اندازه گيري مصرف سوخت
ترجمه و نوشته: مهندس کيوان بني هاشمي
داستان موتورهاي درون سوز و محفظه احتراق يک داستان طولاني با تاريخچه اي قابل ملاحظه است و آن را بايد چيزي بيش از علم دانست به طوري که نوعي مهندسي و حتّي قدري چاشني تخيل علمي در آن ديده مي شود و مطالب و مقالات زيادي در اين مورد به رشته تحرير درآمده است. در اين مقاله به بررسي ظهور و تحوّل تکنولوژي در اين مورد و ابعاد مختلف آن مي پردازيم.
حال اگر به اين عمل يک مبدل کاتاليتيکي سه راهه (منظور از سه راهه اين است که مي تواند نسبت به امحاء هر سه آلاينده هيدروکربن، منوکسيد کربن و اکسيد ازت اقدام کند) اضافه کنيد مي توان گفت سطح مواد آلاينده از لوله اگزوز به حداقل کاهش پيدا مي کند. بهينه سازي عمليات احتراق نيازمند آن است که با انجام مانورهاي لازم همواره مخلوط سوخت در وضعيت استوکيومتري قرار داشته باشد. مخلوط سوختي که در حال ورود به محفظه احتراق بوده توسط چندين حسگر اکسيژن که به آنها حسگرهاي 8 نيز مي گويند تحت کنترل قرار دارد که وظيفه آنها بو کشيدن جريان گازهاي درون اگزوز قبل و بعد از عبور از مبدل کاتاليتيکي است. با توجه به اينکه تقاضا براي نيروي موتور بعضاً به صورت دائمي در حال تغيير است، لذا در فرآيند ورود مخلوط سوخت همواره ميزان متغيري از سوخت و هوا وارد آن شده و يا از آن خارج مي شود. به طور کلي حداکثر نيرو، زماني به وجود مي آيد که ضريب استيوکيومتري اندکي غليظ باشد و زماني موتور داراي کارکرد اقتصادي است که مخلوط سوخت اندکي رقيق و پايين تر از استوکيومتري باشد.
همانطور که مي دانيد در پيشرانه هاي ديزلي از شمع و جرقه آن خبري نيست و به جاي آن احتراق مخلوط سوخت تزريق شده به داخل محفظه از طريق افزايش دماي هواي کاملاً فشرده انجام مي گيرد.
در زمان هاي مشخصي مدل هاي کاملاً شناخته شده اي از کاربراتور وارد بازار شدند که چند تا از آنها هنوز هم بخشي از اتومبيل هاي قديمي در اين دوران هستند. يکي از مشخص ترين کاربراتورها که در اتومبيل هاي انگليسي مورد استفاده قرار مي گرفت، کاربراتور S.U مخفف Skinners Union بود که نام مخترعان آن را که عبارت بودند از G.H و T.C اسکينر را داشتند. در اين کاربراتور کنترل جريان بنزين و اندازه گيري آن از طريق بالا و پايين رفتن يک پيستون که در مقابل اهرم گاز از خود واکنش نشان مي داد انجام مي گرفت و طرز کار اين گونه بود که با فشار آوردن به اهرم يا پدال گاز يک خلاء جزئي در کاربراتور ايجاد مي گرديد و پيستون به حرکت درمي آمد و حرکت پيستون يک سوپاپ سوزني شکل را نيز به حرکت درمي آورد که با حرکت آن سوخت وارد جريان هواي ورودي مي شد.
