برجسته ترین سودگرا

جان استوارت میل (1806 ـ 1873)، یکی از مشهورترین و برجسته ترین شاگردان جرمی بنتام است. (1) پدر وی،
سه‌شنبه، 17 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برجسته ترین سودگرا

 برجسته ترین سودگرا
 

نویسنده: احمد حسین شریفی



 
جان استوارت میل (1806 ـ 1873)، یکی از مشهورترین و برجسته ترین شاگردان جرمی بنتام است. (1) پدر وی، جیمز میل (1773 ـ 1836)، نیز از دوستان نزدیک و شاگردان برجسته بنتام بود. (2) رابطه خاص جیمز میل و بنتام موجب شده بود که استوارت میل از همان دوران کودکی با بنتام آشنایی داشته باشد و از این رو مطالعات فلسفی خود را با مطالعه اثری از جرمی بنتام آغاز نماید. (3) وی نیز، مانند پدر خود که تا آخرین نفس از آیین بنتام با شدت و جدیت تمام دفاع کرد، در ابتدا بر اساس تعلیم و تربیت خانوادگی اش از نظریه سودگرایانه بنتامی دفاع می کرد و از طریق سخنرانی ها، نگارش مقالات و کتاب ها، نامه ها و امثال آن نقش فعالی را در تبلیغ و ترویج اصول «سودگرایی» بنتامی بر عهده داشت. (4)
در عین حال، بعداً به کاستی های آن پی برد و تصمیم به اصلاح آن و رفع نقایصش گرفت. به نظر می رسد که میل دو اصلاح مهم در اندیشه بنتام به عمل آورد و همین هم موجب شده است که نظریه او نظریه ای متمایز از دیدگاه بنتام تلقی شود: نخست، میزان اهمیت و اصالتی است که به جامعه و لذت و سود جمعی داده می شود. همان طور که پیشتر دیدیم، بنتام معتقد بود که اصالت با سود و لذت فردی است و سود جمعی صرفاً ابزار و وسیله ای است برای وصول به لذت شخصی. به تعبیر دیگر، بنتام سود جمعی را دارای ارزش غیری می دانست. اما میل معتقد است که اصالت با سود و لذت جمعی است. یعنی میل سود جمعی را دارای ارزش ذاتی می داند. خود وی در این باره می گوید:
من در حقیقت هرگز درباره این اعتقاد که خوشبختی معیار همه قوانین و اصول رفتار و غایت زندگی است تردیدی نداشتم. لیکن اکنون بر این نظرم که این غایت تنها در صورتی حاصل خواهد شد که خود غایت مستقیم نباشد. (من فکر می کنم) تنها کسانی خوشبخت هستند که اندیشه خود را بر هدفی غیر از خوشبختی خود متمرکز می سازند، بر خوشبختی دیگران، بر پیشرفت بشریت، حتی بر هنر یا سرگرمی دیگری که نه به عنوان وسیله، بلکه خود همچون هدفی آرمانی دنبال گردد. (5)
وی در کتاب سودگرایی می گوید:
هر چند فقط در اوضاع و احوال بسیار ناقص جهان است که هر کس باید با فداکاری مطلق در مورد خوشبختی خود، به خوشبختی دیگران یاری رساند، با این همه تا زمانی که در آن وضع ناقص قرار داریم، من با اعتقاد کامل اظهار می کنم که آمادگی برای یک چنین فداکاری بزرگ ترین فضیلتی است که می تواند در آدمی وجود داشته باشد. (6)
میل در مواجهه با این اعتراض که در بسیاری از موارد با قطع و یقین نمی توان تعیین کرد که کدام یک از گزینه های متعددی که در پیش رو داریم، بیشترین سعادت را برای بیشترین افراد به بار می آورد، اظهار می دارد که سودگرایی فقط همین اندازه بیان می کند که در مواردی که امکان این نحوه تصمیم گیری درباره نتایج وجود دارد، باید اصل سود را به عنوان یک معیار مورد استفاده قرار داد. اما همچنان که برخی از فیلسوفان اخلاق متذکر شده اند این پاسخ با مبنای او، که سود اکثری را یگانه معیار ارزشمندی احکام اخلاقی می داند، تهافت آشکار دارد؛ زیرا او ناچار شده است، افزون بر سود اکثری، معیارهای ارزی دیگری را نیز تلویحاً بپذیرد. (7)
