بررسي اقتباسي رمان « پينوکيو ، آدمک چوبي » با فيلمنامه « پينوکيو »

در ميان مخلوقات پروردگاران ادبيات چند آفريده غريب و عجيب وجود دارد که هيچ گاه کهنه نشده و هميشه در اوج آسمان تخيل رتبه خود را حفظ مي کنند . شازده کوچولو ، گاليور ، شاهزاده و گدا و دوست داشتني ترين تکه چوب عالم پينوکيو که سال هاست خاطر و خيال کودکي آدم ها را پر کرده است . همه چيزهايي که نويسندگان براي خلق داستان خود از آن بهره و کمک مي گيرند ، مثل آشنايي زدايي و منطق دروني ، در اوج کمال قرار دارد . شايد نويسنده بر
شنبه، 23 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي اقتباسي رمان « پينوکيو ، آدمک چوبي » با فيلمنامه « پينوکيو »

 بررسي اقتباسي رمان « پينوکيو ، آدمک چوبي » با فيلمنامه « پينوکيو »
بررسي اقتباسي رمان « پينوکيو ، آدمک چوبي » با فيلمنامه « پينوکيو »


 

نويسنده: حميدرضا بيات




 

آدمک چوبي ، خرلنگ و آدم راست راستکي !
تکه چوبي که حرف مي زند ...
 

