نواي دل

موسم ماه رجب که از راه مي رسه، عاشقانه اي طنين انداز مي شود. گويي دل تنگي ها به پايان مي رسند که آن يار مهربان مي آيد. دلي که شکنجه شد و به گوشه اي افتاد، اينک در انتظار ميلاد اوست. او مي آيد با همه ي خوبي ها و مهرباني هايش ! با همه سخاوت مندي ها و عاشقانه هايش !
پنجشنبه، 11 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نواي دل

 نواي دل
نواي دل


 






 
موسم ماه رجب که از راه مي رسه، عاشقانه اي طنين انداز مي شود. گويي دل تنگي ها به پايان مي رسند که آن يار مهربان مي آيد. دلي که شکنجه شد و به گوشه اي افتاد، اينک در انتظار ميلاد اوست. او مي آيد با همه ي خوبي ها و مهرباني هايش ! با همه سخاوت مندي ها و عاشقانه هايش !
مولود کعبه در راه است و ماه رجب به خويشتن مي بالد که چنين ماهي ميزبان يگانه ي عشق است.
آري علي مرتضي (ع) مي آيد. او مولود کعبه است و عشق به او يعني نهايت عاشقي.
يادم باشد که عشق به علي (ع) يعني گريه هاي حيدري !
يادم باشد که عشق به علي (ع) يعني رسيدن به جاودانه ها و عاشقانه ها زندگي !
ميلاد مولود کعبه اميرالمومنين علي مرتضي (ع)بر همه ي شيفتگان او مبارک باد !
نويسنده: محمدرضا دژکام

به نام تو که دوست داشتني ترين دوست هستي
 

خدا، مي دونم هنوز که نامه رو شروع نکردم تا آخرشو مي دوني و به اين اعتماد کامل دارم که هم قصه نانموده مي داني هم نامه نانوشته خواني. ولي مي خوانم کتبا اعترافاتي بکنم.
خدايا: مي دونم که مي دوني ولي مي خوام بنويسم خيلي دوستت دارم. اعتراف هاي ديگه اي هم دارم والا تمامي حرفم باز هم همينه که خلي دوستت دارم هر قدر که فکرشو بکني کمکم کن که اين دوست داشتن رو در عمل و رفتار هم ثابت کنم.
بگم ازت چي مي خوام خيلي بايد پررو باشم که بگم چيزي مي خواهم هنوز شکر اين همه نعمت که بهم دادي نکردم و توقع يک چيز ديگه هم دارم که بهم بدي.
خدايا تنها چيزي که مي خوام و جزء مهم ترين آروزهام به حساب مي آيد اينکه من به بهترين درجه ايمان و اخلاص عمل برسم و اونقدر بهت نزديک بشم که در درياي معرفتت غرق و از پس اين دنياي مادي پر زرق و برق موقع برگشت به سويت يا قلبي آرام، دلي مطمئن و روحي شاد بار سفرم رو به سوي تو ببندم و تمام وقت زندگيم را طواف حريم حرمت کنم.
با رسيدن به اين آرزوها به تمامي آرزوهاي ديگر مي رسم.
وقتي طعم شيرين عبادت را به من چشاندي حالا مي فهمم وقتي با چادر نماز پا به محراب نياز مي گذارم با تمام وجود احساست مي کنم.
وقتي که در سجده سر به مهر مي زارم و بين سجاده و چادر نماز که قرار مي گيرم حالتي بهم دست مي ده که اگر تموم دنيا رو بهت بدهند نمي تواني اون لحظه رو دوباره به دست بياري.
انگار از روي زمين خاکي جدا شده و رسيدن به اوج او جايي که هميشه آرزويش را داري. فقط منم و تويي خدا. تنها جايي که هيچ کس مجوز ورود به اون جا رو نداره.
تو اون لحظه انگار جلوي خودت زانو زدم از خاطرم از هر جهت مطمئنه و آرامشي که در اون لحظه به من دست مي ده با آرامش جاهاي ديگه از زمين تا آسمون توفير داره.
وقتي نااميدي تمام وجود را تسخير مي کنه و دلتنگي دنيا به سراغم مي ياد اونجاست که با کتاب آسمانيت با من حرف مي زني و کشتي اميدم رو ناخدايي ودر درياي طوفاني دلم به خودم مي بالم به چنين خدايي.
تازه فهميدم که بايد هر دم بگم خدا و هر باز دم بگم شکرت.
خدايا من تو رو به خدايي يکتا قبول دارم بدون ذره اي شک وترديد از تو مي خواهم من رو هم که بنده اي گنه کار که باز هم با همه گناه به بندگي قبول کني.
منبع: مجله خانواده شماره 210.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.