چکیده
اسلام موجودات نامحسوس و غیبی به نام «فرشته» را ثابت گردانید؛ بطوریکه بر همه عالم گمارده شدهاند و به خوبیها و نیکیها دعوت و هدایت میکنند؛ و گاهی وجود غیرمادی بدون آنها سبب شده که ما تصور صحیحی از این آفریدگان الهی نداشته باشیم. در حالیکه در آموزه های قرآنی و روایی ما تجرد و مادی بودن آنها به حقیقت اشاره دارد. وجود فرشتگان الهی دارای حکمتها و رسالتهایی است که در این مقاله بدان پرداخته شده است.کلید واژگان: عالم هستی، تجرد غیرمادی، ملائکه، حکمت، رسالت، آفرینش.
مقدمه
«فرشتگان» از ماده خلق نشده اند؛ بلکه آنها از سنخ شعور و دارای عقل و تدبیر و حدود معیّنه و قدرت و قوت مافوق نصور هستند و از این لحاظ بر آنها اطلاق جسم میشود و گرنه متحیّز نبوده و دارای ابعاد سه گانه طول و عرض و ارتفاع نمیباشند. (1)
فرشتگان با نیروی غیبی زیاده بر تصور قدرت خود را فقط در اجرای اوامر و دستورات پروردگار بکار میبرند. فرشتگان دارای علم موهبتی از طرف پروردگار است که هدایت گری بندگان الهی را بر اساس امر الهی بر عهده دارند و از هر گونه ناپاکی منزه هستند و معرفتشان به طوری است که پروردگارشان را در وهم وخیال به صورتی در نمیآورند و نه اوصاف خلایق را بر او جاری میسازند و نه او را به مکانهای محدود میسازند و در شرایطی خاص برای افراد شایسته و باتقوا میتوانند حضور یابند.
بررسی کلمه ملائکه
ملک (به فتحمیم و لام) فرشته. جمع آن ملائکه است اکثر علماء معتقدند که آن از الوک مشتق است و الوک به معنی رسالت است. (تو)
در مفردات راغب آمده است هر ملک ملائکه است و هر ملائکه ملک نیست، بلکه ملک او اشاره شده به سویش به قول «فالمدّبرات أمراً* فَالمُقسِّماتِ أمراً* وَ النّازعاتِ» (و مانند آن)(3)
در صحاح از کسائی نقل شده اصل ملک مالک است از الوک به معنی رسالت پس لام به جای همزه آمده و ملاءک شده و آنگاه همزه دراثر کثرت استعمال حذف شده و ملک گشته است ودر وقت جمع همزه را آورده وملائکه گفتهاند؛ بنابراینمیم آن زائد است و در مجمع از ابن کسیان نقل شده که اصل آن از ملک است؛ بنابراینمیم زائد نیست. به هر حال ملک به صورت مفرد و تثنیه و جمع در حدود 80 بار در قرآن مجیدآمده است و مراد از آن پیوسته فرشته و فرشتگان است و اگر آن از الوک باشد شاید بدین جهت است که هر یک از ملائکه رسالت و مأموریت به خصوصی دارند.
کلمه الملائکه جمع ملک (فرشته) 68 بار کلمه ملائکه (فرشتگان) 5 بار و کلمه ملک؛ (فرشته ای) 10 بار و ملکاً (فرشته ای) 3 بار و الملکین- دو فرشته تو بار آمده است. (5)
از (فرشته) : (فَ رِ تَ) (إ) فرشته. در زبان سانسکریت پرشته و مرکب از پرواش به معنی سفیر. در زبان فارسی باستان فرائیشته. در زبان أوستا فرائشته. ارمنی، هرشتک. از فرشتک در فارسی جدید. لهجه شمال ایران، فرشته؛ و لهجه جنوب غربی، فرسته معروف است و به عربی ملک خوانند.