در ميان مخلوقات پروردگاران ادبيات چند آفريده غريب و عجيب وجود دارد که هيچ گاه کهنه نشده و هميشه در اوج آسمان تخيل رتبه خود را حفظ مي کنند . شازده کوچولو ، گاليور ، شاهزاده و گدا و دوست داشتني ترين تکه چوب عالم پينوکيو که سال هاست خاطر و خيال کودکي آدم ها را پر کرده است . همه چيزهايي که نويسندگان براي خلق داستان خود از آن بهره و کمک مي گيرند ، مثل آشنايي زدايي و منطق دروني ، در اوج کمال قرار دارد . شايد نويسنده بر اساس قانون احتمالات ، همه فرض هاي ممکن را در تخيل بهت آور خود پيش بيني کرده و نمي توان جاي حادثه يا شخصيتي را در اين رمان خالي ديد . پري مهربان ، گربه ، روباه و همه اذناب شهر ناپيدايي که ژپتوي پير در آن زندگي مي کند ، در نقطه هايي که تخيل نويسنده دستور مي دهد حرکت مي کنند . از همه کودکانه تر ، همساني تکه چوب سخنگو با محيط و آدم هاي واقعي است . طوري که هرگز دم خروس تصنع از آن بيرون نمي زند و خواننده در روند داستان دچار زدگي نمي شود . نمي توان با قاطعيت گفت که نويسنده تصميم داشته قصه اي ساده و جذاب براي کودکان بنويسد ، زيرا اکنون درک ما از داستان پينوکيو به لايه هايي عميق رسيده که در آن پرسش هاي بنيادين بشري را مطرح کرده است . با آن که از نصيحت و پند و اندرز پدرانه - آن هم به سبک قرن هجدهمي - در کتاب خبري نيست ، اما پينوکيو اخلاقي ترين داستان کودکانه است که در صدد تفهيم فضيلت ادب و تربيت به بچه هاست . اين جنبه از پينوکيو نيز در زمانه ما معنايي ديگر يافته و احساس مي شود نويسنده با زيرکي حرف هاي اساسي تري در سايه اشاره به کودکان مي زند . اما تمام حرف هايي که درباره معنا و مفهوم کتاب وجود دارد ، در برابر اهميت داستان ، ناچيز است . هنوز تازگي و طراوت داستان و حادثه هاي پي در پي و تاثير انگيزي که دارد احساس مي شود . گول خوردن ، شيطنت ، سادگي و حماقت و پشيماني پينوکيو شيرين ترين و غم انگيزترين دايره شخصيت پردازي است که پينوکيو بارها در آن دور مي زند و سرانجام پرنده اي ، حشره اي يا موجودي به نام پري مهربان او را نجات مي دهد . غيب ، خيال ، وهم و واقعيت در هم آميخته شده اند ، اما پينوکيوي بازيگوش و سربه هوا ، همه چيز را ناديده مي گيرد تا بازي کند و خودش باشد . اين بستر مهم ترين ويژگي منحصر به فرد داستان پينوکيو است که طي آن ترس و شادي و اضطراب و اميدواري را توامان در دل خواننده به وجود مي آورد ؛ پينوکيو دوست داشته مي شود و باعث نفرت مي شود ، از عاقبت او نگراني و بي خيالي وجود دارد ، آرزوي مرگ و سلامتي او در پي هم وجود دارد ، همچنان که ژپتوي پير و پري مهربان دچار چنين احساسات متناقضي مي شوند . زيرا اين تکه چوب لعنتي و دوست داشتني محصول تخيل است و سال ها قبل از اختراع سينما ، پرده کوچک خيال آدم ها را تصاحب کرده است . با اين وجود سينما محتاج ترين پديده عالم به تخيل و دنياي غريب باور نکردن است . ده ها فيلم و انيميشن سينماي و تلويزيوني در چند قاره جهان از داستان پينوکيو اقتباس کرده اند که درخشان ترين و ماندگارترين آنها مجموعه انيميشن ساخته شيگي يوکوشي و هيروشي سايتو محصول 1976 ژاپن است که بارها از تلويزيون خودمان پخش شده است . اما ظاهراً سينماگران توانايي چنداني در ساختن فيلم بر اساس اين داستان نداشته اند . در سال هاي گذشته لوئيجي کومچيني ( 1972 ) ، مايکل اندرسن ( 1999 ) و چند نفر ديگر نتوانسته اند اثري به اندازه رمان يا لااقل مجموعه انيميشن ، خارق العاده بسازند ، حتي ايتاليايي ها نتوانستند توانايي سينمايي خود را در اقتباس از اين اثر ملي که سال ها در دبستان هاي ايتاليا تدريس مي شده را اثبات کنند . روبرتو بنيني در تلاش براي جبران اين کوتاهي تلاش کرده تا يادمان پينوکيو را زنده نگه دارد و با سر و صداي زياد و اعتباري که از زندگي زيباست کسب کرده بود ، فيلم خود را روانه سينماها کرد . اما هرگز به مرزهاي موفقيت نزديک نشد . در اين فيلم بنيني بيش از هر چيز به فانتزي و کودکانه ديدن داستان بسنده کرده و ماجراي پينوکيو را جدي و واقعي تصور نکرده است . نگاه سطحي به خيال پردازي و بازيگوشي پينوکيو و حوداثي که بر سر راه او پديد مي آيد ، ماده خامي براي تدارک يک کمدي بزن بکوب و کودکانه است ، در حالي که آن چه در کتاب اصالت دارد ، قصه است . اگر بدانيم اين قصه در چه زمانه اي نوشته شده است ، خيلي خوب به اهميت تعليق و گره و پيچ هاي داستاني آن پي مي بريم .

