نام خلیج فارس در آثار نویسندگان اسلامی
نويسنده:مهدی مسائلی
منبع : اختصاصي راسخون
منبع : اختصاصي راسخون
نوسنده با بررسی این کتابها مخاطب به این نتیجه رهنمون میسازد که خلیج فارس در طول تاریخِ اسلام همواره با همین نام شناخته میشده است و مسلمانان از آن فقط با این نام یاد نمودهاند.
کلید واژه: خلیج فارس، نویسندگان اسلامی، تاریخ اسلام، آثار اسلامی، دریای فارس، بحر فارس
مقدمه
در طول تاریخ، چه پیش از اسلام و چه پس از آن، خلیج فارس همواره با همین نام شناخته میشده است و اقوام گوناگونی که در سواحل این دریا زندگی مینمودند همیشه از آن با این نام یاد کردهاند.
اما متأسفانه چند سالی است که نفوذ و قدرتِ معنویِ ملت ایران که اکنون پرچم دار اسلام ناب محمدی، صلی الله علیه و آله، میباشد، موجب شده است عدهای منافق صفت در جهان اسلام برای دور ساختنِ مسلمانان از این تفکر اسلامیِ انقلابی به همه و همه چیز رنگ قومیت بزنند و با این ابزار در جهت حذف نام ایران و فارس از جهان اسلام قدم بردارند. در همین راستا یکی از اقدامات موهن آنها انتخاب نامی جعلی و غیر واقعی برای خلیج فارس میباشد، خلیجی که در طول تاریخِ اسلام همواره با نام دریای فارس شناخته میشده است و مسلمانان از آن فقط با این نام یاد نمودهاند.
بهترین شاهدی که میتوان بر این مدعا اقامه داشت وجود نام خلیج فارس و یا همان دریای فارس در آثار نویسندگان اسلامی است. آنگونه که همهی نویسندگان و فرهیختگان مسلمان در هنگام نام بردن از این منطقهی جغرافیایی از آن با نام خلیج فارس و یا دریای فارس تعبیر نموده و هیچ گاه واژه ای دیگر را به جای بکار نبستهاند.
اگرچه نقل تمام این گزارشها و مکتوبات کاری بسیار دشوار و بلکه غیر ممکن و محال میباشد و شاید ضرورتی هم برای نقل تمام آنها نیز نباشد، اما ما در این نوشته سعی نمودهایم به اندازهای که مخاطبین به این یقین دست یابند که نامی جز خلیج فارس برازنده این دریا نبوده و نیست، به نقل گوشهای از این مدارک بپردازیم.
البته تذکر این نکته لازم است که برای متقن بودن بیشتر این نوشتار سعی شده به منابعی ارجاع داده شود که منابع اصیل و متقدم اسلامی باشند؛ از این جهت تاریخ تألیفِ بیشتر این کتابها مربوط به قبل از قرن نهم هجری قمری میباشد.
همچنین سعی شده کتابهایی که به آنها ارجاع داده میشود از همهی موضوعات انتخاب شده و محدود به کتابهای علم جغرافیا نباشند. از همین روی در میان این کتابها، کتابهایی از علومی همچون تفسیر، حدیث، فقه و... را شاهد هستیم.
و نکتهی آخر آن که بیشتر و بلکه غالب نویسندگان این کتابها عرب و یا عرب زبان بوده و هیچ تعلّق خاطری با ملت فارس ندارند تا بتوان انگیزهی قومیتی به آنها داد، همچنان که بیشتر این نویسندگان از جهت مذهب نیز سنی میباشند.
در پایان امیدواریم که با عنایت خداوند متعال، هر چه زودتر ملتهای مسلمان بتوانند جهان اسلام را از دست حاکمین منافق آن رهایی بخشیده و مقدمات ایجاد ملتِ واحدهی اسلامی و ظهور امام زمان، علیهالسلام، را فراهم سازند.
بررسی نام خلیج فارس در آثار نویسندگان اسلامی
در این کتابها معمولا با واژگانی همچون «بحر فارس»، «البحر الفارسی» و «الخلیج الفارسی» از خلیج فارس یاد شده که البته فراوانی واژهی «بحر فارس» بیشتر از دیگر تعبیرات است.
یاقُوت حُمَوی بغدادى(متوفی 626 ه ق)، در کتاب معروف مُعجَم البُلدان، ج 1، ص 343 – 344 این گونه از خلیج فارس یاد نموده است: بحرُ فارِسَ: هو شعبة من بحر الهند الأعظم، و اسمه بالفارسية كما ذكره حمزة: زراه كامسير، و حدّه من التّيز من نواحي مكران على سواحل بحر فارس إلى عبّادان، و هو فوه دجلة التي تصبّ فيه، و أول سواحله من جهة البصرة و عبادان أنك تنحدر في دجلة من البصرة إلى بليدة تسمى المحرزة في طرف جزيرة عبادان تتفرّق دجلة عنده فرقتين: إحداهما تأخذ ذات اليمين فتصب في هذا البحر عند سواحل أرض البحرين، و فيه تسافر المراكب إلى البحرين و بر العرب، و تمتد سواحله نحو الجنوب إلى قطر و عمان و الشّحر و مرباط إلى حضرموت إلى عدن، و تأخذ الفرقة الأخرى ذات الشمال و تصب في البحر من جهة برّ فارس، و تصير عبادان لانصباب هاتين الشعبتين في البحر جزيرة بينهما، و على سواحل بحر فارس من جهة عبادان من مشهورات المدن مهروبان، قال حمزة: و ههنا يسمى هذا البحر بالفارسية زراه أفرنك، قال: و هو خليج منخلج من بحر فارس متوجها من جهة الجنوب صعدا إلى جهة الشمال حتى يجاوز جانب الأبلّة فيمتزج به ماء البطيحة، آخر كلامه، ثم يمرّ من مهروبان نحو الجنوب إلى جنّابة بلدة القرامطة، و مقابلها في وسط البحر جزيرة خارك، ثم يمر في سواحل فارس بسينيز و بوشهر و نجيرم و سيراف ثم بجزيرة اللّار إلى قلعة هزو، و مقابلها في البحر جزيرة قيس بن عميرة تظهر من بر فارس، و هي في أيامنا هذه أعمر موضع في بحر فارس، و بها مقام سلطان البحر و الملك المستولي على تلك النواحي، ثم هرموز في بر فارس و مقابلها في اللّجة جزيرة عظيمة تعرف بجزيرة الجاسك ثم تيز مكران على الساحل.