فرشته= فریشته. فرسته، موجود آسمانی که دارای سیرت نیکو صورت بسیار زیبا است و به چشم دیده نمیشود؛ و به عربی میگویند: فرشتگان جمع الملائکه: فرشته. ج: ملائکه نام پیام (6)
انگیزه بحث از فرشتگان
تجرد مادی، حقیقت فرشتگان
دسته ای از این موجودات «ملائکه» هستند، و از آن جایی که با حواس ظاهری درک نمیشوند از ویژگیهای وجودی و ماهیت ایشان نیز نمیتوان آگاهی یافت و تصویری یقینی از ایشان عرضه داشت. در مقام شناخت حقیقت فرشتگان این موجودات غیبی اختلاف شده است که به اختصار به آن اشاره میکنیم:
1.بت پرستان گفتهاند: فرشتگان همان ستارگان سعد و نحس هستند که زنده و ناطقند. فرشتگان سعد را فرشتگان رحمت میگویند و فرشتگان نحس را فرشتگان عذاب. سستی و بطلان این نظریه چنان روشن است که نیاز به بحث ندارد.
2.مجوس و دوگانه پرستان گفتهاند: فرشتگان نور و ظلمت در نفس و صورت دو جوهر حساس قادر متضادند و در فعل و تدبیر مختلفتند. پس چوهر نور، پاک، نیک، خوش بو و بزرگوار است که همیشه نفع میرساند نه ضرر، و همواره زنده میکند و نمیمیراند؛ اما ظلمت ضد نور است. پس اولیاء، یعنی فرشتگان از نور زاده میشوند نه از راه زناشویی، بلکه مانند تولد حکمت از حکم و تولد روشنی از روشنایی دهنده است؛ و دشمنان، یعنی شیاطین نیز از ظلمت زاده میشوند نه از راه زناشویی، بلکه از راه کم خردی .
این عقیده نیز از اساس باطل است.
3. مسیحیان گفتهاند: فرشتگان مجردند و جسم نیستند و مکان ندارند بلکه نفوس ناطقه ای هستند که در بدنها قرار ندارند؛ اگر خوب و پاک باشند ملائکهاند؛ و اگر به دو ناپاک باشند شیاطینند.
4. بعضی از فلاسفه متقدم گفتهاند: فرشتگان نفوس زمینی و مدبرعالم ملک هستند که نیکوکار آنها ملائکه و بدکار آنها شیاطین نام دارند.
بطلان دو عقیده اخیر معلوم است؛ زیرا شیاطین از جن هستند و ماهیتی جدای از ماهیت فرشته دارند.
5. متکلمین که جواهر مجرد را انکار میکنند گفتهاند: فرشتگان اجسام نورانی الهی نیکوکار و سعیدند که بر تصرفات سریع و افعال و اعمال سخت و حیرت انگیز قادرند و نیز میتوانند به صورتهای گوناگون درآیند و آنها عقل و فهم دارند؛ و در آسمانها هستند و بعضی از آنها از بعض دیگر به لحاظ درجه و مقام در نزد خدا مقربترند، چنان که خدای تعالی از ایشان حکایت فرموده: «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُوم» (8) و اکثر مسلمانان بر این عقیدهاند.
ضمن قبول بخشی از عقیده متکلمین، اشکالهایی نیز بر آن وارد است که در ادامه مباحث روشن خواهد شد.
6.جمعی از فلاسفه و حکمای اسلامی، چون ملاصدرا، الهی قمشه ای، علامه طباطبائی، شهیدمطهری، علامه حسن زاده و بسیاری دیگر: معتقدند: از آیاتی که دربارۀ ملائکه آمده، استفاده میشود آنها موجوداتی پیراسته از پیوندهای مادی و مجرد از صفات جسمانی هستند. در این جا به دو مورد از این آیات اشاره میکنیم:(9)
الف «وَمَنْ عِندَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ* یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُون» (10)؛ «و آنان که در پیشگاه خداوند مقربند، هیچ گاه از بندگیاش سرپیچی نکنند و از عبادتی که میکنند هرگز خسته نشوند، همه آنها شب و روز بی آنکه سُستی نمایند به تسبیح و ستایش خداوند مشغولند.»
ب «عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُون» (11)؛ «بر آن دوزخ، فرشتگانی درشت گفتار و سختگیر مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را نخواهند کرد و آن چه به آنها حکم شود فوراً انجام میدهند.»