موقعيت ، ماجرا ، حادثه
 

کارلو کولودي در کتاب پينوکيو تقريباً 40 ماجراي متفاوت در مسير اصلاح پينوکيو از نقطه خلقت « تکه چوب سخنگو » تا وقتي که به انسان تبديل مي شود در راه او قرار مي دهد . صرف نظر از معنا و مفهومي که هر يک از اين ماجراها در خود دارند و تعبير و تفسيرهايي که مي توان از موانع و مشکلات پيش روي پينوکيو کرد . نظم و تربيت روي دادن آنها در ايجاد داستان واحد ، معني دار و مهم است . يعني در اين کتاب شاهد چندين داستانک فرعي که فقط اشخاص واحدي در آن نقش دارند نيستيم . پينوکيو بازيگوشي مي کند و ژپتو را گرفتار زندان مي کند و خود نيز اسير آتشخوار مي شود ، طمع مي کند و در دام گربه و روباه مي افتد ، حماقت مي کند و به زندان مي افتد و به همين ترتيب اتفاقات بعدي در پي ديگر صفات منفي پينوکيو روي مي دهد . در اوج داستان ژپتو در دريا غرق مي شود ، پينوکيو قبر پري آبي مو را پيدا مي کند و خود را کاملاً تنها و نا اميد مي يابد . از اينجا به بعد تلاش پينوکيو جهت مثبت مي گيرد و آگاهي او از دنيا و خوبي ها و بدي هايش بيشتر مي شود . اين مرحله شروع تحول اوست . در ماجراهاي بعدي او بي تقصير است يا اين که به دليل ناآگاهي و غفلت به دام مي افتد ، اما از بدي و زشتي کار خود آگاه است . اسارت پينوکيو در مزرعه انگور بر اثر سوء تفاهم اتفاق مي افتد ، زيرا برزگر تصور مي کرده او براي دزدي انگور آمده است . در دعوايي که در راه مدرسه اتفاق مي افتد ، او کاملاً بي تقصير است و ساده لوحي کار دستش مي دهد و سرانجام اين که خر شدن او در سرزمين بازي به دليل لحظه اي غفلت از دستورهاي پري مهربان و اعتماد بي جا به دوستان است . اما سلسله اتفاقات و ماجراهاي فيلم بنيني بيش از هر چيز به جذابيت ظاهري و سرگرم کنندگي آن بستگي دارد . هر چند بيشتر ماجراها در رمان از چنان تشخصي برخوردارند که حذف آنها غير ممکن است ( مثل چال کردن سکه هاي طلا در شگفت زار ، زنداني شدن پينوکيو ، حبس در شکم نهنگ و خر شدن پينوکيو ) اما برخي از رويدادها که در ظاهر ، جذابيت سينمايي نداشته اند ، از متن اين فيلم فانتزي و مفرح حذف شده اند . انتخاب اين ماجراهاي حذف شده بيش از هر چيز نوع نگاه بنيني را مشخص مي کند ؛ ماجراي اژدهاي خفته ، غرق شدن پينوکيو در دريا و نجاتش توسط ماهي گير ، اداي دين سگي که پينوکيو او را از غرق شدن نجات داده بود ، برملا کردن هم دستي راسوهاي دزد و سگ مزرعه و چندين ماجراي ديگر که مسير تحول پينوکيو را تشکيل مي دهند . فيلم با موقعيت تکراري تصادف براي ايجاد خنده شروع مي شود ، تکه چوبي که از گاري مي افتد و به همه کس و همه چيز مي خورد و ميدان شلوغ شهر را بر هم مي ريزد . چند دقيقه ديگر پينوکيو هم که از آن تکه چوب ساخته شده دقيقاً همين کارها را مي کند و از همان مسير قبلي نظم ميدان شهر را بر هم مي زند . اين شروع براي شناسايي پينوکيو به تماشاگر اصلاً خوب نيست ، زيرا از او شخصيتي شرور و بي خيال ارائه مي کند و تا حدي نگاه مخاطب را به آن منفي مي کند . کولودي از چيزهاي خنده دار و جذاب براي ساختن ماجراهاي خود استفاده کرده و کوشيده تا به نظم دادن به آنها قصه خود را تعريف کند ، اما در فيلم بنيني ، کمدي غلو شده بر اساس عنصر تصادف و رخ دادن بي منطق و در پي هم ، بر ساير عناصر غلبه يافته است . اين مسئله تا حدي زبان کودکانه کولودي که بر اساس سادگي و آشنايي معصومانه از جهان است را از بين برده و نمي توان گفت اين فيلم داراي زباني کودکانه است ؛ چرا که بيش از هر چيز به کمدي هاي هاليوود شباهت دارد .