دومین اصلاح اساسی و مهمی که میل در نظریه بنتام به عمل آورد، وارد کردن عنصر کیفیت در ارزشیابی لذات بود. میل این عقیده بنتام را که «سنجاق بازی کودکان به همان اندازه شعر و شاعری بزرگان لذت بخش است» با تمایز قائل شدن میان لذات برتر و پست تر مردود شمرد. میل می گوید اگر کسانی باشند که هر دو نوع لذت را تجربه کرده اند و در عین حال طالب لذت پست تر هستند این به سبب آن است که توانایی رسیدن به لذات برتر را ندارند. (8)
وی تأکید می کندکه تمایز کیفی لذات عالی و دانی را باید در نظر گرفت و همواره باید لذات عالی را بر لذات دانی ترجیح داد: «اگر انسان ناکام و بینوا باشد بهتر است تا این که خوکی خوش خوراک و کامروا باشد؛ یا این که اگر انسان به جای سقراط حکیم و فرزانه، ولی ناخوشنود، باشد بهتر است تا این که مردکی ابله و کودن، ولی از نعم و مأکولات و مشروب هایی چند بهره مند.»(9) آن انسان ناکام یا سقراط ناخشنود از کامروایی کمتر از خوک و آن مرد کودن بهره مندند. ولی به حکم انسانیت و شرافت آدمیت که سقراط و امثال وی واجد آن هستند، خوشبخت تر و سعادت مندتر خواهند بود؛ زیرا هم نسبت به دیگران شمع راه و چراغ طریق اند و هم خود در پرتو کمالات و فضایل از عالی ترین سعادت ها بهره مندند. (10) چگونه می توان نسبت به این مطمئن بود؟ یعنی چگونه می توان پذیرفت که بسان سقراط ناخرسند بودن بهتر است تا بسان ابلهی خرسند؟ تنها کسی که هر دو لذت عالی و دانی را تجربه کرده است صلاحیت داوری دارد و فقط انسان حکیمی که طبقه بندی سقراطی را ترجیح می دهد دارای این تجربه است.
با این وجود در اینجا این سؤال وجود دارد که فردی مانند استوارت میل چگونه می توانند بداند ابله خرسند چگونه چیزی است، همان طور که ابله نمی تواند چیزی درباره استوارت میل بداند. (11) به هر حال، میل با سخن گفتن از وجود دو نوع لذت: لذت برتر و لذت فروتر، و ترجیح لذات برتر بر لذات فروتر از سودگرایی بنتامی جدا می شود. (12)
میل در کتاب سودگرایی می گوید نویسندگان و محققان سودگرا، به طور کلی لذات روحی را، به ویژه از حیث پایداری و امنیت بیشتر و همچنین کم خرج تر بودن بر لذات جسمانی ترجیح داده اند. (13)
در عین حال، این نکته را می افزاید که سودگرایان بهتر بود که دیدگاه دیگری را اتخاذ نمایند؛ دیدگاهی که هم منطقی تر باشد و هم با اصل سود، هماهنگی بیشتر و کامل تری داشته باشد و آن این که در برآورد لذات، افزون بر کمیت، به کیفیت لذت نیز توجه کنند. (14)
به هر حال، میل با افزودن معیار کیفیت بر معیارهای بنتام در حقیقت ضربه ای مهلک بر پیکر اندیشه لذت گرایانه بنتام وارد ساخت:
طبق اصل بزرگ ترین خوشبختی... غایت واپسین که با توجه به آن و به خاطر آن همه چیزهای دیگر مطلوب می گردند (خواه به خیر خود توجه داشته باشیم، خواه به خیر دیگران)، عبارت از آن زندگی است که به لحاظ کمیت و کیفیت تا حد امکان از درد معاف باشد و از لذت ها برخوردار. ... طبق نظر فایده گرایان چون ارجحیت کیفیت بر کمیت غایت عمل انسان است ضرورتاً معیار اخلاق نیز می باشد؛ بر این اساس می توان آن را به قواعد و فرایض کردار آدمی تعریف کرد که رعایت آن یک زندگی را... در بزرگ ترین وسعت ممکن برای همه افراد بشر امکان پذیر خواهد ساخت. ...(15)