ترجمه: بحر فارس: شاخهاى از درياى بزرگ هند است و نام فارسى آن به گفته حمزه «زراه كامسير» مىباشد. مرزهاى آن از «تيز» از بخشهای مكران در كرانه درياى فارس تا عبّادان [آبادان] است؛ و اينجا دهانه دجله است كه بدان مىريزد و آغاز كرانه آن در سمت بصره آبادان است. هنگامى كه از بصره به دجله سرازير مىشوى به شهركى به نام «محرزه» در سمت آبادان مىرسى كه دجله به دو شاخه شود، يكى به سوى راست رفته نزديك كرانه بحرين به دريا ريزد و کشتیها از اين راه به بحرين و كرانههاى عربستان روند، اين كرانه به سوى جنوب تا «قطر» و «عمان» و «شحر» و «مرباط و حضرموت» و «عدن» پيش مىرود. شاخه ديگر دجله به سوى چپ رفته در كرانههاى فارس به دريا ريزد. آبادان در ميان اين دو شاخه دجله و دريا، جزيره است. از شهرهاى بنام در كرانه ايران در سمت آبادان «مهروبان» است. حمزه گويد: نام فارسى اين بخش از دريا در اينجا «زراه افرنگ» است؛ و خود شاخهاى جدا شده از درياى فارس است كه از جنوب رو به شمال جدا شده پس از گذشتن از «ابلّه» به مرداب «بطيحه» مىرسد (پايان سخن حمزه) درياى فارس رو به جنوب پس از «مهروبان» به «جنّابه» (- گناوه) مىرسد كه پايگاه قرمطيان بود و برابر آن در ميان دريا جزيره «خارك» و سپس كرانه ايرانى از «سينيز و بوشهر» و «نجيرم» و «سيراف» و سپس جزيره «لار» مىگذرد و به دژ «هزو» كه در برابر جزيره «قيس بن عميره» است مىرسد كه از خشكى ايران بيرون آمده است و به روزگار ما [سده هفتم] آبادترين جزيره بحر فارس است كه مركز دولت آن دريا و پايتخت پادشاه آن بخشها است، سپس هرموز در خشكى ايران؛ و برابر آن در ميان دريا جزيرهاى بزرگ به نام «جاسك»، سپس «تيز» مكران در كرانه است ... ترجمه معجم البلدان، سازمان ميراث فرهنگى كشور، تهران 1383 ش، ج1، ص 440.
البته همانگونه گذشت است اینگونه توصیفات از خلیج فارس، محدود به کتب جغرافیا همچون مُعجَم البُلدان نیست؛ بلکه در کتابهایی که در علوم دیگر نگاشته شدهاند نیز فراوان به چشم میخورد، همچنانکه عالم و مفسر معروف اهل سنت، فخر رازی (متوفی 606 ه ق) در تفسير معروفش مفاتيح الغيب، ج 4 ص 221 اینگونه به معرفی خلیج فارس میپردازد: خليج بحر أرض فارس، ويسمى: الخليج الفارسي، وهو بحر البصرة وفارس، الذي على شرقيه تيز ومكران، وعلى غربيه عمان طوله ألف وأربعمائة ميل، وعرضه خمسماية ميل، وبين هذين الخليجين أعني خليج أيلة وخليج فارس أرض الحجاز واليمن وسائر بلاد العرب... ترجمه: خلیج دریای سرزمین فارس، این دریا خلیج فارس نامیده میشود، و آن دریای بصره و فارس میباشد که در منطقه شرقی آن تیز و مکران قرار دارد و در غرب آن عمان میباشد، طول آن هزار و چهارصد میل بوده و عرضش پانصد میل است؛ و ما بین این دو خلیج، یعنی خلیج ایله و خلیج فارس، سرزمین حجاز و یمن و سایر مناطق عرب میباشند...
نظام الدين حسن بن محمد نيشابورى (متوفی در قرن هشتم هجری) نیز در تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج1، ص: 457 در معرفی خليج فارس مینویسد: خليج فارس، طوله من الجنوب إلى الشمال أربعمائة و ستون فرسخا، و عرضه قريب مائة و ثمانين، و على سواحل ضلعه الغربي اليمن و بلاد عمان و لهذا ينسب البحر هناك إليها؛ و جملة ولاية العرب و أحيائهم من الحجاز و اليمن و الطائف و غيرها و بواديهم بين الضلع الغربي من هذا البحر و الشرقي من الخليج الأحمر، فلهذا تسمى العمارة الواقعة بينهما جزيرة العرب و فيها مكة زاد اللّه شرفها؛ و على سواحل ضلعه الشرقي بلاد فارس ثم هرموز ثم مكران ثم سواحل السند. ترجمه: خلیج فارس، طولش از جنوب تا شمال چهارصد و شصت فرسخ میباشد، و عرضش نزدیک به صد و هشتاد فرسخ است و در سواحل ضلع غربی آن یمن و سرزمین عمان میباشد که بدین خاطر این دریا را در آن منطقه دریای عمان مینامند؛ و تمامی سرزمینهای عرب و آبادیهای آنها از حجاز و یمن و طائف و غیر اینها و بیابانهایشان بین ضلع غربی دریای فارس و خلیج احمر قرار گرفتهاند و از این جهت سرزمینهایی که بین این دو دریا واقع شدهاند را جزیرة العرب مینامند که از جملهی آنها شهر مکه، که خداوند بر شرافت آن بیفزاید، میباشد؛ و در سواحل شرقی این دریا نیز سرزمینهای فارس، سپس هرموز و سپس مکران و سپس سند میباشند.