اين مهرباني تو بود که تو را لو داد ( پينوکيو به پري آبي مو )
 

در اين کتاب يکي از هميشگي ترين و رويايي ترين شخصيت هاي خيالي که در خيال بسياري از کودکان و حتي بزرگ ها وجود دارد ، باز آفريده شده . او مراقب پينوکيوي خطاکار و بازيگوش است ، با همان مشخصاتي که فقط در آسمان خيال وجود دارد . پري آبي مو پوزش پذير و پاداش دهنده پينوکيو است . قواي جهان نامحدود داستان در اختيار اوست و هم اوست که به پينوکيو درس مهرباني و محبت مي دهد . اين شخصيت به سادگي مي تواند از عنصر باورپذيري دور شود و مثل فيلم بنيني آن چنان غير واقعي باشد که هرگز کسي به معجزات و قدرت او ايمان نياورد . پري فيلم موجودي تصنعي است ، قدرت تفکر درباره مهرورزي يا تندخويي به پينوکيو را ندارد و فقط به وظيفه اي که منطق فانتزي فيلم بر دوشش گذارده عمل مي کند . پري در رمان چون مادري مهربان و وظيفه شناس در جاهايي به ناچار بر خلاف ميلش پينوکيو را تنبيه مي کند . مثلاً وقتي پينوکيو از دام ماهي گير نجات يافته و نيمه شب به خاني پري برمي گردد ، پري مهربان تا صبح او را پشت در ، در سرما ، گرسنه نگه مي دارد . حذف چنين جزئياتي شخصيت پردازي فيلمنامه را مخدوش مي کند و باعث مي شود پري مهربان آبي مو فاقد خصوصيات منحصر به فرد خود باشد . شخصيت مهم ديگر اين داستان ژپتوي پير است . او پيرمردي بي نام و نشان و بي زن و فرزند است که از دنيا فقط مهرباني و نجاري ياد گرفته است . با اين که پينوکيو را ساخته و بايد او را تربيت کند ، اما در انجام وظيفه ناکام مي ماند . ژپتو خود را به آب و آتش مي زند تا از هر راهي اين تکه چوب سخنگو را مثل آدم ها بار بياورد . اما چنان که منطق داستان اقتضا دارد شکست خورده و مايوس در شکم نهنگ اسير مي شود . در بيشتر بخش هاي رمان ژپتو غايب است ، امه هر جا که حضور دارد ، سادگي و کوشش او برجسته است . اما در فيلمنامه بنيني ژپتو مردي احمق و کوته فکر است . گفت وگوهاي او در لحظه اي که با پينوکيو شروع به حرف زدن مي کند لوس و بي مزه است يا صحنه اي که ژپتو در بستر بيماري افتاده و شير طلب مي کند و وقتي که مي خواهند از شکم نهنگ بيرون بيايند ، به طور احمقانه اي رفتار مي کند .
گربه و روباه نيز که از شخصيت هاي کليدي داستان هستند ، کنش چنداني در فيلمنامه ندارند . معلوم نيست چرا به هر چيزي جز گربه و روباه شبيه اند ؟ آنها براي طرح نقشه هاي خود با فکر و حساب قبلي عمل مي کنند و اتفاقاً يکي از ابعاد گسترش رمان در فيلمنامه مي تواند اين دو شخصيت باشد ، اما در فيلم به ارائه کليشه اي متکي بر دانسته هاي قبلي اکتفا شده است . اين مشکل در کل شخصيت پردازي فيلمنامه وجود دارد ، زيرا بيشتر مخاطبان با داستان و آدم هاي آن آشنا هستند و سرانجام ماجرا را نيز مي دانند ، فقط توانايي فيلمنامه نويس مي تواند مخاطب را با ايده هاي جديدي که با اقتباس از اثر آشنا و قديمي به وجود مي آيد ، شگفت زده کند . گربه و روباه به دليل اين که منفي هستند از امکان بيشتري براي تغيير و آشنايي زدايي برخوردارند . تغيرات در فيلم بنيني غيردراماتيک و در جهت ساده تر کردن مختصات داستان صورت گرفته است . مثلاً در داستان کولودي سوسک سخنگو دائماً به پينوکيو هشدار مي دهد و با همراهي او در بسياري از ماجراها مي کوشد او را از خطرات برهاند . در قسمت هاي ديگر نيز چند پرنده به او هشدار مي دهند . در مجموعه انيميشن ( ژاپن - 1976 ) با ترکيب اين شخصيت ها ، جوجه اردک خلق شده است . اين تغيير شگرف و زيبا با رفتار و گفتار شيريني که جوجه اردک دارد ، تناسب شخصيت هاي داستان را بهتر کرده است ، اما بنيني سوسک را به جيرجيرک تغيير داده ، بدون آن که وزن دراماتيک بيشتري در آن ايجاد کند . در واقع جيرجيرک سخنگوي فيلم بنيني بي اهميت و فراموش شدني شده است .