و نیز این فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دلیل بر تجرد فرشتگان گرفتهاند: «مِن ملائکَةٍ أسکَنتَهُم واتِکَ وَ رَفعُتَهُم عَن أرضِکَ هُم أعلَمُ خَلقِکَ بِکَ وَ أَخوَفُهُم لَکَ و أَقرَبُهُم مِنکَ لَم یَسکُنُوا الأصلابَ وَ لَم یُضَمَنُّوا الأرحامَ وَ لَم یُخلَقُوا مِن ماءٍ مَهینٍ وَ لَم یتَشعَّبَهُم رَیبُ المَنونِ...»(12)؛ «گروهی از ملائکه را در آسمانهایت سکونت داده ای و از زمینت رفعت بخشیده ای، آنان داناترین مخلوقاتت به تو، و خائف ترین آنها از تو، و مقربترینشان به تو هستند. ساکن اصلاب و جاگرفته در رحمها نبودند، و از آب پست آفریده نشدند، و حوادث روزگار آنها را پراکنده نکرد.»
دلالت روایات بر غیرمادی بودن ملائکه
2. در روایت دیگری آمده است: «بالاسناد إلی ابی محمد العسکری (علیه السلام) فیمَااحتَجَ رَسُول الله (صلی الله علیه و آله) بهِ عَلَی المُشرکینَ وَ الملک لاتُشاهِدهُ حَواسِکُم» (13)؛ «از امام حسن عسگری (علیه السلام) نقل شده است: در [فرازی] از احتجاجاتی که رسول خدا برای مشرکان داشت، فرمود: ملک موجودی است که حواس شما آن را مشاهده نمیکند.» این بیان نیز نشانگر و دلیل جسمانی نبودن ملائکه است؛ زیرا اگر ملک جسمانی و مادی بود دلیلی ندارد که انسان شرایط دیدن و لمس کردن او را نداشته باشد.
3. امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «إنّ الملائکة لایَأکُلُونَ وَلایَشرَبُونَ وَلایَنکِحُونَ وَ انّما یَعیشُونَ بِنَسیمِ العَرش...»(14)؛ «حقیقت آن است که فرشتگان نمیخورند و نمیآشامند و ازدواج نمیکنند؛ بلکه حیات آنان با نسیم عرش است...»
این روایت نیز به روشنی بر غیرمادی بودن ملائکه دلالت دارد؛ زیرا خوردن، آشامیدن، نکاح و... مربوط به موجود مادی جسمانی است. موجود جسمانی با تغذیه، تولید نسل و مانند آن است که بقای مادی دارند و بدون آنها زندگی مادی نخواهد داشت. اما حیات ملائکه به دلیل غیرمادی بودن با نسیم عرش است.
همردیف شدن ایمان به خدا و روز قیامت با ملائکه نشان از ضرورت اهمیت عظیم ملائکه دارد؛ همانطور که در قرآن کریم بدان پرداخته شده است؛
« آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ » (15)
پیامبر، خود به آن چه خدا بر او نازل کرده ایمان دارد و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران خدا ایمان دارند؛ و نیز میفرماید:« لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّين» (16) لیکن نیکوکار کسی است که به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورد. خداوند در این آیه، ایمان را مرکب از پنج واقعیت میداند: الله، قیامت، ملائکه، کتاب و انبیاء، از این رو، همان گونه، که انکار خدا موجب کفر میشود، انکار فرشتگان و حتی فرشته ای از فرشتگان خدا نیز مساوی با کفر خواهد بود و کافر دشمن حق و جایگاهش در جهنم ابدی است، چنان که درباره یهود فرمود: «من کان عدو الله و ملائکة و رسله و جبرئیل و میکائیل فانّ الله عدو للکافرین» (17)
حکمت وجود فرشتگان
به هنگام ذکر وظایف و کارهای فرشتگان که همگی با وجود حکمت آفرینش آنان پیوند دارد ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند که چه اشکالی داشت تمام وظایفی را که خداوندبه فرشتگان واگذارده، خود انجام میداد و دیگر این موجودات غیرمادی را نمیآفرید؟ باید گفت فرشتگان بیان گر عظمت و جلالت حق تعالی هستند.
