی از سخن و سیرۀ امام روشن است.
اولاً امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجسمۀ عدل است و قائل است که هدف وسیله را توجیه و جایز نمی کند. هرچند هدف مقدس باشد اما رسیدن به آن از طریق نامشروع و با حیله و نیرنگ جایز نیست.
بنابراین، حاضر نبود برای استحکام پایه های حکومت خویش از راه مسامحه و تساهل استفاده کند و حق و عدل را نادیده بگیرد. بدلیل این که عدالت، گذشته و حال و آینده ندارد و در هر اوضاع و احوالی باید اجرا شود.
حاکم عادل کسی نیست که فقط در زمان حکومت خویش بعدالت رفتار کند. بلکه اگر در گذشته حقوق محرومین و مستضعفین به غارت رفته است نمیتواند نسبت به آن چشم پوشی کند و آن را نادیده انگارد، هرچند که موقعیت خود را در خطر ببیند.
اما همه باید بدانند که اسلام هم جاذبه دارد و هم دافعه و علی علیه السلام که مظهر و تجلی اسلام ناب محمدی است نیز چنین است. از یک طرف، انسان های حقیقت جو را به خود جذب می کند به گونه ای که به او عشق می ورزند و تا آخرین نفس در رکاب او می جنگند. از طرف دیگر، انسان های حیله گر و مکار و خیانتکار را از خود دفع می کند چون لیاقت ندارند در کنار علی علیه السلام باشند. ایشان سپس می فرماید که نارضایتی چپاولگران بی جا و بی مورد است چون عدالت مایۀ گشایش برای جامعه است و آن کس که اجرای عدالت برای او موجب تنگنا و مضیقه شود ظلم و ستم برای او سخت تر است.
از طرف دیگر، سکوت امام علیه السلام در برابر اعمال و رفتار گذشته، خود تأیید آن تلقی می شد. از این روی، امام علیه السلام به همگان اعلام می کند که آن چه قبلاً عمل شده است قانون اسلام نبوده، بلکه براساس هوا و هوس و خلافت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. امام از آن رو چنین عمل می کند که رفتارهای پیشین الگو و سرمشقی برای دیگران قرار نگیرد و اعمال آنان را به پای اسلام ننویسند.
به نظر ایشان، متجاوزان به حریم بیت المال باید مجازات شوند و دستان آلوده آنان از اموال و ثروت های مردم قطع شود. لذا با قاطعیت اعلام می کنند که حتی اگر آن اموال را در مصارف حساس و خاصی که مربوط به زندگی خانوادگی آن ها است هزینه کرده باشند آن را به بیت المال برمی گرداند. چون این مصداق روشن عدالت است و مایه شکوفائی جامعه و رضایت عموم مردم و خاموش شدن فتنه ها است. حتی این سیاست امام به نفع کسانی است که دست هایشان به اموال مردم آلوده بود چون عدالت تنها اموال حرام را از آن ها می گیرد، ولی اگر زیر بار عدالت نروند و راضی به ظلم و ستم باشند تمام اموالشان به خطر می افتد.
در بعضی روایات بخش دیگری از این خطبه نقل شده است که جواب این سؤال به خوبی از آن معلوم می شود. حضرت فرمودند:«اَلا اِنَّ کلَّ قَطیعةٍ اَقْطَعَها عثمان و کلَّ مالٍ اَعْطاهُ مِنْ مالِ الله فهُوَ مَرْدود فی بِیت المال فإِنَّ حَقَّ القَدیم لا یُبْطِلُه شیءٌ» [امینی، 1416، 406]
«آگاه باشید تمام زمین هایی را که عثمان به افراد بخشیده و همۀ اموالی که از بیت المال داده است همه به بیت المال باز می گردد چون هیچ چیز نمی تواند حقوق گذشته را باطل کند».
بدیهی است که اگر مردم ببینند غارتگران بیت المال با کمال آزادی در جامعه رفت و آمد می کنند و کسی متعرض آن ها نمی شود احساسات آن ها جریحه دار شده و نمی توانند دوگانگی در اجرای عدالت را بپذیرند.
آنها نمی توانند قبول کنند که چپاول گران گذشته رها باشند و دزدان امروز دربند. این گونه رفتارها مردم را از اجرای عدالت مأیوس می کند. بنابراین، سکوت امام در برابر سیاست های گذشته هیچ توجیه منطقی و عقلانی نداشت. از نظر فقه اسلامی نیز اموالی که از اشخاص و بیت المال در گذشته غصب شده است باید بازگردانده شود و فرقی میان دیروز و امروز نیست.
ابن ابی الحدید می گوید:«علی علیه السلام پس از ایراد خطبه دستور داد تمام سلاح هایی که در خانۀ عثمان برای تهاجم بر مسلمین گردآوری شده بود و همچنین سایر اموال بیت المال را از آنجا بیرون آورند. ولی دستور داد متعرض اموال شخصی او نشوند و نیز فرمان داد تمام اموالی که عثمان به عنوان جایزه و هدیه بدون استحقاق به افراد بخشیده بود به بیت المال برگردانده شود». [ابن ابی الحدید، 1385 ق، 1/270]
2-2 آثار عدالت در جامعه انسانی
انسان بطور فطری دوستدار ارزشها است مگر آنکه این فطرت خدادادی در اثر عوامل درونی و بیرونی به انحراف کشیده شود و تغییر کند. عدل و داد نیز یکی از این ارزشها است که انسان ها بطور فطری میل به آن دارند. عدل یکی از با ارزش ترین اموری است که سبب آبادی جوامع انسانی و باعث پیشرفت و رونق آن ها می گردد.
با عدالت رفتار کردن و حق را به صاحبان حق دادن به نفع همه انسان ها است هرچند افراد ظالم خیال کنند که به ضرر آن ها می باشد. ممکن است در کوتاه مدت بتوان با ظلم و بی عدالتی جامعه را اداره کرد اما برای همیشه نمی توان؛ چون برخلاف میل فطری انسان است.
علی علیه السلام خود یکی از بزرگترین بنیانگذاران عدل در جامعه بشری است و به گفته جرج جرداق مسیحی او بانگ عدالت و انسانیت است که از حلقوم تاریخ برخاسته و به همین دلیل نام کتابش را «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» گذاشته است.
امام سجاد علیه السلام می فرماید:«العدل احلی من الماء یٌصبُه الظمان»«عدالت شیرین تر از آب برای تشنگان است».براساس مفهوم عام عدالت (هر چیزی در جای خود) پایۀ جهان هستی بر عدالت نهاده شده است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«بالعدل قامت السموات و الارض»در چنین نظام هماهنگی آیا انسان بعنوان گوشه ای از جهان هستی می تواند بدون عدالت به حیات خود ادامه دهد؟ عدالت و اقسام آن بحث بسیار گسترده و وسیعی است که در قالب این مقاله نمی گنجد و فرصت و موقعیت دیگری را می طلبد.
پیام های کلام امام
1- اموال غارت شده از بیت المال باید باز گردانده شود.
2- بی تفاوت نبودن حاکم نسبت به اعمال گذشته و تصمیم جدی برای جبران ظلم و ستم در گذشته.
3- قاطعیت در برخورد با حیف و میل کنندگان بیت المال.
4- عمل براساس عدالت.
5- آگاهی دادن به مردم نسبت به این که آنچه در گذشته عمل شده قانون اسلام نبوده است.
6- ثروت های بادآورده و نامشروع باید مصادره شود – توسط هر کس صورت گرفته باشد.
7- حفظ و حراست از بیت المال فدای ملاحظۀ افراد و شخصیت ها نشود.
8- برخورد با مفسدان اقتصادی نیاز به پشتوانه عمومی و دولتی دارد.
9- هیچ کس حق ندارد از مجرم دفاع و حمایت کند و همه در برابر قانون برابرند.
10- دولت متصدی برخورد با مفسدان اقتصادی و مجرمان است. هر کس از پیش خود حق ندارد این کار را انجام دهد.
