منبع اختضصاصی: راسخون
چکیده
تقریباً خلاصه این نوشته شامل: تعریف و موضوع تاریخ خواهد بود؛ ایضاً چگونگی تحلیل و هدف از خواندن آن را برای ما بیان میکند؛ همچنین به برخی از مسائل تأثیر گذار در تاریخ توجه مینماید تا مثالی باشد برای چگونگی تحلیل. در ادامه نکاتی را جهت آموزش تحلیل صحیح با توجه به دانستهها و نقاط ضعف و قوت تاریخ آورده که در قسمتی از آن با کمک از نمودار سعی در بهتر فهماندن مطلب نموده است. سپس سندیت تاریخ را مورد بررسی قرار خواهد داد و در آخر این بخش سندیت قرآن و حدیث به همراه نقاط ضعف و قوت آنها مد نظر قرار میگیرد. بعد از آن منظور از صدر اسلام نزد شیعیان و اهمیت تاریخ در لسان قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام مورد توجه قرار میگیرد و در آخر این نوشته مدخل ورود به تاریخ تحلیلی صدر اسلام، تصویری کلی از جهان و سرزمین عربستان، نژاد مردم آن سرزمین و همچنین مرکزیت یافتن مکه در عصر بعثت و قبل از آن را از زبان مورخین و لسان روایات به صورت مختصر ذکر خواهد کرد.کلید واژه
1- تاریخ 2- تحلیل 3- اسلام 4- گزارشاتمقدمه
معمولاً وقتی اسم تاریخ میآید درسی خسته کننده در ذهن متبادر میشود شاید یکی از علتهایش این باشد که انگیزه برای تحصیل این علم نافع و کار بردی کمتر مورد توجه قرار میگیرد.در علم منطق برای هر علمی رئوس ثمانیه را تعریف میکنند که شامل: هدف، موضوع، مسائل، فوائد و امثال این چیزها بحث میکند که خیلی مفید است؛ چه برای بهتر یاد گرفتن علم مورد نظر و چه برای ایجاد انگیزه. این که ضرورت علم تاریخ چیست به انسان انگیزه میدهد. همچنین داشتن برخی اطلاعات در مورد علوم باعث میشود آنها را بهتر بفهمیم.
از آنجا که این نوشته خودش مقدمه است؛ بیش از این نیازی به مقدمه ندارد؛ چه اینکه عنوان ما درآمدی بر تاریخ تحلیلی صدر اسلام است.
تاریخ چیست؟
تاریخ علم به وقایع اجتماعی سیاسی جوامع گذشته است.نکتهی اول: اگر در مطالعه تاریخ مشاهده کردیم که از احوالات شخص یا اشخاص محدودی بحث میشود، نه اجتماع به دو علت است:
یکی: اینکه از باب نمونه آمده؛ مثلاً: ذکر فقر یک کشاورز، دلالت دارد بر اینکه در جامعهی فلان کشاورزان فقیر بودهاند.
دیگر: اینکه آن فرد یا افراد معدود، به نوعی ذی اثر در تاریخ بودهاند؛ مثلاً؛ پادشاه بودهاند یا فردی که یک جامعه از نسل او هستند.
نکتهی دوم: طبیعی است جهت اطلاع از وقایع اجتماعی سیاسی یک جامعه تعدّی به مسائل اقتصادی، نظامی و... که از مباحث مهم تاریخی هستند ملموس است.
بعداً به برخی از مباحث مهم تاریخی اشاره خواهیم کرد.
چرا باید تاریخ بخوانیم؟ هدف از مطالعهی تاریخ چیست؟
به طور کلی سه هدف برای مطالعهی تاریخ متصور است که به قرار ذیل میباشد.
اول: عدهای فقط تاریخ را مطالعه میکنند و آنچه با عقائد و خواستههای شخصی و حزبیشان موافق باشد، ثبت و ضبط میکنند.
دوم: عدهای صرفاً تاریخ را منتقل میکنند و فقط مدوّن وقایع میباشند و اگر هم نیمچه تحلیلی در آثارشان ملاحظه شود هدف خاصی را دنبال نمیکنند.
سوم: کسانی هستند که هدفشان از نگارش وقایع، تحلیل و استنباط علل موفقیت و شکستهاست؛ همچنین تاریخ را مطالعه میکنند تا عبرت بگیرند و بصیرتی بدست بیاورند تا آیندهنگری کنند.
زیرا آیندهی گذشتگان و رفتار و تصمیماتی را که گرفته شده میبینند؛ پس آنچه منتج به نتیجهی مثبت بوده را، اعمال و آنچه را موجب پیامد منفی است، ترک میکنند.
این گروه تجربهی گذشتگان را به تجربهی خویش اضافه میکنند و ضریب خطا را در امور پایین میآورند.
خلاصه اینکه: زمان ما، نسبت به گذشتگان، آینده است و ثمرهی رفتارهای آنها، پیش روی ماست و ما با قیاس رفتارها میتوانیم برای اهدافمان بهترین راه را انتخاب کنیم.