تمثل ملائکه
چنان که در روایات آمده و شیخ صدوق در کتاب توحید باب «ذکر عظمت خداوند (جل جلاّله) چند نمونه را ذکر کرده است. علاوه بر آن نظام طولیِ هستی اقتضا دارد که بین خدا و مخلوقات از جمله انسان، واسطههایی قدسی وجود داشته باشند. به بیانی دیگر، نظام جهان دو قسم است: نظام طولی و نظام عرضی. نظام عرضی شرایط مادی و اعدادی به وجود آمدن یک پدیده را تعیین مینماید و به موجب این نظام است که تاریخ جهان وضع قطعی ومشخصی مییابد، هر حادثه در مکان و زمان خاص پدید میآید و هر زمان خاص و مکان خاص، ظرف حوادث معینی میشود. مقصود از نظام طولیِ علت و معلول، ترتیب در آفرینش اشیاء و به اصطلاح ترتیب در فاعلیت خدا در مورد اشیاء و صدور اشیا از ناحیۀ اوست. علوّ ذات پروردگار و قدوسیت او اقتضا دارد که موجودات رتبه به رتبه و پشت سر یکدیگر نسبت به او قرار داشته باشند. صادر اوّلی باشد، صادر دومی باشد، صادر سومی باشد، و هم چنین یکی پس ازدیگری ایجاد شوند و هر کدام معلول ما قبل خود باشند؛ لذا باید گفت که عظمت و جلالت الهی اقتضا میکند، بین او و انسان موجوداتی قدسی و با ظرفیت باشند تا امکان ارتباط با خدا برای انسان وجود داشته باشد.»
از این رو، در روایت است که از حضرت صادق (علیه السلام) سؤال میکنند: یابن رسول الله! آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تاب مقاومت ملاقات و دیدار جبرئیل را نداشت و از آن جهت، از خود بی خود میشد و غش میکرد؟ فرمود: این در حالی بود که خداوند متعال بر رسولش تجلی میکرد و با او سخن میگفت. (22)
ملائکه ورای قوانین
الف) ما میپذیریم قوانین و سننی در عالم مادی و عوالم هستی وجود دارد و امور بر اساس و در چارچوب این قوانین کار خویش را انجام میدهند. همچنین قبول داریم که انسانها باید بکوشند تا در حدّ توان و فهم خویش این قوانین را کشف کنند و کشف قوانین هم برای زندگی بشر فوایدبی شماری دارد.
ب) همۀ ما میدانیم قوانین بی شماری در عوالم مادی وجود دارد که اگر بخواهیم آنها را شمارش کرده و دسته بندی کنیم، تعدادشان به مراتب بیشتر از تعداد موجوداتی است که این قوانین در خصوص آنها مطرح شده است. اگر قوانین را که درنباتات، حیوانات، زمین و عناصر آن، ترکیبات مختلف و... وجود دارد، شمارش کنیم، قطعاً تعدادشان بیشتراز خود این موجودات خواهد شد. حال اگر این مسأله عجیب و قابل تأمل را با قوانین دیگر که حکایتگر ارتباطات و نسبتهای قوانین با یکدیگر است در نظر بگیریم، اذعان خواهیم کرد که در این خصوص عقل بشر به ناتوانی و قصور فهم و ادراک خویش اعتراف میکند.
ج) آیا خود قوانین را میتوان با حواس و ابزار آن، دریافت یا نمیتوان!؟ آیا قوانین محسوس اند و یا آثارشان مشهود است؟ با اندکی دقت و اندیشه، درمی یابیم قوانین و ارتباط آنها با یکدیگر، ارمی مرموز است و خود آنها قابل حس و رؤیت و فهم نیستند. ما تنها با جملات و عباراتی آثار ارتباطی پدیدهها را بیان کرده و بر آن نام «قانون طبیعی» مینهیم. اما در واقع خود قوانین اموری نامرئی، نامحسوس و غیرمادی اند و ما تنها از طریق آثار مشهود و محسوس آنها، به اصل وجود و بودنشان پی میبریم؛ نه به کم و کیف و حقیقت آنها. آنچه ما در الفاظ و عباراتی «قانون» میدانیم، آثار قوانین اند، نه خود قوانین.
