گزارشي از نشست يک فيلم ، يک فيلمنامه « جادوگر آز »

همچون ماه هاي گذشته ، يکشنبه 25 مرداد ماه نيز ، فرهنگسراي نياوران ميزبان چهارمين جلسه « يک فيلم ، يک فيلمنامه فيلم جادوگر آز نوشته نوئل لانگ لي ، فلورانس لرييون و دوگار آلن ولف ، به کارگرداني ويکتور فلمينگ محصول سال 1939 اختصاص داشت . جمشيد ارجمند به عنوان منتقد مهمان و کيوان کثيريان مجري و منتقد در اين جلسه حاضر شدند تا ضمن بررسي و کالبد شکافي فيلمنامه ، به سوالات حاضران در سالن نيز پاسخ دهند . در ابتداي اين
شنبه، 23 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گزارشي از نشست يک فيلم ، يک فيلمنامه « جادوگر آز »

 گزارشي از نشست يک فيلم ، يک فيلمنامه « جادوگر آز »
گزارشي از نشست يک فيلم ، يک فيلمنامه « جادوگر آز »


 

نويسنده: سميه قاضي زاده




 

ترميناتوري موزيکال و کودکانه
 

همچون ماه هاي گذشته ، يکشنبه 25 مرداد ماه نيز ، فرهنگسراي نياوران ميزبان چهارمين جلسه « يک فيلم ، يک فيلمنامه فيلم جادوگر آز نوشته نوئل لانگ لي ، فلورانس لرييون و دوگار آلن ولف ، به کارگرداني ويکتور فلمينگ محصول سال 1939 اختصاص داشت . جمشيد ارجمند به عنوان منتقد مهمان و کيوان کثيريان مجري و منتقد در اين جلسه حاضر شدند تا ضمن بررسي و کالبد شکافي فيلمنامه ، به سوالات حاضران در سالن نيز پاسخ دهند . در ابتداي اين جلسه جمشيد ارجمند ضمن تشکر از مجله فيلم نگار و فرهنگسراي نياوران براي برگزاري مستمر نشست هاي « يک فيلم ، يک فيلمنامه » به بررسي اجمالي فيلمنامه جادوگرآز پرداخت . او در ابتداي سخنانش در مورد انتخاب اين فيلم گفت : « براي خيلي ها جاي سوال داشت که چرا نشست اين ماه به بررسي فيلمنامه يک فيلم کلاسيک اختصاص دارد ، اما معتقدم که اين فيلم همچون ديگر فيلم هاي کلاسيک نيست و مخاطب آن نوجوانان هستند . داستان آن که از دل يک افسانه صد ساله بيرون آمده ، آموزه هاي حقيقي را مطرح مي کند اما به شکلي که با پند و نصيحت فاصله زيادي دارد . بيان فيلم اين آموزه ها را به مليح ترين شکل ، همراه با منطق و فلسفه اي خاص نشان مي دهد . سينما يک رسانه فراگير و با ارزش است . رسانه اي که مي تواند در طيف بسيار وسيع ايده هاي فلسفي و عميق مربوط به هستي شناسي را بيان کند و قرار نيست که تنها براي تفنن مطلق استفاده شود . جادوگرآز در گونه هاي متفاوت ، از کارتون ، نمايش عروسکي ، تئاتر و حتي فيلم زنده اجرا شده است . اين فيلم بياني متفاوت دارد و از ابتدا روي اين که فيلم براي جوان ها ساخته شده است تاکيد مي شود .
ارجمند در ادامه به فعاليت هاي فلمينگ ، کارگردان فيلم معروف بربادرفته اشاره مي کند و مي گويد : « فلمينگ در سال 1883 به دنيا آمد و در 1949 درگذشت . شروع فعاليت سينمايي اش در سال 1910 به عنوان دستيار کارگردان بود . در سال 1915 به يک فيلمبردار متبحر تبديل شد و در سال 1930 به استخدام کمپاني مترو"Metro" درآمد . در سال1939 دو فيلم بربادرفته و جادوگرآز را ساخت ، اگر چه از يکي دو سال قبل روي صحنه هاي مختلف بربادرفته کار کرده بود . سپس به ساخت فيلم هايي چون ژاندارک و حلقه انساني پرداخت . آن چه در مورد اين فيلم بخصوص مطرح است اين است که پس از گذشت 12- 10 سال بعد از اشاعه فيلم ناطق و موزيکال ساخته شده . اصولاً شروع ساخت فيلم هاي موزيکال در سال 1930 بود ، يعني زماني که فيلم هاي ناطق رشد خود را کرده بودند و به جايي رسيده بودند که مي توانستند از موسيقي و آواز استفاده هاي خاص بکنند . فيلم موزيکال را شايد بتوان به اپرت "Operet" تشبيه کرد . در اپرت ، داستان ها هم مي توانند عاميانه ، هم ملودرام ، هم حادثه اي و ... باشند و اين نوع از نمايش که با موسيقي و بيان گفتاري همراه است ، در آمريکا بسيار رايج بود . در فيلم هايي که بر اساس الگوي کمدي - موزيکال ساخته مي شوند ، آواز نقش اساسي دارد و داستان نقش فرعي را بازي مي کند . مثل نمونه موفق فيلم آواز در باران که باز هم از محصولات کمپاني مترو است . در واقع در اين نوع فيلم ها ، داستان به کمک موسيقي و آواز مي آيد . تفاوت عمده اين اثر هم با ديگر آثار اين ژانر همين است . در جادوگرآز عنصر اصلي ، فيلمنامه است . فيلمنامه ، بسيار دقيق و با انديشه نوشته شده است . اين دقت و تسلط به شخص فلمينگ هم مربوط مي شود ، او پيوسته به دنبال عنصر انديشه بود و به ذهنيت بسيار اهميت مي داد . در اين فيلم آموزه هاي زيادي براي نسل جوان و نوجوان وجود دارد . » وي در ادامه وجود انديشه ديالکتيک خوبي و بدي را در اين فيلم خاطر نشان کرد و افزود : « همان طور که ما در هنر باستاني ايران مبنا را بر نبرد خير و شر گذاشته ايم ، در اين فيلم هم مواجهه اين دو نيرو ، مبناي اصلي اثر را مي سازد . دوروتي دختر جوان به سگش بسيار علاقه مند است . از سويي همسايه آنها خانم گارچيس است ، که از نظر فکري منفي باف است و در ادامه فيلم با صورت جادوگر ظاهر مي شود . او آزار سگ دوروتي را بهانه قرار مي دهد تا براي کشتن او حکم بگيرد . سگ را از دخترک جدا مي کند تا براي کشتن ببرد . در راه سگ به دنبال صاحب اصلي اش فرار مي کند . زماني که دوروتي با حمايتي از سوي بزرگ ترها و اطرافيانش مواجه نمي شود ، به دنبال سگ ، مزارع اطراف را جست و جو مي کند . در راه به شعبده بازي برمي خورد که طالع او را مي گويد ؛ البته طالع بيني اش را از نظر متافيزيکي بررسي نمي کند ، بلکه به او مي گويد چشم هايش را ببندد و آن وقت از روي عکسي که در سبد دوروتي وجود دارد ، طالعش را مي گويد . شعبده باز با گفتن طالع دوروتي ، حس عشق او را نسبت به خانواده بيدار مي کند . سپس در راه برگشت دخترک با گردباد و توفان مواجه مي شود و سفر قهرماني او از همين جا آغاز مي شود و به رويا مي رسد . اين رويا به شکلي بسيار معقول و باور کردني اتفاق مي افتد . دوروتي به خواب مي رود . از آنجا که در خواب ، همه ناممکن ها به ممکن تبديل مي شود و همه تخيلات و تصاويري که در ضمير ناخودآگاه وجود دارند ، به حرکت در مي آيند ، سفر دوروتي هم که يک افسانه و روياي پر از رمز و راز و آموزش است ، در خواب آغاز مي شود . » ارجمند ادامه مي دهد : « اين بهترين شيوه بيان يک افسانه است ؛ چون قصه به صورت منطقي و واقع گرايانه بيان شده است . يعني در واقع در اين فيلم جز داستان ، آن هم به شکل بيان واقعيت چيزي وجود ندارد . يعني ما در اين فيلم سمبل نداريم . اگر هم بخواهيم سمبل هايي را براي آن فرض کنيم ، نيروهاي خوبي و بدي ، سمبل هاي ما هستند . يا حتي راه زرد آجري و يا حضور و اعمال جادوگر که نيروهاي زشتي را در خدمت دارد از ديگر سمبل ها مي توانند به حساب آيند . » ارجمند در ادامه به به کارگيري بهينه از عوامل فني اشاره کرد و توضيح داد که براي 65 سال پيش تکنيک هاي به کار رفته ، در نوع خود عالي است . سپس کيوان کثيريان بخش هايي از فيلم را يادآور شد و افزود : « از لحظه اي که دوروتي وارد دنياي فانتزي مي شود ، هر کدام از اطرافيانش در دنياي واقعي با چند خصوصيت بارز ، تبديل به موجوداتي چون شير ، مترسک و مرد حلبي در فضاي فانتزي شده اند و در واقع خصيصه هاي آن سه شخصيت مثل نداشتن جرئت ، قلب و مغز را نشان مي دهند . به زبان ديگر مقايسه اي بين واقعيت و خيال اتفاق مي افتد . »
