عملیات علیه سفارت عراق در بیروت
«عملیات علیه سفارت عراق در بیروت» ازجمله عملیاتهایی بود که در اعتراض به تجاوز ارتش بعث عراق به خاک ایران اسلامی انجام شد. باوجود گذشت بیش از سی سال از آن عملیات، به دلایل امنیتی خاص، شهید مجری عملیات همچنان گمنام است و فقط با نام مستعار «ابومریم» شناخته مىشود.«حمید داوودآبادی» در تحقیقات خود پیرامون تاریخ عملیات شهادتطلبانه در لبنان - که سالها پیش در کتابی با عنوان «پارههای پولاد» منتشر شد - از این شهید بهعنوان «اولین مجری عملیات شهادتطلبانه در لبنان» یاد کرده است.
چند سالی است که داودآبادی سخت مشغول تکمیل و ویرایش جدید کتاب پارههای پولاد است و به اسناد و اطلاعات بیشتری پیرامون عملیات سفارت عراق دست یافته است که برای نخستینبار آنها را منتشر مىکنیم.
زمینهها
شهید بزرگوار حضرت آیتالله «سیدمحمدباقر صدر» که از علماى مجاهد نجف اشرف بهشمار مىآمد، در میان شیعیان لبنان نیز مریدان و پیروان بسیارى داشت. بیشتر علماى لبنانى ساکن نجف اشرف، نزد ایشان شاگردی میکردند و روحیات جهادى و انقلابى خویش را مدیون این شهید مىدانستند که از آن میان مىتوان به دبیرکل سابق حزبالله لبنان، شهید حجتالاسلام والمسلمین «سیدعباس موسوى» اشاره کرد.ارادت خالصانة شهید صدر به بزرگمرجع و رهبر شیعیان، حضرت امام خمینى(ره)، در ترویج روحیة مجاهدت و شهادتطلبى پیروان او اثر بهسزایى داشت. جملة معروفِ «در امام خمینى ذوب شوید، همانگونه که او در اسلام ذوب شد.» در میان پیروان شهید صدر تأثیر فراوانى براى پیوستن به انقلاب جهانى اسلامى داشت؛ به همین دلیل، رژیم بعث عراق که از بروز انقلاب و برپایى حکومت اسلامى در همسایگى خویش بسیار هراسان بود، براى جلوگیرى از هرگونه تحرک و اعتراض، اقدام به دستگیرى آیتالله صدر و خواهر فاضلش«بنتالهدى» نمود. زیر شکنجه قرار دادن این دو بزرگوار نتوانست آنان را به تسلیم در برابر خواستهاى سازشکارانه رژیم بعث وادارد. سرانجام حکومت بعث عراق، آیتالله صدر و خواهرش بنتالهدی را در روز سهشنبه 19/1/1359 (22 جمادىالاول 1400هـ.. ق = 8 آوریل 1980م) در اوج مظلومیت و غربت، در زندان به شهادت راسند؛ اما برخلاف آنچه تصور مىکرد، شهادت این دو، نهتنها شعلههای برخاسته از درون سینة مریدان را خاموش نکرد؛ بلکه آنان را به مقاومت و مخالفت رودررو و آشکار واداشت. در این میان، لبنان یکى از بزرگترین مخالفان با این عمل جنایتکارانه بود.
«حزب پیشتاز عربی سوسیالیست لبنان»1 (جناح لبنانی حزب بعث عراق) همواره از قدرتمندترین و بزرگترین احزاب سیاسى لبنان بهشمار مىآمد. عراق براى تثبیت جاى پاى خود در لبنان، با مسلح کردن و اعطاى کمکهاى مالى بسیار به حزبهای محلى و گروههاى تروریستى، یک شبکة وسیع امنیتى و نظامى به رهبرى «عبدالمجید الرافعى»2 در منطقة مهم خاورمیانه ایجاد کرده بود.
از بزرگترین فعالیتهاى این حزب، مىتوان به ترور مخالفان صدام در لبنان و حتى خارج از آن اشاره کرد. در کنار این فعالیتها، بهدلیل فضاى ناامن موجود در لبنان و ناتوانی دولت حاکم در نظارت بر فعالیت حزبها، این کشور بستر مناسبى براى فعالیتهاى سیاسى و جاسوسى بود و پایگاه مهمى براى نقل و انتقال سلاح و مهمات به عراق محسوب مىشد.
چند روز پیش از اعلام رسمى خبر اعدام آیتالله صدر و خواهرش، جمع بسیاری از شیعیان بیروت که از بازداشت و شکنجة آن دو بزرگوار به خشم آمده بودند، از منطقة «حَیالسَّلُّم» در حومة جنوبی بیروت حرکت کردند. آنها با گذر از خیابان «بِئرالعَبِد»، دست به راهپیمایى اعتراضآمیز علیه حزب بعث عراق زدند. مقر اصلى این حزب، و دفتر روزنامة «بیروت»، ارگان سیاسى آن، در ساختمانى واقع در چهارراه «شرفّیه» در منطقة شیعیان قرار داشتند. جمعیت معترض ـ که تصاویرى از آیتالله صدر در دست داشتند و شعارهایى در محکومیت اعمال جنایتکارانة صدام و حزب بعث مىدادند ـ به چهارراه شرفیه نزدیک شدند. نیروهاى مسلح بعثى که آمادة هرگونه درگیرى بودند، از پنجرهها و بام ساختمان، اقدام به تیراندازى بهسوى تظاهرکنندگان غیرمسلح کردند. جمعیت معترض که زنان و کودکان بسیارى در میانشان به چشم مىخوردند، در پیادهروهاى اطراف و پشت ماشینهاى پارک شده در خیابان پناه گرفتند. در این اقدام، مرد جوانى به شهادت رسید و تعدادى نیز مجروح شدند؛ ولى این کار باعث شد که خشم مردم افزون شده و نخستین جرقههاى درگیرى سختِ نظامى زده شود.