د) با دقت و تأمل این حقیقت روشن میشود که قوانین، از لوازم وجودی ملائکه و آنها ورای قوانین هستند. برای تقریب به ذهن به این مثال توجه کنید: در بدن انسان قوانین و سننی حاکم است؛ امّا این قوانین تا زمانی که روح در بدن انسان وجود دارد، کار میکنند؛ ولی بدون روح فعالیتی ندارند و وجود آنها بی معنا است.
بنابراین، قوانین و سنن از آثار وجودی ملائکه ای است که ورای آنها وجود دارند. به عبارت دیگر قوانین، صورتهای گوناگون پیچیده و اسرارآمیز مشیت ربوبی است که از طریق ملائکه پیاده میشود. (23) چنانکه در روایتی آمده است: «خَلَقَ اللهُ المشيةٍ بِنَفسِها وَ خَلَق الأشیاء بالمشیة» (24)؛ «خداوند مشیت را به تنهایی آفرید و سپس اشیاء را با آن خلق کرد.»
علوم فرشتگان
علم فرشتگان در ابتدای خلقت در فطرت آنها نهاده شده و در وجود آنها جهات استعدادی نیست، مگر آن که افاضۀ جدیدی از طرف مبدأ بشود، زیرا چنان که گفتهاند: فرشتگان حالت منتظره ندارند و هر کمالی که سزاوار وجود آنهاست در ابتدای خلقت در اصل وجود آنها نهاده شده، لکن انسان چون جامع مراتب عوالم وجود است، بعضی کمالات را بالفعل و بعض کمالات را بالقوه دارد، و باید آنچه را در استعداد وی نهادهاند، به سعی و کوشش از قوه به فعل آورد.
لازم به ذکر است که آیه «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کلها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِین» (26)؛ «و علم همۀ أسما را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود اگر راست میگویید مرا به اسامی آنها خبر دهید.»
میرساند که اسمای نام برده، و یا مسماهای آنها موجوداتی زنده و دارای عقل بودهاند، که در پس پردۀ غیبت قرار داشتهاند، و به همین جهت علم به آنها غیر آن علمی است که ما به اسمای موجودات داریم، چون اگر از سنخ و نوع علم ما بود باید بعد از آن که آدم به فرشتگان خبر از آن اسما داد، فرشتگان نیز مانند آدم به آنان تعلیم داد، خود آدم هم به تعلیم خدا آن را آموخته بود. پس دیگر نباید آدم اشرف از فرشتگان باشد و اصولاً نباید مورد تکریم بیشتری واقع شود و چه بسا فرشتگان بر آدم برتری و شرافت بیشتری داشتند، چون استاد آدم خدا بود و استاد ملائکه آدم.
همچنین اگر علم به اسما از سنخ علم انسان بود، نباید فرشتگان به صرف این که آدم، علم به اسما دارد، قانع شده باشد و استدلالشان باطل شود، زیرا این چه استدلالی است که خداوند به یک انسان مثلاً علم لغت بیاموزد و آن گاه به وجود او مباهات کند و او را بر فرشتگان برتری دهد؟ بعد به فرشتگان بفرماید: این انسان جانشین من است و میتواند کرامتم را پذیرا باشد اما شما نمیتوانید! سپس بیفزاید اگر قبول ندارید و اگر راست میگویید که شایستۀ مقام خلافتید، و یا اگر درخواست این مقام را دارید، مرا از لغات و واژههایی که بعدها نوع انسان برای خود وضع میکند تا به وسیلۀ آن یکدیگر را از منویات خود آگاه سازند، خبر دهید.
سخن کوتاه این که، آنچه آدم از خدا آموخت و از جانب خداوند به وی تعلیم داده شد، غیر آن علمی بود که فرشتگان از آدم آموختند. علمی که خداوند برای آدم آموخت حقیقت علم به اسما بود، که فراگرفتن آن برای آدم ممکن بود، اما برای فرشتگان غیرممکن. (26)
فرشتگان و هدایتهای الهی
و به راستی خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند، به سوی راهی راست راهبر است. به این حقیقت اشاره دارد؛ و این مسأله از طریق فرشتگان هدایت کننده صورت میپذیرد.