ارجمند با بيان اين نکته که اين مقايسه ، يکي از ويژگي هاي سينماي افسانه پرداز دهه هاي 30 و 40 است ، صحبت کثيريان را اين طور ادامه مي دهد : « زماني که مخاطب ، نوجوان است ، ما مجبوريم که به ساده ترين شکل ، داستان و افسانه را بيان کنيم تا براي مخاطب هيچ سوالي در مورد شخصيت ها به وجود نيايد . به همين دليل هم از عنصر خواب استفاده شده است . در حقيقت اين دختر در خواب مي بيند که هر کدام از اطرافيانش کدام خصيصه را ندارند . اين موضوع هم يکي از آموزه هاي فيلم است که اگر کسي اعتماد به نفس ، شجاعت ، قلب يا مغز ندارد ، خودش نخواسته است . اما بايد هر کدام از آنها اين سفر را از سر بگذرانند ، مانند کوره اي که از آن رد مي شوند تا پخته شوند . »
ارجمند در ادامه افسانه هاي موجود در ادبيات ايران را نمونه اي از انتخاب شخصيت هاي غير واقعي مي داند و مي افزايد : « انتخاب شخصيت هاي غير واقعي يکي از شيوه هاي داستان پردازي است . همان طور که ما در کليله و دمنه ، مسير تبديل افسانه و اسطوره را داريم و در قالب شخصيت هاي افسانه اي به بيان واقعيت ها مي پردازيم ، در ادبيات ديگر ملل نيز ، اين موضوع وجود دارد . » کثيريان جلسه را با بيان يک سوال ادامه مي دهد ، او مي گويد : « در نوشتن اين فيلمنامه بهانه اي که داستان را وارد فضاي انتزاعي مي کند ، اتفاقات ناگهاني ، مثل ضربه خوردن شيء به سر است که باعث ورود به فضاي انتزاعي مي شوند . در اين فيلمنامه ، فيلمنامه نويس ملزم به رعايت اين موضوع بود ، يعني نمي شد که از ابتداي فيلم ، ما فضاي فانتزي را داشته باشيم و همان فضا را تا پايان فيلم ادامه دهيم . اين تقابل بين رويا و واقعيت بايد صورت مي گرفت ؟ »
ارجمند پاسخ مي دهد : « سينما هر امکاني را به فيلمساز مي دهد ، اما اگر شما بخواهيد از راه واقع گرايي ، نفوذي در دل تماشاگر ايجاد کنيد ، بايد يک بستر حقيقت بسازيد و بعد افسانه را روي آن پياده کنيد . هيچ کدام از نسخه هاي ديگر اين داستان اين قدر رئال نيستند ؛ يعني فيلمنامه نويس و کارگردان با نشان دادن خواب رفتن دخترک ، حتي نخواسته اند که توهم واقعيت را هم نشان بدهند . تمام اتفاقات پيش از آن که دخترک وارد فضاي انتزاعي شود ، واقعي هستند ، تا لحظه اي که سر دوروتي به پنجره مي خورد و چرخشي که با شيوه هاي فيلمبرداري ايجاد مي شود و بيان کننده وضعيت سرگيجه دخترک است . »
اين منتقد به رنگ فيلم اشاره مي کند و مي گويد : « مقدمه فيلم با رنگ قهوه اي آغاز مي شود و از لحظه اي که دوروتي در خانه را باز مي کند ، فيلم رنگي مي شود . اگر بخواهيم جنبه هاي استاتيک را هم در نظر نگيريم ، بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که اين فيلم ها ، اولين فيلم هاي رنگي دوران خود بوده اند و فلمينگ با استفاده از رنگ ، مرز روشني را بين واقعيت و تخيل ترسيم کرده است . با اين ترسيم ، هيچ چيز در پرده ابهام باقي نمي ماند و براي هر بيننده اي اين مسائل واضح است و دنياي خيال از دنياي واقعيت جداست . » پس از صحبت هاي ارجمند ، کثيريان از حاضران در سالن مي خواهد که در مورد نکاتي که جاي بحث يا سوال دارد ، صحبت کنند . يکي از حاضران در مورد خصوصيات ژانر کمدي - موزيکال از ارجمند مي پرسد . ارجمند با بيان اين که در اين ژانر ، همه چيز از پيش تعيين شده است ، ادامه مي دهد : « فيلم هاي موزيکال بيشتر براي عرضه موسيقي و آواز ساخته شده اند ، اما از تصوير هم کمک مي گيرند و داستان اساس آن را نمي سازد . در اين فيلم که داستان نقش اصلي را در آن بازي مي کند ، آموزش هم نقشي عميق دارد . يعني فيلمنامه اي را پيش رو داريم که بر اساس داستاني با قدمت 100 ساله ساخته شده است . اين فيلم در آغاز دوره ظهور فيلمنامه هاي کمدي - موزيکال ساخته شده است . با اين که جنبه هاي تجاري اش هم فکر شده است ، با جامعه وسيع آمريکا نيز بسيار سازگاري دارد . مثلاً در صحنه هايي از فيلم که جادوگر در آسمان پرواز مي کند و پيامش را مي نويسد ، سبک پروازش به سبک پرواز هواپيماهاي تبليغ نويس همان دوره در آمريکا شباهت دارد . شعاري داده نشده است ، بلکه خود فيلم اين گونه است . »