برخی مباحث مهم تأثیر گذار در تاریخ
در علم تاریخ، زمان، مکان، تمدنها و مباحث تاریخی مورد کنکاش است و برای تحلیل نباید از نقش این مباحث غافل شد.ذیلاً به برخی مباحث تاریخی مهم اشاره میکنیم.
آب
آب، منشأ حیات، موتور اکوسیستم و موجب آبادانی است. «و َمِن الماءِ کُلُ شَیءٍ حیُ» (1) یعنی همه چیز از آب زنده است.بله هر جا اثر از آب نباشد اثری از حیات هم نیست؛ حتی دانشمندانی که دربارهی وجود حیات در کرات دیگر تحقیق میکنند، به دنبال آثار آب میگردند.
الغرض که از آب گیاهان میرویند، و حیوانات و به تبع، انسانها در کنار آن جمع میشوند و بدین سان آبادی و آبادانی و تمدن شکل میگیرد.
شرایط جوی
بخش عظیمی از تاریخ را کوچهای دائم و موقتی (ییلاق و قشلاق) به خود اختصاص داده که علّت اصلی آن در پناه ماندن از سرما، گرما، سیل، خشکسالی، و امثال آنها و پیدا کردن سرزمینهای مناسبتر جهت بالا بردن سطح رفاه بوده است.ناگفته نماند گاهی شرائط جوی نامناسب موجب میشده تا قومی از گزند دشمنان در امان بمانند.
حوادث غیر مترقبه
چه بسیار اقوام و تمدنهایی که بوسیلهی زلزله، بهمن، آتشفشان و مواردی مشابه که نابود گشتند یا به جای دیگر کوچ نمودند.دین
پیوسته در بستر تاریخ مشاهده میشود که ادیان و مکاتب، تأثیر زیادی در فرهنگ، علم، اخلاق، اقتصاد و حتی اموری مثل جنگ یا صلح داشتهاند.مثلاً جنگهای صلیبی یا پیشرفت علم بوسیلهی اسلام و ...
زعیم
معمولاً پادشاهان، رهبران، رؤسای قبائل و بزرگانی از این قبیل، مصادر قانون و فرهنگ در جامعهی خود بودهاند قوانین و فرهنگهایی که موجب جنگ، صلح، امنیت، کوچ، ورشکستگی، پیشرفت، اتحاد، قدرت، ثروت و بسیاری مسائل دیگر شده است که از زعما نشأت میگرفته. نقش زعیم در تاریخ و تمدن ابداً نیاز به ذکر ندارد؛ مثلاً میشود دو کشور ایران و عراق با آن همه اشتراکات، رودرروی هم بجنگند که عمده دلیل آن یک نفر است؛ به نام صدام. اینجاست که فرمودهاند:النّاسُ عَلَی دینِ مُلُوکِهِم: یعنی مردم بر دین پادشاهان هستند.
علم
علم و دانش دستاوردهای فراوانی دارد، از بالا رفتن سطح فرهنگ و جلب ثروت و کرامت اخلاق در جامعه تا رفاه اجتماعی بوسیلهی تکنولوژی و برتری جنگ و ثبات و امنیت داخلی همچنین اموری مثل: بهداشت، تغذیه، مسکن، حمل و نقل و حتی تدوین قوانین عادلانه.ثروت
با ثروت میتوان تمدن را گسترش داد علم را توسعه داد؛ امنیت داخلی و خارجی را برقرار کرد؛ همچنین ثروت، اشتغال ایجاد میکند رفاه میآورد. بهداشت، فرهنگ و اخلاق از دیگر دستاوردهای ثروت است. بلی آن طور هم که معروف است ثروت مذموم نیست بلکه برعکس خیلی هم مزایا دارد.جنگ
از بین برندهی تمدنها و گاه به وجود آورندهی تمدنهای جدید، و موجب افتراق و اتحاد اقوام و گروههاست؛ در برخی موارد برای گروهی، ثروت و رفاه آورده و در برخی موارد دستاوردی غیر نابودی برای طرفین نداشته. علّت عمدهی جنگها در تاریخ برای بدست آوردن غذا و ثروت و کشورگشایی بوده است.قانون
قانون صحیح، محافظ و ضامن بقاء تمدنها موجب امنیت داخلی و حتی موجب قدرت و امنیت خارجی است. قانون ارتباط انسانها را از سطح حیوانی ارتقاء میدهد و موجب هدر نرفتن ثروت و قدرت است و مزایای زیاد دیگری دارد. بلکه به حتم قانون بد از بی قانونی بهتر است.قدرت
قدرت معلول سیاست زعیم، وجود ثروت، علم و فرهنگ شجاعت است. قدرت دستاوردهای زیادی دارد، من جمله، امینت داخلی و خارجی و بقاء هر تمدنی نیازمند قدرت است و به قول معروف ضعیف محکوم به نابودی است.و اما خدا
در تاریخ تحلیلی اسلام خدایی داریم که علتالعلل است و مسبب الاسباب یعنی همهی این عواملی که نام بردیم علل و اسبابی هستند تحت یک علّت و سبب و آن خداست و «یَدُا... فَوقَ اَیدِیهِم» (2) [دست خدا بالای دستهاست] و اگر این عامل را بپذیریم بسیاری از وقایع فعلی و تاریخی را به آسانی تحلیل میکنیم و اگر نپذیریم در حل و تحلیل بسیاری از مسائل در خواهیم ماند.در اینجا به چند آیه بسنده میکنیم:
«تِلکَ اَلَایَامُ نُداوِلُها بَینَ النَاسِ» (3) این روزها را بین مردم میگردانیم [هرروز قدرت با کسی است]
«وَ نُریدُ اَنَّ مُنَّ عَلَی اَلذِینَ استُضعِفُوا فِی الَارضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَه وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ»
و ما اراده کردیم که بر آن طایفهی ضعیف، در آن سرزمین منت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم. (4) «فَلَم تَقتُلُو هُم وَ لکِنَّ اللهَ قَتَلَهُم وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمی»
ای مجاهدین شما کافران را نکشتید بلکه خدا کشت و ای پیامبر وقتی تیر افکندی، تو نه، بلکه خدا افکند. (5)
«کَتَبَ اللهُ لَاَغلِبَنَّ اَنا وَ رُسُلی» خدا [حکم کرده] نوشته است خدا، که من و فرستادگانم پیروزیم. (6)
«کم مِن فِئَه قَلیلَه غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً به اذنِ اللهِ»
چه بسیارند گروههای کوچک، که به اذن خدا، بر گروه های بزرگ، پیروز شدند. (7)
البته آیاتی که دلالت بر این مراد میکنند بسیارند.
و ای بسا خشونتی که موجب طغیان شود، اگر خدا خواهد، یا همان خشونت موجب انقیاد و تسلیم شود.
و در اینجاست که یک سؤال مهم پیش میآید و آن اینکه: اگر همه چیز در دست خداست پس چرا تاریخ میآموزیم؟ ما که کاره ای نیستیم.
جواب در سوره رعد است؛ آنجا که میفرماید:
«اِنَّ اللهَ لایُغَیِرُ ما به قومٍ حَتی یُغَیِروا ما بِأَنفُسِهِم»
بدرستیکه خداوند حال هیچ گروهی را تغییر نمیدهد الا اینکه خودشان را تغییر دهند. (8)
و میفرماید: «لَیسَ لِلِأ نسانِ اِلّا ما سَعَی» (9) برای انسان چیزی نیست الا آنچه تلاش کند؛ و به قول معروف از تو حرکت از خدا برکت.
بلی اگر خوب تاریخ را مطالعه کردیم و جوانب امری را خوب بررسی کردیم و تلاش کافی داشتیم میتوانیم انتظار نتیجه داشته باشیم.
و روایاتی مثل: اَبَی اللهُ اَن یَجرِی الاشیاءِ ِالاّبالاَسبابِ معنی شود: خداوند ابا میکند که کارها را از غیر اسباب معمولی انجام دهد. (10)
تحلیل
همانطور که در بحث اهداف مطالعه تاریخ گذشت غایت این امر درس گرفتن است و این درس گرفتن موقعی به کمال نزدیک میشود که تحلیل صحیحی داشته باشیم و تاریخ بدون عبرت گیری، علمی است کم فائده.اما برخی موارد که جهت تحلیل قابل توجه به نظر میرسد:
اول: اینکه تحلیل در اطلاعات است، نه شایعات و گزارشات بیاساس و اگر اطلاعات صحیحی نداشته باشیم، تلاش برای نتیجهی صحیح، بیفائده است.
«ما یَعقِلُها ِالَّا العَالِمُون» (11) بدین معنا که بدون مادهی علمی و اطلاعات تعقل و تحلیل صحیح ممکن نیست.
دوم: از آنجا که بسیاری از وقایع مربوطه با در نظر گرفتن سلیقه و عقیدهی ناقلین بدست ما رسیده، شایسته است که احوال راویان و گرایشات آنها را مورد توجه قرار دهیم؛ همچنین شرایط زمانی (مثلاً در عهد کدام پادشاه) و مکانی (مثلاً خاورمیانه یا غرب) و امثالهم را لحاظ کنیم.
سوم: طبیعی است (به دلیل آنچه ذکر شد) در تاریخ، برخی گزارشات قوی و مورد اتفاق همگان باشد و برخی ضعیف و اختلافی. یکی از دستاویزهای محلل تاریخ، اطلاعات مورد اتفاق است و میتواند بقیهی وقایعی که ضعیفند را با آنها تطبیق داده، سعی در کشف حقیقت نماید؛ یا حداقل این دو مقوله را تفکیک و ثبت نماید.
چهارم: پرهیز از گرایشات شخصی و حزبی؛ هرچند که برای کمتر کسی این مطلب به صورت کامل امکان دارد؛ زیرا هر مقدار که گرایشات در تحلیل دخالت کند، به همان اندازه ما را از گرفتن نتیجهی صحیح دور مینماید چه اینکه در این صورت، ما از قبل نتیجه گرفتهایم و میخواهیم تاریخ را با خودمان تطبیق دهیم نه اینکه تاریخ را مطالعه و از آن مطالبهی اندرز کنیم.