در بیشتر کتابهای تفسیری نیز معمولا در ذیل چند آیهی قرآن کریم به نام خلیج فارس تصریح گردیده است؛ که یکی در ذیل آیهی 60 سورهی کهف: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً» میباشد که در باره اينكه مجمع البحرين كجاست؟ بعضى مفسرین گفتهاند: منتهى اليه درياى روم (مديترانه) از ناحيه شرقى، و منتهى اليه خليج فارس از ناحيه غربى است، كه بنابر اين مقصود از مجمع البحرين آن قسمت از زمين است كه به يك اعتبار در آخر شرقى مديترانه و به اعتبار ديگر در آخر غربى خليج فارس قرار دارد، و به نوعى مجاز آن را محل اجتماع دو دريا خواندهاند.
همچنانکه بعضی مفسرین برای آیه19 سورهی الرحمن «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ» نیز همین تعبیر را داشتهاند و در ذیل آن به خلیج فارس تصریح نمودهاند.
عبد الرزاق صنعانی (متوفی 211 ه ق)، در تفسير القرآن، ج 2، ص 405 میآورد: «عبد الرزاق قال أنا معمر عن قتادة في قوله (مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ) قال بحر فارس وبحر الروم.» یعنی: عبدالرزاق در ذیل آیهی (مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ) از قتاده روایت میکند که منظور از دو دریا، دریای فارس و دریای روم میباشند. وی همچنین در تفسير القرآن، ج 2، ص 405 در ج 3، ص 263 نیز میآورد: «عبد الرزاق عن معمر عن الحسن وقتادة في قوله تعالى مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلتَقِيان، قالا بحر فارس وبحر الروم.»
البته بسیاری از تفاسیرِ دیگرِ اهل سنت نیز همین تعبیر را در مورد این دو آیه نقل نمودهاند که برای طولانی نشدن بحث در قسمت بعدی گزارش به بیان آدرسهای آنها خواهیم پرداخت.
جالب این جاست که در این کتابها در معرفی منطقه های عرب نشین حاشیهی خلیج فارس که هماکنون نام کشور به خود گرفتهاند، با نام بردن از خلیج فارس با همین نام، به معرفی موقعیت جغرافیایی آنها میپردازند. به طور نمونه ابن خلدون (متوفی 808 ه ق) در کتاب تاريخ ابن خلدون، ج 4، ص 92 در وصف بحرین مینویسد: (البحرين) إقليم يسمى باسم مدينته ويقال هجر باسم مدينة أخرى ومنه كانت حضرية فخر بها القرامطة وبنو الأحساء وصارت حاضرة وهذا الاقليم مسافة شهر على بحر فارس بين البصرة وعمان شرقیها بحر فارس وغربيها متصل باليمامة وشماليها البصرة وجنوبها به عمان كثيرة المياه ببطونها على القامة والقامتين...
ترجمه: بحرين: بحرين اقليمى است كه به نام شهر آن خوانده شده همچنين به نام شهر ديگرش هجر، آنجا را هجر نيز مىگويند. شهرى آباد بود كه قرمطيان آن را ويران كردند و احساء را بنا كردند از آن پس احساء مركزيت يافت. بحرين ميان بصره و عمان واقع شده و از بصره بر روى درياى فارس يك ماه راه است. مشرق آن درياى فارس است و جانب غربى آن پيوسته است به يمامه و شمال آن بصره است و جنوبش عمان. آب در درون آن بسيار است، چنانكه به قدر يك قامت يا دو قامت كه بكنند آب بيرون آيد. سبزى و ميوه در آن فراوان است. گرمايش به حد افراط و تلهاى ريگ روان در آن بسيار. چنانكه گاه رمل خانههايشان را مىپوشاند. ترجمه تاريخ ابن خلدون، ج3، ص 130.
هم او در ادامهی همین متن، عمان را نیز اینگونه وصف میکند: (عمان) وهي من ممالك جزيرة العرب المشتملة على اليمن والحجاز والشحر وحضر موت وعمان وهي خامسها إقليم سلطاني منفرد على بحر فارس عن غربيه مسافة شهر شرقیها بحر فارس وجنوبيها بحر الهند وغربيها بلاد حضر موت وشماليها البحرين...
ترجمه: عمان: عمان از ممالك جزيرة العرب است. جزيرة العرب مشتمل است بر يمن و حجاز و شحر و حضرموت و عمان، و عمان پنجمين است. كشورى است مجزى بر كنار درياى فارس. مشرق آن درياى فارس است و جنوب آن درياى هند و مغربش بلاد حضرموت و شمالش بحرين. ترجمه تاريخ ابن خلدون، ج3، ص 130.
همچنین در بیشتر کتابهای منبع و مرجع، برای معرفی جزیرة العرب که هم اکنون شامل کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، عمان، قطر، کویت و یمن میشود، با تصریح به نام خلیج فارس موقعیت آنها را مشخص ساختهاند. خليل فراهيدی (متوفی 170 ه ق) در كتاب العين که یکی از قدیمیترین کتابهای لغت عرب است در ج 6، ص 62 در وصف جزيرة العرب مینویسد: جزيرة العرب محلتها لان البَحرَين، بحر فارس، الحبش و دجلة والفرات قد أحاطت بجزيرة العرب. یعنی: جزیره العرب را به این نام مینامند زیرا دو دریا، یعنی دریای فارس و دریای حبش و همچنین دجله و فرات پیرامون این سرزمین را گرفتهاند.
ابن منظور (متوفی 711 ه ق) نیز در یکی از معروفترین و جامعترین فرهنگ واژگان عرب، یعنی لسان العرب، ج 4، ص 134 در وصف این جزیره میگوید: جزيرة العرب... إنما سميت بذلك لأن بحر فارس وبحر الحبش ودجلة والفرات قد أحاطا بها. التهذيب: وجزيرة العرب محالها، سميت جزيرة لأن البحرين بحر فارس وبحر السودان أحاط بناحيتيها وأحاط به جانب الشمال دجلة والفرات. ترجمه: جزیرة العرب... همانا بدان خاطر به این اسم نامیده شده است که دو دریا، یعنی دریای فارس و دریای سودان از دو طرف آن را در بر گرفتهاند و از طرف شمال نیز دجله و فرات آن را احاطه کرده است.