اصل سود از دیدگاه میل

استوارت میل در کتاب سودگرایی در تعریف و تبیین اصل سود می گوید: «عقیده ای که فایده مندی یا اصل بیشترین خوشی را به عنوان شالوده اخلاقیات می پذیرد از این قرار است که اعمال انسان تا آنجا درست و شایسته است که در جهت افزایش خوشی باشد، و آنجا ناشایسته و نادرست است که در جهت کاهش خوشی باشد. مراد از خوشی، لذت و فقدان رنج است، و مراد از ناخوشی، درد و فقدان لذت است.» (16) یعنی درستی یا نادرستی افعال انسانی بر اساس میزان تأثیری که در افزایش سود عمومی دارند، اندازه گیری می شود.

استدلال میل

به هر حال، بر اساس نظریه میل درستی و نادرستی افعال انسانی با توجه به میزان تأثیری که در افزایش یا کاهش سود عمومی دارند، مشخص می شود. هر فعلی که موجبات فراهم آوردن خیر بیشتری برای تعداد بیشتری از مردمان را فراهم کند، نسبت به افعال بدیلی که چنین نتیجه ای را ندارند، بهتر است. البته میل برای اثبات این مدعا دلیل خاصی را اقامه نکرده است. اصولاً وی تصریح می کند که برای موضوعات مربوط به غایات نهایی نمی توان برهان به معنای اصطلاحی و رایج کلمه، اقامه کرد. (17) در عین حال، این را می پذیرد که ممکن است ملاحظاتی به دست داد که بتوان از آنها به عنوان استدلالی برای اصل سود استفاده کرد. سپس در مقام استدلال چنین می گوید: (18)
أ. همان طور که تنها راه نشان دادن این که چیزی دیدنی است، اثبات این است که انسان ها آن را می توانند دید، یگانه راه اثبات این که چیزی خواستنی است اثبات این است که انسان ها آن را می خواهند؛
ب. همه انسان ها خواهان لذتند؛
ج. بنابراین، لذت برای همگان خواستنی است.
روش میل برای اثبات این که فقط لذت خواستنی است، این است که همه اهداف و غایاتی را که، در ظاهر، بدیل لذتند ملاحظه کرده و نشان می دهد که آن غایات اصالتاً به خاطر لذتی که همراه دارند خواستنی اند و فقط به طور ثانوی و بالعرض به خاطر خود خواسته می شوند. (19)
اما بر فرض پذیرش این نکته که انسان ها ذاتاً طالب لذتند، چگونه می توان از این مسأله نتیجه گرفت که انسان ها به دنبال افزایش خیر عمومی و اکثری نیز هستند، نکته مهمی است که در کلام میل به آن اشاره ای نشده است. (20)
سودگرایی مستلزم آن است که هر فردی مانند ناظری بی غرض و خیراندیش به همان اندازه که در اندیشه خیر و سود شخصی خودش است در اندیشه سود و خیر دیگران نیز باشد. میل ادعا می کند که در قانون طلایی حضرت عیسی، روح کامل سودگرایی را می یابیم، آنجایی که می گوید: «درباره دیگران آن کن که می خواهی درباره تو چنان کنند؛ با هم نوع خود مانند خویشتن مهر بورز و نیکی کن.» (21)

نقد و بررسی

دیدگاه جان استوارت میل نیز، همچون دیدگاه بنتام، از جهات مختلفی مورد نقد قرار گرفته است (22) که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1. استنتاج باید از هست

