ديالوگ هاي كامرون كرويي

* استيودان (به ليندا زنگ مي زند): ليندا پاول؟ من استيو دانم. سلام. من ... ما ... 61 ساعت قبل با هم ملاقات كرديم. بله، اون من بودم. گوش كن مي خواي با هم شام بخوريم؟ آه، نظرت درباره ناهار چيه؟ ناهارم نه. قهوه چي؟ يا آب؟ من ميام اونجايي كه داري ناهار مي خوري و مي تونيم يه ذره با هم آب بخوريم.
سه‌شنبه، 2 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ديالوگ هاي كامرون كرويي

ديالوگ هاي كامرون كرويي
ديالوگ هاي كامرون كرويي


 

مترجم: صوفيا نصرالهي




 

تا وقتي همه رو دوست نداشته باشي هيچ كاري نمي توني بكني
 

گفت و گوهاي دلنشين، پر از كنايه و در عين حال شيرين، بخش مهمي از دنياي فيلمنامه نويسي كامرون كرو هستند. اين مجموعه جذاب را ميان فيلم هاي مختلف كرو براي شما انتخاب كرده ايم.
 

ديالوگ هايي از «مجردها»
 

* كليف پونيسر: برخوردهاي منفي فقط باعث قوي تر شدن من مي شه. ما عقب نشيني نمي كنيم. اين گروه هيچ وقت از پا درنمياد.
* استيودان (به ليندا زنگ مي زند): ليندا پاول؟ من استيو دانم. سلام. من ... ما ... 61 ساعت قبل با هم ملاقات كرديم. بله، اون من بودم. گوش كن مي خواي با هم شام بخوريم؟ آه، نظرت درباره ناهار چيه؟ ناهارم نه. قهوه چي؟ يا آب؟ من ميام اونجايي كه داري ناهار مي خوري و مي تونيم يه ذره با هم آب بخوريم.
* دبي هانت: بوي نااميدي... اين بدبوترين چيز دنياست.

ديالوگ هايي از « چيزي بگو»
 

* لويد دابلر: جو، جو... اون دختر 65 تا آهنگ نوشته كه همه اش هم درباره توئه. همه اش درباره درد و رنجه.
* جو: خب كه چي؟
* لويد دابلر: من دنبال يه كم دل و جرئتم تا يه موقعيت شاهكار بسازم.
* لويد دابلر: من نمي خوام چيزي بخرم، چيزي بفروشم يا چيزي توليد كنم. منظورم به عنوان يه شغله. نمي خوام چيزي رو كه خريده شده يا توليد شده رو بفروشم، يا چيزي كه فروخته شده يا توليد شده رو بخرم، يا هر چيز خريدني يا فروختني يا توليد كردني رو توليد كنم يا تعمير كنم. به عنوان شغل دوست ندارم از اين كارها بكنم.
* لويد دابلر: خب، چي كارها مي كني؟ من لويدم. ما داشتيم فيلم « پيله كرم ابريشم» رو نگاه مي كرديم. راستش فيلم رو نديده بودم، اما شنيدم كه فيلم خيلي خوبيه. خوشحالت مي كنه. چيز خوبيه. فيلمش درباره يه گروه از آدم هاي پيره كه به فضا مي رن... اميدوارم اونجا چيزي جا نذارم.
* مأمور اداره ماليات: درآمد شما در 17 سال گذشته هيچ تغييري نكرده آقاي كورت.
جيم كورت: درسته.
مأمور اداره ماليات: چرا شما اين همه مدت خودتون رو درگير كارهاي مؤسسه اي كردين كه مشخص بوده هيچ رشد و ترقي نداره؟
جيم كورت: آقاي سيم مراقبت و توجه به مردم باعث رشد و ترقي مؤسسه اي نمي شه. اميدوارم شما اين حرف منو تو گزارشتون بنويسين تا رؤساتون بخونن.
* دايان كورت: لويد من متأسفم.
لويد دابلر: چي مي خواي؟
دايان كورت: متأسفم.
لويد دابلر: چي مي خواي؟
دايان كورت: تقصير پدرم بود. اون بهم دروغ گفت. به همه دروغ گفت. من خونه رو ترك كردم... بهت احتياج دارم.
لويد دابلر: واقعاً؟
دايان كورت: هيچ چيز ديگه اي برام مهم نيست. اگه يه بار ديگه اذيتت كنم، مي ميرم.

