جهان درگیر بحران اقتصادی

بین سال های 1963 تا 1973 مشکلات جدیدی به وجود آمده بود ولی باعث از بین رفتن دوران تنش زدایی نشده و جای خود را به دوران جنگ سرد جدیدی نداد
چهارشنبه، 11 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان درگیر بحران اقتصادی
 جهان درگیر بحران اقتصادی
 

نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 

جهان ناپایدار

بین سال های 1963 تا 1973 مشکلات جدیدی به وجود آمده بود ولی باعث از بین رفتن دوران تنش زدایی نشده و جای خود را به دوران جنگ سرد جدیدی نداد. پویایی و تحرک دوران تنش زدایی تا سال 1975 و دقیقاً تا زمانی که جهان در حال تحول کامل بود، ادامه داشت.
کنفرانس هلسینکی در سال 1975 موقعیت موجود سرزمین های اروپا را تأیید و شرکت کنندگان در کنفرانس با اعزام راسخ تأیید کردند تا درباره ادامه دوران تنش زدایی تلاش و تأمل بیشتری به عمل آورند. بحران ناشی از افزایش قیمت نفت، اختلال پولی، تنش های فزاینده ناپایداری بر همه جا سایه افکنده بود. سقوط سایگون در سی ام آوریل 1975 اعلام پایان جنگ های سی ساله همه جا سایه افکنده بود. سقوط سایگون در سی ام آوریل 1975 اعلام پایان جنگ سی ساله و ریزش سیاست مهار آمریکا و اولین ناکامی این کشور بعد از جنگ دوم جهانی را به وجود آورد. آمریکا تمام نفود و تأثیرگذاری خود در هندوچین را از دست داده و زمانی که در آسیایی جنوب شرقی احساس افول قدرت کرد، متوجه امریکای مرکزی شد. اتحاد جماهیر شوروی از شکست امریکا در هندوچین بهره برداری زیادی کرده و امتیازات بیشتری در آسیای جنوب شرقی، امریکای مرکزی و افریقا به دست آورده بود.
به نظر می رسید که مشکلات ناشی از مذاکرات بین دو ابرقدرت جای خود را به جنگ سرد جدیدی به جای تنش زدایی داده و این پرسش مطرح می شد که آیا این موقعیت گول زننده نبود. مناقشات و جنگ های محلی در کشورهای کهن و درگیری هایی در سرزمین های تازه استقلال یافته به چشم می خورد که صلح جهانی را تهدید می کرد. ظهور اسلام گرایان افراطی، انقلاب اسلامی ایران، حادثه جویی کلنل قذافی، توسعه طلبی ویتنامی ها، آشوب هایی که آمریکای لاتین و افریقا را به لرزه درآورده بود نشانه هایی از جهان ناپایدار آن زمان بودند.
آیا پایان دوران تنش زدایی رقم خورده بود؟ آیا پایان جهان دو قطبی و تجلی جهت گیری جدید روابط بین المللی فرا رسیده بود؟ آیا همه این ها دلیل جایگزینی شمال و جنوب به جای غرب و شرق نبود؟ خصوصیات این برهه از تاریخ مشکلات فزاینده جنوب و تولد تنش هایی در قسمتی از کره زمین بود که به مکان های امن و آرام مشهور بودند و مناقشات منطقه ای در هیچ نقطه ای از کره زمین ابعاد جهانی نداشت. بیشترین خصومت در حال تشدید بین شمال و جنوب درباره تبادلات مواد اولیه و محصولات صنعتی بود. توجهی که در قبل بین غرب و شرق وجود داشت جای خود را به شمال و جنوب و یا در واقع کشورهای غربی و جنوب داد.

بحران اقتصادی و پیامدهای آن

شروع بحران اقتصادی سال 1973 پایان برنامه های افتخارآمیز سی ساله اقتصادی فرانسه را که از 1945 شروع شده بود، رقم زد. شوک های نفتی تنها عامل اختلال و بی نظمی اقتصادی نبودند بلکه افزایش قیمت ها و بیکاری بر آن افزوده شد.