شهادت آیتالله صدر و خواهرش
سه روز پس از درگیرى چهارراه شرفیه؛ یعنی 19/01/1359، خبرگزارىها بهطور رسمى خبر شهادت آیتالله صدر و خواهرش را اعلام کردند. پخش این خبر باعث شد تا شیعیان جنوب بیروت به خیابانها بریزند. ساعتى بعد، جمعیتى بسیار بیشتر از تظاهرات قبلى، از منطقة بئرالعبد بهطرف چهارراه شرفیه و از آنجا بهطرف محل سفارت عراق در منطقة ساحلى «سَمَرلَند» در حومة جنوبى بیروت به راه افتادند. نیروهاى مستقر در سفارت عراق که از چند روز پیش در آمادهباش کامل بهسر مىبردند، تمام خودروهاى سفارت را داخل پناهگاه برده و اطراف را سنگربندى کرده بودند. باوجود اینکه بر بام ساختمان چهار طبقة سفارت، نیروهایى مسلح به آر.پى.جى 7 و تیربار بودند، کوشیدند تا از درگیرى شدید با مردم خشمگین بپرهیزند. درگیرى و تیراندازى مختصرى بین دو طرف رخ داد، ولى کسى آسیب ندید. کارکنان سفارت با دیدن جمعیت خشمگین، درگیرى با آنها را به ضرر خویش دانستند و دست از کار کشیدند، ولى از آن روز به بعد اقدام به اعمال شیطنتآمیزى کردند.در نزدیکى سفارت عراق، بیمارستانى به نام «الزهرا(س)» قرار داشت که متعلق به «مجلس اعلاى شیعیان لبنان» بود و توسط امام موسى صدر بنا شده بود. هر روز تیراندازىهایى از داخل سفارت عراق بهطرف بیمارستان صورت مىگرفت و وضعیت ناامنى براى کارکنان و بیماران بسترى در آنجا ایجاد کرده بود. همچنین روزى نبود که تعدادى از شیعیان مبارز لبنانى؛ بهویژه جوانان در بیروت و دیگر شهرها بهدست نیروهاى بعثى ترور نشوند. این جنایتها خشم مسلمانان را دوچندان کرد و سرانجام جوانان پرشور و انقلابى شیعه تصمیم خویش را گرفتند. آنها براى اینکه پاسخى دندانشکن به بعثىها بدهند، طرحهایى براى وارد کردن ضربههایی سنگین و شکننده آماده کردند. قدرت و جنابتهای حزب بعث عراق در لبنان، که حتى به نیروهاى مزدور «سعد حداد»3 کمک مىکرد، باعث این تصمیم بزرگ بود.
اجرای عملیات
در طول تاریخ جنگهاى لبنان، این نخستین بارى بود که ایدة حمله به محلى، آن هم با خودروى حامل مواد منفجره و باوجود راننده مطرح مىشد. شاید عدم دسترسى به تکنیکهاى پیشرفتة کنترل ماشین از راه دور، یکى از علتهای هدایت خودرو توسط راننده بود. اطمینان از اصابت بمب به هدف اصلى و همچنین آگاه کردن دشمن از اینکه در برابر خود نیرویى دارد که حاضر است فداکارانه جان خویش را فدا کند، از دیگر انگیزههاى این کار بود.با توجه به ترکیب و شکل ساختمان سفارت، نقشهها طراحى شدند؛ ولى چیزی تا اجرای عملیات نمانده بود که رژیم عراق براى در امان ماندن از حملههای شیعیان، ساختمان سفارت خود را از منطقة شیعهنشین جنوب به «رَملَة الُبِیضاء» در غرب بیروت که منطقهای سنینشین بود، منتقل کرد.
ساختمان جدید سفارت کاملاً بتونى، نوساز، بسیار محکم و حفاظت فیزیکى آن عالى بود و در نوع خود یک دژ بسیار قوى بهشمار میآمد. یک ساختمان چهار طبقه و همچنین یک ساختمان شش طبقة دیگر در کنار آن، محل جدید سفارت را تشکیل میدادند. دفتر «خبرگزارى عراق» نیز در طبقة ششم و انبار مواد منفجره در طبقههای زیرین قرار داشتند.
مجری عملیات
«ابومریم»، جوان عراقىالاصل حدوداً بیستساله که در نبردهاى گذشته علیه بعث عراق یک چشم، یک دست و یک پاى خود را از دست داده بود، هنگامى که از طرح چنین عملیاتى مطلع شد، مصرّانه درخواست کرد تا مجرى این حمله باشد. با توجه به شرایط موجود سیاسى و امنیتى، پذیرفته شد که ابومریم عملیات شهادتطلبانه را انجام دهد.ابومریم پیش از عزیمت به عملیات، در آخرین ساعتها شرط مهمى براى این جانفشانی گذاشت و آن این بود که «هیچیک از احزاب و گروههاى عراقى حق ندارند این عملیات را به خودشان منتسب کنند و فقط باید اعلام شود که یک مسلمان لبنانى اقدام به این کار کرده است.»