یکی از نقدهایی که به نظریه میل شده است مربوط به استدلالی است که او برای اثبات مدعای خود اقامه کرده است. منتقدان (23) مدعی اند که میل خواسته است از این گزاره که «لذت خواهی مطابق با طبیعت انسان است و هر انسانی ذاتاً طالب لذت است»، به این گزاره منتقل شود که «لذت خواستنی است و هر کسی باید در پی کسب بیشترین لذت برای بیشترین افراد باشد». و این یعنی استنتاج «باید» از «هست». در حالی که «است» نمی تواند به خودی خود مستلزم «باید» باشد.
گفتنی است که برخی دیگر از فیلسوفان اخلاق، در دفاع از میل، مدعی اند که این دسته از منتقدان صرفاً در قرائت اندیشه های میل دچار اشتباه شده اند. زیرا میل با این سخن که همه انسان ها در واقع خواهان لذتند، به دنبال این نیست که اثبات کند که پس همگان باید به دنبال لذت باشند. (24) توضیح آن که، بدون تردید سودگرایان، از جمله استوارت میل، این گزاره واقعی را می پذیرند که آدمیان همواره در طلب خوشی و لذت خود هستند. اما آنان نمی خواهند که صرفاً با تکیه بر این گزاره واقعی اثبات کنند که پس باید در طلب لذت باشد. بلکه گزاره ها و مقدمات دیگری را نیز مدنظر دارند. یعنی اینان در عین حال که می پذیرند همه انسان ها جویای خوشی، به عنوان غایت عمل، هستند، تلویحاً این مقدمه ها را نیز در همان قضیه اول خود می گنجانند که عمل کردن به شیوه ای که لذت و خوشبختی را افزایش دهد تنها شیوه عمل عاقلانه است و عمل کردن به شیوه عاقلانه ارزش توصیه را دارد. (25)

2. پیامدهای نامناسب

دومین اشکالی که در مورد این نظریه مطرح شده، این است که مفهوم بیشترین سود برای بیشترین عده را فقط در مورد جامعه ای می توان، به درستی، اطلاق کرد که در آن جامعه همگان متفق اند که سعادت عمومی عبارت است از مثلاً داشتن بیمارستان ها و مدارس و مراکز عام المنفعه بیشتر و بهتر. لیکن در مورد به کارگیری این مفهوم در جامعه ای که قاطبه مردم سعادت عمومی را عبارت از قتل عام مخالفان می دانند چه باید گفت؟ اگر در یک جامعه دوازده نفره، ده نفر از افراد، آزارگرانی باشند که از شکنجه کردن دو نفر دیگر لذت می برند آیا این مکتب فتوا به شکنجه کردن آن دو نفر می دهد؟ (26) به تعبیر دیگر، پذیرش این معیار به عنوان معیار ارزش اخلاقی، مستلزم آن است که بسیاری از اموری را که زشتی و قبح آنها مورد اتفاق همگان است، صرفاً به این دلیل که بیشترین سود را برای بیشترین تعداد مردم به ارمغان می آورند، دارای ارزش مثبت بدانیم.

3. عدم جامعیت

همچنان که دیدیم، استوارت میل معتقد بود کار خوب، کاری است که هدف از انجام آن تأمین سود عمومی باشد. و به تعبیر دیگر، میل سود عمومی را هم هدف کار اخلاقی می داند و هم معیار تشخیص کار خوب از کار بد. اشکالی که در اینجا مطرح می شود این است که براساس این معیار، در جایی که کاری فقط دارای بعد فردی باشد و هیچ سود یا زیانی برای جامعه به دنبال نداشته باشد، باید گفت که از دایره اخلاق و ارزش گذاری های اخلاقی بیرون است. و حال آن که اخلاق منحصر به اخلاق اجتماعی نیست. بسیاری از افعال اختیاری هست که بعد اجتماعی ندارند و لازم است از نظر اخلاقی مورد قضاوت و داوری قرار گیرند.