جنبه های مختلف بحران

اختلال در نظام پولی جهانی مسئله جدیدی نیست ولی نقش مهمی در بازار به عهده داشت. این اختلال ناشی از سقوط جهانی دلار معیار واقعی پول جهانی بود. نیکسون رئیس جمهور امریکا در پانزدهم اوت 1971 بدون توجه به تصمیم دیگران، قابلیت تبدیل دلار به طلا را ملغی اعلام و دلار را به حالت شنا درآورد. سیاست هرج و مرج طلبی به تصویب رسید و متعاقب آن تراز پرداخت های امریکا دچار کسری و باعث نارسایی نقدینگی جهانی گردیده و صدور سرمایه از سوی امریکا به اروپا به صورت دلار و یا دلارهای نفتی کشورهای تولید کننده نفت بود. پول های عمده شناور و نظام پولی بروتون وودز مدت ها قبل منسوخ شده بود. کشورهای غربی در ژانویه 1976 در کنفرانس جامائیکا تصمیم به نظام پولی جدیدی گرفتند تا جایگزین نظام های قبلی گردد. در این کنفرانس تصمیم گرفته شد تا نرخ ثابتی برای طلا وجود نداشته باشد و تبادلات ارزی شناور در بعضی از فرصت ها رسمی اعلام شود. ذخیره واقعی سرمایه نظام پولی بر اساس «حق برداشت مخصوص» (1) قرار گرفت که بر اساس آن برابری نرخ های ارز مشخص می شد.
«حق برداشت مخصوص» معیار جدید تبادلات بین المللی است که در چارچوب «صندوق بین المللی پول» عمل می کرد. رزش واقعی حق برداشت مخصوص بر حسب مجموع پول کشورهای صنعتی با مقیاس های متنوع محاسبه می شد. موازنه چنین سیستمی شامل سی درصد دلار بود که حافظ برتری مالی امریکا است. این موضوع به فرایند نهایی به طرف پایداری نرخ مبادلات و ثبات تجارت جهانی که توسط شوک های نفتی در سال های 1973 و 1979-1980 به وجود آمده بود، پیش می رفت.