روز سهشنبه 24/9/1360 (18صفرالمظفر 1402هـ..ق برابر با 15 دسامبر 1981م)؛ یعنی حدود نُه ماه پس از شهادت آیتالله صدر، هنگامىکه امور ادارى؛ بهویژه بخش اعطاى ویزا به مردم تعطیل بود و جز کارکنان و نیروهاى نظامى محافظ، هیچکس در ساختمان نبود، بهترین ساعت براى عملیات تشخیص داده شد. یک دستگاه ولووی سوارى سبزرنگ، با کمکهاى مالى تعدادى از مؤمنان لبنانى خریدارى شد. حدود 250 کیلوگرم مواد منفجره ازجمله تى.اِن.تى، دینامیت، c4 و... در صندوق عقب و داخل اتاق ماشین جاسازى شد. هیچ نظم خاصى در آمادهسازى ماشین وجود نداشت؛ چراکه نخستین تجربة عملیات شهادتطلبانه بود.
روز موعود، در آستانة اذان ظهر، ابومریم سوار بر ماشین بمبگذارى شده، بهطرف درِ اصلى سفارت عراق راند و با کوبیدن اتومبیل به ساختمان چهار طبقه، چاشنى را زد و در یکلحظه، جهنمى از آتش و خون بهپا کرد. صدای انفجار در کوههای اطراف انعکاس وحشتناکی پیدا کرد و دود و آتش ساختمان را دربرگرفت. بلافاصله گروههایی از نیروهای بازدارندة عربی و همچنین گروههایی از سازمانهای فلسطینی به محل انفجار شتافتند و با ایجاد حصاری امنیتی، مانع نزدیک شدن مردم به محل حادثه شدند. عملیات آواربرداری و امدادرسانی بسیار مشکل بود؛ چراکه چهار طبقة جنوبی ساختمان بهطور کامل منهدم شده و شش طبقة شمالی نیز حدود 50درجه برروی آوار دیگرقسمتها خم شده بود.
برخی منابع امنیتی حزب بعث مدعی شدند که ماشین حامل بمب، یک مرسدس بنز با پلاک دیپلماتیک بوده است و به همین خاطر نگهبانان سفارت به آن شک نکردهاند. منابع امنیتی سفارت عراق نیز مدعی شدند که یک دستگاه مزدااستیشن سفیدرنگ وارد ساختمان شده است و نگهبانان بهطرف راننده تیراندازی کردهاند، ولی اتومبیل توانسته است وارد محوطة اصلی ساختمان شود و بهدنبال آن دو انفجار پشتسرهم بهوقوع پیوسته است. همچنین این منابع مدعی شدند که اتومبیل بمبگذاریشده از ورودی غربی سفارت وارد ساختمان شده و پس از اینکه وارد سالن اطلاعات شده، منفجر شده است.
خبرگزارى «پارس» (ایران) بهنقل از رادیو «فالانژیستها» گزارش داد: «علت انفجار، یک اتومبیل حاوى مواد منفجره بوده است که توانسته بود از موانع امنیتى سفارت عراق بگذرد. این اتومبیل پس از عبور از موانع، وارد طبقة همکف شده و در پى تیراندازى شدید محافظان ساختمان بهسویش، منفجر شد و ساختمان را ویران ساخت.»
«کمیتة بررسى حادثه» که ازسوى دولت لبنان به تحقیق پیرامون این حادثه پرداخت، در گزارش خود به نخستوزیر لبنان اعلام کرد: «حادثة سفارت عراق بر اثر منفجر شدن مهماتِ داخل سفارت بوده است. این انفجار حاصل از نارنجکهاى موجود با قدرتى حدود 250 کیلوگرم تى.ان.تى بوده که سفارت عراق در انبار مهمات نگهدارى مىکرده است.»
تا ساعتها پس از انفجار، کارشناسان نظامى، نگران وقوع انفجارهاى دیگری در ساختمان سفارت بودند؛ زیرا یک انبار مواد منفجره در زیرزمین سفارت، دستنخورده باقى مانده بود.
«یوسف البیطار»، متخصص نظامی، با حضور در محل سفارت اعلام کرد: «قطر انفجار 14 متر است که حاصل 5 بمب به فواصل حدود 7 متر مىباشد. این بمبها که در کنار 5 ستون ساختمان با فتیله و چاشنیِ زمانیِ واحدی در بخش عقبی ساختمان منفجر شدهاند.»
در همین حال، یک کارشناس نظامی که از محل انفجار بازدید کرده بود، اظهار داشت: «این انفجار حاصل 5 بمب ساعتی، هریک به وزن حدود 20 کیلوگرم تی.ان.تی بوده است که در کنار 5 ستون اصلی عقبی ساختمان کار گذاشته شده و در زمانی واحد تنظیم و منفجر شدهاند.»