4. ادعایی بی دلیل

اشکال دیگری که بر نظریه میل می توان گرفت این است که میل معیار فعل اخلاقی را سود و زیان عمومی می داند و معتقد است هر کاری در خدمت منافع عمومی باشد، خوب؛ و هر کاری که چنین نباشد، بد است. و بر این اساس هیچ اهمیتی به منافع فردی و سود و زیان شخصی نمی دهد و به انسان ها توصیه می کند که سود شخصی خود را برای تأمین سود عمومی فدا کنند؛ در حالی که هیچ معیار و دلیلی برای این کار ارائه نمی دهد؛ یعنی توضیح نمی دهد که چرا و به چه دلیلی افراد باید از منافع شخصی خود گذشته و آنها را برای تأمین منافع عمومی فدا کنند. چه چیزی این ایثار و فداکاری را توجیه می کند. در حالی که آنچه که برای انسان مطلوبیت ذاتی دارد لذت و سود شخصی است. اگر گفته شود که زندگی فرد و سود شخصی متوقف بر تأمین سود عمومی است و تا منفعت اجتماعی تأمین نشود، منفعت شخصی ما نیز تأمین نخواهد شد، در پاسخ می گوییم این در حقیقت همان سخن بنتام است که تأمین منافع عمومی را وسیله ای برای تأمین منافع شخصی می داند، و در نتیجه همان اشکالات را نیز در پی خواهد داشت و اگر گفته شود که معیار، تأمین منافع عمومی است ولو به قیمت به خط افتادن منافع شخصی، سؤال می کنیم چرا باید منافع شخصی را فدای منافع عمومی کرد؟ ممکن است گفته شود که طبیعت انسانی اقتضا می کند که منافع عمومی را مقدم بر منافع شخصی کنیم، در پاسخ می گوییم: مقتضای طبیعت آدمی تأمین منافع شخصی و سود و زیان فردی است. حب ذات و خودگرایی در درون هر انسانی هست و هر کسی بالوجدان آن را می یابد. حال بر فرض که طبیعت انسان افزون بر منافع فردی مقتضی تأمین منافع عمومی هم باشد. یعنی طبیعت هر فردی هم خواهان سود شخصی خود باشد و هم خواهان سود عمومی، باز هم مواردی پیش خواهد آمد که این دو با یکدیگر تزاحم پیدا می کنند؛ در این موارد چه باید کرد؟ کدام یک را باید مقدم داشت؟ در سخنان میل هیچ گونه معیاری برای چنین مواردی عرضه نشده است.

پی نوشت ها :

1. فلسفه اخلاق (حکمت عملی)، ژکس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، ص 53 ـ 54.
2. خداوندان اندیشه سیاسی، لین و. لنکستر، ترجمه علی رامین، ج 3، قسمت اول، ص 115 و تاریخ فلسفه، ج 8، (از بنتام تا راسل)، کاپلستون، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 33.
3. پنجاه فیلسوف بزرگ، دایانه کالینسون، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، ص 241 ـ 242.
4. خداوندان اندیشه سیاسی، لین و. لنکستر، ترجمه علی رامین، ج 3، قسمت اول، ص 119.
5. همان، ص 132 ـ 133.
6. همان، ص 134.
7. تاریخچه فلسفه اخلاق، السدر مک اینتایر، ترجمه انشاءالله رحمتی، ص 470.
8. پنجاه فیلسوف بزرگ، دایانه کالینسون، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، ص 242 ـ 243.
9. فلسفه اخلاق (حکمت عملی)، ژکس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، ص 55؛ خداوندان اندیشه سیاسی، لین و. لنکستر، ترجمه علی رامین، ج 3، قسمت اول، ص 135. (به نقل از سودگرایی ص 12).
10. فلسفه اخلاق (حکمت عملی)، ژکس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، ص 55.
11. تاریخچه فلسفه اخلاق، السدر مک اینتایر، ترجمه انشاءالله رحمتی، ص 468.
12. خداوندان اندیشه سیاسی، لین و. لنکستر، ترجمه علی رامین، ج 3، قسمت اول، ص 136.
13. Utilitarianism, Tohn Stuart Mill, New Yourk: Prometheus Books, p. 18.
14. Ibid.
15. خداوندان اندیشه سیاسی، لین و. لنکستر، ترجمه علی رامین، ج 3، قسمت اول، ص 135.
16. سودگرایی ص 9 ـ 10. فصل دوم دیده شود.
17. Utilitarianism, T. S Mill, p. 49.
18. Ibid, p. 50.
19. تاریخچه فلسفه اخلاق، السدر مک اینتایر، ترجمه انشاءالله رحمتی، ص 474.
20. همان.
21. فلسفه اخلاق (حکمت عملی)، ژکس، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، ص 55.
22. فلسفه اخلاق، فرانکنا، ترجمه هادی صادقی، ص 98 ـ 103.
23. تاریخ فلسفه، ج 8، (از بنتام تا راسل)، کاپلستون، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 50 ـ 52.
24. تاریخچه فلسفه اخلاق، السدر مک اینتایر، ترجمه انشاءالله رحمتی، ص 475 ـ 476.
25. تاریخ فلسفه، ج 8، (از بنتام تا راسل)، کاپلستون، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 51 ـ 52.
26. تاریخچه فلسفه اخلاق، السدر مک اینتایر، ترجمه انشاءالله رحمتی، ص 473.

منبع: شریفی، احمد حسین، (1384)- نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله)، مرکز انتشارات، 1384.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.