شوک های نفتی

کشورهای عربی صادرکننده نفت که عامل اصلی افزایش قیمت نفت و تقلیل تولید آن بودند در شانزدهم و هفدهم اکتبر 1973 و دقیقاً در زمانی که هنوز جنگ اعراب و اسرائیل به پایان نرسیده بود، تصمیم به تحریم صدور نفت به بعضی از کشورهای جهان گرفتند. عوامل اصلی بحران نفت از مدت ها قبل از این تاریخ، قابل پیش بینی بود، زیرا جهان از یک طرف ناظر افزایش مصرف نفت به عنوان تنها منبع ارزان انرژی بود و از طرف دیگر کشورهای عرب تولیدکننده و صادرکننده نفت می خواستند بیشترین بهره برداری از منابع نفتی خود به عمل آورند.
افزایش مصرف نفت به عنوان منبع انرژی ارزان قابل توجیه و بررسی بود. میزان مصرف نفت در سال 1950 سی و هفت و هشت دهم درصد در برابر پنجاه و پنج و هفت دهم درصد مصرف زغال سنگ بود؛ در صورتی که میزان نفت و گاز بیشتر شده و در سال 1972 شصت و چهار و چهاردهم درصد گردید. به طور کلی باید اضافه کرد که نفت به عنوان منبع مصرفی انرژی از یک سوم به دو سوم در حالی افزایش پیدا کرد که میزان مصرف انرژی به طور کلی سه برابر شده بود. دومین عامل شوک نفتی سال 1973 ناشی از تمایل تولیدکنندگان نفت و بهره برداری بیشتر از منابع خود بود. استخراج نفت تا سال 1960 در اختیار شرکت های بزرگ نفتی قرار داشت که در برابر امتیاز استخراج، وجه اندکی به کشورهای تولیدکننده پرداخت می کردند. بعضی از کشورهای تولید کننده نفت همچون ایران و مکزیک تلاش کردند با ملی کردن نفت در سال 1951 از یوغ استعمار شرکت های بزرگ نفتی رهایی یابند. کشورهای صنعتی آن زمان بزرگ ترین مصرف کنندگان نفت بودند؛ اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا دارای منابع نفتی بودند ولی بیشتر کشورهای اروپایی غیر از نروژ، انگلستان و ژاپن (به مقدار اندک) فاقد منابع نفتی هستند.
تولید نفت محدود به کشورهای ونزوئلا، نیجریه، اندونزی نیست بلکه کشورهای حاشیه خلیج فارس همچون ایران، کویت، بحرین، امارت متحده عربی، قطر و به خصوص عربستان سعودی بزرگ ترین کشورهای تولید کننده جهانی نفت هستند.
تجمع منابع بزرگ نفتی در منطقه خلیج فارس از درگیری های استراتژیکی و سیاسی کم و بیش مهمی برخوردار است. بیشتر نفتکش های بزرگ خلیج فارس مجبور به عبور از تنگه هرمز هستند که تنها راه ارتباطی به اقیانوس هند است و از منظر ژئواستراتژیکی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. کشورهای تولید کننده نفت به راحتی توانستند با یکدیگر به توافق برسند و کشورهای ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت و ونزوئلا در پانزدهم سپتامبر 1960 در بغداد کشورهای عضو اوپک «سازمان کشورهای صادرکننده نفت» را به وجود آوردند که کشورهای دیگر صادرکننده نفت بعداً به آن پیوستند. کشورهای صادرکننده نفت سعی کردند عایدی بیشتری از فروش نفت شرکت های خارجی را به خود اختصاص دهند و بیشتر آن ها در راه ملی کردن منابع نفتی خود تلاش کردند. هواری بومدین رئیس جمهور الجزایر در بیست و چهارم فوریه 1971 پنجاه و یک درصد شرکت های نفتی فرانسوی را ملی اعلام کرد و با این عمل مطمئن شد که می تواند کنترل تولید نفت کشور خود را در اختیار داشته باشد. لیبی هم در اول سپتامبر 1973 شرکت های نفتی خارجی، را ملی اعلام کرد. در سال 1972 جهان ناظر افزایش درخواست میزان مواد اولیه کشورهای جنوب غیر از نفت به سوی کشورهای شمال بود. کشورهای جنوب در مورد مواد اولیه به افزایش قیمت ها و کنترل بخش های اقتصادی که تا آن زمان در اختیار شرکت های خارجی بود، پرداختند بنابراین قبل از سال 1973 علائم هشداردهنده افزایش بهای نفت و مواد اولیه قابل پیش بینی بود.
کشورهای عضو اوپک در شانزدهم اکتبر 1973 تصمیم به افزایش قیمت نفت از بشکه ای سه دلار به بالاتر از پنج دلار گرفتند و در هفدهم اکتبر صدور نفت به کشورهای حامی اسرائیل خصوصاً هلند و ایالات متحده امریکا تحریم شد که تا مارس و ژوئیه 1974 ادامه داشت. اعضای اوپک تصمیم به تقلیل تولید پانزده تا بست درصد گرفتند و بعد از آن تصمیم گرفته شد که تقلیل پنج درصد در ماه تا زمانی ادامه داشته باشد که اسرائیل از سرزمین های اشغالی عقب نشینی کند. این تصمیم که در درجه اول به ضرر کشورهای تولید کننده نفت بود در اوایل سال 1974 به دست فراموشی سپرده شد. در دسامبر 1973 طبق تصمیم جدید اوپک، قیمت هر بشکه نفت به یازده دلار و شصت و پنج سنت رسید و در نتیجه قیمت نفت در طی سه ماه، چهار برابر شد.
در حالی که نتایج شوک نفتی سال 1973 در حال تقلیل و تعدیل بود درخواست فزاینده کشورهای صنعتی باعث شوک دوم نفتی شد. بهای هر بشکه نفت از دسامبر 1978 تا دسامبر 1979 دوبرابر شد، انقلاب اسلامی ایران و جنگ عراق و ایران شوک نفتی دیگر را به وجود آورد و در اواخر سال 1981 قیمت هر بشکه نفت به سی و چهار دلار رسید.