تلفات
مدتی از انفجار نگذشته بود که اعلام شد، سفیر عراق بههمراه معاونش به بانک «رافدین»، شعبة بیروت رفته است تا از آنجا با بغداد تماس تلفنی بگیرد. پس از آن اخباری مبنی بر مجروحیت او و انتقالش به بیمارستان دانشگاه آمریکایی بیروت منتشر شد. هنگام غروب نیروهای امدادی که برای یافتن سفیر، خود را به دفتر او در طبقة چهارم رسانده بودند، ولی فقط توانستند منشی او را که مجروح شده بود، بیابند.نخستین اجسادی که پیدا شدند، نگهبانان سفارت و برخی مراجعهکنندگان بودند که در ورودىهای ساختمان تکهتکه شده بودند. آمبولانسها، مجروحان را به بیمارستانهای «بربیر، بیروت، المقاصد، غزه و دانشگاه آمریکایی» منتقل کردند. تعدادی از کارکنان و خبرنگاران خبرگزاری عراق نیز که در طبقة ششم سفارت بودند، بین کشتهها و مجروحان بودند.
یک روز بعد، خبرگزاری «یونایتدپرس» گزارش داد، در این حادثه دستکم 20 نفر کشته شده و 100 تن نیز مجروح شدهاند. همچنین «عبدالرزاق لفته»، سفیر عراق که از ناحیة پا مجروح شده است، جزو زخمىهای حادثه است.
خبرگزاری «فرانسه» نیز گزارش داد که اول تصور مىشد سفیر عراق جزو کشتهها باشد، ولی در میان مجروحان پیدا شد.
روز شنبه 4 اسفند 1386 (23 فوریه 2008م) پایگاه اینترنتی شبکة «القول الفصل» وابسته به باقىماندههای حزب بعث عراق در مقالهای به همین مناسبت، از عبدالرزاق لفته بهعنوان کشتهشده در عملیات نام برد و او را شهید حزب بعث نامید.
«بَثینَهالکفراوى» در کتاب «حزب لبنان، حِصارِ بیروت» دربارة تلفات انفجار سفارت عراق نوشته است: «در این انفجار که طى آن ساختمان سفارت عراق بهطور کامل منهدم شد،57 نفر کشته و 112 نفر مجروح شدند.»
دکتر «سعد ابودیه» نویسنده و محقق اردنی تلفات عراق را در این حادثه 32 کشته، 23 مفقودالاثر و 110 مجروح ذکر کرده است.
حدود سی سال پس از انفجار سفارت عراق، پایگاه اینترنتی «گل بغداد»، متعلق به باقىماندهها و هواداران حزب بعث عراق در مقالهای با عنوان «برخی از قافلة شهدای حزب، وطن و ملت» به قلم «محمد الاعظمی»، تلفات انفجار را 61 تن از کارمندان و مراجعهکنندگان سفارت دانست که در بین آنان عبدالرزاق محمد لفته (ابوبادیه)، سفیر عراق؛ «احمد السامرائی»، وابستة تجاری؛ «محمد امین»، کنسول سفارت؛ «حارث جاسم طاقه»، مستشار فرهنگی و مطبوعاتی سفارت؛ «بلقیس الراوی» (همسر عراقىِ «نزار قبانى»، شاعر سوری)، منشى خصوصی سفیر و معاون رایزن فرهنگی؛ و هشت نفر از عناصر اطلاعاتی دولت عراق ذکر کرد.
«خالد غیدان»، مدیر خبرگزاری عراق که سه ساعت پس از انفجار از زیر آوار زنده بیرون آمد، گفت: «ویرانی ساختمان سفارت حاصل یک انفجار نبود؛ بلکه بر اثر دو انفجار بود که به فاصلة هشت ثانیه از یکدیگر بهوقوع پیوستند. با منفجر شدن اولین بمب، کارکنان سفارت که وحشتزده شده بودند، سراسیمه بهطرف درهای ورودی، راهپلهها و آسانسور هجوم بردند که در همان زمان انفجار دوم که بسیار قوىتر و وحشتناکتر بود، بهوقوع پیوست.»
روز پنجشنبه، سه روز پس از انفجار، بدن نیمهجان «عزیز عطیه»، کارمند 35سالة دایرة سیاسی در میان ویرانههای طبقة پنجم سفارت، درحالیکه تمام بدنش بر اثر شدت فشار آوار کبود شده و جراحتهای زیادی در پایش بود، پیدا شد. او دو روز بعد، بر اثر شدت جراحتهای وارده دچار ایست قلبی شد و در بیمارستان المقاصد جان باخت.
سرانجام تکههای باقىماندة جسد بلقیس الراوی در روز چهارشنبه 9/10/1360 (30/12/1981م) همراه با جنازة عبدالرزاق لفته پس از شانزده روز تلاش از میان آوار بیرون آمد. جنازة سفیر، همان روز به بغداد منتقل شد.