پنجم: اجتناب از افراط و تفریط و ارزش گذاری واقعی گزارشات. یعنی اینکه کم را زیاد نشماریم و زیاد را کم همچنین بیارزشی را مهم و مهم را بیاهمیت ندانیم.
ششم: در تحلیل مطلب خاص، مراقب توجه به مطالب بیفائده باشیم و دقت و تمرکز را بر موضوع اصلی قرار دهیم مثلاً:
«سَیَقُولُونَ ثَلاثَهٌ رابِعُهُم کَلبُهُم وَ یَقُولُونَ خَمسَهٌ سادِسُهُم کَلبُهُم رَجماً بِالغَیبِ وَ یَقُولُونَ سَبعَهٌ وَ ثامِنُهُم کَلبُهُم قُل رَبّی اَعلَمُ بِعِدَتِهِم ما یَعلَمُهُم اِلّا قَلیل فَلا تُمار ِفیهِم اِلّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَستَفتِ فیهِم مِنهُم اَحَداً»
بعضی خواهند گفت: که عدهی آنها (اصحاب کهف) سه نفر بوده و چهارمین هم، سگ آنها و برخی دیگر از روی خیال بافی و غیب گوئی میگویند: عدهی آنها پنج نفر بوده و ششم، سگ آنها و برخی دیگر گویند: هفت نفر بودهاند و هشتمین، سگ آنها بگو خدای من، به عدهی آنها آگاهتر است. عدهی آنها را نمیداند، مگر گروه اندکی پس در میان آنها بحث و جدل مکن، مگر بحث با دلیل و دربارهی آنها از کسی سؤال مکن. (12)
همانطور که ملاحظه شد آیه در بیان نفی اهمیت تعداد اصحاب کهف است؛ گو این که میخواهند دقت مخاطب را به فعل ایشان معطوف دارد و شاید توجه به حواشی را مخلّ تمرکز لازم میشمارد.
روش تحقیق در تاریخ و تحلیل تاریخ
معمولاً متد تحقیق در تاریخ (بدون تحلیل)، طولی (آکرونیک) است؛ هر چند کمتر تاریخی است که عریان از تحلیل باشد لکن دایرهی بررسی، همیشه به وسعت تحلیل است و هر مقدار تحلیل عمیقتر بخواهیم تحقیق عمیقتری نیاز است. اما روش تحقیق در تحلیل تاریخ، به صورت عرضی (دیا کرونیک) است. به این گونه که در متد طولی یک موضوع از یک مقطع زمانی تا مقطعی دیگر مورد مطالعه میباشد مثل حکومتهای ایران از زمان هخامنشی تا دوران پهلوی با ذکر نام و زمان حکومتها؛ بدون بررسی دلیل افول و ظهور آنها. ولی در روش عرضی توجه به علل پیدایش و پیامدهای مختلف یک موضوع، مورد نظر است؛ مثلاً مجموع علل وقوع جنگ جهانی دوم و پیامدهای مختلف آن؛ مثل پیامدهای اقتصادی اجتماعی و غیره.نکته دیگر
در تحقیقات و تحلیلات تاریخی، گاه یک یا چند عامل، که یک یا چند پیامد دارد، مورد تحلیل است؛ که هر کدام از این عوامل یا پیامدها میتوانند عوامل و پیامدهایی داشته باشند.سندیت تاریخ
همانطور که گذشت اغراض وقایع نگاران در ثبت و حذف و تغییر مدارک تاریخی، موجب تعارضاتی گردیده که سندیت تاریخ را مخدوش میسازد و موجب برداشتهای مختلف بلکه در برخی موارد متعارض است؛ این مطلب، استناد قطعی به کتب تاریخی را تا حدی تخطئه میکند. امّا خوشبختانه در تاریخ اسلام اسنادی، غیر از کتب تاریخی، مورد توجه است که تا حد زیادی رفع منقصهی مذکور میکند و آن استناد به قرآن و روایت است؛ لذا مختصراً به سندیت این دو منبع، اشاره میکنیم.قرآن:
که دو مزیت و یک امر صعب دارد:ابتدا دو مزیت:
الف قرآن قطعی الصدور است و تحریف در الفاظ ندارد. یعنی اینکه میتوان به آیات محکم استناد و آن را تحلیل کرد و از آن عبرت گرفت و بدون هیچ شک و شبههای با آیاتش آیندهنگری نمود. همچنین میشود با کسانی که به آن ایمان دارند، با تکیه بر آن کشف مجهولات نموده و رفع اختلاف کرد و موارد مشکوک تاریخی را بوسیلهی آن رد یا تأیید کرد چرا که:
اولاً: چون کسی نتوانسته با وجود تحدّی (مبارزه طلبی) مثل قرآن را بیاورد؛ پس چیزی به آن اضافه نشده است و اگر کسی قائل به این مطلب است [البته چنین کسی وجود ندارد]، دلیل بیاورد؛ چرا که این همه دشمن در زمانهای مختلف آمدهاند و چه هزینهها کردند؛ اگر ممکن بود، مثل قرآن میآوردند تا کار به کشتارها و هزینههای گزاف نمیرسید و به راحتی با آوردن یک سوره بر همهی مسلمانان چیره میگشتند. نا گفته نماند اثبات تفصیلی معجزه بودن قرآن به کتب عقائد و کلام موکول است.