نتایج بحران

نتایج بحران نفتی بر کشورهای صنعتی سنگینی کرده و چهره کره زمین را دگرگون کرد. کشورهای اروپای غربی و ژاپن که اقتصاد آن ها به طور کلی بر نفت پایه ریزی شده بود به خاطر گرانی و کمبود نفت خام دچار وحشت و نگرانی شدند. افزایش بهای نفت اقتصاد همه کشورهای مصرف کننده را دچار اختلال کرد و تورمی که تا قبل از این تاریخ چهار تا پنج درصد در سال بود، شتاب بیشتری به خود گرفت. در امریکا، ژاپن و آلمان طرح ها و برنامه های خاص صرفه جویی، تقلیل میزان مصرف نفت در سطح زندگی مردم را در پی داشت. ریمون با وزیر وقت اقتصاد و دارایی فرانسه در سپتامبر 1976 با ارائه طرح خود باعث کاهش و تقلیل رشد اقتصادی گردید. افزایش بهای نفت جلوی توسعه کشورهای صنعتی را غیرمستقیم گرفت به نحوی که تولید خالص داخلی ایالات متحده امریکا در سال 1975 منهای هفت دهم درصد، در انگلستان منهای هفت دهم درصد، در آلمان منهای یک و شش دهم درصد و در فرانسه منهای دو دهم درصد بود. نتایج آمار فوق کاملاً واضح و روشن است زیرا این موضوع مشکلات فزاینده ای برای شرکت ها به وجود آورده و باعث ورشکسته شدن آن ها گردید و در نتیجه بر بیکاری در کشورهای صنعتی افزوده شد. این بحران ناشی از ترکیب رکود محدود و نوعی تورم بود که در آن به خاطر موقعیت نامساعد اقتصادی و کاهش توسعه گاهی اوقات به رکود منتهی شده و افزایش قیمت ها و درخواست اضافه حقوق را به دنبال داشت.
افزایش بهای نفت در اقتصاد کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته هرچند که مستقیماً همچون کشورهای صنعتی مشکلاتی به دنبال نداشت ولی تأثیر آن کاملاً آشکار شد. از یک طرف کشورهای تولیدکننده مواد اولیه و به خصوص کشورهای صادر کننده نفت و یا کشورهایی که از تغییر ماهیت منابع نفتی همچون عربستان سعودی به صورت کشورهای جدید صنعتی درآمدند، از افزایش بهای نفت بهره برداری فراوان کردند: تولید ناخالص ملی در عربستان سعودی در عرض یک سال (1973-1974) به دویست و پنجاه درصد رسید؛ از طرفی دیگر کشورهای فقیری وجود دارند که تولید کننده نفت نیستند و واردات نفت بار مالی سنگینی را بر آن ها تحمیل کرد. در بین کشورهای عضو اوپک نوعی دوگانگی به وجود آمد و بعضی از آن ها همچون عربستان سعودی به اقتصاد کشورهای غربی توجه خاص داشته و حاضر به افزایش بهای طلای سیاه نبودند و بعضی دیگر همچون ایران و لیبی تصمیم گرفته بودند بیشترین بهره برداری را از افزایش قیمت نفت به دست آورند.