کشتههای سفارت عراق با ملیتهای مختلف
کشتههای عراقی
عبدالرزاق محمد لفته (ابوبادیه)، سفیر؛ جمال عدنان، معاون سفیر؛ احمد السامرائی، وابستة تجاری؛ حارث جاسم طاقه، وابستة فرهنگی؛ بلقیس الراوی، معاون وابستة فرهنگی؛ کامل اسماعیل عزاوی، مدیر روابط خارجی؛ عزیز عطیه، کارمند دایرة سیاسی؛ جمال مالک خزعل، نیروی امنیتی محافظ سفارت؛ خالد محمد امین، کارمند بخش کنسولی؛ رشید حمید جاسم، کارمند؛ صبحی عرفان، کارمند؛ باسم معاید، کارمند؛ عدنان حبیب، کارمند؛ صبحی الاسمر؛ اسعد عبدالحمید؛ محمد مریهج؛ مصدق خزعل عاشور؛ علی فرج؛ خالد عیدین؛ احمد سلمان؛ حمید حسین؛ جاسم عیاد.کشتههای لبنانی
هایل طه، دبیر کل «حرکتالناصریین الوحدویین»؛ انوار یعقوب؛ کمیل حداد؛ جمال شکور.کشتههای فلسطینی
فارس محمد عبدالله خطاب (ابوهیثم)، رئیس دستگاه امنیتی «جبهه التحریر العربیه»کشتة یمنی
محمد احمد صبری (ابوالایمن).کشتة قبرسی
آندریاس میشال.جنازة چهار مرد و یک زن نیز که دو تن از آنها سر در بدن نداشتند، بهدلیل متلاشی شدن بدن قابل شناسایی نبود.
واکنشها
روز جمعه، چهار روز پس از انفجار، «یاسر عرفات» با حضور در دفتر حزب بعث عراق شاخة لبنان، درحالیکه مورد استقبال عبدالمجید الرافعی قرار گرفت، مراتب تسلیت و اندوه خود را از این حادثه اعلام کرد. در این مراسم، برخی از سران «الفتح» همچون «ابوجهاد، ابوالولید و ابوالهول»، عرفات را همراهی مىکردند. عرفات سپس به دیدار نزار قبانی رفت و مرگ همسرش را تسلیت گفت.«الیاس سرکیس»، رئیس جمهوری لبنان نیز در تلگرافی به «صدام حسین»، از تشکیل کمیتة قضایی برای شناسایی عوامل انفجار خبر داد.
شیخ «جابر الاحمد الصباح»، امیر کویت نیز در تلگرافی به صدام، این حادثه را تسلیت گفت و اعلام کرد، در این حادثه تعدادی بىگناه قربانی شدند.
در ابوظبی، رئیس دولت امارات، شیخ «زاید بن سلطان آل نهیان» تلگرافی برای صدام فرستاد که در آن ضمن تسلیت، نوشت: «اینگونه اعمال وحشیانه با هرگونه قواعد اخلاقی ناسازگار و با کرامت انسانی نیز منافات دارد... متأسفانه عاملان اینگونه عملیات مجرمانه در این سطح، لکة ننگی بر پیشانی بشریت مىنشانند.»
«ملک حسین»، شاه اردن در تماس تلفنی با صدام، مراتب تسلیت خود را به وی ابلاغ کرد و اظهار امیدواری کرد که این حادثه بر مصالح عربی تأثیر منفی نگذارد.
«بشیر جمیل»، فرمانده «القوات اللبنانیه» پیام تسلیت ویژهای برای صدام حسین فرستاد و همدردی و تسلیت خود را در فاجعة انفجار سفارت به او اعلام کرد.
منابع رسمی دولت سوریه در واکنش به اظهارات برخی منابع و شخصیتهای رسمی حکومت عراق مبنی بر دست داشتن سوریه در انفجار سفارت عراق، این موضوع را بهشدت رد کرده و اعلام کردند: «متهم کردن سوریه به انفجار سفارت عراق در بیروت، کلامی بسیار سخیف و زشت است که حتی ارزش تکذیب کردن هم ندارد.»
«ملک خالد»، پادشاه عربستان نیز در تلگراف خود به صدام آورد: «این جنایت وحشیانه تمامی بىگناهان را هدف قرار داده است.»
در بیروت، سفارت آمریکا متن تلگراف ژنرال «الکساندر هیگ»، وزیر امور خارجة آمریکا به وزیر خارجة عراق، «سعدون حمادی» را منتشر کرد که در آن آمده بود: «دوست عزیزم، دکتر حمادی! از طرف حکومت و ملت آمریکا مراتب تأسف عمیق خود را از انفجار در سفارت شما در بیروت اعلام مىکنم و این عمل تروریستی و وحشیانه را محکوم مىنمایم. مطمئناً مردم آمریکا در برابر اینگونه اعمال تروریستی در هر مکانی که باشد، صفی واحد خواهند بود. ما برای خانوادههای کشتگان و مجروحان این حادثه که از همکاران دیپلمات ما هستند، ناراحت شدیم و از شما انتظار داریم مراتب تسلیت و همدردی ما را بپذیرید.»
جمعهشب 27/9/1360 (18/12/1981م) هیأت ویژهای از نمایندگان وزارت خارجة عراق به همراه تنی چند از عناصر و افسران دایرة سیاسی و امنیتی، وارد بیروت شدند و با گروههای مختلف مسئولان لبنانی ملاقات کردند. آنها همچنین در جریان آنچه بر سر سفارتشان آمده و آخرین یافتههای گروههای امداد و آواربرداری قرار گرفتند.