يکي از کاربراتورهاي کلاسيک که عمدتاً در اتومبيل هاي ايتاليايي از جمله آلفارومئو مورد استفاده قرار مي گرفت، کاربراتور وبر (Weber) بود که داراي چند نازل و دهنه بود که اگر بخواهيم در مورد سازه آن و نحوه کارش صحبت کنم مي بايست نيمي از مقاله را به آن اختصاص دهيم. البته مشکل کاربراتورهاي وبر، تنظيم دقيق آن بود که در آن صورت عملکرد فوق العاده اي داشت ولي همواره صاحبان آن با مشکل تنظيم دقيق روبه رو بودند. توليد کننده کاربراتور هاليوود مي گفت که اگر يک فيل خوب است بنابراين يک گله صد تايي نيز خوب است. يک کاربراتور ساده کمک چنداني نمي تواند انجام دهد ولي مي تواند در نزديکي محفظه احتراق و دور از سايرين باشد. امّا چند کاربراتور مي توانند نقش جدي در موتور داشته باشند ولي نبايد فراموش کرد که تنظيم چند کاربراتور که بتوانند مخلوط مناسبي از سوخت را در اختيار موتور قرار دهند، کار چندان آساني نبوده است.
اولين اتومبيلي که مجهز به سيستم تزريق سوخت بود اتومبيلي به نام Gutbrod Superior 600 در سال 1953 بود که يک پيشرانه 2 سيلندر دو زمانه داشت و چندان از نظر فني و تکنيکي شرايط ممتازي نداشت. اتومبيل بعدي که در آن از سيستم تزريق سوخت مشابهي استفاده شده بود Goliath GP 700 بود. امّا شناخته شده ترين اتومبيلي که براي نخستين بار از سيستم تزريق سوخت در آن استفاده شد مرسدس بنز 300SL در سال 1954 بود که البته مدل هاي قبلي آن از انواع کاربراتوري بودند. اولين سيستم هاي تزريق بنزين ساخت کمپاني بوش آلمان بودند که اساس کاري آنها از سخت افزار مورد استفاده در پيشرانه هاي ديزلي اقتباس شده بود که داراي پمپ جداگانه براي انتقال بنزين و در اختيار گذاردن مستقيم بنزين به هر سيلندر بود. بنابراين ملاحظه مي کنيد که تکنولوژي تزريق مستقيم سوخت پيشينه اي ديرينه دارد. امّا در ايالات متحده شرکت STU HILBORN در اواخر سال هاي دهه 1940 اقدام به معرفي سيستم تزريق مکانيکي مشابهي کرد که در اتومبيل هاي مسابقه اي داراي کاربرد بود و کمپاني جنرال موتورز و بخش روچستر آن سيستم تزريق سوختي را ابداع کردند که به صورت سفارشي در شورولت کوروت 1957 مورد استفاده قرار گرفت. شرکت بنديکس (Bendix) اقدام به عرضه سيستم هاي تزريق بنزين در سال 1957 براي مدل Rebel شركت امريکن موتورز کرد که بسيار موفقيت آميز بود و يکسان بعد از آن در ساير اتومبيل هاي آمريکايي مانند انواع کرايسلر، دوج، دسوتو و پيلوت نيز مورد استفاده قرار گرفت. اگر بخواهيم آنها را با سيستم هاي تزريق امروزي مقايسه کنيم بايد بگوييم که ساختار آنها آنالوگي بود و معمولاً داراي ولتاژ قابل تنظيم بودند يعني سيستم الکترونيکي که براساس آنالوگ کارآيي دارد ولي امروزه سيستم هاي تزريق سوخت الکترونيکي براساس نقشه هاي ديجيتالي کار مي کنند. به استثناء تلاش ها و مدل هاي که در ابتدا آلماني ها عرضه کردند، تمامي سيستم هاي تزريق بنزين از نوع Port Injection بودند يعني سوخت که همان بنزين باشد مستقيماً از طريق سوپاپ ورودي و جريان هوايي که به داخل آن حرکت مي کرد وارد محفظه احتراق مي گرديد.