ديالوگ هايي از « جري مگواير»
 

* جري مگواير: دنياي ما حدود شش ميليارد نفر جمعيت داره. وقتي من بچه بودم سه تا دنيا داشتم و بايد تو هر سه تاشون زندگي مي كردم.
راد تيدول: جري فرق من و تو همينه. تو فكر مي كني كه ما الان با هم دعوا كرديم ولي من فكر مي كنم كه اختلاط كرديم.
* ديكي فاكس: تا وقتي همه رو دوست نداشته باشي، هيچ كاري نمي توني بكني.
ديكي فاكس: اگه قلبت خالي باشه، مهم نيست كه توي مغزت چي مي گذره.
* لورل: هيچ وقت اول قرارت گريه نكن. آخرش اين كارو بكن، مثل من.
* جري مگواير: تو اينجا با من چي كار مي كني راد؟
راد تيدول: چطور مگه؟
جري مگواير: من تموم شدم. نابودم شدم. 24 ساعت پيش من داغ داغ روي هوا بودم. حالا ديگه مثل يه قصه عبرت آموز شدم. اين كتي رو كه پوشيدم مي بيني؟ دوستش داري؟ براي اين كه من واقعاً ديگه نيازي بهش ندارم. براي اين كه همه بدن من با شكست پوشيده شده. من بازيكن شماره يكم رو درست شب قبل از مسابقه از دست دادم. چرا؟ بذار روراست باشيم، چون يه بازيكن هاكي نيم وجبي باعث شد احساس كنم يه آشغال ظاهر بين سطحي ام. من دو تيكه پيتزاي مونده خوردم، رفتم خوابيدم و بعد وجدانم بيدار شد.
راد تيدول: خب انگار نابود شدي رفيق.
* دوروتي: به من نگاه كن لورل، من پيرترين زن 26 ساله دنيام.
* دوروتي: من دوستش دارم. دوستش دارم به خاطر مردي كه مي خواد بشه و به خاطر مردي كه الان تقريباً هست.
* راد تيدول: من فقط دنبال پول نيستم. من لياقت اون بالاها رو دارم.
جري مگواير: چه كلمه اي به كار بردي؟
راد تيدول: اون بالاها... مي دوني مرد يعني عشق، احترام،‌ رابطه اجتماعي و البته دلار. همه اينها با هم مي شه اون بالاها.
* ديكي فاكس: من عاشق صبح هام. هر روز صبح بلند مي شم و دست هام رو به هم مي زنم و مي گم: اين يه روز فوق العاده است.
* راد تيدول: اين فقط تخيل من بود يا اومدني ما سوار ليموزين بوديم؟
* راد تيدول: من از آريزونا ميام جري. من ركوردهاي آريزونا رو شكستم. من به ايالت آريزونا رفتم. من خورشيد آريزونام پسر!
جري: و حالا هم دلارهاي آريزونا رو مي خواي؟
راد تيدول: دقيقاً.
* ري: مي دوني كه وزن سر انسان هشت پونده؟
جري مگواير: مي دوني تروي آيكمن تو شش سالگي 16303 يارد دويد؟
ري: مي دوني زنبورها و سگ ها مي تونن بوي خطر و احساس كنن؟
جري مگواير: مي دوني ركورد پيت راس كه 4246 ضربه بوده، ثبت نشده؟
ري: مي دوني همسايه كناري ما سه تا خرگوش داره؟
جري مگواير: نه، من كم آوردم.
* دوروتي: اون امشب مياد اينجا.
لورل: امشب؟
دوروتي: اون بهترين مشتريش رو از دست داده و من اون بيچاره رو دعوت كردم.
لورل: دوروتي اون بيچاره نيست. اون يه سندرومه. سندروم اوايل ميان سالگي كه خودش رو به يه طناب آويزون كرده و مي گه: « خدايا نذار من تنها باشم يا شايد بهتره به دستيار جديد غمخوار بدون بيمه درماني ام زنگ بزنم». حالا اگه تو هنوز هم مي خواي دعوتش كني، من حرفي ندارم.
* ديكي فاكس: هي، من همه جواب ها رو ندارم. اگه بخوام صادق باشم بايد بگم تو زندگيم همون اندازه كه موفق شدم به همون اندازه هم شكست خوردم. اما من عاشق زنم بودم. عاشق زندگيم بودم. و اميدوارم شما هم در زندگيتون موفقيتي مثل من داشته باشين.