همچنین در همهی این کتابها در معرفی سایر مناطق جغرافیاییِ این منطقه مانند: شهرها رودخانهها و جزیرهها و... به نام دریای فارس تصریح گردیده است. فيروز آبادی (متوفی 817 ه ق) در القاموس المحيط، ج 1، ص 311 در وصف آبادان مینویسد: عبادان [= آبادان] : جزيرة أحاط بها شعبتا دجلة ساكبتين في بحر فارس. یعنی: آبادان جزیرهای است که دو شعبهی دجله که به دریای فارس میریزند آن را احاطه کردهاند.
و شريف ادريسی (متوفی 560 ه ق) در نزهة المشتاق في اختراق الآفاق، ج 1، ص 151 مینویسد: وفي البحر الفارسي مما تضمنته حصته جزيرة ابرون وجزيرة خير وجزيرة كيش وجزيرة ابن كاوان والدردور وجبلا كسير وعوير...
ترجمه: و در دریای فارس در آن قمست که سرزمین فارس است جزیرههایی همچون جزيرهی خير و جزيرهی كيش وجزيرهي ابن كاوان و دردور میباشند و همچین دو کوه كسير و عوير قرار دارد.
همچنین ابن خلدون (متوفی 808 ه ق) در تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 47 آورده است: إلى أن ينتهي إلى الأبلة من سواحل البصرة في الجزء السادس من الإقليم الثاني على أربعمائة فرسخ وأربعين فرسخا من مبدئه ويسمى بحر فارس وعليه من جهة الشرق سواحل السند ومكران وكرمان وفارس والأبلة وعند نهايته من جهة الغرب سواحل البحرين واليمامة وعمان والشحر والأحقاف عند مبدئه وفيما بين بحر فارس والقلزم وجزيرة العرب كأنها داخلة من البر في البحر يحيط بها البحر الحبشي من الجنوب وبحر القلزم من الغرب وبحر فارس من الشرق وتفضي إلى العراق بين الشام والبصرة على ألف وخمسمائة ميل بينهما وهنا لك الكوفة والقادسية وبغداد وإيوان كسرى والحيرة ووراء ذلك أمم الأعاجم من الترك والخزر وغيرهم وفي جزيرة العرب بلاد الحجاز في جهة الغرب منها وبلاد اليمامة والبحرين وعمان في جهة الشرق منها وبلاد اليمن في جهة الجنوب منها وسواحله على البحر الحبشي.
ترجمه: و درياى دوم كه از درياى حبشه منشعب میگردد موسوم به خليج سبز [=دریای عمان] است؛ اين دريا از ميان كشور سند و احقاف يمن جدا ميگردد و به سوى شمال با انحراف كمى به مغرب میگذرد تا به ابله از سواحل بصره واقع در بخش ششم اقليم دوم میرسد و مسافت چهارصد و چهل فرسنگ از مبدأ آن فاصله دارد و اين را درياى فارس مىنامند؛ و از سوى خاور، سواحل سند و مكران و كرمان و فارس بر آن واقع است و ابله در پايان آن است؛ و از سوى باختر سواحل بحرين و يمامه و عمان و شحر و احقاف، نزديك مبدأ آن واقعاند و در ميان درياى فارس و قلزم جزيرة العرب واقع است و همچون پيشرفتگى خشكى در دريا است كه از جنوب درياى حبشه و از باختر درياى قلزم و از خاور درياى فارس آن را احاطه كردهاند و اين قسمت خشكى كه به مسافت هزار و پانصد ميل ميان شام و بصره واقع است به عراق منتهى ميشود و در اين فواصل كوفه و قادسيه و بغداد و ايوان مداين و حيره واقع است و در عقب آن نواحى ملتهايى از عجم مانند تركان و خزران و ديگران سكونت دارند؛ و در نواحى باختر جزيرة العرب كشور حجاز و در خاور آن كشور يمامه و بحرين و عمان و در جنوب آن كشور يمن واقع است و سواحل آن بر درياى حبشه واقع ميباشد. ترجمهتاريخ ابن خلدون، ج1، ص 86.
مطهر بن طاهر مقدسى (متوفی 507 ه ق) البدء و التاريخ، ج4، ص 55 دربارهخلیج فارس مینویسد: يسمّون بحر فارس الخليج الفارسىّ طوله مائة و خمسون فرسخا و عرضه مائة و خمسون فرسخا؛ یعنی: دریای فارس را خلیج فارس مینامند که طول آن صد و پنجاه فرسخ و عرضش صد و پنجاه فرسخ است.
وی در همین کتاب، ج4، ص 58 در وصف رودهایی که به دریای خلیج فارس میریزد، میآورد:
أمّا الأنهار التي تنصبّ في بحر فارس فهي دجلة تخرج من جبال فوق ارمينية ... یعنی: اما رودهایی که به دریای فارس میریزند پس یکی دجله است که کوههای بالای ارمنیه سرچشمه میگیرد...
او سپس با برشمردن تک تک این رودها و سر چشمههایشان مینویسد: ...و تجتمع هذه الأنهار کلها في دجلة و يمرّ دجلة بالأبلّة إلى عبادان فينصبّ في الخليج الفارسي. یعنی: و تمام این رودها در دجله میریزد و دجله تا آبادان امتداد یافته و به خلیج فارس میریزد.
تا اینجا مختصری از متونی که در آنها به نام خلیج فارس تصریح شده بود، به مخاطبین تقدیم شد؛ اما از آنجا که نقل عبارت تمام کتابهایی که در آنها به نام خلیج فارس تصریح شده ممکن است موجب طولانی شدن نوشتار و خستگی مخاطبین گردد، در ادامهی این بررسی به بیان آدرس کتابها بسنده نموده و فقط در مواردی خاص به بیان عبارت و یا توضیحی در مورد کتاب مورد نظر میپردازیم.