با ورود LH-Jetronic حسگر مخصوص جريان هوا و کنترل آن که به صورت قلاپ بود، جاي خود را به Hot-Wire يا اصطلاحاً سيم داغ داد که ديدگاهي بسيار حرفه اي و ماهرانه بود و مي توانست با استفاده از کنترل جرياني که مورد نياز براي حفظ يک سيم براساس درجه حرارت از قبل تعيين و تنظيم شده است، اقدام به محاسبه غيرمستقيم حجم هواي ورودي کند. در مدل مهندسي و پيشرفته تر اين سيستم به جاي سيم از يک فيلم داغ استفاده گرديد. مدل LH-Jetronic از نوع سيستم الکترونيکي کاملاً ديجيتال بوده که تبديل به يک استاندارد گرديد که هنوز هم در مدل هاي مختلف اتومبيل مورد استفاده قرار مي گيرد. امروزه کمپاني بوش براي مشخص کردن يونيت نصب شده خود که مجموعه اي است از تزريق سوخت با کنترل الکترونيکي و همين طور جرقه زدن از واژه موترونيک استفاده مي کند. اين دو مورد يعني تزريق سوخت الکترونيکي و جرقه الکترونيکي گرچه تا حدودي تأثير روي عملکرد موتور دارند ولي ساير پارامترها و تجهيزات ديگري نيز وجود دارند که در تصوير مشاهده مي کنيد که همانند يک لوپ بسته و با استفاده از حسگرهاي 8 وظيفه کنترل مخلوط مناسب براي بهينه سازي، پايداري در دورهاي آهسته موتور، حسگر ضربه، چرخش مجدد گازهاي اگزوز (EGR) و بالاخره تزريق مجدد هوا را براي کاهش هيدروکربن هاي توليدي در آغاز استارت و در مرحله گرم کردن عهده دار هستند و در نتيجه ميزان مواد آلاينده که به صورت مجاز از اگزوز خارج مي شوند کاهش پيدا کند. و بالاخره اينکه اخيراً سيستم هاي الکترونيکي تزريق سوخت با نام Di-Motronic توسط ساير سازندگان عرضه شده اند که اصطلاحاً به آنها تزريق مستقيم سوخت مي گويند.
منبع: ماهنامه نوآور، شماره ي 92
چالش: مخلوط کردن هوا و سوخت
حال اگر به اين عمل يک مبدل کاتاليتيکي سه راهه (منظور از سه راهه اين است که مي تواند نسبت به امحاء هر سه آلاينده هيدروکربن، منوکسيد کربن و اکسيد ازت اقدام کند) اضافه کنيد مي توان گفت سطح مواد آلاينده از لوله اگزوز به حداقل کاهش پيدا مي کند. بهينه سازي عمليات احتراق نيازمند آن است که با انجام مانورهاي لازم همواره مخلوط سوخت در وضعيت استوکيومتري قرار داشته باشد. مخلوط سوختي که در حال ورود به محفظه احتراق بوده توسط چندين حسگر اکسيژن که به آنها حسگرهاي 8 نيز مي گويند تحت کنترل قرار دارد که وظيفه آنها بو کشيدن جريان گازهاي درون اگزوز قبل و بعد از عبور از مبدل کاتاليتيکي است. با توجه به اينکه تقاضا براي نيروي موتور بعضاً به صورت دائمي در حال تغيير است، لذا در فرآيند ورود مخلوط سوخت همواره ميزان متغيري از سوخت و هوا وارد آن شده و يا از آن خارج مي شود. به طور کلي حداکثر نيرو، زماني به وجود مي آيد که ضريب استيوکيومتري اندکي غليظ باشد و زماني موتور داراي کارکرد اقتصادي است که مخلوط سوخت اندکي رقيق و پايين تر از استوکيومتري باشد.
ديدگاه هاي اوليه
تأثير ونتوري عبارت است از طول مسير سوخت رساني که با کم شدن قطر آن در ادامه مسير انتقال باعث شدت يافتن جريان سوخت و هوا مي گردد در حالي که فشار آن پايين مي آيد که به آن اصول برنولي (Bernoullis Principle) مي گويند.
ضمناً بنزين در شرايط فشار محيطي مي توانست به داخل جريان هواي ورودي به داخل سيلندر مکيده شود و اين از مزاياي اتميزه شدن سوخت بود. اين ايده همواره يک ايده اساسي و پايدار بوده و هست: کنترل نيروي موتورهاي بنزين سوز از طريق تأمين ميزان هوا و بدين ترتيب امکان اندازه گيري مصرف سوخت نيز به وجود مي آيد.سخني کوتاه در مورد ديزل و موتورهاي ديزلي
همانطور که مي دانيد در پيشرانه هاي ديزلي از شمع و جرقه آن خبري نيست و به جاي آن احتراق مخلوط سوخت تزريق شده به داخل محفظه از طريق افزايش دماي هواي کاملاً فشرده انجام مي گيرد.