ثانیاً: چیزی از آن کم نشده چون خداوند میفرماید:
«اِنّا نَحنِ نَزَّلنا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُون» (13)
بدرستیکه ما قرآن را فرو فرستادیم و حتماً خودمان از آن محافظت میکنیم.
از آنجا که این آیه را، جز خدا نگفته (چون آوردن مثل آن محال است)، پس میشود به آن استناد کرد و نتیجه گرفت، همانطور که چیزی به قرآن اضافه نشده. ایضاً چیزی با محافظت خدا از آن حذف نشده است.
ب دومین مزیت آن این است که از طرف حکیم خبیر نازل شده «مِن لَدُن حَکیمٍ خَبیرٍ و اینکه لایَأتیهِ الباطِلُ» یعنی باطل در آن راه ندارد و برای تدبر و تفکر و تعقل آمده «لَعَلَّهُم یَعقِلُونَ. لِیَدَّبَرُوا آیاتِهِ. یَفقَهُونَ یَتَفَکَّرُونَ» و ... و خلاصه اینکه غرضی غیر از هدایت ما ندارد «لَعَلُّهُم یَهتَدُونَ» و در آن خبری از افراط و تفریط و نقل مطالب زائد نیست و به هر چیزی به اندازهی لازم توجه کرده و در یک کلام بهترین مرجع و ایضاً محکمترین برای اسناد تاریخ و غیر تاریخ (مثل اخلاق، فقه و ...) است.
که فیهِ یَنابیعِ العِلمِ (الحدیث) در آن چشمه های دانش است.
امّا ما برای استفاده از قرآن یک نقطه ضعف داریم و آن هم عدم علم کامل ما به دلالت قرآن است و فقط حضرات معصومین میتوانند به طور کامل از قرآن بهره ببرند. «وَ مایَعلَمُ تَأویلَهُ اِلّا الله وَ الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ» یعنی و کسی تأویل (کامل) قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمیداند. (14)
راسخون کسانی هستند که علمشان از طرف خداست و ریشهدار است و آنها کسانی هستند که خدا اطاعتشان را بر ما واجب کرده است. ایشان در جای جای سخنان خدا و پیامبر تأیید شدهاند؛ مثلاً: «وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ» همهی مفسرین گفتهاند [و کسی که علم کتاب نزد اوست] (15) مراد حضرت علی علیهالسلام است.
«اِنَّما وَلیُکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُأتُونَ الزَّکاهِ وَ هُم راکِعُون» (16)
مفسرین گفتهاند بخشندهی در نماز، حضرت علی علیهالسلام است که انگشتری بخشید و این آیه نازل شد و در آیهی تطهیر که فرمود: «یُطَهِّرَکُم تَطهیراً» مفسرین فرمودهاند: علی علیهالسلام و خانوادهی اوست؛ و در احادیث نبوی فراوان مثل: انامدینة العلم و علی بابها و آیات و روایات دیگر.
مثال عدم توانایی ما در این امر، برخی مطالب تاریخی در باب انبیاء است که در قرآن آمده و کلماتی مثل ذنب، عصی و امثال آنها به تأویل راسخون محتاج است و به شدّت از تفسیر به رأی منع شدهایم.
نکته آخر: اینکه همانطور که گفته شده همهی قرآن چنین نیست و برخی آیات محکمند و برخی متشابه، که برای فهم متشابهات، به محکمات قرآن و احادیث رجوع میکنیم. از صدور آیهی مذکور [آل عمران 7] هم همین مطلب استخراج میشود.
نتیجه اینکه این نقطه ضعف هم با مراجعه به روایات قابل رفع است.
روایات:
از آنجا که روایات هم، مثل بقیهی گزارشات تاریخی دستخوش تقوّل شده و همهی فرق مسلمین به این مطلب واقفند. حتی در روایات نبوی آمده سَتُکتَبُ بَعدی قالَهٌ: بزودی بعد از من (احادیثی دروغین) نوشته خواهد شد. بله؛ «وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» فقط دربارهی قرآن نازل شده نه روایات معصومین علیهالسلام نتیجه اینکه: بررسی صحت و سقم احادیث، مثل بقیهی گزارشات تاریخی لازم است و به مجرد اینکه خبری به حضرات معصومین نسبت داده شده نمیتوان تکیه بر عصمت گوینده کرد. چه اینکه در صورتی این اسناد ممکن است که ابتدا باید استناد خبر به معصوم، مورد بررسی قرار گیرد.