11- برخورد با مفسدان عواقبی دارد که حکومت باید برای مقابله با آن آماده باشد.
3- سیاست های امام علی علیه السلام در برخورد با بیت المال
3-1 بیت المال تنها به صاحبان حق داده می شود
از جمله وظایف کارگزاران حکومت اسلامی این است که اموال عمومی یا به اصطلاح امروز بودجۀ دولت را تنها به کسانی بدهند که استحقاق دریافت آن را دارند. یعنی در مقابل کاری که انجام می دهند مزدی به آن ها داده شود.
همچنین افرادی که معلول جسمی یا ذهنی هستند و محرومان که منبع درآمدی ندارند و یا توانایی کار و تلاش ندارند و بر عهدۀ حکومت اسلامی است که هزینه زندگی آن ها را بصورت آبرومندانه ای تأمین کند.
اما کسانی که تحت هیچ عنوانی استحقاق دریافت از بیت المال را ندارند نباید تحت عناوین خیالی اموال مردم را در اختیار آن ها گذاشت. عدالت بمعنای واقعی همین است که به هر کس به اندازۀ استحقاقی که دارد به او پرداخت شود، ن
ه این که همه بطور یکسان و مساوی دریافت کنند. در زمان حکومت علی علیه السلام این امر بارها رخ داد که افرادی درخواست کمک و بخشش از بیت المال را نمودند. اما حضرت با قاطعیت به آن ها جواب رد داد و فرمود که آن ها استحقاق ندارند هرچند نیازمند باشند.
عبدالله بن زَمْعَه یکی از شیعیان و دوستان آن حضرت بود در زمان خلافت امام به خدمتش شرفیاب شد و درخواست کمک مالی کرد. امام علی علیه السلام فرمود:«اِنّ هذا المال لیس لی و لا لَکَ و انّما هی فیی لِلمسلمین جَلْبُ اسیافهم، فإَنْ شَرکَتَهم فی حَرْبِهِم کانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ و الّا فَجَناة اَیْدیهِم لاتکون لِغیر افواههم».
«این اموال که می بینی نه از آن من و نه از آن توست، غنیمتی گرد آمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود بدست آوردند، اگر تو در جهاد همراهشان بودی، سهمی چونان سهم آنان داشتی وگرنه دست رنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود». [دشتی، خ 232]
مقتضای ظآهر سخن امام این است که این مرد از حضرت درخواست بخشش کرد ولی امام علیه السلام از این کار خودداری ورزید و برای او دلیل آورد که مال و ثروتی که نزد او قرار دارد ملک شخصی او نیست بلکه از بیت المال و اندوختۀ مسلمانان است که از طریق نبرد با کفار و با ضرب شمشیر به غنیمت گرفته اند و خمس چنین مالی باید به مصارف خاص برسد که از طریق شارع تعیین شده است.
بقیه آن مال اختصاص به جنگجویان دارد و شخص سائل مستحق دریافت آن نبوده است و یا امام خمس آن را قبلاً به افراد دیگری پرداخت کرده و چیزی باقی نمانده بود. بنابراین، معلوم می شود که امام علیه السلام در اعطاء و بخشش از بیت المال بسیار دقت می نمودند که آیا درخواست کننده استحقاق دریافت را دارد یا نه؟ و در این مورد خاص چون حقی نداشتند مالی به او ندادند، هرچند در واقع فقیر و نیازمند بوده است. اما فقر و نیاز دلیل نمی شود که کارگزاران حق دیگران را به فقرا بدهند چون این خود نوعی ظلم و ستم به دیگران می باشد.
بر این اساس، امام فرمود دسترنج رزمندگان برای دهان دیگران شایسته نیست. یعنی کسی که برای بدست آوردن ثروتی تلاش نکرده است حق ندارد از آن استفاده کند، مگر با رضایت صاحبان مال.
حضرت در جای دیگر می فرماید:«به خدا سوگند عقیل را در نهایت فقر و تنگدستی دیدم که از من در خواست می کرد تا از گندم شما (مسلمانان) مقداری به او بدهم و کودکانش را مشاهده کردم که از فقر چنان ژولیده مو و تیره رنگ بودند که گویا چهره هایشان با نیل رنگ شده بود؛ چند مرتبه پیش من آمد و به طور مکرر حرف خود را اظهار می کرد و من به سخنانش گوش می دادم.
او گمان می کرد که من دین خود را به او می فروشم و دست از روش دینی خود بر می دارم و به راهی که او مرا می کشاند می روم. اما من در آن حالت پارۀ آهنی را سرخ کرده و نزدیک بدن او بردم تا مایه ی عبرتش باشد.
از شدت درد، فریادش برآمد و مانند بیماری که در نهایت رنج بنالد فریاد زد نزدیک بود از داغی آن بسوزد، پس به او گفتم ای عقیل، مادران در عزایت بگریند، آیا از پارۀ آهنی که انسان به بازی آن را شعله ور کرده است می هراسی؟
تو از این رنج اندک می نالی و من از آن آتش دوزخ ننالم؟ از این شگفت آورتر داستان شخصی است که شب هنگام بر من وارد شد، ارمغانی آورد با ظرفی سربسته از حلوا و معجونی که بر من ناخوشایند بود. گویا با زهر یا آب دهان مار آمیخته بود.
من به او گفتم این که آورده ای صله است یا زکات و یا صدقه؟ اگر صدقه است که بر ما خاندان حرام است او گفت صدقه و زکات نیست بلکه هدیه است. پس من گفتم زنان بچه مرده به عزایت بنشینند. آیا از طریق آیین خداوند وارد شده ای که مرا بفریبی آیا نمی فهمی یا دیوانه ای و یا هذیان می گویی؟
به خدا سوگند اگر اقلیم های هفت گانه را با تمام آنچه در زیر آسمان قرار دارد به من واگذار کنند تا خدا را دربارۀ مورچه ای نافرمانی کنم به این که پوست جوی را از دهان آن بربایم چنین کاری نمی کنم. این دنیای شما در نزد من از برگی که در دهان ملخی قرار دارد و آن را می خورد پست تر و بی مقدارتر است». [صبحی صالح، خ 224]
امیرالمؤمنین علیه السلام در این خطبه بیان می کند که چنان در حفظ و نگهداری بیت المال عدل و داد را رعایت می کند که حتی درخواست برادرش عقیل را – در شدت فقر و عیالمندی – رد نموده و با آهن تفتیده عذاب و کیفر تجاوز به حقوق دیگران و خیانت در بیت المال را به او می فهماند – که آتش قیامت بمراتب سوزنده تر از آتش و عذاب این دنیاست. همچنین با بیان داستان شخصی که برای او هدیه آورده بود،
از قرائن معلوم می شود که خواسته ای مهم هم داشته است، و از این طریق می خواست نظر علی علیه السلام را به سوی خود جلب کند و او را بفریبد. اما امام با قاطعیت دست رد به سینۀ او می زند و هدیۀ او را نمی پذیرد تا توقع بی جا در او ایجاد نشود. و این صحنه به قدری برای او دردناک بود که فرمودند:
«حلوایی را که با زهرمار درست شده بود شبانه به درب خانۀ من آوردند».و این کنایه از کشنده بودن این گونه هدایا است. چون اگر درخواست آن شخص بر حق بود حضرت حق او را می داد و نیازی به هدیه نبود و اگر باطل بود، امام که مجسمه عدال است بخاطر یک هدیه ناچیز از مسیر حق منحرف نمی شود.
در پایان حضرت می فرمایند اگر دنیا را به من دهند تا ظلمی را بر مورچه ای روا دارم این کار را نخواهم کرد. این سخن بیان می دارد که دنیا در نظر او هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
3-2 از حقوق مردم بر حاکم عدالت در تقسیم اموال و درآمدهای عمومی است
آنچه از حاکم عادل انتظار می رود این است که در تخصیص بودجه عمومی و تقسیم درآمدهای ملی تبعیض روا ندارد و تنها با رعایت اولویت ها و معیارهای عقلانی و شرعی در جهت تخصیص بودجۀ بیت المال مبادرت ورزد اما در صورت شرایط مساوی لازم است بودجه عمومی نیز بطور مساوی تقسیم گردد.
