بازي را به بازي بگيريم...

خداوند حکيم، انسان را موجودي پيچيده و سراسر نيازمند آفريده است. گاهي نيازهاي بشر شکلي عجيب و پيچيده به خود مي گيرد... بازي و تفريح از مهم ترين نيازهاي بشر است. اين نياز در حيوانات هم ديده مي شود. کافي ست سري به باغ وحش بزنيد تا شبيه ترين موجود به انسان را مشاهده کنيد
شنبه، 10 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازي را به بازي بگيريم...

     بازي را به بازي بگيريم...
بازي را به بازي بگيريم...


 

نويسنده: عليرضا ذاکري




 

بسم الله.
خداوند حکيم، انسان را موجودي پيچيده و سراسر نيازمند آفريده است. گاهي نيازهاي بشر شکلي عجيب و پيچيده به خود مي گيرد... بازي و تفريح از مهم ترين نيازهاي بشر است. اين نياز در حيوانات هم ديده مي شود. کافي ست سري به باغ وحش بزنيد تا شبيه ترين موجود به انسان را مشاهده کنيد که به چه ميزان روحيه اي سرشار از بازي و تفريح دارد. بي شک بازي و تفريح يکي از غريزي ترين نيازهاي بشر است. کسي که با اين حس احساسي خود سروکاري ندارد، حتماً به ذات خلقت خود پشت کرده است. کساني که همواره رفتاري خشک و جدي دارند و حتي در معاشرت هاي خانوادگي هم اهل نشاط و تفريح نيستند، صد در صد به خود و اطرافيان شان ستم روا مي دارند.
ما شنيده و خوانده ايم که حتي پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، وقتي که امام حسن و امام حسين (عليه السلام) در سنين کودکي بوده اند، چگونه با فروتني و نشاط اجازه مي دادند که فرزندانش بر پشت و شانه حضرت بالا بروند. اين حالات حتي در نماز حضرت مشاهد شده است.
اما کساني که بدعنق هستند و مثل بت زهرمار يک گوشه مي نشينند و کسي جرأت نمي کند به سمت شان برود، چگونه مي شود پيشنهاد بازي و تفريح بهشان داد؟!
به هر حال همان طور که انسان به غذا و استراحت نياز دارد و نمي تواند از آن چشم پوشي کند، بازي و تفريح هم براي جسم و روحش اش ضرورت دارد.
هر سال تابستان که از راه مي رسد و مدارس تعطيل مي شوند، محض امتحان اخبار تلويزيون را چک بفرمائيد. دقيقاً از روز اول تيرماه تدابير مسئولين فرهنگي و اجتماعي را مشاهد مي کنيد که مي خواهند براي اوقات فراغت جوانان و نوجوانان برنامه ريزي کنند. تابستان رو به اتمام است که مي بينيد تدابير کم کم دارد به سامان مي رسد! تنها با آمدن شهريور ماه و پايان يافتن تعطيلات تابستاني، نگراني آن ها کمي به جديت ختم مي شود. شکر خدا اين برنامه ريزي ها چندان سامان نمي يابد!
به اعتقاد من، اوقات فراغت بهترين هديه به انسان است. آدم ها نياز دارند که اوقات فراغت داشته باشند تا هر کاري که دوست دارند را انجام دهند. فيلم خوبي ببينند، کتاب هاي مورد علاقه شان را مطالعه کنند. سفر بروند. گاهي بنشينند و با دوستان خود به پارکي بروند و از معاشرت با همديگر لذت ببرند و رفتارهاي اجتماعي را تجربه کنند و بسيار بياموزند. اما متأسفانه فرهنگ بسيار بدي به خانواده ها تعليم داده اند که نوجوانان از اوقات فراغت بيزار مي شوند. طفلي ها حتي بيشتر از ايام مدرسه انواع کلاس هاي تقويتي و کلاس هاي آموزشي را بايد ببينند و هر جايي که والدين نام شان را ثبت نام کرده اند، شرکت کنند. من خودم شاهد بوده ام که نوجواني مؤدب، در حالي که اشکش در آمده، با نفرت سر اين کلاس ها رفته است. از کلاس که بر مي گردد، انگار از زندان آزاد شده است. توپ را بر مي دارد، به کوچه مي رود تا با دوستانش، اوقات فراغت واقعي را تجربه کند...
مي گويند در گذشته اگر قرار بود کودکي را تنبيه کنند، مي گفتند به اتاقت برو و تا شب بيرون نيا. اما اين روزها کودکان و نوجوانان را بايد به زور از اتاق شان بيرون کشيد!
کامپيوتر، لب تاب و انواع پلي استيشن ها، جاي هر اوقات فراغتي را براي آن ها گرفته است. تکنولوژي کامپيوتر با ورود خود به زندگي انسان معاصر، فرهنگ خاص خودش را به همراه آورده و کامپيوتر بيش از 50 درصد زندگي بشر معاصر را درگير خود کرده است. هزاران شغل جديد ارمغان دنياي کامپيوتر است. کامپيوتر اين قدرت را دارد تا فرهنگ مردم کشورها را دگرگون کند. اوايل دهه هفتاد وقتي با کامپيوتر آشنا شدم، «منوي گيم ويندوز» برايم سرگرم کننده بود. جالب اين که اين بازي ها هنوز هم همراه ويندوز نصب مي شوند. اما اين بازي ها ويندوز، در دنياي واقعي، ابزار قمار به شمار مي آيند.
 