تلاش در راه از بین بردن بحران

دیپلماسی امریکا برای مقابله با تصمیمات کشورهای تولید کننده نفت و افزایش روزافزون بهای آن، توصیه کرد تا در چارچوب «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» (2) سندیکای کشورهای مصرف کننده نفت به نام «آژانس بین المللی انرژی» (3) با شرکت کشورهای امریکا، ژاپن، کانادا، اسپانیا، سوئد، اتریش و ترکیه به وجود آید. فرانسه به خاطر سیاست مودت و دوستی با کشورهای در حال توسعه حاضر به شرکت در این سندیکا نشد و تلاش کرد تا در مذاکرات بین کشورهای شمال و جنوب با شرکت امریکا، ژاپن و جامعه اقتصادی اروپا و کشورهای الجزایر، عربستان سعودی، ایران، ونزوئلا، هند، برزیل و زئیر (کنگو) و نیز در دو کنفرانس آمادگی و برنامه ریزی آوریل 1975 و سپتامبر 1975 شرکت نماید. بعضی ها در کنفرانس اول خواستار کاهش تولید نفت و بعضی دیگر خواستار توسعه مواد اولیه بودند؛ در کنفرانس دوم تصمیم گرفته شد تا کنفرانس مهم تری برگزار شود که محدود به موضوع نفت نباشد. کنفرانس مذکور از شانزدهم تا هجدهم دسامبر 1975 با شرکت نمایندگان هفت کشور عضو اوپک، دوازده کشور در حال توسعه و هشت کشور صنعتی برگزار شد. بحث اساسی این کنفرانس درباره بهای نفت بود که به نتیجه نرسید. مذاکرات جدیدی در پاریس در مه 1977 و اوایل سال 1978 شروع شد که در آن درباره اصول مهم نظم جدید اقتصاد بین المللی و پیش بینی ایجاد صندوق مخصوصی با بودجه یک میلیارد دلار برای کمک به کشورهای جهان سوم، تصمیم گرفته شد.
رؤسای بیست و دو کشور اروپای غربی و جهان سوم در بیست و دوم اکتبر 1981 در اجلاس شهر کانکون در مکزیک تصمیم گرفتند تا مذاکرات کلی در چارچوب «کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد» بین شمال و جنوب برگزار شود. جامعه اقتصادی اروپا به دنبال همین اجلاس ابتکار عمل را با ایجاد روابط بین المللی ویژه ای با سی و پنج، بعد با چهل و شش و بالاخره با پنجاه و هشت کشور آفریقایی، جزایر کارائیب و اقیانوس آرام به دست گرفت. اولین مقاوله نامه لومه - توگو- بین جامعه اقتصادی اروپا و کشورهای مذکور در بیست و هشتم فوریه 1975 و دومین آن در سی و یکم اکتبر 1979 به امضا رسید که علاوه بر تسهیلات لازم در مسائل تجاری و کمک های مالی به کشورهای جهان سوم تضمینی برای مالیات بر صادرات هم در نظر گرفته شد. در این مقاوله نامه ها کمک به کشورهای در حال توسعه چهار برابر شد که در اجلاس یائونده آن را تأیید کردند. در مقاوله نامه های فوق ثبات بهای مواد اولیه کشاورزی مربوط به سیاست همکاری چند جانبه مورد تأیید قرار گرفت که در واقع نمی توانست مورد اعتراض و اتهام استعمار نو قرار گیرد.
تمرکز بین کشورهای بزرگ صنعتی از همین زمان شروع شد که از نتایج محدودی برخوردار بود. والری ژیسکار دستن رئیس جمهور وقت فرانسه از رهبران شش عضو اصلی کشورهای صنعتی یعنی آمریکا، فرانسه، بریتانیا، آلمان، ژاپن و ایتالیا دعوت کرد تا در نوامبر 1975 در کاخ رامبویّه در نزدیکی پاریس گرد هم آمده و گروه شش را تشکیل دادند. در سال 1976 کانادا به عضویت آن درآمد و گروه مشهور جی هفت (4) تشکیل شد که سال بعد رئیس کمیسیون جامعه اقتصادی اروپا در این گروه شرکت کرد و در سال 1988 با شرکت روسیه به گروه هشت مشهور شد. کشورهای افریقای جنوبی، اسپانیا، برزیل، چین، مکزیک و هند دعوت شده اند تا در مبارزات گروه هشت درباره مسائل و مشکلات جهانی همچون گرم شدن کره زمین شرکت کنند.

