لطفاً علم را جذاب تر کنید!

آغاز به کار شتاب دهنده بزرگ هادرون ها در "سرن" (آزمایشگاه فیزیک ذره ای اروپا)، بزرگ ترین واقعه علمی سال 2008 محسوب می شد؛ اما بنا بر اعتقاد بسیاری، گزارش های منتشر شده از این رویداد بزرگ علمی طوری منعکس شده بودند که گویی این دستگاه بزرگ قرار است زمین را ویران کند. به عبارت دیگر، ارزش و عمق فعالیت علمی صورت گرفته در آن کمتر به اطلاع عموم مردم رسید و اگر چه بسیاری آن را بزرگ ترین حادثه و رخداد تاریخ علم فیزیک می دانند، اما کمتر کسی از ریز و جزئیات علمی آن مطلع شد.
دوشنبه، 26 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لطفاً علم را جذاب تر کنید!

 

 

 

لطفاً علم را جذاب تر کنید!
لطفاً علم را جذاب تر کنید!


 

نویسنده: مایکل بروکس
مترجم: شاهین احمدی




 
اگر دانشمندان کاری برای جذاب تر کردن پژوهش ها و فعالیت های خود برای عموم انجام ندهند و از کسالت بار بودن فعلی آن نکاهند، مردم به زودی از هرچه علم و فعالیت علمی است رویگردان خواهند شد.
آغاز به کار شتاب دهنده بزرگ هادرون ها در "سرن" (آزمایشگاه فیزیک ذره ای اروپا)، بزرگ ترین واقعه علمی سال 2008 محسوب می شد؛ اما بنا بر اعتقاد بسیاری، گزارش های منتشر شده از این رویداد بزرگ علمی طوری منعکس شده بودند که گویی این دستگاه بزرگ قرار است زمین را ویران کند . به عبارت دیگر، ارزش و عمق فعالیت علمی صورت گرفته در آن کمتر به اطلاع عموم مردم رسید و اگر چه بسیاری آن را بزرگ ترین حادثه و رخداد تاریخ علم فیزیک می دانند، اما کمتر کسی از ریز و جزئیات علمی آن مطلع شد.
اگرچه این نکته جای تأسف دارد، اما به نظر می رسد می تواند درس عبرتی برای دیگر رخدادهای علمی و نحوه انعکاس آنها در رسانه ها باشد. غالباً دانشمندان و دوستداران فعالیت های علمی از عدم توجه افکار عمومی به موضوعات علمی گلایه مندند، و همیشه از جای خالی این موضوعات در رسانه های پرطرفداری چون رادیو و تلویزیون انتقاد می کنند. اما در مقابل، افکار عمومی نیز معتقد است علم در شکل امروزی خود بسیار دشوار و کسالت آور به نظر می رسد و شاید اهل دانش هیچ وقت به این نکته توجه نمی کنند که مردم به همین دلیل حق دارند که خیلی دنبال اخبار و وقایع علمی نروند.
واقعیت این است که دانش، امروزه، خیلی مردم را درگیر خود نمی کند. "خوزه اورتگا گاست" فیلسوف اسپانیایی، در دهه 30 این مشکل را به نوعی گوشزد کرده است. به اعتقاد او، پژوهش های ملال آور یکی از تبعات اجتناب ناپذیر فعالیت های علمی است؛ چرا که علم اساساً برای پیشرفت خود هر روز حوزه هایش را تخصصی تر از قبل می کند و موضوعات ظریف تر و پیچیده تر می شوند. نتیجه این فرایند، به اعتقاد اورتگا، چیزی نیست مگر این که دانشمندان مانند زنبوری که در کندوی خود اسیر می شود، هر روز بیش از قبل در سلول بسته آزمایشگاه خود زندانی می شوند. به اعتقاد اورتگا، این دسته از دانشمندان فقط به درد تولید علوم انتزاعی و کم کاربرد می خورند.
گلایه های اورتگا را 20 سال بعد "اروین شرودینگر"، فیزیکدان معروف، دوباره زیر ذره بین گرفت. او معتقد بود که تخصصی شدن حوزه علوم و حبابی که از آن به وجود می آید، سرانجام به زوال تعهدات بزرگ علمی منجر خواهد شد. به اعتقاد او، دانشمند متخصصی که چیزی از دنیای بیرون خود نداند، نماینده تمام عیار یک جمعیت پریشان و غافل است که آینده تمدن بشری را به خطر می اندازد. او نیز مانند اورتگا، تخصصی شدن را پیامد اجتناب ناپذیر فرایند پیشرفت علم می دانست و همین جاست که تعهد و مسئولیت دانشمندان در قبال نقشی که در عملکرد و حیات بشری دارند، پررنگ می شود؛ و می بایست راهی برای در دسترس قرار دادن یافته های خود پیدا کنند چرا که توده مردم بسیار مهم تر از آن چیزی هستند که بسیاری از متخصصان گمان می کنند. به اعتقاد این دو اندیشمند، رویگردانی عموم مردم از علم، نخستین گام در زوال آن است.
اما برای تحقق این آرمان چه باید کرد؟ شاید یک احتمال افراطی آن، مشارکت بیشتر مردم در چگونگی پیشبرد فعالیت های علمی است؛ یعنی نظرات عمومی جایگزین خواسته های صرف دانشمندان برای تخصصی تر شدن حوزه های علمی شود. در خشک بودن و ملال آور بودن بسیاری از مقالات علمی امروز هیچ شکی نیست، مثلاً خیلی از مقالاتی که در حوزه فیزیک منتشر می شود، تکرار همان فرضیاتی است که دو یا سه دهه پیش به نحوی مطرح شده اند.
حتماً برای شما هم پیش آمده که مقاله ای 20 صفحه ای به دستتان برسد که حدود 30 دانشمند به صورت مشترک آن را تهیه کرده اند، و در پایان مقاله نیز هیچ نتیجه مشخصی حاصل نشده است جز این که اعلام شده برای اثبات این فرضیات به داده های بیشتری نیاز است. کسانی که این مقالات را می نویسند، مطمئنا می توانند با صغری کبری چیدن، اهمیت کار خود را به نحوی نشان دهند و نتایج آن را در برخی پدیده های جهان مؤثر بدانند.
 