تنها بازي شطرنج کامپيوتر براي من جذاب بود و سرگرم کننده. يکي از مهندس هاي کامپيوتر اداره مان وقتي مي ديد که هميشه شطرنج بازي مي کنم، دلش برايم سوخت و چند بازي قوي برايم نصب کرد.
 
باور کنيد در آن سال ها، گرافيک حرفه اي آن بازي ها و طراحي کاراکترهاي خشن که در برابرم ظاهر مي شدند و بايد آن ها را مي کشتم، هيجان حيرت انگيزي در وجودم ايجاد مي کرد که تا آن لحظه تجربه نکرده بودم. «آدرنالين» خونم بالا مي رفت، قلبم به شدت مي زد و نگران بودم که مبادا از سمتي گلوله بخورم! يکي دو بار بازي کردم و بعد با ولعي خاص براي ديگران تعريف هم مي کردم. براي آن ها اصلاً قابل درک نبود. آن ها از رفتار من بيشتر تعجب مي کردند... خب حق داشتند. برايشان عجيب بود که فلاني چند بعد از ظهر نشسته و بدون آن که کار مفيدي انجام بدهد و به دغدغه هايش بپردازد، سرگرم بازي شده است!
مدتي بعد رفتار خودم را بررسي کردم. انجام آن بازي ها امري عادي بود. اما اين که من اين نوع بازي را تا اين حد جدي گرفته ام عجيب به نظر مي آمد. چرا بايد آن قدر براي مهم شده باشد؟!
من مثل آدم هاي مسخ شده، کنترلي بر رفتارم نداشتم. حساب زمان از دستم خارج شده بود. اين رفتار نشان مي داد که من دقيقاً در اختيار آن بازي قرار گرفته بودم. يعني طراحان آن بازي ها به اهداف شان رسيده بودند؟! يا اين من بودم که همه چيز را بيش از حد جدي گرفته ام بودم؟!
اين پرسش ها، تفکر بنيادين طراحان بازي هاي کامپيوتري را برايم روشن کرد. بي شک آن ها با اشراف و تسلطي حرفه اي، حساسيت و واکنش هاي آدم ها را مد نظر داشته اند و بر اساس همين کنش هاي کاربران کامپيوتر، کارشان را بنا نهاده اند.
صحبت از بازي هاي کامپيوتري بيست سال پيش بود. قدرت طراحان کاراکترها در آن سال ها کم نظير بود. اکنون پس از گذشت دو دهه پيشرفت، خدا مي داند چه امکانات و تکنولوژي اي که به دنياي بازي هاي کامپيوتري وارد نشده است؟
شنيده ام يکي دو تا از همکارانم، رفتند و پلي استيشن3 به همراه move خريده اند. پرسيدم چقدر پول داده و خريده ايد؟! فرمودند 800 هزار تومان! همکار ديگر هم هفتصد هزار تومان خرج کرده و 360XBOX خريده بود. پرسيدم براي پسرتون تهيه کردين؟ گفتند« پسرمون؟! اصلاً... فقط براي خودمونه حاجي! نمي دونين چه حسي داره!»
پرسيدم چطور مگر؟ گفتند که بازي هاي کامپيوتري گذشته را فراموش کنيد. شما ديگر روي صندلي نمي نشينيد. دسته (move) را مي گيريد دست تان. دوربين دستگاه بدن شما را اسکن مي کند. دستگاه به تلويزيون وصل مي شود. شما بايد جلوي تلويزيون بايستيد و با حرکات واقعي جسمي بازي کنيد. ضربه بزنيد و يا جا خالي بدهيد. عين دنياي واقعي!
حدسم درست بود. پيشرفت تکنولوژي قابل پيش بيني نيست. اين امکانات گسترده در اختيار طراحان بازي هاست و همه جسم و روح ها ما را، از خرد و کلان در اختيار خود گرفته اند. هر طور بخواهند کاربر بازي ها را به بازي مي گيرند. يک روز شما در نقش کماندو هستيد و بايد با بي رحمي تمام شليک کنيد و خون بريزيد. پيش از اين مي گفتند که ديدن فيلم هاي خشن براي کودکان زير 14 سال ممنوع است. حالا همين نوجوانان و حتي جواناني که زن و بچه دارند، جلوي کامپيوتر مي نشينند و خشن ترين صحنه هاي قتل و خونريزي را در واقعي ترين شکل ممکنه خلق مي کنند. شما ساعت ها وقت مي گذاريد و به آنچه که طراحان ميل دارند شليک مي کنيد.
به همه کودکان دنيا مي گويند که دشمن خود را بشناسيد و حضورش را تجربه کنيد. فيلمسازان با هزاران تکنيک سينمايي تلاش مي کنند تا تم هاي معناداري را فضاسازي کنند. اما طراحان بازي هاي کامپيوتري، گام هاي بزرگ تر برداشته اند. آن ها مخاطبان و کاربران را در فضاي مورد نظر خود وارد مي کنند و مي خواهند که مستقيم وارد عمل شود و درگير دشمن فرضي شوند.