گروه هشت هر سال با شرکت رؤسای دولت های مذکور به شرح زیر برگزار شده است:

اجلاس کشورهای بزرگ صنعتی مشهور (گروه هفت و گروه هشت)
1975
پانزدهم و هفدهم نوامبر کاخ رامبویه - فرانسه
1976
بیست و هفتم و بیست و هشتم ژوئن سان خوان، پورتوریکو- ایالات متحده
1977
هفتم و هشتم مه لندن- بریتانیا
1978
شانزدهم و هفدهم ژوئیه بن-آلمان
بیست و هشتم و بیست و نهم دسامبر جامائیکا-غیررسمی
1979
پنجم و ششم ژانویه گوادلوپ- غیر رسمی
بیست و هشتم و بیست و نهم ژوئن توکیو- ژاپن
1980
بیست و دوم و بیست و سوم ژوئن ونیز-ایتالیا
1981
بیست و یکم ژوئن مونترئال-کانادا
1982
چهارم و ششم ژوئن ورسای - فرانسه
1983
بیست و هشتم و سی و ام مه ویلیامس بورگ، ویرجینیا- ایالات متحده
1984
هفتم و نهم ژوئن لندن-بریتانیا
1985
دوم و سوم مه بن- آلمان
1986
پنجم و ششم مه توکیو - ژاپن
1987
هشتم و دهم ژوئن ونیز-ایتالیا
1988
نوزدهم و بیست و یکم ژوئن تورنتو، اونتاریو-کانادا
1989
چهاردهم و پانزدهم ژوئیه پاریس-فرانسه
1990
نهم و یازدهم ژوئیه هوستون- ایالات متحده
1991
پانزدهم و هفدهم ژوئیه لندن - بریتانیا
1992
ششم و هشتم ژوئیه باواریا، مونیخ-آلمان
1993
هفتم و نهم ژوئیه توکیو-ژاپن
1994
هشتم و دهم ژوئیه ناپل-ایتالیا
1995
شانزدهم و هفدهم ژوئن هالیفاکس، نیوگلاسکو-کانادا
1996
نوزدهم و بیستم آوریل مسکو-روسیه، اجلاس غیررسمی درباره هسته ای
1997
بیستم و بیست و یکم ژوئن دنور، کلورادو، ایالات متحده امریکا
1998
پانزدهم و هیجدهم مه بیرمنگام-بریتانیا (شروع گروه هشت)
1999
هیجدهم و نوزدهم ژوئن کلن-آلمان
2000
بیست و یکم و بیست و سوم ژوئیه اوکیناوا-ژاپن
2001
بیست و بیست و دوم ژوئیه جنوا-ایتالیا
2002
بیست و ششم و بیست و هفتم ژوئن کاناناسکیس-کانادا
2003
اول و سوم ژوئن اویان- فرانسه
2004
ششم و هشتم ژوئن سی آیسلند، جورجیا-ایالات متحده
2005
ششم و هشتم ژوئیه گلینیگلز-بریتانیا
2006
پانزدهم تا هفدهم ژوئیه سن پترزبورگ-روسیه
2007
ششم تا هشتم ژوئن هالیگندم- ایالت مکلنبورگ و پومرانی غربی آلمان
2008
هفتم تا نهم ژوئیه تویاکو، هوکایدو-ژاپن
2009
هشتم تا دهم ژوئیه آکوئیلا- ایتالیا
درباره مشکلات تجاری و به دنبال مذاکرات گات تحت عنوان مذاکرات اجلاس توکیو (1973-1979) به توافق هایی درباره تخفیف تعرفه ای رسیده و مقرراتی را درباره اقدامات حمایت از تولیدات داخلی پذیرفتند. توافق های همکاری بین المللی به طور کلی و غالباً بعد از خواسته ها و نیازهای داخلی و ملی مد نظر قرار می گیرد. پُل والکر (5) اقتصاددان بزرگ آمریکایی در سال 1979 تحت تاثیر مدیر «شورای ذخایر فدرال» (6) امریکا راه حمله به تورم را با محدودیت و افزایش پول زیاد به خاطر افزایش بی سابقه نرخ بهره، انتخاب کرد که با این ترفند سرمایه ها دوباره به سوی آمریکا سرازیر و باعث افزایش ارزش دلار در بازارهای جهانی گردید. افزایش ناگهانی دلار باعث شکنندگی انقباض پولی شد و دوران سختی را برای کشورهای دیگر فراهم کرد. رکود، اقتصاد کشورهای اروپای غربی که در آن ها توسعه به حداقل خود رسیده بود را در برگرفت و بیکاری های زیادی را به دنبال داشت. کشورها یجهان سوم که دلارهای زیادی قرض گرفته بودند، در مواجهه با ارزش بهای آن دچار مشکلات مالی شدند. برای فرار از ورشکستگی مالی مجبور به گرفتن وام از مؤسسه های ین المللی شده و شرایط بسیار سخت آن ها را پذیرا شدند.
بحران به وجود آمده نه تنها کشورهای جهان سوم را در برگرفت بلکه رقابت های اقتصادی ایالات متحده امریکا را هم بسیار سخت و توان فرسا کرده و موجب وخامت پرداخت های خارجی گردید. بحران موجود در روابط بین المللی تأثیر زیادی گذاشت و ترس از کمبود مواد لازم برای نجات سطح زندگی مردم به وجود آمده بود. مبارزات در راه کنترل مواد اولیه و راه های ارتباطی سخت و بسیار مشکل شده بود.