اینگونه نباشد که کسانی که نزدیک کارگزاران و دوستان و هم جناح آن ها هستند، با چاپلوسی و چرب زبانی و زد و بندهای سیاسی بتوانند بخش عظیمی از بودجه مملکت را به خود یا منطقه و محل خود اختصاص دهند.
اما کسانی که با این ترفندهای سیاسی آشنا نیستند و یا نمی خواهند از آن استفاده کنند محروم باشند و بحق خویش نرسند. آن طور نباشد که مناطق نزدیک به مرکز حکومت از امکانات رفاهی در سطح عالی برخودار باشند و در ناز و نعمت زندگی کنند و مناطق دور افتاده و نزدیک مرزها در فقر و بیچارگی و بدبختی به سر برند و از امکانات اولیه زندگی نیز محروم باشند.
امام متقین علی علیه السلام در جاهای مختلف این مطلب را بیان کرده و به کارگزاران هشدارهای لازم را داده اند. می فرمایند:«فأمّا حقکم علیّ فالنصیحة لکم، و توفیرُ فیئکم علیکم». [دشتی، خ 34]
«حق شما بر من، آن که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم».اگرچه امروزه وضعیت اموال عمومی و بیت المال مردم با زمان حضرت تفاوت های زیادی دارد و لازم است بخشی از بودجه و سرمایه های ملی در کارهای تولیدی و اساسی سرمایه گذاری شود و برای راه اندازی کارخانه ها و شرکت های دولتی بکار گرفته شود، اما در تخصیص بودجه برای همین امور نیز باید رعایت عدل و مساوات بشود و مصلحت ملت در نظر گرفته شود. تبعیض ناروا در بیت المال چیزی است که پایه حکومت را سست می کند و نظام از پشتیبانی عظیم ملت محروم می گردد.
به امام علی علیه السلام عرض کردند که مردم دل به دنیا بسته اند، معاویه با هدایا و پول های فراوانی که به نزدیکان خود می دهد دل های آن ها را به سوی خود جذب نموده است، شما هم از بیت المال به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخشید و از تقسیم مساوی دست بردارید تا مردم به سوی تان آمده و از شما حمایت کنند. حضرت در جواب فرمودند:
«اَتأمرونی اَن اَطْلُبَ النَصر بالجورِ فیمن ولّیتُ علیه و الله لا اَطورُ به ما سَمَر سمیر، و ما أمَّ نجم فی السماء نجماً و لو کان المال لی لَسوَّیتُ بینهم فکَیْفَ و انَّما المال مالُ الله ثم قال علیه السلام الا اِنّ العطاء المال فی غیر حَقّه تبذیر و اسراف و هو یرفَعُ صاحِبَه فی الدنیا و یَضَعُه فی الاخرة و یُکرِمُه فی الناس یُهینُهُ عندالله...» [دشتی، خ 126]
«آیا به من فرمان می دهید که با ستم به کسی که فرمانروای او شده ام پیروزی بدست آورم؟ به خدا سوگند تا روزگار افسانۀ بقا می سراید و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند دست به چنین کاری نمی زنم. به راستی اگر این مال هم از آن خود من بود آن را به مساوات میان مردم پخش می کردم چه رسد که مال خداست.
آگاه باشید بخشش مال به کسی که مستحق آن نیست تبذیر و اسراف است، این کار آدمی را در دنیا سربلند ولی در آخرت سرافکنده و پست می گرداند. او را در نظر مردم محترم ولی در آخرت او را پست و رذل می گرداند.
هر کس مالش را جز در راه خشنودی خداوند مصرف کند و به غیر اهل آن دهد خداوند او را از سپاس آنان بی بهره گرداند و دوستی آن ها را نصیب غیر او سازد و اگر روی پای او بلغزد و به کمک آنان نیازمند شود آن ها بدترین یاور و سرزنش کننده ترین دوستان می باشند».
تقسیم مساوی عطایا میان مسلمانان از سنت های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود. ابوبکر در زمان خلافت خود از همین سنت پیروی می کرد ولی پس از او کسانی که در اسلام سبقت و شرف نسب داشتند بر دیگران برتری داده شدند. آنان با این شیوه خو گرفتند و تا زمان خلافت حضرت امیر از این امتیاز بهره مند بودند.
لکن چون امام علی علیه السلام در تمام امور از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم پیروی می کرد و سنت های او را تعقیب می نمود. برای او ممکن نبود که در تقسیم عطایا رویه ای به جز تساوی اختیار کند. لذا وقتی خلافت به آن حضرت منتقل شد کسانی که به این امتیاز عادت کرده بودند انتظار داشتند که همچون گذشته بهره مند باشند. اما امام این را نپذیرفت و با همه مردم یکسان عمل کرد و بهره مندی از بیت المال را بطور مساوی قرار داد و این کار سبب بدبینی آن ها شد.
امام در پاسخ به درخواست آن ها خطبه صدرالاشاره را ایراد کردند که موارد ذیل را در بردارد:
1- هدف وسیله را توجیه نمی کند. هرچند ممکن بود با بذل و بخشش های ناروا عده ای از امام حمایت کنند که در واقع حمایت از حق بود ولی امام حاضر نشد برای هدف مقدس از وسیله نامشروع و نا به جا استفاده کند.
2- نباید اموال عمومی و ثروت های ملی را برای جلب رضایت و حمایت عده ای مصرف کرد.
3- کسانی که بخاطر پول از کارگزار حمایت کنند به محض محرومیت دست از حمایت برمی دارند.
4- نباید رضایت خداوند را به رضایت خلق خدا فروخت.
5- حتی در بخشش از اموال خصوصی و شخصی نیز باید رعایت مصلحت و عدالت بشود.
6- در مصرف بیت المال باید دقت شود تا نا بجا و ناروا مصرف نشود.
7- عطایا و بخشش های ناروا از بیت المال ممکن است مقام عطاکننده را در دنیا بالا ببرد اما در آخرت پست و ناچیز خواهد بود.
8- بخشنده به ناروا ممکن است در دنیا عزیز باشد اما در پیشگاه خدا ذلیل است.
9- مصرف بیت المال تنها در راه های مشروع جایز است.
10- چنانچه حق مردم به ناحق به عدۀ خاصی داده شود آن ها در مواقع نیاز از حکومت پشتیبانی نخواهند کرد.
11- حکومت بدون پشتیبانی مردم قدرت ندارد.
3-3 پاسداری و رسیدگی به امور بیت المال
یکی از حقوق مردم بر کارگزاران حفظ و حراست از بیت المال مسلمین است که بعنوان امانت در دست آن ها است و باید از حقوق ملت مخصوصاً محرومان و مستضعفان پاسداری نمایند و به هیچ عنوان اجازه ندهند که حقوق آن ها پایمال گردد.
حضرت امیر علیه السلام در فرازی از نامه 53 که برای مالک اشتر نخعی والی مصر نگاشتند چنین فرمودند:«ثُمَّ الله الله فی الطبقه السُفلی من الّذین لا حیلة لهم من المساکین و المحتاجین و اهل البؤسی و الزَمْنی...»
«خدا را خدا را دربارۀ گروه زیردستان درمانده و تهی دست و گرفتار رنج و زحمت و ناتوانی، زیرا بعضی از افراد این گروه دست نیاز پیش این و آن دراز نمی کنند. ولی برخی دیگر چنین نیستند. روی ابراز نیاز ندارند و اظهار نیاز نمی کنند.