S.U وِبِر و هالي وود:
در زمان هاي مشخصي مدل هاي کاملاً شناخته شده اي از کاربراتور وارد بازار شدند که چند تا از آنها هنوز هم بخشي از اتومبيل هاي قديمي در اين دوران هستند. يکي از مشخص ترين کاربراتورها که در اتومبيل هاي انگليسي مورد استفاده قرار مي گرفت، کاربراتور S.U مخفف Skinners Union بود که نام مخترعان آن را که عبارت بودند از G.H و T.C اسکينر را داشتند. در اين کاربراتور کنترل جريان بنزين و اندازه گيري آن از طريق بالا و پايين رفتن يک پيستون که در مقابل اهرم گاز از خود واکنش نشان مي داد انجام مي گرفت و طرز کار اين گونه بود که با فشار آوردن به اهرم يا پدال گاز يک خلاء جزئي در کاربراتور ايجاد مي گرديد و پيستون به حرکت درمي آمد و حرکت پيستون يک سوپاپ سوزني شکل را نيز به حرکت درمي آورد که با حرکت آن سوخت وارد جريان هواي ورودي مي شد.
يکي از کاربراتورهاي کلاسيک که عمدتاً در اتومبيل هاي ايتاليايي از جمله آلفارومئو مورد استفاده قرار مي گرفت، کاربراتور وبر (Weber) بود که داراي چند نازل و دهنه بود که اگر بخواهيم در مورد سازه آن و نحوه کارش صحبت کنم مي بايست نيمي از مقاله را به آن اختصاص دهيم. البته مشکل کاربراتورهاي وبر، تنظيم دقيق آن بود که در آن صورت عملکرد فوق العاده اي داشت ولي همواره صاحبان آن با مشکل تنظيم دقيق روبه رو بودند. توليد کننده کاربراتور هاليوود مي گفت که اگر يک فيل خوب است بنابراين يک گله صد تايي نيز خوب است. يک کاربراتور ساده کمک چنداني نمي تواند انجام دهد ولي مي تواند در نزديکي محفظه احتراق و دور از سايرين باشد. امّا چند کاربراتور مي توانند نقش جدي در موتور داشته باشند ولي نبايد فراموش کرد که تنظيم چند کاربراتور که بتوانند مخلوط مناسبي از سوخت را در اختيار موتور قرار دهند، کار چندان آساني نبوده است.
پيش به سوي نگرشي متفاوت و مثبت: تزريق سوخت
اولين اتومبيلي که مجهز به سيستم تزريق سوخت بود اتومبيلي به نام Gutbrod Superior 600 در سال 1953 بود که يک پيشرانه 2 سيلندر دو زمانه داشت و چندان از نظر فني و تکنيکي شرايط ممتازي نداشت. اتومبيل بعدي که در آن از سيستم تزريق سوخت مشابهي استفاده شده بود Goliath GP 700 بود. امّا شناخته شده ترين اتومبيلي که براي نخستين بار از سيستم تزريق سوخت در آن استفاده شد مرسدس بنز 300SL در سال 1954 بود که البته مدل هاي قبلي آن از انواع کاربراتوري بودند. اولين سيستم هاي تزريق بنزين ساخت کمپاني بوش آلمان بودند که اساس کاري آنها از سخت افزار مورد استفاده در پيشرانه هاي ديزلي اقتباس شده بود که داراي پمپ جداگانه براي انتقال بنزين و در اختيار گذاردن مستقيم بنزين به هر سيلندر بود. بنابراين ملاحظه مي کنيد که تکنولوژي تزريق مستقيم سوخت پيشينه اي ديرينه دارد. امّا در ايالات متحده شرکت STU HILBORN در اواخر سال هاي دهه 1940 اقدام به معرفي سيستم تزريق مکانيکي مشابهي کرد که در