گربه را نجات بدهSAVE THE CAT

البته مرادم معني خوب اين كلمه است! چون اگر فقط يك نفر باشد كه غرور فيلمنامه نويس ها را درك كند، آن فرد كسي نيست جز خود من. يك فيلمنامه نويس هميشه در كشمكش دو قطب خودبزرگ بيني شديد و عدم اعتماد به نفس است تا حدي كه سال ها درمان نياز دارد تا بتواند بلند بگويد من يك نويسنده هستم. اين نكته به خصوص بين گروه فيلمنامه نويس هاي
چهارشنبه، 31 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گربه را نجات بدهSAVE THE CAT

گربه را نجات بده
گربه را نجات بدهSAVE THE CAT

 


 

نويسنده: بليك اسنايدر مترجمه: امترجمه: ابراهيم راه نشين

 

شما و درباره چيه؟ تان> همه فيلمنامه نويس هاي خوب، لج باز و يك دنده هستند.
ديديد؟ بالاخره اين را گفتم.
البته مرادم معني خوب اين كلمه است! چون اگر فقط يك نفر باشد كه غرور فيلمنامه نويس ها را درك كند، آن فرد كسي نيست جز خود من. يك فيلمنامه نويس هميشه در كشمكش دو قطب خودبزرگ بيني شديد و عدم اعتماد به نفس است تا حدي كه سال ها درمان نياز دارد تا بتواند بلند بگويد من يك نويسنده هستم. اين نكته به خصوص بين گروه فيلمنامه نويس هاي مستقلي كه من با آنها ارتباط دارم كاملاً صادق است. ما ايده فيلم خود را پيدا مي كنيم، شروع به خلق كردن مي كنيم، و اين قدر آن را واضح تجسم مي كنيم كه وقتي شروع به نوشتن آن لعنتي مي كنيم، ديگر نمي توانيم از آن دست بكشيم. بدون توجه به حرف ديگران و با سماجت تمام، تا ته فيلمنامه پيش مي رويم. اما الان وقت اين است كه بگوييد هي داداش! پياده شو با هم بريم! اصلاً تمام حرف من اين است كه قبل از اين كه شما دست روي كاغذ ببريد، بايد به اندازه كافي درباره تك خط، عنوان و پوستر فكر كنيد.
و كمي بازاريابي آزمايشي انجام دهيد.
حتماً مي پرسيد اين ديگه چيه؟!
 