لذا دانشمندان دینی از همان اوائل دو علم را جهت جبران این نقیصه مورد توجه قرار دادهاند؛ که یکی عهدهدار بررسی سندیت روایات است و ناقلین روایات را شناسائی میکند و آنها را از حیث گرایشات عقیدتی توانایی حفظ و فهم روایات همچنین از نظر اخلاقی و صداقت تحلیل میکند و نام، کنیه، لقب و نام تألیفات و اساتید و شاگردان و خلاصه به بیوگرافی آنها میپردازد؛ که علم رجال است.
علم دیگر درایه نام دارد. درایه با مفهوم، مضمون و دلالت روایت کار دارد؛ مثلاً اگر روایتی با صریح آیات محکم یا مسائل یقینی عقل، مخالفت داشت، آن را تأویل و تفسیر میکنند و حتی در مواردی تکذیب میشود.
منظور از صدر اسلام چیست؟
آنچه در کتب تاریخی شیعه متداول است؛ تاریخ صدر اسلام را تا پایان غیب صغری دانسته و آنچه مربوط به وقایع بعد از آن است را در کتبی با عنوان صدر اسلام نمیآورند.اهمیت تاریخ از نظر اسلام
مختصراً عرض میشود: بخش زیادی از قرآن مشتمل آیاتی است که به نوعی با تاریخ و وقایع تاریخی در ارتباطند. یعنی سرگذشت امم سالفه همچنین انسانهای خوب و بدی نقل شده که جزء خواص جوامع بودهاند. ذیلاً به صورت تفصیلی به برخی از آنها اشاره میشود.برخی آیات که با کلمهی اذکر [یادکن] نازل شدهاند؛ مثل «اُذکُر اَخا عَادٍ» یا «اُذکُرُوا نِعمَتی الّتِی اَنعَمتُ عَلَیکُم» [یادکن برادر قوم عاد را که منظور پیامبراشان است] یا [یاد کنید نعمتی که به شما دادم].
بعضی دیگر، در برگیرندهی مشتقات، تلاوت یا قصة هستند؛ و حتی سورهای در قرآن به نام قصص داریم. مثل اول سورهی یوسف که آمده: «نَحنُ نَقُُصُّ عَلیکَ اَحسَنَ القَصَصِ» [ما بهترین داستانها را برای تو میگوییم]. در اوائل سورهی قصص هم آمده: «نَتلُوا عَلَیکَ مِن نَبَا مُوسی وَ فِرعُون» [ما بر تو از اخبار موسی و فرعون میآوریم]؛ و آیهی 7 تا 101 سورهی اعراف.
دیگر اینکه عبارت وَ ما کُنتَ [و تو نبودی] در صدر آیههایی آمده مثل: آیهی 44 و 46 سورهی قصص
همچنین عباراتی مثل: «وَکَم اَهلَکنا مِن قَریَه» (17 )[چه بسیار از روستاها و شهرها که هلاک کردیم] یا «لَمَّا جَاءَ سُلَیمانَ» [وقتیکه سلیمان آمد] یا «وَ اِذ قَالَ مُوسی» [و هنگامی که موسی گفت].
همچنین بارها بعد از نقل واقعهای تاریخی، عبارت «کَذلِکَ» [اینچنین] آمده است. یعنی برای شما هم اگر این رفتار و تصمیمات را گرفتید همان نتایج خواهد بود.
ایضاً: «وَ اتلُ عَلیهِم نَبَأَ اّلذی» [خبر شخصی را که... برایشان بخوان] (18) و در همان سوره آیه 176 میفرماید: «فَاقصُصِ القَصَصِ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ» [برای آنها داستانها (ی پندآموز) بگو شاید تفکر کنند]. با اینکه قرآن برای نقل به مسلمین نازل شده امّا این اهمیت ویژهای را میرساند.
خلاصه: اهتمام قرآن، به توجهدادن انسانها، به تاریخ، بر کسی که اندک آشنائی با این کتاب دارد، پوشیده نیست و در جای جای قرآن تعبیراتی مثل: «سیرُوا فِی اَلارضِ فَانظُرُوا کَیفَ کانَ عَاقِبَهُ» ... [بگردید در زمین و ببینید عاقبت... ]، به چشم میخورد؛ بلکه امر به تحقیق تاریخی، از اهل کتاب هم داریم؛ آنجا که در سورهی اعراف آیه 163 داستان یهودیان نافرمان را مورد پرسش قرار میدهد. «وَ سئَلهُم عَنِ القَریَهِ التی» .... [و بپرس از اهل روستا یا شهری که ...] بنابراین کتاب آسمانی اسلام، مثل تورات و انجیل، حاوی مطالب تاریخی زیادی است و خداوند از ما خواسته در آیات قرآن تدبّر، تفکر و تأمّل کنیم.
روایاتی هم که به نقل داستانهای پیشینیان پرداخته از حد شمارش خارج است و اکثراً در شرح و تفسیر آیات قرآنی وارد شده است.
البته مطالعه تاریخ، در خود معصومین علیهمالسلام هم بوده، کما اینکه مولای متقیان میفرماید: چنان تاریخ را مطالعه نمودم که گوئی با گذشتگان زندگی کردهام.