توضیح این نکته نیز لازم است که ترتیب نقل کتابها در ادامه براساس تقدم و تأخر تاریخ وفات مؤلفان آنها میباشد.
..............................
سيرافى (متوفی بعد 203 ه ق) رحلة السيرافى، ص 115.
..............................
احمد بن أبى يعقوب معروف به يعقوبى (متوفی بعد 292)، تاريخ اليعقوبي، ج 1، ص 182.
..............................
یعقوبی، البلدان، ص: 203.
..............................
أبو يعلى الموصلي (متوفی 307 ه ق) در کتاب مسند أبي يعلى، ج 4، ص 120 و ج 4، ص 130 و ج 4، ص 142.
..............................
أبو جعفر محمد بن جرير طبري (متوفی 310 ه ق)، تاريخ الأمم و الملوك، ج 1، ص 478 و ج 7، ص 32.
..............................
طبري، جامع البيان، ج 15، ص 336 و ج 27، ص 167، 168.
..............................
نحاس (متوفی 338 ه ق) معاني القرآن، ج 4، ص 263.
..............................
مسعودی (متوفی 345 ه ق)، أخبار الزمان، ص 42 و ص 95.
..............................
مسعودي، مروج الذهب، ج 1، ص 121 و 125 و 127 و 132 و 167 و 168 و 170.
..............................
ابن الفقيه (متوفی 365 ه ق)، البلدان، ص: 64.
..............................
ابن حوقل (متوفی بعد 367 ه ق)، صورة الارض، ج1، ص: 6 و 8 و 10 و 11 و 12 و 15 و 16 و 17 و 18 و 19 و 21 و 31 و 38 و 42 و 43 و 44 و 169 و 231 و ج 2، ص:253 و 260 و 276 و 277 و 305 و 3 و 9 و 317 و 388 و 527.
..............................
اصطخرى (متوفی قرن چهارم)، مسالك الممالك، ص:12 و 13 و 14 و 15 و 19 و 25 و 28 و 32 و 79 و 90 و 96 و 100 و 122 و 163 و 170 و 218.
..............................
أبو الليث سمرقندی (متوفی 383 ه ق) تفسيرالسمرقندي، ج 2، ص 354 و ج 3، ص 361.
..............................
أبي عبد الله محمد بن عبد الله بن أبي زمنين (متوفی 399 ه ق)، تفسير ابن زمنين، ج 3، ص 71 و ج 3، ص 307.
..............................
مقدسى، (متوفی قرن چهارم)، احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم، ص: 484 و 18.
..............................
ثعلبی (متوفی 427 ه ق)، تفسير الثعلبي، ج 6، ص 180 و ج 9، ص 181.
..............................
شيخ طوسی (متوفی 460 ه ق)، التبيان، ج 7، ص: 66 و 67 و ج 9، ص 469.
..............................
بكري أندلسي (متوفی 487 ه ق)، معجم ما استعجم، ج 1، ص: 6 و 13 و ج 2، ص 381.
..............................
أبو المظفر منصور بن محمد سمعاني (متوفی 489 ه ق) تفسير السمعاني، ج 4، ص: 26 و 51 و 108 و ج 5، ص 326.
..............................
بغوی (متوفی 510 ه ق)، تفسير البغوي، ج 1، ص 71 و ج 3، ص 171 و ج 4، ص 269.
..............................
نسفی (متوفی 537 ه ق) تفسير النسفي، ج 3، ص 20.
..............................
جار الله زمخشری (متوفی 538 ه ق)، الفايق في غريب الحديث، ج 1، ص 182.
..............................
ابن عطية اندلسی (متوفی ۵۴۱ ه ق) المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج 3، ص 527 و ج 5، ص 227.
..............................
شيخ طبرسی (متوفی 548 ه ق)، تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 362 و ج 9، ص 336.
..............................
شريف ادريسی (متوفی 560 ه ق)، در کتاب نزهة المشتاق في اختراق الآفاق، ج 1، ص 164 در مورد خلیج فارس مینویسد:
و أما بحر فارس فإنا قد ذكرنا أنه خليج مبدؤه من البحر الكبير الهندي و أنه يخالف سائر البحور و الخلجان في بحره و موجه و فيه مما يلي شط اليمن جبلا كسير و عوير و يحاذي هذين الجبلين المكان المسمى دردورا و يسمى بحر موضعه بحر عزرة و الدردور موضع يدور فيه الماء كالرحى دورانا دائما من غير فترة و لا سكون فإذا سقط اليه مركب او غيره لم يزل يدور حتى يتلف و هذا الماء موضعه يكون في جنوب جزيرة ابن كاوان و جزيرة ابن كاوان بینها و بين جزيرة كيش اثنان و خمسون ميلا و هو نصف مجرى و جزيرة ابن كاوان مقدارها اثنان و خمسون ميلا في عرض تسعة أميال و أهلها شراة اباضية و فيها عمارة و زروع و نارجيل و غير ذلك و ترى منها جبال اليمن و عندها الدردور المذكور و هو مضيق على مقربة من جبلي كسير و عوير تسلكه السفن الصغار و لا تسلكه السفن الصينية و هذان الجبلان غائران تحت الماء لا يظهر منها شيء و الماء يكسر على أعلاهما و الربانيون يعرفون مكانيهما فيجنبونهما و هذه الدردورات ثلاثة منها هذا الواحد و الثاني بمقربة جزيرة قمار و الدردور الثالث منها هو في آخر الصين و فيما بين سيراف و مسقط سيف بن الصفاق و هو أنف قائم في البحر و بإزائه جزيرة صغيرة.
وی همچنین در ج 1، ص 386 مینویسد: فأما الأحساء فهي مدينة على البحر الفارسي.