اين قابليت ها براي فرهنگ سازي قدرتمندان غربي، مدينه فاضله است. آن ها در اين ميدان، به هر سو که بخواهند شيرجه مي زنند و آن چه را بخواهند شکار خواهند کرد.
بشر همواره در پي جذابيت ها است. اصلاً چه کسي مي تواند در برابر جذابيت ها مقاومت کند؟! احساس قدرت و برتري داشتن، هر موجودي را به سوي خود مي کشاند. حتي اگر اين حس ها به شکل مجازي باشند. مثلاً پيروز شدن و شکست دادن رقيب حسي است که کسي از آن نمي گذرد.
وقتي داور بازي فوتبال سوت مي زند و بازي شروع مي شود، همه تلاش مي کنند تا به تيم حريف گل بزنند. وقتي گلي به ثمر مي رسد، دوربين هاي تلويزيوني، واکنش سر مربيان هر دو تيم فوتبال را نشان مي دهد. يکي شاد مي شود و فرياد مي زند و سر مربي ديگر آه مي کشد و در اوج ناکامي سر در گريبان مي برد. کسي به فکر آن يکي سر مربي نيست. وقتي او را شکست مي دهيم، او شغلش را از دست مي دهد. حيثيت حرفه اي اش از بين مي رود و نابود مي شود. تيم برنده، سر خوش از اين پيروزي است و هرگز احساس شکست حريف خود را درک نمي کند. اما در کشتي پهلواني ايراني، بارها ديده شده است که در اوج مردانگي شکست را انتخاب کرده اند. زيرا خبر دارند که اين پيروزي براي حريفش بسيار اهميت دارد. اگر او پيروز شود، حريفش نابود خواهد شد. پهلواني که بويي از مردانگي برده است، نيازي به اين پيروزي ها ندارد.
درست است که بازي هاي کامپيوتر مجازي هستند و کسي در حقيقت نابود نمي شود، اما کاربران اين بازي ها همواره مي کوشند تا مرز نابودي حريف پيش بروند و بجنگند و هرگز شکست نخورند. آن ها به آرامي مي آموزند که ترحم جايي در زندگي شان ندارد.
روان شناسان مي گويند اگر مي خواهيد رفتاري در وجودتان ملکه شود، کافي است که حداقل 21 روز، رفتاري را تکرار کنيد. بي شک آن رفتار در وجودتان ملکه شود.
عرفا نيز، در اموري خاص چله مي گيرند. حتي مي گويند اگر به کشور غريبه برويد، 21 روز طول مي کشد تا همه چيز برايتان عادي شود. حتي اگر به کشورتان هم بر گرديد، اين قانون مصداق دارد. تصور بفرماييد، کساني که روزها و ماه ها مشغول بازي کامپيوتر هستند، چه بلايي بر سر خود مي آورند. آن ها پيوسته با همه وجودشان در سلطه سازندگان بازي ها گرفتار شده اند. اين کاربران، خيلي زود تبديل به کساني خواهند شد که طراحان بازي ها مي خواهند. ما با صرف وقت و عمر خود، پول و روح مان، صد در صد تسليم شده ايم تا آن ها به اهداف شان برسند. متأسفانه بسياري از اين بازي، صد در صد با رويکرد و اهداف دراز مدت سياسي، مذهبي و اخلاقي سفارش دهندگان غربي تهيه و تکثير مي شود! آن ها مي خواهند که جوانان و نوجوانان همه کشورها، از دنياي پيرامون خود، همان تصوري داشته باشند که آن ها مايلند.
پيشنهادي که من براي مخاطبان عزيز دارم اين است؛ اگر مي خواهيد تفريح سالمي داشته باشيد و تنوعي در ساعات خسته کننده کار با کامپيوتر داشته باشيد، سراغ بازي هايي برود که از نوع ورزشي و فکري هستند. چه ايرادي دارد که بازي هاي فکري انجام بدهيد؟! يا بازي فوتبال؟! اين نوع بازي هاي کامپيوتري از سلامت بيشتري برخوردارند.
بگذريم...
ياد گذشته بخير. بازي هاي سالمي وجود داشت. هفت سنگ، الک و دولک، زو، کبدي، چوگان، شاه دزد وزير و حتي مشاعره.

 

من گرفتم که قمار از همه عالم بردي
دست آخر همه را باخته مي بايد رفت

منبع: نشريه ديدار آشنا، شماره 136




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.