دیگر اینکه اولین کتاب شیعه، که از حیث سند، مانندی ندارد، یک کتاب تاریخی شمرده میشود و این کتاب برای دو امام به صورت، کلمه به کلمه خوانده شده و مورد تأیید قرار گرفته است.
نکته آخر
اگر چه اسلام علم را به صورت عام مورد تأیید قرار داده است، امّا برخی علوم مثل تاریخ، به صورت خصوصی تأیید شده که اثبات این امر تاحدی گذشت.عصر ظهور اسلام
تصویری کلّی از جهان در عصر بعثت:
جنگ بین دو قطب شرق و غرب (ایران و روم)، موجب ضعف داخلی و در نتیجه عدم تسلط کافی در امور داخلی و ناتوانی دولت مرکزی در امور داخلی گردیده بود؛ و این آشفتگی بستری برای رواج فساد، اختلاف و انحرافات اخلاقی حکّام و کارگزاران محیّا ساخته و از طرفی تحریفات مذهبی زرتشت و اختلافات بین علماء نصارا به این نابسامانی دامن زده و حلقهی دور منفی را کامل نموده بود؛ و محصول آن ناامنیهای داخلی و خارجی و معنوی، نارضایتی و خستگی ملل جهان بود و آنها را تشنه و پذیرای دین جدید نمود؛ دینی که صلح، امنیت، علم، عدالت و پیشرفت، اخلاق و خلاصه همهی خوبیها را نوید میداد.آری در آن زمان خبری از اقتدار و دموکراسی غرب نبود همچنین ایرانی که امنیت و عدالت را به ملل دیگر هدیه داده بود اکنون شاهد عدم امنیت جانی پادشاه در قصر بود که با سوءقصد فرزندش کشته شد.
اوضاع آن روزگار به نقل از نهجالبلاغه:
خدای متعال، پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله را هنگامی به رسالت برگزید که دیر زمانی از بعثت انبیاء پیش گذشته بود. مردمان در خوابی عمیق و طولانی فرو رفته بودند. شعلههای فتنه و آشوب در سراسر دنیا فراگیر و نیرنگ و تزویر آشکار بود. برگهای درخت زندگی بشر به زردی گرائیده، امید باروری از آن نبود. آبها فرورفته، مشعلهای هدایت سرد و خاموش گشتهپرچمهای ضلالت و گمراهی برافراشته بود این فساد و تیره روزی چیزی جز فتنه و آشوب به بار نمیآورد و مردمی که بیم و هراس و ناامنی برایشان چیره گشته بود پناهگاهی جز شمشیر خونآشام نمیدیدند. (19)
آری در چنین دنیایی پیامبری آمد که با امر به فروبردن خشم به یکی از روسای قبائل مانع خونریزی میشد.
وضعیت عربستان در عصر بعثت
موقعیت جغرافیایی و انزوای شبه جزیره
با اینکه اطراف عربستان را دریاهای مختلفی احاطه کرده بودند ولی عربستان غیر از منطقهی جنوبی (یمن) سرزمین خشکی است.سراسر ساحلهای آن را جز چند منطقه، اسفنجها و موانع طبیعی سد کرده و عربستان را به سرزمینی تبدیل کرده بود که دستیابی به آن از هر سو ممکن نبوده است. در ضمن شنهای روان و نرم، مانع دیگری در مناطق شمالی و مرکزی است که عبور از آنها اسباب و اطلاعات مورد نیاز خود را میطلبید و برای هر کس مقدور نبوده است و شنهایی که بوسیلهی بادها جابجا میشدند ایجاد راه را غیرممکن میساخت. (تاریخ تحلیلی سید جعفر شهیدی) بدین ترتیب عربستان از مناطق منزوی در آن زمان به شمار میرفته است.
نژاد مردم شبه جزیره
اینکه مردم این سرزمین از کجا آمدهاند، بین نژادشناسان اختلاف است و اینکه چرا آنان را عرب میگویند اقوالی است که هیچکدام جزمیت ندارد.ولی خطاب قرآن شامل همهی مردم عربستان است که شهرنشینان را عرب و بیابان نشینان را اعراب میخواندند. عربّی و اعرابی اسم منسوب آنهاست.
قرنها پیش از اسلام مردم شبهجزیره به دو دسته تقسیم شدند یکی عرب عاربه یا خالص و دیگری عرب مستعمر یا ناخالص بدین ترتیب که ساکنان منطقه جنوب برابر نسب نامهای که درست کرده بودند نژاد خود را به یعرب پسر قحطان (پسر پنجم نوح علیهالسلام) میرساندند.
ولی قبیلههای ساکن مرکز و قسمت شمالی شبهجزیره خود را از نژاد عدنان میشناساندند که از نوادگان حضرت اسماعیل علیهالسلام است.
مورخان قدیم قحطانیان را عرب خالص و عدنانیان را عرب پیوسته یا مستعرب خواندهاند.