فيلمنامه ات را بنويس و آن را بفروش
 

نمونه اي از يك بازاريابي آزمايشي
 

پيشنهاد كردم كه بهتر است قبل از پيداكردن يك تك خط و عنوان خارق العاده به هيچ وجه دست به كاغذ نبريد. البته مي دانم كه اين كار بسيار دشوار است اما راز موفقيت كار در همين نكته است. همين اواخر با يك فيلمنامه نويس به صورت اينترنتي كار مي كردم. او تك خط نداشت. البته ايده خوبي داشت-يا حداقل براي شروع اين گونه به نظر مي رسيد- ولي تك خط او مبهم بود و نظر مرا جلب نكرد. پيشنهاد دادم كه به صفحه اول برگردد؛ كاري كه نويسنده ها از آن خيلي واهمه دارند (يعني تقريباً شروع از صفر). خيلي غر مي زد و آه و ناله مي كرد ولي بالاخره قبول كرد.
داستان، صحنه هاي رنگارنگ و درون مايه هايش را كنار گذاشت و شروع کرد به نوشتن يك تك خط؛ که كاري سخت و اعصاب خرد كن است. تلاش مي كرد تك خطي بنويسد كه هم به داستانش بخورد و هم آن ويژگي ها را داشته باشد. آن چه كه بعد از چند تلاش ناموفق فهميد اين بود كه خيلي بايد تك خط را دستكاري كند تا عنصر غيرمنتظره، نوع مخاطب، ميزان هزينه، حس اين داستان درباره چيست و يك عنوان خارق العاده را در برداشته باشد. و وقتي بالاخره تصوراتي را كه از قبل از داستانش در ذهن داشت فراموش كرد، تك خط او تغيير كرد.
چيزي نگذشت كه جواب هاي بهتري از افرادي كه ايده هايش را با آنها در ميان مي گذاشت. دريافت كرد و درنهايت، داستانش با تك خطش يكي شد و به اين ترتيب شكل بهتري به خود گرفت! علاوه بر اين، عنصر غيرمنتظره اي كه هنوز خوب شكل نگرفته بود، پخته تر شد. وقتي آن را در قالب يك تك خط مخصتر و مفيد قرار داد، رويارويي درون داستانش هم بهتر مشخص شد. انتظاري جز اين هم نمي رفت! چون در غير اين صورت تك خط به هيچ دردي نمي خورد. شخصيت ها بيشتر ز هم متمايز شدند، داستان شكل بهتري به خود گرفت و بالاخره آن تك خط، نوشتن داستان را راحت كرد.
بهترين نكته اي كه اين فيملنامه نويس ياد گرفت، اين بود كه او تمام عوامل فيلم را از بسياري از هزينه ها و مشكلات نجات داد. آيا مي توانيد تصور كنيد كه چقدر حل كردن مشكلاتي كه تك خط بد ايجاد مي كند، بعد از مرحله توليد دشوار است؟ بعد از مرحله توليد، ديگر براي اين كار كمي دير شده است. قبل از اين كه كسي كوچك ترين هزينه اي كند، او با استفاده از كاغذ، مداد و كمي ذوق، كار همه را انجام داد. نه تنها كار كسي را كه مي خواهد دوستش را براي ديدن فيلمي قانع كند، راحت به خاطر اين بود كه به داستانش يك درباره چيه؟ بهتر داد.
مزيت ديگر آزمايش تك خط اين است كه اين فرصت را به ما مي دهد تا ايده خود را به افراد مختلف و در شرايط متفاوت بازگو كنيم. من ايده خودم را به هر كسي كه مايل باشد آن را بشنود، مي گويم. اين كار را در صفِ استارباكس هم مي كنم. همين طور با دوستانم يا با غريبه ها. هر وقت حرف داستان هايي كه در حال نوشتن آنها هستم پيش مي آيد، همه اطلاعات را رو مي كنم. چون:
الف. از اين كه ايده ام دزديده شود، هيچ هراسي ندارم. (و هر كس اين نگراني را دارد هنوز آماتور است) و ...
ب. وقتي با مردم رو در رو صحبت مي كنيد، بيشتر به فيلمتان اشراف مي يابيد تا اين كه آن را بدهيد خودشان بخوانند.
منظور من از بازاريابي آزمايشي همين است.
وقتي قرار است با يك استوديو صحبت كنم يا وقتي روي ايده جديدي كار مي كنم و يا اين كه نمي دانم كدام يك از چهار يا پنج ايده بهتر است، با مردم عادي صحبت مي كنم. با آنها صحبت مي كنم و در عين حال به چشمشان خيره مي شوم. وقتي حواسشان از من پرت مي شود و به اين طرف و آن طرف نگاه مي كنند، يعني ديگر توجهي به من ندارند و من متوجه مي شوم كه ايده ام راخوب توضيح نداده ام. بنابراين قبل از اين كه ايده ام را براي شخص ديگري توضيح دهم، تمام كاستي هاي قبلي را رفع مي كنم. از اين گذشته، اين كار برايم بسيار لذت بخش است.
يك فيلمنامه معمولاً به اين شكل است:

داخلي-كافه اي در بازار پلازا-روز
 

گروهي از هنرپيشه هاي جوان، موتورسواران خياباني و ثروتمندان پرافاده اروپايي مشغول نوشيدن قهوه ي مُكا هستند. بليك اسنايدر به جمعيت نگاه مي كند. او به طرف كسي مي رود كه حدس مي زند درخواستش را رد نمي كند.
بليك اسنايدر: سلام عرض شد، اجازه هست چند لحظه وقتتون رو بگيرم؟
غريبه: خواهش مي كنم، منتها من ده دقيقه ديگه كلاس پيلاتيس دارم.
بليك اسنايدر: سريع رفع زحمت مي كنم. دارم روي ايده فيلمنامه اي كار مي كنم. مي خواستم نظر شما رو هم بدونم.
غريبه (نگاهي به ساعتش مي اندازد): بسيار خب...
براي من، اين صحنه فوق العاده است. من اين صحنه را با تمام گروه هاي سني هر جا كه بتوانم در سراسر كاليفرنياي جنوبي اجرا مي كنم؛ به ويژه با مخاطب هايي كه سوژه كارم باشند.
اين نوع بازاريابي آزمايشي، نه تنها راه خوبي براي ملاقات با مردم است، بلكه تنها راهي است كه به شما نشان مي دهد تا چه حد موفق بوده ايد. مخاطبي كه عجله دارد و مي خواهد جايي برود، مورد بسيار مناسبي براي بازاريابي آزمايشي است. اگر بتوانيد توجه او را به گونه اي جلب كنيد كه تا آخر سراپا گوش باشد و بعد از آن هم بخواهد بيشتر در مورد داستانتان بداند، مشخص مي شود كه ايده خوبي براي فيلم داريد.
با بلند شدن از پشت كامپيوتر خود و صحبت كردن با افراد مختلف به نكته ديگري نيز پي خواهيد برد. گاهي اوقات آن ماجرايي كه در اردوي تابستاني سال 1972 براي شما اتفاق افتاده است و شما تمام داستان خود را بر اساس آن طراحي كرده ايد، اگرچه براي شما بسيار مهم و ارزشمند است، ولي براي يك غريبه هيچ ارزشي ندارد. بنابراين، براي جلب كردن توجه يك غريبه، شما بايد راهي پيدا كنيد كه درباره چيه؟ شما آن قدر جالب باشد كه نظر او را نيز جلب كند. در غير اين صورت، فقط وقت خود را تلف كرده ايد. مهم نيست كدام يك از دوستانتان، شما را تشويق به نوشتن درباره يك موضوع خاص مي كند.شما بايد غريبه ها را تحت تاثير قرار دهيد چرا كه اكثر بليت هاي سينما را افراد غريبه خريداري مي كنند، نه دوستان و آشنايان.
براي اين كه بدانيم چقدر ايده و تك خط ما موفق است، چه راهي بهتر از اين كه به جامعه برويم و از ديگران بپرسيم؟