اتومبيل هاي مسابقه اي داراي کاربرد بود و کمپاني جنرال موتورز و بخش روچستر آن سيستم تزريق سوختي را ابداع کردند که به صورت سفارشي در شورولت کوروت 1957 مورد استفاده قرار گرفت. شرکت بنديکس (Bendix) اقدام به عرضه سيستم هاي تزريق بنزين در سال 1957 براي مدل Rebel شركت امريکن موتورز کرد که بسيار موفقيت آميز بود و يکسان بعد از آن در ساير اتومبيل هاي آمريکايي مانند انواع کرايسلر، دوج، دسوتو و پيلوت نيز مورد استفاده قرار گرفت. اگر بخواهيم آنها را با سيستم هاي تزريق امروزي مقايسه کنيم بايد بگوييم که ساختار آنها آنالوگي بود و معمولاً داراي ولتاژ قابل تنظيم بودند يعني سيستم الکترونيکي که براساس آنالوگ کارآيي دارد ولي امروزه سيستم هاي تزريق سوخت الکترونيکي براساس نقشه هاي ديجيتالي کار مي کنند. به استثناء تلاش ها و مدل هاي که در ابتدا آلماني ها عرضه کردند، تمامي سيستم هاي تزريق بنزين از نوع Port Injection بودند يعني سوخت که همان بنزين باشد مستقيماً از طريق سوپاپ ورودي و جريان هوايي که به داخل آن حرکت مي کرد وارد محفظه احتراق مي گرديد.
تلاش کمپاني بوش در رفع مشکل
با ورود LH-Jetronic حسگر مخصوص جريان هوا و کنترل آن که به صورت قلاپ بود، جاي خود را به Hot-Wire يا اصطلاحاً سيم داغ داد که ديدگاهي بسيار حرفه اي و ماهرانه بود و مي توانست با استفاده از کنترل جرياني که مورد نياز براي حفظ يک سيم براساس درجه حرارت از قبل تعيين و تنظيم شده است، اقدام به محاسبه غيرمستقيم حجم هواي ورودي کند. در مدل مهندسي و پيشرفته تر اين سيستم به جاي سيم از يک فيلم داغ استفاده گرديد. مدل LH-Jetronic از نوع سيستم الکترونيکي کاملاً ديجيتال بوده که تبديل به يک استاندارد گرديد که هنوز هم در مدل هاي مختلف اتومبيل مورد استفاده قرار مي گيرد. امروزه کمپاني بوش براي مشخص کردن يونيت نصب شده خود که مجموعه اي است از تزريق سوخت با کنترل الکترونيکي و همين طور جرقه زدن از واژه موترونيک استفاده مي کند. اين دو مورد يعني تزريق سوخت الکترونيکي و جرقه الکترونيکي گرچه تا حدودي تأثير روي عملکرد موتور دارند ولي ساير پارامترها و تجهيزات ديگري نيز وجود دارند که در تصوير مشاهده مي کنيد که همانند يک لوپ بسته و با استفاده از حسگرهاي 8 وظيفه کنترل مخلوط مناسب براي بهينه سازي، پايداري در دورهاي آهسته موتور، حسگر ضربه، چرخش مجدد گازهاي اگزوز (EGR) و بالاخره تزريق مجدد هوا را براي کاهش هيدروکربن هاي توليدي در آغاز استارت و در مرحله گرم کردن عهده دار هستند و در نتيجه ميزان مواد آلاينده که به صورت مجاز از اگزوز خارج مي شوند کاهش پيدا کند. و بالاخره اينکه اخيراً سيستم هاي الکترونيکي تزريق سوخت با نام Di-Motronic توسط ساير سازندگان عرضه شده اند که اصطلاحاً به آنها تزريق مستقيم سوخت مي گويند.
چرا تزريق مستقيم سوخت؟
چه آينده اي درانتظار HCCI است؟
منبع: ماهنامه نوآور، شماره ي 92
/ج