ساعت سه بعدازظهر روز چهارشنبه، 19/10/1360 (30/12/1981م) کاروان تشییع شش تن از کارکنان سفارت عراق از بیمارستان المقاصد بهراه افتاد. کاروان آمبولانسهای حامل اجساد متلاشی شده، مقابل مقر حزب بعث عراق در محلة «الفاکهانی» توقف کرد و مورد استقبال یاسر عرفات، رئیس الفتح، عبدالمجید الرافعی؛ «محمد جنیفان»، سفیر کشور تونس؛ «محمد طاهر البنانی»، سفیر کشور مغرب؛ «عبدالرحیم احمد»، دبیر جبهة «التحریر العربیه»؛ ابوایاد، عضو کمیتة مرکزی فتح و دیگر نمایندگان احزاب وابسته به بعث عراق قرار گرفت. پس از آن که سرود عزا نواخته شد، اجساد به همراه همسر سفیر و برخی اعضای خانوادة کارمندان کشته و مجروح سفارت، با بدرقة عرفات و دیگران، در فرودگاه بینالمللی بیروت توسط هواپیمای شرکت اردنی «عالیه» به بغداد منتقل شدند.
مسئولیت عملیات
باتوجه به اینکه آن زمان جنگ میان ایران و عراق در جبهههاى مرزى دو کشور جریان داشت، عراق بلافاصله ایران را متهم کرد که در پشت این قضیه قرار دارد و بهدنبال آن، سوریه را نیز بهعنوان حامی و طراح این حمله متهم کرد.یکشنبهشب 29/9/1360 (20/12/1981م) فردی ناشناس با روزنامة «النهار» بیروت تماس گرفت و اعلام کرد: «ما گروه شهید «عدنان حسین» هستیم که عملیات انفجار سفارت عراق را برای همدردی با رفقاىمان در زندانهای رژیم صدام، و آزادی خاک لبنان انجام دادیم.»
فرد ناشناس در ادامة اطلاعیة خود اظهار داشت: «زمانیکه عملیات انفجار سفارت عراق انجام شد، جلسهای مهم میان مسئولان گروههای تروریستی ویژة اروپا و خاورمیانه برقرار بود تا اعمال جنایتکارانة خود را گسترش دهند. این عملیات آخرین عملیات ما نخواهد بود.»
خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: «فردی ناشناس با این خبرگزاری تماس گرفته و اعلام کرده است، فرماندهی کل ارتش آزادىبخش عراق، «جِیشُالتَحریر العراقى ـ القیادَه العامَه» مسئولیت این انفجار را برعهده مىگیرد. تا پیش از این اسمی از این گروه وجود نداشت و این اولین عملیات آنها محسوب میشود.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، سخنگوی رسمی «حزب الدعوه الاسلامیه» اعلام کرد: «یکی از اعضای این حزب، عملیات انفجار سفارت عراق در بیروت را انجام داده است که خودش در این عملیات کشته شده و این عملیات در پنجمین سالگرد اخراج مخالفان صدام از عراق انجام شده است.»
این سخنگو متذکر شد که از مجری این عملیات نوار ضبط شدهای در اختیار دارد.
روز بعد از حادثه، خبرگزاری یونایتدپرس مدعی شد فردی ناشناس با یک ایستگاه رادیویی تماس تلفنی گرفته و گفته است: «بمبگذاری در سفارت عراق در بیروت ازطرف شورشیان کرد عراقی بوده است.»
«منتدیات صدام حسین»، وابسته به هواداران رئیسجمهور مقبور عراق (اکتبر 2009م) ضمن درخواست محاکمة «جواد العلی» معروف به «نوری المالکی»، وی را از رهبران شاخة نظامی حزب الدعوه معرفی کرده و جرائم وی را اینگونه عنوان مىکند: «نوری المالکی در دهة 80 میلادی جزو گروه «عشاق الحسین(ع)» بهعنوان جوخة مرگ بود که زیر نظر جنبش «امل» به رهبری «نبیه بری» و تحت فرماندهی «داوود داوود» بود. وی در عملیاتهای بسیاری علیه حزب بعث مشارکت شخصی داشته است؛ ازجمله انفجار سفارت عراق در بیروت و ترور رهبران گروههای فلسطینی در لبنان.»
شبکة «البصره» نیز با انتشار متنی به تحریک فرزندان نزار قبانی و بلقیس الراوی پرداخت تا از نوری المالکی بهعنوان قاتل مادر خود، به دادگاههای آمریکا شکایت کنند. این سایت مدعی شد، نوری المالکی با نام مستعار «سیدمحسن» ـ که در ایران به این نام مشهور بوده است ـ صحنهگردان تمامی عملیاتهای نظامی علیه حکومت عراق ازجمله انفجار سفارت این کشور در لبنان و حتی سفارت آمریکا در کویت، ربودن هواپیماهای عراقی و دیگر فعالیتهای نظامی بوده است. در ادامة همین مقاله، دربارة نقش عماد مغنیه در حمله به سفارت عراق آمده است: «اینکه برخی معتقدند عماد مغنیه پشت صحنة انفجار سفارت عراق در بیروت است، چندان صحیح نمىباشد؛ چراکه ما مىدانیم آن زمان عماد مغنیه در آغاز فعالیتهای نظامی خود بود و حزبالله لبنان نیز آنچنان متشکل و منظم نشده بود. بیشتر گزارشها نیز حاکی از آن است که عماد مغنیه زیر نظر «ابومهدی مهندس» فعالیت داشته است.»