برای رضای خدا آن چه را که دربارۀ حقوق ایشان بدان مأموری انجام بده و بخشی از بیت المال را که از غلات و منافعی که از زمین های به غنیمت گرفته شده به دست آمده است در هر شهری برای آنان معین کن زیرا دورترین ایشان همان سهم را دارند که نزدیکان آن ها دارند. نسبت به رعایت حق هر کدام از آن ها مسئولی، مبادا تو را غرور شادی و غرق شدن در ناز و نعمت از حال آنان غافل کند،
زیرا تو نباید بخاطر پرداختن به کارهای مهم از این کارها (رسیدگی به حال محرومان) غافل شوی و آن ها را فراموش کنی و اگر چنین کنی معذور نخواهی بود. بنابراین، همت خویش را از آنان دریغ مدار و از روی غرور، صورت از آن ها برمگردان.
کسی را که امین تو است و خداترس و فروتن است برایشان بگمار تا به کارهای آنان رسیدگی کند و به تو اطلاع دهد. تو دربارۀ آن ها چنان رفتار کن که وقتی خدا را ملاقات کنی عذرت را بپذیرد. به یتیمان و سالخوردگان که راه چاره ای ندارند و خود را برای درخواست آماده نکرده اند، رسیدگی کن.
آنچه گفتم برای فرمانروایان سنگین است و هر گونه حقی گران و سنگین است و گاهی خداوند آن را سبک می گرداند برای کسانی که فقط از او پاداش نیکو و رستگاری می خواهند و در برابر مشکلات صبورند و براستی به آنچه خدا وعده اداه است اطمینان دارند. [صبحی صالحی، ن 53]
نکات آموزنده این کلام عبارتند از:
1- بر عهده کارگزاران است که فقرا و محرومان واقعی جامعه را شناسایی و به امور آن ها رسیدگی نمایند.
2- در جامعه فقرا و نیازمندان از بیت المال سهم مشخص و معینی دارند که باید به آن ها پرداخت شود.
3- نیازمندان هر منطقه و شهری سزاوارترند که از مالیات و درآمدهای آن منطقه بهره مند شوند.
4- جمع کردن اموال عمومی و مالیات ها در مرکز خلافت و مصرف آن بین اطرافیان و نزدیکان جایز نیست.
5- رعایت اصول اخلاقی در مواجهه با نیازمندان.
الف – در سخن گفتن با آن ها با نرمی و ملایمت سخن گفتن.
ب – اجتناب از غرور و رویگردانی از آنان.
ج – تواضع و فروتنی در رفتار با آن ها:
- در راه رفتن
- لباس پوشیدن
- سخن گفتن
د – شنیدن درد دل های آن ها.
6- حاکم نماینده ای کاردان و خداترس برای رسیدگی به امور آن ها تعیین نماید.
7- رسیدگی به امور محرومان یک تکلیف الهی است و منتی بر آن ها نیست.
8- خداوند در قیامت نسبت به رسیدگی به حال درماندگان بازخواست خواهد کرد.
9- درماندگان واقعی افرادی قناعت پیشه اند و با کم هم راضی می شوند.
10- رسیدگی به امور یتیمان و کسانی که سرپرست خود را از دست داده اند از وظایف حکومت است.
11- بررسی احوال پیران و سالخوردگان و بازنشستگان که دوران جوانی و قدرت خویش را برای خدمت به مردم سپری کرده اند لازم و ضروری است.
12- اجرای حق سنگین است مگر برای کسانی که:
الف – هدف و غایت مقدسی داشته باشند.
ب – از اعتقاد قوی برخودار باشد.
ج – خدا را حاضر و ناظر بدانند.
د – از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنند.
ھ – با وجود همۀ سختی ها هدف را تعقیب کنند.
و – دنبال انجام وظیفه باشند نه ریاست.
ز – در اجرای قانون الهی از هیچ مشکلی نهراسند.
امام علی علیه السلام در فراز دیگری از همین نامۀ 53 در مورد کسانی که مالیات پرداخت می کنند و شیوۀ مصرف آن سفارشی هایی به مالک اشتر فرموده است که می تواند برای همه کارگزاران مخصوصاً کسانی که با مالیات سر و کار دارند بسیار مفید و آموزنده باشد.
«در مورد مالیات به نفع مالیات دهندگان قدم بردار، زیرا اصلاح مالیات و مصلحت مالیات دهندگان باعث آسایش و راحتی دیگران است، و آسایش دیگران میسر نیست مگر به وسیله مالیات پردازدان، چون مردم همه مرهون مالیات و مالیات دهندگانند. و باید تو بیشتر فکر آبادی زمین باشی تا گرفتن مالیات، زیرا مالیات جز با آبادی زمین به دست نمی آید.
و کسی که بدون آبادانی، مالیات بخواهد، در حقیقت دست به کار ویرانی کشور، و از بین بردن مردم زده و کار او دیری نخواهد پائید. بنابراین اگر مالیات دهندگان از سنگینی مالیات یا از رسیدن آفت و علتی و یا بی آبی و یا نیامدن باران و یا دگرگونی و تغییر وضع زمین که آب آنرا گرفته یا از بی آبی خراب شده است،.
شکوه کردند به اندازه ای که امید به صلاح کار را در ایشان برانگیزد از مالیات تخفیف بده و نباید این تخفیف بر تو گران و سنگین بیاید، زیرا این نوعی اندوخته است که با آبادانی شهرها آراستگی وضع حکومت به تو باز خواهد گشت و این سبب می شود تا مردم به تو اعتماد کنند و وقتی کاری پیش آید که به آن ها واگذار کنی با طیب خاطر و علاقه مندی انجام دهند. [همان]
حضرت در این کلام به یکی از منابع مهم درآمد دولت ها در گذشته و حال اشاره کرده و فرمان هایی را درباره مالیات به مالک اشتر گوشزد کرده است: حاکم کاردان تنها کسی نیست که از منابع و درآمدهای بدست آمده خوب استفاده کند.
و درست مصرف نماید بلکه کسب درآمد بیشتر برای اداره مردم و حکومت از راه های منطقی نیز لازم است. در غیر این صورت سرمایه های موجود به زودی به پایان می رسد و مردم دچار فقر و تنگدستی می شوند.
امروزه در کشورهای جهان یکی از منابع مهم درآمد گرفتن مالیات از مردم است. البته شیوۀ گرفتن مالیات یا به عبارت دیگر نظام مالیاتی هر کشوری با کشور دیگر متفاوت است. این مالیات اگر بطور متعارف و منطقی دریافت و مصرف گردد .
سبب آبادانی کشور می شود. اما دریافت بی رویه و مصرف نابجای آن موجب فشار سنگین بر مالیات دهندگان و یا رفاه و خوش گذرانی کارگزاران می گردد و سبب بی اعتمادی و بدبینی مردم و مالیات دهندگان می گردد. نکات آموزنده این نامه عبارتند از:
1- مالیات باید در اموری مصرف شود که به صلاح جامعه و مالیات دهندگان باشد، نه این که از مردم بگیرند و صرف خوشگذرانی و رفاه خود کنند.
2- اهمیت دادن به آبادانی منابع مالیاتی بیشتر از گرفتن مالیات است.
3- در موارد لازم در مقدار مالیات تخفیف داده شود:
الف – اگر مبلغ تعیین شده زیاد باشد
ب – آفت زدگی محصولات
ج – خشکسالی
د – وقوع حوادث طبیعی
- سیل
- زلزله
- و...
4- عدم اضطراب و نگرانی از تخفیف مالیات بدلیل این که:
الف – سبب پشیبانی و حمایت مردم می شود.
ب – عمل براساس عدالت است
ج – در صورتی که حکومت کاری را به مردم واگذار کند بخوبی انجام می دهند.
5- عواقب گرفتن مالیات زیاد، بدون آباد کردن کشور:
الف – جامعه به ویرانی کشیده می شود.
ب – سبب فقر و تنگدستی مردم می شود.
ج – باعث ناپایداری وضعیت اقتصادی جامعه می شود.
د – حکومت فقیر و ناپایدار می شود.