مي خواهم آدم شوم ، از آدمک چوبي بودن خسته شدم
 

ايده هاي بکر و جاوداني کولودي در اين داستان ، مثل دراز شدن دماغ ، زندگي در شکم نهنگ و خر شدن کودکان بازيگوش ، همه عناصر داستان را در شعاع خود قرار داده است . شايد کمتر داستاني بتواند شبيه اين ايده هاي جاوداني بيافريند ؛ ايده هايي که هم قصه اند و هم شخصيت پردازي ، هم جذابيت و خنده و سرگرمي هستند و هم پند و نصيحت پدرانه و بيش از همه جزيره هايي در درياي خيال اند . پينوکيو با لباس کوتاه و خنده دار و دماغ دراز در اوج شباهت با کودکان شيطان دبستاني است . او وقتي خلق مي شود که از پيرامون خود آگاهي چنداني ندارد . خوب و بد را نمي فهمد . اين تصور کودکانه و ساده از جهان زير بناي اعتماد مخاطب به اوست . او مثل بچه ها اطلاعي از بايد و نبايد دنياي آدم ها ندارد و فقط به خوردن ، نوشيدن و بازي کردن مي انديشيد ، بنابراين گول مي خورد ، نافرماني مي کند و اشتباه مي کند .
در فيلم بنيني پينوکيو با سر و وضعي که هيچ شباهتي به آدمک چوبي - گوهر اصلي داستان - ندارد ، داراي شخصيت پردازي مضحکي شده است . او از قانون شهر اطلاع دارد ، مي تواند درک کند چرا ژپتو کتش را فروخته و براي او کتاب خريده ، با آن که حتي يک روز به مدرسه نرفته سواد دارد ! از گراني غذاي مهمانخانه شکايت مي کند و ...
پينوکيو در فيلم بنيني خوب و بد را مي فهمد و حتي درباره آن قضاوت مي کند . در حالي که در رمان ، پينوکيو از درک خوب و بد عاجز است و همه تلاش ژپتو ، پري و حتي گربه و روباه براي ايجاد تعريفي از خوب و بد در جهان پيش روي پينوکيو است . پينوکيو در فيلم بنيني به اين مي انديشد که بايد خوب و خوش بود و از همه لحظه هاي زندگي استفاده کرد ، در حالي که کولودي سعي مي کند به رفتار مادي انسان جهت دهد و زندگي در ميان اين همه خوبي و بدي را فراتر از خوردن و رميدن معرفي مي کند ، آن قدر که يک تکه چوب سخنگو آرزو مي کند آدم راست راستکي شود و در کنار آدم ها زندگي کند .
منبع: ماهنامه فيلم نگار 25.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 2.وقف زمین بازی
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ قصه گویی؛ 1.وقف چاه آب
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 10.کمک به همدیگر (قایق بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 9.وقف کردن (نهال کاری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 8.کار را تمام کنیم (پازل بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 7.برنده شدن باهم (صندلی بازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 6.برطرف کردن موانع (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 5.تقسیم دارایی (بازی خوراک خوری)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 4.جواب خوبی و بدی (بازی خوب و بد)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 3.همکاری با دقت (تمیزبازی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 2.مشارکت در کمک رسانی (نقاشی)
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ چالش؛ 1.کمک پنهانی (گل یا پوچ)
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 6.وقف کمک بدون منت
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 5.وقف کار خوب ماندگار
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم
play_arrow
مجموعه اوقاف در سیما/ آقا معلم؛ 4.خودمان را جای نیازمند بگذاریم