همچنین وی در نزهة المشتاق في اختراق الآفاق، ج 1، ص: 9، 92، 151، 156، 164، 167، 173، 379، 381، 385، 386، 390، 391، 394، 398، 403، 404، 410، 421، 436، 441، و ج 2، ص 666 به نام خلیج فارس تصریح نموده است.
اين كتاب در اروپا بيشتر از همهی مؤلفات جغرافيايى عرب شهرت و رواج دارد، زيرا هيچ مؤلفى به اندازه او مطالب فراوان و گرانقدر درباره بلاد عرب ندارد، تا آنجا كه روزگارى دراز در محافل علمى اروپا تنها نماينده نوشتههاى جغرافيايىعرب بهشمار مىرفت. بهعلاوه هيچ مؤلفى همانند او در محيطى نيمه عربى و نيمه اروپايى، چون محيط سيسيل آن روزگار پديد نيامده است.
..............................
أبي سعد عبد الكريم بن محمد سمعانی (متوفی 562 ه ق)، الأنساب، ج 1، ص 490 و ج 5، ص 464.
..............................
ابن جوزی (متوفی 597 ه ق)، زاد المسير، ج 5، ص 115 و ج 7، ص 259.
..............................
ابن أبي حاتم رازی (متوفی 606 ه ق)، تفسير ابن أبي حاتم، ج 8، ص 2708 و ج 9، ص 2909.
..............................
ابن أثير (متوفی 606 ه ق)، النهاية في غريب الحديث، ج 1، ص 268.
..............................
یاقُوت حُمَوی بغدادى(متوفی 626 ه ق)، معجم البلدان، ج 2، ص: 139 و 166 و 328 و 443 و ج 3، ص: 294 و 298 و 300 و ج 4، ص: 8 و 227 و 454 و ج 5، ص: 232 و 419.
او در معجم البلدان، ج 2، ص 337 مینویسد: خارك: بعد الألف راء، وآخره كاف: جزيرة في وسط البحر الفارسي...
همچنین در ج 5، ص 406 میآورد: على جبل ساحل البحر الفارسي مقابلة لجزيرة كيش رأيتها وقد خربت...
..............................
ابن أثير (متوفی 630 ه ق)، الكامل في التاريخ، ج 1، ص 382 و ج 6، ص 257.
..............................
شرف الدين اربلى (متوفی 637 ه ق)، تاريخ اربل، ج2، ص: 184.
..............................
ابن أبي الحديد (متوفی 656 ه ق)، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 253 و ج 1، ص 268.
..............................
محيى الدين النووی (متوفی 676 ه ق) که فقیهی شافعی است در کتاب المجموع، ج 19، ص 431 درباره جزيرة العرب مینویسد: جزيرة العرب سميت جزيرة لان البحرين، بحر فارس وبحر الحبشة والرافدين قد أحاطت بها والرافدان دجلة والفرات. یعنی: جزیرة العرب به آن خاطر جزیرهالعرب نامیده شده که دو دریا، یعنی دریای فارس و دریای حبشه و دو رودخانه دجله و فرات از اطراف آن را در بر گرفتهاند.
..............................
عز الدين عبد العزيز بن عبد السلام سلمی (متوفی 660 ه ق)، تفسير العز بن عبد السلام، ج 2، ص 428 و ص 472 و ج 3، ص 264.
..............................
قرطبی (متوفی 671 ه ق)، تفسير القرطبي، ج 11، ص 9 و ج 13، ص 59 و ج 17، ص 162.
..............................
ابن خلكان (متوفی 681 ه ق)، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، ج 7، ص 77.
..............................
صفى الدين عبد المؤمن بن عبد الحق بغدادى (متوفی 739 ه ق)، مراصد الاطلاع على اسماء الامكنة و البقاع، ج1، ص: 166 و 333 و 441 و 445 و ج 2، ص: 517 و 677 و 767 و 768 و 877 و ج 3، ص: 1160 و 1338 و 1459.
..............................
غرناطي كلبی (متوفی 741 ه ق)، التسهيل لعلوم التنزيل، ج 2، ص 191 و ج 4، ص 84.
..............................
أبي حيان اندلسی (745 ه ق)، تفسير البحر المحيط، ج 6، ص 136 و ص 464 و ج 7، ص 85.
..............................
ذهبی (748 ه ق)، تاريخ الإسلام، ج 13، ص 35.
..............................
زيلعی (متوفی 762 ه ق)، نصب الراية، ج 4، ص 342.
..............................
صفدی (متوفی 764 ه ق)، الوافي بالوفيات، ج 5، ص 92 و ج 6، ص 25.
..............................
ابن كثير (متوفی 774 ه ق)، تفسير ابن كثير، ج 3، ص 97.
..............................