3-4 اخلاق کارگزاران مالیاتی:
امام علی علیه السلام در مورد اخلاق و رفتار کارمندان مأمور اخذ مالیات دستورات و راهکارهایی ارائه نموده که برای همه مفید است.حضرت در نامه ای به یکی از مأموران جمع آوری مالیات مطالبی بیان فرموده اند که برداشت های ذیل از آن بدست می آید:
1- در کارهای سری و مخفیانه اش تقوی و پرهیزگاری داشته باشد «اَمَرَهُ بتقوی الله فی السِّرائرِ اَمره و خَفیّات عمله» اگر در وجود انسان ترس از خدا نباشد در خفاء و پنهان مرتکب گناه و معصیت می شود.
اما تقوای الهی بعنوان یک نیروی بازدارندۀ قوی، انسان را از نافرمانی خدا باز می دارد. از آنجایی که مأمور مالیاتی ممکن است در محاسبۀ مالیات و ثبت و ضبط آن تنها باشد و کسی حاضر و ناظر بر اعمال او نباشد، اگر تقوای الهی را رعایت نکند ممکن است اعداد و ارقام را تغییر دهد و خلاف واقع ثبت کند. لذا حضرت بعنوان اولین شرط، تقوای الهی را مطرح می کند.
بنابراین، حاکم در انتخاب کارمندان مالیاتی باید نهایت دقت را مبذول دارد تا امور دارایی و اخذ عوارض و مالیات در اختیار افراد بی تقوا و فرصت طلب نیفتد و ضرر و زیان متوجه حکومت اسلامی نشود و به مردم ظلم و ستم نشود و بناحق از آن ها پولی دریافت نگردد.
2- در هر حال (خلوت و آشکارا) مطیع فرمان خدا باشد.«اَمَرُ الا یَعْمَل بشیءٍ مِن طاعةِ الله فیما ظَهر فیخالف اِلی غیرهِ فیما اَسَرّ» [صبحی صالح، ن 26]سفارش کرد او را که چنان نباشد که در کارهای آشکار و ظاهر اطاعت از خدا کند و در امور پنهانی خلاف آن را انجام دهد.
یعنی با ظاهری که خود را دیندار جلوه می دهد مردم را نفریبد. در حضور مردم دستورات خدا را اطاعت نماید اما در خفا و پنهان نافرمانی خدا کند. این مطلب مهمی است که مسئولین کشور در انتخاب افراد برای مسئولیت های مالی به ظاهر اکتفا نکنند، بلکه با تحقیق لازم، سعی کنند سابقۀ افراد را بدست آورند.
تا پایبندی آنان به اصول دیانت و شریعت اسلام محرز گردد نه این که در ظاهر اظهار تدین کنند اما در باطن و خفا و دور از چشم دیگران تیشه به ریشۀ اسلام و مردم بزنند و مجری برنامه های دشمنان کشور و نظام باشند. امام متقین علی علیه السلام در جملۀ دیگر همین مطلب را تأکید می کند و می فرماید:«لَمْ یَخْتَلفِ سرُّهُ و علانیتُهُ»نهان و آشکارش یکسان باشد. و ریاکار نباشد.
3- گفتار و رفتارش در تضاد نباشند بلکه همدیگر را تأیید کنند:
«لَمْ یَخْتَلِف فِعْلُهُ و مقالتُه»و این نیز ویژگی مهمی است که برای مأمورین اخذ مالیات چه بسا مهم تر باشد زیرا راستگو بودن و عمل به وعده ها تأثیر زیادی در اعتمادسازی دارد.
4- امانتدار باشد، و آن چه را به عنوان مالیات از مردم می گیرد به خزانۀ دولت واریز نماید و بداند آن چه از مردم می گیرد امانتی در دست اوست. نهایت سعی و تلاش خود را برای حفظ امانت بنماید و خیانت در امانت را از گناهان بزرگ بشمارد که لازم است همه از آن اجتناب کنند. «فَقَد ادّی الامانة»
5- عبادت او خالصانه و به دور از ریا باشد و مبادا که در ظاهر خود را عابد و زاهد جلوه دهد ولی در باطن اعتقادی به عبادت خود نداشته باشد. باید که تنها هدف از عبادت کسب رضایت الهی و فضائل اخلاقی باشد «اَخْلَصَ العِبادَة»
6- ملایمت با مردم و اجتناب از اخلاق خشن و تند. زیرا در این صورت مردم با طیب خاطر مالیات را پرداخت می کنند. در غیر این صورت، مردم از اسلام و نظام زده می شوند و به مسئولین بدبین می گردند. این امر سبب شِکوه و بدبینی می شود «اَمَره اَنْ لا یَجْبَهَهُمْ» او را امر کرد که صاحبان مال را به زحمت نیندازد.
7- به مردم احترام بگذارند و با بی اعتنایی آن ها را تحقیر نکنند. چون خود بزرگ بینی کارگزاران و تحقیر دیگران توسط آنان را آثار شوم و بسیار بدی در جامعه دارد که گاهی قابل جبران نیست.
«و لا یَرْغَبُ عَنْهُم تقضلاَ بالاَمارَة علیهم»به خاطر این که بر آن ها حکومت می کنند خود را برتر از آن ها ندانند و از آن ها روی گردان نباشند.
8- به مردم دروغ نگویند. طبق قانون خدا و حکومت اسلامی با مردم رفتار کنند و از پیش خود نسبت به وضع و تفسیر به رأی قانون پرهیز نمایند. برای گرفتن مالیات بیشتر و یا برای تخفیف به اقوام و دوستان «اَمَرهُ لایَعْضَهَهُم» به مردم دروغ نگوید.
9- مردم را برادران دینی خود بدانند و با آنان اخلاق و رفتار برادرانه داشته باشند «فأنّهم الاخوان فی الدین»
10- مردم را یار و یاور خود بداند که با کمک و همکاری آن ها مالیات را دریافت و به مصرف مردم برسانند «فانَّهُم الاعوانُ علی استخراج الحقوق»
11- بدانند آن چه به عنوان مالیات می گیرند متعلق به بیت المال است و تنها حقوق مشخص شدۀ از طرف حاکم به آن ها اختصاص دارد و آن ها حق دخل و تصرف در اموال مردم را ندارند.
«اِنَّ لک فی هذه الصّدقه نصیباً مفروضاً و حقاً معلوماً»بدان! برای تو در این زکاتی که جمع می کنی سهمی معین و حقی روشن است.
12- بدانند که اگر در بیت المال خیانت کنند در قیامت دشمنان زیادی خواهند داشت. هم کسانی که بناحق از آن ها گرفته اند و هم کسانی که حق آن ها را نداده اند.«و اِلّا تفعل فاِنّکَ مِن اَکْثَرِ النّاس خصوماً یوم القیامة»اگر چنین نکنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری.
13- عاقبت خیانت به بیت المال خواری و ذلّت در دنیا و آخرت خواهد بود و از بزرگترین خیانت ها است.«اِنّ اَعْظَمَ الخیانة خیانةُ الاُمَّةِ»همانا بزرگ ترین خیانت! خیانت به ملت است.
14- از حیله و نیرنگ نسبت به پیشوایان و والیان بپرهیز که این نیز از بزرگترین خیانت ها است. وقتی که حاکم کسی را امین می داند و او را به عنوان مأمور اخذ مالیات می فرستد چنانچه خیانت کند به والی و حاکم خیانت کرده است و مردم را نسبت به مسئولین مملکتی بدبین کرده است.
«اِنَّ اَفْظَغَ الغِش غَش الاَئِمة»«سخت ترین حیله گری و نیزنگ، دغلکاری با پیشوایان است».
3-5 نظارت حاکم بر کارگزاران
در حکومت اسلامی، حاکم باید در انتخاب کارگزاران دقت لازم را بنماید و بر عملکرد آنان نظارت کامل داشته باشد و کارگزار، باید خود را در برابر مردم و حاکم پاسخ گو بداند. اگر کارگزار در موقعیت خاصی از مسیر حق و عدالت و انصاف خارج شد حاکم هشدار لازم را به او بدهد و اگر اصلاح نشد او را عزل کند.