يکي ديگر از حاضران در مورد نقش عشق در داستان مي پرسد و ارجمند مي گويد : « داستان بر محور عشق ساخته شده است . دختري که سگش را با عشق دوست دارد ، عمه اش ، اطرافيانش ، کارگران مزرعه را با عشق دوست دارد و خلاصه هر کسي را که دور و برش هست دوست دارد . حالا اين دختر با کسي رو به رو مي شود که هيچ کس را دوست ندارد ، يعني عشق با ضد عشق . علت محبوبيت اين فيلم هم ، ساخت خوب آن است . يعني ما پس از 65 سال باز هم اين فيلم را با دقت نگاه مي کنيم . فيلم هاي چارلي چاپلين هم از اين گونه اند که هيچ وقت ما از آنها خسته نمي شويم . » ارجمند اين خستگي ناپذيري را در جادوگرآز به اشعار حافظ تشبيه مي کند و مي افزايد : « اگر اهل ادبيات باشيم ، متوجه مي شويم که قرار نيست اشعار حافظ را اگر تنها يک بار در نوجواني خوانده ايم ، ديگر دوره نکنيم ، بلکه اشعار آن قدر جذاب و خوش ساخت هستند که باز هم ما را به سمت خود بکشانند . جادوگرآز نيز با بيان و دسته بندي زيبا ، استفاده بجا از کلمات و مفاهيم ، توانسته است به اين موفقيت دست پيدا کند . » کثيريان جادوگرآز را با فيلم هاي امروزي که نيروهاي خير و شر به صورت پر رنگ در دو سوي آن حضور دارند نظير ترميناتور مقايسه مي کند و مي گويد : « در اين فيلم نيز ما به صورت کاملاً مشخص همچون ترميناتور با يک فرد خوب و يک فرد بد مواجه هستيم . اما در اين فيلم با آن پيچيدگي هايي که در فيلم هايي نظير ترميناتور وجود دارد رو به رو نمي شويم . در واقع داستان کمدي - موزيکال در سطح اتفاق مي افتد . اما اين فيلم نمونه اي متفاوت از اين ژانر است که نکته اساسي اش در داشتن داستان به عنوان عنصر اصلي و همچنين وجود آموزه هاي رک و صريح است . در طول فيلم ، شخصيت ها شجاعت ، قلب و عقل را به دست مي آورند و در همه آنها تغيير ايجاد مي شود . خود دوروتي نيز دچار تغيير مي شود و زماني که فرشته کانزاس در گوش او مي گويد که « هيچ جا مثل خانه نمي شود » ، او هم تغيير کرده است . » ارجمند ادامه مي دهد : « ساده تر از اين نمي توان پند داد . ايهام و ابهام ندارد . وگرنه شايد اين فيلم هم به سرنوشت ترميناتور و پيچيدگي هاي آن دچار مي شد . »
کثيريان به تکنيک هاي به کار رفته در فيلم اشاره مي کند و نيازي که گاه براي بازسازي فيلم هاي قديمي ، احساس مي شود . او ادامه مي دهد : « خلق جديد داستان هاي قديمي يکي از دغدغه هاي امروزه کارگردانان و فيلمنامه نويسان است . در واقع آنها مي خواهند که در دنياي ديگران آن داستان را ببينيم . تکنيک هم به کمک قابليت هاي داستاني مي آيد و طبيعي است که تازگي داشته باشد ؛ چه از نظر تماشاگر جديدي که فيلم را تماشا مي کند و چه از نظر تکنيک هاي تازه اي که در آن به کار رفته است . وگرنه اگر اين تازگي نبود . نيازي به ساخت نسخه هاي جديد در سال 2004 احساس نمي شد . »
منبع: ماهنامه فيلم نگار 25.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
همه چیز راجع به ذکر یونسیه
همه چیز راجع به ذکر یونسیه
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 3.فداکاری در وقف کردن
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 3.فداکاری در وقف کردن