ابن خلدون (808 ه ق) در تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 80 مینویسد: و في الجزء السّادس من أعلاه مجالات الأعراب تحت بلاد نجد و اليمامة ما بين جبل العرج و الصّمّان إلى البحرين و هجر على بحر فارس و في أسافل هذا الجزء تحت المجالات بلد الحيرة و القادسيّة و مغايض الفرات؛ و فيما بعدها شرقا مدينة البصرة و في هذا الجزء ينتهي بحر فارس عند عبّادان و الأبلّة من أسافل الجزء من شماله و يصبّ فيه عند عبّادان نهر دجلة بعد أن ينقسم به جداول كثيرة و تختلط به جداول أخرى من الفرات ثمّ تجتمع کلها عند عبّادان و تصبّ في بحر فارس و هذه القطعة من البحر متّسعة في أعلاه متضايقة في آخره في شرقيّه و ضيّقة عند منتهاه مضايقة للحدّ الشّماليّ منه و على عدوتها الغربيّة منه أسافل البحرين و هجر و الإحساء و في غربها أخطب و الصّمّان و بقيّة أرض اليمامة و على عدوته الشّرقيّة سواحل فارس من أعلاها و هو من عند آخر الجزء من الشّرق على طرف قد امتدّ من هذا البحر مشرّقا و وراءه إلى الجنوب في هذا الجزء جبال القفص من كرمان و تحت هرمز على الساحل بلد سيراف و نجيرم على ساحل هذا البحر و في شرقيّه إلى آخر هذا الجزء و تحت هرمز بلاد فارس مثل سابور و داربجرد و نسا و إصطخر و الشّاهجان و شيراز و هي قاعدتها کلها و تحت بلاد فارس إلى الشّمال عند طرف البحر بلاد خوزستان و منها الأهواز و تستر و صدى و سابور و السّوس و رامهرمز و غيرها و أرّجان و هي حدّ ما بين فارس و خوزستان
ترجمه: و در نواحى جنوبى بخش ششم اين اقليم چادرگاههاى اعراب در زير بلاد نجد و يمامه ميان كوه عرج و بلاد ضمار واقع است كه تا بحرين و هجر بر ساحل درياى فارس امتداد دارد؛ و در قسمتهاى شمالى اين بخش در زير چادرگاههاى باديهنشينان شهر حيره و قادسيه و مردابهاى فرات ديده ميشوند و پس از آنها در ناحيه خاورى شهر بصره واقع است؛ و در قسمتهاى شمالى اين بخش درياى فارس نزديك عبادان و ابله پايان مییابد و رود دجله پس از آنكه به شعب بسيارى تقسيم میشود و نهرهاى ديگرى از فرات بدان مىپيوندد و سپس همه آنها نزديك عبادان با هم يكى ميشوند، در درياى فارس ميريزد. اين دريا در قسمتهاى جنوبى اين بخش پهناور است و در پايان جهت خاورى و حد شمالى آن تنگ ميشود و در ساحل باخترى آن قسمتهاى شمالى بحرين و هجر و احسا، و در باختر اين بلاد سرزمينهاى خط و ضمار و بقيه سرزمين يمامه واقع است؛ و بر كناره شرقى آن سواحل جنوبى فارس ديده میشوند و در اين بخش جبال قفص كرمان در طرف شمال درياى فارس واقع است و در جانب انتهاى شرقى همين بخش جبال مزبور قسمتى از اين دريا را احاطه كرده كه بسوى مشرق امتداد يافته است و آخرين قسمت آن بىآنكه ازين بخش دور شود بسوى جنوب امتداد مىيابد و در شمال هرمز شهر سيراف و نجيرم در ساحل اين درياست و در كرانه شرقى آن تا آخر اين بخش و در زير هرمز شهرهاى چندى از ايالت فارس مانند صابور (شاپور) دارابگرد و فسا و اصطخر و شاهجان و شيراز واقعست و شهر اخير مركز همه آنهاست و در زير شهرهاى فارس بطرف شمال، نزديك كناره دريا بلاد خوزستان است كه از آن جمله است: اهواز و تستر (شوشتر) و جنديشاپور وسوس (شوش) و رامهرمز و جز اینها و همچنين ارجان كه شهر مرزى ميان فارس و خوزستان است. ترجمهتاريخ ابن خلدون، ج1، ص 116.
همچنین نام خلیج فارس را بنگرید در: تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص: 62 و 69 و ج 2، ق 1، ص 300 و ج 2 ق 2، ص 78 و ج 3، ص 234 و ج 4، ص 93.
..............................
فيروز آبادی (متوفی 817 ه ق)، تنوير المقباس من تفسير ابن عباس، ص 249.
..............................
فيروز آبادي، القاموس المحيط، ج 2، ص 224.
..............................
ابن حجر (متوفی 852 ه ق) در کتاب فتح الباري ج 6، ص 118 از خلیج فارس یاد کرده و مینویسد: سميت جزيرة العرب لان بحر فارس وبحر الحبشة والفرات ودجلة أحاطت بها.
همچنین بنگرید به: فتح الباري، ج 8، ص 310 و ج 8، ص 477 – 478.
..............................
محمد بن احمد العيني (متوفی 855 ه ق)، عمدة القاري، ج 2، ص 59 و ج 12، ص 221 و ج 14، ص 299 و ج 15، ص 163 و ج 19، ص 40 و ج 19، ص 212 – 213 و ج 21، ص 188.
..............................
ثعالبی (متوفی 875 ه ق)، تفسير الثعالبي، ج 3، ص 534 و ج 5، ص 350.
..............................
جلال الدين سيوطی (متوفی 911 ه ق)، الدر المنثور، ج 4، ص 235 و ج 6، ص 142.
..............................
جلال الدين سيوطي، لب اللباب في تحرير الأنساب، ص 146.
..............................
جلال الدين سيوطى، حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهرة، ج2، ص: 281.
..............................
محمد بن عبد المنعم حميری (متوفی 900 ه ق)، الروض المعطار فى خبر الاقطار، ص: 9 و 213 و 234 و 340 و 370 و 498 و 500 و 505.
..............................
زبيدی (متوفی 1205 ه ق)، تاج العروس، ج 1، ص 463 و ج 3، ص 99 و ج 5، ص 88 و ج 6، ص: 191 و 323 و ج 7، ص 485 و ج 8، ص 331 و ج 13، ص 569 و ج 17، ص 769 [هنكم] : هنكام، بالفتح: جزيرة في بحر فارس، قرب كيش، عن ياقوت. الزبيدي، ج 18، ص 478 كازرون: مدينة على بحر فارس.
منابع:
1. أبو يعلى موصلي، مسند أبي يعلى، دار المأمون للتراث، 1412 ه ق- 1992 م.
2. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، مؤسسة مطبوعاتي إسماعيليان.
3. ابن أبي حاتم رازي، تفسير ابن أبي حاتم، المكتبة العصرية، صيدا.
4. ابن أبي زمنين، أبي عبد الله محمد بن عبد الله، تفسير ابن زمنين، الفاروق الحديثة، مصر 1423 ه ق - 2002 م.
5. ابن حجر، فتح الباري، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت.
6. ابن الجوزي، زاد المسير، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1407 ه ق.
7. ابن عطية أندلسي، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، دار الكتب العلمية، لبنان 1413 ه ق - 1993 م.