پی نوشت ها :

1. SDR=special Drawing Right, DTs=(Droits de tirages speciaux)
با کمک های بانک جهانی از اوایل نیمه دوم قرن بیستم به تدریج حجم تجارت جهانی افزایش یافت ولی حجم ذخایر بین المللی محدود به استخراج و عرضه محدود طلا بود. در چنین شرایطی نیاز به طلای جدید احساس می شد. در دهه 1960 حجم تجارت جهانی با افزایش نرخ سریع رشد کشورهای اروپایی و ژاپن بسیار فراتر از پیش بینی ها افزایش یافت و وسعت افزایش ذخایر طلا جوابگوی این تحولات نبود. بنابراین افزایش ذخایر ارزی بانک های مرکزی فقط به قیمت افزایش کسری تراز پرداخت های امریکا با انتشار دلارهای بدون پشتوانه امکان پذیر بود و از طرفی بدهی آمریکا جنگ افروزی در ویتنام از طلای آن کشور بیشتر شد و تبدیل موجودیت ارزی به طلا مورد سؤال قرار گرفت. در چنین شرایطی در اواخر دهه 1960 لزوم ایجاد ذخایر ارزی اضافی هماهنگ با رشد تجارت جهانی علاوه بر ذخایر طلا در جهان آشکار گردید. صندوق بین المللی پول به منظور رفع این مشکل «حق برداشت محصول» را به عنوان یک ذخیره قانونی علاوه بر طلا و دلار معرفی نمود تا کمبود نقدینگی بین المللی جبران شود و بنابراین حق برداشت مخصوص با طلای کاغذی که پشتوانه آن موافقت و مسئولیت ناشی از شرکت اعضا در این طرح می باشد از سال 1969 بین بانک های مرکزی عضو صندوق کاربردار، حق برداشت مخصوص عبارت از یک سبد ارزی است که برای سال های 2001 تا 2005 ارزی تشکیل دهند و سهم هر یک از آن ها به شرح چهل و پنج درصد دلار، سی و نه درصد یورو، پانزده درصد ین ژاپن و یازده درصد پوند انگلستان می باشد. ع.هاشمی دیزج: پول، ارز و بانکداری، انتشارات اندیشه؛ اردبیل 1386 ص 6-455.
2. OCDE=organisation de cooperation et de Development economique
3. AIE= Agence internationale de i energie
4. Groupe de sept, Groupe des Huit
5. paul volcker
6. FRB=Federal Reserve Board

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.