برخی منابع مانند سایت «ویکی پدیا» نیز از فردی به نام «سامی حجی» بهعنوان متهم اصلی انفجار سفارت عراق نام بردهاند:
«سامی حجی ملقب به «ابوهشام» یا «کارلوس عرب».
وی مؤسس و یکی از اعضای سازمان جهاد لبنان در بیروت در زمان جنگ داخلی لبنان و نزاع بینالمللی در خاک لبنان بود که پوششی برای دستگاههای اطلاعاتی سوریه و ایران بهشمار مىرفت. سال 1368 (1989م) سرویس اطلاعات نظامی سوریه که آن زمان درگیر جنگ با ژنرال «میشل عون» بود، سامی حجی به همراه «حبیب شرطونی» و «نزیه شعیا» و دیگر تروریستها را از زندان «رومیه» بیروت فراری داد.
سامی به طرزی نامعلوم در هنگام عزیمت به لیبی ناپدید شد.
مهمترین عملیات تروریستی او:
- منفجر کردن سفارت عراق در رملتالبیضاء بیروت در سال 1360 (1981م) که تعدادی از مسئولان و حامیان صدام حسین قربانی آن شدند. این عملیات با مشارکت اعضای حزب الدعوه مانند «ابومریم» و دیگران انجام شد.»این درحالی است که بخش عربی سایت «ویکی پدیا» بدون ارائة هرگونه سند و مدرکی، از فردی بهنام «احمد خمیس بیومی» بهعنوان جاسوس اسرائیلی لبنانىالاصل بهعنوان عامل اصلی انفجار سفارت عراق در بیروت نام مىبرد.
سایت اینترنتی نشریة «الجریده» نیز دربارة خمیس بیومی 34ساله، تبعة لبنان اینگونه آورده است:
«عزیزی که ذلیل شد
در یکی از ساختمانهای مشرف به دریا، خمیس در خانوادهای بسیار مرفه و پرجمعیت متولد شد. پدر او پیمانکار بزرگی بود که یک دفتر بزرگ و دهها کارمند داشت. در چنین وضعیتی بود که خمیس مرفه و نازپرورده بارآمد.خمیس در یکی از آپارتمانهای بیروت ساکن شد و با اموال موساد به خوشگذرانی پرداخت. یک افسر اطلاعاتی اسرائیل که خود را به جای تاجر پرتغالی به نام «روبرتو» جا زده بود، مسئول وی شد. روبرتو به عربی مسلط بود و استفاده از مواد منفجره، تنظیم زمان انفجار، همچنین انفجار از راه دور، شیوههای استتار و مخفی شدن و عدم ایجاد شک را به او آموزش داد.
عملیات آمادهسازی بمبهای تی.ان.تی با قدرت انفجار بالا، سخت و پیچیده و مستلزم آموزشهای دراز مدت بود؛ خصوصاً که خمیس در ارتش به سربازی نرفته بود و هیچگونه تجربة نظامی برای راحتتر شدن آموزش نداشت. در نخستین عملیات خرابکارانه، به او دستور داده شد که سفارت عراق در بیروت را منفجر کند. خمیس ساکت بود و اظهارنظری نمیکرد. او به فکر جیب پر از پول خود بود. کیف مواد منفجره را پس از تنظیم ساعت انفجار، برداشت و با آرامش و اعتماد وارد ساختمان سفارت شد. او کیف را در سالن اصلی پنهان کرد، از ساختمان بیرون آمد و از دور منتظر لحظة حساس ماند.
نیم ساعت بعد صدای انفجار منطقه را به لرزه درآورد و نُه نفر کشته شدند که پنج لبنانی در بین آنها بودند.
هنگامی که تلویزیون، حادثة انفجار و تصاویر قربانیان و مجروحان را پخش مىکرد، روبرتو از نزدیک خمیس را زیر نظر داشت و واکنشهای وی را مشاهده مىکرد. هدف، آموزش دادن او در کنترل احساسات و برطرف کردن هر نوع تمرد یا پشیمانی بود.
هدف اسرائیل از انفجار سفارت عراق در بیروت، ایجاد شکاف میان دو دولت و شعلهور کردن اختلاف بین آن دو بود. عراق بهشدت بهدنبال تقویت روابط میان لبنان و اتحاد جماهیر شوروی بود و لبنان را برای روآوردن بهسمت بلوک شرق، ترغیب مىکرد. اسرائیل همچنین بهدنبال وارد کردن اتهاماتی به مقاومت بود، اما مورد تأیید مردم لبنان قرار نگرفت.»
در سال 1390 (2011م) نیز اخباری در مطبوعات لبنان دربارة متهمان انفجار سفارت عراق در بیروت منتشر شد.
«دادگاه نظامی، محاکمة چند فرد متهم به اقدامات تروریستی را به تعویق انداخت.
جمعه 22 ژوئیه 2011
دادگاه نظامی، محاکمة «حسین صالح حرب» و «سامی محمود الحجی» را تا روز بیستوچهارم اکتبر آینده به تعویق انداخت. این دو که درحال حاضر متواری هستند، متهم به اقدامات تروریستی در 27 دسامبر سال 1981، منفجر کردن ساختمان سفارت عراق و کشته و زخمی نمودن دهها نفر مىباشند.»«رئیس دادگاه روز 24/10/ 2011 را برای بررسی اتهامات حسین صالح حرب و سامی محمود الحجی، تبعة مصر، معین کرد. این دو، متهم به اقدامات تروریستی هستند که باعث انهدام سفارت عراق در بیروت و کشته و زخمی شدن دهها نفر شد. علت تعویق محاکمه، عدم ابلاغ کیفرخواست بود.»