8. ابن اثير، محمد بن محمد، الكامل في التاريخ، دار صادر للطباعة والنشر، بيروت 1386 ه ق - 1966 م.
9. ابن اثير، مجد الدين مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، قم.
10. ابن خلكان، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، دار الثقافة، لبنان.
11. ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، دار إحياء التراث العربي، لبنان.
12. ابن كثير، تفسير ابن كثير، دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع، لبنان 1412 ه ق - 1992 م.
13. أبي حيان اندلسي، تفسير البحر المحيط، دار الكتب العلمية، بيروت 1422 ه ق - 2001 م.
14. اربلى، ابن المستوفى شرف الدين، تاريخ اربل، دار الرشيد للنشر، عراق1980 م.
15. ابن الفقيه، احمد بن محمد الهمذانى، البلدان، عالم الكتب، بيروت1416 ه ق.
16. ابن منظور، لسان العرب، نشر أدب حوزه، قم 1405 ه ق.
17. اصطخرى، ابو اسحاق ابراهيم، مسالك الممالك، دار صادر (ليدن افست)، بيروت2004 م.
18. ابن حوقل، محمد بن حوقل نصيبى، صورة الارض، دار صادر، بيروت1938 م.
19. بغوي، تفسير البغوي، دار المعرفة، بيروت.
20. بكري اندلسي، معجم ما استعجم، عالم الكتب، لبنان 1403 ه ق - 1983 م.
21. ثعالبي، تفسير الثعالبي، دار إحياء التراث العربي، لبنان 1418 ه ق.
22. ثعلبي، تفسير الثعلبي، دار إحياء التراث العربي، لبنان 1422 ه ق - 2002 م.
23. خليل فراهيدي، كتاب العين، مؤسسة دار الهجرة، 1409 ه ق.
24. حموي، معجم البلدان، دار إحياء التراث العربي، لبنان 1399 ه ق - 1979 م.
25. ــــــ، ترجمه معجم البلدان، سازمان ميراث فرهنگى كشور، تهران 1383 ش.
26. حميرى، محمد بن عبد المنعم، الروض المعطار فى خبر الاقطار، چاپ دوم: مكتبه لبنان، بيروت 1984 م.
27. ذهبي، تاريخ الإسلام، دار الكتاب العربي، بيروت 1407 ه ق - 1987 م.
28. زبيدي، تاج العروس، دار الفكر، بیروت 1414 ه ق -1994 م.
29. زمخشري، جار الله، الفايق في غريب الحديث، دار الكتب العلمية، بیروت 1417 ه ق - 1996 م.
30. زيلعي، نصب الراية، دار الحديث، قاهرة 1415 ه ق - 1995 م.
31. سمرقندي، أبو الليث، تفسير السمرقندي، دار الفكر، بيروت.
32. سمعاني، تفسير السمعاني، دار الوطن، ریاض 1418 ه ق - 1997 م.
33. سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت.
34. ــــــ، لب اللباب في تحرير الأنساب، دار صادر، بيروت.
35. ــــــ، حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهرة، دار الكتب العلميه، بيروت1418 ه ق.
36. سيرافى، ابو زيد، رحلة السيرافى، المجمع الثقافى، ابوظبى1999 م.
37. سمعاني، الأنساب، دار الجنان للطباعة والنشر والتوزيع، لبنان 1408 ه ق - 1988 م.
38. شريف ادريسي، نزهة المشتاق في اختراق الآفاق، عالم الكتب، بيروت 1409 ه ق - 1989 م.
39. صفدي، الوافي بالوفيات، دار إحياء التراث، بيروت 1420 ه ق - 2000 م.
40. صنعاني، عبد الرزاق، تفسير القرآن، مكتبة الرشد للنشر والتوزيع، رياض 1410 ه ق - 1989 م.
41. صفى الدين، عبد المؤمن بغدادى، مراصد الاطلاع على اسماء الامكنة و البقاع، دار الجيل، بيروت1412 ه ق.
42. طوسي، محمد بن حسن، التبيان، مكتب الإعلام الإسلامي، 1409 ه ق.
43. طبرسي، ابوعلی فضل بن حسن، تفسير مجمع البيان، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت 1415 ه ق - 1995 م.
44. طبري، محمد بن جرير، جامع البيان، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت 1415 ه ق - 1995 م.
45. ــــــ، تاريخ الأمم و الملوك، دار التراث، بيروت، 1387 ه ق -1967 م.
46. عيني، عمدة القاري، دار إحياء التراث العربي، بيروت.
47. عز الدين، عبد العزيز بن عبد السلام، تفسير العز بن عبد السلام، دار ابن حزم، 1416 ه ق - 1996 م.
48. غرناطي كلبي، التسهيل لعلوم التنزيل، دار الكتاب العربي، لبنان 1403 ه ق - 1983 م.
49. قرطبي، تفسير القرطبي، دار إحياء التراث العربي، بيروت 1405 ه ق - 1985 م.
50. فيروز آبادي، تنوير المقباس من تفسير ابن عباس، دار الكتب العلمية لبنان.
51. فيروز آبادي، القاموس المحيط.
52. مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ، مكتبة الثقافة الدينية، بى تا.
53. مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، دار الهجرة، قم 1409 ه ق.
54. ــــــ، أخبار الزمان، دار الأندلس للطباعة والنشر، لبنان 1385 ه ق - 1966 م.
55. مقدسى، أبو عبد الله محمد بن أحمد، احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم، مكتبه مدبولى، قاهره 1411 ه ق.
56. نووي، محيى الدين، المجموع، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع.
57. نحاس، معاني القرآن، جامعة أم القرى، عربستان سعودی 1409 ه ق.
58. نسفي، تفسير النسفي. بی تا بی جا.
59. يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، مؤسسة نشر فرهنگ أهل بيت عليهم السلام، قم.
60. ــــــ، احمد بن ابى يعقوب، البلدان، دار الكتب العلميه، بيروت1422 ه ق.
/ع