اما این کار تا کجا مجاز است؟
آیا واقعاً نیاز است که اموال عمومی جامعه برای آزمایش تئوری های بی اساس و ناممکن صرف شود که شاید جایی پس از اتمام این استدلال ها مثلاً بتوانیم احتمالاً از یافته های آن در درمان سرطان استفاده کنیم؟! مطمئناً عموم مردم نیز نمی پذیرند که مالیات پرداختی توسط آنها صرف وقت گذرانی دانشمندانی از این دست شود. از طرفی، مطمئنا بسیاری از دانشمندان نیز نمی پذیرند که مردم برنامه کاری آنها در فعالیت های علمی را تدوین کنند. اما معنی این مسئله به هر حال این است که مردم لیاقت انتخاب مسیر خرج شدن مالیات خود را نداند. درست مثل این که یک وکیل در دادگاه، صلاحیت قاضی را پیرامون یک پرونده زیر سؤال ببرد و خود و جمعی از همکارانش را شایسته قضاوت و صدور حکم در مورد آن بداند.
اورتگا به درستی معتقد بود که دانشمندان باید نگاهی به ارزش های فرهنگی موجود در ذات دانش داشته باشند و اگر تعامل اجتماعی با جامعه در حوزه پژوهش های علمی وجود نداشته باشد، دیگر نمی توان امیدی به ظهور ذهن های کنجکاو در جامعه داشت.
شاید برای تحقق کوتاه مدت این آرزو، آغاز به کار مجدد شتاب دهنده بزرگ هادرون ها که برای ادامه کار به 21میلیون یورو پول حاصل از مالیات مردم نیاز دارد، فرصت مناسبی باشد. شاید بهتر باشد نظر واقعی مردم در نحوه پیشبرد فعالیت های علمی پرسیده شود و سپس روی نتیجه ها کار شود. شاید این کار در ظاهر برنامه های علمی را کمی به هم بریزد، اما بیش از هر چیز از سرنوشت متزلزل پژوهش های علمی در آینده صیانت خواهد کرد. علمی که در حال، به همین مردم تعلق دارد. منبع: نشریه دانشمند شماره 549




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.