گفتنی است «هدایت ربوبی» در مراتب مختلف و در شئون گوناگون جهان هستی، ساری و جاری است، چنان که قرآن میفرماید:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی» (28)؛ «پروردگار ما کسی است که هرچیزی را خلقتی که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است.»
انسان نیز به عنوان بخشی از جهان هستی، از دستگاه مخصوص وجود خاصی برخوردار بوده و بر حسب آن در ابعاد، شئون و مراتب مختلف از این هدایت ربوبی برخوردار است که به مراحلی از آن اشاره میشود: کسی که در مرحلۀ طالب حقیقت است، ولی هنوز ایمان نیاورده و میخواهد حقیقت را بفهمد و بیابد؛ خدا برای چنین شخصی پیامبران را ارسال فرموده تا به حق و حقیقت هدایت فرماید. در عین حال فرشتگان هدایتگر نیز به یاری او میآیند و او را در مسیر اندیشیدن و یافتن حقیقت هدایت میکنند؛ هرچند انسانها بدین حقیقت واقف نباشند ولی به هر حال خداوند متعال از طریق ملائکه هدایت کننده که به مظهر اسم «هادی» حضرت حقاند در پشت پرده او را هدایت میکند.
آیه ذیل ناظر به این مرحله از هدایت است: «قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَق» (29)؛ «بگو: آیا از شریکان شما کسی است که به سوی حق رهبری کند؟ بگو: خداست که به سوی حق رهبری میکند.»
مرحلۀ بعدی هدایت ربوبی، هدایت بعد از ایمان است که آدمی را به این رهنمون میشود که: چگونه باشد و چگونه نباشد، چه بکند و چه نکند، چطور لوازم ایمان ملتزم باشد و به چه صورت راه مستقیم و حقیقی را طی کند.
آیه «وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیم» (30) بیانگر این مرحله از هدایت است. خداوند متعال در این مرحله کسانی را که به ایمان در مرحلۀ نخست هدایت شدند، به صراط مستقیم در مرحلۀ بعدی توسط فرشتگان هدایتگر، رهنمایی و هدایت میکند. (31)
در مرحلۀ سوم از آنجا که فرد هم به راه ایمان هدایت شده و هم با هدایت ربوبی قدم در صراط مستقیم نهاده است، به دلیل پیچیدگی و ظرافت تداوم راه به هدایتهای بالاتر و دستگیره های برتر نیاز دارد. در اینجا نیز هدایت ربوبی به سراغ انسان آمده به وسیله گروهی از فرشتگان الهی، هدایتهای لازم، والاتر و بالاتر نصیب او میگردد. قرآن در این باره میفرماید: « وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً » (32)؛ «و خداوند کسانی را هدایت یافتهاند بر هدایتشان میافزاید.»
رسالت فرشتگان، نزول امر الهی
از آن جایی که «ملائکه» جمع محلّی به الف و لام است و این مجمع مفید عموم میباشد، تمامی ملائکه رسولان الهیاند، نه چنان که بعضی گفتهاند: «مِن» در این آیه «اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا» (34)؛ «خدا از میان فرشتگان رسولانی برمی گزیند.»
دلالت دارد که: بعضی از فرشتگان رسولند نه همگی آنها، زیرا «مِن» در این آ یه برای بیان و توضیح است نه برای جدا کردن برخی از برخی دیگر. حال جای این سؤال باقی است که آیا رسالت آنها، رسالت تشریعی است؟ یعنی وظیفۀ آنها همان پیام آوردن از سوی خدا برای انبیاست و یا رسالت تکوینی است؟ یعنی به عهده گرفتن مأموریتهای مختلف در جهان آفرینش، و یا رسالت آنها هم تشریعی است و هم تکوینی؟
با توجه به این که عنوان «رسالت» در آیه برای تمامی فرشتگان اطلاق شده است، چنین به نظر میرسد که رسالت در قرآن درم عنای وسیع و گسترده به کار رفته است که هم رسالت تشریعی ملائکه را شامل میشود و هم رسالت تکوینی ایشان را. رسالت ملائکه این نیست که فقط نازل شود و پیام خداوند را به انسان برساند، بلکه رسالتش آن است که از بالا نازل شود و انسان وارسته را با تعلیم و تزکیه بالا ببرد. «إلیه یَصعَدُ الکَلِمُ الطَیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه» (35) فرشته نازل میشود تا دست صاحب دلالن وارسته را بگیرد و به همراه خود بالا ببرد، هرچند وقتی انسان کامل به مقامات معنوی صعود میکند، به مراحلی میرسد که فرشته هم نمیتواند، برسد.