آنچه دربارة این عملیات، مهم بهنظر مىرسد، این است که با این حمله، همة ابهت و قدرت حزب بعث عراق در لبنان از بین رفت و نیروهاى تروریست عراق، نیروهایى را در برابر خود دیدند که دیگر حاضر نبودند بنشینند تا بهوسیلة آدمکشان بعثى ترور شوند.
ظهور نیروهاى شهادتطلب که براى ضربه زدن به دشمن از جان خویش مایه مىگذاشتند، طرحهاى دفاعى و نظامى عراق در لبنان را برهم زد. بهدنبال این عملیات، سفارت عراق تعطیل شد و امور دیپلماتیک آن توسط سفارت اردن در بیروت پیگیری شد.
وصیتنامة شهید ابومریم
آقای من اباجعفر! آقایم بهشتی! آقایم چمران! و ای تمامی شهدای عراق و ایران!بر آن شدم تا بر شما، نه فقط با اشکهایم، که با خونم بگریم.
برادران جهادیام! دوستانم!
راه اسلام راهی است دراز و پرمشقت و راهی مشحون از خارها و راهی خونین. دیروزروزی سیدصدر و خواهرعالم و فاضلش بنتالهدی به شهادت رسیدند و امروز آیتالله بهشتی و برادرانش. شهادت برای ایشان عجیب نیست؛ عجیب این است که ما برای آنان و اسلام حنیف بهپا نخیزیم.
دوستانم!
راه این خونهای پاک، راه انبیا، ائمه و جوانان مؤمن و مکتبی است. راه ما این است؛ یعنی راه جانفشانی و فداکاری. شما را به کار خیر وصیت مىکنم و اینکه بهسوی خدا گام بردارید. از شما مىخواهم که خون خود را در این راه فرششده با خارها و تیغها، ارزانی دارید؛ که این برای شما و دین عزیزتان راز جاودانگی است.
این راه، راه بهشت است... و راه جاودانگی در جنات واسعة خداوند است. این راه، راه مؤمنان مکتبی است که مىخواهند دین استوارشان پیاده شده و در تمام گوشه و کنارهای آباد، سایهگستر شود. راه راحتی و آرامش و فرششده با گل، راه ما نیست.
دوستانم!
شما را وصیت مىکنم به مسیری که بدان ایمان آوردید و در آن هدایت شدید، که هرگز در قبال آن بىتفاوت نباشید. شما را وصیت مىکنم که انتقام خون شهیدان را بستانید، نه برای آنکه فقط خونی ریخته شده است؛ بلکه برای آنکه این خون تازه بماند و همچنان با سخاوتمندی در راه خداوند عزوجل جاری شود و انتقام شما باید در راه خدا باشد.
دوستانم!
شما را وصیت مىکنم به امت مستضعف و زیاندیدة عراق زخمی و خونینمان. این امتی است که در گذشته و اکنون، بهترین علما و جوانان مؤمن و مکتبی خود را در راه خدا و کتابش تقدیم داشته است تا اینها در این سرزمین مبارک و طاهری که ائمة هدایت (درود خدا بر آنان باد) آن را پاک و طاهر ساختند، در اهتزاز و پایدار باشند.
شما را به اشک زنان شوهرازدستداده و فریاد یتیمان و نالة زندانیان مظلوم، وصیت مىکنم که انتقام آنان را در راه خدا بستانید.
دوستان!
شما را به تقوای الهی و قرائت کتاب خدا و عمل به آن و ملازمت دعا در زندگی روزمرهتان، وصیت مىکنم.
دوستان!
شما را به خدا، بر اسلام و شهدا و خود و جهادتان در راه خداوند عزوجل و مسیر اعتقادی که بدان ایمان دارید، مراقبت کنید.
والسلامعلیکم و رحمتالله و برکاته و رضوانه
پی نوشت ها :
(1) حزب طلیعة لبنان العربی الاشتراکی.
(2) عبدالمجید الرافعی ازجمله افراد صاحبنفوذ و فعال حزب بعث عراق و مورد توجه صدام حسین بود؛ بههمین خاطر بهعنوان مسئول حزب بعث در لبنان - که از مهمترین پایگاههای جاسوسی و تروریستی خارج از عراق بود - برگزیده شد. وی با حضور در خطوط مقدم جبهههای نبرد عراق علیه ایران در روزهای جنگ به همراه «میشل عفلق»، وفاداری خود را به صدام بیش از پیش اعلام کرد. رافعی که در عراق بهعنوان مزدور صدام شناخته مىشود، از ترس بازداشت و محاکمه، همچنان در لبنان زندگی مىکند.
(3) سرگرد شورشىِ وابسته به اسرائیل که یک گردان از ارتش لبنان را با نام «ارتش آزاد جنوب» در اختیار داشت و بهعنوان پیشمرگ برای رژیم صهیونیستی در منطقة جنوب لبنان، علیه مردم سرزمین خود مىجنگید.