مرگِ مفهوم ساده
 

تمامي موارد بالا از مشخصه اي اصطلاحي هستند كه «مفهوم ساده» ناميده مي شود؛ اصطلاحي كه بسياري در هاليوود از آن متنفرند. اين اصطلاح را جفري كاتتزنبرگ و مايكل آيزنر جوان در دوران شكوفايي فعاليتشان در ديسني باب كردند.
اين اصطلاح براي آنها دقيقاً همان مفهومي را داشت كه ما تا اينجا مورد بحث قرار داديم- آسان تر كردن فيلم براي ديدن- و به همين دليل آن دو فيلم هاي موفق بسياري را پشت سر هم توليد كردند. شما به راحتي مي توانيد با يك نگاه به تك برگ (يا همان پوستر) اين فيلم ها بفهميد درباره چيه؟ آنها چيست: مردم بي رحم، بخت متجاوز، و آس و پاس در بورلي هيلز. مثل اكثر اصطلاحاتي كه زماني رايج بودند، گفتن اين كه اثر شما مفهوم ساده دارد، امروزه از مد افتاده است. مفهوم ساده بارها منسوخ اعلام شده است. اما مانند خيلي از مواردي كه در اين كتاب مورد بحث قرار خواهم داد، براي من بيشتر راهكارهايي مهم هستند كه مؤثر و ساده باشند نه اين كه تنها به روز باشند.
من معتقدم، فكر كردن به مفهوم ساده و توجه كردن به درباره چيه؟ فيلم نشان مي دهد كه شما چقدر به فكر بينندگان هستيد و اين خود يك نكته درخشان است. اين راه شما را قادر مي سازد تا خود را جاي خريدار فرض درخشان است. اين راه شما را قادر مي سازد تاخود را جاي خريدار فرض كنيد. جاي كسي كه مبلغ زيادي را هزينه مي كند (از جمله هزينه پاركينگ و پرستارِ بچه) كه بيايد و فيلمِ شما را ببيند. هوش سرشار مايكل آيزنر و جفري كاتزنبرگ، فراموش نكنيم كه اين دو نفر اصطلاح مفهوم ساده را ابداع نكردند. بلكه اين اصطلاح از همان ابتدا وجود داشت.
نگاهي به فيلم هاي پرفروش پرستون استرجز در دهه 1940 بيندازيد: كريسمس در ژولاي، درود بر قهرمانان فاتح، خانم ايو، و حتي سفرهاي سوليوان. همه مفاهيم ساده اي هستند كه مردم را با تك خط و پوسترشان به سينما مي كشانند.
نگاهي به فيلم هاي پليسي آلفرد هيچكاك بيندازيد: پنجره عقبي، شمال از شمال غربي، سرگيجه و رواني.
با آوردن اسم هر يك از اين فيلم ها نزد يكي از طرفداران پرو پا قرصش، موضوع و پوستر فيلم در ذهن او زنده خواهد شد. تمام اين فيلم ها كاملاً مي گويند كه درباره چيه؟ و اين كار را به گونه اي انجام مي دهند كه سطحي يا ناشيانه نيست (البته، رواني كمي ضعيف است، اما بالاخره چون اثرِ آلفرد هيچكاك معروف است، اين يك مورد را به او ارفاق مي كنيم.)
اگر كسي به مفهوم ساده شما هيچ عكس العملي نشان نداد، فقط لبخند بزنيد. نبايد فراموش كنيد كه هر درباره چيه؟ اي را مي توان زيباتر و روشن تر به يك مخاطب ارائه كرد؛ صرف نظر از اين كه او بعداً در كدامين گروه از بينندگان يا افرادي كه بايد به آنها رجوع كنيد، قرار مي گيرد. من افرادي را كه فكر مي كنند اين كار فروشندگان است نه فيلم سازان به مبارزه مي طلبم تا عنواني بهتر از قانونمند موطلايي بيايند. و همان طور كه در فصل بعدي خواهيم ديد، ما تازه در ابتداي پيدا كردن راهي براي گذاشتن خودمان در جاي بيننده فيلم هستيم.
و اين چيزي است كه ما بايد بيشتر انجامش دهيم.