«به امام علی علیه السلام خبر دادند شریح بن حارث، قاضی امام در کوفه خانه ای به هشتاد دینار خریده است. امام او را احضار کرد و فرمود «به من خبر داده اند خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و سندی بر آن نوشته ای و گواهانی آن را امضاء کرده اند.
شریح گفت آری یا امیرالمؤمنین، امام نگاه خشم آلودی به او کرد و گفت ای شریح به زودی کسی به سراغ تو می آید که به نوشته ات نگاه نمی کند و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. ای شریح اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا پول حرام نخریده باشی که آن گاه خانۀ دنیا و آخرت را از دست داده ای». [دشتی، ن 3]
نکات آموزنده این داستان که می تواند برای مسئولین امر آموزنده باشد عبارتند از:
1- امام به قاضی خود هشدار می دهد که غرق در مسائل دنیوی نشود هرچند از راه حلال باشد.
2- امام از شریح اقرار می گیرد که چنین خانه ای خریده است بعد او را سرزنش می کند.
3- توبیخ و سرزنش امام نسبت به شریح در مورد روی آوردن به دنیا بوده است در حالی که خیانتی از او ثابت نشده است.
4- نسبت به حرام بودن بهای خانه هشدار می دهد.
5- توجه و روی آوردن به دنیا یکی از راه های اغوای انسان است که شیطان فراوان از آن استفاده نموده و پای افراد را می لغزاند.
6- معلوم می شود این خانه مازاد بر احتیاج شریح و یا قیمتش خیلی گران بوده است که امام او را سرزنش نموده است. بنابراین، بهتر است که خدمتگزاران نظام اسلامی در حد نیاز از اموال و املاک جمع آوری کنند و از تجمل گرایی اجتناب نمایند.
7- جمع کردن مال مازاد بر احتیاج خروج از قناعت است.
8- لازمۀ قناعت بی نیازی از مردم است. [ابن میثم، 1404، 4/582]
3-6 تأثیر ناپذیری حاکم در تقسیم بیت المال
عده ای از مردم برای این که افرادی به ریاست و مقامی برسند بسیار تلاش می کنند و اموال زیادی مصرف می کنند. به عنوان مثال، در انتخابات ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس شورای اسلامی و یا موارد دیگر گاهی کاندیداها تصور می کنند که این افراد از دوستان و آشنایان و طرفداران او هستند و لذا از جان و دل مایه می گذارند؛ اما بعد معلوم می شود که آن ها از قبل نقشه داشته اند که کارگزاران را وامدار خود کنند و آن ها را مدیون خود بدانند تا بعد از رسیدن به مقام مطالبات خودشان را از آن ها بگیرند.
در حقیقت آن ها را مجری برنامه های خودشان می دانند. در چنین شرایطی حاکم و کارگزار استقلال رأی و فکر ندارد بلکه او وابسته به احزاب و گروه های طرفدار خود است و ممکن است مصلحت آن ها را بر مصلحت کل جامعه و مردم ترجیح دهد. چون آن ها او را به قدرت رسانده اند و اگر منافع آن ها به خطر بیفتد مقام و جایگاه او هم به مخاطره می افتد.
امکان دارد که چنین کارگزاری در تصمیم گیری ها و تقسیم ثروت ملی، ناخواسته تحت تأثیر آن ها قرار گرفته و از مسیر حق و عدل منحرف شود. برای این که از این خطر مصون و محفوظ بماند باید از اول مستقل باشد.
برای رضای خدا و خدمت به خلق وارد میدان سیاست شود تا بعد خود را وامدار دیگران نداند و استقلال داشته باشد. البته معنای این سخن آن نیست که حاکم در حکومت اسلامی با دیگران مشورت نکند، چون بین این دو مفهوم تفاوت زیاد است.
طلحه و زبیر پس از بیعت با امام وقتی دیدند جایگاه و مقامی که نزد خلیفه سوم داشتند از دست داده اند و امام علی علیه السلام با آن ها مثل بقیۀ مردم رفتار می کند و در کارها با آن ها مشورت نمی کند و از آن ها کمک نمی گیرد به خدمت امام آمدند و نسبت به این امور شکوه و گلایه کردند. امام در پاسخ به آن ها فرمود:
«همانا از امور ناچیز خشم گرفتید و خوبی های فراوان را پشت سر انداختید و نادیده انگاشتید. آیا مرا آگاه نمی کنید که شما چه حقی داشته اید که آن را از شما بازداشته ام و کدام سهم را به خود اختصاص داده و از شما دریغ داشته ام،
یا در چه موردی برای احقاق حقی که مسلمانی به من مراجعه کرده ناتوان بوده ام، یا آن را نمی دانسته یا راه آن را به خطا و اشتباه رفته ام؟ به خدا سوگند مرا به خلافت رغبتی نبود و به زمامداری شما علاقه ای نداشتم، اما شما مرا به آن فرا خواندید و آن را بر من تحمیل کردید.
چون حکومت به من رسید، به کتاب خدا و قانونی که برای ما وضع کرده و عمل کردن به آن را دستور داده بود توجه کرده و از پیروی نمودم و به روشی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنت قرار داده بود اقتدا کردم، پس نیازی به نظریات شما و غیر شما نداشتم، و نیز حکمی برای من پیش نیامده است که آن را ندانم تا از رایزنی با شما و دیگر مسلمانان کمک بگیرم و اگر چنین چیزی پیش می آمد از رأی شما و دیگران استفاده می کردم. [دشتی، خ 205]
1- مسلمانان نباید شیفتۀ قدرت باشد بلکه باید عاشق خدمت باشد و مسئولیت را بعنوان یک وظیفه قبول نماید.
2- تا مردم نخواهند کسی نمی تواند بر آن ها حکومت کند و نباید کسی خود را بر مردم تحمیل کند.
3- حاکم و کارگزار باید از اول مستقل عمل کند تا وامدار دیگران نگردد.
4- در مقابل خواسته های نابجای دیگران بایستد و تسلیم آن ها نشود.
5- براساس قانون خدا عمل کند و به اعتراضات مخالفین و معاندین توجه نکند.
6- اگر مسائلی پیش آمد که حکم آن ها روشن و واضح نیست از مشورت با دیگران استفاده کند.
7- در ادارۀ جامعه قاطعیت داشته باشد و حتی اگر لازم شد در مقابل افراد صاحب نام و دارای موقعیت اجتماعی بایستد و خود را موظف به اجرای احکام الهی بداند و در مقابل احکام الهی به دیدگاه ها و نظرات گروه ها و احزاب طرفدار توجهی ننماید.
3-7 صرفه جویی در بیت المال
امام علی علیه السلام نه تنها خود نهایت دقت و احتیاط را در صرف بیت المال رعایت می نمودند بلکه کارگزاران خویش را نیز از اسراف و زیاده روی در مصرف بیت المال باز می داشتند و آنان را به صرفه جویی و استفاده صحیح از آن دستور می دادند.
حضرت به کارگزاران خویش فرمان دادند:«اَدَقوا اقلامکم و قاربوا بین سطورکم و ایّاکم و الاکثار. فإِنَّ اموال المسلمین لا تحتمل الا ضرار» (مجلسی، 1403، 41/105]«نوک قلم ها را باریک بتراشید و فاصلۀ سطرها را کم کنید و از زیاده روی در هزینه نمودن بیت المال بپرهیزید زیرا اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود».
وقتی امام علی علیه السلام نسبت به چیزهایی که خیلی کم اهمیت به نظر می آیند حساسیت نشان می دهد، مثل تیز کردن نوک قلم بیت المال و نهایت دقت در استفاده از کاغذ بیت المال و یا وقتی طلحه و زبیر برای امور شخصی به خدمت امام علیه السلام می رسند حضرت شمع بیت المال را خاموش می کند و به کار آن ها رسیدگی می کند، این ها همه هشدار به کارمندان و کارگزاران و همه مردم است که مواظب باشید اسراف و زیاده روی نکنید.