قحطانیان و عدنانیان قبل از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله همدیگر را خوار میشمردند که این سازش ادامه نیافت.
اعراب بادئه (از میان رفته) هم بودند مثل عاد و ثمود و اقلیتهایی که به علت قلت نامشان از قلم افتاده است. (20)
مرکزیت یافتن مکه
دو دلیل ظاهری برای مرکزیت یافتن مکه نقل شده یکی اتفاقات خارجی یعنی جنگهای سدهی سوم که بین ساسانی و روم درگرفته بود همچنین مداخلهی حبشه موجب شد کشتی رانی اقیانوس هند و دریای سرخ را تحت تأثیر قرار داد دیگر خراب شدن سد مأرب و کسادی کشاورزی؛ که نتیجهی آن زیادشدن جمعیت و رفت آمد بازرگانی مسیر شمال جنوب بود. از آنجا که مکّه هم در این مسیر بود مرکزیت یافت.امّا علت وجود مقدس کعبه در این شهر بود. «إنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلذی بِبَکَّهِ مُبَارَکَه» بدرستیکه اولین خانه ای که برای مردم قرار گرفت به کهی (کعبه) مبارک باد. (21)
و «رَبَّنا اِنّی اَسکَنتُ مِن ذُرّیَتی بِوادٍ غَیرَ ذِی زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّم رَبَّنَا لِیُقمُوا الصَّلاهَ فَاجعَل أَفئِدَه مِن النَّاسِ تَهوِی اِلَیهِم.» پروردگارا بدرستیکه من از ذریه ام را در درهی بی آبی و علف، نزدیک خانهی با حرمت تو جای دادم. پروردگار ما تا نماز بپا دارند پس دلهای مردم را به سوی آنان معطوف کن. (22)
در این آیه به این نکات اشاره شده است:
الف: قدیمی بودن همانطور که بیت عتیق (23) نامیده شد. یعنی خانهی قدیمی
ب: از طرف خدا برای اینکه مردم در آن عبادت کنند قرار داده شده است.
ج: خداوند به دعای حضرت ابراهیم به آن مرکزیت بخشیده است.
اوضاع داخلی عربستان از زبان امیرالمومنین علیهالسلام
آن هنگام شما ای مردم عرب بدترین آئین را برگزیده در بدترن سرا خزیده بودید. در میان سنگستانهای ناهموار و مارهای زهردار منزل گرفته بودید. آب تیره مینوشیدید و خوراکی گلو آزاد میخوردید و خون یکدیگر را میریختید و از خویشاوندان میبردید. بتها در میان شما به پا و سرتاپایتان گناهآلود بود. (24)
نتیجه
برای اینکه در هر علمی وارد شویم بهتر بلکه لازم است مقدماتی را بیاموزیم تا انگیزه ادامه و بهره برداری شایسته را داشته باشیم که تاریخ هم از این امر مستثنی نیست. چه خوب بود در مراکز آموزشی مثل حوزه و دانشگاهها قبل از اینکه طلاب و دانشجویان وارد مباحث تاریخ اسلام شوند مقدمه ای را ابتدا ًهر چند جزئی میآموختند. تا بدانند تاریخ چسیت و تحلیل یعنی چه هدف از مطالعه تاریخ و راه تحلیل صحیح کدام است و چه فائده ای دارد.پینوشتها:
1. سورهی، انبیاء آیه 30
2. سورهی، فتح آیه 11
3. سورهی، آل عمران 14
4. سورهی، قصص 5
5. سورهی، انفال 17
6. سورهی، مجادله 21
7. سورهی، بقره 249
8. سورهی، رعد آیهی 11
9. سورهی، نجم 39
10. بصائر الدرجات باب 1 صفحه 6
11. سورهی، عنکبوت 43
12. سورهی، کهف آیه 22
13. سورهی، حجر آیه 9
14. سورهی، آلعمران آیهی 7
15. سورهی، رعد آیه 43
16. سورهی، مائده آیهی 55
17. سورهی، قصص آیه 58
18. سورهی، اعراف آیهی 175
19. آموزش عقائد آیة الله مصباح یزدی در صفحهی 255
20. (تاریخ تحلیلی سید جعفر شهیدی)
21. سورهی، آل عمران آیهی 96
22. سورهی، ابراهیم آیه 37
23. سورهی، حج آیه 29
24. مروری بر زندگی پیامبر و امامان علیهالسلام صفحهی 22
منابع پایانی
1- قرآن کریم
2- آیه الله مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، نشر بین الملل، چاپ سی و پنجم، بی جا، تابستان 1387
3- دشتی محمد نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی انتشارات قم، چاپ اول، قم، بهمن 1379
4- شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، نشر دانشگاهی، چاپ 44، تهران، 1388
5- شیخیان ثابت، علی، مروری بر زندگی پیامبر و امامان علیهم السلام، ناشر عقیدتی سپاه، چاپ اول، بی جا، زمستان 1378
6- صفار قمی، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات تصحیح حاج میرزا محسن کوچه باغی، بی نا، بی چا، قم، 1404 ق
/ج