ديالوگ هايي از «تقريباً مشهور»
 

* پني لين: اگه احتياج به كمك داشتي، بهم زنگ بزن. ما هر دومون تو يه شهر زندگي مي كنيم.
ويليام ميلر: بعضي اوقات فكر مي كنم كه من اصلاً تو يه دنياي ديگه زندگي مي كنم.
* پني لين: تو چند سالته؟
ويليام ميلر: 18 سال.
پني لين: منم همين طور. واقعاً چند سالته؟
ويليام ميلر: 17.
پني لين: منم همين طور.
ويليام ميلر: واقعيتش كه 16 سالمه.
پني لين: درست مثل من. بامزه نيست؟ حقيقت هميشه متفاوت به نظر مي رسه.
ويليام ميلر: من 15 سالمه.
* پولكسيا آفروديسيا: تو مواد مخدر داري؟
ويليام ميلر: نه من روزنامه نگارم.
پولكسيا آفروديسيا: خب پس برو سراغ كارت.
تو دقيقاً در مسير درستي پسر. اينجا همه ش اتفاقه. برو سراغشون. برو باهاشون حرف بزن.
* ويليام ميلر: تو هيچ دوست معمولي نداري؟
پني لين: آدم هاي مشهور جالب ترن.
* لستر بنگز: تو نمي توني با ستاره هاي راك دوست بشي. اين چيزيه كه مهمه بدوني. اگه قراره تو يه روزنامه نگار بشي كه درباره راك مي نويسه اول از همه بايد بدوني كه پول زيادي گيرت نمياد. اما شركت هاي ضبط و پخش بهت نوارهاي مجاني مي دن. با آدم هاي زيادي آشنا مي شي. اونها سعي مي كنن توي پروازها برات جاي مجاني رزرو كنن. مي دونم. شنيدنش به نظر عالي مياد. اما اونها دوستان تو نيستن. اونها آدم هايي هستن كه مي خوان تو درباره شون مقاله هاي مقدس بنويسي و ازشون به عنوان نابغه هاي راك اسم ببري، اما اونها راك اند رول رو نابود مي كنن. اونها همه چيزهايي كه ما دوست داريم رو از بين مي برن.
* ويليام ميلر(بالاخره موفق به مصاحبه با راسل شده): خب راسل چه چيزي در مورد موسيقي تورو جذب مي كنه؟
راسل هاموند: براي شروع بايد بگم همه چيز.
* راسل هاموند(تلفن را از دست ويليام كه با مادر نگرانش حرف مي زند مي قاپد): سلام مادر ويليام. من راسل هاموندم و تو گروه گيتار مي زنم. چه احساسي دارين كه مادر فوق العاده ترين روزنامه نگار راكي هستين كه ما تا حالا ملاقات كرديم؟ الو؟ الو؟ پسرتون واقعاً معركه است. هيچ نيازي نيست كه شما نگران باشين. ما ازش خوب مراقبت مي كنيم. شما بايد يه روز يكي از برنامه هاي ما رو بياين.
الن ميلر: هي، به من گوش كن آقا. زبون چرب و نرم تو هيچ تأثيري روي من نداره. من مخالف شماهام. معلومه كه شماها اونو دوست دارين...
راسل هاموند: خب، راستش...
الن ميلر: اون شماها رو مي پرسته و تا وقتي كه كمك كنه شماها پولدار بشين خيلي هم براتون خوبه.
راسل هاموند: پولدار؟ من فكر نمي كنم...
الن ميلر: گوش بده. اون يه پسربچه 15 ساله خوش قلب و باهوش و با پتانسيل بي نهايته. شما با يه مادر وسواسي عصبي حرف نمي زنين. من مي دونم توي مهموني هاي فاسد شما چي مي گذره و نبايد به ويليام اجازه مي دادم كه باهاتون بياد. اون براي دنياي ارزش هاي سازشكارانه شما و اون سلول هاي مغز خرابتون كه مثل نقل و نبات دورش مي ريزين، هنوز آمادگي نداره. حرف هام رو روشن زدم؟
راسل هاموند: بله، بله خانم.
الن ميلر: اگه شماها روحش رو بشكنين يا بهش آسيبي برسونين يا اونو از حرفه حقوق كه انتخاب كرده دور كنين، كه ممكنه براي شماها ارزشي نداشته باشه ولي براي من داره، اون وقت روي ديگه منو مي بينين كه اصلاً قشنگ نيست. حرف همديگه رو مي فهميم، درسته؟
راسل هاموند: بله خانم.
الن ميلر: من نخواستم كه اين نقش رو بازي كنم، ولي اگه وقتش برسه اين كارو مي كنم. حالا بهترين كاري كه مي تونين رو انجام بدين. شجاع باشين و نيروهاي بزرگ هم به كمكتون خواهند اومد. اينو گوته مي گه. راسل هنوز خيلي دير نشده كه شما يه آدم درست و حسابي بشين. خواهش مي كنم پسر منو سالم برگردونين خونه. مي دونين خوشحال شدم كه با هم حرف زديم.( و گوشي را قطع مي كند).