امام علیه السلام در نامه ای زیاد بن ابیه را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:«فَدَعِ الاِسرافَ مقتصداً» [دشتی، ن 21]«از اسراف بپرهیز و میانه روی را برگزین»
اسراف در زندگی شخصی و اموال خصوصی نیز امری مذموم است و آیات و روایات فراوانی در مذمت آن وارد شده است. اما در مورد بیت المال این قبح و زشتی شدیدتر است. چون اموال مردم بعنوان امانت در دست کارگزاران است. ٭
4- سیرۀ امام علی علیه السلام در مواجهه با خیانتکاران بیت المال
4-1 هشدار نسبت به استفادۀ ناروا از بیت المال
یک حاکم آگاه و کاردان سعی می کند قبل از آن که کارگزارانش مرتکب اشتباه یا خیانت بشوند، هشدارهای لازم را به آن ها بدهد. همان گونه که پزشکان نکات مربوط به سلامتی و نحوۀ پیش گیری از بیماری ها را به مردم تذکر می دهند و حتی بیان و رعایت این نکات را مهم تر از درمان می دانند.
اما اگر کسی به هر دلیلی به این هشدارها توجه نکند و بیمار شود آن وقت برای درمان او اقدام می کنند. ارتکاب گناه و معصیت و خیانت در اموال مسلمین نیز نوعی بیماری است که حاکم به عنوان طبیب معنوی جامعه – لازم است قبل از آلوده شدن افراد – هشدارهای لازم را به اطلاع مردم و کارگزاران برساند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در موارد زیادی با سخنان و نامه های خویش راهنمایی ها و هشدارهای لازم را به کارگزارانش اعلام نموده است که بخشی از آن ها را در اینجا نقل می کنیم.
امام علی علیه السلام به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان نامه ای نوشتند و فرمودند:«همانا پست و فرمانداری برای تو وسیلۀ آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی؛ تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی، و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی؛ در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری؛ امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم». [دشتی، ن 5]
در این نامه حضرت به دو دولیل بر وجوب حفظ بیت المال امر کرده است. اول این که مال از آنِ خداست که بر بندگان عطا فرموده است و دوم این که او از طرف امام خزانه دار اموال عمومی است و حق تصرف در آن ها را ندارد.
اشعث به خاطر سوابق سوئی که داشت از امیرالمؤمنین علیه السلام می ترسید، از این روی، وقتی نامه به او رسید تصمیم گرفت فرار کند و به معاویه پناهنده شود. اما نزدیکانش او را سرزنش کردند و از این کار منع نمودند، او هم منصرف شد. بنابراین، اشعث اموالش را برداشته و به کوفه رفت، حضرت اموال اشعث را از او گرفت که به اندازۀ چهارصد هزار درهم بوده است و مبلغ سی هزار درهم به او داد. اما اشعث اعتراض کرده و گفت که به او مبلغ کمی داده است. حضرت فرمود:
«اگر همه را واگذار کنی بهتر است چون هیچ گمان ندارم که بر تو حلال باشد و اگر به این مطلب یقین داشتم همین را هم به تو نمی دادم». [ابن میثم، 1404، 4/597]به امام علی علیه السلام گزارش دادند که مصقلة به هبیره شیبانی فرماندار فیروزآباد فارس از بیت المال به یکی از خویشاوندانش کمکی کرده است. حضرت نامه ای خطاب به او می نویسد و می فرماید:
«بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلهَکَ، وَ أَغْضَبْتَ إِمامَکَ.أنَّکَ تَقْسِیمُ فَیْءَ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی حازَتْهُ رِماحُهُمْ وَ خُیُولُهُمْ، وَ أُرِیقَتْ عَلَیْهِ دِماؤُهُمْ، فِیمَنِ اعْتَماکَ مِنْ أعْرابِ قَوْمِکَ.فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ کانَ ذلِکَ حَقًّا لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هَوانًا، وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِی مِیزانًا. فَلا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّکَ، وَ لا تُصْلِحْ دُنْیاکَ بِمَحْقِ دِینِکَ، فَتَکُونَ مِنَ الأخْسَرِینَ أَعْمالاً.أَلا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هذَا الْفَیْءِ سَواءٌ: یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ، وَ یَصْدُرُونَ عَنْهُ».
«گزارشی از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به خشم آورده ای، و امام خویش را نافرمانی کرده ای، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسب هایشان گرد آورده و با ریخته شدن خون هایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند و تو را برگزیده اند می بخشی. به خدایی که دانه را شکاف و پدیده ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است. پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیای خود را با نابودی دین آباد مکن، که زیان کارترین انسانی. آگاه باش حق مسلمانانی که پیش من یا نزد تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند». [دشتی، ن 43].
و این در حالی است که مصقلة، هدیۀ ناچیزی را به یکی از خویشاوندانش – که از راه دور به دیدن او آمده بود – عطا کرد اما امام این چنین با او سخن می گوید و به او هشدار می دهد و جلوی خیانت های بیشتر او را می گیرد. بنابراین، هشدار و پیشگیری و سرزنش نسبت به تخلف های کوچک لازم و ضروری و بسیار مفید خواهد بود.
4-2 عاقبت شوم خیانت در بیت المال
امام علی بن ابیطالب علیه السلام به زیاد بن ابیه که معاون عبدالله بن عباس حاکم شهرهای بصره و اهواز و فارس و کرمان بود نامه ای نوشت و در این نامه او را از خیانتی که ممکن است نسبت به اموال مسلمانان انجام گیرد بر حذر داشته و از عواقب و کیفر آن در صورت وقوع مطلع گردانیده و فرموده:«همانا من به راستی به خدا سوگند می خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینۀ عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی». [دشتی، خ 20]
حضرت سه امر را به عنوان آثار خیانت در بیت المال بیان کرده است:
1- تمام کمالات دنیا و آخرت او از بین خواهد رفت.
2- ثروت اندوختۀ او را می گیرد و مبتلا به نقصان و کمبود مال می کند.
3- کم آبرو می شود. این سخن بدان معنا است که باید آبروی خیانتکار را ریخته و او را به مردم معرفی کرد تا کسی فریب او را نخورد.
4- بارهای گناه پشت سر او را سنگین می کند و او خود اسباب این سنگینی را فراهم نموده است.
4-3 اختلاس از بیت المال و دفاع امام علیه السلام
مسئله سوءاستفاده و بر داشت نابجا از بیت المال مسلمین چیزی است که همواره کارگزاران را تهدید می کند و راهی برای به انحراف کشیدن آن ها محسوب می شود. در طول تاریخ، بسیار شاهد خیانت بعضی از مسئولین در اموال عمومی و ثروت های ملی بوده ایم و تاریخ بارها گواه محاکمه و مجازارت خیانتگران بوده است. البته در موارد زیادی هم که اختلاس کنندگان از پشتوانه قوی برخوردار بوده اند از مجازات دنیوی مصون مانده اند.
وقتی عبدالله بن عباس والی بصره، اطلاع یافت که طلحه و زبیر برای مقابله با امام علی علیه السلام راهی بصره شده اند مقدار زیادی از بیت المال را برداشته و به مکه رفت و در آنجا ساکن شد. امام وقتی از این جریان آگاهی یافت نامه ای به او نوشت و او را شدیداً مورد اعتراض قرار داده و سرزنش کرد. ابتدا سابقه و جایگاهش را در نزد امام علیه السلام به او گوشزد نموده و فرمود:
1- «فانّی کُنْتُ اَشْرَکتُکَ فی امانتی».
من تو را شریک خود در حفظ و حراست و امانتداری از بیت المال می دانستم.
و تو را در ولایت امر و اقدام به اصلاح امور دنیا و آخرت مردم شریک خود قرار دادم.
2- «و جَعَلْتُکَ شِعاری و بِطانَتی».