خلاصه
 

آيا سيناپس هاي مغزتان مختل شده اند؟ آيا افزايش تصاعدي درد آزارتان مي دهد؟ چه اين را بدانيد و چه ندانيد، درباره چيه؟ تنها نقطه شروع كار ماست. وظيفه يك فيلمنامه نويس، به خصوص فيلمنامه نويس مستقل، اين است كه تمام افراد، از نماينده گرفته تا تهيه كننده تا مسئول استوديويي كه تعيين مي كند كه چه فيلمي ساخته شود، را در نظر بگيرد. اين كار با همان سؤال درباره چيه؟ شروع مي شود.
علاوه بر داشتن يك درباره چيه؟ ي خوب، آگاهي از موضوع فيلم و نوع مخاطب آن از ويژگي هاي مهم يك فيلم است. لحن، قابليت، مشكلات پيش روي شخصيت هاي فيلم و اين كه چه ويژگي هاي اخلاقي دارند بايد نه تنها جذاب باشند، بلكه به راحتي قابل درك باشند.
براي ساده تر خلق كردن يك درباره چيه؟خوب، نويسنده مستقل بايد بتواند يك تك خط خوب بنويسد. (يك يا دو جمله جذاب كه تمام داستان را بازگو كند). اين تك خط بايد چهار ركن اصلي داشته باشد تا مؤثر واقع شود.
1. بايد عنصر خلاف انتظار داشته باشد و احساس مخاطب را برانگيزد؛ يك موقعيت دراماتيك كه مانند حس خارش شما را راحت نگذارد.
2. يك تصوير جالب ذهني، بايد هنگامي كه آن را مي شنويد؛ مانند غنچه در ذهن شما شكوفه كند. يك فيلم كامل بايد در ذهن تداعي شود و بهتر است داراي چهارچوب زماني نيز باشد.
3. مخاطب و هزينه، بايد لحن، مخاطب مورد نظر و هزينه كلي فيلم را به گونه اي نشان دهد كه سرمايه گذار آن را يك كار سودآور تلقي كند.
4. يك عنوان خارق العاده، يك تك خط خوب بايد داراي يك عنوان عالي باشد. عنواني كه به خوبي نشان دهد درباره چيه؟
مفهوم ساده اصطلاحي است كه اين چهار ركن فقط بخشي از اركان آن است. اين اصطلاح به فيلم هايي اطلاق مي شود كه براي بيننده به راحتي قابل درك باشند. امروزه، مفهوم ساده بيش از پيش مورد اهميت قرار گرفته است. به اين دليل كه فيلم ها علاوه بر داخل كشور، بايد در كشورهاي ديگر نيز عرضه شود. در ايالات متحده، قبلاً 60 درصد هزينه فيلم از فروش داخلي تأمين مي شد، اما در حال حاضر اين رقم به 40 درصد كاهش پيدا كرده است. به اين معناست كه فيلم ها بايد به اقصي نقاط دنيا برود و همه جا قابل درك باشد. در حال حاضر بيش از نيمي از بازار ما در خارج از ايالات متحده است. اگرچه مفهوم ساده اصطلاح رايجي نيست، اما تمامي اهالي هاليوود فيلم هايي كه اين مفهوم را داشته باشد مورد تأييد قرار مي دهند. شما بايد راهي بيابيد كه سريع تر و هنرمندانه تر به مفهوم ساده دست پيدا كنيد.
فراموش نكنيد كه تمام اين اقدامات براي جذب مخاطب است. بنابراين بهترين راه براي آزمايش يك ايده اين است كه از پشت كامپيوتر خود بلند شويد و آن را براي ديگران شرح دهيد. داستان خود را بر هر كسي كه حاضر است آن را گوش دهد، بازگو كنيد و بر مبناي آن داستان خود را تغيير دهيد. حتي از آن شخصي كه با نگاه پرسشگرانه به شما زل زده است، مي توانيد اطلاعات بسيار ارزشمندي كسب كنيد.