ديالوگ هايي از «آسمان وانيلي»
 

* ديويد: يادت مياد كه يه بار بهم چي گفتي؟ كه هر دقيقه اي كه مي گذره يه فرصتي براي ماست تا همه چيزو عوض كنيم.
* برايان: من تلخي رو مي شناسم و همين بهم اجازه مي ده كه شيريني رو دوست داشته باشم و تحسين كنم.
* ديويد: روياهاي من مثل يك جوك بي رحم هستن. حتي توي روياهام، من احمقي هستم كه مي دونه بايد بيدار بشه تا با واقعيت رو به رو بشه. كاش فقط مي تونستم نخوابم. اما نمي تونم. سعي مي كنم به خودم بگم كه چه رويايي ببينم. سعي مي كنم روياي پرواز كردن رو ببينم. يه چيز رهايي بخش، اما هيچ وقت فايده نداره.
* ربكا ديربورن: زندگي چه معني مي ده اگه دنبال يه رويا نگرديم؟
* برايان: تو هيچ وقت درد بزرگ مردي رو كه تنها برمي گرده خونه، نمي فهمي.
* ديويد: پدر من كتابش، فصل 1، صفحه 1، پاراگراف اول نوشته: جواب 99 سوال از 100 تا چيه؟ پول.

ديالوگ هايي از «اليزابت تاون»
 

* درو بيلور: من بهت زنگ مي زنم.
هيث بيلور: باشه جهنم رو بگير و من جواب مي دم.
* كلر كلبرن: بهم اعتماد كن. بيشتر مردم كمتر از اون چيزي كه خودشون فكر مي كنن، اسرارآميز هستن.
* كلر كلبرون: ممكن نيست كسي منو فراموش كنه، ولي به يادآوردنم هم مشكله.
* درو بيلور: بين عدم موفقيت و شكست تفاوت هست. عدم موفقيت يعني وقتي موفقيتي وجود نداره. هر احمقي مي تونه به عدم موفقيت دست پيدا كنه. اما شكست يك مصيبت حماسي است. شكست يه داستان مردميه كه گفته مي شه تا بقيه آدم ها بيشتر احساس زنده بودن كنن، چون چنين اتفاقي براي خودشون نيفتاده.
* كلر كلبرن: من درباره همه چيز زياد نمي دونم. اما درباره اون قسمتي از چيزها كه مي شناسمشون زياد مي دونم و اونم آدم ها هستن.
* درو بيلور: من تازه فهميدم كه چيزهايي كه ما تو زندگي مي بينيم سياه و سفيد نيستن.
* كلر كلبرن: بعضي اوقات پيش اومده كه من اين قدر به راه حل يه مشكل فكر كردم كه اصلاً‌ يادم رفته خود اون مشكل در اصل چي بوده.
* كلر كلبرن: زندگي نمي تونه اين قدر بي رحم باشه كه فكر كنيم لياقت دور هم بودن و غذا خوردن رو نداريم.
منبع: نشريه فيلم نگار،‌ شماره 106.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.