من تو را از جمله خواص و نزدیکان خود قرار دادم.
و همچون جامۀ زیرین، محرم اسرار و رازهای خود قرار دادم.
این جمله حکایت از رابطۀ بسیار نزدیک و دوستانه امام علیه السلام با ابن عباس دارد و حاکی از آن است که امام علیه السلام به او اعتماد زیادی داشته است.
3- «و لم یکن فی اهلی رَجُل اوثق منکَ فی نفسی لِمُواساتی و مُوازاتی و اداء الامانة الیّ».
در بین خویشان و نزدیکانم تو مطمئن ترین افراد نسبت به من بودی.و هیچ کس از خویشاوندانم برای یاری و مشورت با من و رساندن امانت، از تو مطمئن تر نبود.امّا در برابر این همه نیکی و اعتماد از طرف امام علیه السلام، او در مواقع سختی دست به اختلاس بیت المال می زند و امام علیه السلام را تنها می گذارد. در اینجا برخی از اعمال و رفتارهای نابجای ابن عباس را ذکر می کنیم:
1- خیانت و اختلاس در اموال بیت المال و آلوده شدن به فساد مالی.
2- تنها گذاشتن امام علیه السلام وقتی که روزگار بر امام علیه السلام سخت گرفته و دشمن رودرروی او قرار گرفته بود.
3- ناسپاسی نسبت به نیکی های امام علیه السلام و انحراف از راه حق.
4- پس از سال ها دوستی و نزدیکی، به امام پشت نموده و با وی به دشمنی برخاست.
امام علیه السلام در مقابل این عمل ناجوانمردانه سکوت نکردند و با او با قاطعیت روبه رو شدند. اول شخصیت او را خرد کردند تا همگان بدانند که امام در هیچ شرایطی اهل سازش و مسامحه نیست بلکه همیشه مدافع حق و در برابر باطل است.
- امام به او تذکر دادند که خدا را فراموش کرده است. در حقیقت اصل غفلت را به او یادآور شدند چون اگر کسی غافل از خدا نباشد دست به اختلاس بیت المال نمی زند.
- فرمود اصل اعتقادات او به خدا سست و بی پایه بوده است. چون اگر مایۀ اعتقادات انسان محکم باشد و از ایمان راسخ و قوی برخوردار باشد، دست به این گونه کارها نمی زند.
- به وعده های الهی باور قلبی نداشته است. یعنی نسبت به بیم ها و بشارت های حق تعالی ایمان و اعتقاد قوی نداشته است. چون اگر به عواقب اختلاس از بیت المال باور داشت دست به این کار نمی زد.
5- در مقام کوبیدن او فرمودند که گویا اموال را از طریق ارث پدر و مادرش بدست آورده است.
6- جایگاه و موقعیت خویش در پیش امام علیه السلام را از دست داد.
7- فرمود تمام تصرفات او در آن مال حرام و نامشروع است.
8- به او دستور دادند که اموال را برگرداند.
9- او را تهدید کردند که اگر اموال اختلاس شده را برنگرداند، او را با شمشیر خویش هلاک می کند و فرمود هر کس با شمشیر من کشته شود جهنمی است.
10- سوگند یاد کردند که اگر فرزندانش حسن و حسین هم این کار را می کردند ملاحظه حال آن ها را نکرده و با آن ها رودررو می شدند. [ابن میثم، 1404، 5/143]
نتیجه گیری
این سیره و روش امام علی علیه السلام نشان می دهد که چقدر برای حفظ و حراست از بیت المال مسلمین اهمیت قائل بودند و هیچ گونه ملاحظه و مسامحه در مورد خیانت کنندگان به آن را روا نمی دانستند.
ایشان به همگان می آموزد که مجرم و خیانتکار به اموال مردم را هرچند از نزدیکان حاکم باشد، باید مجازات نمود و هیچ کس حق ندارد تحت عناوین مختلف از آنان حمایت کند. باید با مجرمین براساس قانون خدا رفتار شود و حاکم و دیگر کارگزاران جامعه در مواجهه با مفسدان اقتصادی حجب، حیا، دوستی و خویشاوندی را کنار گذاشته مانع اجرای عدالت نشوند.
در اسلام همه در برابر قانون برابرند و کسی بر دیگری امتیاز ندارد. انسان با مطالعه و تدقیق در سیره علوی در می یابد که چقدر از حکومت عدل علی علیه السلام فاصله گرفته ایم و باید راه زیادی طی شود تا خود را به او نزدیک کنیم.
امام علی علیه السلام نامه ای به مُنْذِربن جارود عبدی والی بصره که در پاره ای از وظایف خود کوتاهی و خیانت کرده بود می نویسد:«ناگهان به من خبر دادند که در هواپرستی چیزی فرو گذار نکرده و توشه ای برای آخرت خود باقی نگذاشته ای، دنیای خود را با تباه کردن آخرت آباد می کنی و برای پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریده ای، اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شترِ خانه ات و بند کفشت از تو باارزش تر است، و کسی که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را دارد، نه می تواند کاری را به انجام برساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتی دور ماند پس چون این نامه به دست تو رسد نزد من بیا». [دشتی، ن 71]
از مجموع کلمات امام علی علیه السلام استفاده می شود که افراد قابل اعتمادی داشته است که مخلفات کارگزاران و کارمندان را به او گزارش می کردند و حضرت براساس گزارش آن ها اقدام می کرد. امام هیچ گاه از موعظه و نصیحت دست برنداشتند و همواره افراد را نسبت به انحراف از راه حق هشدار می دادند. مراقبت و نظارت بر اعمال و رفتار زیردستان مخصوصاً نسبت به امور مالی و بیت المال، سیرۀ امام علیه السلام بود.
این بود بخشی از مواجهه و رفتار امام علی علیه السلام نسبت به بیت المال مسلمین و درس های بزرگی که می توان از آن ها آموخت. به امید این که همه پیروان آن حضرت مخصوصاً کارگزاران حکومت اسلامی رفتار و سیرۀ آن حضرت را الگو و سرمشق خود قرار دهند.
منابع:
1. ابن ابی الحدید معتزلی مداینی، عزالدین عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، قاهره، دارالاحیاء التراث العربی، 1385 ق.
2. ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارالصادر، 1969 م.
3. ابن میثم بحرانی، کمال الدین میثم ابن علی، شرح نهج البلاغه، تهران، مطبعۀ خدماتی و چاپی، 1404 ق.
4. ابن الوردی، عمر بن المظفر، تاریخ ابن الوردی، بیروت، دارلکتاب العلمیه، 1417ق.
5. امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، انتشارات مرکز الغدیر، 1416 ق.
6. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، قم، مؤسسه در راه حق، 1366 ش.
7. دهلوی، محمد یوسف الکاند، حیاة الصحابة، بیروت، دارالمعرفة، 1414 ق.
8. دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه.
9. سیوطی، جلال الدین ، تاریخ الخلفاء، بیروت، دارالجیل، 1994 م.
10. طبری، ابن جعفر محمد ابن جریر، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
11. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، 1403 ق.
12. محمدی الریشهری، محمد، موسوعة الامام علی ابن ابی طالب (علیه السلام) فی الکتاب و السنة و التاریخ، قم، دارالحدیث، 1421 ق.
13. محمدی مقدم، قربانعلی، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی، 1375 ش.
14. مسعودی، علی ابن الحسین، مروج الذهب، بیروت، الشرکة العالمیة للکتاب، 1989 م.
15. مفید، محمد ابن محمد ابن النعمان بغدادی کرخی، الجمل: النصرة فی حرب البصرة، لسید العترة، مکتبة الاعلی الاسلامی، 1374 ش.
16. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام علی (علیه السلام)، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1375 ش.
منبع : سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385
منبع :
سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385
ویسنده: دکتر معروف علی احمدوند (عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان)
این مقاله در تاریخ 1404/2/30 بروز رسانی شده است