تمرين
 

1. روزنامه را برداريد و فيلم هاي اين هفته را براي يكي از دوستانتان شرح دهيد. آيا مي توانيد راه هاي بهتري براي ارائه تك خط يا پوستر اين فيلم ها پيدا كنيد؟
2. اگر مشغول نوشتن فيلمنامه هستيد، يا چند فيلمنامه در آرشيو خود داريد، تك خط آنها را بنويسيد و به يك نفر ارائه كنيد. پس از ارائه تك خط داستان خود به اين نحو، آيا نيازي به تغيير مي بينيد؟ آيا مواردي را كه بايد در متن خود ذكر مي كرديد، به شما نشان مي دهد؟ آيا لازم است داستان تغيير كند تا با اين ارائه مطابقت پيدا كند؟
3. يك راهنماي تلويزيوني برداريد و تك خط هاي موجود در قسمت مربوط به فيلم هاي سينمايي را بخوانيد. آيا تك خط و عنوان فيلمي وجود دارد كه به شما نشان دهد درباره چيه؟ آيا عنوان هاي مبهم باعث مي شود كه شما هيچ علاقه اي نسبت به ديدن آن فيلم ها نداشته باشيد؟ آيا نبودن يك درباره چيه خوب، تاثيري در اين بي علاقگي شما دارد؟
4. اگر هنوز ايده اي براي نوشتن فيلمنامه نداريد، از اين پنج راه براي افزايش مهارت هاي سينمايي خود استفاده كنيد.
الف. سرگرمي. الف: .... عجيب
يك فيلم درام، پليسي يا ترسناك را انتخاب كنيد و آن را به يك طنز تبديل كنيد. مثال: كريستين عجيب- اتومبيل جن زده پسر نوجواني كه باعث تباه شدن زندگي او مي شود، در اينجا با راهنمايي او براي پيدا كردن همسر، تبديل به يك كمدي مي شود.
ب. سرگرمي. 1 ب: .... جدي
به همين ترتيب، يك فيلم طنز را به يك درام تبديل كنيد.
مثال: خانه حيوانات جدي- درام كلاه برداري در يك دانشگاه كوچك مانند آزمايش قدرت چند مرد خوب به پايان مي رسد.
ج. سرگرمي 2: اف بي آي در موقعيتي عجيب
اين تمرين را هم در درام و هم در طنز مي توانيد استفاده كنيد. پنج محل را نام ببريد كه تا به حال مأموران اف بي آي در هيچ فيلمي براي شناسايي جرم به آنجا فرستاده نشده اند.
مثال: وايسا وگرنه روغنيت مي کنم!: يک مأمور مخفي بي خاصيت اف بي آي به يک مدرسه آشپزي فرستاده مي شود.
د. سرگرمي 3: مدرسه....
اين تمرين را هم در درام و هم در طنز مي توانيد استفاده کنيد. پنج مثال بزنيد که هر يک نمونه اي از يک مدرسه، اردوگاه يا کلاس غيرعادي باشد.
مثال: مدرسه زنان شوهردار: زناني كه توسط شوهران پولدار خود به اينجا فرستاده شده اند، خيلي زود دست به شورش مي زنند.
و. سرگرمي 4: متضاد!
درام يا طنز: چند گروه را مثال بزنيد كه در يك موضوع بحث برانگيز با هم در جنگ و نزاع هستند.
مثال: ساخت يك مركز تفريحي كه اهالي كه يك شهر كوچك را دو دسته كرده است، باعث ايجاد علاقه بين يك زن بي بند و بار و يك كاتوليك معتقد مي شود.
ز. سرگرمي 5: .... يك قاتل زنجيره اي است.
درام يا طنز. يك انسان، حيوان، يا شيء غيرمعمول را نام ببريد كه يك فرد بدبين آن را يك قاتل فرض كند.
مثال: رئيسم يك قاتل زنجيره اي است. هر بار كه جنازه اي در شركت پيدا مي شود، اين آقا ترفيع مي گيرد. آيا قاتل، رئيس اوست؟
اگر تك خط خوبي براي يك كمدي خانوادگي به ذهنتان رسيد، مي توانيد آن را به من اي ميل كنيد. آدرس اي ميل من: black@blackenyder.com اگر فكر مي كنيد تك خط خوبي داريد... خوشحال مي شوم آن را با من در ميان بگذاريد.
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 105



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.