پس فرشتگان رسولان و مأموان خداوند در امر تکوینی و تشریعی هستند، چه این که امور جهان بر اساس اسباب و علل است و تدبیر امور عالم و هستی به اذن حق، به واسطۀ آنان صورت میگیرد. (36)
نتیجه
پينوشتها:
1. تفسیر جامع، ص 425.
2. ر. ک، دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه ملائکه.
3. ر. ک. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششمف 1371. ذیل کلمه ملک.
4. قاموس قرآن، ذیل کلمه ملائکه.
5. ر. ک. عمادزاده، حسین، دائره المعارف القرآن الکریم، ص 212.
6. فرشته، عالم مجرّدات، چناری، فریبا، ص 21 و 22.
7. ملائکه، آیت الله شجاعی، محمد، ص 14ـ13.
8. سوره صافات، آیه 164.
9. سوره انبیاء، آیه 19 و 20.
10. فرشتگان، رجالی تهرانی، علیرضا، ص 21ـ20.
11. سوره تحریم، آیه 6.
12. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 120.
13. بحارالأنوار، ج 59، ص 171.
14. همان، ص 174، ح 4.
15. سوره بقره، آيه، 285
16. سوره بقره آيه 177
17. سوره انبیاء، آیه 16.
18. بحارالأنوار، ج 59، ص 153.
19. سوره مریم، آیه 17.
20. بحارالأنوار، ج 59، ص 171، ح 1.
21. فرشتگان، تحقیقی قرآنی، روایی، عقلی، رجالی تهرانی، علیرضا، ص 34ـ33.
22. ملائکه، شجاعی، محمد، ص 24ـ22.
23. توحید صدوق، باب 11، ص 148، ح 19.
24. سوره بقره، آیه 31.
25. فرشتگان، رجالی تهرانی، علیرضا، ص 48ـ47.
26. سوره حج، آیه 54.
27. سوره طه، ایه 50.
28. سوره یونس، آیه 35.
29. سوره حج، آیه 54.
30. ملائکه، شجاعی، محمد، ص 76ـ74.
31. سوره طه، آیه 83.
32. سوره مريم ،آيه 76.
33. سوره فاطر،آيه1.
34. سوره حج،آيه75.
35. ملائکه، رجالی تهرانی، علیرضا، ص 159ـ158.
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه
3. بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، نشر دارالتراث العلمی، چاپ بیروت، سال 1403 ه. ق.
4. تفسیر جامع، بروجردی، سیدابراهیم، نشر صدر، چاپ سوم، 341 ش.
5. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ابی القاسم الحسین بن محمد، نشر الکتاب، چاپ دوم، سال 1401 ق.
6. توحید، بابویه قمی، أبی جعفر، محمد بن علی بن الحسین، نشر جامعه مدرسین حوزۀ علمیه قم، چاپ نهم، سال 1381 ش.
7. فرشته، عالم مجردات، چناری، فریبا، نشر نیکان کتاب، زنجان، چاپ اول، سال 84 ش.
8. فرشتگان، تحقیقی قرآنی، روایی و عقلی، رجالی تهرانی، علیرضا، نشر بوستان کتاب، چاپ سوم، قم، سال 1390 ش.
9. ملائکه، شجاعی، محمد، نشر وثوق، چاپ سوم، قم، سال 1385 ش.
10. ملائکه، علوی، سیدمصطفی، نشر کشف الغطاء، قم، چاپ اول، سال 1383 ش.
11. نرم افزار عروج، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی، استان اصفهان.
12. نرم افزار گنیجه روایات، وابسته به مرکز تحقیقات علوم اسلامی حوزۀ علمیه قم.
/ج